پرسش :
نسناس کیست؟ آیا هنوز هم وجود دارد؟
پاسخ :
درباره چیستی «نسناس» دیدگاه های مختلفی بیان شده است:
۱. نسناس حیوان و موجودی موهوم است که آن را به شکل انسان تصور مى کنند و در زبان متداول به معناى نوعى میمون است. [۱]
۲. مخلوقاتی که از جهتی شبیه به انسان بودند و از جهت دیگری با آن فرق داشتند و از نسل بنی آدم نبودند. [۲] بر اساس برخی روایات، پیش از آفرینش آدم (علیه السلام)، موجوداتی به نام «نسناس» در زمین زندگی می کردند که بسیار مرتکب فساد و خونریزی شدند. به همین جهت، پس از آنکه خداوند فرمود: «من در روى زمین، جانشینى قرار خواهم داد»، فرشتگان گفتند: «پروردگارا! آیا کسى را در آن قرار مىدهى که فساد و خونریزى کند؟!» [۳] سوء پیشینه این مخلوقات، سبب بدگمانى فرشتگان نسبت به انسان شده بود. [۴]
در برخی از روایات نسل پیش از آدم (علیه السلام)، نسناس نامیده شده است. امام علی (علیه السلام) فرمود: «همانا [هنگامی که] خداى تبارک و تعالى دوست داشت تا موجودى را با قدرت بیکرانش بیافریند، در زمانى بود که از آفرینش جن و نسناس هفت هزار سال گذشته بود». [۵] در برخی روایات به خلقت موجودات پیشین اشاره شده، ولی نام خاصی ذکر نشده است. امام باقر (علیه السلام) فرمود: «… خداوند هزار هزار عالم آفریده است و هزار هزار آدم و تو در آخرین این عالم و از آخرین این آدم ها هستی». [۶]
۳. با استناد به حدیثی، [۷] نسناس، نوعى انسان مسخ شده و دارای یک دست و یک پا بوده و مانند حیوانات می چریده. [۸] طبق این معنا، مصداقی از نسناس، در قوم عاد وجود داشتند و منافاتی با موجودات پیش از خلقت آدم (علیه السلام) ندارد؛ زیرا گروهی از انسان ها به دلیل انجام گناهان زیاد و تقویت جنبه حیوانی و دوری از جنبه ملکوتی، از مصادیق نسناس و آیه «آنان فقط همچون چهارپایانند، بلکه گمراهترند» [۹] دانسته شده اند. [۱۰]
پینوشتها:
۱. بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی عربی – فارسی، انتشارات اسلامی، ص ۹۱۲.
۲. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، انتشارات هجرت، ج ۷، ص ۲۰۰.
۳. بقره،(۲) ۳۰.
۴. ر.ک: بلاغى نجفى، محمد جواد، آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۸۳؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۱۱۹.
۵. صدوق، محمد، علل الشرائع، داوری، ج ۱، ص ۱۰۴.
۶. همو، خصال، جامعه مدرسین، ج ۲، ص ۶۵۲.
۷. «دستهاى از قوم عاد که در اثر مخالفت با پیامبر خود، خداوند آنها را مسح نموده و به صورت نسناس در آورد که هر کدام از آنها داراى یک دست و یک پا بودند و از یک طرف بدن مانند پرنده چنگ به زمین می زدند و مانند چهار پایان می چریدند»؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دار إحیاء التراث العربی، ج ۲۴، ص ۹۶.
۸. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج ۴، ص ۱۱۱.
۹. فرقان، ۴۴.
۱۰. ر.ک: کلینی، محمد، الکافی، الاسلامیه، ج ۸، ص ۲۴۴ و ۲۴۵؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۳۸۸.