چکیده

بررسی حقیقت آفرینش انبیاء و امامان معصوم علیهم السلام از طریق عقل و نقل مطرح است. در این تحقیق، بیشتر از روش نقلی و تحلیلی استفاده شده و با بررسی تطبیقی دیدگاه مرحوم شیخ صدوق و مرحوم شیخ مفید، این نتیجه به دست آمده است که شیخ صدوق در آثار متعدد خود مقام نوری پیامبراکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) را اولین مخلوق عالم و آنها را سبب آفرینش کائنات دانسته است و برای اثبات نظریه خود به آیة 31 سوره بقره و روایات دیگر استناد کرده است، در حالیکه مرحوم شیخ مفید تا حدودی با این دیدگاه مخالفت ورزیده و آن را عقیدة حشویه و غلات دانسته و مراد از روایات دال بر اشباح آل محمد(ص) قبل از حضرت آدم(ع) را وجودهای مثالی ونه وجود حقیقی آنها دانسته است. در این نوشتار، قول مرحوم شیخ صدوق به دلیل سازگاری بیشتر با متون دینی مورد تأیید و دیدگاه مرحوم مفید مورد نقد قرار گرفته است و در نتیجه بین این دو دیدگاه به نحوی جمع صورت گرفته است.

واژگان کلیدی:خلقت نوری، آفرینش انبیاء(ع)، آفرینش امامان(ع)، شیخ صدوق، شیخ مفید.

مقدمه

یکی از مباحث کلامی که رگه های آن در فلسفه و عرفان اسلامی نیز دیده می شود، مسئله خلقت انبیاء و ائمه علیهم السلام است که حقیقت آفرینش آنها همانند دیگر موجودات، منحصر به پیدایش جسمانی آنها در عصر و زمان خاص خودشان است و یا علاوه بر خلقت ظاهری از آفرینش دیگری به نام خلقت نوری نیز برخوردارند که از آن با تعابیری مثل حقیقت محمدیه در عرفان، یا عقل اول در فلسفه اسلامی به عنوان اولین مخلوق خداوند نیز یاد می شود؟ در این تحقیق، دیدگاه مرحوم شیخ صدوق و مرحوم شیخ مفید مورد تحلیل قرار گرفته است. مرحوم شیخ صدوق برای اثبات ادعای خود مبنی براینکه مقام نوری پیامبراکرم(ص) و امامان معصوم(ع) اولین مخلوق عالم و سبب آفرینش کائنات است، به آیة 31 سوره بقره و روایات دیگر استناد کرده است که مراد از «اسماء» در « وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ علی الملائکة»( بقره: 31) اسماء انبیاء و اسماء حضرت محمد(ص) و اصحاب کساء یعنی حضرت علی، فاطمه، حسن، حسین و ذریة آنها علیهم السلام هستند، در حالیکه مرحوم شیخ مفید تا حدودی با این دیدگاه مخالفت ورزیده و مراد از روایات دال بر اشباح آل محمد(ص) قبل از حضرت آدم (ع) را وجودهای مثالی دانسته است. قبل از پردازش به تفصیل و بررسی این دو دیدگاه، نگاهی به برخی از واژگان دخیل در بحث و ضرورت بحث از شناخت انبیاء و امامان معصوم(ع) می­پردازیم.

مفهوم شناسی

براساس روایات متعدد، اولین مخلوق، مقام نوری پیامبر گرامی اسلام و ائمه (ع) معرفی شده است بدین معنا که مقام نوری آنها قبل از آفرینش دیگر موجودات خلق شده­اند، ضروری است قبل از طرح مباحث دیگر، معنای «خلق» و «نور» توضیح داده شود.

1-    معنای خلق

«خلق» به معنای آفریدن، ایجاد کردن، ابداع نمودن است(فیومی، ج1، ص 298) راغب اصفهانی خلق را در مورد خداوند به معنای ایجاد چیزی جدید دانسته که اصل و ما بازاء نداشته باشد، اما خلق به معنای آفرینش و ایجاد چیزی از چیزی را هم در مورد خداوند و هم در مورد دیگران صحیح دانسته است، چنانچه در آیات متعدد آفرینش انسان از نفس واحده (نساء، 1) آفرینش انسان از نطفه(النحل، 4) آفرینش جن از آتش (الرحمن، 15) آفریدن حضرت ابراهیم پرندگانی از گِل(المائدة، 110) و… استفاده شده است(راغب اصفهانی، 1412، ص 296).

در مورد خلقت انبیاء و امامان معصوم(ع) نیز معنای دوم استفاده شده است که پروردگار متعال آنها را از نور خودش به‌عنوان حلقه واسطه برای صدور فیض و خلقت موجودات دیگر آفریده است.

2-    معنای نور

«نور» به معنای ذات و ماهیتی است که خودش آشکار و آشکارکنندة دیگر اشیاء است؛ به همین دلیل نور یکی از صفات و اسماء خداوند است.(فیومی، ج2، ص 341).  

راغب اصفهانی نیز «نور» را روشنائی پخش شده و کمک کننده به دیدن اشیاء معنا کرده است. بعد آن را بر دو قسم معنوی و محسوس تقسیم کرده است؛ قسم معقول ومعنوی آن، مانند نور عقل و نور قرآن بادید بصیرت قابل درک است اما قسم محسوس آن با چشم سر قابل مشاهده بوده و از اجسام نورانی مثل خورشید و ماه، ستارگان و اشیاء نورانی دیگر منتشر می­شوند. خداوند نیز خود را به سبب مبالغه فعل خود به نور آسمان­ها و زمین نامیده است که : اللَّهُ‏ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ (نور، 35). (راغب اصفهانی،1412ق، ص: 828) به همین معنا در روایات متعدد، خلقت انبیاء و ائمه اطهار علیهم السلام، برگرفته شده از نور خدا معرفی شده است.

ضرورت شناخت انبیا و امامان معصوم(ع)

معرفت به انبیاء الهی بخصوص خاتم انبیاء حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم و امامان معصوم علیهم السلام به عنوان حجج الهی، پس از معرفت خداوند جل جلاله، از اهم وظایف یک انسان مؤمن و متدین است که ضرورت آن بر کسی پوشیده نیست؛ زیرا درضمن دعایی که امام صادق(ع) برای مردم عصر غيبت بیان داشته است، هدایت و ضلالت انسان در گِرو شناخت و عدم شناخت از خداوند، پیامبر(ص) و حجت الهی دانسته شده است، آنجا كه مردم باید مرتب دعا کنند که: «اَللّهُمَّ عَرِّفْني‌ نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني‌ نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِفْ رَسُولَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْني‌ رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني‌ رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْني‌ حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني‌ حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ ديني»(کلینی، 1407ق، ج1، ص 337). در اين دعا به خوبی به ضرورت معرفت و نقش انبیاء و امامان معصوم(ع) اشاره شده است که آنها حجج و خلیفة خداوند در روی زمین­اند، شناخت خلیفه، بدون شناخت مستخلف‌عنه ممکن نبوده و عدم این شناخت سر از ضلالت و گمراهی انسان در خواهد­آورد. امام علی علیه‏السلام نیز با تأیید این مطلب، فرموده است: وَ أَدْنَى مَا یَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ ضَالًّا أَنْ لَایَعْرِفَ حُجَّةَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ شَاهِدَهُ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِی أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَتِهِ وَ فَرَضَ وَلَایَتَهُ؛ کمترین چیزی که – بنده‏ خدا – به واسطه‏ آن گمراه می‏شود، نشناختن حجت خدا در زمین و آشنا نبودن به شاهد حق تعالی بر بندگانش است که خداوند به اطاعت او فرمان داده و دوستی وی را واجب کرده است(کلینی، 1407ق، ج2، ص 415).

شناخت حجج الهی دارای مراتب و مراحل مختلف است، پرسش از حقیقت آفرینش آنها ومعرفت عمیق به آن، جزء قدم­های نخست شناخت نسبت به سایر مقام و منزلت­های الهی آنها بوده و زمینه ساز شناخت های بعدی نظیر شناخت ویژگی های ظاهری و معنوی مثل علم ، عصمت، تصرف در کاینات و اولی به تصرف بودن آنها در جان و مال همه‏ مسلمانان و…است. کمال انسان مومن در آن است که آنها را آنگونه که آفریده شده­اند، بشناسد. پس باید با این پرسش آغاز کرد که حقیقت آفرینش آنها همان چیزی است که مثل دیگر انسان­ها در تاریخ و زمان مشخص به دنیا آمده اند یا اینکه براساس نظام طولی و علّی معلولی مطرح در فلسفه و عرفان اسلامی و استظهار از برخی از آیات و روایات، آنها از حقیقت نوری برخوردار بوده و نور آنها به عنوان اولین مخلوق الهی از نور خداوند صادر شده است؟

پاسخ اجمالی این است که پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع) از حقیقت نوری برخوردار بوده و یکی از فضایل خاص آنها خلقت نوری شان است که هم اصل وجودشان و هم نبوت و امامت آنان موجب وجود نورانیت در جهان هستی است، هرچند کیفیت خلقت نوری آنها به دلیل فرودستی هستی و محدودیت بُرد عقلانی ما از یک سو و سعة وجودی و ارجمندی و بلندی مقام آنان از سوی دیگر برای ما کاملا روشن نیست، اما در حد توضیح اجمالی جهت روشن شدن دیدگاه شیخ صدوق و شیخ مفید می­توان به آن اشاره نمود.

بخش اول ، خلقت و مقام نوری پیامبر (ص)

جایگاه ومقام نوری پیامبراکرم(ص) و اهل‌بیت ایشان (ع) از مهم‌ترین فضائل آنان به شمار رفته و نقش اساسی نسبت به دیگر فضائل آنان دارد؛ زیرا نور خلقت آنان براساس روایات متعدد اولین مخلوق الهی بوده و قبل از آنان مخلوق دیگری خلق نشده است. از این خلقت اولیه با عناوین مختلف نظیر نور، روح، عقل، قلم و… یاد شده است. براساس روایات متعدد، ائمه(ع) بعد از خلقت و پیش از خلقت سایر موجودات سالیان دراز به تسبیح و تحمید خداوند متعال مشغول بوده و بعد از آن سایر موجودات توسط نور ائمه (ع) آفریده شده­اند.

در برخی از احادیث، اتحاد نوری حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) مطرح شده است از جمله ابن طاووس در کتاب الطرائف از عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ نقل نقل کرده است که: شنيدم از رسول خدا (ص) سؤال شد که: خداوند در شب معراج با تو به چه زبان سخن گفت؟ فرمود: با من به زبان على بن ابى طالب تكلم كرد و به من الهام كرد كه گفتم: پروردگارا تو بودى كه با من تكلم كردى يا على بن­ابى طالب؟ خداوند فرمود: اى احمد من نيستم مثل ساير اشياء نه به مردم قياس مى ‏شوم و نه با شبهات به وصف در مى‏ آيم، ترا از نور خود و على را از نور تو آفريدم. پس ديدم در درون دل تو احدى محبوبتر از على بن ابى طالب (عليه السلام) نيست، از اين جهت به زبان و لهجه او سخن گفتم تا اين كه دلت آرام گيرد(ابن طاووس، 1400، جلد ‏1، صفحه 155)

در روایت دیگر از جابر بن عبد الله انصاری نیز به نقل از حضرت رسول اکرم (ص) این حقیقت نقل شده است که: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ عَلِيّاً نُوراً مِنْ نُورِي وَ خَلَقَنِي نُوراً مِنْ نُورِهِ وَ كِلَانَا مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ…؛ جابر می­گوید: از رسول الله (صلی الله علیه و آله) درباره میلاد حضرت علی (علیه السّلام) پرسیدم. پس فرمودند: آه آه ای جابر از بهترین مولودی که شبیه به مسیح است، سوال نمودی. همانا خداوند تبارک و تعالی علی را از نور من خلق کرد و مرا از نوری که از نور او بود، خلق نمود و هر دوی ما از نور واحدی هستیم. سپس حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) مبدا ولادت حضرت علی (علیه السّلام) را شرح نموده است(مجلسی، 1403ق، جلد ‏38 ، صفحه 125؛همو، جلد ‏35 ، صفحه 99).

زمان آفرینش نور وجود مقدس حضرت رسول اکرم محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السّلام) قبل از خلقت حضرت آدم (علیه السّلام) و حتی طبق برخی از روایات قبل از خلقت فرشتگان، آسمانها، زمین، عرش و لوح بوده است. چنانچه در حدیثی جابر از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل نموده است که حضرت به سبقت زمانی خلقت نور وجود مقدس خود و حضرت امیرالمومنین (علیهما السّلام) نسبت به خلق عرش، لوح، خورشید، روشنایی روز، نور بصر و عقل و معرفت خبر داده است.؛ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):‏ أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِي فَفَتَقَ مِنْهُ نُورَ عَلِيٍّ ثُمَّ خَلَقَ الْعَرْشَ وَ اللَّوْحَ وَ الشَّمْسَ وَ ضَوْءَ النَّهَارِ وَ نُورَ الْأَبْصَارِ وَ الْعَقْلَ وَ الْمَعْرِفَةَ(مجلسی،1403ق، جلد ‏54 ، صفحه 170).

مرحوم مجلسی از کتاب کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهره در ضمن روایت مفصل از ابن عباس نقل می­کند که در محضر رسول خدا (ص) بودیم که حضرت علی بن ابیطالب (علیه السّلام) وارد گشت. وقتی نبی اکرم (ص) او را دید، به روی او تبسمی نمود و فرمود: کسی خوش آمد که خداوند او را چهل هزار سال قبل از حضرت آدم خلق نمود. گفتم: ای رسول خدا آیا فرزند قبل از پدر آفریده شده است؟ فرمودند: بلی، همانا خدای تعالی قبل از خلقت آدم در این مدت، من و علی را خلق نمود و نوری را آفرید سپس آن نور را به دو نیم قسمت کرد و قبل از آفرینش تمام اشیاء، مرا از نیمی این نور و علی را از نیم دیگر آن خلق نمود. سپس اشیاء را خلق کرد و اشیاء تاریک بودند و نور اشیاء از نور من و علی گرفته شده است، سپس خداوند ما را در سمت راست عرش قرار داد و سپس ملائکه را آفرید و ما خداوند را تسبیح گفتیم و ملائکه تسبیح گفتند و لا اله الا الله گفتیم پس ملائکه تهلیل گفتند و تکبیر گفتیم پس ملائکه تکبیر گفتند و آن را من و علی یاد دادیم و…(مجلسی،1403ق، جلد ‏35، صفحه29)

