زمینههای تاریخی
در سال ۴۷ پیش از هجرت، حضرت محمد در ششسالگی همراه مادرش حضرت آمنه بنت وهب و امایمن، به مدینه سفر کردند تا از خویشاوندان مادریاش در بنیعدی بن نجار دیدن کنند. این سفر بهدلیل ارتباط خانوادگی و دیدار با اقوام مادری پیامبر صورت گرفت. در طول این سفر، حضرت محمد خاطراتی از دوران کودکی خود در مدینه را به یاد آورد، از جمله بازی با کودکان و یادگیری شنا در چاه بنیعدی. همچنین، برخی از یهودیان که او را مشاهده کردند، به نبوت آیندهاش اشاره کردند.
منبع: الطبقات الکبری جلد ۱ صفحه ۹۳
وفات حضرت آمنه و بازگشت به مکه
پس از اقامت یکماهه در مدینه، حضرت آمنه و پیامبر به همراه امایمن به سمت مکه بازگشتند. در راه بازگشت، در منطقهای به نام ابواء، حضرت آمنه درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. این واقعه برای پیامبر که در سنین کودکی بود، بسیار دردناک بود. امایمن مسئولیت مراقبت از پیامبر را بر عهده گرفت و او را به مکه بازگرداند. این بازگشت، آغاز فصل جدیدی در زندگی پیامبر بود که پس از آن تحت سرپرستی پدربزرگش عبدالمطلب و سپس عمویش ابوطالب قرار گرفت.
منبع: الطبقات الکبری جلد ۱ صفحه ۹۳
زیارت قبر حضرت آمنه
سالها بعد، در دوران رسالت، پیامبر در سفر عمرهالحدیبیه به منطقه ابواء بازگشت و از خداوند اجازه خواست تا قبر مادرش را زیارت کند. پس از دریافت اجازه، به قبر حضرت آمنه رفت و آن را تعمیر کرد. در این لحظه، پیامبر به یاد مادرش اشک ریخت و مسلمانان نیز همراه او گریستند. این واقعه نشاندهنده عمق عاطفه و احترام پیامبر نسبت به مادرش بود، هرچند که از خداوند درخواست مغفرت برای او کرد، اما این درخواست پذیرفته نشد.
منبع: الطبقات الکبری جلد ۱ صفحه ۹۳
اهمیت واقعه
وفات حضرت آمنه در ابواء و بازگشت پیامبر به مکه، نقطهعطفی در زندگی ایشان بود. این واقعه نهتنها نشاندهنده سختیهای دوران کودکی پیامبر است، بلکه تأثیر عمیقی بر شکلگیری شخصیت ایشان داشت. زیارت قبر حضرت آمنه در دوران رسالت نیز بیانگر اهمیت خانواده و احترام به والدین در اسلام است. این رویدادها بهعنوان بخشی از تاریخ زندگی پیامبر ، همواره مورد توجه مسلمانان قرار گرفته است.
منبع: الطبقات الکبری جلد ۱ صفحه ۹۳
منابع
جمعبندی و خلاصه سازی توسط هوش مصنوعی
1/116 ذكر وفاة آمنة أم رسول الله. قال: أخبرنا محمد بن عمر بن واقد الأسلمي. أخبرنا محمد بن عبد الله عن الزهري قال: و حدثنا محمد بن صالح عن عاصم بن عمر بن قتادة قال: و حدثنا عبد الرحمن بن عبد العزيز عن عبد الله بن أبي بكر بن محمد بن عمرو بن حزم قال: و حدثنا هاشم بن عاصم الأسلمي عن أبيه عن ابن عباس. دخل حديث بعضهم في حديث بعض. قالوا: كان رسول الله.. مع أمه آمنة بنت وهب. فلما بلغ ست سنين خرجت به إلى أخواله بني عدي بن النجار بالمدينة تزورهم به. و معه أم أيمن تحضنه و هم على بعيرين. فنزلت به في دار النابغة. فأقامت به عندهم شهرا. فكان رسول الله.. يذكر أمورا كانت في مقامه ذلك. لما نظر إلى أطم بني عدي بن النجار عرفه و قال:، [كنت ألاعب أنيسة جارية من الأنصار على هذا الأطم و كنت مع غلمان من أخوالي نطير طائرا كان يقع عليه،. و نظر إلى الدار فقال:، ههنا نزلت بي أمي و في هذه الدار قبر أبي عبد الله بن عبد المطلب و أحسنت العوم في بئر بني عدي ابن النجار. و كان قوم من اليهود يختلفون ينظرون إليه فقالت أم أيمن فسمعت أحدهم يقول: هو نبي هذه الأمة و هذه دار هجرته. فوعيت ذلك كله من كلامه]،. ثم رجعت 1/106 به أمه إلى مكة. فلما كانوا بالأبواء توفيت آمنة بنت وهب. فقبرها هناك. فرجعت به أم أيمن على البعيرين اللذين قدموا عليهما مكة. و كانت تحضنه مع أمه ثم بعد أن ماتت. [فلما مر رسول الله.. في عمرة الحديبية بالأبواء قال:، إن الله قد أذن لمحمد في زيارة قبر أمه، فأتاه رسول الله.. فأصلحه و بكى عنده. و بكى 1/117 المسلمون لبكاء رسول الله.. فقيل له فقال:، أدركتني رحمتها فبكيت]، 1. قال: أخبرنا مالك بن إسماعيل النهدي أبو غسان. أخبرنا شريك بن عبد الله عن سماك بن حرب عن القاسم قال: استأذن النبي.. في زيارة قبر أمه فأذن له فسأل المغفرة لها فأبى عليه. [قال: أخبرنا قبيصة بن عقبة أبو عامر السوائي. أخبرنا سفيان بن سعيد الثوري عن علقمة بن مرثد عن ابن بريدة عن أبيه قال: لما فتح رسول الله.. مكة أتى جذم قبر فجلس إليه و جلس الناس حوله. فجعل كهيئة المخاطب. ثم قام و هو يبكي. فاستقبله عمر. و كان من أجرأ الناس عليه. فقال: بأبي أنت و أمي يا رسول الله! ما الذي أبكاك؟ فقال:، هذا قبر أمي سألت ربي الزيارة فأذن لي و سألته الاستغفار فلم يأذن لي فذكرتها فرققت فبكيت،. فلم ير يوما كان أكثر باكيا من يومئذ]. قال ابن سعد: و هذا غلط و ليس قبرها بمكة و قبرها بالأبواء.











