پرسش:

آیا مُرده‌ها علم غیب دارند و انسان‌ها بعد از مرگ دارای علم غیب می‌شوند؟ اگر چنین است، چگونه و تا چه اندازه می‌باشد؟

پاسخ:

ابتدا باید به معنا و مفهوم و گسترۀ «علم غیب» توجه شود تا به صورت یک امر موهوم و خیالی، در نیاید!

«غیب»، به هر چیز ظاهری یا باطنی پوشیده شده‌ای می‌گویند، چنان که به فردی که در جمعی حاضر نیست و دیده نمی‌شود، «غایب» می‌گویند. امام غایب علیه السلام، یعنی امامی که همگان او را نمی‌بینند، اگر ببینند نیز نمی‌شناسند و نمی‌دانند کجاست و چگونه زندگی می‌نماید و … ؛ چنان که عالَم یا عوالِم غیب نیز به عوالِمی می‌گویند که مانند دنیا، مشهود همگان نمی‌باشد.

«علم غیب» نیز یعنی: آگاهی و دانشی که از دیگران پوشیده است که به دو دسته تقسیم می‌شوند:

الف – آن دسته از علوم غیبی که فقط خداوند علیم به آنها علم دارد و تا تعلیم ننماید و یا خبر ندهد، دیگران امکان اطلاع از آن را نخواهند داشت. به عنوان مثال: تمام علوم وحیانی (قرآن مجید)، برای همگان در غیب بود، تا آن که خداوند متعال با نزول وحی، آیاتش را آشکار ساخت و به بندگانش تعلیم داد؛ اما «عِلمُ السّاعَة»، یعنی زمان برپایی قیامت را به کسی خبر نداده و نمی‌دهد؛ اما همین غیب نیز در لحظه، با برپایی قیامت، برای همگان مشهود و معلوم می‌گردد.

ب – آن دسته از علوم غیبی که برای برخی مشهود و معلوم است و برای برخی دیگر در غیب می‌باشد. این دسته از علوم غیبی را می‌توان نسبی دانست و دامنۀ آن را از سطحی‌ترین علوم دنیوی تا والاترین علوم قرآنی گسترده دانست؛ مانند این که نام شما برای بسیاری در غیب است یا حتی از وجودتان خبر ندارند – یا این که مردمان نمی‌دانند چه زمانی، در کجا و چگونه می‌میرند – و یا آن که دانشمندان می‌گویند: نه تنها نادانسته‌های ما از حیات در عمق آب، بیشتر از نادانسته‌های ما از حیات در خشکی می‌باشد، بلکه همین بدن انسان را نیز کامل نشناخته‌ایم – و یا آن که بسیاری از علوم قرآنی، برای بسیاری از مردمان، در غیب است و فقط راسخون در علم، به حقایقی از آن پی می‌برند، اما حقایق بیشتری برایشان همچنین در غیب می‌ماند و اهل عصمت علیهم السلام به آن علم دارند.

عالَم غیب

اما، «عالَم غیب» یا «عوالم غیب»، با «علم به غیب» متفاوت است.

«علم به غیب»، یعنی کسی نسبت به چیزی که برای هیچ کس و یا دست کم برای همگان مشهود و معلوم نیست، عِلم، شناخت و آگاهی یابد و از آن مطلع گردد، مانند علِم یقینی مؤمنان به حیات پس از مرگ و معاد که به تعلیم وحی به آن واقف شده‌اند – اما «عالَم غیب»، همان واقعیت عالَم یا عوالم دیگر می‌باشد که تا کسی از این عالَم طبیعت خارج نشود، بدان وارد نخواهد شد و از آنجا که مقصد اصلی، رسیدن و ورود انسان به آن عالَم می‌باشد و همگان بدان وارد خواهند شد؛ معرفت‌افزایی، دعوت و آموزه‌های الهی توسط انبیایش و تمامی تذکرات، بشارت‌ها و انذارها و حتی احکام نیز برای ورود سالم و موفق به آن عالَم می‌باشد که اکنون در غیب است.

مُردگان

طبیعت، پایین‌ترین مرتبۀ حیات است که از همان عالَم بالا که در غیب می‌باشد، نزول یافته است؛ به قول میرفندرسکی (ره):

چرخ با این اختران نغز و خوش زیباستی

صورتی در زیر دارد هرچه بر بالاستی

صورت زیرین اگر با نردبان معرفت

بر رود بالا همان با اصل خود یکتاستی

از این‌رو، تا آدمی در نشئۀ طبیعت زندگی می‌کند، در حجاب‌ها و حصارها قرار دارد؛ اما وقتی می‌میرد و از عالَم طبیعت به عالَم برزخ منتقل می‌گردد، از زندان طبیعت خارج می‌شود، از پس حجاب‌های طبیعت بیرون می‌رود، لذا نه تنها به بسیاری از آن چه برایش در غیب بود علم می‌یابد، بلکه این علوم برایش مشهود می‌گردد.

به عنوان مثال: فرد چه مؤمن باشد و چه کافر، هنگام مرگش، فرشتۀ مرگش را در هیبتی زیبا و آرامش بخش، یا ترسناک و دلهره‌آور می‌بیند – هنگام مرگ، اهل عصمت علیهم السلام و شیطان را می‌بیند که به یکی از آنها روی می‌نماید – پس از ورود به قبر، اگر مؤمن باشد، دو فرشتۀ «بشیر و مبشر» را می‌بیند و اگر کافر و ظالم باشد، دو فرشتۀ «نکیر و منکر» را می‌بیند و به ناچار با آنها تکلم می‌نماید … و هنگامی که وارد عالَم بزرخ شد، عالَمی مطابق مواضع و عملکردهایش در دنیا را می‌بیند و بدانها علم می‌یابد.

●- اما، این بدان معنا نیست که تمامی علوم غیبی برایش معلوم می‌شود؛ حتی اخبار خوش بازماندگان، برای کفار و ظالمان در غیب می‌ماند، چرا که اخبار خوش، خوشحالی می‌آورد و برای کفار، ظالمان و اهل عذاب، هیچ نوع خوشحالی مقدر نشده است، چنان که اخبار ناخوشایند، برای مؤمنان در غیب می‌ماند، چرا که هیچ نوع غم، اندوه (حزن) و ترس برای آنان منظور نشده است.

●- علم و آگاهیِ بیشتر، پس از پایان این عالَم و برپایی قیامت و ورود به محشر کبرا، حاصل می‌شود؛ تا جایی که نه تنها از حقیقت تمامی آن چه به او گفته شده بود و حقیقت هر ذره از کار خیر یا شرّش آگاه می‌شود، بلکه آنها را می‌بیند؛ علمُ القین او، به عینُ الیقین می‌رسد؛ یعنی معلوم برایش مشهود می‌گردد؛ چنان که خطاب به کفار فرمود:

«كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ * كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ» (التکاثر، 3 تا 7)

– چنين نيست كه شما خيال [گمان] می‏كنيد به زودی خواهيد دانست * باز چنان نيست كه شما می‏پنداريد به زودی خواهيد دانست * اگر شما علم اليقين (به آخرت) داشتيد (به سراغ اين موهومات و تفاخرها نمی‌رفتيد) * شما قطعا جهنم را خواهيد ديد * سپس (با ورود در آن) آن را به عين اليقين مشاهده خواهيد كرد.

و در بارۀ تمامی انسان‌ها فرمود:

«يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ»

– در آن روز مردم به صورت گروه‌های مختلف از قبرها خارج می‏شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود.

«فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» (الزلزلة، 6 تا 8)

– پس هر كس به اندازه سنگينی ذره‏‌ای كار خير انجام داده آن را می‏بيند * و هر كس به اندازه ذره‏‌ای كار بد كرده آن را می‏بيند.

●- این «عِلم شهودی» است که به مراتب بالاتر از «عِلم اکتسابی» می‌باشد. بالاترین درجۀ عِلم این است که «معلوم»، «مشهود» شود؛ یعنی: آدمی، آن چه را که می‌داند، ببیند. فرق است بین کسی که صد کتاب در بارۀ دریا خوانده، اما هرگز دریا را ندیده است، با کسی در ساحل ایستاده و دریا را می‌بیند، یا با کسی که سوار بر کشتی، روی امواج دریا حرکت می‌کند؛ چنان که فرق است بین کسی که نسبت به دریا علم دارد و اکنون می‌بیند، با کسی که بدون هیچ علمی، با دریا مواجه می‌شود.

●- البته «علم» پایان ندارد، لذا همیشه برای انسان، علومی در غیب می‌مانند و چه در بهشت یا جهنم، هر لحظه پرده‌ها کنار می‌روند و انسان نه تنها از آن چه نمی‌دانسته آگاه می‌شود، بلکه آنها را می‌بیند؛ چنان که در بهشت، قرآن مجید را به مؤمن می‌دهند و می‌گویند: «بخوان و بالا برو».

حضرت امام صادق علیه السلام:

«هر كس از دوستان و شيعيان ما كه بميرد و قرآن را خوب بلد نباشد، در قبرش (عالَم برزخ) قرآن به او آموخته شود تا خداوند به سبب آن درجه‌اش را بالا برد؛ زيرا درجات بهشت به اندازه شمار آيات قرآن است. پس به قرآن خوان گفته شود: بخوان و بالا رو.» (كنز العمّال‌،2330)

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=24372

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب
حزب الله
حزب الله با تاکید بر حمایت خود از سوریه، مردم و تمامیت ارضی آن، تجاوز اسرائیل را محکوم کرد پرچم حزب الله لبنان | علم حزب الله اللبناني حوزه/ حزب الله بار دیگر بر حمایت خود از سوریه تاکید کرد و گفت که اشغال سرزمین‌های سوریه توسط اسرائیل، ملت ها را در مقابل خطری قریب‌الوقوع قرار می‌دهد. به گزارش گروه ترجمه خبرگزاری «حوزه»، حزب الله بار دیگر بر حمایت خود از سوریه تاکید کرد و گفت که اشغال سرزمین‌های سوریه توسط اسرائیل با تجاوزات مستمر رژیم اشغالگر به لبنان و تجاوزات و حملات روزانه آن به غزه صورت می‌گیرد که ملت ها را در مقابل خطری قریب‌الوقوع قرار می‌دهد و موید وحدت مسیر آنها و ضرورت رد و مقابله با این تجاوز است. مقاومت اسلامی لبنان – حزب‌الله تصریح کرد : جنایات طولانی‌مدت اشغالگران رژیم صهیونیستی در خاک سوریه، چه با اشغال اراضی بیشتر در بلندی‌های جولان یا ضربه زدن و از بین بردن توانایی‌های دفاعی دولت سوریه، نشان‌دهنده تجاوز آشکار و نقض گستاخانه حاکمیت کشور و مردم سوریه و تلاشی برای بی ثبات کردن بیشتر این کشور برادر است. حزب الله ضمن محکوم کردن این حملات، نسبت به عواقب تداوم آن هشدار داد و از جهان به ویژه جهان عربی و اسلامی خواست در برابر این جنایات مواضع سختگیرانه ای اتخاذ کنند و در همه زمینه های سیاسی و حقوقی برای توقف این سلسله تجاوزات فشار وارد کنند؛ زیرا تمام توجیهات ارائه شده توسط دشمن، ادعایی واهی است. حزب الله در بیانیه خود آورده است : تمام تلاش‌های دشمن برای کنترل سرزمین‌های جدید در سوریه نمی‌تواند هیچ نوع حقوقی را ایجاد کند، زیرا همه اینها را فقط می‌توان یک اشغال مداوم نامید که از سال ۱۹۶۷ در منطقه جولان وجود دارد. حزب الله در پایان بیانیه خود بر حمایت خود از سوریه و مردم آن و بر لزوم حفظ وحدت سرزمین و مردم سوریه تاکید کرد.