چکیده

سر زمین افغانستان خانه مشترک برای همه اقوام ومذاهب مختلف اسلامی، حتی غیر اسلامی می باشد، وزیبایی این وطن همین تکثر اقوام ومذاهب است، ما اگر بخواهیم نمونه برای کشورهای اسلامی باشیم، باید این کثرت اقوام ومذاهب را افتخاربدانیم، در افغانستان همپذیری مذهبی ووحدت بین اقوام، سالهای متمادی وخصوصا دوران جهاد مقدس مردم ما به عنوان یک الگو مطرح بوده است.

اگرچه مشکلات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی گریبانگیر مردم ما بوده است؛ امادر قبال وحدت اقوام و تقریب مذاهب اسلامی اقدامات عملی را انجام داده اند. فعلا هم تنها گزینه این است که امارت اسلامی با توجه به مشترکات دینی ومذهبی اقوام افغانستان، شرایط­را به نفع مردم این کشور تغییرداده و حکومتی تشکیل دهد تاپیروان مذاهب و اقوام مختلف، خود را در آینه آن ببینند؛ زیرا امارت نمی تواند بدون رضایت مردم به مشروعیت برسد، تنها در سایه اتحادوبرادری وتحمل همدیگراست که رسیدن به توسعه همه جانبه، و مبارزه با تروریسم(داعش و..) را میسرمی­سازد و دست اجانب را از این سرزمین کوتا می­کند.آلله می فرماید:«یاایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط لایجرمنکم شنآن قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی» (مائده / 8).

بنا براین این تحقیق درصدد تبیین مشترکات برای وحدت و زندگی مسالمت آمیزپیروان مذاهب در افغاستان می باشد، قبل از ورود در بحث برای روشن شدن بحث مقدمه را بیان می دارم.

کلید واژگان :  تبیین ، مشترکات، تقریب، اقوام و مذاهب

 

مقدمه

اولين تبيين‌گر خداوند سبحان است چنانچه در قرآن مي فرمايد: «كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»(بقره، 224)؛ خدا آیات خود را برای شما این گونه روشن بیان می‌کند، شاید خردمندی کنید. در جای دیگر می‌فرماید: « كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»( آل عمران، 103)؛ بدین گونه خدا آیاتش را برای (راهنمایی) شما بیان می‌کند، باشد که هدایت شوید. وباز می فرماید: « وَ يُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ( بقره/ 122)؛ و خداوند برای مردم آیات خویش بیان فرماید، باشد که هشیار و متذکر گردند.

در آيه دیگر می فرماید:« يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ»( حجرات، 6).  یعنی ای مؤمنان، هر گاه فاسقی خبری برای شما آورد تحقیق کنید، مبادا از روی نادانی به قومی رنجی رسانید و سخت از کار خود پشیمان گردید.

بر همین اساس گفت تبیین مشترکات درهمپذیری و وحدت مسلمانها از حیث نظر تئوری و عملی ازظهور اسلام مطرح بوده است چنانچه در سیره عملی پیامبر اسلام و خلفای راشدین این مطلب بسیار روشن وتاریخ گویا دارد، معاهده نامه های رسول خدا(ص )با یهودیان مدینه وجاهای دیگرشاهد زنده تاریخی است. در قرون بعدی هم دانشمندانی بوده اند که با جدیت و آگاهی کامل از شرایط زمان ومکان، برای تبیین مشترکات وپذیرش همدیگر تلاش خود را کرده اند تاپیروان مذاهب مختلف اسلامی با صممیت، برادری و با صفا زندگی کنند، از بین این دانشمندان می توان شخصیت های مانند سید جمال الدین افغانی، شیخ محمد شلتوت، آیت الله بروجردی، امام خمینی، شیخ سلیم، مقام معظم رهبری، و ایت الله محسنی و بزرگان و رهبران جهادی دیگر که شهید شدند مانندشهیدمزاری و شهید نیازی و… را به عنوان طلایه داران همپذیری و وحدت درافغانستان وجهان نام برد. امارت اسلامی که امروز سکوی قدرت این کشور را به دست دارد با رأفت اسلامی وسعه صدر با در نظر گرفتن مشترکات دینی هشتاد درصدی،  پذیریش همه اقوام و مذاهب اسلامی آموزه های اسلامی را در این سرزمین حاکم سازند، آموزه های که دارای دوقسم قطعی وظنی هستند:

۱- آموزه های که قطعی و تردید ناپذیرند و هیچ گونه اختلاف و بحث و اجتهادی را نمی پذیرند و برای مسلمانان اختلاف دراین موارد جایز نیست. عقاید اساسی و قوانین­که به وسیله تواتر ثابت شده اند و نیز اخبار صریح در این عرصه، از آن جمله اند. ازفروعات فقهی نیز می توان نمازهای پنج گانه و تعداد رکعات آنها، ماه رمضان، حج و.. نام برد.

۲- قسم دیگر از تعالیم و آموزه های ظنی است؛ که محل نظر یا اجتهاد فقها یا متکلمان است؛ یعنی هر مسأله ای که از شرع دلیل بر تعیّنش نرسیده و عقل  حکم واجب و قطعی در آن مورد ندارد. مانند اختلاف در مسح سر که در وضو کافی است یا خیر و یا در وقوع سه طلاق به یک لفظ و یا کلاله زن بارداری که در گذشته است، از این قبیل است. اختلاف متکلمان در وجوب امری برخداوند یا واجب نبودن آن و این که صفات خداوند عین ذات او است یاخیر؟ (بی آزار شیرازی،  ۱۳۵۷: ۲۵۶ و ۲۵۷). بیشترین اختلاف در میان مذاهب در جهان اسلام، در فروع فقهی و بعضی مسائل غیر اساسی می باشد و علت آن هم، تعدد سلیقه ها در استنباط مسائلی است که در مورد آنها نصی وجود ندارد. به طور که این گوناگونی باعث شده که افراد دارای دیدگاه ها و نظرات گوناگونی شده اند، کسی به سوی مدرسه (نص)میل می کند و دیگری به طرف مدرسه « رأی ونظر» . خداوند چنین اراده کرده که در تبیینی دین بعضی ازاحکامش منصوص علیه و بعضی مسکوت عنه باشند،تا نعمت عقل در اجتهاد و استنباط این احکام اجتهادی به کار گرفته شود.   ( جناتی، ۱۳۸۱: ۴۹۸و ۳۱۹و ۳۲۰).

این اختلاف علاوه بر این­که بودنش ضروری است، نسبت به امت اسلامی رحمت و سبب وسعت شریعت اسلام است ودال بر آسان گیری خداوند نسبت به امت است؛ زیرا باب اجتهاد را برای مجتهدان باز می نماید . شریعت اسلام مجتهدرا از اجراجتهاد حتی اگر به خطا هم برود، محروم ننموده است و معنی وسعت رحمت الهی هم در اینجا همین است ( قرضاوی، بی تا: ۵۰).

از طرف دیگر  هر فقیه و مجتهد ی بنا بر اصول اجتهادی ، اجتهادو استنباط می کند و در نهایت در سایه سار مشربها و مسلکهای متعدد و روشهای متنوع ، ثروت فقهی و تشریعی وسعت می یابد ( همان:۷۰ و۶۵).

قبل از پرداختن به اصل بحث توجه به دو نکته لازم به نظر می‌رسد

الف: تقریب از ریشه « ق ر ب» ضّد بُعد، در لغت به معنای نزدیکی و اتصّال است ( فراهیدی، بی تا، ۵ :۱۵۳؛ رازی، ۱۹۸۶: ۲۲۰؛ فیروز آبادی، ۱۴۲۶، : ۱۲۴) در اصطلاح نیز در راستای مفهوم لغوی است؛ از آنجای که امت اسلامی به دو فرقه بزرگ شیعه و سنی تقسیم شده اند، تقریب به معنای نزدیک شدن و نزدیک سازی پیروان مذاهب اسلامی به منظور آشنای با یک دیگر از طریق تحقّق همدلی و برادر دینی بر پایه اصول مشترک و مسلّم اسلامی یا همکاری در ترویج و حفظ مشترکات دینی معذور دانستن همدیگر در موارد اختلاف است. (برومند اعلم، ۱۳۹۵، ۱ : ۳۱). دعوتی است اصلاحی برای نزدیک کردن شیعه وسنی با حفظ کیان طرفین بر پایه علم وخرد، نه عواطف و احساسات زود گذر ( بی آزار شیرازی، ۱۳۵۳ : ۲۵).

ب: «مذهب» در لغت به معنای متعددی آمده مانند: آیین، دین، روش، سنت، شریعت، مسلک و…  (عمید،1375: واژه مذهب). به بیان دیگر، “مذهب” به معنای راه و روش است و در مفهوم دینی، به مسیر اعتقادی افراد، مذهب گفته می‌شود( ابن منظور، 1414، 1: 394).  در اصطلاح علم کلام، طریقه‌ای خاص در فهم مسائل اعتقادی، خاصه امامت باتفسیر ظاهر کتاب الهی است، مانند: مذهب شیعه، اشعری، معتزله و ماتریدی و در اصطلاح فقهی روش خاص در استنباط احکام کلی فرعی از ظاهر کتاب و سنت مانند: فقه مذهب شیعه، حنفی، مالکی حنبلی و غیره است( دهخدا، 1387، واژه مذهب).

اسباب ومشترکات وحدت مذاهب

عوامل و اسباب متعددی را می‌توان به عنوان اسباب و زمینه‌‌های که ما مردم افغانستان و نیز پیروان مذاهب اسلامی در عالم اسلام را به همگرایی و اتحاد همسویی دعوت می‌کند بر شمرد، در این نوشتار به چند مورد از مهم‌ترین عوامل که ما را به همگرایی و اتحاد فرا می‌خواهد پرداخته خواهد شد.

1 – سرزمین مشترک

سر زمین افغانستان خانه مشترک برای همه  اقوام ومذاهب مختلف اسلامی، حتی غیر اسلامی می باشد. لذا تلاش برای کاهش حساسیت های مذهبی میان پیروان مذاهب به ویژه دو مذهب حنفی و جعفری و همزیستی مسالمت آمیز میان آنها به گونه ای که افغانستان را در میان تمام کشورهای اسلامی الگو و نمونه برای وحدت و همدلی  قراردهند، وعملا به سوی وحدت اسلامی گام های مؤثر بر دارند، در میان اقشار مردم، اعم از علماء دانشمندان، روشن فکران دینی ، سیاست مداران به خصوص مسؤلین امارت اسلامی  نوید بخش فردای عزت برای ملت مسلمان افغانستان باشند.

هیج مسلمان فهمیده ای نیست که نداند یکی از عوامل عزت و اقتدارکشور، تقریب مذاهب اسلامی با وجود تمایزات و اختلافات است. به هر میزان این همپذیری و هم گیرای در میان فرقه های اسلامی اعم از شیعه و سنی پر رنگ ترشود، به همان اندازه نیز فرصت های بی شماری برای اظهار وجود و قدرت نمای در برابر زیاده خواهی دنیای زرو زور، مهیا خواهد شد.

اختلاف در مسائل فقهی و بعضی مسائل غیر اساسی که نتیجه طبیعی اجتهاد و تفکر آزاد است، در ذات خود خطرناک نیست و مقصود از تقریب مذاهب هم از بین بردن اصل اختلاف فقهی نیست، بلکه مهم ترین هدف این است که این اختلاف موجب عداوت و دشمنی با همدیگر نگرددو بر اساس مشترکات بین فرقه های اسلامی، دوری و مشاجره جای خود را به برادری و نزدیکی دهد، و در یک صف قرار گیرند و با ارائه طرحهای فکری و عملی مناسب تلاش نمایند علاوه بر جلو گیری از اختلافات داخلی فرقه های مختلف اسلامی، از نفوذ و توطئه دشمنان سوگند خورده در بین مسلمانان که بیش از هر چیز از وحدت امت اسلامی می ترسند، پیشگیری نمایند. مخصوصا در سالهای اخیر که با ترفند جدید خود در صدد هستند برای اهل تسنن دشمن وهمی از شعیان و همچنین برای اهل تشیع دشمن وهمی از اهل سنت درست نمایند ( تسخیری ، ۱۳۸۶ش: ۷۲).

2- قران و سنت

قران، سنت پیامبر (ص) و سیره اهلبیت (ع) که جزء مستندات اسلامی هستند، هرکدام به نحوی مسأله تقریب را مطرح نموده اند؛ قرآن کریم که مورد قبول همه مسلمانان است، در باره ضرورت وحدت و همدلی چنین می فرماید :  «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا…..» ( آل عمران، ۱۰۳)؛ همگی به رشته [ محکم . ناگسستنی قرآن] خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدارا بر خود به یاد آرید، که بدان گاه که [ برای همدیگر] دشمنان بودید و خدا میان دلهایتان انس و الفت بر قرار و آنها را به هم پیوند داد،پس در پرتو نعمت او برای هم برادرانی شدیدو همچنین شما با بت پرستی و شرکی­که داشتید برلبه گودالی از آتش قرار داشتید ازآن رهانید و به ساحل نجات که ایمان است رسانید، خداوند این چنین برایتان آیات خودرا آشکار می سازد، شاید که هدایت شوید. ( خرمدل، ۱۳۷۴ش: ۶۶). این آیه و دهها آیه دیگر به ما می گویند که وحدت یک ضرورت اعتقادی، ایمانی و فقهی و… است، بنا بر این نباید از اسلام که خود پایه گذار اتحاد است بر داشت نادرست گردد و عامل اختلاف تلقی شود.

آنچه را که قرآن در زمینه دعوت به اتحاد و همبستگی و دوری از اختلاف و تفرقه بیان کرده، سنت نبوی نیز بر آن تأ کید نموده است. تاریخ نشان می­دهد که شعار توحیدی پیامبر (ص) رمز تمام پیروزیهای ایشان بوده و هرگونه اختلافی را با هر بهانه و شعاری نفی نموده است، آنجا که می فرماید: « دست خدا همراه جماعت است»( ابن حبان، ۱۴۱۴ق، ۱۰: ۴۳۸) ونیز برای رسیدن به هدف اصلی جمع شدن خیر و تفرقه باعث عذاب و غضب الهی است(متقی هندی، ۱۴۰۹ق،۲: ۲۶۶).

3ـ پیامبر اسلام  (ص)

یکى از محورهاى وحدت امت اسلامى، وجود مقدس پیامبر اسلام(ص) است. نقش پیامبر در ایجاد وحدت از این جهت قابل بررسى است:

نخست آن که او فرستاده خداوند بوده و تا قیامت پیامبر همه مردم است. از این جهت او به عنوان پیامبر واحد، مورد قبول همگان است. در صدر اسلام مسلمانان مانند پروانه دور شمع وجودى آن حضرت مى چرخیدند و وجود پیامبر(ص) مسلمانان را مانند دانه هاى تسبیح به هم پیوند مى داد. مسلمانان صدر اسلام آن چنان پیامبر را دوست مى داشتند که در جنگها براى حفظ جان پیامبر از یک دیگر سبقت مى گرفتند.
دشمنان اسلام از وجود پیامبر(ص) به عنوان مهره اتحاد و عامل همبستگى مسلمانان وحشت داشتند؛ از این رو در جنگ احد براى این که اختلاف ایجاد کنند، شایعه کردند که پیامبر(ص) کشته شده است. در عصر حاضر نیز اهانت سلمان رشدى به ساحت مقدس پیامبر اسلام(ص)، نشان داد که مسلمانان نمى توانند اهانت به او را تحمل کنند. اقبال لاهورى گفته است:

دل به محبوب حجازى بسته ایم             زین جهت با یکدیگر پیوسته ایم

عشق او سرمایه جمعیت است               همچون خون اندر عروق ملت است

عشق در جان و نسب در پیکر است         رشته عشق از نسب محکم تر است

عشق ورزى, از نسب باید گذشت            هم ز ایران و عرب باید گذشت

امت او مثل او نور حق است                 هستى ما از وجودش مشتق است.

(مجله، تقریب، ش 5: 145).

دوم آن که پیامبر اسلام(ص) علاوه بر آن که رسول خدا است، رهبر جهان اسلام نیز مى باشد. بى تردید رهبر نقش بنیادى در وحدت دارد.  مرحوم طبرسى در ذیل آیه: (واعتصموا بحبل الله جمعیا و لا تفرقوا) مى نویسد: مقصود از ((حبل الله)) پیامبر اسلام است (طبرسی، مجمع البیان، 2: 375)

4- خلفای راشدین

از جمله امیرالمؤمنین علی (ع) عنصر همپذیری و تقریب از دید گاه حضرتش به قدری ارزشمند است که ایشان بر هم زننده آن را مستحق بدترین عذابها می داند آنجاکه می فرماید: « از پراکندگی بپرهزید و آگاه باشید که هرکس مردم را به این شعار تفرقه و جدای دعوت کند، اورا بکشید، هرچند زیر عمامه من باشد» ( نهج البلاغه، خ ۱۲۷) و نیز می فرماید: « مبادا در دین دوروی ورزید؛ چون همبستگی در راه حق گرچه کراهت داشته باشید، از پراکندگی در راه باطل گرچه مورد علاقه شما باشد، بهتر است؛ زیرا خداوند سبحان نه به گذشتگان و نه به آیندگان چیزی را با تفرقه عطا نفرموده است» ( همان، خ ۱۷۶).

امام (ع) در هنگام درگیرى با اهل شام، از اختلافات بین مسلمانان اظهار نگرانى نموده و فرمود: ((وکان بدء امرنا إناالتقینا والقوم من اهل الشام و الظاهر ان ربنا واحد و نبینا واحد و دعوتنا فى الاسلام واحد))( فرهنگ آفتاب، 1: 9). جریان کارمان با درگیرى با گروهى از اهل شام آغاز شد، درحالى که به ظاهر پروردگارمان، پیامبرمان و دعوت اسلامی مان یکى بود. همچنین آن حضرت فرمود:«اما همین که­حضرت (پیامبراسلام(ص))درگذشت، مسلمانان به­کشمکش پرداختند»(همان، ج1،ص9).

از جملات امام على(ع) این نکته استفاده مى شود که مسلمانان با داشتن محورهاى اتحاد مانند وجود پیامبر و دین واحد نباید اختلاف داشته باشند. از سوى دیگر مسلمانان بعد از رحلت پیامبر(ص) اختلاف پیدا کردند و در زمان حیات او مسلمانان متحد بودند.

5 ـ مصالح عمومى

یکى از مشترکات بسیار مهم مصالح عمومى است. در جامعه اى که اقلیت هاى مذهبى، جناح هاى سیاسى و… وجود دارند، حق فردى و گروهى نیز وجود دارند که ممکن است این حقوق در تعارض قرار گرفته، تنش ایجاد کنند. براى جلوگیرى از اختلافات نیاز به محور اتحاد است که حلقه اتصال همه افراد و گروه ها مى باشد.

برهمین اساس است که هرگاه مصالح عمومى یک جامعه وکشور در معرض تهدید قرار گیرد، مصالح فردى و گروهى نادیده گرفته مى شود و همه افراد متحد شده از آن دفاع مى کنندچنانکه در دوران جهاد مردم افغانستا دیده شد.

در جامعه اسلامى نیز جناح هاى سیاسى و افرادى باسلیقه هاى مختلف وجود دارند که گاهى تعارض در رعایت حقوق آن ها به وجود آمده و تضارب افکار زمینه برخى از اختلافات را به وجود میاورد. براى ایجاد وحدت نیاز به محور وحدت است که همانا (مصالح عمومى) است. امام على(ع) على رغم آن که ولایت را حق مسلم خود دانسته (صبحى صالح، خ 170:244؛مطهری: 148). و بارها از آن دفاع کرده است، ولى در برابر خلفاى سه گانه قیام نکرده، 25 سال سکوت کرد. سکوت امام این پرسش را نیز به وجود می آورد که چه عامل یا عواملى سبب شدند که آن حضرت قیام نکرده و حتى با خلفا بیعت نموده و با آنان همکارى کند؟ (ثقفى کوفى :302 ؛  طبری: 4 :124 و 123 ).

واقعیت این است که سکوت امام و همکارى او با خلفا در راستاى مصالح عمومى صورت گرفت. اوضاع سیاسى و اجتماعى… صدر اسلام نشان مى دهد که بعد از رحلت پیامبر(ص)، اسلام و مسلمانان دچار مشکلات و بحرانهاى خطرساز فراوان شده که هر کدام آن ها براى اسلام و مسلمانان خطرات جدى بودند. ظهور پیامبران دروغین، ارتداد و اختلافات شدید بین مسلمانان را مى توان از جمله آن ها ذکر کرد.(یعقوبی، 2:  107).

ابن هشام مى نویسد: «چون پیامبر وفات نمود، بلا و مصیبت بر مسلمانان بزرگ شد، یهودیان سربرافراشته و مسیحیان خوشحالى کردند. اهل نفاق از دین برگشته و اعراب مى خواستند مرتد شوند. اهل مکه مى خواستند مجددا بت پرستى کرده و دین پیامبر را منسوخ نمایند».(ابن هشام، 4 :316).

در جایى که دین درخطر است و دشمنان، مصالح عمومى مسلمانان را به خطر انداخته و هرگونه اختلاف ضربه بر پیکر امت اسلامى است، باید همه افراد جامعه متحد شوند. امام على(ع) که خود یکى از سنگربانان دین و طلایه داران وحدت است، در چنین فضایى یکى از علل سکوت خود را رعایت مصالح عمومى و حفظ وحدت اسلامى بیان کرد: ((و ایم الله لولا مخافه الفرقه بین المسلمین و ان یعود الکفر و یبورالدین لکنا غیر ما کنا لهم علیه.))(مطهری، همان: 179و180). به خدا سوگند! اگر ترس وقوع تفرقه میان مسلمانان و بازگشت کفر و تباهى دین نبود، رفتار ما با آن ها طور دیگرى بود.

همچنین آن حضرت در جواب ابوسفیان بعد از تشکیل سقیفه ـ که به عنوان حمایت از على(ع) مى خواست فتنه به پا کند.ـ همگان را به وحدت فرا خواند: «ایهاالناس شقوا امواج الفتن بسفن النجاه و عرجوا عن طریق المنافره وضعوا تیجان المفاخره»( نهج البلاغه خ: 5)

امواج کوه پیکر فتنه ها را با کشتى هاى نجات (علم، ایمان و اتحاد) درهم شکنید؛ از راه اختلاف و پراکندگى کنار آیید، تاج تفاخر و برترى جویى از سر بنهید.

5- فقه اهلبیت(ع)

فقه اهلبیت در هرعصری برای رسیدن به شناخت حقیقی کتاب وسنت مورد استناد فقهای اسلامی بوده است؛ چرا که اهلبیت بی واسطه یا با واسطه از حضور پیامبر بهره برده اند و در خاندان نبوت پرورش یافته اند. یکی از بارز ترین شخصیت های اهل بیت پیامبر (ص) حضرت فاطمه زهرا (س) است. حضرت فاطمه زهرا س دختر پیامبر ص وخدیجه بنت خویلد است ( ابن حبان ۱۳۹۳، ۳ ، ص ۳۳۴). کنیه او ام ابیها ( ابن شهر آشوب، ۱۳۷۹ش،۱ :۱۶۲؛ قرطبی، ۱۴۱۲ ق، ۴: ۱۸۹۳). و لقب ایشان زهرا ( ابن حجر، ۱۴۱۵ ق، ۸، :۲۶۲ ). می باشد. در منابع فریقین بیش از هشتاد لقب برای حضرت فاطمه آمده ( ابن شهر آشوب، ۱۳۷۹، ۳: ۳۵۷؛ ابن طاوس، ۱۴۰۹ق : 130).حکم که در کتب فقهی فریقین در مسأله غسل همسر متوفی است؛ اُم جعفر روایت می­کند که حضر فاطمه(س) خطاب به اسماء بنت عمیس، فرمود « ای اسماء! هنگامی که من از دنیا رفتم، تو وعلی (ع) مرا غسل دهید» پس حضرت زهرارا حضرت علی واسماء بنت عمیس غسل دادند.( بیهقی، ۱۴۲۴ ق، ۳: ۵۵۶). این روایت نزد محدثان اهل سنت روایت صحیح شناخته شده است. البانی از محدثان معاصر در این باره می­گوید: « تمام رجال آن ثقه هستند». ( البانی، ۱۴۰۵ ق، ۳ :۱۶۲). امامیه ( حلی، ۱۴۱۴ ق ، 1، ۲۸۷). شافعیه ( نووی، بی تا، ۵، ص ۱۳۰). ظاهریه( ابن حزم اندلسی، بی تا، ۳، ص ۴۰۶). زیدیه ( صنعانی، بی تا، 1 : ۱۶۳). اباضیه( اطفیش، ۱۴۰۷ ق، ۲:۵۷۴). و حنبلیه ( ابن قدامه، ۱۳۸۸ق، ۲: ۳۹۰). این قول را با دلایل زیر قبول دارند:

اول) حدیث حضرت فاطمه( س) که بیهقی از اهل سنت و اربلی( اربلی، ۱۴۰۳ ق، ۲:۱۲۵) از شیعه آن را نقل کرده اند که غسل دادن حضرت فاطمه توسط علی (ع) دلیلی بر جواز این موضوع بوده است. ( حلی، ۱۴۱۴ق، 1:۳۵۷ ؛ خمینی، ۱۴۲۵ ق، ۱:۱۲۱؛ شوکانی، ۱۴۱۳ ق، ۴: ۳۵؛ مالک بن انس، ۱۴۱۵ق، ۱، ص۲۶۰؛ شافعی، ۱۴۱۰ ق، ۱:۳۱۲؛ ماوردی، ۱۴۱۹ق، ۳ :۱۶؛ عمرانی، ۱۴۲۱ق، ۳:۲۰).

دوم عایشه) می گوید: پیامبر (ص) پس از اقامه نماز جنازه در بقیع، نزد من آمد. من سر درد شدیدی داشتم و فریاد می زدم، وای سرم ! پیامبر فرمود: « من نیز سردرد دارم» و افزود: « به تو چه ضرری می رسد اگر قبل از من بمیری، من تورا غسل می دهم ، کفن می کنم و بر تو نماز می خوانم ودفنت می کنم ».( دارمی، ۱۴۳۴ ق،: 126).

سوم ) ابن عباس می گوید: « شوهر نسبت به غسل دادن زن متوفای خود و نماز خواندن براو اولی وسزاوارتر از دیگران است ».( ابن ابی شیبه، ۱۴۰۹ق، ۲: ۴۵۶).

چهارم) امام صادق( ع) منصور ابن حازم از امام صادق ع سؤال کرد که اگر شخصی بازن خود به سفر رفته باشد و آن زن را می تواند غسل دهد؟ حضرت فرمود: « بلی ومادر و خواهرش و امثال اینها از محارم را می تواند غسل دهد. به این صورت که بر عورت آن زن پارچه ای می اندازد واورا غسل می دهد ( ابن بابویه، ۱۴۱۳ق، ۱: ۱۵۵).