بدین ترتیب مشاهده می­شود که حقیقت نوری پیامبراکرم(ص) و امام علی(ع) قبل از آفرینش دیگر موجودات بوده و سپس این نور از طریق حضرت آدم و سایرانبیاء به صلب پدر پیامبراکرم(ص) منتقل شده است. در این میان عقیدة بیشترین مفسران اهل سنت این است که آن نوری که از وجود آدم به فرزندانش منتقل شده، تنها حقیقت نوریه محمد(ص) بود نه تمام اهل بیت(ع). اگر دیگر اهل­بیت­(ع) هم نورش را با پیامبر (ص) آمیخته باشد آنان در نگارش وانهاده اند. اما مفسران شیعه بر پایه روایات متواتر معنوی نور انتقال شده را حقیقت یکپارچه می شمارند که مرتبه نخستین آن پیامبر اعظم(ص) است و مرتبه آخرینش حضرت ولی عصر(عج) است یعنی نور آن بزرگوار از صلب یک نبی به صلب دیگر منتقل شد و بالاخره این پیامبر(ص) تشریف آورد. افزون بر آن برخی از مفسرین از این واژه بر ایمان والدین آن حضرت نیز استدلال کرده اند(دیوبندی، 1375، ج4، ص 467).

 دیدگاه مرحوم شیخ صدوق در باره مقام نوری پیامبر(ص)

مرحوم شیخ صدوق و مرحوم شیخ مفید (ره) در این زمینه دو دیدگاه جداگانه ارائه داده‌اند؛ اعتقاد شیخ صدوق این است که مقام نوری پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) اولین مخلوق خداوند هستند و سایر مخلوقات از نور وجود ایشان آفریده شده‌اند. این مطلب از جمله در کتاب علل الشرائع در باب 139 در ضمن حدیثی از امام علی (ع) نقل شده است که حضرت می‌فرماید :« من با احمد (ص) همچون نوری از نور می باشم یعنی پیامبر اکرم (ص) نور اصلی و من نوری منشعب از آن هستم.»

در فرمایش امام صادق (ع) آمده است:« آیا نمی دانی که محمد(ص) و علی(ع) هر دو نوری در مقابل حق عزوجل بوده که دو هزار سال پیش از خلقت مخلوقات آفریده شده‌اند و فرشتگان با دیدن این نور به خوبی دریافتند که این نور، یک اصلی داشته که از آن شعاع درخشان منشعب گردیده است و وقتی در مقام سوال از حقیقت آن بر آمدند، به در گاه الهی عرض داشتند: پروردگارا و آقای ما این نور چیست؟  خداوند تبارک و تعالی به ایشان وحی فرمود که این نوری از نور من است که اصلش نبوت و فرعش امامت است، اما نبوت تعلق به بنده و رسولم محمد(ص) داشته و امامت از آن حجت و ولی من علی(ع) می‌باشد و اگر این دو نمی‌بودند ابدا مخلوقات را نمی‌آفریدم.»(صدوق، بی­تا، ج1، ب139، ص174).

حدیثی دیگر در کمال الدین از رسول خدا نقل شده است که: ای علی (ع) خدای تعالی انبیای مرسل را بر ملائکه مقرب برتری داد و مرا بر جمیع انبیا(ع) و رسولان فضیلت بخشید و پس از من ای علی! برتری از آنِ تو و امامان پس از توست و فرشتگان خادمین و دوستداران ما هستند(صدوق، 1395 ، ج1 ، ب 23 ، ص 254 ، ح 4).

شیخ صدوق حدیثی را از رسول خدا نقل می‌کند که حضرت می‌فرماید: همانا اول چیزی خداوند عزوجل خلق کرد ارواح ما بود؛ لان اول ما خلق الله عزوجل ارواحنا.(صدوق، 1378، ب 26، ص540.)

حدیثی در امالی صدوق نیز آمده است که رسول خدا می‌فرماید: بر درب بهشت نوشته شده است لااله الا الله، محمد رسول الله، علی اخو رسول الله، هزار سال قبل از آنکه آسمان ها و زمین ها آفریده شوند(صدوق، 1400، ص75).

از رسول خدا نقل شده است که خداوند از من افضل و گرامی تر و… نیافریده است تا این خطاب الهی به پیامبر (ص) رسید که : یا محمد (ص)! تو بنده منی و من پروردگار تو. پس مرا بندگی کن و بر من توکل کن! تو نور من میان بندگان من و رسول من در میان آفریدگان من و حجت من در میان مخلوقات هستی، من بهشت را برای تو و تابعان تو خلق کرده‌ام و جهنم را برای کسی که تو را مخالفت کند آفریده ام (صدوق،1378، ج1، ص 264).

مرحوم صدوق در کتاب های متعدد از جمله در علل الشرایع،(ج1، ص5)  عیون اخبار الرضا(ج1، ص262)، امالی(1400، ص327)،  کمال الدین و تمام النعمه،(ج1، ص355) این مطالب را آورده است که اولین مخلوق خداوند مقام نوری پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) است و سایر مخلوقات عالم از نور وجود ایشان آفریده شده‌اند.

در روایت دیگری آفرینش نور حضرت رسول الله (ص) حضرت امیرالمومنین (ع) چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم بیان شده است که سلمان از رسول خدا(ص) شنیده است که حضرت فرمود: من و علی نوری در هم تنیده و به هم آمیخته در بین دستان خدای عزّ و جلّ بودیم که این نور خدای را تسبیح و تقدیس می کرد که این امر چهارده هزار سال قبل از آن بود که خداوند آدم را خلق کند. پس هنگامی که خدای تعالی آدم را خلق نمود، این نور را در کمر آدم قرار داد، ما همواره با هم بودیم تا اینکه در کمر عبد المطلب جدا شدیم پس بخشی از آن نور من گردیدم و جزئی از آن علی گردید. (صدوق، 1362، ج‏2 ، 640)

و باز می‌فرماید: واجب است اعتقاد به آنکه حق تعالی هیچ خلقی افضل از محمد (ص) و ائمه (ع) نیافریده و آنها محبوب ترین خلایق و گرامی­ترین خلق در نزد حق تعالی و مقدم بر همه در اقرار به خداوندند، وقتی خداوند از پیغمبران عهد گرفت، آنها را بر خودشان گواه گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه عرض نمودند: بله.(اعراف:172) و حق تعالی در عالم ذر پیغمبر خود محمد (ص) را برای باقی پیامبران مبعوث فرمود و هر عطایی که به هر پیغمبری داد، معرفتش را به حق پیغمبر ما محمد (ص) نیز عطا نموده است(صدوق،1414، ب35، ص114).

2.دیدگاه مرحوم شیخ مفید در باره مقام نوری پیامبر (ص)  

به نظر مرحوم شیخ مفید، این دیدگاه  شیخ صدوق باطل و ساختة طایفة غلات معرفی شده است. ایشان در ذیل آیه تطهیر (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا) به طور مفصل بیان نموده است که: اگر گفته می‌شود اشباح آل محمد (ص) قبل از آدم وجود داشته‌اند، مرادش این است که وجود مثالی آنها به شکل هایی در عرش بوده و حضرت آدم آنها را دیده و در مورد آنها پرسیده است. خداوند نیز به وی خبر داده است که آنها مثال هایی  به شکل تعدادی از ذریه و نسل او است و  این وجود پیشینی، سبب شرف آل محمد (ص) و عظمت آنها است.

