زیباییهای نهضت حسینی
حجتالاسلام والمسلمین روحالله شریعتی (عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
اشاره
بحث پیشرو، درباره زیباییهای نهضت حسینی است. بیتردید، یکی از رموز ماندگاری این نهضت، زیباییهایی است که آن را جاودانه کرده است. اگرچه حادثه کربلا نازیباییهایی هم داشته، اما نگریستن به این واقعه تاریخی از منظر امام حسین(ع) و اهلبیت بزرگوارش، جلوهگر زیباییهایی است که همگی درسآموز و انسانساز است. در این نوشتار، ضمن تعریف زیبایی و بیان انواع آن، نهضت حسینی را از سه منظر: نیت زیبا، سخن زیبا و عمل زیبا مورد بررسی قرار میدهیم و به ترسیم زیباییهای هر یک میپردازیم.
تعریف زیبایی
زیبایی، از کلمه «زیبا» به معنای شایسته، نیکو، پسندیده، درخور و جمیل گرفته شده و حالتی است نسبی. برخی زیبایی را عبارت از نظم و هماهنگیای دانستهاند که همراه عظمت و پاکی در شیء وجود دارد و عقل و تخیل و تمایلات عالی انسان را تحریک کرده، لذت و انبساط را در انسان پدید میآورد.[۱]
انواع زیبایی
بهطور کلی، دو گونه زیبایی ظاهری یا محسوس و باطنی یا معقول وجود دارد. در روایات معصومین(ع) نیز به دو گونه زیبایی ظاهری و باطنی اشاره شده است. امام علی(ع) فرمود:
«الجَمالُ الظاهِرِ حُسنُ الصورةِ و الجَمالُ الباطنِ حُسنُ السَّريرَهِ؛[۲] زیبایی ظاهر، خوبی صورت (ظاهر) است و زیبایی باطن، نیکی سیرت است».
بدینسان، میتوان زیبایی را چنین تقسیم نمود:
۱. زیبایی ظاهری
یکی از اقسام زیبایی، زیبایی ظاهری است. این نوع زیبایی، با حواس ظاهر قابل درک میباشد؛ به بیان دیگر، مهمترین ابزار فهم زیبایی ظاهری، حواس پنجگانه است: حس شامه، بینایی (سیمای زیبا)، شنوایی (صدای زیبا)، چشایی (طعم و مزه زیبا)، لامسه (ظرافت) و بوی زیبا را عیان میسازند.
۲. زیبایی باطنی
این نوع زیبایی، با حواس ظاهری درک نمیشود؛ بلکه با عقل و نور باطن قابل درک است. به بیان فیض کاشانی: حس ششم انسان که از آن به عقل، قلب یا نور تعبیر شده است، قویتر از حواس پنجگانه و مختص انسان است.[۳]
همچنین، زیبایی ممکن است در گفتار، کردار یا صفات آدمی باشد؛ گفتار زیبا مانند سخنان حکیمانه و آیات قرآن؛ کردار زیبا مانند جهاد در راه خدا و دستگیری درماندگان؛ و صفات زیبا مانند پاکدامنی، شجاعت، تقوا، کرم و اخلاق. روایاتی که زیبایی باطنی را مد نظر قرار دادهاند، فراوان هستند؛ از جمله حدیث پیامبر(ص) که فرمود:
«الجَمالُ صَوابُ القولِ بالحقِّ؛[۴] زیبایی، گفتار حق است».
و یا حضرت فرمود:
«جَمالُ الرَّجلِ فِصاحَةُ لسانِه؛[۵] زیبایی مرد، به فصاحت زبانش است».
امام علی(ع) نیز فرمود:
«جَمالُ الرَّجلِ حِلمُهُ؛[۶] زیبایی مرد، به بردباری اوست».
و یا فرمود:
«جَمالُ المُؤمنِ وَرَعُهُ؛[۷] زیبایی مرد، به خودداری او از گناه است».
و نیز:
«جَمالُ الحُرِّ تَجَنُّبُ العارِ؛[۸] زیبایی آزادمرد، دوری از عار است».
و همچنین:
«جَمالُ العالِمِ عَمَلُهُ بِعِلمِهِ؛[۹] زیبایی عالم، عمل به علمش است».
برخی از این زیباییها، از نگاه هر انسانی زیباست، مانند کمک به اسیران جنگی، مداوای مجروحان، عدم تخریب منازل جنگزدهگان و ایمنی دادن به زنان و کودکان؛ اما برخی زیباییها هستند که تنها مؤمنان آنها را درک میکنند؛ زیبایی مناجات با خدا، از این نوع است. به هر حال، اهتمام معصومین(ع) بیشتر بر ترویج زیباییهای باطنی است. از این رو، روایات بیشتر به زیباییهای باطنی توجه دارند. به قول سعدی:
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر سیرت زیبا بیار
دیر و زود این شکل شخص نازنین
خاک خواهد گشت و خاکش هم غبار
زیباییهای نهضت حسینی
برای آشنایی با عمق زیبایی حادثه عاشورا، لازم است آن را از سه جهت مورد بررسی قرار دهیم؛ ابتدا نیت پدیدآورندگان نهضت، اعم از امام حسین(ع)، اصحاب و اهلبیت(ع)، سپس سخنانی که از آنان به جای مانده و آنگاه بهتفصیل، رفتار و نقشآفرینی آنها را بررسی مینماییم.
الف) نیت زیبا
نیت، در زیبایی عمل نقش مهمی دارد و جزئی از زیبایی عمل است. مسلماً اگر بخواهیم گفتار و رفتار را به نهایت زیبایی برسانیم، باید همراه با نیت زیبا باشد. صرف زیبایی ظاهری رفتار یا گفتار، کافی نیست؛ چهبسا فردی نادان یا کودکی ناخواسته مرتکب عملی میشود که خود بر خوبی آن آگاه نیست و بدون نیتِ انجام عمل نیک، آن را انجام داده است. بهطور کلی، عقل، رفتار و گفتار زیبا را زمانی نیکو و پسندیده میداند که فاعل با آگاهی بر فعل خود، آن عمل را انجام داده باشد.
مسلماً هدف عاشوراییان، مورد تکریم عقل سلیم بوده است. اگر امام(ع) هدف از قیام خود را کسب حکومت و قدرت قرار داده بود، نازیبا بود. امام حسین(ع) هدف از نهضت خویش را امر به معروف و نهی از منکر، احیای دین و سنت و اصلاح امت دانسته و میفرماید:
«اِنّى لَم أخرُج أشِرًا و لَا بَطِرًا و لَا مُفسِدًا و لَا ظالِمًا وَ إنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الصْلحَِ فى اُمَّةِ جَدّى اُرِيدُ أن آمُرَ بِالمَعروفِ و أنهى عَنِ المُنكَرِ و أسيرُ بِسيرَةِ جَدّى و أبى؛[۱۰] من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از شهر خود بیرون آمدم؛ بلکه هدف من از این سفر، امر به معروف و نهی از منکر و خواستهام از این حرکت، اصلاح مفاسد امت و احیای سنت و قانون جدم، رسولالله(ص) و راه و رسم پدرم، علی بن ابیطالب(ع) است».
امام در این فراز، هرگونه شائبه قدرتطلبی و فساد را از قیام خویش نفی کرده است. از طرفی، نیت ایشان خیرخواهانه بوده است؛ یعنی اصلاح امت و احیای سیره پیامبر(ص) و امیر مؤمنان(ع). نیت خالص برای خدا، یعنی قیام خالصانه برای پروردگار؛
«أن تَقُوموا لِلهِ مَثنَى وَ فُرادًا؛[۱۱] دو دو و بهتنهایی برای خدا به پا خیزید».
امام حسین(ع) از ابتدای مسیر به دنبال اصلاح نیت همراهان و پالایش برخی افرادی که با نیتهای دنیایی همراه ایشان شدهاند نیز بودهاند. به همین دلیل، در منزل «زباله» که قاصدی خبر شهادت مسلم را آورد، امام آن را مخفی نکرد و به او فرمود که بگوید تا همه بشنوند. آنگاه تصریح فرمود که:
«مَن أحَبَّ منكم النَّصرافَ فَليَنصَرِف، لَيسَ عَليه مِنّا ذِمامٌ؛[۱۲] هر یک از شما یاران من بخواهد برگردد، آزاد است و از طرف ما بیعتی بر گردنش نیست».
