پرسش:
چرا مثلا اموال شخص کافر محترم نیست؟ حتی شنیدم اگه از اموالش دزدی کنیم بازم استفادش مشکلی نداره، یا مثلا غیبت کردن درباره شخص کافر اشکالی نداره درسته که مسلمان نیستن اما مثل ما انسانن این قضیهها با عدم نژاد پرستی و تکریم همه انسانها چطور قابل جمع هست؟
پاسخ:
مسلمانی یا گرایش به هر دین، مذهب و مکتبی، ربطی به “نژاد” ندارد که مصداق “نژادپرستی” باشد؛ تکریم هر انسانی نیز تعریف و حدّ و حدود خودش را دارد. به عنوان مثال، هر کسی به عنوان انسان محترم است؛ اما آیا باید دشمن را محترم و مکرم داشت؟! یا به عقاید جنایتکاران، چپاولگران، غاصبان، متجاوزان و فاسقان، احترام گذاشت؟! اینها همه دروغهای استعماری است!
متأسفانه بسیاری از باورهای مسلمانان، به ویژه در معارف (اعتقادات) و احکام اسلامی، افواهی (گفته دیگران) و شنیداری میباشد؛ و بدتر آن که شنیدههای خود را به صورت قطعی به اسلام نسبت میدهند و البته که ذهنشان درگیر میشود و با پرسشها یا حتی شبهات بسیاری مواجه میگردند!
●- به عنوان مثال: بسیاری نمیدانند که فرق است بین “وطن دوستی” با “وطن پرستی”؛ و فرق است بین “نژاد دوستی” با “نژاد پرستی”! آیا مردمانی که وطن خود، نژاد خود، و یا ملیت خود را دوست دارند، وطنپرست و نژاد پرست میباشند؟! اگر چنین باشد که اکثر مردم جهان، وطنپرست، نژاد پرست و … میباشند!
بدیهی است که “دوست داشتن”، با احساس تکبر نسبت به خاطر رنگ، زبان، ملیت، نژاد و … فرق دارد، لذا فرمود: «بزرگوارترین نزد خداوند متعال (اَکرَمَکُم عِندَ الله) ، با تقواترین شماست.
بسیار شنیدهاید [حتی در رسانۀ ملی]، به شهدای عزیز ما که همه فیسبیل الله و قربة الی الله، الله اکبر گویان به میدان رفتهاند و ذکرشان یا حسین، یا علی، یا فاطمه و یا مهدی علیهم السلام بوده، به عمد و یا به سهو میگویند: «شهید راه وطن»! در حالی که نه تنها او را متهم به شرک نمودهاند، بلکه ارزش مجاهدتش در راه خدا را به اندازۀ یک کافری که در راه دفاع از وطن کشته میشود، پایین میآورند؛ در حالی که خداوند متعال مقام شهدای خودش را بالا برده و به آنها فضیلت داده است!
معنای محترم نیست نیز این نیست که شما میتوانید تملک کنید؛ بلکه یعنی وظیفهای در تأمین امنیت و حفاظت از آن ندارید. آن هم همه جا صدق نمیکنید.
کافر
مسئله کفر، کافر و احکامش نیز همینطور است. اولاً چه کسی تمامی کفار را در یک صف قرار داده و یک حکم کلّی راجع به آنان صادر نموده است؛ ثانیاً چه کسی اجازه داده که هر کسی از جانب خودش حکم فقهی صادر کند و جان و مال کفار را بر خودش حلال کند؟! مگر همگان فقیه، مجتهد و قاضی هستند؟!
کفار به لحاظ فقهی به پنج گروه کلّی تقسیم میشوند:
الف – کفار ذمّی: یعنی کفاری [مثل اهل کتاب و …] که در کشور اسلامی زندگی میکنند، همزیستی مسالمتآمیز دارند، قوانین را رعایت میکنند. در این مورد حکومت اسلامی موظف است که جان و مال و ناموس آنها را مانند سایر شهروندان حفظ کند.
ب – کفار معاهد: یعنی آن دسته از کفاری که در کشور اسلامی و ذمه حکومت اسلامی زندگی نمیکنند، ولی با مسلمانان [حکومت اسلامی]، معاهداتی دارند و یا هر دو طرف برخی از معاهدات بین المللی را پذیرفتهاند. بدیهی است که مسلمان ضمن تعامل مسالمتآمیز، باید به تعهدات خود پایبند باشند و حقوق دیگران را رعایت کنند.
ج – کفار مستأمن: یعنی کفاری که از حکومت اسلامی و مسلمانان، امنیت میخواهند.
طلب امنیت نیز مصادیق مستقیم [پناهندگی] و غیر مستقیم یا عمومی دارد، مانند گردشگرانی که به صورت قانونی وارد کشور میشوند و طبق همان معاهدات، انتظار امنیت جانی و مالی دارند که حتماً باید رعایت شود.
د – کفار مهادِن: یعنی آن دسته از کفار که نه با مسلمانان در جنگ هستند و نه عهد و پیمانی دارند؛ مانند بسیاری از کشورها و ملتهای کافری که ما هیچگونه تعاملی با آنان نداریم. به این گروه نیز طبق حکم صریح قرآن مجید، نمیشود تعرضی نمود؛ باید از ناحیه مسلمانان در امنیت باشند، با عدالت با آنان رفتار شود و حتی نیکی به آنها نیز اشکالی ندارد و پسندیده است.
ھ – کفار حربی: یعنی آن دسته از کفار [چه اهل کتاب باشند و یا نباشند] که با مسلمانان وارد جنگ شدهاند و یا با جبهه دشمن همکاری دارند. مانند اسرائیل غاصب و جانی، و حامیانش.
بدیهی است که مسلمانان مسئول تأمین امنیت مالی و جانی آنها نیستند، اما معنایش این نیست که میتوانند در هر کجا، به جان و مال آنان تعرض نمایند.
آیا اگر در امریکا، اروپا، یا کشورهای اسلامی، بگویند: «این آقا اسرائیلی است، این آقا داعشی است و با داعش همکاری دارد، میتوان او را کشت و یا اموالش را ربود؟!»
بله، در میدان جنگ، نه تنها میتوان، بلکه باید به دشمن یورش برد، او را از پای درآورد، و البته که غنیمت گرفتن نیز جایز است.
چند فتوا:
پاسخ شفاهی از دفاتر آیات عظام: مکارم، خامنهای«ایدهم الله»
تصاحب و غصب اموال غیر مسلمان در ممالک غیر اسلامی اگر در حال جنگ با مسلمین نباشند جایز نیست و اگر در حال جنگ با مسلمین باشند، بهتر است مسلمانان چنین کاری انجام ندهند.
پاسخ کتبی دفتر حضرت آیت الله العظمی بهجت «مدظله العالی»
[تصاحب اموال آنان] جایز نیست مادامی که مال آنها به هدنه[صلح] محترم باشد، مگر در زمان جنگ که با اجازه خصوصی از حاکم شرع یا اعلان عمومی او مانعی ندارد.
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العطمی مکارم شیرازی:
اولاً: محاربه باید فعلیت داشته باشد هر چند آتش جنگی در هر روز روشن نباشد و ثانیاً: افرادی که به حکومت محارب کمک نمیکنند جزو محارب محسوب نمیشوند. اموال محاربین را میتوان تملیک کرد، مشروط بر اینکه مشکل خاصی از قبیل بدنامی مسلمین ایجاد نشود.
پرسش: تصرف در اموال شهروندان کشورهای محارب در آن کشورها، بدون رضايت آنها جايز است؟
پاسخ: اين کار چون به نام نيک، حيثيت و آبروی مسلمانان ضرر وارد میکند، بايد از آن خودداری کرد و اين اموال از قبيل غنائم جنگی محسوب نمیشود.
*- بنابراین، حتی تملیک اموال کافر حربی نیز شرط و شروطی که در رأس آنها اذن حاکم شرع (ولی فقیه) میباشد.
غیبت:
بله، حکم کلی است که غیبت از گناهان کبیره و مانند خوردن گوشت برادر مرده میباشد، لذا مسلمان، نه غیبت میکند و نه به غیبت گوش میکند، اما موارد بسیاری وجود دارد که “غیبت” در آنها مجاز میباشد، حال خواه غیبت شونده مسلمان باشد و یا کافر! به عنوان مثال:
●- فسق آشکار، غیبت ندارد. یعنی اگر کسی علنی کفر ورزید و شما بگویید:«فلانی کافر است» – یا علنی شرب خمر کرد و شما بگویید:«فلانی شرابخوار است» و …، مصداق غیبت نمیباشد. اما فقط موارد فسق آشکار غیبت نیست و کسی حق ندارد عیبهای دیگر را بدون دلیل موجه بازگو نماید.
●- اگر از شخص غیبت شونده بر دین ترس باشد، پس جایز است غیبت او تا ضرری به دین وارد نشود. مثل این که در غیابش اطلاعرسانی شود، و بگویید: «فلانی، کافر، یا دشمن، لجباز، دروغگو، فتنهگر، دروغگو، شایعه پراکن، کلاهبردار و … میباشد».
●- مظلوم میتواند در مورد خاص ظلمش، از ظالم غیبت کند تا جلوی ظلمش را بگیرد و یا به حقش برسد. آیا تمامی دعاوی حقوقی، ضمن غیبت، تهمت نیست؟! در غیبت اتهامی زده میشود و دادگاه بررسی میکند که آیا این اتهام وارد است یا خیر؟
●- غیبت لازم و به جا، در مشورت برای ازدواج. اگر کسی برای ازدواج مشورت خواست، و مخاطب علم به ایراد اساسی داشت، باید اظهار کند و حتی اگر کسی مشورت نخواست، اما این اطلاع برای او لازم و ضروری باشد.
آیت الله العظمی سیستانی: «نصیحت مؤمن؛ پس جایز است غیبت به قصد نصیحت [باشد] همانند اینکه کسی در امر ازدواج زنی مشورت میخواهد پس جایز است نصیحت او اگر چه مستلزم آن شود که عیب آن زن را اظهار کند ، بلکه جایز است بدون اینکه شخص طلب مشورت کند به نیازمند مشورت عیب او را بگوید، اگر یقین داشته باشد که مفسدهای بزرگ بر ترک نصیحت مترتب خواهد شد.
●●●- نتیجه آن که نه در مباحث اعتقادی و نه در مسائل فقهی (احکام) نباید به شنیدهها بسنده نمود؛ و مهمتر آن نباید ندانسته به اسلام نسبت داد!