پنجم ) خلیفه اول در وصیتش مبنی بر این که همسرش ، اسما بنت عمیس، اورا غسل دهد و اورا در کنار قبر پیامبر (ص) دفن کنند، فرمود: اسما بنت عمیس، ابوبکررا بعد از وفاتش غسل داد، سپس از غسال گاه بیرون آمد و به مهاجرانی که آنجا حاضر بودند، گفت: « من روزه ام و امروز هوا بسیار سرد است! ایا بر من واجب است که غسل کنم؟» آنها عرض­کردند: «خیر». (مالک ابن انس، ۱۴۰۶هق، ). البته فقها با مفهوم مخالف، می گویند که اگر از این حدیث، جواز شستن مرد متوفی توسط همسرش دریافت می­شود، پس به طریق اولی مرد نیز می­تواند زنی متوفای خودرا غسل دهد. بنا بر این، معتقدند که هم زن می تواند شوهر متوفای خودرا غسل میت دهد و هم مرد می­تواند زن متوفای خودرا غسل دهد. ( مالک، ۱۴۱۵ق، 1 : ۲۶۰). حنفیه(سرخسی، ۱۴۱۴ق۲ : ۷۱؛ کاشانی، ۱۴۰۶ق، ۱ : ۳۰۵؛ ابن عابدین، ۱۴۱۲ق،  ۲ : ۱۹۸). و احمد حنبل در قولی( ابن قدامه، ۱۳۸۸ق، ۲ : ۳۹۰).

گرچه برخی از فقهای اهل سنت درحدیث پیامبر(ص) تشکیک کرده است که حضرت مقدمات غسل را گفته اند.ولی این درست نیست اگر منظور پیامبر (ص) از غسل در این حدیث، اسباب غسل باشد، پس منظورازا« کفّنتکِ و صلّیتٌ علیکِ و دفنّتٌکِ» نیز ازباب کفن کردن، اسباب نماز خواندن و اسباب دفن کردن است؛ زیرا اینها نیز به دنبال عبارت فغسلتک آمده اند و برآن عطف شده اند. در حال که اگر این معانی از حدیث بر داشت شود، معنی حدیث تغییر می کند و منظور و مراد پیامبر (ص) را در آن لحظه خطاب به عایشه نمی رساند. حنفیه معتقدند که ام ایمن حضرت فاطمه(س) را غسل داده است و نه حضرت علی (ع) و می گویند که حتی اگر ثابت شودکه حضرت علی ع، حضرت فاطمه را غسل داده است، روایت ابن مسعود در این باره که حضرت علی ع فرمود: « پیامبر (ص) به من گفت که فاطمه (س) همسر تو در دنیا و آخرت است»، حدیث فاطمه (س)را تخصیص می زند و شستن فاطمه (س) توسط علی را مختص به این دو نفر می کند. بنا بر این، این امر از اختصاصات حضرت علی ع است که به ایشان داده شده است و علقه زوجیت حضرت فاطمه (س) وحضرت علی ع تا قیامت پا بر جا است و قابل سرایت به دیگران نیست.

برای تأیید حرف خود به روایت خلیفه دوم از پیامبر( ص) استناد می کنند که می فرماید:  هر پیوندخویشاوندی که نسبی باشد یا سببی،در روز قیامت گسسته خواهد شد جز نسب و خویشاوندی من»(بیهقی، ۱۴۲۴ق، ۷ :۱۵۸؛ سرخسی، ۱۴۱۴ق، ۲ : ۷۲؛ ابن عابدینی، ۱۴۱۲ق، ۲ : ۱۹۸؛ کاشانی، ۱۴۰۶ق، ۱ :۳۰۶). همچنین ابن مسعود از حضرت علی (ع ) روایت کرده که حضرت فرمود: « پیامبر به من فرمود که فاطمه( س) همسر تو در دنیا و آخرت است» (کوفی، ۱۴۱۰ق؛ مجلسی، بی تا، ۷۸ :۳۰۰). در باره روایت خلیفه دوم مبنی بر قطع نشدن سبب و نسب ناشی از پیامبر( ص) می توان گفت پا بر جا بودن علقه زوجیت حضرت فاطمه و حضرت­علی(ع) به دلیل نسب ناشی از پیامبر (ص) دلیل نمی شود که با استناد به آن بتوان گفت که مرگ زوجین محرمیت را ازبین می برد و دیگران نمی توانند زن متوفای خودرا غسل دهند.

جمهوری مذاهب نیز در پاسخ به دلایل حنفیه گفته اند که در مورد روایت خلیفه دوم که بعد از وفات یکی از همسرانش گفت: « من نسبت به اوسزوارتر بودم تا زمان که او زنده بود، پس الان شما به او سزوارتر هستید» ، باید گفت در این جا خطاب خلیفه به خویشاوندان همسرش این است که خویشاوندان همسر متوفایش بر او(زوجه) نماز بخوانند و اورا داخل قبر گذارند. شکی نیست که همه خویشاوندان زن، نمی توانند وی را غسل بدهند. پس اگر خطاب خلیفه به زنهای خویشاوند همسر متوفایش بود باید می گفت: «أنتن أ ولی بها» ( ابن حزم اندلسی، بی تا، ۳ :۴۰۷).

به نظر می رسد قول جمهور فقها راجح است؛ زیرا ادله آنها جامع، مانع و کامل است، ولی ادله مخالفان یعنی، حنفیه جامع نیست. فقهای امامیه بیش از سایر مذاهب این موضوع را بر رسی و در مورد احکام آن بحث کرده اند. و روایاتی از ائمه ع از جمله امام صادق (ع )که بیان شد نیز مؤیدی آن است. بنا براین، دراین مورد، به فقه حضرت فاطمه (س) و عمل حضرت علی (ع) استناد کرده اند و به آن فتوا داده اند. در منابع شیعی مانند تذکره علامه حلی، کافی کلینی و تهذیب و استبصار طوسی به این مسأله اشاره شده است.

دومین مورد که به فقه فاطمه (س) فقهای اهل سنت فتوا داده اند: تعیین اجابت دعا درروز جمعه است. بین علمای مذاهب اسلامی در باره اجابت دعا اختلاف است که به چهار قول می رسد:

اول: بر اساسی این حدیث فاطمه (س) وقت اجابت دعا لحظات پایانی روز جمعه است، وقت غروب آفتاب؛ زیرا بنا بر قول پیامبر (ص) در روز جمعه ساعتی است که مسلمانی حاجتی از خداوند بخواهد، آن حاجت برآورده می شود لذا فاطمه می فرماید: عرض کردم یا رسول الله آن چه ساعتی است بابام فرمود: « آن هنگامی است که نصف قرص خورشید در موقع غروب پنهان شود». زمانی که نصف قرص خورشید غروب کرد، ایشان برای دعاشتافت ( شوکانی، ۱۴۱۳ق، ۳: ۲۸۹؛ عراقی، بی تا، ۳ : ۲۰۹؛ مجلسی، بی تا، ۸۶ : ۲۶۹؛ ابن بابویه، ۱۴۰۳ق: ۳۹۹).

برخی برای نقد این حدیث می گوید: در روز جمعه چنین وقتی وجود ندارد و چنین حکمی بر داشته شده است( ابن عبد البر، ۱۳۸۷ق، ۱۹: ۱۹). البته این ادعا نمی­تواند صحیح باشد؛ زیرا همه علمای شیعه واهل سنت معتقدند که ساعت یا لحظه ای در روز جمعه است که درآن وقت، دعا مستجاب می شود. همچنین روایات بسیاری است از جمله مولی معاویه یعنی، عبد الله بن عبس، می گوید: به ابو هریره گفتم که آیا گمان برده اید این سخن که ساعاتی در روز جمعه است که اگر مسلمان دعا کند، استجابت می شود، رفع و بر داشته شده است؟ گفت: « هرکس چنین می گوید، دروغ گفته است ». گفتم : آیا این استجابت دعا روز جمعه در همه جمعه ها است؟ گفت: بله. ( صنعانی ،۱۴۰۳ق، ۳ :۲۶۶).

سومین مورد: حضرت فاطمه(س) به اسماء فرمود: « ای اسماء من خوش ندارم که در باره حمل جنازه زنها انچه مرسوم است که جنازه را روی تخته­ی می گذارند و پارچه روی آن می اندازند و پستی و بلندی های بدن او برای بنیننده آشکاراست». اسماء بنت عمیس عرض کرد: « ای دختر رسول خدا! در سرزمین حبشه برای حمل جنازه ها تابوتی درست می کنند که بدن میت را می پوشاند». آنگاه اسماء شبیه آن تابوت را برای حضرت فاطمه (س) ساخت و آن را به او نشان داد. حضرت فرمود: « چه طرح زیبای که به طور کامل بدن زن در آن، از دید مردان پوشیده می ماند. ای اسماء ! پس هنگامی که وفات کردم، تو و حضرت علی ع مرا غسل دهید و هیچ کس را اجازه ندهید در مراسم غسل من شرکت کند». پس هنگامی که حضرت( س) وفات یافت، عایشه(رض) خواست که بر جسد حضرت فاطمه( س) وارد شود. اسماء به عایشه(رض) اجازه ورود نداد. عایشه پیش ابوبکر شکایت کرده گفت: « این زن حبشیه میان من و دختر پیامبر ص حائل می شود و برای او کجاوه ای مانند کجاوه عروس قرار داده است». پس ابوبکر به درخانه علی آمد و خطاب به اسماء گفت: « چرا میان همسران پیامبر ص و دخترش مانع می شوی و برای او کجاوه ای ما نند کجاوه عروس قرار داده ای ». اسماء گفت : « خود حضرت زهرا(س) امر کرده است که هیچ کس را اجازه وارد شدن بر او ندهم و وقتی که زنده بود، دستور داد که من این تابوت را بسازم». پس ابوبکر گفت: « هرچه به شما امر کرده است، درست کنید». و رفت و حضرت علی ع و اسماء اورا غسل دادند. ( بیهقی، ۱۴۲۴ق، ۴:۵۶؛ متقی هندی، ۱۴۰۱ ق، ۱۳: ۶۸۶؛ عصامی، ۱۴۱۹ق، ۱: ۵۳۶).

تا اینجا نمونه های از مشترکات گفته شد برای روشن شدن اهمیت تقریب موارد هم از ضررهای عدم هم پذیری بیان میکنم، درچنین شرایط اگرهمدیگرا نپذیریم و وحدت نکنیم دچارچنین آسیب های خواهیم شد که درزیربه چند نمونه اشاره می کنم:

آسیب ها ی عدم تقریب

1 – احساس حقارت در برابر بیگانگان

روند سریع و رو برشد تکنالوژی غرب به ویژه در قرن حاضر، مطرح شدن برخی از موضوعات جدید در عرصه سیاست و اجتماع از جانب متفکران اروپای و نیز وا بستگی شدید برخی از دولتهای اسلامی به غرب و فرآورده های تکنلوژی و فرهنگی آن، و فقر ونابه سامانی حاکم بر جوامع جهان سوم و به ویژه اسلامی، جوّ خود باختگی شدیدی را بین اکثر اندیشمندان اسلامی به ظاهر دیگر اندیش پدید آورده است.

2 –  پذیرش همینه فرهنگ غرب

همچنین عالمان سنتی اکثر ممالک اسلامی با این که فرهنگ و اندیشه لیبرالیسم- سرمایه داری غرب را نمی پذیرند، اما آن را دارای قدرت و نفوذ ی مهار نا شدنی می دانند، به گونه ای که هیچ جامعه ای نمی تواند در برابر تأ ثیر گذاری جنبش سخت افزاری و نرم افزاری جهان جدید مقاومت کند. آنان جهان اسلام را فاقد هرنوع قدرت و توانای در برابر این موج سهمگین تصور می کنند و هرگونه تلاشی را در راه تحکیم روابط مسلمانان و نیز اقتدار جهان اسلام، اقدامی بی فایده می پندارند. ( بی آزار شیرازی، ۱۳۵۴: ۶۲).

3- آلام و مصایب،

مسلّم است که در حال حاضرنه تنها در افغانستان بلکه برای جهان اسلام چنین وضعیتی وجود دارد و مشکلات گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بردر ودیوار آن سایه افگنده است.

باید اذعان نمود که در شرایط کنونی دنیای افغانستان با تداوم حضور عوامل واگرا و تقویت آنها، در دام تقابل درونی و بیرونی افتاده و با وضعیت نامطلوبی روبه رو شده است. به عبارت دقیقتر، در زمان کنونی بحران تکفیر(حضور داعش و..) یکی از دردناکترین مسائلی است که مردم ما با آن مواجه شده است. رویکردها و اقدامات افراطی توسط عوامل وابسته به این جریان، باعث معرفی تصویر اسلام به عنوان یک دین کاملا خشن و هراس انگیز در جهان شده است. حملات انتحاری و جنایات بیشماری که امروز در کشورهای اسلامی نظیر عراق، سوریه، پاکستان وکشورما مشاهده میشود، بیشتر با پشتوانه فکری صورت میپذیرد که با انتساب به سلف صالح، به صورت انحصارطلبانه مدعی مسلمانی هستند و سایر مسلمانان را خارج از دایره توحید و ایمان شمرده و برخلاف همه مذاهب اسلامی، آنها را مشرک و کافر می خوانند (حیدری، 388 1 : 87 .)

با آنچه از نمونه های اشترکات دینی ومصایب و آسیبهای عدم پذیرش تقریب ووحدت بین مذاهب بیان گردید چند نمونه راهکارهای را هم باید متذکرشد.

 راهکارها

1-  آگاهی و اعتماد به نفس

توجه به مصایب و مشکلات و درک حقیق و واقعی( رنجها و محرومیتها مردم ما در طول 43 )جنگ تحقق یابد. باور داشتن خودها: امکانات و استعداد های خودی، بین همه اقوام ساکن در افغانستان امر فراگیر شود.

مخصوصا برجسته سازی مشترکات بین کشورهای اسلامی( خصوصاَ مردم افغانستان)،  افزایش یابد و نیروهای مبارز را حول محور واحد به حرکت در آورد . که متأسفانه در جهان اسلام از این نمونه های سه­گانه فقط ویژیگی اول وجود دارد و ویژگی های دیگر در جهان اسلام آ نگونه که بتواند به طور شایسته نقش خود را در شکل دهی جمعی ایفا نماید، وجود ندارد.

راهکارهای رسیدن به وحدت همواره یکی از موضوعات مهم و مبتلابه بزرگان در افغانستان بوده است. این مسئله، دغدغه اصلی بسیاری از نخبگان و اندیشمندان مارا، طی دهه های گذشته به خود اختصاص داده است. در این راستا اسلام به عنوان آیین مشترک و اعتقادات دینی نظیر باور به خدا، پیامبر اسلام، قبله واحد، حج و قرآن کریم همواره به عنوان ظرفیتهای بسیار مناسب جهت همگرایی مسلمانان و کشورهای اسلامی مطرح بوده است که میتوانست آنها را به فرایند همگرایی امیدوار سازد. اما با وجود این آموزهها و قابلیتهای مشترک و همچنین ایده های گوناگون همگرایی،نیاز به هوشیاری وبیداری علماء، نویسندگان ،روشنفکران  وپیروان مذاهب ونیزبستگی به درایت مسئولین کشور دارند که فعلا در اختیار امارت اسلامی است وباید زمینه های اختلاف را از بین برده وفرصت ظهور وبروز مسایل اختلاف انگیزرا از دشمنان این ملت بگیرند زیرا دست های در کارند، مخصوصا تبیلغات وسمپاشی های افراطیون مذهبی در عربستان در موقع اعمال ومناسک حج وتوزیع کتاب های با محتوای ضد شیعی وتوهین وتحقیر حجاج شیعی باعث خشم وناراحتی امت اسلامی می گردد.

به عنوان نمونه،  عبدالسلام ضعیف سفیرسابق طالبان در پاکستان در این زمینه می گوید: سازمان های افراطی در عربستان سعودی فعالیت دارند که در صدد ایجاد تفرقه بین شیعه و سنی می باشند. ضعیف با بیان این مطلب که اختلاف مذاهب از همان اوایل وجود داشته می گوید: اختلاف در تمام زمینه های اجتماعی، سیاسی و دینی محسوس است اما در مسائل دینی اختلاف بین تشیع و تسنن به حدی نیست که این دو مذهب یکدیگر را تکفیر کنند. ایشان  روحیه مذاهب شیعه و سنی را مانند دو برادر توصیف نموده و تصریح می کند: علمای کرام با درایت علمی و دینی می توانند اذهان عامه را در قبال همچون کتاب ها روشن سازند. ونیز ایت الله محسنی در کابل هدف انتشار و پخش کتابها بر ضد اهل تشیع را تحمیل نظریات یک قشر محدود افراطی بر همه مسلمانان دانسته ومطالب این کتاب ها را کفر آمیز و کذاب می دانند و سیاست بعضی از سازمان های افراطی را که از مطالب کفر آمیز حمایت می کند ایجاد دو دسته گی و دشمنی بین تسنن و تشیع می داند. ایشان خاطر نشان می سازدکه همه ساله برای حجاج از سوی افراطیون عربستان کتاب های تفرقه آمیز چاپ و پخش می شوند اما به لطف باورهای محکم پیروان تشیع و تسنن در افغانستان آن ها نمی توانند به اهداف شوم شان برسند. (برهانی بامیانی، ۱۱/۱۱/  1386 ).

2 – گفتگوی سازنده

پیدایش مذاهب در ابتدا نشان دهنده‌ تکامل خرد اسلامی به منظور جبران غیبت پیامبر بزرگوار اسلام (ص) و گسستن رشته‌های وحی از یک سو و گستردگی نیازها و پیچیدگی جوامع از سوی دیگر بود. چه بسا به دلیل تراکم دانش فکری، باب‌های گوناگون دانش فقه مطرح شد. این امر حالت طبیعی در راستای حرکت تمدنی به شمار می‌رود. همچنین این مذاهب یک ثروت گرانقدر فکری برای تمدن اسلامی است که هرگز نمی‌توان آن را دست کم گرفت

گفت‌وگوی سازنده‌ سبب همدلی، همنوایی و جستجوی ارزش‌های مشترک در مذاهب اسلامی. روندی که در دهه‌های اخیر نام حرکت تقریب بر آن نهاده شده، دارای ریشه‌هایی در دورترین دوره‌های اسلامی است؛ زیرا اصالت و پویایی خود را از اصول درخشان شریعت گرفته و ارزش‌های آن با گسترش و تعمیق مسئولیت امت مسلمان برای ایجاد تمدن بشری یا دست کم مشارکت فعال در آن روشن‌تر گردیده است.

بحث و گفت‌وگو وتعامل و همپذیری بیانگر تمدن بشری و منطق صحیح انسانی برای انتقال اندیشه‌ دیگران است. ما باید از توهین به مقدسات دیگران خودداری کنیم، این یگانه راهی است که ما را به تقریب مذاهب اسلامی، همدیگرپذیری و فرهنگ تحمل نزدیک و نزدیک‌تر می‌سازد؛ زیرا توهین به مقدسات دیگران باعث ایجاد فضای عاطفی نامساعد و عدم تعامل مطلوب در گفت‌و‌گوها می‌‌شود. ( حسینی، محمد زمان، خبر نگار افغانستانی، ویبنار هفتم سی ششمین کنفرانس مذاهب اسلامی).

وحدت اسلامی در این برهه از تاریخ برای کشور‌های اسلامی از اهم واجبات می‌باشد با توجه به اینکه در سال‌های اخیر سرویس‌های امنیتی کشور‌های غربی با حمایت از اندیشه‌های تکفیری و افراطی سعی در روشن نمودن شعله جنگ مذهبی در کشور‌های مختلف ازجمله افغانستان دارند لازم است اندیشمندان و حکمرانان سیاسی کشور‌های اسلامی به ویژه امارت طالبان با نگاه دقیق‌تر به مقوله وحدت در جهت عملی شدن این مولفه اساسی در امت اسلامی تلاش کنند.

افغانستان به عنوان کشوری مسلمان که ۴۰ سال در آتش جنگ‌های نیابتی و مداخلات کشور‌های خارجی سوخته است، نیاز بیشتری به توجه به مقوله وحدت اسلامی دارد.

به طور کلی اگر تاریخ معاصر افغانستان را بررسی کنیم متوجه می‌شویم که تا به حال جنگ مذهبی در افغانستان رخ نداده و ما شاهد این هستیم که مردم افغانستان در هنگام رویارویی با قدرت‌های خارجی با تمسک به وحدت اسلامی و حبل‌الله توانسته‌اند در برابر نیرو‌های خارجی بایستند.

بعد از تشکیل نظام جمهوریت در افغانستان وبعد از تسلط امارت اسلامی تاکنون همواره در ایام مختلف شاهد همگرایی اهل تسنن و اهل تشیع در مراسمات مذهبی مشترک بوده و هستیم که تجلی آن در مراسم عاشورای حسینی و حضور دسته‌های عزاداری اهل سنت در ولایت‌های مختلف می‌باشیم و این خود نشان دهنده پیوند عمیق دو مذهب اثنی عشری و حنفی در این کشور می‌باشد

در بیست سال گذشته که فضای آموزش و تحصیل در کشور فراهم بود، کرسی‌های آزاد اندیشی بسیاری در کشور دایر شد و تشکیل شورای اخوت اسلامی نمونه بارز از همگرایی مذاهب اسلامی در کشور می‌باشد. این شورا در سال ۱۳۸۴ با تلاش و پیگیری‌های علمای اهل تشیع و اهل سنت تشکیل شد که اکنون بیش از ۱۵۰ عالم دینی در آن شورا عضویت دارند و در ولایت‌های مختلف کشور نمایندگی دارند.
تشکیل چنین شورایی در کشوری مانند افغانستان که با دخالت‌های مداوم روبرو است خود در خنثی سازی بسیاری از توطئه‌ها موثر واقع شده است و در بستر چنین تشکیلاتی تاکنون گفتگو‌های زیادی در جهت نزدیک سازی نظرات علما و نخبگان اهل تشیع و اهل سنت صورت گرفته است. ودر شرایط فعلی که حکومت امارت حاکم است هم امید واریم که بهتر وبیشتر از گذشته مسأله وحدت و همگرای بین مذاهب واقوام قدرت نمای کند؛ چون دیگر دست شیطان بزرک از سرنوشت ما قطع گردیده است ومسلمانها تحمل همدیگررا داشته باشند.

5- آزاداندیشی دینی:

خداوند در آیه ۱۸ زمر شاخص آزاداندیشی دینی را به ما نشان می دهد و معرفی می کند.

« فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» بعضی افراد خود را عقل کل می دانند؛ حاضر به گفت و گو و مباحثه نیستند؛ هر کسی را که مخالف رای خود بدانند، با او با خشونت رفتار می کنند؛ سریع تکفیر می کنند با رویکرد افراطی و با خشونت با مخالفان خود برخورد می کنند، شکنجه می کنند، مُثله می کنند و جنایت های عجیب و غریبی مرتکب می شوند.

این آیه می فرماید « الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْل» سخن را استماع کنید بعد « فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» و سپس می فرماید این هایی که این ویژگی را دارند که استماع دیدگاه ها می کنند و از سخن احسن تبعیت می کنند، خدا اینها را هدایت کرده است.

عنصر آزاداندیشی دینی اجتهاد است. اجتهاد هم دو منبع دارد که عقل و نقل دینی است. آنهایی که به عقل بسندگی قائلند یا به تعبیر غربی ها معتقد به سابجکتیویزم (ذهنیت گرایی) هستند، اصالت عقل خودبنیاد، نقل دینی و شرع را قبول ندارند ولی چون این عقل ناتوان است ناچارند به سراغ هوا و هوس هم بروند. عقل بسندگی را می توان در سینمای هالیوود، سینمای بالیوود، در انیمیشن های مختلف مشاهده کرد که فیلم های با خشونت و شهوت و غضب تحویل جامعه می دهند. این نتیجه همان عقل بسندگی است که سر از هوا و هوس در آورده است.

عده دیگر نقل بسندگی را می گیرند و عقل را کنار می زنند. وقتی قائل به نقل بسندگی باشند هر نقل غیر معتبر و غیر مستند را هم می پذیرند. سمره بن جندب می گوید «من فلان مبلغ، رشوه گرفتم که به دروغ بگویم این آیه در شأن فلان شخص نازل شده است!». چه بسیار روایات جعلی و اسرائیلیات در نصوص دینی به علت نقل بسندگی است. باید گفت نقل طبق نظر شیعه و اهل سنت یعنی نقل معتبر از نبی اکرم (ص) است. لذا وجه اشتراک شیعه و سنی در سخنان رسول خداست که این نقل باید معتبر، مستند و صحیح باشد.

ما در دنیای مدرن مرتبا با پرسش های متعدد مواجهیم و این اجتهاد عقلی و نقلی است که به ما کمک می کند که مسائل مستحدثه را پاسخ دهیم. پرسش های فراوانی در زمینه نانوتکنولوژی، بیوتکنولوژی، علوم شناختی و در حوزه مسائل علوم ارتباطات و علوم انسانی یا در حوزه روانشناسی، جامعه شناسی، اقتصاد و مدیریت وجود دارد که باید با این اجتهاد پیش برویم و علوم انسانی اسلامی را تولید کنیم؛ یعنی راه رسیدن به تمدن اسلامی، علوم انسانی اسلامی است و راه رسیدن به علوم انسانی اسلامی، اجتهاد عقلی و نقلی است و راه اجتهاد عقلی و نقلی آزاداندیشی دینی است. در آن صورت دیگر خبری از تکفیر و افراطی گری نخواهد بود( خسروپناه، کنفرانس 36 بین المللی وحدت اسلامی).

6- مهار تروریسم  فکری و نظامی:

امروز نیز ضرورت اهمیت تقریب مذاهب اسلامی در افغانستان کمتر از گذشته نیست. زیرا از سال ۲۰۱۵ به این طرف که افغانستان شاهد حضور نیرو‌های داعش بوده است مسئله وحدت اسلامی اهمیت بیشتری یافته، زیرا ماموریت داعش در کشور‌های منطقه مقابله با اسلام ناب و دین اعتدال محمدی است. هرچند پروژه داعش در غرب آسیا به شکست انجامید، اما در افغانستان و روی کار آمدن حکومت طالبان که نگرانی‌های بسیاری را برانگیخته است، خطر تقویت داعش و جریان‌های تروریستی در کشور ایجاد شده است. برهمین اساس باید در افغانستانی که با تکثر مذهبی و قومی فراوان روبرو است بر اندیشه وحدت اسلامی و تمسک به قرآن و حدیث و همه مشترکات توجه جدی صورت گیرد.

شیعیان افغانستان علی رغم اینکه در میزان نفوس در اقلیت هستند، اما با پیگیری و پیروی اندیشه تقریبی در ده ها سال گذشته رشد کم نظیری در زمینه‌های مختلف داشته‌اند. رسمیت مذهب جعفری، تصویب احوال شخصیه شیعیان در قانون اساسی گذشته و چاپ معارف اسلامی شیعی در حکومت قبلی از نمونه‌های بارز آن است.

در واقع آنچه که در افغانستان حقوق اقلیت هارا و اخوت اسلامی را تثبیت نموده است، گفتمان وتعامل تقریب مذاهب اسلامی بوده که در طول سنوات متمادی گذشته اشخاصی، چون آیت الله حجت وآیات دیگری مانند امین افشار وآیت الله محسنی وبزرگان دیگر دردوران جهاد وبعد از جهاد مقدس و شورای اخوت و علمای افغانستان دنبال شده است.

