زمینه واقعه

پس از وفات حضرت آمنه، مادر گرامی پیامبر اکرم ، در سال ۴۶ یا ۴۷ پیش از هجرت، سرپرستی ایشان به جد بزرگوارشان، عبدالمطلب، سپرده شد. این واقعه در شهر مکه رخ داد و نقطه‌عطفی در زندگی پیامبر  محسوب می‌شد، زیرا عبدالمطلب نقش مهمی در تربیت و حمایت از ایشان ایفا کرد. عبدالمطلب که از شخصیت‌های برجسته قریش بود، علاقه‌ی ویژه‌ای به پیامبر  داشت و او را با محبت و توجه خاصی پرورش داد.

منبع: الطبقات الکبری جلد ۱ صفحه ۹۴

سرپرستی عبدالمطلب

عبدالمطلب پس از وفات حضرت آمنه، پیامبر  را به خانه خود برد و با مهربانی تمام از ایشان مراقبت کرد. گزارش‌ها حاکی از آن است که عبدالمطلب به پیامبر  علاقه‌ی فراوانی داشت و او را بیش از دیگر فرزندان خود دوست می‌داشت. او همواره پیامبر  را نزد خود نگه می‌داشت و حتی هنگام غذا خوردن، دستور می‌داد که ایشان را به حضور بیاورند. عبدالمطلب به اطرافیان خود نیز تأکید می‌کرد که از پیامبر  مراقبت کنند و او را تنها نگذارند.

منبع: الطبقات الکبری جلد ۱ صفحه ۹۴

علاقه‌ی ویژه عبدالمطلب

عبدالمطلب به پیامبر  به‌گونه‌ای خاص توجه می‌کرد و همواره او را نزد خود می‌نشاند. برخی از اطرافیان عبدالمطلب نیز به او توصیه می‌کردند که از پیامبر  مراقبت بیشتری کند، زیرا ویژگی‌های خاصی در ایشان مشاهده می‌کردند. عبدالمطلب حتی به ام‌ایمن، که پرستار پیامبر  بود، سفارش می‌کرد که از ایشان غافل نشود و مراقب او باشد. او همچنین به ابوطالب، پسر خود، وصیت کرد که پس از مرگش، از پیامبر  حمایت کند.

منبع: المنتظم في تاریخ جلد ۲ صفحه ۲۷۳

وفات عبدالمطلب

عبدالمطلب در سن ۸۲ یا ۱۱۰ سالگی درگذشت و در منطقه‌ی حجون در مکه به خاک سپرده شد. پیامبر  در زمان وفات عبدالمطلب، هشت ساله بودند و این واقعه را به‌خوبی به یاد داشتند. پس از مرگ عبدالمطلب، سرپرستی پیامبر  به ابوطالب، عموی ایشان، سپرده شد. عبدالمطلب در آخرین لحظات زندگی خود، به ابوطالب تأکید کرد که از پیامبر  حمایت کند و او را در پناه خود بگیرد.

منبع: الطبقات الکبری جلد ۱ صفحه ۹۴

اهمیت واقعه

سرپرستی پیامبر  توسط عبدالمطلب و سپس ابوطالب، نقش مهمی در شکل‌گیری شخصیت ایشان داشت. این واقعه نشان‌دهنده‌ی حمایت الهی از پیامبر  در دوران کودکی و نوجوانی است. عبدالمطلب با علاقه‌ی ویژه‌ای که به پیامبر  داشت، زمینه‌ساز رشد و تربیت ایشان شد و این موضوع در آینده، به عنوان یکی از نقاط عطف زندگی پیامبر  مورد توجه قرار گرفت.

منبع: المنتظم في تاریخ جلد ۲ صفحه ۲۷۳

منابع

1. الطبقات الکبری جلد ۱ صفحه ۹۴
2. المنتظم في تاریخ جلد ۲ صفحه ۲۷۳

نمایش کمتر

ذكر ضم عبد المطلب رسول الله.. إليه بعد وفاة أمه و ذكر وفاة عبد المطلب و وصية أبي طالب برسول الله.قال: أخبرنا محمد بن عمر بن واقد الأسلمي قال: حدثني محمد بن عبد الله 1/107 عن الزهري قال: و حدثنا عبد الله بن جعفر عن عبد الواحد بن حمزة بن عبد الله قال: و حدثنا هاشم بن عاصم الأسلمي عن المنذر بن جهم قال: و حدثنا معمر عن ابن أبي 1/118 نجيح عن مجاهد قال: و حدثنا عبد الرحمن بن عبد العزيز عن أبي الحويرث قال: و حدثنا ابن أبي سبرة عن سليمان بن سحيم عن نافع بن جبير. دخل حديث بعضهم في حديث بعض. قالوا: كان رسول الله.. يكون مع أمه آمنة بنت وهب. فلما توفيت قبضه إليه جده عبد المطلب و ضمه و رق عليه رقة لم يرقها على ولده. و كان يقربه منه و يدنيه. و يدخل عليه إذا خلا و إذا نام. و كان يجلس على فراشه فيقول عبد المطلب إذا رأى ذلك: دعوا ابني أنه ليؤنس ملكا. و قال قوم من بني مدلج لعبد المطلب: احتفظ به فإنا لم نر قدما أشبه بالقدم التي في المقام منه. فقال عبد المطلب لأبي طالب: اسمع ما يقول هؤلاء. فكان أبو طالب يحتفظ به. و قال عبد المطلب لأم أيمن. و كانت تحضن رسول الله.: يا بركة لا تغفلي عن ابني فإني وجدته مع غلمان قريبا من السدرة. و إن أهل الكتاب يزعمون أن ابني هذا نبي هذه الأمة. و كان عبد المطلب لا يأكل طعاما إلا قال: علي بابني. فيؤتى به إليه. فلما حضرت عبد المطلب الوفاة أوصى أبا طالب بحفظ رسول الله.. و حياطته. و لما نزل بعبد المطلب الوفاة قال لبناته: ابكينني و أنا أسمع. فبكته كل واحدة منهن بشعر. فلما سمع قول أميمة. و قد أمسك لسانه. جعل يحرك رأسه أي قد صدقت و قد كنت كذلك. و هو قولها: أعيني جودا بدمع درر على طيب الخيم و المعتصر على ماجد الجد و أرى الزناد جميل المحيا عظيم الخطر على شيبة الحمد ذي المكرمات و ذي المجد و العز و المفتخر و ذي الحلم و الفضل في النائبات كثير المكارم جم الفخر له فضل مجد على قومه مبين يلوح كضوء القمر 1/119 أتته المنايا فلم تشوه بصرف الليالي و ريب القدر [قال: و مات عبد المطلب فدفن بالحجون. و هو يومئذ ابن اثنتين و ثمانين سنة. و يقال: ابن مائة و عشر سنين. و سئل رسول الله.: أ تذكر موت عبد المطلب؟ قال:، نعم أنا يومئذ ابن ثماني سنين،. قالت أم أيمن: رأيت رسول الله.. يومئذ يبكي خلف سرير عبد المطلب]. قال: أخبرنا هشام بن محمد بن السائب عن أبيه قال: مات عبد المطلب بن هاشم قبل الفجار و هو ابن عشرين و مائة سنة.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=83313

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب