1- اصلاح جامعه از طریق امر به معروف
جملهی دیگر فرمود: من «آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ» (بحار الأنوار، ج 44، ص 329)، میخواهم امر به معروف کنم. معلوم میشود امر به معروف هم گاهی با خون دادن هست، با نصیحت نیست، گاهی زور میخواهد. یک جا حضرت امام حسین علیهالسلام فرمود میروم اصلاح کنم، یک جا میگوید میروم امر به معروف کنم. اینها دو تا چیز نیست، یکی هست. یکیاش خاص هست، یک وقت میگویم برو میوه بخور، یک وقت میگویم برو سیب بخور. سیب همان میوه هست، منتها مصداقش هست. فرمود میخواهم اصلاحات را انجام بدهم، «أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ»، جایی دیگر هم فرمود که: «خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّهِ جَدِّی» (بحار الأنوار، ج 44، ص 329). «خَرَجْتُ» یعنی از مدینه آمدم بیرون، میخواهم بروم کربلا برای اصلاح، یکی هم گفت میروم امر به معروف کنم. پس اگر پرسیدند اصلاح چی هست که امام حسین علیهالسلام فرمود: «خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ»، من از مدینه خارج شدم، میخواهم اصلاح، دست به اصلاحات بزنم، اصلاحات چیه؟ جملهی دیگر امام حسین علیهالسلام معنا کرده، گفته: «أُرِیدُ أَنْ آمُرَ»، اصلاحات امر به معروف و نهی از منکر است.
و هر اصلاحی، یک راهی دارد؟ قرآن میفرماید: «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها» (بقره/ 189)، خانهی مردم میخواهید بروید، از درش وارد شوید. اینکه دیگر گفتن ندارد، مگر کسی از پشتبام به خانه میرود؟ این آیه یعنی چه؟ «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها»، خانههایی که وارد میشوید از درش وارد شوید. امام صادق علیهالسلام این را معنا میکند، میگوید: مراد این نیست که کسی از پشتبام برود، هیچ کس از پشتبام خانهی کسی نمیرود، این میخواهد بگوید هر کاری را از راهش وارد شوید. ممکن است حرف شما اثر نکند، یکی دیگر با او صحبت کند. میگوید آقا اگر فلانی با من صحبت کند … ما چهقدر خوب، اصلاح گاهی با نصیحت پدر و مادر، پدربزرگ، مادر، دایی، عمو، بستگان، میآید میگوید: «آقا، پسرم،دخترم گوش به حرفم نمیدهد»، معلوم میشود خاصیتت را از دست دادی، یکی دیگر. شما حرفت اثر ندارد، به یک کسی دیگر بگو: «شما به او بگو».
حرف چه کسی اثر دارد؟ در امر به معروف اگر شما بگویی اثر ندارد، من بگویم اثر دارد، باید من بگویم، باید بیایی در خانهی ما را بزنی، بگویی: «آقای قرائتی، این گفته من قرائتی را قبول دارم. اگر تو را قبول دارد، ممکن هست حرف تو اثر کند، تلفنش را بگیر من صحبت کنم.»
2- نقش ازدواج در اصلاح جامعه
گاهی وقتها جوانی میخواهد ازدواج کند، ازدواج «عمل صالح» هست، پدر و مادرش میگویند حالا لیسانست را بگیر، فوقلیسانست را بگیر، هیئت علمی بشو، یا مدرکت را بگیر، یا تخصّصت را بگیر. این را میگویند حالا باشد بعد. راه اصلاح این هست که راه ازدواج را باز کنیم. داریم: «هر کس ازدواج کند، نصف دینش را حفظ کرده» (کنزالعمّال، ح 44403)، پنجاه درصد گناه جوانهای ما به خاطر شهوت هست، برای ازدواج اقدام کنید. راه اصلاح، ازدواج هست. ازدواج که کرد به فکر مسکن میافتد، به فکر بچّه میافتد، به فکر کار میرود، انگیزهی کارش بیشتر میشود. آدمی که عزب هست، میگوید حالا یک نفریم، وقتی زن و بچّهدار شد، انگیزهاش بیشتر میشود، محبّت زن و بچّه او را میدواند، حرکتش را تند میکند. آدمی که ازدواج نکرده فقط خودش را میبیند، من، کیف من، کفش من، کلاه من، ماشین من، خانهی من، مدرک من، هی میگوید من من من. آدمی که ازدواج کرد این من تمام میشود، من، فرزند من، همسر من، مادرزنم، پدرزنم، برادرزنم، این من من دیگه من من گسترده میشود.