همین خبر، عدهای را از امام جدا کرد. شب عاشورا هم به اصحاب فرمود: میتوانید از تاریکی شب استفاده کنید و بروید؛[۱۳] چنانکه نیمهشب به هلال بن نافع میفرماید: از تاریکی شب استفاده کن و برو. اینها با من کار دارند؛ اما او التماس میکند و حضرت نیز اجازه میدهد که همراهش بماند.[۱۴]
ب) سخنان زیبا
مرحله دوم زیبایی قیام عاشورا، سخن نیکو و پسندیده است؛ سخنانی که زیبایی محتواییاش، حتی غیرمسلمانان را نیز به تحسین واداشته است. در اینجا بایسته است به چند نکته اشاره کنیم:
۱. این سخنها با هدف هدایت انسانها و در حالی بیان شده که گویندگان آن میدانستهاند تا ساعتی دیگر مرگ به سراغشان میآید. معمولاً با تصور چنین حالتی، دلهره و اضطراب تمام وجود فرد را فرا میگیرد و نمیتواند سخنی از روی اندیشه بگوید؛ چه رسد به اینکه سخنانی با محتوا بر زبان جاری کند. غالب افرادی که در نهضت حسینی نقش داشتهاند، جملات کلیدی، گویا و پرمحتوایی را بیان نمودهاند.
۲. برای آنکه سخن بر شنونده تأثیرگذار باشد، باید مخاطب دارای شرایطی باشد؛ وگرنه بیتأثیر است. یکی از دلایلی که سخنان حضرت در کوفیان مؤثر نبود، این بود که شکم آنان از حرام پُر شده بود؛
«فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ».[۱۵]
به بیان قرآن:
«صُمٌّ بُكمٌ عُمىٌ»؛[۱۶] یعنی چنین کسانی کر و کور و لالاند؛ به بیان دیگر، مشکل از گیرنده سخن است که سخن حق بر آنها تأثیر نمیگذارد.[۱۷]
۳. ارزش و زیبایی هر سخن، به محتوای آن برمیگردد؛ یعنی محتوای غنی، افراد را سخت تحت تأثیر قرار میدهد، از این رو، سخن لغو و بیهوده هیچ ارزشی ندارد؛ هرچند زیبایی ظاهری داشته باشد. سخنان امام حسین(ع) آنقدر پرمحتوا و زیبا بود که حتی در ذهن برخی از دشمنان نیز تأثیر گذاشت.
۴. سخن نیکو، آنگاه اثر و زیبایی بیشتری دارد که از فرد کاملی که خود بدان عمل میکند، صادر شود. از همین رو است که سخنان امامان معصوم(ع) انسانها را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد.
ج) رفتار و عمل زیبا
زیبایی عمل، حاکی از زیبایی درون و بهمراتب از نیت و گفتار برتر است. در اینجا به برخی زیباییهای عملی اشاره میکنیم.
۱. انس با خدا
یکی از زیباییهای کربلا، اُنس امام حسین(ع) با خداست که در قالب نیایش و رفتار عاشقانه صورت گرفت. امام(ع) با خدا انس دیرینه داشت؛ چنانکه فرازهای دعای عرفه حضرت، حاکی از آن است. آن امام بزرگوار، خدا را در حدّ اعلا میشناخت و به همین جهت، لذت مناجات با خدا را بهخوبی درک میکرد و در برابر قضا و قدر الهی تسلیم بود؛
«ألحَمدُ لِلّهِ الَّذِى لَيسَ لِقَضاءِهِ دافِعٌ وَ لَا لِعَطاءِهِ مانِعٌ؛[۱۸] ستایش، خاصّ خدایی است که نیست برای قضا و حکمش، جلوگیری و نه برای بخشش و عطایش، مانعی».
یا در فراز دیگر میفرماید:
«خِر لِى فِى قَضاءِكَ وَ بَارِك لِى فِى قَدَرِكَ حَتّى لاُحِبَّ تَعجِيلَ مَا أخَّرتَ وَ لَا أُحِبَّ تَأخِيرَ مَا عَجَّلتَ؛ قضا و قَدرَت را بر من خیر و مبارک ساز تا در خوش و ناخوشِ مقدراتت، آنچه را دیر میخواهی بر من، زودتر دوست ندارم و آنچه را زودتر میخواهی، دیرتر مایل نباشم».
آن حضرت از خدا میخواهد چنان حالت رضایی در او ایجاد شود که هر چه خدا مقدر کند، همان را دوست داشته باشد. از این رو، نارضایتی و گلایهای در صحبتهای ایشان مشاهده نمیشود و انجام همه چیز را به دست توانای حق میبیند؛
«إلهى أنتَ ثِقَتى فِى كُلِّ كَربٍ وَ رَجايِى فِى كُلِّ شِدّهٍ؛[۱۹] پروردگارا! تو محل وثوق من در هر سختی، و امیدم در هر مشکلی میباشی».
مناجات با خدا در میدان جنگ، در حالی که فرد، امیدی به زندگی دنیایی ندارد، زیباست. شببیداری و راز و نیاز اصحاب تا سحرگاهان، به همراه زمزمه تلاوت قرآن و نیایش که از خیمهها به گوش میرسید نیز بسیار دلانگیز است.[۲۰] پس از آنکه پیامبر(ص) به امام حسین(ع) فرمود:
«إِنَّ اللهَ شاءَ أن يَراكَ قَتي ”لًا وَ يَراهُنَّ سَبايا؛[۲۱] خدا خواسته تو را کشتهشده و زنان را اسیر ببیند».
امام(ع) اُنس با خدا را در رفتار هم نشان داد؛ زیرا همه چیز را برای حق تعالی در طبق اخلاص گذاشت و از همه آنچه داشت، گذشت.
۲. نماز در میدان جنگ
رابطه انسان و خدا اگر تنها در ظاهر نباشد و با معرفت الهی و از صمیم قلب صورت گیرد، رابطای عاشقانه و زیباست و در این میان، نمازی که ستون دین است، بهترین رابطه با معبود است و یکی از زیباترین جلوههای نماز، در هنگامه جنگ است.
ابوثمامه صیداوی، ظهر عاشورا به امام حسین(ع) عرضه داشت:
«دوست دارم نماز ظهر را با شما بخوانم و سپس کشته شوم».
امام(ع) دعا میکنند که:
«خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد».[۲۲]
مگر نمازگزاران چه رتبهای نزد خدا دارند که آن حضرت برای فردی که تا لحظاتی دیگر در رکاب حسین(ع) شهید میشود، چنین دعا میکند؟ و این گونه، جلوی دیدگان دشمن، در حالی که زهیر و سعید خود را سپر نمازخوانان کردهاند، نماز اقامه میشود. پس از نماز، سعید آنقدر تیر خورد که بر زمین افتاد و به شهادت رسید.[۲۳] آیا ما تا این حد حاضریم برای اقامه نماز هزینه دهیم؟
۳. وفاداری
پرچمدار سپاه، به منزله ستون سپاه است و سقوط پرچم، مساوی است با ضعف سپاه. از این رو، باید آن را به دست باوفاترین فرد داد که تا آخر در احتزاز باشد؛ مانند حضرت ابوالفضل(ع) که حتی دشمن نیز وفاداری این علمدار کربلا را تحسین نمود؛ چنانکه ایشان اماننامه شمر را رد کرد[۲۴] و پرچم را تا آخر نگه داشت. نمونه دیگر وفاداری ابوالفضل(ع) آنجاست که وقتی برای آوردن آب، کنار نهر آب رفت، تشنگی او را واداشت تا ناخودآگاه کفی از آب بردارد؛ ولی آن را فروریخت تا قبل از حسین(ع) و اهلبیت(ع) آب نخورد.[۲۵] هر یک از اصحاب نیز ضربات شمشیر را بر جان خریدند و وفاداری خود را بهروشنی ثابت نمودند. شب عاشورا زمانی که اصحاب گمان کردند شاید زینب تصور کند حسین تنها میماند، با اعتقادی راسخ اعلام میدارند که اگر هزار بار کشته شوند و سپس زنده گردند، دست از حسین بر نمیدارند.[۲۶] این صحنهها، زیباترین زیباییهایی است که در حادثه عاشورا رخ میدهند.
۴. صبر در بلا
خداوند انسانها را میآزماید تا ثبات قدم آنان را بسنجد و این، سنت الهی است که هر کس ایمانش بیشتر باشد، آزمونش سختتر است. یکی از راههای آزمایش الهی، آزمودن انسان به صبر است. در مکتب اسلام، صبر به منزله سر برای ایمان دانسته شده است.[۲۷] امام حسین(ع) و اهلبیت(ع)، بهویژه زینب کبری(س)، چه نیکو از پس این امتحان بزرگ برآمدند.
گفتم اگر سـر مـیدهـم، ایـن هـم سـر مـن
لب تشنه حنجر مـیدهـم، ایـن حنجـر مـن
ششماهه اصـغر مـیدهـم، ایـن اصـغر مـن
صــــد پاره پیکر میدهـم، ایـن پیکـر مـن
امام(ع) علیاکبرش را فدا کرد، علیاصغر طفل شیرخوارش را هدیه کرد و با شهادت برادر نیز کمرش شکست، سنگ و شمشیر بر بدن مطهرش وارد شد و دهها نفر از خاندان و یارانش قطعهقطعه شدند؛ اما در برابر همه این مصائب، عاشقانه صبر نمود و صحنه دیگری از زیبایی کربلا را به نمایش گذاشت.
۵. آزادگی
آزادگی، از نعمتهای الهی است. دین آمده است تا افراد را از قید و بندهای درونی یا بیرونی نجات دهد. اساس رسالت پیامبران نیز همین است؛
«لِيَضَعُ عَنهُم إصرَهُم وَ الأَغلَالَ الَّتى كانَت عَلَيهِم».[۲۸]
نفس انسان از آزادگی لذت میبرد و از اسارت و قید و بند، در رنج است. از این رو است که امام حسین(ع) دشمن را نیز به آزادگی سفارش کرد:
«يا شيعة آل أبى سفيان إِن لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المَعاد فكونوا أحرا ”را فى دنياكم؛[۲۹] ای پیروان آل ابوسفیان! اگر دین ندارید و از معاد نمیترسید، پس در دنیایتان آزاده باشید».
یعنی اگر دین و مرام مرا هم قبول ندارید، خود را آزاد کنید؛ آمده بود که آنان را درس آزادگی بیاموزد؛ آزاد از همه تعلقات.
«إنّى لَا أرَى المَوتَ إِلّا سَعادَ ”ة و الحَياةَ مَعَ الظّالِمينَ إِلّا بَرَما».[۳۰]
تعلقات گاه به دست خود انسان ایجاد میشود، گاه از بیرون و توسط دیگری؛ هر چه باشد، قید و بند است و امام(ع) آمده تا انسانها را از هر گونه قید و بند ستمکاران برهاند. دارایی دنیا بد نیست، بلکه تعلق داشتن به آنها بد است؛ به بیان دیگر، اینها همه نعمتهای الهی و لازمه زندگی انسان است؛ آنچه مذموم است، «تعلّق» داشتن به دنیاست؛ هرچند چیز اندکی باشد. برای رسیدن به کمال انسانی، باید از قید تعلق آزاد شد.
زِ هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
شــغب اســت و رنــج و ظلمــت
خور و خواب و خشم و شهوت
تـــا ببینــــی طیـــران آدمیــــت
تو ز پـایبند شـهوت بـه در آی
قید و بند بیرونی، توسط حکومتها ایجاد میشود. از این رو، امام میخواست کوفیان را از سلطه انسان فاسدی که همه را برده خود میپنداشت، رها کند. او میخواست مردم آزادانه راه و منش زندگی خود را انتخاب نمایند و آزاد فکر کنند.
۶. جوانمردی
در عین دشمنی، رعایت جوانمردی زیباست. امام(ع) از لحظه دیدار دشمن، رسم جوانمردی را رعایت کرد؛ اولین دیدار امام(ع) با دشمن، زمانی بود که حرّ با هزار سوار با آن حضرت مواجه شد. همه سپاه حرّ تشنه بودند و امام(ع) دستور دادند که به سربازان دشمن آب دهند.[۳۱] جوانمردی، صحنه دیگری از زیبایی است که در حادثه کربلا شکل میگیرد. این در حالی است که آن سوی صحنه، آب را به روی کودکان و زنان بستند و بدترین نازیباییها را به نمایش گذاشتند.
۷. حمایت و تبعیت از امام
اصحاب قرار گذاشتند تا زندهاند نگذارند حتی یک نفر از خاندان امام(ع) وارد معرکه شود و هر یک هنگام جان دادن خوشحال بودند که سرشان بر بالین امام زمانشان بوده، لبخند رضایت امام بدرقه راهشان شده و بعضی به این هم راضی نبودند و از امام میپرسیدند: آیا به عهدم با شما وفا کردم؟ و این نیز زیبا بود که امام(ع) حتی بر بالین غلام سیاه هم حاضر شدند و دعایش کردند که:
«خدا در قیامت رویت را سفید گرداند».[۳۲]
چقدر زیباست که امام(ع) به نزدیکترین فرد به خود، یعنی علیاکبر(ع)، اجازه میدان میدهد[۳۳] و زیباتر اینکه حسین(ع) فقط به رضای الهی توجه دارد و همه چیز خود را فدای محبوب میسازد. چه زیباست که نوجوانی به نام قاسم با التماس از عمویش میخواهد تا در راه حمایت از دین و امامش به میدان رود؛ اگرچه لباس رزم بر تنش بزرگ است، اما او همچون شیر وارد میدان شده و با اینکه بدنهای پارهپاره شهدا را دیده، ولی چون به مرگ با دیده دیگری مینگرد و آن را از عسل شیرینتر میداند، بدون هیچ ترس و اضطرابی وارد میدان میشود.[۳۴] حمایت از امام(ع) و دین خدا با نیت خالص، قدرت والا، نگرش بلند و ایمان راسخ به انسان میبخشد. جلوه زیبای دیگر این حمایت، وقتی است که دستهای قمر بنیهاشم(ع) را قطع کردند و او رجز میخواند:
«واللهِ إن قَطَعتُموا يَمينى، إنّى اُحامى أبَدًا عَن دينى، وَ عَن إمامٍ صادِقِ اليَقينِ؛[۳۵] یعنی به خدا قسم، اگر دست مرا قطع کردید، از دین و مرام و امام خود دست بر نمیدارم».
