پرسش از «چرایی دین و ارزش معرفتی باورهای دینی» در شمار مهمترین مسائل دینشناختی معاصر است. نظریههای مطرح شده در این باب به تبیینهای طبیعی و فراطبیعی تقسیمپذیراند. از جمله تبیینهای طبیعی، نظریه «ژن خدا» از دین هَیمر است که میتواند دستاویزی برای طبیعتگرایی و ناواقعگرایی دینی باشد. درمقابل، «فطرتمندی دینی انسان» تبیینی فراطبیعتگرایانه و واقعگرایانه از دین فراهم میآورد. از طرف دیگر در نگاه طبیعتگرایانه، فطرتمندی دینی به بنیادهای ژنتیک فروکاسته میشود و در این صورت، دلالتی بر حقایق فراطبیعی- از جمله وجود خدا- نخواهد داشت. با توجه به اهمیت این مساله و نقش آن در بنیادیترین پایههای اعتقادی دینی، مقاله حاضر بر آن است تا دیدگاه دین هَیمر و دلالتهای الهیاتی آن را بررسی، و نسبت آن را با نظریه فطرت بازکاود. روش تحقیق به لحاظ مقام گردآوری، کتابخانهای و در مقام داوری، عقلی- تحلیلی خواهد بود. دستاورد تحقیق این است که برخلاف انتظار طبیعتگرایان، نگره ژنتیکی هَیمر هیچگونه دلالت تقلیلگرایانه و تعاندی با واقعگرایی دینی نداشته، بلکه همراه با فطرتمندی دینی میتوانند نگرهای دوسطحی را در تبیین دینورزی بشر ایفا کنند. در عین حال، «نظریه فطرت» دلالتهای الهیاتی مهمتری دارد که نگره ژنتیکی هَیمر نسبت به آنها خنثی است
کلیدواژهها
تبیین دین، ژن خدا، دین هَیمر، فطرت، نوروتئولوژی، واقعگرایی دینی

















