آرامش، گمشده دیروز و امروز انسان است، یکی از دغدغه هائی که معمولا در بین جامعه و اعضای خانواده حکم فرماست، عدم امنیت و آرامش میباشد. تا جائی که بسیاری از زندگیها دارای آسایش و حتی تجملات و رفاهیات بسیار شدیدی هستند. اما در آن جامعه آسایش و امنیت ابدا حکم فرما نیست؛ یعنی مردم امروز آسایش دارند و انواع و اقسام وسایل و ابزار آسایش را برای خودشان فراهم کرده اند اما متاسفانه از آرامش محروم هستند.
آرامش از بهترین نعمتهای الهی
در نگاه اول باید دانست که آرامش در زندگی از بهترین نعمتهای الهی است که خدای تعالی به انسان ارزانی نموده است؛ زیرا انسانی که در زندگی آرامش دارد، نگران نیست و افعال روز مره زندگی خویش را به نحو درستی به انجام میرساند.
آسایش داشتن غالب مردم و نداشتن آرامش
اکثر مردم از یک نوع آسایش نسبی برخور دارند؛ ولی وقتی به زندگی آنها مراجعه میشود، میبینیم که زندگی آنان از آرامش خاصی برخور دار نیست و بیشتر افراد آن خانواده مضطرب هستند و دچار استرس و افسردگی روزمرّه هستند، اگر خوب دقت کنیم اکثر مردم دچار استرس، اضطراب و افسردگی هستند و بسیاری از خانواده ها از هم پاشیده اند می بینی یک انسانی ماشین بسیار درجه یک در اختیارش هست اما اگر چند لحظه با او بنشینی و صحبت کنی می بینی که تمام وجود او را نبود آرامش پر کرده است و گرفتار هزار نوع بیماری روانی است.
حذف کردن خدا علت نبود آرامش
در این میان اگر یک مقداری دقت کنیم خواهیم فهمید که کسانی که خدا را از زندگی خویش حذف نمودهاند، آنها بیشتر از بقیه در یک نوع اضطراب و نگرانی عمیقی به سر میبرند و در زندگی خود آرامش ندارند هر چند ممکن است آسایش داشته باشند.
این همه ناآرامی در جامعه
در جامعه این همه ناآرامی مثلا طرف مهریه را سنگین میگیرد اگر از او بپرسی که چرا این همه مهریه؟ می گویند: می ترسیم داماد فردا دخترم را طلاق دهد و رهایش کند. این یعنی نبود آرامش در جامعه، اینکه می بینیم دادگاه ها این همه شلوغ شده است برای این است که جامعه دچار ناامنی و عدم آرامش است.
احساس پوچی انسانهای ناآرام
اساسا انسان هائی که در زندگی خویش آرامش ندارند در زندگی خویش دائما احساس پوچی میکنند و گمان میکنند که در این دنیا عبث و بیهوده آفریده شدهاند. أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ (مؤمنون، 115)
دنبال آرامش بودن همه
مردم همگی به دنبال آرامش هستند اما متاسفانه راه را اشتباه می روند، بشر امروز با خلأ معنویت و آرامش دست وپنجه نرم می کند و برای رسیدن به این گمشده، به هر وسیله ای دست می زند، رشد عرفان های کاذب و نوظهور، مصرف روزافزون مواد مخدّر و قرص های آرام بخش، تولید و تکثیر کتاب ها و نرم افزارهای روان شناختی، همگی دلیل روشنی بر این سرگشتگی و احساس فقر و نیاز است.
انواع آرامش
ما در واقع دون نوع آرامش داریم: یک؛ آرامش و اطمینان حقیقی و مستقر که کانون آن قلب انسان است و نتیجه اش: تصدیق انبیای الهی، اقرار به معاد، رجوع به خداوند، ورود به جمع بندگان الهی و سرانجام رسیدن به بهشت می باشد آرامش حقیقی، آرامش مثبت و خلاقانه است که نتیجه آن، حرکت بهتر و سریع تر به سوی کمال است
دوم: اطمینان کاذب که با تکیه بر زندگی دنیا و اسباب دنیایی حاصل می شود و به محض پیداشدن رنج و سختی، از بین می رود و سرانجام آن، رسیدن به آتش است و البته از این راه هیچگاه به ارامش نخواهیم رسید. إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضُواْ بِالحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ اطْمَأَنُّواْ بهَِا وَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ ءَايَاتِنَا غَافِلُونَ* أُوْلَئكَ مَأْوَئهُمُ النَّارُ بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ(یونسف، 7 و 8)
عوامل ناآرامی
به راستی مشکل از کجاست؟ علت نگرانی ها، اضطراب ها و تشویش های روزافزون بشر چیست؟ اصولاً آرامش چیست و منشأ آن کجاست؟ عوامل و موانع دستیابی به آن چیست؟ راه رسیدن به آرامش کدام است؟
کفر و بی ایمانی
مهم ترین عامل ناآرامی انسان از نگاه قرآن، کفر و بی ایمانی اوست؛ سَنُلْقِي (خواهیم افکند) فِي قُلُوبِ الَّذِينَ کَفَرُوا الرُّعْبَ (بیم) بِمَا أشْرَکُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَ مَأوَاهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَی الظَّالِمِينَ(آل عمران، 151)
در مقابل، مهم ترین عامل ایجاد آرامش، ایمان و در پی آن، تقواست؛ أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يحَْزَنُونَ* الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ كَانُواْ يَتَّقُونَ (یونس، 62 و 63).
شما ببنید در صدر اسلام در جنگهای مختلف تعداد مسلمانها چند نفر بودند و تعداد دشمنانشان؟ ولی مسلمانها معمولا بدون ترس در مقابل آنها می ایستادند و در میان مسلمانها هم آنی که ایمانش قوی تر بود آرامش بیشتر داشت و آنکسی که ایمانش ضعیف بود می ترسیدند. شما ببینید آقا امیر المؤمنین (علیه السلام) چگونه در مقابل مرهبها و ابن عبدودها می ایستد بدون هیچ ترسی؛ در لیله المبیت .. در جنگ بدر که بسیاری از مسلمانان فرار کردند؛ آن حضرت در کنار پیغبمر (صلی الله علیه و آله) باقی ماند.
مورد توجه قرار گرفتن آرامش در آیات قرآن
احساس امنیت و آرامش، در آیات قرآن و روایات اهل بیت (علیهم السلام) در سطح وسیعی مورد توجه قرار گرفته حتی نگاهی قدسی به این مقوله شده است و آرامش، فقط از سوی خداوند بر بندگان مؤمن وارد می شود. هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّكينَةَ في قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ لِيَزْدادُوا إيماناً مَعَ إيمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً (الفتح، 4)
آیه، به صراحت منشأ آرامش را فقط خداوند می داند. بنابراین، سایر عوامل آرامش، به صورت مستقل عمل نمی کنند؛ بلکه بر اساس اذن الهی رخ می دهند؛ مثلاً همسر، در نگاه قرآن عامل آرامش است؛ اما طبق آیه ۲۱ سوره روم، ازدواج، از آیات الهی است و خداوند است که بین دو زوج مودت و رحمت ایجاد می کند؛ وجَعَلَ بَيْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً؛ اوست که ميانتان دوستى و رحمت نهاد. شب نیز عامل آرامش است؛ اما خداست که آن را موجب آرامش قرار داده: جَعَلَ اَللَّيْلَ سَكَناً (انعام، 96) اوست که شب را مایه آرامش قرار داده است.
انتظار بی جا از اسباب دنیائی
بنابراین، توقع آرامش از اسباب دنیایی، انتظاری بیجاست. از دنیا نمی توان به آرامش رسید؛ اما در دنیا با اسباب آسمانی و با لطف الهی می شود به آرامش دست یافت. در حدیث آمده است:
فَفِيمَا أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ يَا دَاوُدُ إِنِّي وَضَعْتُ خَمْسَةً فِي خَمْسَةٍ- وَ النَّاسُ يَطْلُبُونَهَا فِي خَمْسَةٍ غَيْرِهَا فَلَا يَجِدُونَهَا وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِي الْجُوعِ وَ الْجَهْدِ وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي الشِّبَعِ وَ الرَّاحَةِ فَلَا يَجِدُونَهُ وَ وَضَعْتُ الْعِزَّ فِي طَاعَتِي- وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي خِدْمَةِ السُّلْطَانِ فَلَا يَجِدُونَهُ وَ وَضَعْتُ الْغِنَى فِي الْقَنَاعَةِ وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي كَثْرَةِ الْمَالِ فَلَا يَجِدُونَهُ وَ وَضَعْتُ رِضَائِي فِي سَخَطِ النَّفْسِ وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي رِضَى النَّفْسِ فَلَا يَجِدُونَهُ وَ وَضَعْتُ الرَّاحَةَ فِي الْجَنَّةِ وَ هُمْ يَطْلُبُونَهَا فِي الدُّنْيَا فَلَا يَجِدُونَهَا (عدة الداعي و نجاح الساعي؛ ص179)
پس باید دنبال آرامش واقعی باشیم که به برخی از مهمترین عوامل آن اشاره خواهیم کرد:
مهمترین عامل آرامش
اولین و مهمترین عامل آرامش و دوری از گرفتاریهای روحی و روانی؛ ایمان به خدای متعال و یاد او است که البته سایر عوامل آرامش هم به این عامل برگشت می کند.
الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ (انعام، 82)
نداشتن تکیه گاه از عوامل ترس و اضطراب
روشن است که تنهایی و نداشتن تکیه گاه محکم، باعث ایجاد ترس و اضطراب می شود، شما ببینید یک بچه وقتی پدر و مادر در کنارش نیست از کوچکترین چیز ترس دارد و مضطرب است چون احساس می کند پشتوانه ندارد.
و چه تکیه گاهی از قدرت ماندگار الهی در این عالم قوی تر است؟ مهم آن است که پذیرش خداوند، تنها لقلقه زبان نباشد؛ چنان که آیه فوق می فرماید نباید ایمان بدون عمل صالح و همراه با ظلم باشد. قرآن کریم در ۳۹ آیه، همراه ایمان، عمل صالح را مطرح ساخته و تأکید نموده ایمانی نافع خواهد بود که با عمل همراه گردد؛ از جمله، آیه ۶۲ سوره بقره. إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ الَّذِينَ هَادُواْ وَ النَّصَرَى وَ الصَّبِِينَ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَْخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لَا خَوْفٌ عَلَيهِْمْ وَ لَا هُمْ يحَْزَنُونَ(بقره، 62)
عامل دیگر ذکر خداوند
ذکر خداوند که در پیِ ایمان مورد سفارش قرار گرفته، نقش مهمی در ایجاد آرامش دارد. الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (الرعد، 28)
این آیه می فرماید: آرامش تنها در یاد خداوند است و بر آن تاکید دارد: واژه «الا» حرفت تنبیه دلالت بر تاکید دارد. و تقدیم «بذکر الله» از فعل دلالت بر انحصار میکند (تقدیم ما حقه التاخیر) یعنی اگر کسی به دنبال آرامش است تنها در سایه ذکر و یاد خداوند است که انسان به آرامش می رسد چون وقتی شما به یاد خدا باشی خداوند هم به یاد شما است و همیشه در کنار شما. فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لي وَ لا تَكْفُرُونِ (البقره، 152) وقتی انسان درکنار خود خدا را احساس کند؛ به آرامش واقعی رسیده است. و اگر می خواهیم در آرامش همیشگی باشیم باید همیشه به یاد خدا باشیم يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيراً (الاحزاب، 41)
أَسْأَلُكَ بِحَقِّكَ وَ قُدْسِكَ وَ أَعْظَمِ صِفَاتِكَ وَ أَسْمَائِكَ أَنْ تَجْعَلَ أَوْقَاتِي مِنَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَة (مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ ج2؛ ص849) دعای کمیل
ولی قرآن با یک جمله کوتاه و پر مغز، مطمئن ترین و نزدیکترین راه را نشان داده و می گوید: بدانید که یاد خدا آرامش بخش دلها است.
عوامل اضطراب
گاهی اضطراب و نگرانی به خاطر آینده است که در برابر فکر انسان خودنمائی می کند، احتمال زوال نعمت ها، گرفتاری در چنگال دشمن، ضعف و بیماری، ناتوانی و درماندگی و احتیاج، همه اینها آدمی را رنج می دهد، اما ایمان به خداوند قادر متعال، خداوند رحیم و مهربان، خدایی که همواره کفالت بندگان خویش را بر عهده دارد می تواند این گونه نگرانی ها را از میان ببرد و به او آرامش دهد که تو در برابر حوادث آینده درمانده نیستی، خدایی داری، توانا، قادر و مهربان.
گاهی هم ممکن است اضطراب به خاطر اعمال گذشته باشد، که در این قسمت هم خدای متعال آمرزنده و بخشنده است و همه را می بخشد، به شرطی که به سمت او حرکت کنیم و خودمان را به او بسپاریم.
البته ذکر هم باید ذکر قلبی باشد که نتیجه آن ذکر عملی است و الا ذکر که لقلقه زبان باشد؛ سودی ندارد مثل آنکسی که در اتوبس نشسته بود و هر زنی که وارد اتوبوس می شد یک استغفر الله می گفت بعد که یکی وارد شد و آن مرد یادش نبود کسی دیگر در کنارش گفت: آقا یک استغفر الله دیگر.
وَ اذْكُرْ رَبَّكَ في نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلينَ (اعراف، 205)
کسی که به یاد خدا باشد خداوند او را فراموش نخواهد کرد و در زمانهای حساس او را در می یابد.
داستان حضرت ابراهیم (علیه السلام) و نمرود
وقتی که نمرود حضرت ابراهیم علیه السلام را در آتش انداخت، ملائکه آسمان ها به گریه در آمدند، جبرئیل عرض کرد خدایا! در روی زمین یک نفر تو را پرستش می کرد و حالا دشمن بر او مسلط شده، خطاب شد من هر وقت بخواهم او را اعانت و یاری می کنم، ملائکه عرض کردند، پروردگارا پس اذن بده ما به یاری او بشتابیم، از طرف حضرت حق خطاب شد بروید، اگر اذن داد او را یاری کنید.
ملکی که موکل آب بود آمد، ملائکه ای که موکل باد و خاک و آتش بودند آمدند عرض کردند:
ای ابراهیم اجازه بده تو را نجات دهیم و دشمنان تو را هلاک کنیم، حضرت ابراهیم اجازه نداد.
جبرئیل آمد عرض کرد: ای ابراهیم آیا حاجتی داری.
حضرت ابراهیم فرمود: حاجتی دارم ولی به تو ندارم.
جبرئیل گفت: به آن کس که داری بگو.
حضرت ابراهیم فرمود: حسبی من سئوالی علمه بحالی.
ما کار خود بیار گرامی گذاردیم – گر زنده سازد بکشد رأی رأی اوست
ارباب حاجتیم و زبان سئوال نیست – از حضرت کریم تمنا چه حاجت است
فرمود او خودش از حال من مطلع است غافل نیست افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد خطاب شد ای آتش بر ابراهیم سرد و سلامت شو. (قصص الله یا داستان هایی از خدا جلد1، شهید احمد میر خلف زاده و قاسم میرخلف زاده)
مأنوس بودن باقرآن از عوامل آرامش
اگر کسی می خواهد به آرامش برسد باید همیشه با قرآن مانوس باشد چون او ذکر خداوند است إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (الحجر، 9)
وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً (اسرا82)
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ قَرَأَ عَشْرَ آيَاتٍ فِي لَيْلَةٍ لَمْ يُكْتَبْ مِنَ الْغَافِلِينَ وَ مَنْ قَرَأَ خَمْسِينَ آيَةً كُتِبَ مِنَ الذَّاكِرِينَ وَ مَنْ قَرَأَ مِائَةَ آيَةٍ كُتِبَ مِنَ الْقَانِتِينَ وَ مَنْ قَرَأَ مِائَتَيْ آيَةٍ كُتِبَ مِنَ الْخَاشِعِينَ وَ مَنْ قَرَأَ ثَلَاثَ مِائَةِ آيَةٍ كُتِبَ مِنَ الْفَائِزِينَ وَ مَنْ قَرَأَ خَمْسَمِائَةِ آيَةٍ كُتِبَ مِنَ الْمُجْتَهِدِينَ وَ مَنْ قَرَأَ أَلْفَ آيَةٍ كُتِبَ لَهُ قِنْطَارٌ مِنْ تِبْرٍ «یا بر» الْقِنْطَارُ خَمْسَةَ عَشَرَ أَلْفَ مِثْقَالٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ الْمِثْقَالُ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ قِيرَاطاً أَصْغَرُهَا مِثْلُ جَبَلِ أُحُدٍ وَ أَكْبَرُهَا مَا بَيْنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ (الكافي (ط -الإسلامية)؛ ج2؛ ص612)
زنِ زیبایی چشمش به جوانی زیبا که همواره ملازم مسجد کوفه بود، افتاد و دلباخته او شد. چند بار سر راه او را گرفت تا نظرش را جلب کند؛ اما جوان به او توجه نمی کرد. روزی به او گفت: تمام وجودم را محبت تو گرفته. در کار من و خودت، خدا را منظور دار! جوان به منزل آمد و نامه ای به وی نوشت که ای بانوی محترم! بدان بار اوّل که بنده معصیت می کند، خداوند حلم می ورزد و بار دوم، پرده پوشی می کند؛ اما اگر بنده لباس معصیت بر تن کند، غضب می کند و آیه: يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأعْيُنِ وَ مَا تُخْفِي الصُّدُورُ؛ [خدا] نگاه هاى دزدانه و آنچه را كه دل ها نهان مى دارند، مى داند ، مرا به خود مشغول کرده است.
چند روز بعد، زن آمد و گفت: ای جوان! بین من و تو دیگر ملاقاتی نخواهد بود. گریه شدیدی نمود و گفت: بر من منّت بگذار و مرا موعظه ای کن. جوان این آیه را خواند: وَ هُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّيْلِ وَ يَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ؛ و اوست كسى كه شبانگاه، روح شما را [هنگام خواب] مى گيرد و آنچه را در روز به دست آورده ايد، مى داند. زن سرش را پایین انداخت و گریه شدیدی نمود. سپس به منزل آمد و ملازم عبادت شد تا اینکه با اندوه درگذشت. (ملا محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج ۵، ص ۱۸۸.)
نماز از عوامل آرامش
یکی دیگر از مصادیق مهم ذکر خدا؛ نماز است إِنَّني أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْني وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري (طه، 14)
دعا از عوامل آرامش
یکی دیگر از مصادیق ذکر خداوند دعا خواندن است.
هنگامی که انسان ببیند گوشی شنوا برای شنیدن دردهای او وجود دارد و حتماً پاسخ او را می دهد، به آرامش می رسد؛ به خصوص اینکه می داند کسی که مورد نجوای اوست، بر هر چیزی قادر است و توان برطرف کردن دردها و برآوردن حاجت های او را دارد.
شما دیدید گاهی دل انسان می گیرد و انسان افسرده می شود به دنبال این است که باکسی درد دل کند و هرگاه کسی را پیدا کند که درد دل کند؛ بعد از چند لحظه صحبت میگوید: آخ خویش راحت شدم. حال اگر کسی این درد دل را با خدا انجام دهد قطعا به آرامش واقعی خواهد رسید.
قرآن داستان پُرفرازونشیب حضرت ایوب-علیه السلام- را نقل نموده، نتیجه صبر و دعای ایشان را بیان می کند: وَ أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنىِّ مَسَّنىَِ الضُّرُّ وَ أَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحمِِينَ* فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَ ءَاتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحمَْةً مِّنْ عِندِنَا وَ ذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ(انبیاء، 83 و 84)
رَوَى عَلِيُّ بْنُ عُقْبَةَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ أَبِي إِذَا حَزَنَهُ أَمْرٌ جَمَعَ النِّسَاءَ وَ الصِّبْيَانَ ثُمَّ دَعَا وَ أَمَّنُوا (عدة الداعي و نجاح الساعي؛ ص158)
عن علی (علیه السلام) …ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ عَنْكُمْ بِالدُّعَاءِ قَبْلَ وُرُودِ الْبَلَاء (الخصال؛ ج2؛ ص621)
غفلت از خدا و زندگی سخت
و کسی که از یاد خداوند غافل شود؛ زندگی سختی خواهد داشت. وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى (طه، 124)
وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (حشر، 19) انسانی که به خود فراموشی برسد؛ انواع بلاهای و مرضهای روحی او را فرا خواهد گرفت.
خلاصه
اگر انسان باور داشته باشد که خداوند متعال همیشه خیر خواه بندگان خود است و به خواست الاهی گردن نهد هیچ دغدغه ای نخواهد داشت.