اکنون نیز با توجه به قدرت یافتن جریان‌های تروریستی و حملات بر مراکز مذهبی شیعیان ضرورت ادامه مسیر گفتمان تقریب و تقویت آن در کشور به خوبی احساس می‌شود تا مردم افغانستان در برابر حملات فکری و تروریستی به جریان وحدت اسلامی کشور آسیب نبیند و در دام جنگ‌های مذهبی اسیر نشوند در این بین نقش علما و نخبگان فکری در کشور و از همه مهمتر رسانه‌های متعهد به اخوت و انسجام اسلامی بیش از پیش باید پررنگ باشد.

وحدت شیعه و سنی از دیرباز در طول تاریخ ملل مسلمان افغانستان وخارج از آن،  مورد توجه علما و مراجع بزرگ اسلام بوده است. آنها باور داشتند که اتحاد شیعه و سنی باعث تقویت جهان اسلام می‌شود. لذا این علما، از شیخ مفید و سیدرضی، امامان مذاهب اربعه، تا میرزای شیرازی، آخوند خراسانی، آیت‌ا… بروجردی، امام خمینی و رهبر معظم انقلاب اسلامی، علمای مصر وقرضاویهاو..  همگی بر وحدت شیعه و سنی تاکید کرده اند و می‌کنند. نتیجه این گفتمان وحدت‌گرا، درنهایت به تاسیس مجمع تقریب مذاهب اسلامی در 19 مهرماه 1369 به فرمان رهبر معظم انقلاب اسلامی، آیت‌ا… خامنه‌ای منجر شد. چنانچه اسباب وعوامل وآسیبها وراهکاری تقریب وهمپذیری، واهمیت آن را به طور مبسوط به ریشته تحریر در آورده شد لازم است از دانشمندان تقریبی بین مذاهب هم افراد را به عنوان شاهد این تحقیقبیان دارم.

7-  تعامل تقریبی فقهای امامیه

بسیاری از علمای بزرگ جهان شیعه مثل شیخ مفید، سیدمرتضی و سیدرضی، نسبت به مقوله تقریب نگاه ویژه‌ای داشتند. بحث علمی شیخ مفید با علی‌بن‌عیسی رمانی درباره جنگ جمل و درنهایت مجاب کردن وی، کاملا در یک فضا و گفتمان تقریبی صورت گرفته است. همچنین تلمیذ وی سیدمرتضی نزد بسیاری از استادان اهل سنت و نیز تحصیل بسیاری از علمای اهل سنت نزد وی هم با چنین رویکردی صورت گرفت. استناد فراوان سیدرضی به کتب و منابع اهل سنت در جمع‌آوری نهج‌البلاغه هم رویکرد جمع‌گرایانه وی را می‌رساند.

 میرزای‌شیرازی

میرزای‌شیرازی که فتوای تحریم تنباکو یکی از معروف‌ترین فتاوی اوست هم از جمله فقهایی است که تلاش‌های فراوانی به‌منظور وحدت شیعه و سنی انجام داد. از جمله اقدامات میرزای بزرگ در این راستا می‌توان به پرداخت مستمری و کمک‌های مادی به طلاب و علمای اهل سنت، ایجاد امکانات رفاهی مساوی با شیعیان برای آنان، انتقال حوزه علمیه تشیع از نجف اشرف به سامرا که شهری سنی‌نشین بود و تلاش برای حل اختلافات شیعه و سنی اشاره کرد.

آخوندخراسانی

در دوران حیات آخوندهروی خراسانی، جوامع اسلامی گرفتار یک نوع بی‌ثباتی بود که منشا خارجی داشت. از بیانیه‌ها و اعلامیه‌های آخوند خراسانی در این بحبوحه می‌توان پی برد مساله تقریب و وحدت تا چه اندازه در اندیشه او مهم بوده است.

او طی یک بیانیه که در 25/2/ 1326 ق، در روزنامه انجمن تبریز منتشر شد، ملت مسلمان را به اتحاد و رفع اختلافات فراخواند و فرمود: «بر عموم افراد ملت خاصه عشایر و ایلات و نگهبانان حدود و ثغور مملکت اسلامیه ایران اعلام می‌شود که در هیچ دوره ضعف و ناتوانی ممالک و دول اسلامیه به این اندازه که فعلا مشهود است، نبوده است… تا فرصتی در دست است، بر شما روئسای عشایر و ایلات و پاسبانان حدود… شرعا و عقلا لازم است که اختلافات فی‌مابین را به اتفاق کلمه «جامعه اسلامیه» مبدل کنید»

 آیت الله بروجردی

وحدت مسلمانان همواره مورد توجه آیت‌ا… بروجردی بود. شهید مطهری در این‌رابطه می‌گوید: «… این مرد چون به تاریخ اسلام و مذاهب اسلامی آشنا بود، می‌دانست که سیاست حکام گذشته در تفرقه و دامن زدن آتش اختلاف، چه اندازه تاثیر داشته است و هم توجه داشت که در عصر حاضر نیز سیاست‌های استعماری از این تفرقه حداکثر استفاده را می‌کنند.

یکی دیگر از اقدامات آیت‌ا… بروجردی در راستای تقریب مذاهب، حمایت‌ مالی از رساله‌الاسلام الازهر مصر بود. آیت‌ا… واعظ‌زاده‌خراسانی دراین رابطه می‌گوید: «بعد از رحلت آیت‌ا… بروجردی، رساله‌الاسلام.. تعطیل شد، …ما فهمیدیم که حتی آیت‌ا… بروجردی پول رساله‌الاسلام را می‌داد است که در مصر چاپ شود».

امام خمینی (ره)

امام خمینی، بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی نیز همواره در گفتار و عمل به وحدت شیعه و سنی تاکید داشتند. ایشان در این رابطه می‌فرمایند: «ما با مسلمین اهل تسنن یکى هستیم؛ واحد هستیم که مسلمان و برادر هستیم. اگر کسى کلامى بگوید که باعث تفرقه بین ما مسلمان‌ها بشود، بدانید که یا جاهل هستند یا از کسانى هستند که می‌خواهند بین مسلمانان اختلاف بیندازند. قضیه شیعه و سنى اصلا در کار نیست، ما همه با هم برادریم».

درجای دیگر فرمود: « اگر ما هیچ جهتی را ملاحظه نکنیم الا برادری خودمان را، انسجام پیدا می کنیم . همه مؤمنین را، قرآن می خواند که با هم برادر باشند وغیر از این هم نباشددربین، اگر همه مؤمنین، در تمام کشور های اسلامی همین یک دستورخداراکه خدا عقد اخوت بینشان انداخته استهمین یک دستور را عمل بکنند، قابل آسیب دیگر نیست. اگر یک میلیارد جمعیت مسلمان به این یک حکم خدا سرنهاده باشند، اطاعت کرده بودند همین یک حکم را که« انما المؤمنون اخوه» برادرند اینها، اگر این برادری در همه جا بود، اگر ای برادری در تمام قشرهای ملتها بود، این گرفتاریها برای ما پیدا نمی شد »(خمینی، 1362: 11: 148).

همچنین به علمای اهل سنت تاکید می‌کنند: «شماها بحمدا… خودتان بیدار هستید… به همه آنها سفارش کنید که ماها برادر بودیم و هستیم و خواهیم بود و مصلحت‏ شما مصلحت‏ ماست‏، مصلحت ما مصلحت شماست. ما همه قرآن شریف را باید حفظ کنیم. ما همه دین اسلام را باید حفظ کنیم و با وحدت ان‌شاءا…، پیروز بشویم… »(همان).

رهبر معظم انقلاب: در 22/2/ 1388 فرمود: «…آن کسی که ندای تفرقه‌ بین شیعه و سنی را سر می‌دهد و به بهانه‌ مذهب، می‌خواهد وحدت ملی را به هم بزند، چه شیعه باشد و چه سنی، مزدور دشمن است؛ چه بداند، چه نداند. …-در عراق یک‌جور، در افغانستان یک‌جور، در پاکستان یک‌جور و در نقاط دیگر یک‌جور- نمی‌دانند که مزدور دشمنند. آن مرد شیعی هم که می‌رود به مقدسات اهل سنت اهانت می‌کند و دشنام می‌دهد، او هم مزدور دشمن است، ولو نداند که چه می‌کند. با اسلام دشمنند… این را هم سراغ داریم و افرادی را هم از بین شیعیان می‌شناسیم که فقط مساله‌شان مساله‌ نادانی نیست، بلکه مأموریت دارند برای اینکه ایجاد اختلاف کنند- به مقدسات اهل سنت اهانت می‌کنند، عرض می‌کنم: رفتار هردو گروه حرام شرعی است و خلاف قانون است.»

ونیز در 10 /11/1391 فرمودند: «ملت‌های مسلمان باید با هم متحد شوند. در داخل هر کشور، گروه‌های مختلف، مذاهب مختلف، جناح‌های مختلف، باید دست به دست هم بدهند؛ اختلافات فکری، عقیدتی، سیاسی و سلیقه‌ای و جناحی را بر حرکت‌های اساسى خودشان حاکم نکنند، تا بتوانند در مقابل دشمن بایستند؛ امروز راه، فقط این است…. شعار اتحاد اسلامی، یک شعار مقدس است. امروز اگر پیامبر مکرم اسلام (صلی‌ا… علیه و آله) در میان ما بود، به اقتضای آیه‌ شریفه‌ «عزیز علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمومنین رئوف رحیم»(توبه، 128) ما را به اتحاد دعوت می‌کرد؛ از ایجاد اختلافات این چنینی جلوگیری می‌کرد. ما اگر چنانچه علاقه‌مند به نبی مکرم اسلام هستیم، باید این خواسته‌ قطعی آن بزرگوار را تحقق ببخشیم».

در سال 1369 به هدایت مقام معظم رهبری مجمع تقریب مذاهب اسلامی بوجود آمد که به نوبه خود شاه کاربزرگی است.

نتیجه

با توجه به پیشنه تاریخی مشترکات و تقریب و وحدت مذاهب اسلامی، از زمان ظهور اسلام تا کنون به ویژه دوران معاصرنیاز بیشتر به این مسأله احساس می­گردد، تا مسلمانان با گفتگو های سازنده در کنار هم با تکیه به رهنمایهای قران و سنت وسیره وروش رسول خدا(ص) وائمه هدا وخلفای راشدین، با در نظر گرفتن مصالح علیای اسلام و کشورهای اسلامی وبا احترام متقابل وپذیرش همدیگر وبادر نظر گرفتن خون پاک شهدای اسلام که در مسیر احیای ارزشهای اسلامی وزنده نگهداشتن سنت رسول الله و زحمات علما و دانشمندان که در این راه تمام زندگی و وجود شان را وقف نموده بودند واین هدیه الهی یعنی ارزشهای دینی را به ما تحویل داده اند، ما نیز بیتوانیم این امانت را به نحو احسن به نسلهای بعدی به عزت واقتدار وا گذاریم تا شرمنده دین ودنیای مان نباشیم واین کشور اسلامی را در مسیرپیشرفت و مترقی قرار بدهیم .

منابع

قران کریم، ترجمه، فولاد وند،1385ش . قم: چابخانه بزرگ قرآن کریم.

  1. ابن ابی شیبه، ابوبکر، المصنف فی الاحادیث والآثار، ۱۴۰۹ق، ریاض، مکتبه الرشد تحت نظر اوقاف سعودی.
  2. ابن بابویه، محمد بن علی، معانی الاخبار، ۱۴۰۳ق، قم دفتر انتشارات اسلامی، چ اول.
  3. —– ، الخصال، 1362 ش ، قم دفتر انتشارات اسلامی، چ اول .
  4. —— من لا یحضر الفقیه، ۱۴۱۳ق، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ دوم.
  5. ابن حبان،محمد، الثقات، ۱۴۱۴ق،  هند، دایره المعارف العثمانیه.
  6. ……………….. صحیح ابن حبان، 1414 ق، بیروت: موئسسه الرساله، چ دوم.
  7. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ۱۳۷۹ق، بیروت: دار الکتب العلمیه.
  8. ابن شهرآشوب، محمدبن علی، مناقب ابی طالب، ۱۳۷۹ق، قم، نشر علامه.
  9. ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، المحلی باالآثار، بی تا، بیروت، دار الفکر.
  10. ابن حنبل، احمد، مسند، 1421 ، بیروت مؤسسه الرساله .
  11. ابن طاوس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ۱۴۰۹ق، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
  12. ابن عابدین، محمد امبن بن عمر، رد المحتار علی الدر المختار، ۱۴۱۲ق، بیروت ک دار الفکر.
  13. ابن عبد البر، یوسف، التمهید لما فی الموطأمن المعانی والاسانید، ۱۳۸۷ق، مغرب وزارت عموم الاوقاف والشؤن الاسلامیه.
  14. ابن قدامه، عبد الله ، ، المغنی، ۱۳۸۸هق، قاهره، مکتبه القاهره.
  15. اربلی، علی ابن عیسی، کشف الغمه، فی معرفه الائمه، 1403ق، بیروت: دارالاضواء.
  16. …………….سلسه الاحادیث الصحیحه وشیء من فقهها و فوائدها، ریاض مکتبه المعارف، اسماعیل، الموسوعه الکبرای عن فاطمه الزهرا ، قم، دلیل ما.
  17. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، بی تا، دار صادر، چاب اول،
  18. ابن هشام، عبد الملک السیره النبویه، ۱۳۷۵ق، مصر مطبعه مصطفی البابی الحلبی و اولاده.
  19. البانی، ناصر الدین، سلسله الاحادیث الصحیحه و شیء من فقه ها و فوائدها، 1415، ریاض مکتبه المعارف.
  20. ……………………. ارواء الغلیل فی تخریج أ حادیث منار السبیل،1405، بیروت،  المکتب الاسلامی.
  21. افطیش، محمد بن یوسف، شرح النیل وشفاء العلیل، 1407ق، بی جا، وزاره التراث القومی والثقافه.
  22. برهانی، عبد العلیم، 1386، مقاله.
  23. برومنداعلم، عباس، فرهنگ تقریب، ۱۳۹۵ش، تهران دانشگاه مذاهب اسلامی.
  24. بندرریگی، محمد، فرهنگی عربی – فارسی، 1394ش، انتشارات طاعتی، بی جا، چ سوم.
  25. بی آزار شیرازی، عبد الکریم، اسلام آیین همبستگی، ۱۳۵۳، انتشارات بعثت.
  26. ……………..همرا با بنیان گزاران تقریب، تهران مجله رساله التقریب، سال اول شماره اول ۱۴۱۳ق.
  27. …………… شیخ محمود شلتوت طلایه دارتقریب، تهران، 1385ش، مجمع تقریب اسلامی، چ دوم.
  28. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ۱۴۲۴، بیروت، دار الکتب العلمیه، چ سوم.
  29. تسخیری، محمد علی، ( کنفرانسی مطبوعاتی، گزارشی از بیستمین کنفرانسی بین الملل وحدت اسلامی، مجله فروغ وحدت، شماره ۷، بهار ۱۳۸۶ش.
  30. ثقفى کوفى، ابراهیم، الغارات، 1395ق، مصحح، محدث جلالدین، انجمن آثار ملى‌، تهران، چاپ: اول‌
  31. جناتی، محمد ابراهیم، ادوار اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، 1372، مؤسسه کیهان. بی جا.
  32. جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح اللغه، ۱۴۰۷، تحقیق احمد بن عبد الغفورعطار، بیروت دار العلم للملایین، چ چهارم.
  33. حلی علامه، حسن بن یوسف، تذکره الفقها، 1414، قم موسسه آل البیت، چ اول.
  34. حیدری، محمدشریف، سلفی گری نوین درتقابل با راهبرد وحدت اسلامی، ادیان و عرفان ش ۲۷. ۱۳۸۸ش،
  35. خرمدل، مصطفی، تفسیر نور، تهران، ۱۳۷۴ش، نشر احسان، چ دوم،.
  36. دارمی، عبد الله بن الرحمن، المسند( معروف به سنن دارمی)1412ق، بیروت، تحقیق سلیم اسد الدارانی، چ اول.
  37. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، ۱۳۷۷، تهران دانشگاه. چ اول.
  38. رازی، فخر الدین، تفسیر الکبیر(مفاتیح الغیب) 1986م،دار العلم، چ دوم .
  39. رضی، محمد، نهج البلاغه، ۱۴۱۴،قم مؤسسه نهج البلاغه.
  40. سرخسی، محمد، المبسوط، ۱۴۱۴ بیروت، دار المعرفه.
  41. شافعی، محمد بن ادریس، الأم، 1410، بیروت دار المعرفه.
  42. شوکانی، محمد بن علی، نیل الاوطار، 1413، قاهره دار الحدیث.
  43. صبحی صالح، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۷، قم دار الهجره، چاب سوم.
  44. صنعانی، احمد، بی تا، التاج المذهب لاحکام المذهب، یمن: مکتبه الیمن الکبری.
  45. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ۱۴۰۷ ق، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
  46. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، بی تا، بیروت، دار و مکتبه الهلال.
  47. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس المحیط، ۱۴۲۶، بیروت مؤسسه الرساله.
  48. قرضاوی، یوسف، بیداری اسلامی وفرهنگ اختلاف، ترجمه عمر قادری، سسنندج، نشر مترجم، بی تا.
  49. کاشانی، ابوبکر بن مسعود، بدایع الصنایع فی ترتیب الشرایع، بیروت، دار الفکر.
  50. کلینی، محمد، الکافی، تهران : دار الکتب الاسلامیه .
  51. کوفی، فرات ابن ابراهیم، تفسیرفرات الکوفی، ۱۴۱۰، تهران: وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی.
  52. ماوردی، علی بن محمد ، الحاوی الکبیر ، بیروت: دار الکتب العلمیه.
  53. متقی هندی، علی، کنز العمال فی سنن الاقوال والافعال، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۰۹ق.
  54. مجله تقریب, از انتشارات مجمع تقریب مذاهب اسلامى, ش 5, ص 145.
  55. مطهری، مرتضی، مجموعه سيردر نهج البلاغه بی تا، صدرا، قم .
  56. موسوی الخمینی، روح الله، تحریر الوسیله، مترجم : اسلامی، علی، قم، دفتر انتشارات.
  57. ……………………………… صحیفه نور، 1362 ش، نشر آثار امام.
  58. ناطقی، مرادعلی، تاریخ تقریب مذاهب اسلامی، قسمت اول، بهمن ۱۳۹۱ش.
  59. نووی، یحیی بن شرف، المجموع شرح المهذب،بی تا، بیروت: دارالفکر.

[1] کار شناسی ارشد فقه مقارن

 

 

 

 

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=22158

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *