
در سوگ ائمه بقیع ع
شاعر: موحد بلخی نذر سر چهار حجت معصوم و مظلوم بقیع یک، دو، سه، چهار آسمان، بی مهمان یک، دو، سه، چهار کهکشان، در زندان
شاعر: موحد بلخی نذر سر چهار حجت معصوم و مظلوم بقیع یک، دو، سه، چهار آسمان، بی مهمان یک، دو، سه، چهار کهکشان، در زندان
شاعر: حسن فرح بخشيان (ژوليده نيشابورى) صبا بگو به فاطمه شرح غم زمانه ام که خون زجور دشمنان شد دل غمگنانه ام چنان که درب
شاعر : سیده تکتم حسینی نشسته ام در کنار این خم، امام صادق رسیده مستی به دور چندم؟ امام صادق چه بی قرارند و بی
اشعار شهادت امام صادق(علیه الاسلام) با طنابی آمد و با زور بازو را کشید رفت دنبالِ خودش این پیرِ کَمسو را کشید بعد از اینکه
تا نقاب از روی زیبای تو بالا میشود شب در این کاشانه پیش از صبح، فردا میشود صبحگاهان در حریم دل، نسیم کوی تو اندک
نمی ز دیده نمیجوشد اگر چه باز دلم تنگ است گناه دیده مسکین نیست، کمیت عاطفهها لنگ است کجاستی که نمیآیی الاتمام بزرگیها پرنده بی
کران شرق، کمان خطر کشید، بیا کویر فتنه امان مرا برید، بیا در آسمان کبودم، کران سبزی باش بیا که قامت این کهکشان خمید، بیا
هوایت آن زمان که از دلم عبور میکند مرا شبیه آنچه از قبیل نور میکند مسافری که نیمه شب، طنین گامهای تو سکوت کوه و
چه میشد چلچراغ کوچه ما زود بر میگشت به پایان شب تاریک و قیراندود بر میگشت سرود آسمان را هر که میخواند بد آهنگ است
به جان شاپرکهایت شب شعری بمان خورشید بچرخان گردو خون مرا غزل – آتش- بخوان خورشید! شعور بیشهها یخ زد شود انگشت آشوبت گلایلهای شوقم
صد هزاران اولیا روی زمین از خدا خواهند مهدی را یقین یا الهی! مهدیی از غیب آر تا جهان عدل گردد آشکار مهدی و هادی
اگرچه زود؛ می آید، اگرچه دیر؛ می آید سوار سبزپوش ما به هر تقدیر می آید همان خورشید موعودی که در روز طلوع او حدیث