قرن دوّم، دوران تکوین و گسترش دانش کلام و جریانهای فکری نوظهور بود. دادههای کلامی- حدیثی و تاریخی بیانگر دو رویکردِ بهظاهر ناهمگونِ امام صادق7 (از نهی و تحریم تا فرمان و تأکید) در مواجهه با دانش کلام است، بهگونهای که برخی اصحاب ایشان به ناهمگونی این دو رویکرد اشاره داشتهاند. این پژوهش در شمار مطالعات میانرشتهای با روش توصیفی- تحلیلی، این مواجهه را کاویده و دریافته که مواجهه امام7 نه متعارض که در حقیقت، مدیریتی عالمانه و چندوجهی و هوشمندانه، با توجه به موضوع، مخاطب و روش بوده است: حضرت از یکسو، کلامورزی در حوزههای فراعقلی همچون کُنه ذات الهی و استدلال به روشهای نامعتبری چون قیاس را بهشدت مذموم شمرد. از سوی دیگر، با تربیت متکلمانی مانند هشام بن حکم و تشویق آنان به مناظرات روشمندِ مبتنی بر قرآن و سنت، بر ضرورت تبیین دیدگاه اصیل شیعی و دفاع عقلانی از آن در برابر دیگر دیدگاهها تأکید ورزید. در نتیجه، امام7 با جهتدهی و پالایش کلام از انحرافات، چارچوبی اصولی و متعادل برای کلام امامیه بنیان نهاد که بر عقلانیتِ وحیبنیان استوار بود و تأثیری بنیادین بر تطورات بعدی این دانش داشت.
کلیدواژهها
امام صادق(ع)، دانش کلام، متکلمان، تاریخ کلام شیعه، مناظرات کلامی




