بقعه از «ب ـ ق ـ ع» در لغت به معناي قسمتي از زمين است كه از نقاط همجوارش متمايز باشد.[۱] همچنين بر صومعه، زيارتگاه، مقبره، و مزار امامان دين و بزرگان[۲] و اتاقك گرداگرد مزار ايشان[۳] اطلاق شده است. بقيع* از همين ريشه و نام مشهورترين قبرستان مسلمانان است كه در جنوب شرقي مسجدالنبي(ص) قرار دارد. با هجرت پيامبر به مدينه و گسترش اين شهر، تعيين قبرستاني براي دفن اموات مسلمانان ضرورت يافت. از اين رو، پيامبر(ص) در پي بازديد از سرزمينهاي گوناگون مدينه، بقيع را كه در مسير باب جبرئيل مسجد قرار داشت،[۴] برگزيد.[۵] از زمان اين رويداد گزارشي در دست نيست؛ ولي با توجه به هنگام وفات اسعد بن زراره خزرجي در شوال سال اول ق. و دفن او در بقيع، شايد بتوان تعيين بقيع را به عنوان قبرستان مسلمانان به سال اول و پس از بناي مسجد يا همزمان با آن دانست.[۶] البته برخي نويسندگان به قرينه مرثيه عمرو بن نُعمان بياضي، تاريخ دفن مردگان در بقيع را پيش از اسلام ياد كرده و گفتهاند كه با ظهور اسلام، اين قبرستان به مسلمانان اختصاص يافت.[۷]
با دفن صحابي بزرگ عثمان بن مظعون[۸] به سال دوم ق. و سپس دفن ابراهيم فرزند خردسال پيامبر(ص) به سال دهم ق. و نيز با تشويقهاي ايشان[۹]، اين قبرستان مورد توجه اصحاب قرار گرفت و مدفن بزرگان صحابه و شخصيتهاي اسلامي شد؛ جواز و مطلوبيت زيارت قبور اموات افزون بر اين كه از آيات قرآن كريم از جمله آيات ۲۱ كهف/۱۸ و آيه ۸۴ توبه/۹ برداشت ميشود،[۱۰] در روايتهاي گوناگون پيامبر(ص) سفارش شده است.[۱۱] اين روايتها آنچنان فراوان هستند كه در برخي كتابهاي روايي فصلي مستقل به آنها اختصاص يافته است.[۱۲] پيامبر(ص) هر شب جمعه به بقيع ميرفت و مدفونان آن را با جملاتي مخاطب قرار ميداد.[۱۳] او در واپسين سال زندگاني خود از سوي خداوند مأمور شد تا به بقيع رود و براي اموات طلب آمرزش كند.[۱۴] از عايشه نيز گزارشهايي درباره حضور پيامبر در بقيع و طلب آمرزش براي اهل بقيع در دست است.[۱۵] بقيع مورد توجه اهل بيت: نيز بوده و گزارشهايي از زيارت بقيع از جانب آنها در منابع ياد شده است.[۱۶] در روايتهاي اهل بيت: زيارت قبور مؤمنان مايه خوشحالي آنها دانسته شده و سفارش گشته كه بر مزار پدر و مادر و امامان، از خداوند نياز بخواهند.[۱۷] از اين رو است كه دانشوراني بسيار از شيعه[۱۸] و سني[۱۹]زيارت بقيع را مستحب دانسته و بر استحباب زيارت قبر مطهر پيامبر(ص) اجماع كردهاند.[۲۰] بر پايه گفته رفعت پاشا (م.۱۳۵۳ق.) مردم مدينه هر پنجشنبه به زيارت اهل قبور بقيع ميرفتند و بر قبرها دستههاي ريحان و كنار آنها شاخههاي گل ميچيدند.[۲۱]
رواج دفن مسلمانان و شخصيتهاي ديني در بقيع و توجه فراوان مسلمانان به استحباب زيارت قبور بزرگان و مؤمنان، به تدريج موجب شد تا بناهايي بر برخي از اين قبور برپا گردد. از جمله اين شخصيتها ميتوان به عباس بن عبدالمطلب عموي پيامبر(ص)، چهار امام شيعيان و چهرههايي ديگر از بنيهاشم و بستگان پيامبر(ص)، صحابه بزرگوار او و دانشوران و نخبگان مسلمان در طول تاريخ اشاره كرد. (← ادامه مقاله)
نخستين گزارشها از ساخت بنا بر قبور كه در منابع نخست با عنوان مسجد از آن ياد شده است، به عهد نبوي بازميگردد. بر اين اساس، ابوجندل بن سهيل از تيره بنيعامر بن لؤي مسجدي بر قبر ابوبصير عتبة بن اَسيد ثقفي (م.قبل از۸ق.) ساخت[۲۲] و رسول خدا(ص) با وجود آگاهي از اين كار، آن را نهي نكرد. پس از رحلت پيامبر(ص) و دفن او در خانه خود، حفظ و تعمير اين بنا از همان سالهاي آغازين مورد اهتمام مسلمانان و خلفا بوده است. عمر بن خطاب (حك: ۱۳-۲۳ق.) ديواري بر قبر پيامبر ساخت.[۲۳] عمر بن عبدالعزيز، حاكم مدينه به سال ۹۱ق. به دستور وليد بن عبدالملك اموي (حك: ۸۶-۹۶ق.) با هدف گسترش مدفن حضرت، خانه او را ويران كرد و در تجديد بنا، محوطه پيرامون قبر را به آن افزود و حجره او را با سنگ مرمر تزيين كرد.[۲۴] در روزگار ملك منصور نورالدين ايبك صالحي (حك: ۶۵۵-۶۵۷ق.) از مماليك مصر در سال ۶۵۶ق. با استفاده از مصالح ساختماني ارسالي از مصر، مرقد پيامبر(ص) تعمير و تزيين شد[۲۵] و نخستين گنبد به نام «قبه زرقا*» بر حجره شريفه در حكومت سلطان قلاوون مملوكي(حك: ۶۷۸-۶۸۹ق.) به سال ۶۷۸ق. زده شد.[۲۶] از سده دوم ق. ساخت بنا و بارگاه بر قبور در سرزمينهاي اسلامي رايج شد.[۲۷] بر قبر امير المؤمنين(ع) گنبدي به دستور خليفه عباسي هارون الرشيد (حك: ۱۷۰-۱۹۳ق.) در سده دوم ق. ساخته شد.[۲۸] گنبد جعفر (م.۱۸۶ق.) پسر منصور عباسي نيز گواه وجود بنا و گنبد بر برخي قبور در ميانه سده دوم ق. است.[۲۹] اعتراض نكردن مسلمانان به اين كار، نشان دهنده صحت عمل خلفا و اتصال سيره مسلمانان در بناي بر قبور* است.[۳۰]
بر اين اساس، در طول تاريخ، بقعهها و گنبدهايي بر قبور بزرگان و شخصيتهاي مدفون در بقيع ساخته شد. (تصوير شماره ۱۳) مشهورترين اين بناها عبارتند از:
۱. بقعه عثمان بن مظعون صحابي پيامبر و ابراهيم فرزند خردسال رسول خدا(ص).
