امام جواد

باب المراد

به لب ترنّم نامِ جواد باید داشت که پشتوانه به روز معاد باید داشت جز آب تشنه لبان را که دست می‌گیرد به جز تو

امام جواد

نهمین خورشیدِ تابان

بسته ام دل را به آقایی که خیلی آشناست حامی اِبنُ السبیل و یاورِ هر بینواست نهمین خورشیدِ تابان ست در عرشِ خدا نهمین آئینه

امام جواد

مثل پدر

شعری می‌خوانیم از محمدحسین ملکیان که در مدح و منقبت امام جواد علیه السلام سروده شده است: جهان را می‌شناسد، لحظۀ غمگین و شادش را

قصیده رضوی

دوش چون دور شب تیره به پایان آمد نوبت زمزمه ی مرغ سحر خوان آمد چشم جان از دم مشکین صبا روشن شد گویی از

به «مولای غریبان آقا امام هشتم»

بر نمی‌دارم دست از پنجره فولادت آمدم باز از این پنجره فریاد شوم وارد صحن من و این همه ایراد شوم آمدم چرخ زنم، چرخ

گلدسته‌های روشن

جاریست در هوای خراسان بهار تو در ذهن کوچه‌ها و خیابان بهار تو امشب چقدر غرق تماشا نموده است آینه را به وقت زمستان بهار

یار آهوها

واژه‌ها ایستاده در تعظیم لب گشودند ماه بانوها السلام علیک یا مولا، حضرت عشق، یار آهوها بقچه‌ای پُر می‌آورم آقا ، پرِ اندوه، گریه و