حالا که کرد قلب مرا سرزمین خود
کوه غمت، که ساخت مرا شرمگین خود
در روضهات کنار علمهای بیقرار
کرده مرا به خاطر تو همنشین خود
حالا که بردهای دل هفتاد ملک را
ای شاه! مثل ماه، به زیر نگین خود
حالا که بستهای به کمر گوشِ دامنت
بالازدی به خاطر ما آستین خود
حالا که شرق و غرب جهان را کشیدهای
خورشید بیغروب! به خاورزمین خود
من ماندهام کنار خودم انتهای صف
من را ببر به کنگرهی اربعین خود
این دستهای مانده و دست ولای تو
یا سیدی! بگیر به حَبلُالمتین خود
یک گوشه چشم دیگری ای پادشاه عشق
از آن نگاه و دلبری نازنین خود