آبرومندی در آموزه‌های قرآنی
حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر سیدمحمود طیب حسینی ( دانشیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه)

اشاره

آبروی مؤمن در آموزه‌های دینی ارزش و جایگاه بالایی دارد؛ به‌گونه‌ای که گاهی هم‌تراز مال و جان اوست و گاهی از جان و مال او نیز مهم‌تر است. ابن‌عباس می‌گوید: «رسول خدا (ص) خطاب به کعبه فرمود: خوشا به حال تو ای خانه! چه با عظمتی و چقدر حرمت تو بزرگ است! به خدا سوگند که حرمت مؤمن نزد خداوند، از حرمت و عظمت تو بیشتر است؛ زیرا خدای تعالی از تو فقط یک چیز را حرام کرده است، اما از مؤمن سه چیز را: خونش، مالش و سوء‌ظن به او». در بعضی روایات به جای عنوان «سوء‌ظن»، عنوان «عرض مؤمن (آبروی مؤمن)» آمده است. همچنین فرموده است: «جان، آبرو و مال مسلمان بر مسلمان دیگر حرام است، چنان‌که رسول اکرم (ص) بر مسلمان دیگر حرام است».

متأسفانه امروزه حرمت و آبروی مسلمانان حفظ نمی‌شود و با کم‌توجهی بهانه‌ای، آبروی افراد در جامعه ریخته می‌شود. از این رو، بایسته است که این موضوع از نظر آموزه‌های دینی بررسی شود.

مفهوم‌شناسی آبرو

واژه «آبرو» به معنای اعتبار، حرمت، شرف، وجاهت و عرض است که معادل عربی آن «ماء الوجه» می‌باشد و در روایات برای این معنا، بیشتر واژه «عرض» به کار رفته است. آبرو را بدان جهت آبرو گفته‌اند که باعث می‌شود آب و عرق سرخ از روی انسان جاری شود. به‌دیگر سخن، آبرو عبارت است از اعتبار، وجاهت و حرمتی که هر مسلمان در جامعه دارد و هر عملی که باعث از بین رفتن آن یا تضعیف آن گردد، آبروریزی و هتک حرمت شمرده می‌شود.

در قرآن کریم، واژه‌های «عرض» و «ماء الوجه» نیامده است، ولی آیات فراوانی به موضوع آبروی انسان‌ها، به‌ویژه انسان‌های مؤمن، ارتباطی نزدیک دارد. البته کلمه «وجیه» به معنای آبرومند، دو بار در قرآن کریم ذکر شده است: یک بار در سوره آل‌عمران، آیه ۴۵ و دیگری در سوره احزاب، آیه ۶۹.

حفظ آبرو، امری ذاتی و فطری

قرآن کریم، انسان را موجودی برخوردار از کرامت ذاتی می‌داند که خداوند وی را بر دیگر آفریدگانش برتری داده است: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ» (اسراء: ۷۰). از برجسته‌ترین مظاهر کرامت انسان، برخورداری از عقل و حیا است. از این رو، انسان همواره و به‌طور طبیعی، در برابر هر چیزی که حرمت او را تهدید می‌کند، واکنش نشان می‌دهد. بر این اساس، حضرت آدم (ع) ابتدایی‌ترین عضو بدن خود (عورت) را که آن را با حرمت خود مرتبط می‌دانست، با برگ درختان پوشاند: «فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَ طَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ» (اعراف: ۲۲). بر اساس این آیه، انسان فطرتاً از این‌که کسی عورتش را ببیند، احساس شرم و خجالت می‌کند. پس، بخشی از آبرو و حرمت انسان، با عورتش در ارتباط است. به همین دلیل، در روایات متعدد و در کلمات بزرگان، عیوب مردم به عورت زنان تشبیه شده است.

قرآن کریم مطالبی را نقل می‌کند که از تمایل فطری انسان به حفظ آبرو حکایت دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

۱. درخواست عزیز مصر از یوسف (ع) برای پوشیده نگه‌داشتن اقدامات ناشایست همسرش: «يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا» (یوسف: ۲۹).
۲. درخواست یوسف (ع) برای اعاده حیثیت پیش از آزادی از زندان: «قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ» (یوسف: ۵۰).
۳. ترس حضرت مریم (س) پس از آن‌که با فیض الهی، عیسی (ع) را باردار شد، به این‌که ای کاش پیش از این مرده بود و از یادها فراموش شده بود: «قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَ كُنتُ نَسْياً مَّنْسِيّاً» (مریم: ۲۳).
۴. درخواست لوط (ع) از قوم خود برای این‌که متعرض مهمانانش نشوند و او را بی‌آبرو نکنند: «قَالَ إِنَّ هَؤُلَاءِ ضَيْفِي فَلَا تَفْضَحُونِ» (حجر: ۶۸).

