پرسش :
قضیه عبدالمطلب و ابرهه چه بود؟ اما آیا مصادر و منابعی رو میشناسید که اثبات کند که جناب عبدالمطلب بیشتر از همه دغدغه داشته و نگران حمله بوده؟

پاسخ :
بکاربردن اینگونه ادبیات در مورد جناب عبدالمطلب جد بزرگوار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یا بخاطر بی اطلاعی از مقام بندگی و ایمان جناب عبدالمطلب است یا از روی دشمنی و بغض و کینه. مواجهه جناب عبدالمطلب با ابرهه و پاسخی که به ابرهه داد، بیانگر اوج ایمان و باور ایشان به قدرت مطلق الهی و عنایات خداوند متعال است. اینکه یک انسان با دست خالی و بدون هیچگونه امکانات و نیروی نظامی، با کمال آرامش و اطمینان خاطر با دشمنی مانند ابرهه که از نظر امکانات نظامی در بالاترین سطح قرار دارد، مواجهه شود و اینگونه از خداوند متعال و توجه باری تعالی حرف بزند، بیانگر شخصیت والای جناب عبدالمطلب است نه ضعف و بی غیرتی.
ابرهه هنگامى که نزدیک «مکّه» رسید کسانى را فرستاد تا شتران و اموال اهل «مکّه» را به غارت آورند، و در این میان، دویست شتر از «عبدالمطلب‏» غارت شد.[1]
سپس ابرهه شخصى را به شهر مکّه فرستاد تا بزرگ شهر و رئیس مردم مکّه را با خود بیاورد. او به همراه عبدالمطلّب‏ بازگشت. عبدالمطلّب‏ مردى درشت اندام، نورانى، باابهت، شجاع و سخنور بود. هنگامى که ابرهه او را دید تحت تأثیر جذبه و ابهت وى قرار گرفت و از تخت فرود آمد و بر زمین نشست و عبدالمطلّب‏ را در کنار خود نشاند و خطاب به وى گفت: آیا تو بزرگ مکّه ‏اى؟ فرمود: چنین مى گویند.[2]
ابرهه گفت: من براى جنگ نیامده ‏ام[3] قصد ما ویران کردن کعبه است،[4] آیا حاجت و درخواستى ندارى؟ فرمود: لشکریانت شتران مرا مصادره کرده ‏اند، دستور بده آن ها را به من بازگردانند. ابرهه از این درخواست متعجّب شد و گفت: در ابتداى ملاقات تو را انسان بزرگوار و باشخصیّتى یافتم، امّا با این درخواست در نظر من کوچک شدى. زیرا تصوّر کردم از من خواهى خواست که از تخریب کعبه خوددارى کنم! عبدالمطلّب در پاسخ سخنان ابرهه سخنى گفت که او را تکان داد. فرمود: «أَنَا رَبُّ الابِلِ وَلِهَذَا البَیْتِ رَبٌّ یَمْنَعُهُ‏؛ من صاحب شترانم، و کعبه‏ صاحبى دارد که آن را حفظ مى کند».[5]
«عبدالمطلب» به «مکّه» آمد، و به مردم اطلاع داد: به کوه ‏هاى اطراف پناهنده‏ شوند، و خودش با جمعى کنار خانه کعبه آمد تا دعا کند و یارى طلبد، دست در حلقه درِ خانه کعبه کرد و اشعار معروفش را خواند:[6]

پی نوشت ها:
1. تفسیر نمونه، ج‏27، ص331.
2. داستان یاران: مجموعه بحث هاى تفسیرى حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى (مدظله)، ص126.
3. تفسیر نمونه ، ج‏27، ص330.
4. داستان یاران: مجموعه بحث هاى تفسیرى حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى (مدظله)، ص126.
5. تفسیر البرهان، ج 5، ص760؛ (داستان یاران: مجموعه بحث هاى تفسیرى حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى (مدظله)، ص126).
6. تفسیر نمونه، ج‏27، ص333.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=39783

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب