حسین بود و تو بودی، تو خواهری كردی
حسین فاطمه را گرم، یاوری كردی
غریب تا كه نمانَد حسین بی عباس
به جای خواهری آنجا، برادری كردی
گذشتی از همه چیزت به پای عشق حسین
چه خواهری تو برادر، كه مادری كردی
تو خواهری و برادر، تو مادری و پدر
تو راه بودی و رهرو، تو رهبری كردی
پس از حسین، چه بر تو گذشت وارث درد
به خون نشستی و در خون، شناوری كردی
پس از حسین، تو بودی كه شرح عصمت را
كه روز واقعه، را یاد آوری كردی
به روی نیزه، سر آفتاب را دیدی
ولی شكست نخوردی و سروری كردی
حسینِ دیگری آن جا پس از حسین شكفت
تو با حسین پس از او، برابری كردی
چه زخمها كه نزد خطبهات به خفاشان
زبان گشودی و روشن، سخنوری كردی
زبان نبود، خودِ ذوالفقار مولا بود
سخن درست بگویم، تو حیدری كردی
تویی مفسر آن رستخیز ناگاهان
یگانه قاصد امت پیمبری كردی
بدل به آینه شد، خاك كربلا با تو
تو كیمیاگری و كیمیاگری كردی
حسین بود و تو بودی، تو خواهری كردی
حسین فاطمه را گرم، یاوری كردی
شاعر: مرتضی امیری اسفندقه