شعر منم قرآن
منم قرآن، منم قرآن منم پيغام جاويدان منم سرچشمة ايمان، منم برنامة انسان سرود عشق و امّيدم فروغ پاك توحيدم زدودم تيرگيها را، به هر
منم قرآن، منم قرآن منم پيغام جاويدان منم سرچشمة ايمان، منم برنامة انسان سرود عشق و امّيدم فروغ پاك توحيدم زدودم تيرگيها را، به هر
قرآن بخوان ! تمام جهان گوش ميشود غير از تو هر چه هست فراموش ميشود اي شعله شگفت حقيقت ! چراغ درك پيش تشعشعات تو
بخوان آيات بس زيباي قرآن كلام نغز و روح افزاي قرآن سحرگاهان تلاوت كن به اخلاص سپس انديشه در معناي قرآن بخوان اين معجزه وآنگه
قرآن منــــم قرآن كتـــــــاب آسمانـــي كه هستم تا قيامـت جــــاودانـــي خدا را در حقـيـقـــت مـن زبانـــم دهم داد سخن آن سان كه دانـي بشــر را
خوشا کسی که عزیز و سعید میمیرد میان معرکه او روسپید میمیرد خوشا کسی که به دستش تفنگ و تسبیح است رشید در دلِ میدان،
اي دختر دين و خواهر ايمان اي مهر سپهر دانش و عرفان اي اسوه شرم و عفت و عصمت الگوي وقار و حشمتِ نسوان اي
اين بارگه كه خاك درش مُشكِ اذفر است بويش چو بوى خُلد برين روحپرور است دار الشّفا و عـقدهگشا و فرحفزاست باب امان ز محنـت
اگرچه همچنان اندوه ما مردم، فراوان است اگرچه روزگار ما جماعت، نابسامان است زمین نامهربانی کرده گرچه سالها با ما و دست آسمانها بر سر
پای زخم آلود من… طاقت بیاور می رسی صبح فردا محضر ارباب بی سر می رسی صبح فردا پابه پای اشک بانوی دمشق زخمی و
به سختی، به سرما، به گرما میارزد به آوارگی بین صحرا میارزد اگر سر به راهِ طریق الحسینی به دل کندن از دار دنیا میارزد
جاده آماده، تو آماده و حالا حرکت کار نگذار از امروز به فردا، حرکت جاده انگار هم آهنگ رسیدن دارد که سراپا
باید دمی با عشق همپیمانه باشی با هر کسی جز حضرتش بیگانه باشی یعنی پس از یک عمر دوری فرصتی را در