شفاعت حسینی
حجتالاسلام والمسلمین محمد سبحانینیا 1
اشاره
یکی از مباحث مهم و مناقشهبرانگیز در کلام اسلامی و مبحث معاد که همواره ذهن متکلمان و اندیشمندان دینی را به خود مشغول داشته، شفاعت است. این موضوع از آن نظر مهم است که از سویی با توحید و از سوی دیگر با عدل الهی، ارتباط نزدیکی دارد. درباره این موضوع، از دیرباز تا کنون، نقدهای گوناگونی طرح شده است؛ جمعی آن را انکار کرده و گروهی دیگر آن را دستاویزی برای زیادهخواهی امیال و آمال خود دانستهاند تا سرپوشی بر رفتارشان باشد. واژه شفاعت با تمام مشتقاتش، سی بار در قرآن آمده است و این خود نشاندهنده اهمیت این موضوع است.
معنای شفاعت
شفاعت در لغت، از ریشه «شَفَع» به معنای جفت است. «شَفَع» یعنی شیء را به مانند خودش ضمیمه کرد؛ و شفاعت یعنی انضمام به شخص دیگری، در حالی که همراه و یاور او است و از او درخواستی دارد. این واژه، بیشتر در جایی به کار میرود که شخصی بلندمرتبه، به دیگری که در رتبه پایینتری است، ضمیمه شود 2. نقطه مقابل آن نیز «وَتر» به معنای واحد و تنهاست. شفاعت در عرف، به این معناست که شخص شفیع، از موقعیت خود استفاده کند و نظر شخص صاحب قدرتی را در مورد مجازات زیردستان، عوض کند. این نوع شفاعت در فرهنگ اسلام و قرآن، مطلقاً معنا ندارد؛ زیرا نه خداوند اشتباهی میکند که بتوان نظر او را عوض کرد و نه نفوذ کسی را ملاحظه میکند و از کسی وحشتی دارد.
معنای صحیح شفاعت، واسطه شدن یک مخلوق، میان خداوند و مخلوق دیگر، در رساندن خیر یا دفع شر است. علامه طباطبایی میگوید:
شخصی که متوسل به شفیع میشود، نیروی خودش به تنهایی برای رسیدن به هدف کافی نیست، لذا نیروی خود را با نیروی شفیع گره میزند و در نتیجه آن را دو چندان نموده، به آنچه میخواهد نائل میشود، به طوری که اگر این کار را نمیکرد و تنها نیروی خود را به کار میزد، به مقصود خود نمیرسید، چون نیروی خودش به تنهایی ناقص و ضعیف و کوتاه بود 3.
فلسفه شفاعت
هیچ اصلی در اسلام وضع نشده مگر اینکه در آن، آثار و برکات و مصالحی وجود دارد. شفاعت نیز آثار و برکات فراوانی دارد و به همین دلیل، مورد عنایت قرآن مجید است. در این باره گفته شده است:
بدون شک، مجازاتهای الهی، چه در این جهان و چه در قیامت، جنبه انتقامی ندارد، بلکه همه آنها در حقیقت ضامن اجرا برای اطاعت از قوانین و در نتیجه پیشرفت و تکامل انسانهاست؛ بنابراین هر چیز که این ضامن اجرا را تضعیف کند، باید از آن احتراز جست تا جرأت و جسارت بر گناه در مردم پیدا نشود. از سوی دیگر، نباید راه بازگشت و اصلاح را به کلی به روی گناهکاران بست، بلکه باید به آنها امکان داد که خود را اصلاح کنند و به سوی خدا و تقوا بازگردند. «شفاعت» در معنای صحیحش برای حفظ همین تعادل است. وسیلهای است برای بازگشت گناهکاران و آلودگان، و در معنای غلطش موجب تشویق و جرأت بر گناه 4.