۸. عزت
عزتمندی حسین(ع) و یاران و خاندانش، در عین شکست ظاهری نیز از زیباییهای این نهضت است؛ آنجا که میفرماید:
«وَ اللهِ لَا اُعطيكُم بِيَدى إعطاءَ الذَّليلِ وَ لَا أفِرُّ مِنكُم فِرارَ العَبيدِ».[۳۶]
و یا فرمود:
«ألَا وَ أنَّ الدَّعى بنَ الدَّعى قَد رَكَزَ بَينَ اثنَتَينِ بَينَ السِلَّةِ وَ الذِّلَةِ وَ هَيهاتَ مِنّا الذِلَّةُ يَأبَى اللهُ وَ رَسولُهُ وَ حُجُورٌ طابَت وَ طَهُرَت».
پذیرش حکومت یزید، ذلتی بود که مرگ در برابر آن عزت بود. به قول امام علی(ع):
«المَوتُ فى حَياتِكُم مَقهُورينَ وَ الحَياتُ فِى مَوتِكُم قاهِرينَ؛[۳۷] مرگ، در زندگی با ذلت، و زندگی، در مرگ با عزت است».
شب عاشورا، نمایشی بود از شکستناپذیری آنان که به وجود حسین(ع) عزت یافته بودند. هیچ اظهار عجزی از اینان در تاریخ دیده نشده است. بیتِ
«المَوتُ أولى مِن رُكوبِ العار، وَ العارُ أولى مِن دُخولِ النّار؛[۳۸] مرگ، بهتر از عار و ننگ، و عار و ننگ، بهتر از داخل شدن در آتش است»،
نشانگر همین عزتگرایی است.
۹. فداکاری و ایثار
امام حسین(ع) از هر چه داشت، گذشت؛ برای رضای خدا از کودک خردسال، جوان محبوب، فرزندان برادر و خواهر، اهلبیت و نیز از بهترین و باوفاترین یاران خویش چشم پوشید. چه زیباست که اصحاب در دو راهی رفتن برای زنده بودن و ماندن برای پارهپاره شدن، ماندن را که نشان وفا و ایثار است، برگزینند. جلوه دیگر زیبایی کربلا آنجاست که برای رفتن به میدان جنگ، از یکدیگر پیشی میگرفتند. زیباترین فداکاری، زمانی است که مادری نظارهگر باشد که فرزندش زیر ضربات شمشیر جان میدهد و آنگاه که دشمن سرش را برای مادر میفرستد، بگوید: چیزی را که در راه خدا دادم، پس نمیگیرم.[۳۹] زیباست ایثار خواهری که دو فرزندش در راه برادر قطعهقطعه شوند و برای اینکه مبادا برادر شرمسار شود، هرگز اظهار نمیکند که دو جوانم کشته شدهاند.
۱۰. هدایت در پرتو حماسه
امام حسین(ع)، به دنبال هدایت افراد است؛ حتی جنگ و آخرین لحظات حیات و یا پس از پارهپاره شدن بدن عزیزانش، صدای «هَل مِن ناصِرٍ يَنصُرُنِى» از حضرت شنیده میشد؛ نه به لحاظ نصرت ظاهری که یک نفر و چند نفر برای آن کافی نبود، بلکه برای رسیدن به فوز عظیم، نماندن در جهل، بیرون آمدن از ذلت و هدایت افراد. در ماجرای کربلا، زینب(س) شاهد هدایت انسانهاست. از این رو، سخن از زیبایی میگوید؛
«ما رَأيتُ إلّا جَميلًا؛[۴۰] جز زیبایی ندیدم».
آن بانوی بزرگوار میبیند که برخی هدایت شده، به فوز عظیم رسیدند و بعضی نیز پس از عاشورا هدایت میشوند و با ظلمستیزی، جامعه را از اسارت ظالم نجات میدهند. از این رو، روز یازدهم محرم هنگامی که امام سجاد(ع) از بر زمین ماندن بدن ولیّ خدا مینالد، در حالی که دشمن بدن سربازان خود را دفن کرده، حضرت زینب(س) نوید میدهد که اینجا میعادگاه عاشقان و هدایتیافتگان میگردد.[۴۱] آری، نباید حوادث را آنی و لحظهای نگریست و این، رمز زیبا دیدن حوادث تلخ است.
۱۱. مفهوم تازهای از پیروزی
عاشورا نشان داد که پیروزی، تنها به غلبه نظامی نیست؛ بلکه در اوج مظلومیت و شکست ظاهری هم میتوان فاتح و پیروز بود. عدهای به غلط، پیروزی را تنها در «غلبه نظامی» میپندارند و شکست را در مظلومیت و کشته شدن؛ در حالی که از منظر اسلام، شهادت در راه خدا و تحقق اهداف الهی، پیروزی واقعی است.
در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: پس از شهادت امام حسین(ع) وقتی ابراهیم بن طلحة بن عبیدالله، خطاب به امام سجاد(ع) گفت:
«اى على بن حسین! چه کسى [در این مبارزه] پیروز شد؟»،
امام(ع) فرمود:
«إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ وَ دَخَلَ وَقْتَ الصَّلَاةِ فَأَذِّنْ ثُمَّ أَقِمْ؛ اگر میخواهى بدانى چه کسى (یزید یا امام حسین(ع)) پیروز شده است، هنگامى که وقت نماز فرا رسید، اذان و اقامه بگو (آنگاه ببین چه کسانى ماندند و چه کسانى رفتند)».[۴۲]
امام با این جملات فهماند که ما پیروزیم؛ زیرا هدف قیام که احیای اسلام و سنت رسول خدا بود، تحقق یافته است. هنوز نام جدم رسولالله(ص) بر ماذنههای مسجد اعلام میشود و حال آنکه امویان در صدد از بین بردن نام و نشان رسول اعظم و اسلام بودند.
۱۲. پیامرسانی زیبا
طراحی امام حسین(ع) برای پس از عاشورا چه زیباست؛ آن حضرت، اهلبیتِ خویش و در رأس آنان زینب(س) را با خود همراه خود نمود تا مدیریت برنامههای کاروان پس از عاشورا را به او بسپارد. نیمی از کار با حسین(ع) و یاران او بود؛ اما باید به گونهای برنامهریزی میکرد که کار ناتمام نماند. امام(ع) زینب را که یک زن است و در جنگ تا حدودی در امان است، با خود همراه ساخت تا پیامش را به درون کاخها و اجتماعات کوفه و شام برساند. این خاندان از مرد و زنشان تا کودک خردسالشان، همه خطیباند و بیباک؛ هر کس در حدّ توان خویش ماجرا را بازگو کرد. یزیدیان کار را در عاشورا تمامشده میدانستند؛ اما
«وَ مَكَروا وَ مَكَرَ اللهُ وَ اللهُ خَيرُ الماكِرينَ».[۴۳]
نقشه و طراحی امام(ع)، بسیار زیبا بود. بازماندگان کربلا کسانی بودند که حتی سربازان دشمن را تحت تأثیر قرار داده، گریاندند. اسیرانی که مبلّغ حسین(ع) بودند، به دست دشمن در هر کوی و برزن چرخانده شدند و آنان گفتند، آنچه را دیده بودند و دشمن زمانی فهمید که این کار به ضررش بوده که دیگر آنان رسالت خود را به انجام رسانده بودند. پس از پایان کار نیز آنان را با احترام به وطنشان بازگرداندند. آری، اگر نبود پیامرسانی و خطبههای آتشین زینب(س)، اهداف بلند امام(ع) و یارانش فراموش میشد.
سـِــرّ نی در نینـــوا میماند اگر زینـب نبــود
کــربــلا در کـربــلا مـیمــاند اگـر زینـب نبـود
چهره سرخ حقیقـت بعـد از آن طوفـان رنــگ
پشــت ابـری از ریـا مـیمــاند اگـر زینـب نبـود
چشـمـه فریـاد مظلـومیــت لــب تشـنـگــان
در کـویرِ تفـتــه جــا مـیمانــد اگـر زینـب نبـود
زخمه زخمی تـرین فریـاد، در چنـگ سـکوت
از طـــراز نـغـمه وا میماند اگر زینب نبود
در طلـوع داغ اصغـر، استـخـوان اشـک سـرخ
در گلـوی چشمها میماند اگر زینـب نبـود
ذوالجـناح دادخـواهی، بـیســوار و بـیلگــام
در بـیـابـانـهـا رهـا میماند اگر زینب نبود
در عـبـــور از بستــر تاریـــخ، سیــل انقــــلـاب
پشت کوه فتنهها میمانـد اگـر زینـب نبـود[۴۴]
پینوشتها
۱. معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ هشتم، ۱۳۷۱ش، ج ۲، ص ۱۷۱۷.
۲. محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، قم: انتشارات دار الحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۵ش، ج ۱، ص ۴۱۱.
۳. فیض کاشانی، ملا محسن، المحجة البیضاء، قم: انتشارات جامعه مدرسین، بیتا، ج ۸، ص ۱۳.
۴. محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، پیشین، ج ۱، ص ۴۱۱.
۵. همان.
۶. همان.
۷. همان.
۸. همان.
۹. همان.
۱۰. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، قم: مؤسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۴۱۳ق، ج ۱، ص ۱۸۸.
۱۱. سوره سبأ، آیه ۴۶.
۱۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۳۸۴ق، ج ۵، ص ۴۱۸.
۱۳. همان، ص ۴۱۹.
۱۴. سید بن طاووس، اللهوف، منشورات الرضی، چاپ دوم، ۱۳۶۴ش، ص ۱۵۴.
۱۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج ۴۵، ص ۱۵۴.
۱۶. سوره بقره، آیه ۱۸ و ۱۷۱.
۱۷. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۴.
۱۸. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، دعای عرفه.
۱۹. طبری، تاریخ طبری، پیشین، ج ۵، ص ۴۲۵؛ مجلسی، بحار الأنوار، پیشین، ج ۴۵، ص ۴.
۲۰. سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، پیشین، ص ۱۲۰.
۲۱. همان، ص ۱۵؛ مجلسی، بحار الأنوار، پیشین، ج ۴۴، ص ۳۱۴.
۲۲. طبری، تاریخ طبری، پیشین، ج ۵، ص ۴۳۹.
۲۳. سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، پیشین، ص ۱۳۱.
۲۴. محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، قم: آل البیت، چاپ اول، ۱۴۱۳ق، ج ۲، ص ۸۹.
۲۵. سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، پیشین، ص ۹۴.
۲۶. شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ج ۲، ص ۹۴.
۲۷. مجلسی، بحار الأنوار، پیشین، ج ۷۰، ص ۱۸۳.
۲۸. سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
۲۹. مجلسی، بحار الأنوار، پیشین، ج ۴۵، ص ۴۹.
۳۰. طبری، تاریخ طبری، پیشین، ج ۵، ص ۴۰۴.
۳۱. شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ج ۲، ص ۷۸.
۳۲. مجلسی، بحار الأنوار، پیشین، ج ۴۵، ص ۲۳.
۳۳. شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ج ۲، ص ۱۰۱.
۳۴. همان، ص ۱۰۸.
۳۵. مجلسی، بحار الأنوار، پیشین، ج ۴۵، ص ۴۰.
۳۶. همان، ج ۴۴، ص ۱۹۱؛ همان، ج ۴۵، ص ۷.
۳۷. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، آستان قدس، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش، خطبه ۵۱.
۳۸. سید بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، پیشین، ص ۱۴۴.
۳۹. خوارزمی، مقتل خوارزمی، تحقیق شیخ محمد سماوی، قم: انوار الهدی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق، ج ۲، ص ۲۵–۲۶.
۴۰. سید بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، قم: دفتر نشر نوید اسلام، چاپ دهم، ۱۳۸۱ش، ص ۱۹.
۴۱. مجلسی، بحار الأنوار، پیشین، ج ۴۵، ص ۱۸۳.
۴۲. همان، ج ۴۵، ص ۱۷۷.
۴۳. سوره آل عمران، آیه ۵۴.
۴۴. شعر از: طهماسبی.