ضرورت حفظ آبرو

بر اساس آموزه‌های دینی و حکم فطرت و عقل، هر مسلمانی وظیفه دارد در حفظ آبروی خود و دیگر مسلمانان کوشا باشد. هرگونه تلاشی برای هتک حرمت مسلمانان، پیامدهای بسیار ناگوار دنیوی و اخروی را در پی دارد؛ چنان‌که حفظ آبروی مسلمانان، پاداشی فراوان در دنیا و آخرت به ارمغان می‌آورد و موجبات توفیقات مادی و معنوی می‌شود.

پیش از آن‌که دیگران در اندیشه حفظ آبروی ما باشند، خودمان باید در حفظ آبروی خود تلاش کنیم. پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «جان‌ها، مال‌ها و آبروهایتان بر شما حرام است، همان‌گونه که امروزتان (عید قربان) در ماه ذی‌الحجه و در سرزمین مکه حرام است». یعنی مؤمن همان‌گونه که حرمت روز عید قربان و ماه ذی‌الحجه و شهر مکه را پاس می‌دارد، باید در حفظ آبرو و حرمت خود نیز بکوشد.

امام علی (ع) می‌فرماید: «آبروی خود را هدف تیرهای سخن مردم قرار مده». یعنی مؤمن نباید بی‌جهت کاری کند که مردم از او بدگویی کنند و آبرویش را در جامعه بشکنند.

حافظ می‌گوید:

کین آب رفته باز نیاید به جوی خویش
در حفظ آبرو ز گهر باش سخت‌تر

در ضرب‌المثل آمده است: «دبی که آبرو ببرد، در گلو مرگ است».

حفظ آبرو، چنان مهم است که انسان باید مال خود را در راه آن هزینه کند. امیر مؤمنان (ع) می‌فرماید: «إِنَّ أَفْضَلَ الْفِعَالِ صِيَانَةُ الْعِرْضِ بِالْمَالِ» (بهترین عمل، آن است که انسان با مالش آبروی خود را حفظ کند).

در تاریخ آمده که امام حسن (ع) در نامه‌ای به امام حسین (ع) نوشت که چرا این مقدار پول به بعضی شاعران می‌بخشد. امام حسین (ع) پاسخ داد: «برادر! شما خود بهتر از من می‌دانید که بهترین مال، آن است که برای حفظ آبرو صرف شود». یعنی این پولی که من به بعضی شاعران می‌پردازم، برای حفظ آبروی خودم از زبان تند و گزنده آنان است.

چه‌بسا برای حفظ آبرو، نه‌تنها از مال، بلکه باید از جان خود نیز بگذریم. شاعری می‌گوید:

بوه کوه آب روی ریوبی بور ک وار
خون خود را گور بریوبی بور زمین

در آموزه‌های دینی، بیش از سفارش درباره حفظ آبروی خود، به حفظ آبروی دیگران سفارش شده است؛ زیرا معمولاً انسان‌ها برای حفظ آبروی خود انگیزه دارند، اما برای حفظ آبروی دیگران، نه‌تنها انگیزه کافی ندارند، بلکه گاه به دلیل حسادت‌ها و رقابت‌ها در امور مادی و کم‌ارزش دنیا، برای ریختن آبروی دیگران انگیزه بسیاری دارند. در روایتی رسول خدا (ص) فرموده است: «کسی که در راه افشای برادرش و کشف سرّ و عیوب مخفی او قدم بردارد، اولین گامی که برمی‌دارد، در جهنم می‌گذارد و خدای تعالی عیوب او را در میان خلق فاش ساخته، آبرویش را می‌برد».

در روایت دیگری آمده که روزی عیسی (ع) از حواریون پرسید: «اگر شما در جایی ببینید که یکی از دوستان و برادرانتان هنگام خواب لباسش کنار رفته و مقداری از عورتش ظاهر شده، آیا سعی می‌کنید که او را بپوشانید یا اینکه عورتش را بیشتر مکشوف می‌سازید؟» آنان گفتند: «روشن است که سعی می‌کنیم عورتش را بپوشانیم». حضرت فرمودند: «خیر، شما این کار را نمی‌کنید، بلکه همه شما چنین کاری را می‌کنید». آنان از این سخن عیسی (ع) تعجب کردند، اما متوجه شدند که در این پرسش و پاسخ، رازی نهفته است. آن حضرت با این کار می‌خواست به یاران خود بفهماند که حق مؤمن بر مؤمن، این است که عیب او را بپوشاند و نه‌تنها آن را بازگو نکند، بلکه تا آنجا که می‌تواند پرده‌پوشی نماید تا آبرویش محفوظ بماند؛ همان‌گونه که نباید عورت او را مکشوف نماید.

عوامل و زمینه‌های هتک آبرو و حرمت

قرآن، ضمن معرفی ملکات‌هایی برای آبرومندی و محبوبیت، بر این نکته تأکید می‌کند که انسان پیش و بیش از هر چیز، باید در پی کسب منزلت نزد خداوند باشد که در این صورت، خداوند طبق حکم سنت تغییرناپذیر، به او محبوبیت و منزلت والای اجتماعی می‌بخشد: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً» (مریم: ۹۶).

در تفسیر این آیه، از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که فرمود: «وقتی خدا بنده‌ای را دوست بدارد، به جبرئیل خطاب می‌کند که تو نیز او را دوست بدار. سپس جبرئیل در بین اهل آسمان ندا می‌دهد که خدا این بنده را دوست می‌دارد. پس شما نیز او را دوست بدارید. آنگاه خداوند همه محبت اهل آسمان به آن بنده را در بین اهل زمین نیز قرار می‌دهد». بر این اساس، هر عملی که محبت خداوند را در پی داشته باشد، موجب جلوه آبرو می‌شود و هر عملی که از محبوبیت انسان نزد خداوند بکاهد، سبب کم شدن آبروی او نزد خدا می‌شود.

نمونه آن، بنی‌اسرائیل است که به دلیل مخالفت با برخی دستورهای دینی‌شان، شایسته خواری و رسوایی در دنیا شدند. نمونه دیگر، قوم صالح است که به دلیل تکذیب حضرت صالح (ع) و معجزه‌های او، گرفتار عذاب خوارکننده الهی شدند.

از دیدگاه قرآن کریم و روایات، عوامل و زمینه‌های متعددی موجب هتک حرمت و آبروریزی می‌شود که گذرا به آنها اشاره می‌کنیم:

۱. اظهار نیازمندی نزد دیگران
از مهم‌ترین چیزهایی که با آبروی انسان در ارتباط است و موجب شرمساری، سرشکستگی و سرافکندگی انسان می‌شود، اظهار نیازمندی نزد دیگران است. هر مسلمانی وظیفه دارد از دراز کردن دست نیاز به سوی دیگران بپرهیزد و آبروی خود را حفظ کند. اما اگر دیگران به او نیاز داشتند، پیش از درخواست و اظهار نیاز آنان، نیازشان را برآورده ساخته و آبرویشان را حفظ نماید. قرآن با ستایش از فقرای عفیف، نیازمندان جامعه را به حفظ آبروی خود و درخواست نکردن از ثروتمندان تشویق کرده است:

«لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافاً» (بقره: ۲۷۳).

خداوند در دارایی‌های ثروتمندان، حقی برای نیازمندان قرار داده است. قرار دادن چنین حقی، موجب جلوگیری از تحقیر نیازمندان از سوی ثروتمندان می‌شود. آیاتی که به صدقه پنهانی و منت نگذاشتن در صدقه تشویق می‌کند نیز در جهت حفظ آبروی نیازمندان، قابل تفسیر است.

امام علی (ع) می‌فرماید: «مَاءُ وَجْهِكَ غَالٍ يُقِيمُهُ الْإِقْدَامُ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْدِمُهُ» (آبروی تو، گوهری است که درخواست و اظهار نیاز نزد دیگران، آن را قطره‌قطره آب می‌کند. پس بنگر که آن را نزد چه کسی فرومی‌ریزی؟).

انسان خردمند، باید بداند درخواست کمک از فردی که آبروی دیگران برای او بی‌ارزش است و از این‌که حرمت نیازمندان را بشکند، باکی ندارد، کاری بس اشتباه است. سعدی می‌گوید:

که دهرت نریبد به شهر آبروی
مریز آبروی ای برادر به کوی

در روایتی آمده است: «مردی از مسلمانان مدینه، به شخصی بدهکار شد و نتوانست قرض خود را ادا کند. طلبکار، طلب خود را از آن مرد مطالبه می‌کرد. آن مرد برای چاره‌جویی نزد امام حسین (ع) آمد. همین که خواست نیاز خود را بیان کند و آثار درخواست در چهره‌اش ظاهر شد، امام حسین (ع) پیش از آن‌که او برای حاجتی آمده است، برای این‌که آثار ذلت و خواری سؤال بر چهره‌اش ننشیند و خجل نشود و آبرویش حفظ شود، به او فرمود: آبروی خود را از درخواست رو در رو و مستقیم نگهدار، نیاز خود را بنویس و به من ده که به خواست خدا آنچه تو را شاد کند، به تو خواهم داد. او برای امام نوشت: ای اباعبدالله! فلانی پنجاه دینار از من طلب دارد و با اصرار از من مطالبه کرده است. از او برای من مهلت بخواهید تا زمانی که گشایشی برایم حاصل شود و بتوانم طلبش را بپردازم.

امام حسین (ع) پس از خواندن نامه او، به منزل خود رفت و کیسه‌ای محتوی هزار دینار آورد و به او داد و فرمود: با پنجاه دینار این پول، بدهکاری خود را بپرداز و با پانصد دینار دیگر، به زندگی خود سروسامان بده و جز به نزد سه نفر به هیچ‌کس حاجت خود را مگو: اول، مؤمن و دیندار که دین، نگهبان اوست و باعث می‌شود حاجت تو را بدهد و آبروی تو را جایی نریزد. دوم، جوانمرد که به دلیل جوانمردی‌اش، حیا می‌کند درخواست تو را رد کند. سوم، صاحب اصالت خانوادگی که می‌داند تو به جهت نیازت، دوست نداری آبروی خود را از دست بدهی. او شخصیت تو را حفظ می‌کند و حاجتت را روا می‌سازد».

۲. نسبت دادن فحشا به دیگران
از آنجا که هتک حرمت دیگران با متهم کردن آنان به فحشا، پیامدهای ناگواری در زندگی خانوادگی و اجتماعی دارد، حفظ آبرو از حد تشویق فراتر رفته و شکل قانونی به خود گرفته است. از این رو، برای متهم نمودن دیگران، مجازات‌هایی (حد قذف) پیش‌بینی شده است: «وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَ لَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَداً وَ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (نور: ۴).

همچنین کسانی که زنان پاکدامن را به عمل ناروا متهم کرده، آبروی آنان را می‌ریزند نیز گناهی بس بزرگ شمرده شده که افزون بر تازیانه، مورد لعن الهی قرار گرفته، در دنیا و آخرت از رحمت او محروم شده و مستحق عذاب عظیم خداوند خواهند بود: «إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ» (نور: ۲۳).

این‌که برای اثبات زنا، لواط و مساحقه، چهار شاهد لازم است، در حالی که در مسائل مهم‌تری چون قتل، دو شاهد کافی است، برای حفظ آبروی افراد در جامعه است.

۳. تمسخر و تحقیر دیگران
خداوند مؤمنان را از تمسخر و نسبت دادن القاب زشت به یکدیگر نهی کرده است تا حرمت مؤمنان حفظ شود: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْراً مِّنْهُمْ وَ لَا نِسَاءٌ مِّن نِّسَاءٍ عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْراً مِّنْهُنَّ وَ لَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَ لَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَ مَن لَّمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (حجرات: ۱۱).

۴. غیبت، تجسس و سوء ظن
خداوند از غیبت که عاملی برای ریختن آبروی افراد جامعه است، و از تجسس از اسرار مردم که می‌تواند زمینه‌ای برای غیبت و کشف اسرار آنان باشد، و نیز از سوء ظن که آن نیز می‌تواند مقدمه‌ای برای تجسس و غیبت باشد، نهی کرده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لَا تَجَسَّسُوا وَ لَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضاً» (حجرات: ۱۲). البته هر عملی که در جهت مشورت‌خواهی از کسی که از انسان درباره فردی مشورت خواسته، یا به میزان ضرورت برای مشورت‌دهنده، یا منظور از آن دادخواهی باشد، غیبت شمرده نمی‌شود.