ابوسائب عثمان بن مظعون جُمحي صحابي بزرگ پيامبر(ص) بود. وي را نخستين مهاجري دانستهاند كه در مدينه وفات يافت. هنگام وفات وي را سال دوم يا سوم ق. نوشتهاند.[۳۱] بر پايه گزارشي، پيامبر(ص) پس از وفات عثمان بن مظعون، وي را در بخش مياني بقيع دفن كرد و فرمود: «هذه الروحاء»؛ «اين جا، مكان راحتي و آسايش است.»[۳۲] از آن پس سنگي را به نشانه اين قبر بر آن نهاد.[۳۳] اين سنگ تا هنگام حكمراني مروان بن حكم بر مدينه، در دوره حكومت معاوية بن ابيسفيان (حك: ۴۰-۶۰ق.) بر قبر عثمان قرار داشت تا اين كه به فرمان وي از آن جا برداشته شد[۳۴] و به گزارشي آن را بر قبر عثمان بن عفان نهادند[۳۵] كه تا آن هنگام بيرون از بقيع قرار داشت و تازه به بقيع پيوسته بود؛ پس از وفات ابراهيم پسر ۱۸ ماهه پيامبر(ص) به سال دهم ق. او امر كرد كه وي را كنار قبر عثمان بن مظعون دفن كنند[۳۶] و بالاي قبر ابراهيم نيز سنگي به عنوان علامت نصب كرد.[۳۷] سپس بالاي قبر او ايستاد و بر ساكنان آن سلام داد.[۳۸]
روايتي از دفن رقيه (م.۲ق.)[۳۹] و زينب (م.۸ق.) دختران رسول خدا نزديك قبر عثمان بن مظعون حكايت دارد.[۴۰]
گزارشهايي از دفن افرادي چون عبدالرحمن بن عوف زهري از مهاجران به حبشه و مدينه (م.۳۱/۳۲ق.) كه با عثمان بن مظعون پيمان بسته بود تا كنارش دفن شود[۴۱]، ابو اَمامه اسعد بن زراره خزرجي از حاضران در دو بيعت عقبه و نقيب بنينجار (م.اول ق.)، سعد بن ابيوقاص زهري از نخستين اسلام آورندگان(م.۵۵ق.)، عبدالله بن مسعود هَذلي از نخستين اسلام آورندگان و از مهاجران به حبشه و مدينه (م.۳۲ق.)،[۴۲] خُنيس بن حذافه سهمي داماد عمر و از مهاجران به حبشه و مدينه و از شهداي احد (م.۳ق.) و فاطمه بنت اسد مادر امام علي(ع) (م.۳ق.)[۴۳] كنار قبر عثمان و ابراهيم حكايت دارند. بر اين قبور گنبد و ضريحي ساخته شده بود كه منابع پيشين به هنگام ساخت و نيز سازنده آن اشاره ندارند. شماري از محققان با توجه به شباهت ضريح ساخته شده براي قبور امامان شيعه و عباس با ضريح موجود بر اين قبور، ساخت اين بنا را نيز به مجدالملك براوستاني* (م.۴۹۲/۴۹۳ق.) وزير ايراني سلطان بركيارق سلجوقي (حك: ۴۸۶-۴۹۸ق.) نسبت ميدهند.[۴۴]
ابن جبير (م.۶۱۴ق.) در وصف اين ضريح، آن را از جنس چوب دانسته كه با نقشهاي بديع تزيين شده بود و ميخكوبيهايي به شكل بسيار زيبا بر آن ديده ميشد. اين ضريح به صورت پنجرهاي چوبي بود كه رو به قبله باز ميشد.[۴۵] مطري (م.۷۴۱ق.) نيز همراه اشاره به مرقد ابراهيم، از ضريح مشبك سمت قبله مرقد ياد كرده است.[۴۶] گنبد ساخته شده بر اين بقعه به رنگ سفيد بود.[۴۷] از گزارشها درباره اين گنبد كه واپسين آنها به رفعت پاشا به سال ۱۳۲۵ق.[۴۸] بازميگردد، برميآيد كه اين بنا تا هنگام ويراني اول بقعههاي بقيع در سال ۱۲۲۰ق. در دولت اول سعودي باقي بوده است.[۴۹] اكنون قبور موجود در اين بقعه نشانهگذاري شده است.
۲. بقعه امامان شيعه: و عباس عموي پيامبر(ص):
عقيل بن ابيطالب برادر امام علي(ع) بيرون بقيع و در سمت جنوب آن
خانهاي بزرگ[۵۰] در برابر خانه امام علي(ع) داشت.[۵۱] (تصوير شماره ۱۴) به گزارشي، پيامبر(ص) در گوشهاي از اين خانه ميايستاد و براي اهل بقيع آمرزش ميطلبيد. روايت شده كه دعا كردن در آن مستجاب است.[۵۲] در گذر زمان، اين خانه مكان دفن بزرگاني از بنيهاشم شد و بعدها به بقيع ملحق گشت. در منابع، اين بخش از بقيع به مقابر بنيهاشم شهرت يافته است.[۵۳] فاطمه بنت اسد (م.۳ق.)، عباس بن عبدالمطلب (م.۳۲ق.) عموي پيامبر(ص)، چهار تن از امامان شيعه، امام حسن (شهادت ۴۹/۵۰ق.)[۵۴]، امام سجاد (شهادت ۹۴/۹۵ق.)[۵۵]، امام محمد باقر (شهادت حدود ۱۱۴/۱۱۷ق.)[۵۶] و امام جعفر صادق: (شهادت ۱۴۸ق.)[۵۷] از مدفونان در اين خانهاند. بر پايه روايتي، امام سجاد(ع) اين خانه را در حدود سال ۶۵ق. بازسازي كرد.[۵۸]
از هنگام پيوستن خانه عقيل به بقيع و ساخت بارگاه بر اين قبور، آگاهي دقيقي در دست نيست. با توجه به وجود مدفن عباس بن عبدالمطلب، جدّ عباسيان، در اين خانه، به احتمال ميتوان گفت كه دهههاي نخست سده دوم ق. كه همزمان با روي كار آمدن عباسيان است، هنگام تقريبي اين امر بوده است. شايد از اين رو است كه در گزارشهاي سده دوم ق. و از آن پس، به وجود اين قبور اشاره شده است. ابن زباله (م.۱۹۹ق) از وجود مسجدي (حرم) بر قبر عباس بن عبدالمطلب و امامان شيعه خبر داده است.[۵۹] ابن شبه (م.۲۶۲ق) نيز از وجود مسجدي در سده سوم ق. بر قبر فاطمه بنت اسد گزارش داده است.[۶۰] با توجه به نزديكي قبور امامان شيعه و عباس به قبر فاطمه، به نظر ميرسد كه همه اين قبور را در بر ميگرفت. مسعودي (م.۳۴۵ق.) عبارت اين سنگ را چنين گزارش داده است: «بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد للَّه مُبِيد الأمم و محيي الرمم هذا قبر فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه و سلم سيدة نساء العالمين و قبر الحسن بن علي بن ابيطالب و علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب و محمد بن علي و جعفر بن محمد رضي الله عنهم».[۶۱]
از ساخت نخستين گنبد بر مزار عباس و امامان شيعه نيز گزارشهايي متناقض در دست است. آوردهاند كه در سده پنجم ق. مجدالملك براوستاني گنبدي بر قبور امامان شيعه و عباس ساخت كه بسيار بزرگ بود.[۶۲] مطري به ساخت اين گنبد بزرگ در دوران حكومت ناصر احمد بن مستضيء عباسي (حك: ۵۷۵-۶۲۲ق.) اشاره ميكند.[۶۳] ابن نجار (م.۶۴۳ق.) كه همعصر با ناصر عباسي است، به قدمت گنبد تصريح دارد.[۶۴] از اين رو، به نظر ميرسد كه گزارش مطري غيرواقعي است. توصيفات ابن جبير از اين گنبد و قبور درون آن، از دقت بيشتر برخوردار است. وي گنبد ساخته شده بر اين قبور را بسيار مرتفع شمرده كه نزديك در ورودي بقيع قرار داشت. قبور درون بقعه، بزرگ و از سطح زمين بلندتر بودند. اين قبور ضريحي چوبين داشتند كه با نقوشي برجسته از جنس مس با ميخكوبيهايي تزيين شده بود.[۶۵] عبدري (م.بعد از ۷۰۰ق.) اين بقعه را همراه با بقعه عثمان بن عفان بزرگترين و زيباترين بارگاه بقيع دانسته است.[۶۶] ابن نجار از وجود دو در براي بقعه ياد ميكند كه تنها يكي از آن دو هنگام زيارت گشوده ميشد.[۶۷] از ديگر كساني كه درباره چگونگي بقعه، گنبد و ضريح قبور امامان شيعه به اين مطلب اشاره كردهاند، ميتوان از ابن بطوطه[۶۸]، خالد بن عيسي (زنده به سال ۷۴۰ق.)[۶۹] و سمهودي (م.۹۱۱ق.)[۷۰] ياد كرد. محمد حسين فراهاني، از رجال دربار قاجار، در گزارش خود از سفر حج سال ۱۳۰۲ق. از بقعه هشت ضلعي امامان شيعه و عباس خبر ميدهد. بر پايه اين گزارش، در اين بقعه صندوقي بزرگ از جنس چوب مرغوب بود و ميان اين صندوق بزرگ دو صندوق چوبي ديگر قرار داشت. درون يك صندوق قبر چهار امام شيعيان و درون صندوق ديگر قبر عباس قرار داشته است.[۷۱]
اين گزارش كه همانند آن در سفرنامه ۱۲۹۲ق. فرهاد ميرزا نيز به چشم ميخورد[۷۲]، بيانگر ساخت ضريحي جديد است كه در گزارشهاي تا پيش از سده دهم ق. از آن ياد نشده است. بقعه عباس و امامان بقيع طي سدههاي پياپي مورد تعمير و مرمت قرار گرفت. منابع از تعمير بقعه به سال ۵۱۹ق. به دستور مسترشد عباسي (حك: ۵۱۲-۵۲۹ق.) و نيز در روزگار مستنصر عباسي (حك: ۶۲۳-۶۴۰ق.) گزارش دادهاند. كتيبه نصب شده بالاي محراب بقعه كه دربردارنده دستور خليفه مستنصر براي تعمير بقعه است، اين ادعا را تأييد ميكند.[۷۳] از تعمير اين بقعه به سال ۱۲۳۴ق. به دستور سلطان محمود عثماني (حك: ۱۲۲۳-۱۲۵۵ق.) و به دست محمد علي پاشا و نيز به سال ۱۲۹۲ق. در دوران حكومت عبدالعزيز خان عثماني (حك: ۱۲۷۷-۱۲۹۳ق.) گزارش شده است.[۷۴] آوردهاند كه پس از بازسازي سال ۱۲۳۴ق. اين بقعه و ديگر بارگاههاي بقيع همه ساله تعمير ميشدند.[۷۵] (تصوير شماره ۱۵)
۳. بقعه حضرت فاطمه بنت اسد:
فاطمه بنت اسد (م.۳ق.) از ديگر مدفونان در بقيع است كه بر قبر وي بنايي ساختند. گزارشها حكايت دارند كه پيامبر به دليل علاقه فراوان به فاطمه بنت اسد مادر امام علي(ع) او را مادر خود ميدانست.[۷۶] پس از رحلت آن بانو، او را با آداب ويژه دفن كرد. لباس خود را به جاي كفن بر او پوشاند و براي ايمني يافتنش از فشار قبر، لحظاتي در گور او خوابيد. كهنترين مدينهشناسان و منابع مدينهشناسي قبر وي را نزديك قبر عباس و در خانه عقيل ميدانند.[۷۷] در سده ۷ق. ابن نجار و پس از وي بسياري از تاريخنگاران و مدينهشناسان مكان قبر وي را به اشتباه در شمال شرقي بقيع و شمال بقعه عثمان بن عفان دانسته و از رواج زيارت اين قبر در دوران خود گزارش دادهاند.[۷۸] منابع پسين نيز اين نظر را تأييد كردهاند.[۷۹] سمهودي اين گزارش را مردود و آن را نتيجه برداشت اشتباه ابن نجار از گزارش منابع پيشين دانسته و خود از دفن فاطمه نزديك قبر ابراهيم و عثمان بن مظعون در روحاء گزارش داده است.[۸۰]
با پيوستن خانه عقيل به بقيع و نيز ساخت بنا بر روي قبور امامان شيعه، قبر فاطمه نيز كه در جنوب غربي اين قبور قرار داشت، در اين بنا قرار گرفت. گزارش ابن شبه از وجود مسجدي در سده سوم ق. در اين مكان ميتواند از ساخت نخستين بنا بر اين قبر حكايت كند.[۸۱] اين قبر هيچگاه داراي ضريح نبوده و تنها پارچهاي گرانبها و گلابتون بر آن كشيده بودند.[۸۲] بر پايه وقفنامه سلطان سليمان عثماني به سال ۹۴۷ق. پردهاي ويژه براي اين بقعه و بقاع ديگر فرستاده شد.[۸۳] در سدههاي اخير و در هنگام ازدحام حاجيان، شبكهاي از فولاد در جلوي طاقنما به صورت حائلي ميان قبر و فضاي عمومي درون حرم قرار ميگرفت.[۸۴] اين شبكه در زمان ويراني بقاع بقيع در ۸ شوال سال۱۳۴۴ق. به هفت قطعه تقسيم شد كه شش قطعه آن را روي ديوار سمت راست و چپ در ورودي محوطه حرم حضرت حمزه(ع) و قطعه ديگر را سمت قبور شهدا نزديك كوه اُحد نصب كردند.[۸۵]
۴. بقعه همسران پيامبر:
از ديگر بقاع مهم قبرستان بقيع، بقعهاي بود كه بر مزار برخي همسران پيامبر(ص) بنا نهاده شده بود و در فاصله پنج متري جنوب قبر عقيل[۸۶] و شمال قبور امامان شيعه قرار داشت. بناي اين بقعه به سال ۸۵۲ق. و در دوران حكومت امير جقمق مملوكي (حك: ۸۴۲-۸۵۷ق.) به دست امير بردبك معمار ساخته شده بود.[۸۷] اين قبور پيش از آن با ديوار سنگي كوتاه از ديگر قبرها متمايز شده بودند.[۸۸] فرهاد ميرزا (م.۱۳۰۵ق.) در سفر خود به سال ۱۲۹۲ق. به وجود ضريح بر اين قبور اشاره دارد.[۸۹]
به رغم تصريح بسياري از منابع به دفن همه همسران پيامبر جز خديجه و ميمونه در بقيع[۹۰]، در تعيين شمار همسران وي كه در اين بخش از بقيع و در اين بارگاه مدفون شدهاند، اختلاف نظر دارند. ابن شبه از وجود قبر امحبيبه، دختر ابوسفيان، در خانه عقيل و قبر امسلمه در بيت الاحزان ياد ميكند.[۹۱] ابن نجار به وجود چهار قبر برجسته در اين بارگاه بدون اشاره به همسران پيامبر اشاره كرده[۹۲]؛ اما سمهودي آگاهي از وجود اين تعداد قبر را درون بقعه به سبب مسطح بودن كف آنها ناممكن دانسته است.[۹۳] از اين رو، تصريح برخي منابع و سفرنامههاي پسين به نام هشت تن از همسران مدفون در اين بارگاه را بايد فاقد اعتبار دانست.[۹۴]
۵. بقعه عثمان بن عفان:
بقعه مهم بعد در انتهاي بقيع، متعلق به عثمان بن عفان است. پس از كشته شدن وي به سال ۳۵ق. از دفن جسدش در قبرستان بقيع پيشگيري شد و پيكرش در شرق بقيع[۹۵] در محلي به نام حُش/حَش (بستان) كوكب كه محل دفن مردگان يهودي بود[۹۶]، دفن شد. در روزگار حكومت مروان بن حكم بر مدينه، به دستور معاويه، ديوار ميان بقيع و حش كوكب* برداشته شد و كوشيدند تا با دفن مردگان مسلمان در فاصله ميان بقيع تا حش كوكب، قبر عثمان به بقيع افزوده شود.[۹۷]
ابن جبير از وجود گنبدي كوچك بر بقعه عثمان گزارش داده است.[۹۸] پس از وي، ابن نجار و نيز ابن بطوطه (م.۷۷۰ق.) از بزرگ بودن اين گنبد سخن گفتهاند.[۹۹] به نظر ميرسد كه در فاصله ديدار ابن جبير و ابن نجار، گنبدي بزرگ جايگزين گنبد پيشين شده است. ساخت اين گنبد را به اسامة بن سنان صالحي، از اميران سلطان صلاح الدين ايوبي، به سال ۶۰۱ق. نسبت دادهاند.[۱۰۰] عبدري (م. بعد از۷۰۰ق.) اين بقعه را همراه با بقعه عباس، بزرگترين و زيباترين بارگاههاي بقيع دانسته است.[۱۰۱]
۶. بقعه عقيل بن ابيطالب و عبدالله بن جعفر:
بقعه معروف ديگر، بقعه عقيل (م. حدود۶۰ق.) برادر امير المؤمنين و نيز عبدالله بن جعفر (م.۸۰ق.) برادرزاده عقيل است. اين دو در خانه عقيل و در يك قبر[۱۰۲] دفن شدهاند. مزار اينان نزديك به بقعه عباس و امامان شيعه و در فاصله پنج متري با قبور همسران پيامبر(ص)[۱۰۳] قرار دارد. ابوسفيان بن حارث (م.۱۵/۲۰ق.)، پسر عمو و برادر رضاعي پيامبر (ص) از ديگر مدفونان در اين بارگاه است.[۱۰۴] درباره زمان ساخت اين بقعه و سازنده آن، آگاهي چندان در دست نيست. گزارش ابن نجار از اين بقعه، از ساخت آن تا پيش از سده هفتم ق. حكايت دارد.[۱۰۵]
۷. بقعه دختران پيامبر:
بقعه منسوب به دختران پيامبر(ص)، رقيه (م.۲ق.) و ام كلثوم (م.۹ق.) همسران عثمان بن عفان، و زينب (م.۸ق.) همسر ابيالعاص بن ربيع از ديگر بقعههايي بود كه در شمال قبور امامان شيعه و جنوب غربي قبور همسران پيامبر(ص) و نزديك قبر عثمان بن مظعون قرار داشت. منابع از دفن رقيه[۱۰۶] و زينب[۱۰۷] در بقيع، نزديك به قبر عثمان بن مظعون، بر پايه سفارش پيامبر(ص) حكايت دارند. اما از مكان دفن ام كلثوم گزارشي در دست نيست. تنها نويسندگان پسين چون فرهاد ميرزا[۱۰۸] و رفعت پاشا[۱۰۹] به دفن ام كلثوم كنار ديگر دختران پيامبر اشاره نموده و به بقعه ساخته شده بر قبر اينان توجه كردهاند. بر اين قبور ضريحي برنجي قرار داشت.[۱۱۰]
۸ . بقعه حليمه سعديه:
در شمال شرقي بقيع، بقعهاي وجود داشت كه به حليمه، دايه پيامبر(ص) منسوب بود. منابع پيشين از زمان وفات اين بانو و مكان دفن وي سخن نگفتهاند. تنها قاضي عياض (م.۵۴۴ق.) از ديدار وي با ابوبكر و عمر ياد كرده[۱۱۱] و مقريزي (م.۸۴۵ق.) از وفاتش در روزگار پيامبر و تأثر رسول خدا از مرگ او ياد كرده است.[۱۱۲]
ابن بطوطه از قبر حليمه در بصره گزارش داده؛ اما در سفرنامههاي سدههاي اخير[۱۱۳] از وجود قبر اين بانو در بقيع و در مسير قبر عثمان بن عفان[۱۱۴] ياد شده است. بر اين قبر، گنبد و بارگاهي ساخته بودند كه تاريخ ساخت آن نامعلوم است. درون اين بارگاه، ضريحي چوبي بر قبر نصب شده بود.[۱۱۵] نايب الصدر شيرازي (م.۱۳۴۴ق.) در گزارش سفر حج خود به سال ۱۳۰۵ق. از دو بيت شعر تركي نگاشته شده بر در اين بقعه ياد كرده است.[۱۱۶]
۹. بقعه صفيه عمه پيامبر(ص):
ديگر قبري كه در بقيع بر آن بنايي ساخته بودند، قبر صفيه (م.۲۰ق.) دختر عبدالمطلب و عمه پيامبر(ص) است. اين قبر تا نيمه دوم سده ۱۴ق. بيرون از بقيع و در كوچهاي در بخش غربي آن قرار داشت.[۱۱۷] زمين كنار اين قبر از سوي عثمان بن عفان به مغيرة بن شعبه واگذار شد و مغيره در اين زمين براي خود خانهاي ساخت.[۱۱۸] از اين رو، قبر صفيه كنار ديوار اين خانه قرار داشت. مطري (م.۷۴۱ق.) از كوشش ناموفق معماران براي ساخت گنبد بر اين بنا خبر ميدهد.[۱۱۹] سمهودي (م.۹۱۱ق.) از بنايي بر قبر صفيه سخن گفته كه فاقد گنبد بوده است. سيد اسماعيل مرندي در سفرنامهاش به سال ۱۲۵۵ق. از وجود گنبدي بر بناي اين قبر گزارش داده است.[۱۲۰] بر اين اساس، بايد ساخت گنبد را در فاصله قرن۱۰ تا ۱۳ق. دانست؛ در سال۱۳۷۳ق. شهرداري مدينه با برداشتن ديوارهاي حائل ميان بقيع و كوچهاي كه قبر صفيه در آن قرار داشت، اين كوچه و زمينهاي مجاور آن را با مساحت ۳۴۹۴ متر مربع به بقيع پيوند داد.[۱۲۱] اكنون اين قبر درون بقيع و كنار ديوار غربي قرار دارد؛ وجود قبري گمنام كنار قبر صفيه، برخي نويسندگان پسين را به اشتباه واداشته و سبب شده كه اين قبر را به عاتكه، ديگر عمه پيامبر، نسبت دهند[۱۲۲]؛ اما منابع سيره و صحابهنگاري در اسلام آوردن عاتكه ترديد كردهاند.[۱۲۳]
۱۰. بقعه مالك بن انس:
از ديگر بناهاي ساخته شده در بقيع، بقعهاي است متعلق به مالك بن انس (م.۱۷۹ق.) از امامان مذاهب اهل سنت كه در روحاء بقيع و نزديك بارگاه ابراهيم قرار داشت. اين بقعه با گنبدي كوچك در گزارش ابن جبير ياد شده است.[۱۲۴] با توجه به اين گزارش، بايد ساخت اين بقعه را به پيش از سده هفتم ق. مربوط دانست. بناي اين بارگاه به حدي كوچك بود كه دفن فردي ديگر در آن امكان نداشت.[۱۲۵]
۱۱. بقعه نافع مولي ابن عمر:
از ديگر بارگاههاي ساخته شده در بقيع، بقعهاي است كه به نافع (م.۱۱۸/۱۲۰ق.) از قراء هفتگانه مدينه تعلق داشته است. اين بارگاه كنار بقعه مالك بن انس در شمال شرقي بقيع قرار داشت. سمهودي با توجه به آن كه چنين بارگاهي در گزارش مطري در سده ۸ق. نيامده، آن را از بناهاي ساخته شده پس از عصر وي دانسته؛ ولي از سازنده بقعه و هنگام ساخت آن گزارش نداده است.[۱۲۶]
۱۲. بقعه اسماعيل فرزند امام صادق(ع):
قبر اسماعيل (م.۱۳۳ق.) فرزند بزرگ امام صادق نيز از قبوري بود كه نخست بيرون بقيع و در غرب قبر عباس و امامان شيعه قرار داشت و بر آن بقعه و گنبدي ساخته بودند. ساخت اين بقعه و گنبد را به فاطميان نسبت دادهاند.[۱۲۷] فاصله اين آرامگاه تا بقعه امامان شيعه، حدود ۱۵ متر بود. پس از ويراني بقعههاي بيرون بقيع به دست وهابيان، گرداگرد قبر اسماعيل ديواري كشيدند. در سال ۱۳۵۳ش./۱۳۹۴ق. پس از زيرسازي و گسترش خيابان ابوذر، جسد اسماعيل با حضور بزرگان اسماعيليه[۱۲۸] به درون بقيع انتقال يافت و در سمت شرقي مقابر شهداي حره به سوي قبر حليمه سعديه دفن شد. اكنون اين قبر بر اثر ساخت پيادهروهاي درون بقيع، محو شده است.[۱۲۹]
ديگر بارگاههاي بقيع: از ديگر بقعهها و بارگاههاي بقيع، ميتوان به اين موارد اشاره كرد: بقعه و گنبدي كوچك بر قبر سعد بن معاذ رئيس اوس (م.۵ق.)[۱۳۰] و ابوسعيد خدري از بزرگان خزرج (م.۶۴ق.) در انتهاي بقيع[۱۳۱]، بقعهاي كوچك بر قبر ابن ابيالهيجاء (زنده در سده ۶ق.) از اميران دولت فاطمي در غرب بقعه عباس و امامان شيعه[۱۳۲]، بقعه امير چوپان از اميران ايلخاني (م.۷۲۳/۷۲۸ق.)[۱۳۳] نزديك بقعه ابن ابيالهيجاء و قبر شيخ احمد احسايي (م.۱۲۴۳ق.) بزرگ شيخيه، پشت بقعه امامان شيعه كه به سال ۱۳۰۲ق. از وجود ضريحي فلزي براي آن ياد شده[۱۳۴] است.
تخريب بقاع بقيع:
برخي اهل سنت به ويژه وهابيان در پرتو افكار ابن تيميه به رواياتي براي تخطئه بناي بر قبور استناد كرده[۱۳۵] و ساختن بنا بر قبور را بدعت و شرك دانستهاند.[۱۳۶] (← بناي بر قبور) بر پايه اين اعتقاد، در پي قدرت يافتن وهابيان در حجاز و بر خلاف وعده عبدالعزيز بن سعود به مسلمانان و نيز بر خلاف اجماع مذاهب كه نبايد به سبب اختلاف در فروع مذهبي يكديگر را تكفير كنند، آنان حكم ويراني همه بقعهها را در حجاز صادر كردند. در سال ۱۲۲۰ق. مدينه به محاصره نيروهاي وهابي درآمد و پس از تسليم شدن شهر، سعود بن عبدالعزيز همراه توقيف و تصرف همه اموال موجود درخزائن حرم نبوي، دستور ويران كردن همه گنبدهاي بقيع را صادر كرد.[۱۳۷] (تصوير شماره ۱۶) با توجه به موج اعتراض مسلمانان كشورهاي اسلامي به اهانتهاي سعوديان، دولت عثماني كه به بازپس گرفتن حرمين تمايل داشت، لشكري انبوه براي تصرف مدينه فرستاد و در ذيحجه ۱۲۲۷ق. مدينه را بازپس گرفت. برخي از اين بقعهها به سال ۱۲۳۴ق. به دستور سلطان محمود ثاني (حك: ۱۲۲۳-۱۲۵۵ق.) بازسازي شد[۱۳۸]؛ اما با حمله ديگر بار وهابيان به سال ۱۳۴۴ق. همه آثار تاريخي اين قبرستان به فتواي شيخ عبدالله بليهد، قاضي القضاة سعودي، در هشتم شوال همان سال ويران شد.[۱۳۹] (تصوير شماره ۱۷) اين بار نيز ويراني بقيع واكنشهايي بسيار ميان مسلمانان جهان برانگيخت. دولت ايران روز ۱۶ صفر سال ۱۳۴۴ق. را به مناسبت اين هتك حرمت، عزاي عمومي اعلان كرد. آيت الله مدرس پيگيريهايي انجام داد و مجلس ايران كميسيوني را براي بررسي اين موضوع تشكيل داد. مسلمانان در كشورهايي چون هند، پاكستان و نيز بخشهاي مسلماننشين شوروي سابق با برپايي همايش و ارسال پيام، به اين اقدام اعتراض كردند و دولت سعودي براي پيشگيري از خشم مسلمانان و توجيه كوششهاي خود، نمايندگان دولتهاي مسلمان را به مكه فراخواند. از ايران هيأتي مركب از غفار خان جلال السلطنه، وزير مختار ايران در مصر، و نيز حبيبالله خان هويدا در تاريخ ۲۴ شهريور ۱۳۰۴ش. وارد جده شد؛ ولي با ترفندهاي دولت سعودي و عدم پيگيري جدي از سوي مقامهاي كشورهاي اسلامي، اين قضيه مسكوت ماند.[۱۴۰] (← بقيع)
شيخ عبدالرحيم صاحب فصول حائري (م.۱۳۲۷ش.) از دانشوران تهران، در سال ۱۳۴۵ق. همراه گروهي از ايرانيان از راه شام به حج رفت و پس از مذاكراتي با ملك عبدالعزيز توانست رضايت پادشاه سعودي را براي بازسازي بخشي از قبور امامان شيعه جلب نمايد.[۱۴۱]
منابع
آثار اسلامي مكه و مدينه: رسول جعفريان، قم، مشعر، ۱۳۸۶ش؛ اثارة الترغيب: محمد بن اسحق الخوارزمي (م.۸۲۷ق.)، به كوشش الذهبي، مكه، مكتبة نزار مصطفي الباز، ۱۴۱۸ق؛ اخبار المدينه: محمد ابن زباله (م.۱۹۹ق.)، به كوشش ابن سلامه، مركز بحوث و دراسات المدينه، ۱۴۲۴ق؛ الاخنائيه: ابن تيميه (م.۷۲۸ق.)، به كوشش الداني بن منير، بيروت، المكتبة العصريه، ۱۴۲۳ق؛ ارشاد القلوب: حسن بن محمد الديلمي (م.۸۴۱ق.)، به كوشش سيد هاشم، دار الاسوه، ۱۴۱۷؛ الاستيعاب: ابن عبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به كوشش البجاوي، بيروت، دار الجيل، ۱۴۱۲ق؛ اسد الغابه: ابن اثير (م.۶۳۰ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي؛ الشفاء بتعريف حقوق المصطفي: قاضي عياض (م.۵۴۴ق.)، عمان، دار الفيحاء، ۱۴۰۷ق؛ الاعلاق النفيسه: ابن رسته (م. قرن۳ق.)، بيروت، دار صادر، ۱۸۹۲م؛ اعيان الشيعه: سيد محسن الامين (م.۱۳۷۱ق.)، به كوشش حسن الامين، بيروت، دار التعارف؛ امتاع الاسماع: المقريزي (م.۸۴۵ق.)، به كوشش محمد عبدالحميد، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۲۰ق؛ الانس الجليل بتاريخ القدس و الخليل: مجير الدين الحنبلي (م.۹۲۸ق.)، به كوشش عدنان يونس، عمان، مكتبة دنيس، ۱۴۲۰ق؛ انساب الاشراف: البلاذري (م.۲۷۹ق.)، به كوشش محمودي، بيروت، اعلمي، ۱۳۹۴ق؛ بحار الانوار: المجلسي (م.۱۱۱۰ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۴۰۳ق؛ البداية و النهايه: ابن كثير (م.۷۷۴ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۴۰۸ق؛ بقيع الغرقد في دراسة شامله: محمد امين اميني (م.۱۳۴۱ق.)؛ بقيع الغرقد: حاتم عمر طه و محمد انور البكري، مدينه، مكتبة الحلبي، ۱۴۲۴ق؛ البقيع قصة التدمير: يوسف الماجري، بيروت، مؤسسة بقيع لاحياء التراث، ۱۴۱۱ق؛ بهجة النفوس و الاسرار: عبدالله المرجاني (م.۶۹۹ق.)، به كوشش محمد شوقي، رياض، مكتبة الملك فهد، ۱۴۲۵ق؛ پنجاه سفرنامه حج قاجاري: به كوشش رسول جعفريان، تهران، نشر علم، ۱۳۸۹ش؛ تاج المفرق: خالد البلوي (م. قرن۸ق.)، به كوشش السائح، الامارات، احياء التراث الاسلامي؛ تاريخ حرم ائمه بقيع: محمد صادق نجمي، تهران، مشعر، ۱۳۸۶ش؛ التاريخ القويم: محمد طاهر الكردي، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، ۱۴۲۰ق؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك): الطبري (م.۳۱۰ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، ۱۴۰۳ق؛ تاريخ مدينة دمشق: ابن عساكر (م.۵۷۱ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۵ق؛ تاريخ المدينة المنوره: ابن شبّه (م.۲۶۲ق.)، به كوشش شلتوت، قم، دار الفكر، ۱۴۱۰ق؛ تاريخ معالم المدينة المنورة قديماً و حديثاً: احمد ياسين الخياري (م.۱۹۶۰م.)، عربستان، عامه، ۱۴۱۹ق؛ التحفة اللطيفه: شمس الدين السخاوي (م.۹۰۲ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۴ق؛ تخريب و بازسازي بقيع به روايت اسناد: تهران، مشعر، ۱۴۲۸ق؛ تذكرة الخواص: سبط بن الجوزي (م.۶۵۴ق.)، قم، الرضي، ۱۴۱۸ق؛ التعريف بما آنست الهجره: محمد المطري (م.۷۴۱ق.)، به كوشش الرحيلي، رياض، دار الملك عبدالعزيز، ۱۴۲۶ق؛ تفسير قرطبي (الجامع لاحكام القرآن): القرطبي (م.۶۷۱ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۴۰۵ق؛ التنبيه و الاشراف: المسعودي (م.۳۴۵ق.)، بيروت، دار صعب؛ الجواهر الثمينه: محمد كبريت المدني (م.۱۰۷۰ق.)، به كوشش محمد حسن، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۷ق؛ الحصون المنيعه: محسن الامين (م.۱۳۷۱ق.)، ۱۳۲۶ق؛ الخصال: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، ۱۴۱۶ق؛ الدرة الثمينه: محمد بن نجار (م.۶۴۳ق.)، به كوشش شكري، بيروت، دار الارقم بن ابيالارقم؛ دلائل الامامه: الطبري الشيعي (م. قرن۴ق.)، قم، بعثت، ۱۴۱۳ق؛ ذخائر العقبي: احمد بن عبدالله الطبري (م.۶۹۴ق.)، بيروت، دار المعرفه، ۱۹۷۴م؛ رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (م.۷۷۹ق.)، به كوشش التازي، الرباط، المملكة المغربيه، ۱۴۱۷ق؛ رحلة ابن جبير: محمد بن احمد (م.۶۱۴ق.)، بيروت، دار مكتبة الهلال، ۱۹۸۶م؛ رحلة العبدري: محمد عبدري (م. بعد از ۷۰۰ق.)، به كوشش علي ابراهيم كردي، دمشق، دار سعد الدين، ۱۴۲۶ق؛ الرحلة الورثيلانيه: حسن بن محمد ورثيلاني (م.۱۷۹۹م.)، قاهره، مكتبة الثقافة الدينيه، ۱۴۲۹ق؛ الرسائل العشر: ابن فهد الحلي (م.۸۴۱ق.)، به كوشش رجايي، قم، مكتبة النجفي، ۱۴۰۹ق؛ روح المعاني: الآلوسي (م.۱۲۷۰ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ الزيارة و التوسل: صائب عبدالحميد، قم، الرساله، ۱۴۲۱ق؛ سبل الهدي: محمد بن يوسف الصالحي (م.۹۴۲ق.)، به كوشش عادل احمد و علي محمد، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۴ق؛ سفرنامه فرهاد ميرزا: فرهاد ميرزا قاجار، به كوشش طباطبايي، تهران، مؤسسه مطبوعاتي علمي، ۱۳۶۶ش؛ سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م.۲۷۵ق.)، به كوشش محمد فؤاد، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۳۹۵ق؛ سنن النسائي: النسائي (م.۳۰۳ق.)، بيروت، دار الفكر، ۱۳۴۸ق؛ شرائع الاسلام: المحقق الحلي (م.۶۷۶ق.)، به كوشش سيد صادق شيرازي، تهران، استقلال، ۱۴۰۹ق؛ شرح الشفاء: قاضي عياض (م.۵۴۴ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۲۱ق؛ شرح نهج البلاغه: ابن ابيالحديد (م.۶۵۶ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، دار احياء الكتب العربيه، ۱۳۷۸ق؛ شعب الايمان: البيهقي (م.۴۵۸ق.)، به كوشش محمد سعيد، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۰ق؛ صحيح ابن حبان: علي بن بلبان الفارسي (م.۷۳۹ق.)، به كوشش الارنؤوط، الرساله، ۱۴۱۴ق؛ صحيح مسلم: مسلم (م.۲۶۱ق.)، بيروت، دار الفكر؛ صيانة الآثار الاسلاميه: جعفر سبحاني، معاونية التعليم و البحوث الاسلاميه؛ الطبقات الكبري: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۸ق؛ عنوان المجد في تاريخ نجد: عثمان بن عبدالله بن بشر، رياض، مكتبة الرياض الحديث؛ العين: خليل (م.۱۷۵ق.)، به كوشش المخزومي و السامرائي، دار الهجره، ۱۴۰۹ق؛ الفتاوي الكبري: ابن تيميه (م.۷۲۸ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر و مصطفي عبدالقادر، دار الكتب العلميه، ۱۴۰۸ق؛ فرهنگ فارسي: معين (م.۱۳۵۰ش.)، تهران، اميركبير، ۱۳۷۵ش؛ فصول من تاريخ المدينة المنوره: علي حافظ، جده، شركة المدينة المنوره، ۱۴۱۷ق؛ القاب الرسول و عترته: من قدماء المحدثين، قم، مكتبة النجفي، ۱۴۰۶ق؛ الكافي: الكليني (م.۳۲۹ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ۱۳۷۵ش؛ كامل الزيارات: ابن قولويه القمي (م.۳۶۸ق.)، به كوشش القيومي، قم، نشر الفقاهه، ۱۴۱۷ق؛ الكامل في التاريخ: ابن اثير (م.۶۳۰ق.)، بيروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق؛ كشف الارتياب: سيد محسن الامين (م.۱۳۷۱ق.)، به كوشش امين، مكتبة الحريس، ۱۳۸۲ق؛ كشف القناع: اسد الله بن اسماعيل التستري (م.۱۲۳۷ق.)، آل البيت:؛ لغتنامه: دهخدا (م.۱۳۳۴ش.) و ديگران، مؤسسه لغتنامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش؛ مجمع البحرين: الطريحي (م.۱۰۸۵ق.)، به كوشش حسيني، بيروت، الوفاء، ۱۴۰۳ق؛ مجمع الزوائد: الهيثمي (م.۸۰۷ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، ۱۴۰۲ق؛ المحيط في اللغه: صاحب بن عباد (م.۳۸۵ق.)، به كوشش محمد حسن آل ياسين، بيروت، عالم الكتاب، ۱۴۱۴ق؛ المدخل الي موسوعة العتبات المقدسه: جعفر خليلي، بيروت، الاعلمي، ۱۹۸۷م؛ مرآة الحرمين: ابراهيم رفعت پاشا (م.۱۳۵۳ق.)، قم، المطبعة العلميه، ۱۳۴۴ق؛ مروج الذهب: المسعودي (م.۳۴۶ق.)، به كوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق؛ مسالك الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام: الشهيد الثاني (م.۹۶۵ق.)، قم، معارف اسلامي، ۱۴۱۶ق؛ المستدرك علي الصحيحين: الحاكم النيشابوري (م.۴۰۵ق.)، به كوشش مرعشلي، بيروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛ مسند احمد: احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بيروت، دار صادر؛ المعارف: ابن قتيبه (م.۲۷۶ق.)، به كوشش ثروت عكاشه، قم، الرضي، ۱۳۷۳ش؛ معالم مكة و المدينة بين الماضي و الحاضر: يوسف رغدا العاملي، بيروت، ۱۴۳۱ق؛ معجم مقاييس اللغه: ابن فارس (م.۳۹۵ق.)، به كوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبليغات، ۱۴۰۴ق؛ مغني المحتاج: محمد الشربيني (م.۹۷۷ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۳۷۷ق؛ مقابر در معماري ايران دوره اسلامي: رابرت هيلن برند، ترجمه: كرامت الله افسر، تهران، محمد يوسف كياني، ۱۳۶۶ش؛ الملل و النحل: السبحاني، قم، نشر اسلامي، ۱۴۲۰ق؛ من اخبار الحجاز و النجد في تاريخ الجبرتي: محمد اديب غالب، دار اليمامه، ۱۳۹۵ق؛ موسوعة العتبات المقدسه: جعفر خليلي، بيروت، الاعلمي، ۱۴۰۷ق؛ موسوعة مرآة الحرمين الشريفين: ايوب صبري پاشا (م.۱۲۹۰ق.)، قاهره، دار الآفاق العربيه، ۱۴۲۴ق؛ المهذب: القاضي ابن البراج (م.۴۸۱ق.)، قم، نشر اسلامي، ۱۴۰۶ق؛ ميقات حج (فصلنامه): تهران، حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت؛ نزهة الناظرين: جعفر بن اسماعيل المدني، به كوشش سعيد بن سلمي، مكتبة الرفاعي؛ وسائل الشيعه: الحر العاملي (م.۱۱۰۴ق.)، قم، آل البيت:، ۱۴۱۲ق؛ وفاء الوفاء: السمهودي (م.۹۱۱ق.)، به كوشش محمد عبدالحميد، بيروت، دار الكتب العلميه، ۲۰۰۶م.
پینوشتها
[۱]. العين، ج۱، ص۱۸۴؛ المحيط في اللغه، ج۱، ص۱۹۵؛ مجمع البحرين، ج۴، ص۳۰۱؛ معجم مقاييس اللغه، ج۱، ص۲۸۱، «بقعه».
[۲]. لغتنامه، ج۳، ص۴۲۵۶، «بقعه».
[۳]. فرهنگ فارسي، ج۱، ص۵۵۶، «بقعه».
[۴]. بقيع الغرقد، ص۲۱.
[۵]. الطبقات، ج۳، ص۳۹۹؛ المستدرك، ج۳، ص۱۹۰؛ تاريخ طبري، ج۲، ص۱۷۷.
[۶]. الطبقات، ج۳، ص۶۱۱؛ الاستيعاب، ج۴، ص۱۶۰۱.
[۷]. معالم مكة و المدينه، ص۴۰۷-۴۰۸.
[۸]. الطبقات، ج۱، ص۱۴۴.
[۹]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۲۱؛ وفاء الوفاء، ج۳، ص۸۳.
[۱۰]. الحصون المنيعه، ص۲۷؛ الملل و النحل، ج۴، ص۲۵۳؛ الزيارة و التوسل، ص۱۴.
[۱۱]. صحيح مسلم، ج۳، ص۶۵؛ سنن النسائي، ج۴، ص۹۴؛ بحار الانوار، ج۷۹، ص۱۷۰.
[۱۲]. صحيح ابن حبان، ج۷، ص۴۳۹؛ شعب الايمان، ج۷، ص۱۴.
[۱۳]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۳۲؛ كامل الزيارات، ص۵۲۹؛ وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۱۱.
[۱۴]. ارشاد القلوب، ج۱، ص۳۳.
[۱۵]. صحيح مسلم، ج۳، ص۶۳؛ تاريخ المدينه، ج۱، ص۹۰؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۱۳-۲۱۴.
[۱۶]. الخصال، ج۱، ص۲۷۳؛ البداية و النهايه، ج۵، ص۲۴۳؛ القاب الرسول و عترته، ص۵۸.
[۱۷]. وسائل الشيعه، ج۳، ص۲۲۳.
[۱۸]. المهذب، ج۱، ص۲۸۳؛ شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۱۰؛ مسالك الافهام، ج۲، ص۳۸۳.
[۱۹]. مغني المحتاج، ج۱، ص۵۱۳؛ كشف القناع، ج۲، ص۶۰۱.
[۲۰]. الشفا بتعريف حقوق المصطفي، ج۲، ص۱۹۴؛ شرح الشفا، ج۲، ص۱۵۰؛ وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۸۷.
[۲۱]. مرآة الحرمين، ج۱، ص۴۲۶-۴۲۷.
[۲۲]. الاستيعاب، ج۴، ص۱۶۱۴؛ تاريخ دمشق، ج۲۵، ص۳۰۰؛ اسد الغابه، ج۵، ص۱۵۰.
[۲۳]. وفاء الوفاء، ج۲، ص۵۴۴؛ كشف الارتياب، ص۳۱۴.
[۲۴]. الاعلاق النفيسه، ص۶۹؛ الانس الجليل، ج۱، ص۳۰۵؛ اثارة الترغيب، ج۲، ص۳۷۸.
[۲۵]. تاريخ المدينه، ص۱۷۷، ۲۳۰؛ بهجة النفوس، ج۱، ص۵۴۰؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۵۴.
[۲۶]. وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۵۷.
[۲۷]. مقابر، ج۱، ص۲۷.
[۲۸].كشف الارتياب، ص۳۰۸؛ اعيان الشيعه، ج۱، ص۵۳۶.
[۲۹]. المدخل الي موسوعة العتبات المقدسه، ص۱۵۸.
[۳۰]. صيانة الآثار، ص۷۹-۸۰.
[۳۱]. الاستيعاب، ج۳، ص۱۰۵۳-۱۰۵۵.
[۳۲]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۰۰.
[۳۳]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۰۲؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۹۸.
[۳۴]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۰۲؛ وفاء الوفاء، ج۳، ص۸۴؛ الدرة الثمينه، ص۱۶۸.
[۳۵]. وفاء الوفاء، ج۳، ص۸۴.
[۳۶]. اخبار المدينه، ص۲۰۷؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۸۸.
[۳۷]. الطبقات، ج۱، ص۱۴۴؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۸۸؛ سبل الهدي، ج۱۱، ص۲۴.
[۳۸]. الطبقات، ج۱، ص۱۴۴؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۸۸؛ تاريخ المدينه، ج۱، ص۹۹.
[۳۹]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۰۳.
[۴۰]. مسند احمد، ج۱، ص۲۳۷؛ مجمع الزوائد، ج۳، ص۱۷.
[۴۱]. الدرة الثمينه، ص۱۶۸؛ وفاء الوفاء، ج۳، ص۸۸.
[۴۲]. الطبقات، ج۳، ص۱۵۱.
[۴۳]. وفاء الوفاء، ج۳، ص۸۸.
[۴۴]. اعيان الشيعه، ج۳، ص۲۹۹؛ تاريخ حرم ائمه بقيع، ص۱۹۳.
[۴۵]. رحلة ابن جبير، ص۱۷۴.
[۴۶]. التعريف بما آنست الهجره، ص۱۱۹-۱۲۰.
[۴۷]. رحلة ابن جبير، ص۱۷۳-۱۷۴؛ رحلة ابن بطوطه، ص۱۱۹.
[۴۸]. مرآة الحرمين، ج۱، ص۴۲۶.
[۴۹]. من اخبار الحجاز و النجد، ص۱۰۴؛ عنوان المجد، ص۱۳۷؛ البقيع قصة التدمير، ص۸۴.
[۵۰]. الطبقات، ج۴، ص۴۴؛ المعارف، ص۲۰۴.
[۵۱]. وفاء الوفاء، ج۳، ص۸۲.
[۵۲]. وفاء الوفاء، ج۳، ص۸۲.
[۵۳]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۲۷.
[۵۴]. الكافي، ج۱، ص۴۷۲؛ البداية و النهايه، ج۸، ص۴۸.
[۵۵]. الكافي، ج۱، ص۴۶۹؛ تاريخ طبري، ج۱۱، ص۶۳۱.
[۵۶]. مروج الذهب، ج۳، ص۲۱۹؛ دلائل الامامه، ص۲۱۵-۲۱۶.
[۵۷]. ذخائر العقبي، ص۱۴۱؛ مروج الذهب، ج۳، ص۲۱۹.
[۵۸]. بحارالانوار، ج۴۵، ص۳۴۴-۳۴۵.
[۵۹]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۲۶-۱۲۷.
[۶۰]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۲۳.
[۶۱]. مروج الذهب، ج۳، ص۲۸۵؛ التنبيه و الاشراف، ص۲۶۰؛ تذكرة الخواص، ص۳۱۱.
[۶۲]. الكامل، ج۱۰، ص۳۵۲.
[۶۳]. التعريف بما آنست الهجره، ص۱۱۹.
[۶۴]. الدرة الثمينه، ص۱۶۶.
[۶۵]. رحلة ابن جبير، ص۱۷۴.
[۶۶]. رحلة العبدري، ج۱، ص۴۲۳.
[۶۷]. الدرة الثمينه، ص۱۶۶.
[۶۸]. رحلة ابن بطوطه، ص۱۲۵.
[۶۹]. تاج المفرق، ج۱، ص۲۸۹.
[۷۰]. وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۰۰.
[۷۱]. پنجاه سفرنامه، ج۵، ص۲۳۷.
[۷۲]. سفرنامه فرهاد ميرزا، ص۱۴۱.
[۷۳]. وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۰۰.
[۷۴]. سفرنامه فرهاد ميرزا، ص۱۴۱.
[۷۵]. پنجاه سفرنامه، ج۵، ص۲۳۷.
[۷۶]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۲۴؛ شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۴.
[۷۷]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۲۳-۱۲۴.
[۷۸]. الدرة الثمينه، ص۱۶۸؛ التعريف بما آنست الهجره، ص۴۳؛ اثارة الترغيب، ج۲، ص۳۵۱.
[۷۹]. تاريخ معالم المدينة المنوره، ص۳۵۲؛ الجواهر الثمينه، ص۲۰۵؛ موسوعة مرآة الحرمين، ج۴، ص۷۲۲.
[۸۰]. وفاء الوفاء، ج۳، ص۸۵.
[۸۱]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۲۳.
[۸۲]. سفرنامه فرهاد ميرزا، ص۱۵۶؛ پنجاه سفرنامه، ج۵،
ص۲۳۸.
[۸۳]. التاريخ القويم، ج۴، ص۱۷، ۲۰.
[۸۴]. پنجاه سفرنامه، ج۵، ص۲۳۷؛ سفرنامه فرهاد ميرزا، ص۱۴۱.
[۸۵]. تاريخ حرم ائمه بقيع، ص۱۰۷-۱۰۹.
[۸۶]. فصول من تاريخ المدينه، ص۱۶۷-۱۶۸.
[۸۷]. وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۰۱.
[۸۸]. التعريف بما آنست الهجره، ص۱۲۰.
[۸۹]. سفرنامه فرهاد ميرزا، ص۱۵۶.
[۹۰]. الدرة الثمينه، ص۱۶۵؛ التعريف بما آنست الهجره، ص۱۱۹؛ بهجة النفوس، ج۲، ص۱۰۱.
[۹۱]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۲۰.
[۹۲]. الدرة الثمينه، ص۱۶۶.
[۹۳]. وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۰۱.
[۹۴]. فصول من تاريخ المدينه، ص۱۶۷-۱۶۸؛ پنجاه سفرنامه، ج۵، ص۲۴۱.
[۹۵]. التعريف بما آنست الهجره، ص۱۲۰.
[۹۶]. تاريخ طبري، ج۳، ص۴۳۸.
[۹۷]. اخبار المدينه، ص۲۰۹؛ تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۱۲-۱۱۳؛ تاريخ طبري، ج۳، ص۴۳۸.
[۹۸]. رحلة ابن جبير، ص۱۷۴.
[۹۹]. الدرة الثمينه، ص۱۶۶؛ رحلة ابن بطوطه، ج۱، ص۳۶۱.
[۱۰۰]. التعريف بما آنست الهجره، ص۱۲۰؛ وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۰۲.
[۱۰۱]. رحلة العبدري، ج۱، ص۴۲۳.
[۱۰۲]. وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۰۰-۱۰۱.
[۱۰۳]. تاريخ حرم ائمه بقيع، ص۲۳۵.
[۱۰۴]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۲۷؛ نك: الاستيعاب، ج۴، ص۱۶۷۳.
[۱۰۵]. الدرة الثمينه، ص۱۶۶.
[۱۰۶]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۰۳؛ الكافي، ج۳، ص۲۴۱؛ الطبقات، ج۸، ص۳۷.
[۱۰۷]. مسند احمد، ج۱، ص۲۳۷؛ الاستيعاب، ج۳، ص۱۰۵۶؛ المستدرك، ج۳، ص۱۹۰.
[۱۰۸]. سفرنامه فرهاد ميرزا، ص۱۵۶.
[۱۰۹]. مرآة الحرمين، ص۴۷۸.
[۱۱۰]. پنجاه سفرنامه، ج۵، ص۲۴۱.
[۱۱۱]. الشفا بتعريف حقوق المصطفي، ج۲، ص۱۱۵.
[۱۱۲]. امتاع الاسماع، ج۲، ص۶.
[۱۱۳]. الرحلة الورثيلانيه، ج۲، ص۵۳۹؛ موسوعة العتبات المقدسه، ج۳، ص۲۸۲؛ پنجاه سفرنامه، ج۵، ص۴۷۸.
[۱۱۴]. پنجاه سفرنامه، ج۵، ص۴۷۸-۴۷۹.
[۱۱۵]. پنجاه سفرنامه، ج۵، ص۲۴۲.
[۱۱۶].پنجاه سفرنامه، ج۵، ص۴۷۹.
[۱۱۷]. مدينهشناسي، ص۳۹۴.
[۱۱۸]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۲۶-۱۲۷.
[۱۱۹]. التعريف بما آنست الهجره، ص۱۲۱.
[۱۲۰]. ميقات حج، ش۵، ص۱۱۸، «توصيف مدينه».
[۱۲۱]. فصول من تاريخ المدينه، ص۱۷۳.
[۱۲۲]. مرآة الحرمين، ج۱، ص۴۲۶.
[۱۲۳]. المعارف، ص۱۲۸-۱۲۹؛ الاستيعاب، ج۴، ص۱۷۷۸-۱۷۷۹؛ مروج الذهب، ج۲، ص۲۸۶.
[۱۲۴]. رحلة ابن جبير، ص۱۷۴.
[۱۲۵]. رحلة العبدري، ج۱، ص۴۲۳؛ بهجة النفوس، ج۲، ص۱۰۴۹.
[۱۲۶]. وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۰۲.
[۱۲۷]. التعريف بما آنست الهجره، ص۱۲۱؛ وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۰۳.
[۱۲۸]. آثار اسلامي، ص۳۴۸؛ تاريخ حرم ائمه بقيع، ص۳۰۱-۳۰۲.
[۱۲۹]. تاريخ حرم ائمه بقيع، ص۳۰۱-۳۰۳.
[۱۳۰]. تاريخ المدينه، ج۱، ص۱۲۵؛ التحفة اللطيفه، ج۱، ص۴۲.
[۱۳۱]. وفاء الوفاء، ج۳، ص۹۹؛ تاريخ معالم المدينه، ص۳۵۲.
[۱۳۲]. نزهة الناظرين، ص۳۱۸.
[۱۳۳]. وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۰۰.
[۱۳۴]. پنجاه سفرنامه، ج۵، ص۲۳۹-۲۴۰.
[۱۳۵]. الاخنائيه، ج۱؛ ص۱۵۰؛ الفتاوي الكبري، ج۵، ص۲۹۲؛ تفسير قرطبي، ج۱۱، ص۳۷۹.
[۱۳۶]. الاخنائيه، ج۱، ص۱۵۰؛ الفتاوي الكبري، ج۵، ص۲۸۷-۲۹۲؛ روح المعاني، ج۸، ص۲۲۵.
[۱۳۷]. من اخبار الحجاز و النجد، ص۱۰۴؛ عنوان المجد، ص۱۳۷؛ البقيع قصة التدمير، ص۸۴.
[۱۳۸]. سفرنامه فرهاد ميرزا، ص۱۴۱.
[۱۳۹]. البقيع قصة التدمير، ص۱۱۳-۱۳۹؛ بقيع الغرقد، ص۴۹.
[۱۴۰]. تخريب و بازسازي بقيع به روايت اسناد، ص۴۱-۶۰.
[۱۴۱]. مجله خرد، سال ۱۳۲۸ش، ش۲، به نقل از سايت خبر آنلاين.
نویسنده: سيدعلي خيرخواه علوي
شماره جلد: جلد ۴