پرسش:
چرا به نظر اسلام، هرگاه پدر فرزند خود را بکشد قصاص نميشود؟ چه فرقي ميان پدر و مادر است؟!
پاسخ:
براي پاسخ به اين سؤال، به نکات ذيل اشاره ميگردد:
نظام حقوقي ارائهشده از طرف اسلام در مورد زن و مرد بر اساس مصالح و مفاسد واقعي بنا نهاده شده که تمام ابعاد و استعدادهاي وجودي انسان در آن لحاظ شده است.
هرچند اين قاعده که احکام الهي بر اساس مصالح و مفاسد واقعي است، درست و صحيح است؛ اما بايد متذکر شد که کشف هر يک از اين مصالح و مفاسد –جز مواردي که در دين صراحتاً بيانشده- بسيار مشکل است؛ کشف اين امور نيازمند داشتن امکانات وسيع در ابعاد مختلف علمي است و بشر هرقدر از نظر علم و صنعت پيشرفت کند باز معلومات او در برابر مجهولاتش اندک است.
علاوه اينکه، هدف از دين و شريعت، آراستگي انسانها به خوبيهاي علمي و عملي و اجتناب از زشتيهاي فکري و عملي است و اين هدف با عمل به شريعت به دست ميآيد؛ ولو اينکه افراد فلسفه و علت احکام را ندانند، نظير اينکه مريض با انجام دادن دستورات پزشک، بهبودي را به دست ميآورد حتي اگر فايده و فلسفه دارو و دستورات پزشک را نداند.
مبناي فقهي استثناي پدر از قصاص، رواياتي است که به دست فقيه رسيده است. فقيه بر اساس همين روايات، به چنين استنباطي دستيافته است. روايات متعددي از امامان معصوم (عليهمالسلام) به ما رسيده است، ازجمله در حديثي امام صادق (عليهالسلام) ميفرمايد: «پدر به خاطر قتل فرزند قصاص نميشود.»(1) فقهاي نيز با توجه به اين روايات، بر اين مطلب اتفاق دارند. (2)
در حالت طبيعي پدر به خاطر اين قتل قصاص نميشود. (3) البته اين امر در صورتي است که قتل بهنوعي مصداق افساد در زمين و محاربه نباشد. در اين صورت حاکم ميتواند اين فرد را بهعنوان مفسد فيالارض اعدام نمايد؛ اما در حالت عادي اگر پدري فرزند خود را خواسته يا ناخواسته بکشد، قصاص نميشود و تنها محکوم به پرداخت ديه خواهد بود. (4)
ما ادعا نميکنيم که همه حقيقت را در خصوص اين حکم ميدانيم؛ اما با تأمل و تفکر ميتوان به احتمالاتي درباره فلسفه اين حکم رسيد:
اصولاً در مورد قتل عمد، بر اساس فلسفه خاصي که در قصاص وجود دارد، حکم اوليه اسلام بر قصاص هست. براي رعايت همين فلسفه بايد تا جايي که امکان دارد، کسي از اين حکم استثنا نشود؛ اما چرا پدر استثنا شد؟ احتمالاً به اين دليل که اقدام به قتل فرزند توسط پدر گرچه بسيار نادر است، ولي مراعات حق سابق پدر و (ولايت) او بر فرزند و اموري از اين قبيل، باعث تخفيف در مجازات ميشود. البته بخشش قصاص، از زشتي گناه او نميکاهد و ديه و مجازات احتمالي تعزيري بهجاي خود باقي است.
همچنين پدر بهطور طبيعي نانآور و تأمينکننده هزينه خانواده است. با مرگ او نه تنها يک نفر ميميرد، بلکه ساير اعضاي خانواده از کوچک و بزرگ از حيث زندگي و جنبههاي اقتصادي و مالي، با مشکلات فراواني مواجه ميشوند. قصاص او، ضربه مهلک ديگري بر پيکر خانواده خواهد بود. (5)
مادر بهواسطه علاقه شديد به فرزندش، غالباً جز با رسيدن به جنون آني مرتکب قتل فرزند نميشود؛ در اين صورت، اگر در محضر مراجع ذيصلاح اثبات شود که مادري که مرتکب قتل شده، در شرايط روحي خاصي بوده که اصلاً هوشيار و داراي اختيار لازم نبوده، مادر نيز محکوم به قصاص نميشود.
درجايي که مادر عمداً فرزند خود را به قتل رسانيده است، اسلام نفرموده است که حتماً بايد اعدام شود، بلکه حق قصاص را براي ساير ورثه محفوظ داشته است، همانگونه که آنان حقدارند قصاص را تبديل به ديه بکنند و يا قاتل (مادر) را عفو نمايند.
در اين موضوع نيز ما نميتوانيم به خاطر بعضي از حکمتها و شباهتها، حکم قصاص نشدن پدر را به مادر تعميم دهيم چراکه مسائل شرعي، ازجمله فروع دين بوده و تعبدي است. اگرچه فقه شيعه با عقل و نظر کاملاً سازگاري دارد اما نميتوان در پارهاي از مسائل، بهصرف شباهت، حکم عقل را جاري کرده و متوسل به قياس شد. چرا که ما به همه حکمتها و ابعادي که مد نظر خداوند در شريعت پيامبرش (ص) باشد واقف نبوده و ميبايست به نصوص مراجعه نموده و بهطورکلي تابع نظر متخصص در اين زمينه يعني فقها و مجتهدين باشيم.
پينوشتها:
1- حر عاملي، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، موسسه آل البيت، ج 29، صص 77 و 78.
2- مدني کاشاني، حاجآقا رضا، کتاب القصاص للفقهاء و الخواص، دفتر انتشارات اسلامي، ص 84.
3- امام خميني ، تحرير الوسيله، مؤسسه دار العلم، ج 2، ص 251.
4- مجموعه نويسندگان، مجازات پدر در قتل فرزند، مجله پژوهشنامه فقه و حقوق اسلامي، سال چهارم، شماره هفتم، بهار و تابستان 1390.
5- خسروشاهي، قدرت الله، فلسفه قصاص در اسلام، نشر بوستان کتاب، ص 94.