۵. تهمت
نسبت دادن خطا و گناه خود به دیگران که موجب خدشه‌دار کردن آبروی آنان است، از نظر قرآن، گناهی بزرگ و ناپسند است: «وَمَن يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَاناً وَ إِثْماً مُّبِيناً» (نساء: ۱۱۲).

۶. جدال با دیگران
امیر مؤمنان (ع) می‌فرماید: «مَنِ اتَّقَى عِرْضَهُ فَلْيَدَعِ الْمِرَاءَ» (هر کس نسبت به آبروی خود حریص است و نمی‌خواهد آبرویش نزد کسی ریخته شود، باید از جدال با دیگران بپرهیزد).

این نکته شایان توجه است که برخی از ملکات‌های آبرو یا بی‌آبرویی، امور اعتباری برخاسته از سنت‌های نادرست اجتماعی می‌باشد که قرآن در صدد تغییر این باورهای نادرست، و معرفی معیارهای درست است؛ مانند این‌که در جاهلیت، طایفه و قبیله را معیار آبرو و ارزش می‌دانستند و داشتن فرزند دختر را معیار ننگ و بی‌آبرویی به شمار می‌آوردند، در حالی که قرآن، طایفه‌ها و قبیله‌ها را معیار شناسایی یکدیگر معرفی می‌کند و ارزش و آبرو را به تقوا می‌داند.

در نظر مردم ظاهربین، برخورداری از امور مادی، عاملی برای کسب منزلت اجتماعی و آبرو به شمار می‌رود؛ چنان‌که حکایت از آموزه‌های داستان قارون که در قرآن کریم آمده، کشیدن خط بطلان بر این پندار مردم ظاهربین است.

موارد جواز هتک آبروی دیگران

با همه اهتمامی که قرآن کریم به حفظ آبروی هر انسانی، به‌ویژه انسان مسلمان دارد، در مواردی برای عده‌ای حرمتی قائل نبوده، ریختن آبروی آنان را جایز می‌داند:

۱. خداوند به کسانی که مورد ستم قرار گرفته‌اند، اجازه داده تا ستمی را که بر آنان رفته، رسوا کنند: «لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ» (نساء: ۱۴۸).

روشن است که معنای این آیه، جواز ریختن آبروی افرادی است که به دیگران ستم می‌کنند. این آیه، بیانگر حکم عام بازدارنده برای ستم به افراد ضعیف جامعه است تا بعضی انسان‌های صاحب قدرت و ثروت، به خود اجازه ندهند به انسان‌های ضعیف‌تر ستم کنند. معمولاً برای افراد صاحب منصب و ثروت، بسیار اهمیت دارد که برای حفظ جایگاه و قدرتشان، آبرویشان را حفظ کنند و از هر نوع هتک حرمت خود، جلوگیری نمایند.

۲. اگر زنا با شهادت چهار نفر ثابت شود، بر حاکم اسلامی است که در حضور گروهی از مؤمنان، زناکننده را تازیانه بزند: «وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ» (نور: ۲).

۳. کسانی که به زنان و مردان پاکدامن نسبت زنا می‌دهند و نمی‌توانند با چهار شاهد آن را اثبات کنند، افزون بر حکم تازیانه بر آنان (حد قذف)، خداوند آنان را فاسق شمرده، درباره آنان می‌فرماید: هرگز گواهی آنان را نپذیرید مگر این‌که توبه کنند: «وَ لَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَداً وَ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ * إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (نور: ۴-۵).

نپذیرفتن شهادت فاسقان، به معنای هتک حرمت و آبروی آنان در روابط اجتماعی است.

۴. فرمان به قطع دست «سارق» در حضور افراد جامعه، دلیل بر بی‌آبرویی و عدم حرمت سارقان در جامعه اسلامی است: «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالاً مِّنَ اللَّهِ» (مائده: ۳۸).

شایان ذکر است، اجرای این سه حد که مستلزم بی‌آبرویی افراد است، ابزاری برای اصلاح جامعه از سه عامل مهم فساد اجتماعی است و در حقیقت، ابزار بازدارنده‌ای است تا همواره در جامعه اسلامی حرمت و آبروی افراد تا حد امکان حفظ شود و به‌راحتی آبروی افراد ریخته نشود. افزون بر این، از رواج بعضی گناهان، مثل فحشا و سرقت، جلوگیری می‌شود.

سیره اهل بیت (ع) در حفظ آبروی دیگران

اهل بیت پیامبر (ص) در زمینه حفظ آبروی دیگران، الگویی بی‌نظیرند. در روایات است که امیر مؤمنان (ع) مقدار پنج وسق (حدود پنج بار) خرما برای مردی که آبرومند بود و از کسی تقاضایی نمی‌کرد، فرستاد. شخصی که در آنجا بود، به آن حضرت گفت: آن مرد که تقاضای کمک نکرد. چرا برای او خرما فرستادی؟ به علاوه، یک وسق برای او کافی بود. امام (ع) خطاب به او فرمود: خداوند امثال تو را در جامعه ما زیاد نکند. من می‌بخشم و تو بخیل می‌ورزی. اگر من آنچه را که مورد حاجت او است، پس از درخواستش به او بدهم، در این صورت، چیزی به او نبخشیده‌ام بلکه بهای آبرویی را که به من داده، به او پرداخته‌ام؛ زیرا اگر صبر کنم تا او سؤال کند، در حقیقت، او را وادار کرده‌ام که آبرویش را به من بدهد؛ آبرویی را که در هنگام عبادت و پرستش خدای خود و خدای من، به خاک می‌ساید».

همچنین، نقل شده است که مردی خدمت امام حسن (ع) رسید و با گفتن دو بیت شعر، اظهار فقر و پریشانی کرد:

يكفيكَ مَنظَرُ اُلتي عن مبََدَري
لم يبَقَ لي شديٌٌ تُدي يبُداعَ بددرِهمٍ
ألَاّ يبُداعَ فقدد وجَددتُكَ مشدتري
إلّدددا بقايدددا مددداءَ وجدددهٍ صُدددنتُهُ

حضرت امام حسن (ع) خازن خود را طلبید و فرمود: چه مقدار مال نزد توست؟ عرض کرد: دوازده هزار درهم. فرمود: آن را به این مرد فقیر ده که من خجالت می‌کشم. خازن عرض کرد: دیگر چیزی برای نفقه باقی نماند. امام فرمود: تو آن را به این مرد فقیر ده و حسن ظن به خدا داشته باش. خداوند تدارک می‌کند. سپس حضرت آن مرد را طلبید و عذرخواهی کرد و فرمود: ما حق تو را ندادیم اما به قدر آنچه بود، دادیم و این دو بیت را در جواب دو بیت وی فرمود:

طَلّاً و لدو أمَهلَتَندي لدَم تمُدََّرِ
عاجلَتَندددا فأتددداكَ وابدددلُ بِرِّندددا
مدا صُدنتَهُ و كَأَنّندا لدم نشَدتَرِ
فَ ذَُِ القلَيلَ و كنُ كَأَنّكَ لدم تَبدِع

و چنین، امام معصوم (ع) برای آبروی هر مسلمان، بسیار ارزش و حرمت قائل بود. مشابه این روایت، از امیر مؤمنان (ع) و امام حسین (ع) نیز نقل شده است.

نکته بسیار مهم در خاتمه حفظ آبروی مسلمان این است که در بعضی روایات آمده، اگر مسلمانی آبروی برادر مسلمان خود را برد، برای این‌که باب انتقام‌گیری باز نشود و مردم جامعه در ریختن آبرو با یکدیگر مسابقه نگذارند، بایسته است کسی که آبرویش ریخته شده، خویشتن‌داری و گذشت کند و آن را به حساب خدا بگذارد تا خداوند آبرویش را بازگرداند و از اجر اخروی نیز برخوردار شود.

آثار بی‌آبرویی در آخرت

بر اساس آموزه‌های اسلامی، زندگی انسان در حیات اخروی، بازتاب اعمال او در این جهان است که با آبرومندی یا بی‌آبرویی همراه می‌باشد. قرآن کریم از وجود دو گروه «روسفید» و «روسیاه» در روز بازپسین خبر می‌دهد: «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ * وَ أَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِ اللَّهِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (آل‌عمران: ۱۰۶-۱۰۷).

روسفیدان در این آیه، به مؤمنان تفسیر شده است؛ همان‌گونه که در آیه دیگر آمده است که در قیامت، خدا پیامبر و کسانی را که با او ایمان آورده‌اند، خوار نمی‌سازد: «يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ» (تحریم: ۸).

