پرسش:
اعتقاد مسلمانان به امّی بودن پیامبر میباشد پس چرا خداوند به پیامبرش میگوید: «اقراء – بخوان» این بخوان یعنی پیامبر امّی نبوده از این رو آیه اقراء با آیه ۴۸ سوره عنکبوت در تعارض میباشد.
پاسخ:
اعتقاد به امّی بودن پیامبران، اختصاصی به مسلمانان ندارد. حکم عقل این است که علم پیامبر خدا باید الهی باشد، نه علوم فراگرفته از دیگران! هیچ یک از آیات قرآن کریم که کلام الله است نیز با دیگر آیات منافات ندارد؛ بلکه گاهی علم لازم به دست نیامده است و سبب بروز مشکل در ذهن میشود.
دربارۀ واژۀ «امّی» و «امّی بودن پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله» که در چندین آیه به آن تصریح شده است، تعاریف متفاوتی کردهاند که موضوع بحث ما نمیباشد؛ اما لازم است که بدانیم: «امّی، یعنی: درس ناخوانده».
برخی، سواد را مطلق علم فرض کردهاند و آن را نیز منوط به «خواندن و نوشتن» کردهاند، در حالی که هر سوادی، نوع و مقداری از علم هست، اما مطلق علم نیست، و سواد و علم نیز منحصر به «خواندن و نوشتن» نمیباشد.
بسیار از علوم، بدیهیات عقلی و فطری میباشند که خداوند سبحان آن علوم را در وجود آدمی نهادینه کرده است و بسیاری از علوم نیز حاصل تجربیات شخصی میباشد که نه در کتابی نوشته شده و نه دانستنش مستلزم خواندن و نوشتن میباشد.
به غیر از علوم فطری، هر نوزادی پس از چند ماه، مرحله به مرحله، نسبت به اعضای بدنش آگاه میشود، خواستهها یا ناراحتیهایش را با گریه بیان میدارد و خوشحالیهایش را باخنده؛ پس مدتی با مقولۀ مالکیت آشنا میشود، چه مالکیت بر اعضای بدنش، چه مالکیت بر پدر و مادرش؛ چنان که آنها را از غریبه تشخیص میدهد، چه مالکیت بر اشیاء مورد مصرفش؛ حال این علوم را در کدام کتابی خوانده است، در حالی که خواندن و نوشتن نمیداند!
حکایت: از فرد بیسوادی که مرغداری داشت پرسیدند: «در تولید خوراک طیور نیز تقلب بسیاری صورت میپذیرد، مثلاً به جای پودر استخوان، نوعی خاک میریزند، مرغ هم میخورد، اما نمیتواند آن را هضم کند؛ حال شما که سواد نداری، آزمایشگاه نداری و …، چگونه تشخیص میدهی؟!» او یک لیوان آب خواست و مقداری خاک و مقداری پودر استخوان در آن ریخت و پس از یک دقیقه، خاک تهنشین شد و پودر استخوان روی آب قرار گرفت، گفت: «از همینجا». خُب این علم از تجربۀ شخصی او بود.
*- بنابراین، درس نخواندن نزد دیگران و ندانستن خواندن و نوشتن، دلیل بر نداشتن علم نمیباشد.
شهید آیت الله مطهری رحمة الله علیه:
«هیچیك از زبان دانستن و سواد داشتن، ” علم” به معنی واقعی نیست، اما مفتاح و كلید علم هست. علم این است كه انسان به یك حقیقت و یكقانون كه در متن هستی واقعیت دارد آگاه گردد.
علوم طبیعی، منطق، ریاضیات علم است، زیرا بشر در این علوم یك رابطه واقعی و تكوینی وعلی و معلولی را میان اشیاء خارجی یا ذهنی كشف میكند، اما دانستن لغت، قواعد زبان و امثال اینها علم نیست، زیرا ما را به یك رابطه واقعیمیان اشیاء آگاه نمیكند، بلكه بر یك سلسله امور قراردادی و اعتباری كه از حد فرض و قرارداد تجاوز نمیكند آگاه میسازد. دانستن این امور مفتاح و كلید علم است نه خود علم.» (مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 240 به بعد)
همگان امّی میباشند
نه فقط پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، بلکه همگان به هنگام تولد و حتی تا سالها بعد، «امّی – درس ناخوانده» میباشند، سپس گام به گام، از طبیعت، محیط، خانواده و …، علومی فرا میگیرند و سپس با خواندن و نوشتن آشنا میشوند؛ اما یقیناً علومی که به دست میآورند، به مراتب بیش از آن است که در کتابها میخوانند.
چند پرسش:
1- آیا خداوندی که بدون نیاز به فراگیری خواندن و نوشتن، علم تمامی اسماء (نشانههایش) و علومی که حتی فرشتگانش نمیدانستند را به اولین بشر و اولین نبیاش آموخت، «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا / البقره، 31»، به آخرین پیامبرش نیاموخت؟!
2- آیا خداوندی که علیم اوست، هر چه هست تجلی علم اوست و معلم نیز اوست و نوع بشر را تعلیم داده و میدهد «عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ – به انسان آنچه را نمیدانست یاد داد» (القلم، 5)، به آخرین نبی و رسولش چیزی از علم یاد نداد؟!
3- کسی که هیچ علمی ندارد، عقلش نیز تعطیل میشود، چرا که عقل به نور علم میبیند؛ حال آیا خداوند سبحان، یک جاهل به تمام معنا را به پیامبری برمی گزیند و او را «خاتم الانبیاء» مینماید؟!
4- از اهداف رسالت، تعلیم کتاب، حکمت و علوم دیگر به انسان میباشد: «وَیعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَیعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ – و به شما كتاب و حكمت مىآموزد و آنچه را نمىدانستید به شما یاد مىدهد» (البقره، 151)؛ حال آیا خداوند سبحان، یک نادان را مأمور به این تعلیم عمومی مینماید و آیا اساساً کسی که هیچ نمیداند، میتواند این رسالت را به انجام رساند؟!
5- آیا پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، نمیتوانستند در طول 40 سال پیش از بعثت و 23 سه سال پس از آن، خواندن و نوشتن را نیز بیاموزند؟!
- -پس، معنا و مقصود ازامّی، بیسواد (بدون علم)، ناآگاه بودن، ندانستن خواندن و نوشتن نمیباشد؛ بلکه درس نخواند (تحصیل علم) نزد دیگران میباشد.
پیامبر امّی
«پیامبر امّی»، یعنی کسی که ابتدا خواندن و نوشتن نمیدانست و سپس نیز از کسی نیاموخت و کسی به او خواندن و نوشتن را تعلیم نداد؛ تا معلوم شود آن چه از علوم گوناگونی که در کلام وحی و گفتار خود بیان و ابلاغ نموده، همه به تعلیم خداوند متعال میباشد که یا به صورت مستقیم و القای به قلب بوده و یا به واسطۀ فرشتۀ وحی. «عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى – آن را [قرآن کریم و حقایق آن را] شدیدالقوى [معلمی بسیار نیرومند] به او آموخت» (النّجم، 5).
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ
بعثت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، با فرمان «اقْرَأْ – بخوان» شروع شد، اما چه چیزی را باید میخواندند و چگونه؟! آیا باید نوشتاری را از روی یک صفحه یا لوح میخواندند که نیازی به سواد خواندن و نوشتن داشته باشد؟! آیا وقتی ما موضوعی را در کتاب خلقت میخوانیم، به عنوان مثال: «میفهمیم که خورشید روشن و گرم میکند»، یا گرسنگی و تشنگی را حسّ میکنیم، و یا محبّت و بغضی را درک میکنیم و …، نوشتاری روی صفحاتی را میخوانیم که نیاز به سواد خواندن و نوشتن داشته باشد؟!
میدانیم که فقط یک جمله نازل نشد، بلکه در شب قدر، تمام قرآن مجید، یکجا به قلب ایشان القا شد و در بعثت مأمور گردیدند که آیه به آیه، طبق آن چه نازل میشود را به دیگران ابلاغ نمایند.
- -ایشان، فرمان یافتند که تمام خلقت را بخوانند، اما «باسم ربّ»، یعنی با این جهانبینی که هر چه هست را او آفریده و همه نشانهها [آیات] او میباشند. برای جهانیان بخوانند و به آنها نیز تعلیم دهند که کتاب خلقت را اینگونه بخوانند تا به عاقبت مادهگراها (ماتریالیستها) دچار نشوند.
- -در آیۀ کریمۀ «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِیخَلَقَ»، به تمام خلقت به عنوان «اسم (نشانۀ) پروردگار» اشاره شده است، یعنی باید کتاب خلقت و حقایقش خوانده شود، نه صرفاً خطوطی نوشته شده بر روی یک لوح! و چنین خواندنی، کتاب نوشتاری و سواد خواندن و نوشتن به زبانی خاص نمیخواهد.
- -از آنجا که اولاً انسان به هنگام خواندن کتاب خلقت، ابتدا خودش را میبیند و ثانیاً هر چه هست برای انسان و هدایتش خلق شده است، در آیۀ بعدی، به خلقت انسان، آن هم خلقت بدن مادی او که پیش از هر چیز مورد شناسایی قرار میگیرد تصریح نموده است: «خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ- همان كس كه انسان را از خون بستهای خلق نمود»؛ و در آیۀ بعدی متذکر شد که پروردگار شما کریم (بزرگوار) است و کرامت میبخشد؛ نطفه، علقه و … را به انسانی با این عظمت مبدل میسازد و به او کرامت میبخشد: «اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ – بخوان که پروردگارت، بزرگوارترین است».
سپس، به تعلیم انسان به وسیلۀ قلم تصریح مینماید: «الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ – همان كسی كه به وسیله قلم تعلیم نمود» – «عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ – و به انسان آنچه را نمیدانست یاد داد»؛ اما، هیچ ضرورتی ندارد که این «قلم»، حتماً از نوع قلمی باشد که جوهری دارد و روی کاغذی نوشته میشود و یا قلم حکاکی روی لوحی باشد، بلکه کتاب خلقت، به قلم صُنع الهی و کتاب قرآن مجید به قلم وحی الهی نوشته شده است و آنگاه که این علوم به قلب القا شود، نیازی به خواندن و نوشتن ندارد.
العنکبوت، آیه 48 و 49
اتفاقاً تمامی این معانی، در همین آیه بیان شده است و متذکر میگردد که علم پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، از نوع علوم نوشتاری نبوده است، بلکه وحی و القای به قلب بوده است، و حتی دیگرانی که قرآن مجید را قرائت میکنند، الزاماً فهم نمیکنند و ایمان نمیآورند، بلکه این حقایق باید به قلب راه یابد و با قلب درک شود:
«وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیمِینِكَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ» (العنکبوت، 48)
– تو هرگز پیش از این كتابی نمیخواندی و با دست خود چیزی نمینوشتی مبادا كسانی كه در صدد ابطال سخنان تو هستند شك و تردید كنند.
«بَلْ هُوَ آیاتٌ بَینَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا یجْحَدُ بِآیاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ» (همان، 49)
– بلکه این قرآن، آیات روشنی است در سینه کسانی که به آنان معرفت و دانش عطا شده است؛ و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمیکنند.