«کسوف خدا در عصر مدرن» از مهمترین چالشهای الهیاتی نوین است که میزان حضور معرفتی خدا و نحوه مواجهه انسان معاصر با او را بررسی میکند. مارتین بوبر (1878-1965م) از شاخصترین نظریهپردازان این حوزه، با هدف احیای معنویت در عصر مدرن، تقریر جدیدی از آموزه کسوف خدا ارائه کرد. جستار حاضر با درک اهمیت و ضرورت این مسأله و جایگاه تأثیرگذارش در الهیات مدرن و با هدف بررسی این آموزه در اندیشه بوبر، میکوشد با روش توصیفی-تحلیلی، چیستی، چرایی و چگونگی کسوف خدا را تقریر و ارزیابی کند. از رهگذر این پژوهه آشکار میشود که «کسوف خدا» نظریهای معرفتی-تجربی و ناظر به عصر مدرن است که در پی عواملی نظیر عقلگرایی، شریعتمحوری، انسانمداری ناسوتی و پدیده هولوکاست شکل گرفته که در سایه آنها رابطه «من-آن» جایگزین «من-تو» شده است. از جمله نقاط قوت نظریه بوبر میتوان جامعیت، نظاممندی و انسجام، دغدغه احیای معنویت دینی در جهان معاصر، اهتمام به عنصر شهود و تأکید بر پیوند خداشناسی با خودشناسی را نام برد. با این حال، از نارساییهایی نظیر ناسازگاری درونی در حوزه بیانناپذیری، انکار ارزش معرفتی شناخت عقلی، فقدان نظام فلسفی کسوف خدا، خلط شریعتگرایی با شریعتبسندگی و… نیز رنج میبرد.
کلیدواژهها
کسوف خدا، غیبت خدا، رابطه «من- تو»، رابطه «من- آن»، مارتین بوبر