اما اینکه خود اینها قبل از حضرت آدم وجود داشته باشند باطل و دور از حق است و هیچ شاگردی بدان اعتماد نورزیده و هیچ عالمی آن را نمی‌پذیرد. تنها جماعتی از غلات جاهل و حشویه شیعه که درکی از معانی اشیا و حقیقت کلام ندارند، به چنین باوری معتقد بوده‌اند.

قول دیگر در این باره این است که خداوند متعال نام های آن ها را در عرش نوشته بوده که حضرت آدم آنها را دیده و شناخته است و بدین ترتیب به جایگاه عظیم آنان در پیشگاه خداوند بزرگ پی‌برده است.[2](مفید 1413ب، ص28).

به نظر می‌رسد در عالم تکوین دو عالم انوار و عالم اجسام وجود دارد. از عالم انوار و ارواح به عناوین مختلف چون عقل، روح ، نور و قلم یاد شده و مخلوق اول در اصطلاح عرفا (حقیقت محمدیه) و در اصطلاح فلاسفه (عقل اول) یا (صادر نخستین ) نام دارد.

در عالم اجسام اولین مخلوق در میان غیر محسوسات هوا و در میان محسوسات آب است. اولین مخلوق حقیقی، نور وجود نبی اکرم (ص) بوده که همه کائنات از آن پدید آمده است.

اگر بخواهیم بدون دخالت فلسفه و صرفاً تکیه بر روایات، مراتب خلقت را بیان کنیم، در عالم  تکوین خداوند نور وجود پیامبر اکرم (ص) را از نور خود آفریده و از نور پیامبر (ص) نور وجودی حضرت علی (ع) و از آن دو، نور حضرت زهرا (س) و از این سه، انوار امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و از نور امام حسین (ع) نه امام دیگر را به ترتیب آفریده است، قبل از اینکه باقی مخلوقات آفریده شوند. به نظر می‌رسد شیخ مفید (ره) بیشتر جنبه فلسفی مخلوقات را و شیخ صدوق جنبه روایی آن را مد نظر قرار داده‌اند.

   ملاحظات چند برقول شیخ مفید

چند ملاحظه بر قول شیخ مفید به ذهن می‌رسد.

قدیم مطلق، ذاتی و ازلی، صفت واقعی و در حقیقت تنها زیبنده خداوند متعال است و جز او هیچ قدیم واقعی و حقیقت محض در مراتب هستی وجود ندارد؛ زیرا صفت آفریده شده و مخلوق پسوند تمام آنهااست.

وجود نوری اهل‌بیت (ع) آفریده شده از فعل و عظمت الهی است. اگر چه این موجودات نوری نسبت به دیگر مراتب خلقت، تقدم رتبی دارند اما هیچگاه نمی­توانند مانند پروردگار، قدیم ذاتی باشند و یا خداوند را در قدیم مطلق بودن همراهی کنند.

همان گونه که همه موجودات آفریده پروردگار یکتا هستند، نور ائمه (ع) نیز مخلوق خداوند هستند. با این تفاوت که چینش مراتب هستی خلقت نوری آنها بر دیگر موجودات تقدم داشته و آنها واسطه فیض پروردگار شمرده می‌شوند نه خالق یا آفریننده موجودات فرودست خود.

تقدم ائمه (ع) نسبت به وجود آدم تقدم فیزیکی یا عنصری نبوده بلکه تقدم نوری و سعه وجودی است. هرچند وجود فیزیکی آنها پس از آدم و دیگر پیام آوران الهی قرار دارد ولی تمام حقیقت وجود ائمه (ع) را بُعد فیزیکی آنها تشکیل نمی‌دهد.

در جای خود به اثبات رسیده است که وجود، دارای حقیقت واحد و مراتب تشکیکی است. ائمه (ع) نیز سعه وجودی گسترده‌ای به ترتیب حقیقت وجود اعم از وجود نوری، ژنتیکی، جنینی و فیزیکی دارند. هر یک به تناسب زمان و مکان و مرتبه وجودی خود بروز و ظهور یافته و با دیگر مراتب آفرینش شان تمایز پیدا می­کنند.

هیچ یک از مراتب وجودی بر مرتبه نوری سبقت نگرفته و  هر مرتبه مکمل مرتبه دیگر به شمار می­رود. اگر چه مراتب بالا نسبت به مادون نیازی ندارد ولی در سیر صعودی بی نیاز از مرتبة مادون هم نیست.

مراد از مثال یا تصویر اهل‌بیت (ع) در عرش دو گونه قابل تصویر است:

الف) تنها نام، مثال و تصویر آنها بدون حقیقت خارجی و بدون تاثیرگذاری یا تاثیر پذیری در عالم عرشی آشکار شده باشد، جای این فرض در عالم ملکوت ومجردات نیست؛ زیرا در آنجا هر چه هست وجود است نه عالم مثال.

ب) افزون بر نمایان شدن نام آنها، وجود خارجی شان نیز در عرش آشکار شده باشد که به تسبیح و تقدیس پروردگار مشغول بوده باشند و در واقع نام ها اسم های گوناگون یک مسما بوده باشند و میان نام و تصویر یا حقیقت نوری ائمه (ع) این همانی حاکم بوده و مراد از نام آنها در عالم ملکوت، همان حقیقت خارجی آنها بوده و هیچگونه دوگانگی میان اسما و ذات نوری وجود نداشته باشد. مجموع روایات خلقت نوریه همین تفسیر دومی را تأیید می­کند؛ زیرا حقایق و سعه وجودی عالم نوری ائمه (ع) نسبت به ما خیلی زیاد است هرچند نسبت به پروردگار بسیار ناچیز به حساب می‌آید. از زیادی سعة وجودی نسبت به ما، در حالیکه نسبت به خداوند سعة وجودی نداشته باشد، هیچ غلو لازم نمی‌آید. از سوی دیگر مرتبه عالم نوری و فروتر از آن تنها در عالم مثال قابل‌تصور نیست که وجود حقیقی نتوان برای آنها اثبات کرد، بلکه در عالم حقیقی نیز این فرض قابل‌تصور است.

جایگاه نور آفرینش پیامبر(ص) و معصومین (ع) در نظام تکوین

بررسی روایات وارده در مورد خلقت نوری معصومین (علیهم السّلام) نشان می­دهد که آنها نه تنها قبل از آفرینش جهان، بلکه سبب آفرینش جهانیان بوده و فیوض و کمالات را از خداوند دریافت نموده و به مخلوقات می­رسانند. وجود انبیا و امامان معصوم علیهم السلام در مرتبه ای قرار دارند که شایستگی دریافت فیض را بی واسطه داشته و دیگر موجودات فاقد آن مرتبه، زیر ولایت آنها کسب فیض می کنند، ولایتی که در طول ولایت الهی و به اذن او به آنها عطا شده است.

این مسئله با قطع نظر از روایات از نظر عقلی نیز مورد بحث قرار گرفته و عرفا و حکمای اسلامی با براهین علمی و فلسفی، واسطة فیض بودن پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت (ع) را به اثبات رسانده­اند و تصریح کرده­اند، بدون این واسطه­های نورانی، خلق عالم ممکن نیست؛ زیرا بر اساس قاعده «الواحد لا یصدر منه الا الواحد» و لزوم سنخیت میان علت و معلول، نخستین آفریده خدا باید از جنس نور و کامل مطلق باشد که بسیاری از حکما و عرفا از آن به «عقل» تعبیر نموده و بر حقیقت محمدیه تطبیق داده اند. این بحث یکی از فنی ترین بحث های عرفانی و فلسفی است که برای اطلاع مبسوط از ادله و براهین آن باید به کتابهای مفصل فلسفی و عرفانی رجوع کرد[3]

چنانچه در حدیث قدسی خطاب به پیامبراکرم(ص) به این حقیقت تصریح شده است که : لَوْلَاكَ‏ لَمَا خَلَقْتُ‏ الْأَفْلَاكَ‏ (مجلسی، 1403ق، ج16، ص 406)  چنانچه در نسخه دیگر این مطلب خطاب به رسول خدا(ص) و امام علی(ع) با هم بیان شده است که: لولاكما لما خلقت‏ الأفلاك‏.(مجلسی، 1403ق، ج‏71 ،ص 116 )

در حدیث معروف کساء این مطلب با توضیح بیشتر در حق اصحاب کساء بیان شده است که:«فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ يا مَلاَّئِكَتى وَ يا سُكّانَ سَماواتى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِيَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِيَّةً وَلا قَمَراً مُنيراً وَلا شَمْساً مُضِيَّئَةً وَلا فَلَكاً يَدُورُ وَلا بَحْراً يَجْرى وَلا فُلْكاً يَسْرى اِلاّ فى مَحَبَّةِ هؤُلاَّءِ الْخَمْسَةِ الَّذينَ هُمْ تَحْتَ الْكِساَّءِ فَقالَ الامينُ جِبْراَّئيلُ يا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الْكِساَّءِ فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ هُمْ فاطِمَةُ وَ اَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها: پس خداى عزّ و جلّ فرمود: اى فرشتگان من و اى ساكنان آسمانهاي من به راستى كه من نيافريدم آسمان بنا شده و نه زمين گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلك چرخان و نه درياى روان و نه كشتى در جريان را مگر به خاطر دوستى اين پنج تن اينان كه در زير كسا هستند پس جبرئيل امين عرض كرد: پروردگارا چه کسانی در زير كساء هستند؟ خداى عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و كان رسالت هستند؛ آنان فاطمه و پدرش و شوهر و دو فرزندش هستند.».

در حدیث ذیل نیز جوهری بصری متوفای 401ق، از سلمان فارسی و او از رسول الله (صلی الله علیه و آله) نقل کرده که در آن تاکید شده است که زمان خلقت انوار معصومین (علیهم السّلام) نه آسمان بر افراشته شده بود و نه زمین گسترده شده بود و نه هیچ آفرینشی اعم از هواء ، آب ، ملک و بشر، خلق شده بود.[4] (جوهری بصری، بی­تا، ص  6و7).

در دعای عدیله کبیره این مطلب در مورد حضرت ولی الله الاعظم (عج) بیان شده است که: بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ‏ ثَبَتَتِ‏ الْأَرْضُ‏ وَ السَّمَاء(مجلسی، 1423ق، ص423)

بدین ترتیب مشاهده می­شود که عالم جبروت، عالم ناسوت، عرش، کرسی، ملائکه و شیعیان خلاصه همه هستی از کانال فیض اهلبیت(ع) پا به عرصه وجود گذاشته‌ و دوام شان نیز به تداوم این واسطه­های فیض الهی بستگی دارد، به عبارتی در بقاء موجودات نیز فیض الهی به‌واسطه آنان به عوالم خلقت سرازیر می‌شود و ولایت تکوینی و مقام خلافت اللهی آنان بر اساس همین خلقت و جایگاة نوری اهل‌بیت (ع) قابل تبیین و اثبات است. همه این حقایق مفاهیمی است که از آموزه‌های روایی از زبان خود ذوات مقدس معصومین به ما رسیده است.

دیدگاه شیخ صدوق در واسطه فیض بودن پیامبر(ص) و اهلبیت(ع)

بنا بر احادیث بررسی شده و مطابق با نصّ حدیث کساء آفرینش جهان هستی به خاطر وجود پر برکت و نورانی حضرات معصومین (علیهم السّلام) خلق شده است. بدین ترتیب که اولین موجوداتی که آفریده شدند نور وجود حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمومنین و ائمه اطهار (علیهم السّلام) بودند و پس از اینکه آفرینش صورت گرفت ولایت ایشان بر آسمانها و زمین عرضه شد و عبادت خداوند متعال تنها زمانی مورد قبول ذات باری تعالی قرار می گیرد که با پذیرش ولایت و امامت ائمه هدی (علیهم السّلام) همراه باشد.

شیخ صدوق نیز پیامبراکرم و اهلبیت حضرت را واسطة فیض دانسته و در موارد مختلف آن را بیان داشته است از جمله در حدیثی در ادامه خلقت نوری ائمه(ع)از رسول خدا(ص) خطاب به علی(ع) نقل نموده است که : ای علی! کسانی که عرش را حمل می‌کنند و کسانی که در اطراف آن قراردارند به واسطه عنایت ما حمد پروردگار را به جا می آورند و برای مومنان استغفار می‌کنند. ای علی! اگر ما نبودیم خداوند آدم و حوا، جنت و نار و آسمان و زمین را نمی‌آفرید. و چگونه افضل از ملائکه نباشیم در حالی که در توحید و معرفت پروردگارمان و تسبیح، تقدیس و تحلیل او بر آنها سبقت گرفته‌ایم زیرا ارواح ما نخستین مخلوقات خدای تعالی است و بعد ملائکه را آفرید[5] (صدوق، 1395 ، ج1، ص 254 ، ح 4).

درجای دیگر تصریح می­کند که : ما اعتقاد داریم که حق تعالی مجموع خلایق را برای محمد(ص) و اهل‌بیت او (ع) آفریده، اگر ایشان نبودند، خداوند آسمان ها، زمین، بهشت و جهنم، آدم و حوا، ملائکه و هیچ آفریده ای دیگر را نمی‌آفرید(صدوق،1414، ب35، ص114).

بخش دوم، جایگاه خلقت نوری امامان معصوم(ع)

در بحث خلقت امامان معصوم(ع) به‌عنوان اولین مخلوق نیز متون دینی آنها را در کنار مقام نوری پیامبر گرامی اسلام (ص) جزء اولین مخلوق معرفی نموده ­است که برخی از آنها در خلقت انبیاء (ع) مورد اشاره قرار گرفت. چنانچه در روایتی خلقت نور اهلبیت(ع) چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم بیان شده است(صدوق، 1362، ج‏2 ، 640). در روایتی معاذ بن جبل از رسول خدا(ص) خلقت نوری پنج تن آل عبا (علیهم السّلام) را هفت هزار سال قبل از آفرینش دنیا بیان کرده است (صدوق، 1385، جلد‏1، صفحه 208-209)

اما خلقت نور دیگر معصومین (علیهم السلام) در روایتی از امام علی(ع) دو هزار سال پیش از خلقت آدم بیان شده است، نور محمد(ص) و نور من و نور حسن و نور حسين و نور نه نفر از اولاد حسين زيرا كه نور پدرم از نور ما است كه حضرت ايزد خالق آن نور را قبل از ايجاد آدم به دو هزار سال پيشتر خلق نمود(طبرسي، 1403ق، جلد ‏1، صفحه 230- 229).

اما برای توضیح بیشتر دیدگاه شیخ صدوق و شیخ مفید به صورت جداگانه مورد اشاره قرار می­گیرد.

1.دیدگاه  شیخ صدوق در باره خلقت نوری ائمه(ع)

در این زمینه اعتقاد مرحوم شیخ صدوق این است که مقام نوری ائمه مثل مقام نوری پیامبر اکرم (ص) اولین مخلوق خداوند بوده و سایر مخلوقات از نور وجود آن­ها آفریده شده‌اند؛ زیرا پس از اشاره به چگونگی خلقت انسان در قرآن کریم(بقره:30-33)، از تعلیم اسماء به آدم سخن به میان آمده است که نشان دهندة این است که حضرت آدم به لطف پروردگار دارای استعداد فوق العاده، عقل و شعور برای درک «اسما» بوده است که آن­ها به او آموزش داده شده‌اند. در اینکه حقیقت اسماء چه بوده است، مفسران بیانات گوناگونی دارند، برخی آن را  به معنای اشباح ذوات مقدسه دانسته است که حضرت آدم آن­ها را شناخته است و ضمیر «عرضهم» در آیه وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ(بقره:31) بر ذوی العقول بودن مرجع آن دلالت دارد که بیانگر پنج تن آل عبا است و گرنه ضمیر «هم» در مورد آنها به کار نمی رفت(صادقی تهرانی،ج1، ص292).

مرحوم صدوق در «کمال الدین و تمام النعمه» نقل کرده است که: مراد از  اسماء در « وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا » همه حجج هستند(صدوق،1395ق، ج1، ص14). و به نقل از «تفسیر البرهان»، امام حسن عسکری (ع) می‌فرماید: که مراد از اسماء، اسماء انبیا الله و اسماء محمد (ص)، علی (ع)، فاطمه (س)، حسن (ع) ، حسین (ع) و طیبین از آل آنهاست و محمد (ص)، علی (ع) و ائمه (ع) بر ملائکه عرضه شده‌اند(صادقی تهرانی، ج1، ص292).

مرحوم صدوق حدیثی از رسول خدا(ص) نقل نموده که حضرت می‌فرماید: خداوند عزوجل هفت هزار سال قبل از آفرینش دنیا، من و علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) را آفرید. معاذ می‌گوید: عرضه داشتم: ای رسول خدا پیش از آفرینش دنیا شما کجا بودید؟ حضرت فرمود: جلو عرش بودیم و خدای تعالی را تسبیح و ستایش می­نمودیم، تقدیس و تمجیدش می­کردیم، عرض کردم به چه هیئت و شکلی بودید؟ حضرت فرمودند: شبح هایی از نور بودیم تا اینکه حق تعالی اراده کرد صورت ما را بیافریند، لذا ما را عمودی از نور قرارداد و در صلب جناب آدم قرار داد و پس از آن ما را به اصلاب پدران و ارحام مادران درآورد و ابداً نجاست، شرک و آلودگی کفر به ما نرسید، دسته ای به واسطه ما سعادتمند و گروهی دیگر به واسطه ما شقی شدند، باری وقتی ما را به صلب عبدالمطلّب وارد کرد آن نور را بیرون آورده، دو نصف کرد، نیمی از آن را در صلب عبدالله، و نیمی دیگرش را در صلب ابوطالب قرار داد، پس نصف متعلق به من را به آمنه و نصف متعلق به علی را به فاطمه دختر اسد منتقل نمود، آمنه مرا و فاطمه علی را به دنیا آوردند، بعد خداوند عزوجل عمود نور را به من برگرداند، از من فاطمه به دنیا آمد و عمود را به علی (ع) اعاده داد ، حسن و حسین از آن حضرت متولدشدند پس آنچه از نور علی بود به فرزندان حسن و آنچه از نور من بود در اولاد حسین استقرار یافت و نور اولاد حسین در ائمه (ع) انتقال یافت و تا قیامت باقی می­ماند(صدوق، بی­تا، ج1، ص677). شبیه این مطلب در حدیث کسا نیز اشاره شده است.

شیخ صدوق این مطلب را در «کتاب علل الشرائع» در باب 129 در ضمن حدیثی از امام علی (ع) نقل می‌کند که حضرت می‌فرماید: «من با احمد (ص) همچون نوری از نور می­باشم یعنی پیامبر اکرم (ص) نور اصلی و من نوری منشعب از آن هستم».

در جای دیگر به نقل از فرمایش امام صادق (ع) به حقیقت نوری ائمه دو هزار سال پیش از خلقت مخلوقات اشاره شده که خداوند آن را از نور خودش مشتق نموده و به مقام نبوت و امامت بخشیده است که اگر این دو نمی‌بودند ابدا مخلوقات را نمی‌آفرید.» [6] (همان، ب 139، ص174)

حدیث دیگری در کمال الدین از رسول خدا نقل نموده است که: ای علی! اگر ما نبودیم خداوند آدم و حوا و جنت و نار و آسمان و زمین را نمی‌آفرید و چگونه افضل از ملائکه نباشیم در حالی که در توحید و معرفت پروردگارمان و تسبیح و تقدیس و تحلیل او بر آنها سبقت گرفته ایم زیرا ارواح ما نخستین مخلوقات خدای تعالی است و بعد ملائکه را آفرید و…[7](صدوق، 1395ق، ص254).

در روایتی معاذ بن جبل از رسول خدا(ص) خلقت نوری پنج تن آل عبا (علیهم السّلام) را هفت هزار سال قبل از آفرینش دنیا بیان کرده است: عَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ‏: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَنِي وَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الدُّنْيَا بِسَبْعَةِ آلَافِ عَامٍ  ؛ خداوند عزّ و جلّ هفت هزار سال قبل از آفرينش دنيا من و على و فاطمه و حسن و حسين را آفريد. (صدوق، 1385، جلد‏1، صفحه 208-209)

مرحوم صدوق در یک جمله اعتقاد خود و شیعیان را به این شکل بیان داشته است که: «ما اعتقاد داریم که حق تعالی مجموع خلق را برای محمد (ص) و اهل‌بیت او (ع) آفریده، اگر ایشان نبودند خداوند آسمان ها و زمین و بهشت و جهنم و  آدم و حوا را و ملائکه و هیچ آفریده ای دیگر را نمی‌آفرید.»(صدوق، 1414، ب35،ص 114).

بنابراین این حقیقت های نوری قبل از حضرت آدم، اولین مخلوق خداوند بوده است که نام های آنها بر حضرت آدم و ملائکه عرضه شده­اند.

2.دیدگاه  شیخ مفید در باره خلقت نوری ائمه(ع)

شيخ مفيد (رحمه الله) پس از تشکيک در صحت و درستي خبري که خلقت ارواح را دو هزار سال پيش از اجساد مي داند،  ادعا می­کند که اين مطلب از اخبار آحاد و موافق عامه است و بر فرض صحت، مقصودش آن است که خدا در علم خود، ارواح را پيش از اجساد اندازه گيري کرده و سپس اجساد را خلق نموده و روح را در آنها آفريده است. بنابراين؛ مقصود اين روايات بايد خلق تقدير باشد نه آفرينش ذات ارواح، اما آفرينش ذات ارواح پس از اجساد ، اشکال و صوري است که روح سرپرست آن بوده و تدبيرش مي کند. حال اگر اين را نپذيريم و بر آفرينش ارواح پيش از اجساد اصرار ورزيم، بايد توجه داشته باشيم که در اين صورت، اولاً: بايد ارواح قائم به نفس (به خود پاينده) مي بودند و به ابزاري حامل ارواح نياز نمي داشتند. ثانياً: ما بايد به وضعيت و حالات خود، پيش از تعلق به تن آگاهي مي داشتيم همان گونه که به وضعيت خود پس از وابستن و تعلق به بدن، آگاهي داريم، حال آن که اين دو محال است و فسادش نيز بر کسي پوشيده نيست(مفید 1413ب، ص53).

مرحوم شیخ مفید همانگونه که در بحث خلقت انبیاء به آن اشاره شد، با رد دیدگاه  شیخ صدوق آن را بعید از حق وساختة طایفه ای از غلات دانسته است. ایشان مراد از اشباح آل محمد (ص) قبل از آدم را وجود های مثالی در عرش دانسته که حضرت آدم آنها را دیده و در مورد آنها پرسیده است. خداوند نیز به وی خبر داده است که آنها مثال هایی به شکل تعدادی از ذریه و نسل او است، این وجود پیشینی سبب شرف آل محمد (ص) و عظمت آنها است.

اما وجود آن­ها قبل از آدم، باطل و دور از حق است که هیچ شاگردی بدان اعتماد نورزیده و هیچ عالمی آن را نمی‌پذیرد. و تنها جماعتی از غلات جاهل و حشویه شیعه که درکی از معانی اشیا و حقیقت کلام نداشته‌اند، به چنین باوری معتقد بوده‌اند.

یک قول این است که خداوند متعال نام های اینها را در عرش نوشته بوده است که حضرت آدم آنها را دیده و شناخته است و از همین جا به جایگاه عظیم آنان در پیشگاه خداوند بزرگ پی برده است(همان، ص 28). این نظریات مرحوم مفید در بحث خلقت نوری انبیا مفصلا بحث و مورد نقد قرار گرفت.

جمع بندی

در مجموع با پرسش از حقیقت آفرینش انبیاء و امامان معصوم(ع) به این نتیجه رسیدیم که مرحوم صدوق روایات دال بر خلقت نوری پیامبراکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) را پذیرفته و قبل از خلقت ظاهری آنها، حقیقت نوری آنها را قبل از خلقت موجودات دیگر می­داند و خداوند متعال فیض خود را به واسطة آنها به دیگر موجودات رسانیده و آنها در وجود و بقاء اشیاء دیگر مجرای فیض الهی هستند. اما مرحوم شیخ مفید حقیقت نوری آنها را نپذیرفته و ضمن اینکه آن را حرف حشویه و غلات دانسته برای ظاهر آن نیز توجیه ارائه داده است و بیان شد که با بررسی این دو دیدگاه می‌توان حق را به شیخ صدوق داد چون دلیل روایی فراوان آن را تایید می‌کند و از آیه 31 و 32 سوره بقره نیز این مطلب ثابت می‌شود که مراد از اسماء همان اشباح پنج تن آل عبا است علاوه بر چند نقدی که بر دیدگاه مرحوم مفید وارد است، دیگر جایی برای این باقی نمی‌ماند که دیدگاه صدوق نظریة طایفه‌ای از غلات و حشویه محسوب شود. علاوه براینکه مرحوم مفید بیان نکرده است که اگر اینها مخلوق اول نیستند پس مخلوق اول چه کسانی هستند؟

 

فهرست منابع

  1. قرآن کریم
  2. نهج البلاغه، ترجمه علی شیروانی، انتشارات دفتر نشر معارف وابسته به نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دردانشگاه ها، 1390.
  3. ابن سینا، النجاة، تهران، انتشارات دانشگاه، 1364.
  4. ابن طاووس، على بن موسى، الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1400ق.
  5. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقائیس اللغه، قم:مکتب الاعلام الاسلامی، مرکز النشر، 1404ق.
  6. اشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، بیروت، لبنان دارالنشر فرانز شتاینر.
  7. اردبیلی، احمد بن محمد، زبده البیان فی احکام القران، چاپ اول، تهران، المکتبه الجعفریه لاحیاء الآثار الجعفریه.
  8. جوهرى بصرى، احمد بن عبد العزيز، مقتضب الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر – قم، چاپ: اول، بى تا.
  9. راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن – بيروت – دمشق، چاپ: اول، 1412ق.
  10. دیوبندی، شیخ الهند، محمود حسن، تفسیر کابلی، ج4، احسان، تهران، 1375ش، چ6
  11. صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن والسنه، فرهنگ اسلامی، قم.
  12. صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، اسلامیه، چاپ دوم، تهران، 1395ق.
  13. ………..، عیون اخبار الرضا، نشر جهان، تهران 1378.
  14. …………، الخصال، جامعه مدرسین، قم، 1362، چاپ اول.
  15. ………..، علل الشرایع، داوری، قم، چاپ اول، بی­تا.
  16. ……….، امالی الصدوق، اعلمی، بیروت، 1400، چاپ پنجم.
  17. ……….، معانی الاخبار، جامعه مدرسین قم، قم ، 1403ق، طبع اول.
  18. ……….، من لا یحضره الفقیه- ترجمه غفاری، علی اکبر غفاری، نشر صدوق، تهران، 1367، چاپ اول.
  19. ……….، الاعتقادات الامامیه، کنگره شیخ مفید، قم، 1414ق، چاپ دوم.
  20. ………، الاعتقادات الامامیه، تحقیق: عصام عبد السعید ناشر: دارالمفید للطباعته و نشر و التوضیع، بیروت، چاپ2، 1414ه
  21. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، قم: 1382.
  22. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، 2جلد، نشر مرتضى – مشهد، چاپ: اول، 1403 ق.
  23. طبرسی، مجمع البیان، مکتبه العالمیه الاسلامیه، تهران، 1383ه
  24. فیومی، المصباح المنیر العلامه الفیومی، مکتبه اللبنان
  25. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط – الإسلامية) – تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
  26. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، مکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1362ش.
  27. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، زاد المعاد – مفتاح الجنان – بيروت، چاپ: اول، 1423 ق.
  28. مفید، محمد، اوائل المقالات، کنگره شیخ مفید، قم، 1413الف، چاپ اول.
  29. ……، اوائل المقالات، تحقیق: شیخ ابراهیم انصاری، ناشر: دارالمفید للطباعه النشر و التوزیع، بیروت، چاپ دوم، 1414 ه
  30. …….، مسائل العکبریه، کنگره شیخ مفید، قم، 1413ب، چاپ اول.
  31. …….، الفصول المختاره، کنگره شیخ مفید، قم، 1413ت، چاپ اول.
  32. …….، تصحیح الاعتقادات، کنگره شیخ مفید، قم، 1413ج، چاپ دوم.
  33. …….، الاختصاص، کنگره شیخ مفید، قم، 1413د.
  34. ……..، النکت الاعتقادیه، کنگره شیخ مفید، قم، 1413ذ.
  35. ……..، المقنعه، جامعه مدرسین قم، قم، 1410ق، چاپ دوم.

پی نوشت‌ها

[1] کارشناس ارشد رشته فقه و اصول گرایش کلام

[2]  – و إن قيل إن أشباح آل محمد ع سبق وجودها وجود آدم فالمراد بذلك أن أمثلتهم في الصور كانت في العرش فرآها آدم ع و سأل عنها فأخبره الله أنها أمثال صور من ذريته شرفهم بذلك و عظمهم به فأما أن يكون ذواتهم ع كانت قبل آدم موجودة فذلك باطل بعيد من الحق لا يعتقده محصل و لا يدين به عالم و إنما قال به طوائف من الغلاة الجهال و الحشوية من الشيعة الذين لا بصر لهم بمعاني الأشياء و لا حقيقة الكلام. و قد قيل إن الله تعالى كان قد كتب أسماءهم على العرش فرآها آدم‏ ع و عرفهم بذلك و علم أن شأنهم به عند الله العظيم عظيم و أما القول بأن ذواتهم كانت موجودة قبل آدم ع فالقول في بطلانه على ما قدمناه.

[3]  ابن عربی، محی الدین، تفسیر ابن عربی،ج 2، دارالصادر، بیروت، بیتا.

[4]  قَالَ: يَا سَلْمَانُ خَلَقَنِيَ اللَّهُ مِنْ صَفْوَةِ نُورِهِ، وَ دَعَانِي فَأَطَعْتُهُ وَ خَلَقَ مِنْ نُورِي نُورَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَدَعَاهُ إِلَى طَاعَتِهِ فَأَطَاعَهُ، وَ خَلَقَ مِنْ نُورِي وَ نُورِ عَلِيٍّ فَاطِمَةَ فَدَعَاهَا فَأَطَاعَتْهُ، وَ خَلَقَ مِنِّي وَ مِنْ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَدَعَاهُمَا فَأَطَاعَاهُ، فَسَمَّانَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِخَمْسَةِ أَسْمَاءٍ مِنْ أَسْمَائِهِ، فَاللَّهُ مَحْمُودٌ وَ أَنَا مُحَمَّدٌ، وَ اللَّهُ الْعَلِيُّ وَ هَذَا عَلِيٌّ، وَ اللَّهُ فَاطِرٌ وَ هَذِهِ فَاطِمَةُ، وَ اللَّهُ ذُو الْإِحْسَانِ وَ هَذَا الْحَسَنُ وَ اللَّهُ الْمُحْسِنُ وَ هَذَا الْحُسَيْنُ، ثُمَّ خَلَقَ مِنَّا وَ مِنْ نُورِ الْحُسَيْنِ تِسْعَةَ أَئِمَّةٍ فَدَعَاهُمْ فَأَطَاعُوهُ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سَمَاءً مَبْنِيَّةً، أَوْ أَرْضاً مَدْحِيَّةً، أَوْ هَوَاءً وَ ماءً وَ مَلَكاً أَوْ بَشَراً، وَ كُنَّا بِعِلْمِهِ أَنْوَاراً نُسَبِّحُهُ‏ وَ نَسْمَعُ لَهُ وَ نُطِيع ؛ ای سلمان خدا مرا از نور خالص و برگزیده خویش آفرید و پس مرا خواند و من او را اطاعت کردم و از نور من علی (علیه السّلام) را خلق کرد او را خواند پس او خداوند را فرمانبرداری نمود و از نور من و نور علی فاطمه را خلق کرد و او را خواند پس او خدای را اطاعت نمود و از نور من و علی و فاطمه، حسن و حسین را آفرید و آن دو را به خود فرا خواند پس ایشان از خدا فرمانبرداری و اطاعت نمودند. سپس از نور حسین نه امام را آفرید و آنان را فرا خواند پس آنان او را اطاعت و فرمانبرداری نمودند قبل از اینکه آسمان بنا نهاده شود یا زمین گسترده شود یا هوا یا آب یا فرشتگان یا انسان آفریده شود و ما به علم الهی انواری بودیم که او را تسبیح می گفتیم و از او می شنیدیم.

 

[5]  –  مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً أَفْضَلَ مِنِّي وَ لَا أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنِّي قَالَ عَلِيٌّ ع فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَنْتَ أَفْضَلُ أَمْ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ ع يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ عَلَى مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ فَضَّلَنِي عَلَى جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْفَضْلُ بَعْدِي لَكَ يَا عَلِيُّ وَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِكَ فَإِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا يَا عَلِيُّ الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ … وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِوَلَايَتِنَا يَا عَلِيُّ لَوْ لَا نَحْنُ مَا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ وَ لَا حَوَّاءَ وَ لَا. الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْأَرْضَ وَ كَيْفَ لَا يَكُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَى التَّوْحِيدِ وَ مَعْرِفَةِ رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَسْبِيحِهِ وَ تَقْدِيسِهِ وَ تَهْلِيلِهِ لِأَنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْوَاحُنَا فَأَنْطَقَنَا بِتَوْحِيدِهِ وَ تَمْجِيدِهِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِكَةَ فَلَمَّا شَاهَدُوا أَرْوَاحَنَا نُوراً وَاحِدا.

[6]   – «مَا عَلِمْتَ أَنَّ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً ص كَانَا نُوراً بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْلَ خَلْقِ الْخَلْقِ بِأَلْفَيْ عَامٍ وَ أَنَّ الْمَلَائِكَةَ لَمَّا رَأَتْ ذَلِكَ النُّورَ رَأَتْ لَهُ أَصْلًا قَدْ تَشَعَّبَ مِنْهُ شُعَاعٌ لَامِعٌ فَقَالَتْ إِلَهَنَا وَ سَيِّدَنَا مَا هَذَا النُّورُ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَيْهِمْ هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِي أَصْلُهُ نُبُوَّةٌ وَ فَرْعُهُ إِمَامَةٌ أَمَّا النُّبُوَّةُ فَلِمُحَمَّدٍ عَبْدِي وَ رَسُولِي وَ أَمَّا الْإِمَامَةُ فَلِعَلِيٍّ حُجَّتِي وَ وَلِيِّي وَ لَوْلَاهُمَا مَا خَلَقْتُ خَلْقِي.»‏

-[7]   مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً أَفْضَلَ مِنِّي وَ لَا أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنِّي قَالَ عَلِيٌّ ع فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَنْتَ أَفْضَلُ أَمْ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ ع يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ عَلَى مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ فَضَّلَنِي عَلَى جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْفَضْلُ بَعْدِي لَكَ يَا عَلِيُّ وَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِكَ فَإِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا يَا عَلِيُّ الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ …وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِوَلَايَتِنَا يَا عَلِيُّ لَوْ لَا نَحْنُ مَا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ وَ لَا حَوَّاءَ وَ لَا الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْأَرْضَ وَ كَيْفَ لَا يَكُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَى التَّوْحِيدِ وَ مَعْرِفَةِ رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَسْبِيحِهِ وَ تَقْدِيسِهِ وَ تَهْلِيلِهِ لِأَنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْوَاحُنَا فَأَنْطَقَنَا بِتَوْحِيدِهِ وَ تَمْجِيدِهِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِكَةَ فَلَمَّا شَاهَدُوا أَرْوَاحَنَا نُوراً وَاحِدا؛

نویسنده: محمد ناصر فهیمی کار شناس ارشد رشته فقه و اصول گرایش کلام

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=6060

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب