در حرا برپاست امشب جشن و شور دیگری
سینهاش مهمان وحی است و حضور دیگری
میوزد آوای علم و معرفت از نای وحی
جبرئیل آورده پیغام از ظهور دیگری
غرق صوت «یامحمد» گشته عرش لایزال
آسمان از «عشق» سرشار است جور دیگری…
مست گردید از شراب بعثت آخر «کوه»، گفت:
کوه نورم من، تو اما کوه نور دیگری…
قلّه کوچک مینماید پیش سیمای قدش
بر سلیمان پیک عجز آورده مور دیگری
***
میرسد یکروز نور دیگری در هیئتش
میکند تاریخ شأنش را مرور دیگری