در آیه دیگر، کسانی که بر خداوند دروغ ببندند، روسیاه شناسانده شده‌اند و در مقابل آنان، از پرواپیشگان یاد شده که از روسیاهی مبّراهستند: «وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُم مُّسْوَدَّةٌ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْمُتَكَبِّرِينَ * وَ يُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْ لَا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ» (زمر: ۶۰-۶۱).

قرآن کریم با تعبیر «نَاكِسِي رُءُوسِهِمْ»، از خواری و سرافکندگی مجرمان در آخرت، در پیشگاه خداوند خبر می‌دهد: «وَ لَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُو رُءُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ» (سجده: ۱۲).

همچنین، قرآن کریم از زبان اولوا الألباب نقل می‌کند که هر کسی به جهنم برود، خداوند او را خوار و رسوا کرده است: «رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ» (آل‌عمران: ۱۹۲). به همین جهت است که اولوا الألباب از خداوند می‌خواهند که آنان را در آخرت خوار و رسوا نگرداند: «رَبَّنَا وَ آتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَى رُسُلِكَ وَ لَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ» (آل‌عمران: ۱۹۴).

با همه ارزشی که اسلام و قرآن برای آبرو و حرمت انسان قائل است و حرمت و وجاهت انسان مؤمن را از کعبه نیز بالاتر می‌شمارد، اما در جایی که انسان بر سر دو راهی قرار گیرد که آبروی خود را نزد سایر مردم، اعم از مسلمان و مؤمن یا عموم انسان‌ها، حفظ کند یا آبروی خود را نزد خدای تعالی حفظ کرده و بر خلاف دستورات خدای تعالی عمل نکند و عذاب خدا در دنیا و آخرت را برای خود نخرد، بدیهی است که راهکار دوم، ترجیح دارد. از این رو، بنده مؤمن نباید عملی را مرتکب شود که مستوجب عذاب الهی گردد. افزون بر قرآن کریم، می‌توان برداشت کرد که در روز عاشورا این جمله بلند از امام حسین (ع) و یارانش شنیده شد:

وَ الْعَارُ أَوْلَى مِنْ دُخُولِ النَّارِ

این مطلب را از بعضی احادیث معروف نیز می‌توان نمونه‌ای از شعارها و رجزهای امام حسین (ع) و اصحابش دانست:

الْقَتْلُ أَوْلَى مِنْ رُكُوبِ الْعَارِ

«مرگ و کشته‌شدن، بهتر و شایسته‌تر از آن است که انسان برای خود لکه عار و ننگ بخرد و حرمتش شکسته شود و آبرویش بر باد رود و شرفش زیر پا گذاشته شود. اما عار و ننگ و بر باد رفتن شرف و عزت و حرمت نیز بهتر و شایسته‌تر از داخل شدن در آتش جهنم و گرفتار عذاب الهی شدن است».

پینوشتها

۱. ورام بن ابی‌فراس، مجموعه ورام، قم: مکتبة الفقیه، ۱۴۱۰ق، ص. ۱۴.
۲. نهج الفصاحه، گردآوری و ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران: سازمان انتشارات جاویدان، ۱۳۸۳ش، ص. ۱۲۲.
۳. دهخدا، لغتنامه دهخدا، تهران: دانشگاه تهران، مؤسسه لغتنامه دهخدا، ۱۳۷۷ش، ج ۲، ص. ۱۲.
۴. اسراء، آیه ۷۰.
۵. اعراف، آیه ۲۲. بیشتر مفسران، واژه «سَوْآت» را به «عورت» تفسیر کرده‌اند. (طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران: ناصر خسرو، ۱۳۷۷ش، ج ۴، ص ۱۱۲؛ زمخشری، محمود، الکشاف، بیروت: دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق، ج ۱، ص ۷۱؛ قرطبی، محمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران: انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۸۶ش، ج ۷، ص ۲۲۷).
۶. یوسف، آیه ۲۹.
۷. یوسف، آیه ۵۰.
۸. مریم، آیه ۲۳.
۹. حجر، آیه ۶۸ و ۷۲؛ هود، آیه ۷۸.
۱۰. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تهران: انتشارات الصدر، ۱۴۱۵ق، ج ۱، ص. ۱۷.
۱۱. سید رضی، نهج البلاغه، تحقیق: صبحی صالح، قم: دار الهجرة، بیتا، ص ۱۱۲، نامه ۳۱.
۱۲. دهخدا، لغتنامه دهخدا، پیشین، ج ۲، ص. ۱۲.
۱۳. همان.
۱۴. شیخ حر عاملی، محمد، وسائل الشیعة، قم: مؤسسة آل البیت، ۱۴۱۴ق، ج ۱۲، ص. ۱۱۷.
۱۵. همان.
۱۶. دهخدا، لغتنامه دهخدا، پیشین، ج ۲، ص. ۱۱.
۱۷. خمینی، روح‌الله، چهل حدیث، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۱ش، ص. ۱۴۰.
۱۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت: مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ق، ج ۷۱، ص. ۱۲۱.
۱۹. مریم، آیه ۹۶.
۲۰. ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، پیشین، ج ۱، ص ۲۱۱؛ ابن کثیر، اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، بیروت: دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۹ق، ج ۱، ص. ۲۰۷.
۲۱. طبرسی، مجمع البیان، پیشین، ج ۱، ص. ۲۱۱.
۲۲. ر.ک: بقره، آیه ۶۱.
۲۳. ر.ک: فصلت، آیه ۱۷.
۲۴. بقره، آیه ۲۷۳.
۲۵. ر.ک: بقره، آیه ۲۷۱، ۲۷۲ و ۲۷۴.
۲۶. ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، پیشین، ج ۱، ص ۱۰۲؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق، ج ۷، ص. ۱۱. «مغفرة» نیز در آیه ۲۷۱ بقره، به حفظ آبروی فقیر، تفسیر شده است.
۲۷. سید رضی، نهج البلاغه، پیشین، حکمت ۳۴۹.
۲۸. دهخدا، لغتنامه دهخدا، پیشین، ج ۲، ص. ۱۱.
۲۹. ابن شعبه حرانی، الحسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول، تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۳۸۰ش، ص ۱۱۲؛ نیز ر.ک: محمدی اشتهاردی، محمد، داستان دوستان، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۶ش، ج ۱، ص. ۱۱۷.
۳۰. نور، آیه ۴.
۳۱. نور، آیه ۲۳.
۳۲. مقداد سیوری، جمال‌الدین، کنز العرفان فی فقه القرآن، تهران: مرتضوی، ۱۳۷۷ش، ج ۱، ص. ۱۰۷.
۳۳. نساء، آیه ۱۵.
۳۴. مقداد سیوری، جمال‌الدین، کنز العرفان فی فقه القرآن، پیشین، ج ۱، ص ۱۰۱ و ۱۰۷؛ زمخشری، محمود، الکشاف، پیشین، ج ۱، ص. ۱۲۱.
۳۵. حجرات، آیه ۱۱.
۳۶. حجرات، آیه ۱۲.
۳۷. هاشمی خویی، میرزا حبیب‌الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، تصحیح: ابراهیم المیانجی، تهران: المکتبة الاسلامیة، بیتا، ج ۲، ص. ۱۲.
۳۸. نساء، آیه ۱۱۲.
۳۹. سید رضی، نهج البلاغه، پیشین، حکمت ۳۵۰.
۴۰. نحل، آیه ۵۸ ـ ۵۹.
۴۱. حجرات، آیه ۱۳.
۴۲. ر.ک: قصص، آیه ۷۶ ـ ۸۲.
۴۳. نساء، آیه ۱۴۸.
۴۴. نور، آیه ۲.
۴۵. نور، آیه ۴ ـ ۵.
۴۶. مائده، آیه ۳۸.
۴۷. ر.ک: شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، پیشین، ج ۱، ص. ۲۲۲.
۴۸. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، تهران: کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۸۱، ذیل بیان فضایل و مکارم اخلاق امام حسن (ع).
۴۹. ر.ک: گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم، فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ترجمه: علی مؤیدی، قم: نشر معروف، ۱۳۸۰ش، ص. ۷۴۱.
۵۰. آل عمران، آیه ۱۰۶ ـ ۱۰۷.
۵۱. تحریم، آیه ۸.
۵۲. زمر، آیه ۶۰ ـ ۶۱.
۵۳. سجده، آیه ۱۲.
۵۴. آل عمران، آیه ۱۹۲.
۵۵. آل عمران، آیه ۱۹۴.
۵۶. ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه: فهری، تهران: جهان، بیتا، ص. ۲۲۷.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=49395

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب