پرسش:
خیر عمومی که از زمان ارسطو طرح شد و اکنون نیز توسط نئولیبرالها و جامعهگرایان مطرح میشود، در قرآن کریم چگونه طرح شده است؟
پاسخ:
همانطور که اشاره نمودید، این بحث از دیرباز مطرح بوده است، پس حتی در چند کتاب نیز نمیتوان به جوانب آن [به ویژه در معارف قرآنی] پرداخت، لذا فقط به چند نکته اشارهی اجمالی میشود.
●- هر کجا که جمعیت بشری، بیش از یک نفر باشد، “عموم” به جمع آنها اطلاق میگردد، و لازم است توجه نماییم که حتی حضرت آدم علیه السلام نیز به صورت منفرد، قدم بر زمین و زندگی دنیوی نگذاشتند.
●- بنابراین، از همان زمان که بشر زندگی اجتماعیاش در زمین را آغاز نمود، خداوند علیم و حکیم، شریعت (قوانین) خود را برای رشد و کمال فردی و اجتماعی بشر ابلاغ نمود؛ لذا سابقهی طرح موضوعی تحت عنوان “خیر عمومی”، به همان آغاز حیات بشری در زمین میرسد که بسیار پیش از ارسطو بوده است. منتهی به ما القا میکنند که حتماً باید در اندیشهی ما، مبدأ عقل، شعور، منطق، علم، حکمت و قوانین، به یونان باستان (افلاطون، ارسطو و …) برسد؟!
«وَإِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (العنکبوت، 16)
ترجمه: و ابراهیم را (به یاد آر)، هنگامی که به قومش گفت: «الله را برستید و از او پروا بدارید، این برای شما خیر است، اگر بدانید»!
●- گاهی آدمی، به جای غوطهور شدن در اقیانوس بیکران اندیشهی علمی، در زندان انفرادی و بسیار کوچک “الفاظ و واژهها”، محبوس میگردد! بسیاری از محققان را میبینیم که هر گاه میخواهند راجع به موضوعی در قرآن کریم، حدیث یا کتب دیگر مطالعه کنند، عین یک لفظ را در موتورهای جستجو درج میکنند و به آن چه برایشان به نمایش در میآید، بسنده مینمایند! حال اگر از آنان بپرسید: واژگانی چون “خیر عمومی” – “مصلحت عمومی” – “منعفت عمومی” و …، چه وجه تمایز یا تشابهی دارند، نمیدانند!
قرآن کریم:
الف – از آنجا که قرآن کریم، کلام وحی برای هدایت کل بشر است و بشر نیز به صورت اجتماعی زندگی میکند، و حتی اگر مدتی، یا در جایی تنها باشد، باز هم خود را متعلق به یک جامعهای میداند، مباحث و احکام اجتماعی قرآن کریم، در شئون متفاوت زندگی، به مراتب بیش از مباحث و احکام فردی آن میباشد.
از اینرو، اگر حتی همین واژهی “خیر” که در مقابل “شرّ” قرار دارد را مورد مطالعه قرار دهند، آیات بسیاری را مییابید که به خیر جمعی “خَيْرٌ لَكُمْ” و شر جمعی “شَرٌّ لَكُمْ”، تصریح دارد.
ب – در قرآن کریم، به مبدأ و منشأ “خیر” و بالتبع معنا و مصادیق حقیقی آن تأکید دارد. “خیر”، همان هستی و کمال است؛ امری است که سبب رشد [فردی یا اجتماعی] گردد و “منفعت” و “مصلحت” حقیقی نیز همین است؛ لذا فقط هستیبخشِ علیم و حکیم است که میتواند [و باید] بفرماید: «چه چیزی برای فرد و جامعه خیر است و چه چیزی شرّ».
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ فَآمِنُوا خَيْرًا لَكُمْ وَإِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا» (النساء، 170)
ترجمه: ای مردم! پیامبر (ی که انتظارش را میکشیدید،) حق را از جانب پروردگارتان آورد؛ به او ایمان بیاورید که برای شما بهتر (خیر) است! و اگر کافر شوید، (به خدا زیانی نمیرسد، زیرا) آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداست، و خداوند، دانا و حکیم است.
●- در نگاه نظریهپردازان مادهگرا (ماتریالیست) از جمله نئولیبرالیستها (با نظریات جان رالز – John Rawls)، و یا جامعهگرایان (با نظریات سندل – Michael J. Sandel )، خیر و شرّ، در نهایت اعتباری، قراردادی و تفاهمی است، لذا نه خودش و نه مصادیق، هیچ اعتباری ندارند!
●- خیر قراردادی در عرصهی سیاست و حکومت نیز نه سخن جدیدی است و نه استراتژی و تاکتیک جدیدی میباشد. حتی حاکمان دورتر از فرعون نیز “خیر عمومی” را بر اساس توافقات خود تعریف میکردند. در تاریخ اسلام نیز “سقیفه”، یک نسخه و مصداق کامل از “خیر عمومی، نه بر اساس وحی و در چارچوب شرع، بلکه مبتنی بر مذاکره، تفاهم و قرارداد بین افراد” میباشد! آیا خیر شد؟!
ج – با توجه به حاکمیت نظام “علیّ و معلولی” بر کل عالم هستی و هم چنین برخورداری بشر از قوهی عجیب “اختیار”، به ویژه در تقریر سرنوشت دنیوی و اخروی خود، تحقق تمامی “خیرها و شرّها”، در تمامی اندیشهها، منوط به “اگر” میگردد. میگویند: «اگر چنین کنیم، به چنان نتیجهای میرسیم» یا «اگر چنین شود، چنان میشود». یعنی تحققها، همه “مشروط” میباشند؛ چنان که میدانیم عاقبت بهشت یا جهنم نیز مشروط است.
این معنا، در آیات قرآن کریم، بسیار روشنتر و معمولاً با کلمهی «إن = اگر» بیان شده است که به عنوان مثال، به چند آیه که مربوط به “خیر جمعی” میباشد، اشاره میشود:
خیر مشروط به علم:
«وَلَا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا إِنَّمَا عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (النّحل، 95)
ترجمه: و پيمان خدا را به بهاى ناچيزى مفروشيد، زيرا آنچه نزد خداست، همان براى شما بهتر است (خیر شماست) اگر بدانید.
خیر مشروط به ایمان:
«بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ» (هود علیه السلام، 86)
ترجمه: آنچه خداوند برای شما باقی گذارده، برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید! و من، پاسدار (نگهبان) شما (از خیر و شرّ فردی و جمعی شما) نیستم!
خیر در مصلحت و منافع جمعی، هر چند با آرای شخصی منافات داشته باشد:
«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» (البقره، 216)
ترجمه: جهاد (از نوع جن) بر شما مقرر شد (اجتناب ناپذیر است)، و آن براى شما ناگوار است، و بسا چيزى را ناخوش داشته باشيد كه آن به سود شماست و بسا چيزى را دوست داشته باشيد كه به زيان شماست، و خدا مىداند و شما نمىدانيد.
خیر پنهان برای جمع، که در پیامد شرّ ظاهری [به ویژه در جنگ نرم] میآید:
«إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ» (النّور، 11)
ترجمه: مسلّماً کسانی که آن تهمت عظیم را عنوان کردند گروهی (متشکّل و توطئهگر) از شما بودند؛ امّا گمان نکنید این ماجرا برای شما بد است، بلکه خیر شما در آن است؛ آنها هر کدام سهم خود را از این گناهی که مرتکب شدند دارند؛ و از آنان کسی که بخش مهمّ آن را بر عهده داشت عذاب عظیمی برای اوست!
●- بنابراین، از ارسطو … گرفته تا جامعهگرایان و نئولیبرالیستها، هیچ کدام هنوز نتوانستند به طور کامل، مبدأ خیر را بشناسند و بشناسانند و تعریف جامعی برای خیر ارائه دهند و چگونگی تحقق آن را تعریف و تدوین کنند، چرا که بشر با قطع ارتباط با “خیر”، نمیتواند به سوی خیر برود. “خیر”، نه تنها تعریف درست و حقیقی میخواهد، بلکه تبیین و نیز الگوی حقیقی و زنده میخواهد، و نمیتوان به مفاهیم بسنده نمود. این امور قراردادی نیست.
«وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ» (الأنبیاء، 73)
ترجمه: و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت میکردند؛ و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم؛ و تنها ما را عبادت میکردند.