امام رضا علیهالسلام فرمود در ازدواجها، فامیلهای مختلف با هم ازدواج کنند. نگویند ترک ترک را بگیرد، فارس فارس را بگیرد، همه مورد مشورت که قرار گرفت، یقین کردید، مطمئن شدید به اینکه این جوان جوان خوبی هست، به او بدهید، حالا از فامیل ما نباشد، نباشد. خیلی وقتها هم میگویند: «ماشینهایمان به هم نمیخورد»، مگر ازدواج ماشینهاست؟! ماشین شما چیه، ماشین او چیه. خانههایمان به هم نمیخورد، لهجههایمان به هم نمیخورد. مگر لهجه؟! مگر ازدواج زبانهاست، ماشینهاست، جمادات؟! ازدواج انسانهاست، دو تا آدم به هم میخورد، دو تا آدم به هم میخورد، فکرهایشان به هم میخورد، کافی هست دیگر.
3- نقش خمس و زکات در اصلاح جامعه
عمل صالح چیه؟ واجبات عمل صالح هست. همین عمل صالح را هم باید صالح انجام داد. افرادی هستند خمس میدهند، ولی میگوید: «من به مرجع تقلیدم نمیدهم.» مثل اینکه چایی میخواهند بدهند، چایی را باید توی لیوان بریزند بدهند، چایی را میکنند توی آفتابه. میگوید قبول نیست، توی آفتابه کسی چایی نمیخورد. پول مال امام زمان علیهالسلام هست. آن وقت شما نفس داری، هوس داری.
خدمت آیت الله عظمای صافی رسیدم. یک مبلغی بود وجوهات بود به ایشان بدهم. کم بود ولی خب همین که بود، سهم امام بود. ایشان فرمود که: «خودتان فقیر سراغ ندارید بدهید؟»، گفتم: «آیت الله جان من نفس دارم، ممکن است از یک سیّد خوشم بیاید بهش بدهم، از یک سیّد خوشم نیاید به او ندهم. خمس عبادت هست، عبادت باید صددرصد برای خدا باشد. اگر چون دوستش دارم خمسش میدهم، دوستش نداشتم خمسش نمیدهم، نفس هست، نفس که آمد خمس باطل میشود. خمس را باید برای خدا داد.»
شما گوسفند، تا مادامی که توی گوسفندها میچرخد مالک هستی، همین که نذر کردی سر گوسفند بریده شد و گوسفند را توی دیگ گذاشتی، دیگر نمیشود: «حاج آقا، بانی گوسفند هست، یک ظرف بیشتر بده، بانی هست»، وقتی بانی هست تا قبل از ذبح گوسفند بانی هست، بعد از ذبح گوسفند بین حاج آقایی که بانی هست و غیر بانی فرقی نمیکند. نباید بگویی چون بانی هست، یک مقدار چربتر بگیریم. ممکن است به مورد خوبی ندهد.
عمل صالح چیه؟ نیّت باید پاک باشد. اسلام روی نیّت، «یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ» (بقره/ 225).
در کار خیر باید عجله کرد، بعضیها جان به ملکالموت هم که میدهند قسطی میدهند، به ملکالموت هم جان میخواهد بدهد قسطی میدهد.
هم باید وجوهات داد. امام جواد علیهالسلام فرمود: «من امام جوادم، به شیعیان من بگویید ضامنم خمس بدهید، مالتان کم نشود.» امام جواد علیهالسلام ضامن شده خمس بدهی، مالت کم نمیشود.
امام کاظم علیهالسلام فرمود: «اگر خمس ندهید، دو برابر مبلغ خمس زندگی تلخ برایتان پیش میآید.» یعنی ده میلیون خمس باید بدهی نمیدهی، خدا یک خرج بیست میلیونی توی سفرهات میگذارد، میگوید: «این عوض آن، این عوض آن.»
چهقدر بدهیم؟ چه جوری حساب کنیم؟ به چه کسی بدهیم؟ کجا مصرف بشود؟ بله، ممکن است شما یک موردی سراغ داشته باشید که مرجع تقلید آن مورد را نداند، شما میتوانی پهلوی مرجعت بروی، بگویی: «آقا من اینقدر خمس دارم، ولی توی فامیل ما یک برادری دارم، خواهری دارم، عمویی، دایی، فامیل، همسایه، همشاگردی، همکار، یک افرادی دور من هستند فقیر واقعی هستند، شما اجازه میدهی از این پول …؟ اجازهاش را بگیر، بعد هم که میروی آنجا، نگو مندادم، بگو پول مال امام زمان علیهالسلام هست، نگذار گیرندهی این پول به تو علاقهمند بشود، بگذار به امام زمان علیهالسلام علاقهمند بشود که امام زمان علیهالسلام، نایب امام زمان علیهالسلام این پول را فرستاده. زود پول واجب را باید بدهید، اصرار کنید که عجله کنید.
کار خیر چند تا شرط دارد: یکی اینکه مخفی باشد، کسی نفهمد؛ یکی عجله در آن باشد؛ یکی منّت در آن نباشد؛ اینها، عمل صالح اینهاست، مخفی باشد.
4- بازکردن راههای معروف، قبل از بستن راههای منکر
خب، چی دارم میگویم؟ عمل صالح. امام حسین علیهالسلام دو تا جمله گفت، یک جا گفت میروم کربلا برای اصلاح امّت جدّم، یک جا گفت من برای اصلاحات میروم کربلا، یک جا گفت من برای امر به معروف میروم کربلا. هر دو تایش مال امام حسین علیه السلام هست در راه کربلا. برای اصلاح میروم، برای امر به معروف میروم، یعنی اصلاح واقعی امر به معروف هست. امر به معروف هم همیشه امر به معروف قبل از نهی از منکر هست. در قرآن هم همینطور هست، اوّل میگوید امر به معروف، بعد میگوید نهی از منکر. یعنی اگر میخواهید مردم معروف بشوند، از منکر دست بردارند، راه معروف را باز کنید، جادّههای توی بیابانها که وسط راه میخواهد اصلاح کند، اوّل یک خیابان باز میکند، به راننده اشاره میکند از این جادّه برو، بعد آن جادّهی اصلی را جلویش را میگیرد، برای اینکه جادّه را تعمیر کند. یعنی اگر میخواهید جادّه را تعمیر کنید، یک راهی را باز بگذارید.
زمان حضرت لوط دو تا پسر زیبا خانهی ایشان آمدند. مردم نااهل مفسد ریختند در خانهی این پیغمبر و در را زدند و حضرت گفت: «اینها مهمان من هستند، (فرشته بودند در قالب انسان) مهمان من هستند، من را پهلوی مهمانهایم خراب نکنید، آبروی من میریزید. اصلاً من دختر دارم، بیایید عقد میکنم بهتان میدهم. آخر فرمود: «أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشیدٌ؟» (هود، 78)، یک رشید توی شما نیست؟! یک مردی که رشید، «رَشید»، رُشد، یک آدم فهمیده توی شما نیست؟! یعنی پیغمبران ما در غرق در جامعهی فاسد بودند، یک آدم نالهی حضرت لوط را گوش نداد، خیلی جفاست هان، شما حساب کنید پیغمبری مهماندار شده، افراد فاسدی میخواهند در مهمانهای او تصرّف کنند، ایشان التماس میکند: «أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ»، «رَجُل» یعنی یک مرد، «رَجُلٌ رَشیدٌ»، یک مرد توی شما نیست؟
«هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی؟» را امام حسین علیهالسلام چه زمانی گفت؟ دنبال یک نفر میگشت، یک نفر. حبیب من مظاهر یک فامیلی نزدیک کربلا داشت، به امام حسین علیهالسلام گفت: «میروم فامیلم را بسیج میکنم بیایند کمک.» رفت و نیامدند. حبیب آمد و گفت: «یا حسین، فامیل من شما را قبول نکردند، من خودم پیرمرد هستم، جای همهی جوانهای فامیل میآیم، من به جای همهی فامیل میآیم.» یعنی گاهی وقتها یک نفر هم کمک نمیکند، ولی دلسرد نباید شد.
چرا میروی کربلا؟ «لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ»، برای اصلاحات. چرا میروی کربلا؟ برای امر به معروف. اینکه یکجا میگوید برای اصلاحات، یک جا میگوید برای امر به معروف، مراد اصلاح واقعی امر به معروف هست، اصلاح واقعی امر به معروف هست.
علامت امّت خوب بودن، همین امر به معروف هست، «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» (آل عمران/ 10)، بهترین امّت شما هستید، به شرطی که امر به معروف کنید، بهترین امّت.
5- پذیرش خطر در راه مبارزه با طاغوتها
حالا، یک صلواتی بفرستید، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم. اینکه میگویند: «اگر امر به معروف خطر داشت، انجام نده»، برای معروفهای جزئی هست، یک معروف جزئی هست، مثلاً حالا فرض کنید که یک مردی طلا دستش هست. حلقهی طلا برای مرد حرام هست، نماز هم با آن گیر دارد. شما بروی به او بگویی: «آقا حلقهی طلا بر مرد حرام هست»، میزند توی گوشات. یک عدّه هم جمع میشوند طرفداری او، طرفداری او، حالا سر یک حلقهی طلا که مرد دست کرده، فتنه میشود. این جور جاها گفتند اگر امر به معروف گرفتار قتل و کتککاری و ضرب و شتم میشود، انجام ندهید. امّا یک وقت نه، یزید را میخواهی پرتش کنی، یزید غیر یک حلقهی طلاست، یک طاغوت قوی را میخواهی برداری، باید امام حسین علیهالسلام زیر سم اسب برود.
یک وقت یک گوسفندی توی چاه میافتد، این نمیارزد که خودت بروی توی چاه، این را بیاوری، خودت هم توی چاه بیفتی، نمیارزد، امّا یک وقت یک کیسهی طلا توی چاه افتاد، کیسهی طلا، ظرف طلا توی چاه افتاد، اینجا به هر قیمتی هست از شهرداری، از آتشنشانی، از در و همسایه میگویی آقا طلاهایم در یک جعبه بود، افتاد توی …. بعضی از معروفها امام حسینها شهید هم بشوند جا دارد، چون یک رژیم عوض میشود.
ما در انقلابمان صدها هزار جوان دادیم، یا شهید شدند، یا اسیر شدند، یا جانباز شدند، معلول شدند. ولی خب امام خمینی هیچ عقبگرد نکرد.
مبارزه با طاغوت مال اسلام نیست. قرآن میگوید تمام انبیاء دو تا مأموریت داشتند: «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» (نحل/ 36)، بندگی خدا، دوری از طاغوتها. دوری از طاغوت و مبارزه با طاغوت مال اسلام هم نیست.
آشتی دادن فامیلی که با هم قهرند. یکجا اختلاف سیاسی، اقتصادی داریم، حلّش کنید این را. اگر من یک لیوان آوردم پهلوی شما گفتم که: «چایی بریز تویش، شربت بریز»، شما نگاه کردی دیدی توی این یک مگس هست، میگویی: «نه، این مگس تویش هست، به این ندهید.» یک قلبی آوردید، قلبمان اینجاست، قلبی آوردید، کینه دارد، من حلالش نمیکنم، من نمیبخشمش، من دخالت نمیکنم، من با آنها حرف نمیزنم.
اوّل اصلاح قلب هست. اگر کسی بین خودش و خدا را اصلاح کند، خدا مشکلاتش را حل میکند. روایات زیادی داریم، «مَن أصلَحَ بَینَه و بَینَ الله»، بین خودت و خدا اصلاح کن، این عیب را برکنار کن، مشکلِ مردم راضی میشوند. حدیث داریم اگر برای خدا قیام کردید، خدا دشمنانتان را تبدیل به دوست میکند، دشمنانتان را تبدیل به دوست میکند.
6- بهرهمندی از نعمتها برای گسترش نیکیها در جامعه
خب، قرآن میگوید نعمتهای مادّی هم که بهت دادم برای معنویت هست، اصلاح باطنی هست، «کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ»: از غذاهای طیّب بخورید. بعد میگوید برای چی؟ برای اینکه کیف کنیم؟ برای اینکه خوشمزه هست؟ نه، «وَ اعْمَلُوا صالِحاً» (مؤمنون/ 51)، «وَ اعْمَلُوا صالِحاً» چسبیده به «کُلُوا» هست. یعنی اگر میگویم بخور برای اینکه، چون ما غذا خوردنمان هم میتواند عمل صالح باشد، یک وقت میگویی غذا چون مفت هست بخوریم، این عمل صالح نیست. به یک کسی گفتند: «برویم روضه»، گفت: «من شام خوردم.» گفتند برویم روضه، گفت من شام خوردم. یعنی روضه هم که میروم برای شامش میروم.
پرسیدند: «بهترین نماز کدام نماز هست؟»، گفت: «نماز میّت»، گفتند: «چرا؟»، گفت: «نه جورابهایمان را میکَنیم، نه کفشهایمان را درمیآوریم، نه وضو میخواهد، نه قبله، هر چی میخواهد. بعد هم یک چهار، پنج تا الله اکبر میگوییم و بعد هم ما را میبرند، شام و ناهارمان میدهند.» قرآن که میگوید: «کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ»، میگوید: «وَ اعْمَلُوا صالِحاً». یک وقت شما کباب میخوری، چون خوشمزه هست، یک وقت میگویی کباب بخورم، یک ساعت بیشتر مطالعه میکنم، یک کار خیری بیشتر میکنم، میگوید خوردنت هم هدف داشته باشد.
حتّی مسائل جنسی، قرآن بخوانم: «نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ»، همسر شما بستر شماست؛ «فَأْتُوا»، عربیهایی که میخوانم قرآن هست: «فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ»، به هر نحوی که خواستید همسر از همسر استفاده کند؛ بعد میگوید: «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ» (بقره/ 223)، «قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ» چسبیده به «حَرْثٌ لَکُمْ». عروس و داماد با همید از هم لذّت ببرید، امّا برای هدفِ، …، برای اینکه گناه کمتر بکنم، میگوید من ازدواج میکنم تا گناه کمتر بکنم، من ازدواج میکنم که به ناموس مردم نگاه نکنم.
ما اصلاح را، یک کسی گفت: «من دختر زیبا میبینم، چشمم میرود، در اختیار خودم نیست، هر چی میخواهم نگاه نکنم نمیشود»، گفتم: «راست میگویی، یا دروغ؟»، گفت: «نه، واقعاً میخواهم گناه نکنم»، گفتم: «یک مبلغی خودت را جریمه کن، بگو هر نگاه که به دختر کردم که نگاه سالم نبود، فلان مبلغ میدهم. دو تا پول بدهی، دیگر سفت میشوی»، گفت: «راست میگویی.» گاهی یک چیزها را فرضی.
خدا رحمت کند آقای پرورش را. مهمان ما بود، منزل ما آمد، چون خانواده ایشان را میشناخت. در را باز کردند و تشریف آوردند منزل و من بعد ده، پانزده دقیقه با کم و زیادش رسیدم. گفتم: «جناب آقای پرورش، ببخشید»، گفت: «یک سؤال میکنم، اگر با رئیس جمهور هم وعده داشتی، دیر میکردی؟»، گفتم: «نه او رئیس جمهور هست»، گفت: «اگر با مقام معظّم رهبری ملاقات داشتی؟»، گفتم: «نه، میآمدم قبل میآمدم»، گفت: «پس من را احترام نگرفتی، اینکه من میآیم توی خانهات مینشینم، بعد تو میآیی، یعنی من تو را احترام نگرفتم، و گرنه اگر رئیس جمهور بود میآمدی.»
عمل صالح چیه؟ تشخیصاش به عهدهی ما نیست. امام سجّاد علیهالسلام میگوید خدایا یادم بده کجا پولم را خرج کنم، نمیگوید یادم بده که چهطور پول گیر بیاورم. چهطور پول خرج کنم.
7- همراهی و همدلی با صالحان و پاکان جامعه
یکی از کارهایی که ما میتوانیم، «وَ أَلْحِقْنی بِالصَّالِحینَ» (یوسف/ 101 و شعراء/ 83)، ملحق بشویم، راضی باشیم به کار دیگران، دیگران چه کارهایی کردند؟ همین که یک کسی کار خیری میکند، راضی باشیم «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین»، همین که گفتی «الْحَمْدُ لِلَّه»، راضی بودی، ثواب کار دیگران را پای شما هم مینویسند. هر عبادتی را که هر کسی انجام میدهد، بنده توی تلویزیون حدیثی میخوانم، شما فکر کردی کار من مفید هست، گفتی: «خدایا بحث خوبی بود، خدا خیرش بدهد، خدا حفظش کند»، یک دعا که به من بکنی، تمام ثوابهای من را پای شما هم مینویسند، بدون اینکه از من کم بشود هان، از من هیچی کم نمیشود، ولی پای شما هم مینویسند. ما میتوانیم شب به شب که میخوابیم، در همهی عبادتهای مردم شریک باشیم، سپاه چه کرده، ارتش چه کرده، مرزبانان چه کردند، نیروی انتظامی چه کرده، هر کس هر کار خیری کرده، خدایا کار خیرش را ذخیرهی قیامتش قرار بده، مبارکش کن. ما میتوانیم فکرمان را، با فکر میتوانیم ملحق بشویم.
به امیرالمؤمنین علیهالسلام گفتند: «کاش فلانی بود، پیروزی ما را در جبهه میدید»، حضرت فرمود: «مگر دلش با ما نیست؟»، گفت: «چرا»، حضرت فرمود: «اگر دلش با ما هست، در اجر ما شریک هست، گرچه هنوز به دنیا نیامده باشد.» بچّههایی که توی شکم مادر هستند، هنوز به دنیا نیامدند، اگر بعد از این به دنیا آمدن و بزرگ شدن و قدرتمند شدن، راضی باشند به عمل ما، در اجر ما شریک هستند. ما میتوانیم فکرمان را اصلاح کنیم، چشممان را اصلاح کنیم، زبانمان را اصلاح کنیم، اصلاحی که مهم هست، بیست مرتبه کلمهی «اصلاح» در قرآن آمده، اگر بیشتر نباشد.
خدایا هر عمل صالحی که در طول تاریخ انجام شده و الآن انجام میشود و بعداً انجام خواهد شد، ما را در همهی اعمال صالح دیگران شریک و اگر کاری از ما سر زد که عمل صالح بود، دیگران را در کار ما شریک قرار بده. ما را از غافلین و خاسرین قرار نده. آنچه عمل صالح میتوانستیم انجام بدهیم غافل شدیم، غفلت گذشتهی ما را ببخش و بیامرز.