رود از راز و نیاز تو حکایت میکرد
نور را عمق نگاه تو هدایت میکرد
ماه اگر ـ ذکر به لب ـ گِرد زمین میچرخید
صورت ماهِ تو را داشت زیارت میکرد
دهمین بار هوالحق متجلی شده بود
چارمین بار علی بود امامت میکرد
درد را نسخهی خال تو شفا میبخشید
عاشقان را دل نرم تو شفاعت میکرد
“و بِکُم عَـلَّمَنا الله” تو میخواندی و… آه!
آه از آن شهر که بی قبله عبادت میکرد
“از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر”
وقتی از پنجرهی شعر صدایت میکرد
کوه هر صبح به صبر تو سلامی میداد
ماه هر شب به رخت عرض ارادت میکرد
ری پُر از عطر سخنهای تو میشد وقتی
سید عارف ری، از تو روایت میکرد
شاهِ بخشنده! نرو! بی تو فقیران چه کنند؟
سامرا داشت به دستان تو عادت میکرد