مهمترین شرط شفاعت
از آیات و روایات مربوط به شفاعت استفاده میشود که مهمترین شرط شفاعت، اذن و رضایت خداوند است. کسی که امید به شفاعت دارد، باید رضایت و اجازه او را تحصیل کند و اعمال مورد پسند خالق یکتا را انجام دهد. قرآن مجید میفرماید: «وَ لا یَشْفَعُونَ إِلّا لِمَنِ ارْتَضَى» 5؛ «آنها هرگز از کسی شفاعت نمیکنند، مگر آنکه خدا از او راضی باشد». در جای دیگر میفرماید: «یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً» 6؛ «در آن روز، شفاعت هیچ کس سود نمیدهد مگر کسی که خدای مهربان به او اذن دهد و از گفتار او راضی باشد». امام صادق فرمود: «فَمَنْ سَرَّهُ أَنْ تَنْفَعَهُ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ عِنْدَ اللّهِ فَلْیَطْلُبْ إِلَى اللّهِ أَنْ یَرْضَى عَنْهُ» 7؛ «هر کس بخواهد که از شفاعت شفیعان درگاه الهی بهرهمند شود، باید از خدا بخواهد که از او راضی شود».
رابطة شفاعت و توحید
به گواهی متون تاریخی، سیره و روش مسلمانان از زمان پیامبر و پس از آن، درخواست شفاعت از شافعان راستین بوده است و تا اوایل قرن هشتم هجری، هیچ دانشمند و متفکر مسلمانی چنین درخواستی را مخالف اصول اسلام تلقی نمیکرد. نخستین بار ابنتیمیه، مخالفت خود را نسبت به این موضوع ابراز کرد. به اعتقاد وهابیت، شفاعت فعل خداست و حق اوست و درخواست فعل وی از غیر او عبادت غیر بوده، شرک محسوب میشود. آنها همین سخن را عیناً درباره درخواست شفای بیماران از اولیا و مشابه آن تکرار کرده، میگویند: «این درخواستها درخواست فعل خدا از غیر اوست و طبعاً چنین درخواستی شرک است» 8؛ عمده دلیل آنان این آیه است: «وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هَؤُلاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللّهِ» 9؛ «به جای خدا چیزهایی را میپرستند که به آنان نه زیان میرساند و نه سود میدهد و میگویند: اینها نزد خدا شفیعان ما میباشند».
در پاسخ میگوییم:
اولاً قرآن شفاعتی را مذمت میکند که بدون اذن الهی و مستقل از اراده خدا باشد. در قرآن میخوانیم: «وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللّهِ زُلْفَى إِنَّ اللّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِیمَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ» 10؛ «کسانی که غیر از خدا را اولیای خود قرار دادند و میگفتند: اینها را عبادت نمیکنیم مگر به این دلیل که ما را به خداوند نزدیک کند، خداوند روز قیامت میان آنها در آنچه اختلاف داشتند، داوری خواهد کرد». بنابراین اگر کسی اولیاء الله و انبیا و فرشتگان را پرستش نکند، بلکه آنها را گرامی و عزیز بشمرد و شفیعان درگاه خدا، به اذن الله بداند، هرگز مشمول این آیات نخواهد بود.
ثانیاً قرآن صریحاً مقام شفاعت را برای جمعی از نیکان، صالحان، انبیا و فرشتگان اثبات کرده، اما آن را به «اذن الهی» منوط کرده است. کاملاً غیرمنطقی است که بگوییم خدا چنین مقامی را به پیامبر داده، ولی ما را از مطالبه اعمال آن، نهی کرده است.
ثالثاً قرآن به موضوع مراجعه برادران یوسف به پدر و یاران پیامبر به پیامبر و تقاضای استغفار از وی، و همچنین استغفار ملائکه برای مؤمنان تصریح کرده است. در مورد پیامبر اسلام میفرماید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا» 11؛ «و اگر این مخالفان هنگامی که به خود ستم میکردند، نزد تو میآمدند و از خدا طلب آمرزش میکردند، و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد، خدا را توبهپذیر و مهربان مییافتند». درباره برادران یوسف نیز میخوانیم: «قَالُوا یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» 12؛ «گفتند: پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطاکار بودیم. گفت: به زودی برای شما از پروردگارم آمرزش میطلبم که او آمرزنده و مهربان است». واسطهگری پدر یوسف، همان شفاعت نزد خداوند است.
رابطة شفاعت و عدل الهی
در مورد شفاعت، این پرسش مطرح است: آیا شفاعت پارتیبازی نیست؛ و آیا شفاعت، با عدالت خداوند سازگار است؟
اشکال سؤالکننده به این برمیگردد که دو نفر را با شرایط یکسان در نظر گرفته که هیچ فرقی با یکدیگر ندارند، در حالی که شفاعت، شرایطی دارد که شامل هر کسی نمیشود. تفاوت در این است که شفاعتشونده در اثر ارتباط با شفاعتکننده، در خود تغییری ایجاد میکند و در مسیر رضایت الهی و پیامبر اکرم و قرآن قرار میگیرد. با این بیان، مشخص میشود شفاعت نه تنها خلاف عدالت نیست، بلکه لطف خداوندی است که شامل برخی از بندگان میشود که شایستگی شفاعت دارند و کسانی که شامل شفاعت نمیشوند، شایستگی آن را ندارند.
شفاعت و جرأت بر گناه
یکی دیگر از مسائل مطرح در این باب، این است که آیا مسأله شفاعت، از عوامل «جرأت بر گناه» محسوب نمیشود؟
در پاسخ، باید گفت: اولاً وعده شفاعت، در صورتی موجب جرأت میشود که به صورت مطلق و به طور حتمی باشد؛ اما اگر شفاعت از جهاتی مبهم باشد و معلوم نباشد که در حق کدامیک از گناهکاران و با چه شرایطی واقع میشود، سبب جرأت بر گناه نخواهد شد. ثانیاً شفاعت نه تنها موجب تجری بر معصیت نمیشود، بلکه باعث کمتر شدن گناهان میشود؛ زیرا اگر گناهکار بداند هنوز راهی همچون شفاعت وجود دارد، به خدا امید پیدا کرده و از گناه یأس که بالاترین معاصی است، رهایی مییابد. ثالثاً شفاعت بیضابطه نیست تا موجب جری شدن شخص بر انجام گناه شود. رابعاً زمان وقوع شفاعت، معلوم نیست. روز محشر، معادل پنجاه هزار سال است و در این روز، مواقف و منازل متعددی وجود دارد و روشن نیست که شفاعت در چه مرحله و زمانی واقع میشود. چه بسا که پس از گذشتن انسان از همه آن مراحل و طی کردن همه آن گردنههای صعب و سخت واقع شود! خامساً اگر امید به شفاعت موجب جرأت پیدا کردن گناهکار بر گناه باشد، توبه و وعده پذیرش آن نیز ممکن است گناهکار را در گناه کردن، جرأت بخشد و شخص، با امید به اینکه بعد از گناه توبه میکند، مرتکب گناهان بیشتر شود.
شفیعان
از آیات قرآن مجید، استفاده میشود که شفیعان در روز قیامت متعددند، و دایره شفاعت آنان متفاوت است؛ از جمله انبیای الهی، ملائکه، شاهدان اعمال، مؤمنان، قرآن کریم، توبه و عمل صالح. در روایات نیز به شفیع بودن قرآن، عبادت، شهدا، ائمه معصوم و شیعیان آنها و علما تأکید شده است. رسول خدا فرمود: «ثَلاثَةٌ یَشْفَعُونَ إِلَى اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَیُشَفَّعُونَ: الأَنْبِیَاءُ، ثُمَّ الْعُلَمَاءُ، ثُمَّ الشُّهَدَاءُ» 13؛ «سه دستهاند که نزد خدای عز و جل شفاعت میکنند، پس شفاعت آنان پذیرفته میشود: پیامبران، دانشمندان، سپس شهدا».
شفاعت کبری
شفاعت کبری در روز قیامت، برای پیامبر اسلام است. آیات قرآن و روایات بر این امر تأکید دارند؛ مانند این آیه: «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى» 14؛ «و به زودی پروردگارت آن قدر به تو عطا میکند که خشنود شوی». بیشک خشنودی پیامبر اکرم تنها در نجات خویش نیست، بلکه زمانی راضی و خشنود میشود که شفاعتش درباره امتش نیز پذیرفته شود. امام باقر از قول امیرالمؤمنین نقل میکند که رسول اکرم فرمود: «أَشْفَعُ لأُمَّتِی حَتَّى یُنَادِی رَبِّی رَضِیتَ یَا مُحَمَّدُ؟ فَأَقُولُ: رَبِّ رَضِیتُ رَضِیتُ» 15؛ «روز قیامت من در جایگاه شفاعت میایستم و آن قدر گنهکاران را شفاعت میکنم که خداوند میفرماید: آیا راضی شدی یا محمد؟! و من میگویم: راضی شدم، راضی شدم!»
شفاعت اهل بیت
در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که به گفته مفسران و به بیان احادیث، در مورد اهل بیت و شفاعت آنها نازل شده است؛ از جمله آیهای است که میفرماید: «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلّا بِإِذْنِهِ» 16؛ «کیست آن کس که جز به اذنش در پیشگاهش شفاعت کنند؟» معاویة بن عمار از امام صادق درباره منظور این آیه پرسید، حضرت فرمود: «نَحْنُ أُولَئِکَ الشَّافِعُونَ» 17؛ «ما از شفاعتکنندگان هستیم».
شفاعت امام حسین
یکی از شفیعان روز قیامت، امام حسین است. ایشان بنا به فرمایش پیامبر رحمت، کشتی نجات برای طوفانزدگان است؛ از این رو، هم در دنیا دستگیری میکند و هم در آخرت. به همین جهت، در زیارتنامههای حسینی بارها از خداوند به واسطه آن حضرت، تقاضای شفاعت میکنیم. در سجده پایان زیارت عاشورای حسینی، بعد از حمد و ستایش خداوند به سبب تحمل مصیبت آن حضرت، میگوییم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ»؛ «خدایا شفاعت حسین را روز ورود به صحنه محشر، روزیام کن»؛ و به دنبال آن میافزاییم: «وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ الَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ» 18؛ «خداوندا! گامهای مرا از روی صدق نزد خودت، با حسین و یارانش ثابت بدار؛ همان یارانی که خون خود را تقدیم او کردند». بنا بر حدیث شریف کسا، هر کدام از اهل بیت که به پیامبر وارد میشوند، آن حضرت جملهای درباره آنها میفرماید؛ اما وقتی امام حسین وارد میشود، پیامبر میفرماید: «وَ عَلَیْکَ السَّلامُ یَا وَلَدِی وَ یَا شَافِعَ أُمَّتِی» 19؛ «و بر تو باد سلام ای فرزندم و ای شفاعتکننده امتم!» نه تنها آن حضرت در قیامت شفاعت میکند، بلکه زائران و گریهکنندگان بر آن حضرت نیز به مقام شفاعت میرسند. امام صادق درباره مقام زائر امام حسین میفرماید: «زَائِرُ الْحُسَیْنِ مُشَفِّعٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لِمِائَةِ رَجُلٍ کُلُّهُمْ قَدْ وَجَبَتْ لَهُمُ النَّارُ مِمَّنْ کَانَ فِی الدُّنْیَا مِنَ الْمُسْرِفِینَ» 20؛ «زائر امام حسین شفیع صد نفر در روز قیامت است؛ کسانی که آتش دوزخ بر ایشان واجب شده و کسانی که در دنیا از مسرفان بودهاند». در روایات آمده است که امام حسین هنگام وداع با حرم جدش لحظاتی به خواب فرو رفت و در عالم رؤیا این سخن را از جدش شنید: «إِنَّ لَکَ فِی الْجَنَّةِ دَرَجَاتٍ لا تَنَالُهَا إِلا بِالشَّهَادَةِ» 21؛ «برای تو مقامی نزد خدا تعیین شده که جز با شهادت به آن نمیرسی». به یقین یکی از شئون این مقام، همان مقام شفاعت است. در اینجا به موردی از شفاعت حسینی اشاره میکنیم.
شفاعت امام حسین نسبت به تأخیر عمر آیتالله حائری
هنگامی که آیتالله حائری، سرپرست حوزه علمیه اراک بودند، برای مرحوم آیتالله حاج آقا مصطفی اراکی، چنین نقل کردند:
در آن هنگام که در کربلا بودم و به درس و بحث اشتغال داشتم، شبی که شب سهشنبه بود، در عالم خواب دیدم شخصی به من گفت: ای شیخ عبدالکریم! کارها را انجام بده که سه روز دیگر خواهی مرد. من از خواب بیدار شدم و حیران بودم و به خود میگفتم: البته خواب است، شاید تعبیر نداشته باشد. روز سهشنبه و چهارشنبه، مشغول درس و بحث بودم، تا اینکه آنچه در عالم خواب دیده بودم، از خاطرم رفت. روز پنجشنبه که تعطیل بودم، با بعضی از رفقا به طرف باغ مرحوم سیدجواد رفتیم. در آنجا قدری گردش و مباحثه علمی نمودیم تا ظهر شد، ناهار را همان جا صرف کردیم. پس از ناهار، ساعتی خوابیدیم. در همین هنگام لرزه شدیدی مرا فرا گرفت. رفقا در آنجا عبا و رواانداز داشتند؛ روی من انداختند، ولی همچنان بدنم لرزه داشت و در میان آتش تب افتاده بودم. حس کردم که حالم بسیار وخیم است. به رفقا گفتم، زودتر مرا به خانه برسانید. آنها وسیلهای فراهم کرده، زود مرا به شهر کربلا آورده، به خانهام رساندند. در خانه، بیحال و حس، در بستر افتاده بودم، بسیار حالم دگرگون شد و در این میان، به یاد خواب سه شب قبل افتادم. علائم مرگ را مشاهده کردم و با در نظر گرفتن خوابی که دیده بودم، احساس کردم پایان عمرم نزدیک شده است. در این حال، ناگهان دیدم دو نفر ظاهر شدند و در جانب راست و چپ من نشستند، و به یکدیگر نگاه میکردند و به یکدیگر میگفتند: اجل این مرد رسیده، مشغول قبض روحش گردیم. در این هنگام با قلبی صاف و خالص به ساحت مقدس امام حسین متوسل شدم و عرض کردم: ای حسین عزیز! دستم خالی است، کاری نکردم و برای خود توشهای فراهم ننمودهام، شما را به حق مادرتان حضرت زهرا از من شفاعت کنید، که خدا مرگ مرا به تأخیر اندازد، تا خود را برای سفر آخرت آماده سازم. همان دم دیدم شخصی نزد آن دو نفر که میخواستند روحم را قبض کنند، آمد و به آنها گفت: حضرت سیدالشهدا فرمودند: شیخ عبدالکریم به ما متوسل شده و ما هم در پیشگاه خدا از او شفاعت کردیم تا عمرش را به تأخیر بیندازد، خداوند شفاعت ما را پذیرفت، بنابراین شما روح او را قبض نکنید. در این وقت، آن دو نفر به هم نگاه کردند و به آن شخص گفتند: سمعاً و طاعة. آنگاه دیدم آن دو نفر همراه فرستاده امام حسین به سوی آسمان پرواز کرده و رفتند. این موهبت به برکت لطف مولایم امام حسین بود 22.
البته ذکر این نکته لازم است که عقیده به شفاعت آن حضرت نباید دستاویزی برای ترک واجبات و انجام محرمات شود؛ همانگونه که مسیحیان معتقدند مسیح به دار آویخته شد تا موجب آمرزش مسیحیان شود. عدهای از ارادتمندان و عزاداران حسینی نیز در شب و روز عاشورا، نمازشان قضا میشود یا عزاداری را بر نماز اول وقت و نماز جماعت، مقدم میدارند، بعد هم میگویند: «همه غرق گناهیم و یک حسین داریم!» این خطاست و با روح و فلسفه شفاعت، منافات دارد.
پانوشتها:
- عضو هیئت علمی دانشگاه کاشان.
- حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص ۴۵۷.
- محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج ۱، ص ۱۵۷.
- ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۳۲۳.
- انبیاء، آیه ۲۸.
- طه، آیه ۱۰۹.
- شیخ کلینی، کافی، ج ۸، ص ۱۱.
- جعفر سبحانی، آئین وهابیت، ص ۲۱.
- یونس، آیه ۱۸.
- زمر، آیه ۳.
- نساء، آیه ۶۴.
- یوسف، آیات ۹۷-۹۸.
- شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۱۵۶.
- ضحی، آیه ۵.
- حسکانی، شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۴۴۶.
- بقره، آیه ۲۵۵.
- محمد عیاشی، تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۳۶.
- ابن قولویه، کامل الزیارات، ص ۱۷۹.
- شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، حدیث شریف کسا.
- حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۵۳.
- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۳۱۳ و ۳۲۸.
- محمد محمدی اشتهاردی، عالم برزخ در چند قدمی ما، ص ۴۳.













