دستور قرآن
در آیه ۲۰۰ سوره ی آل عمران خداوند متعال دستور جامعی می دهد برای کسانی که می خواهند با اهل بیت علیهم السلام به خصوص حضرت ولی عصر علیه الصلوة والسلام پیوند داشته باشند، می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»، «اصْبِرُوا» یعنی ای مؤمنین، به صورت فردی صبر داشته باشید، هر کسی باید وظایف بندگی خودش را انجام بدهد. این صبر مطلق است، همه ی مراتب صبر و استقامت فردی را دربرمی گیرد. «صَابِرُوا» یعنی صبر اجتماعی داشته باشید، مؤمنین به همدیگر استقامت را تزریق بکنند. صبر اجتماعی هم مطلق است تمام مراتب و مصادیق استقامت اجتماعی را دربرمی گیرد. «وَ رَابِطُوا» اگر آن دو مرحله صبر فردی و صبر اجتماعی تحقق پیدا کرد آن وقت صلاحیت برای یک رابطه ی بسیار برتر و بالاتری برای مؤمنین پیدا می شود. در روایات متعدد و معتبری از اهل بیت علیهم السلام داریم که «رَابِطُوا» یعنی «رابطوا علی الائمة»، با اهل بیت ارتباط برقرار کنید. ارتباط با اهل بیت هم انواع و مصادیقی را دربرمی گیرد، آخرین و مهم ترین حد که رابطه ی ولائی با اهل بیت و تحقق ولایت اهل بیت در همه ی شئون است. امام زمان در تمام شئون کلان اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی ما تصرف بکند که به یک معنا همان زمان ظهور است.
مرحله اول صبر، صبر فردی مؤمنان در مسیر بندگی است
اولین مرحله صبر فردی هست. مؤمن در مسیر بندگی سختی هایی دارد. هر کسی می خواهد به سمت قله برود هزینه دارد، مشکلات دارد. این سختیها را مؤمن باید تحمل بکند، پا روی نفس بگذارد. تنبلی را کنار بگذارد، وسوسه های شیطان را از خودش دور بکند. شیطان برای مؤمنین دو نقشه ی سنگین دارد که در سوره ی اسراء آیه ی ۶۴ خداوند بیان کرده. «وَ شَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ» شیطان شریک می شود در اموال و اولاد مردم. یعنی فساد مالی و فساد جنسی ایجاد می کند.
در رابطه با فساد مالی شیطان می خواهد کاسبی ها، درآمدها، شغل ها، حقوق ها و لقمه های حرام در جامعه گسترش پیدا کند و آن را عادی سازی بکند. از طریق احتکار، رشوه، گران فروشی، نزول خواری و رباخواری. شیطان می داند کسی که حرام خوار باشد، می تواند سرباز شیطان بشود. در کربلا ببینید لشکر حرام خواران در مقابل سیدالشهدا علیه السلام صف کشیده بودند. وقتی هلهله می کردند که صدای امام حسین را نشوند، اباعبداللّه علیه السلام فرمود «مُلِئَت بُطونُکُم مِن الحَرامِ». این قدر شکم هایشان از حرام پر شده که دیگر حرف حق را نمی توانید بفهمید.
من یک موقع مشهد بودم یکی از رفقای ما دو دهنه مغازه داشت. به من می گفت حاج آقا من درآمدم خیلی برکت ندارد با اینکه خمس و وجوهات مالی ام را حساب و پرداخت می کنم. به او گفتم که بیا در سود کاسبی ات امام حسین را شریک کن، مقدارش مهم نیست. منتها مراقب باش اولاً شریکت سیدالشهداست حلال در بیاوری، خیانت به شریکت نکنی. ثانیاً آن سهم سیدالشهدا علیه السلام را خرج دستگاه امام حسین کن. یکی دو سال بعد رفتم ایشان را دیدم. گفت حاج آقا زندگی ام از این رو به آن رو شد. بعضی ها شریک امام حسین می شوند در کاسبی شان، بعضی ها شریک شیطان می شوند در لقمه حرام!
مال حلال واسطه ی فیضش ملائکه هستند، بالاتر میکائیل هست، بالاتر وجودات نوری اهل بیت هستند. مال حلال از دست اهل بیت به دست آدم می رسد. نورانیت دارد، میل به خوبی ها را در آدم ایجاد می کند. اما مال حرام پشت پرده اش شیاطینند. لذا اگر کسی مال حرام در زندگی اش وارد شد، تاریک می شود، ظلمت او را می گیرد.. کم کم شک و شبهه در اعتقاداتش پیدا می شود، به کفر می رسد و کاملاً در اختیار شیطان قرار می گیرد.
خدا رحمت کند مرحوم محدث قمی را. آقازاده ایشان، شیخ علی آقای محدث زاده، می گفت یک موقع پدرم به من گفت که من ناهار مهمان یک کاسبی بودم. بعد که رفتم خانه، سحر برای تهجد نتوانستم بلند شوم. تا مدت ها یا بلند نمی شدم یا وقتی بلند می شدم سنگین و بی حال بودم. تحقیق کردم و متوجه شدم همان فردی که من ناهار مهمانش بودم، معروف است در بازار به بانک عصر. بانک که عصرها باز نیست، به او می گفتند بانک، چون نزول می داده، رباخوار بوده. محدث قمی نمی دانست مرتکب حرامی نشده ولی بالاخره لقمه های حرام آثارش را در دلهای پاک می گذارد. شما چطور اگر یک غذای فاسد را بخورید جسمتان مسموم می شود، ولو ندانید، آن کسی که غذای حرام بخورد بالاخره تأثیر می گذارد.
نقشه ی دوم شیطان فساد جنسی است، یعنی نسل نامشروع در جامعه زیاد کردن، حرام زادگی. ما در روایات مان داریم، «لاَ یَقْتُلُ اَلنَّبِیِّینَ وَ لاَ أَوْلاَدَهُمْ إِلاَّ أَوْلاَدُ اَلزِّنَا» قاتل انبیاء و معصومین کسی نیست جز اولاد زنا. فقط از آنها برمی آید که این چنین سربازی شیطان را بکنند و خوبان و معصومین را به شهادت برسانند. در کربلا ببینید امثال عبیداللّه بن زیاد و یزید، رگ و ریشه ی درستی نداشتند. مرحوم سیدبن طاووس در لهوف می فرماید آن ده نفری که بر بدن مطهر اباعبداللّه اسب تاختند، اسامی شان موجود است، هر ده نفر اولاد زنا و نامشروع بودند.
شیطان می خواهد علاوه بر حرام خواری، حرام زادگی را گسترش بدهد. متأسفانه در بعضی از کشورها اتفاق افتاده. شما در کشورهای غربی ببینید آماری که مراکز مطالعات خانواده در خود غرب منتشر کرده است. فرزندان نامشروع در فرانسه ۵۶ درصد، در سوئد ۵۵ درصد، در مکزیک ۵۶ درصد، در انگلستان ۴۹ درصد، در آمریکا ۴۱ درصد، در آلمان ۳۵ درصد، اینها فاجعه است. شیطان می خواهد این را تسری بدهد حتی در بین مؤمنین. البته بحمداللّه با فرهنگ اهل بیتی که در ما حاکم هست، در کشورهای اسلامی به خصوص در کشور ما این خبرها نیست ولی مقصود اینکه این نقشه هست، جدی هست، اینها استقامت می خواهد.
مرحله دوم صبر، استقامت جمعی مؤمنین است
مرحله ی دوم استقامت که سخت تر از استقامت اولیه و فردی است، استقامت جمعی است. خداوند متعال می خواهد جامعه ی مؤمنین استقامت داشته باشند در مقابل سختی ها. یک بخش صبوری و استقامت در مقابل دشمن خارجی است، یک بخش مربوط به داخل جامعه مؤمنین است. من درباره ی دشمن خارجی بحثم را عرض می کنم. طبیعی است وقتی مؤمنین با همدیگر پیوند مؤمنانه برقرار می کنند، قدرتی تشکیل می دهند، نمی خواهند زیر بار پرچم طاغوت باشند، می خواهند شرک از زندگی شان بیرون برود، می خواهند اسلام بر آنها حاکمیت داشته باشد، دشمن این را برنمی تابد، با تمام قوا به مؤمنین حمله می کند. با تحریف، با تحریم، با شایعه سازی، با تهمت، با جنگ روانی و سیاه نمایی دشمن می خواهد مؤمنین را زمین گیر بکند و از هم بپاشاند.
به سمت قله ها رفتن هزینه دارد. کارهای بزرگ سختی هایش هم بزرگ است، اینجا مؤمنین باید استقامت بکنند. مثل یک سد پولادین، خدا دوست دارد که مؤمنین مثل یک سد پولادین در مقابل دشمن بایستند، «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ» (صف، آیه ۴).
فکر نکنید این سختی ها مال ماست. برای پیغمبر هم بود، برای امیرالمؤمنین هم بود. پیغمبر اکرم وقتی مبعوث شد، خیلی ها به پیغمبر اکرم گرایش پیدا کردند و مسلمان شدند. شاید بعضی گمان می کردند یک پیغمبری آمده که وصل به قدرت خدا است، از این به بعد خیال مان راحت است، مشکلی نداریم. هم دنیایمان آباد است، هم آخرتمان. یک مرتبه دیدند با بعثت پیغمبر و نهضت اسلام سختی ها شروع شد. از در و دیوار مشکلات بارید. شکنجه های امثال بلال ها و یاسرها و سمیه ها و کشته شدنشان اتفاق افتاد. مسلمانان سه سال در شعب ابی طالب در محاصره ی شدید اقتصادی بودند. در آن دوران بعضی از خوبان از دنیا رفتند. حضرت ابوطالب و خدیجه ی کبری حامیان بزرگ پیغمبر از دنیا رفتند. این قدر سختی و مشکلات زیاد بود که پیغمبر اکرم برای اینکه کمتر مسلمان ها تلفات بدهند، یک عده شان را فرستاد حبشه که زنده بمانند.
وقتی پیغمبر هجرت کرد به مدینه، ده سال در مدینه بود و حکومت تشکیل داد، آنجا مشکلات اگر بیشتر نشد کمتر هم نشد. اصحاب صفّه، حدود ۴۰۰ نفر بودند کسانی که فقیر ذاتی نبودند، وقتی در مکه بودند مال و منال داشتند اما به خاطر حفظ دین شان هجرت کردند، در مدینه زیر یک سایبانی کنار مسجد پیغمبر زندگی می کردند، خب اینها روی دست پیغمبر بودند.
جنگ ها و درگیری های متعدد هم بود. حدود هشتاد جنگ و درگیری کوچک و بزرگ در این ده سال رخ داد. سنگین ترینش احد بود. چون بعضی ها از فرمان پیغمبر تمرد کردند، شکست سنگینی خوردند، خیلی شهید و مجروح دادند. حمزه سردار بزرگ اسلام، به شهادت رسیده بود. بعضی از کسانی که ایمان شان سست بود کم کم به تردید افتادند. زمزمه هایی شروع شد که نکند ما بر حق نباشیم. چرا این قدر کشته دادیم؟ منافقینی که در مدینه بودند همین شبهه را گسترش دادند. آیه نازل شد، سوره ی آل عمران آیه ی ۱۵۴. خداوند متعال اول این شبهه ی منافقین را نقل می کند. «لَوْ کَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا» منافقین می گویند اگر ما بر حق بودیم کشته نمی دادیم. خداوند به پیغمبر میگوید، دو تا جواب به این منافقین بده. جواب اول: «قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَی مَضَاجِعِهِمْ» خیال نکنید اگر نمی رفتید و با افتخار به شهادت نمی رسیدید و در خانه هایتان بودید، جاودانه می ماندید و اصلاً مرگ سراغتان نمی آمد. جواب دوم: «وَلِیَبْتَلِیَ اللَّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَلِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ» این سختی ها حکمت دارد، در این سختی ها صف مرد از نامرد جدا می شود. مؤمن از غیرمؤمن و منافق جدا می شود. خالص ها در این سختی ها تربیت می شوند.
سوره ی والضحی چیز عجیبی است. گویی خداوند متعال به خاطر نگرانی که پیغمبر داشت از اینکه مبادا بعضی از امتش در سختیها کم بیاورند، برای تسلّی پیغمبر این سوره را فرستاد. «وَالضُّحَی» قسم به نور خورشید آن موقعی که پهن می شود و روز فراگیر می شود. در بعضی روایات هست که تأویل این آیه مال زمان ظهور است که نور نبوت و ولایت فراگیر می شود. «وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَی» قسم به شب تاریک که او هم در برهه ای گسترش پیدا می کند و خودش را نشان می دهد. شاید مقصود از این شب تاریک، آن حجاب ها و موانع و سختی هایی است که در مقابل نور نبوت مقاومت می کند و نمی گذارد او گسترش پیدا بکند. «مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَی» گمان نکن تو را رها و فراموش کردیم. گمان نکن خداوند بر تو خشم گرفته. خدای تو با توست. به قول حافظ:
ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری
با خبر باش که سر می شکند دیوارش
در روایت دارد مسیر جهنم با شهوات قاطی است، «انّ النّارَ حُفّتْ بالشهوات». و مسیر بهشت سختی ها دارد «انّ الجنةَ حُفّتْ بالمکاره». آیه ی بعد میفرماید: «وَلَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَی». ای رسول ما، آخر کار بهتر از اول کار است. آخرش شیرین است. احتمالی هست که مقصود همان آخرت و قیامت باشد و احتمالی هست که مقصود همین دنیا باشد. در روایت امام صادق علیه السلام در تفسیر علی بن ابراهیم قمی هست، «الْکُرهُ هِیَ الْآخِرَةُ لِلنَّبِیِّ». رجعت آخرت پیغمبر است. یعنی آن انتهای عالم دنیا، ظهور و رجعت، زمانی است که پیغمبر ما نتیجه ی زحماتت را می بینی.
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت
دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
سپس خداوند می فرماید: «أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَی، وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَی، وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَی» مگر در گذشته به شما عنایت نداشتیم؟ پیغمبر مگر تو بی پناه نبودی که به تو پناه دادیم؟ مگر فقیر نبودی که توسط خدیجه ی کبری تو را غنی کردیم؟ مگر تو گم گشته نبودی که با نور نبوت و کتاب و حقایق کتاب تو را هدایت کردیم و به این نور تو را رساندیم؟ در گذشته ما چطور دست عنایت مان با تو بود، خب خدا همان خداست. در آینده هم پشت تو هستیم، نترس! نگران نباش! لذا این سوره به عنوان تسلّی خداوند متعال به پیغمبر است. منتها خدا می فرماید، ای رسول ما دو تا کار انجام بده برای اینکه استقامت در امت شکل بگیرد. اول، «فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ، وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ» در جامعه آدم های ضعیف و بی پناه هستند، به این محرومین برسید. دوم، «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» دستاوردها و الطافی که خدا به تو داده را به مردم بگو، این استقامت شان را زیاد می کند.
انقلاب ما هم همین جور است. رضوان خدا بر امام راحل مان، از اول می دانست کار سخت است و کار بسیار بزرگی در پیش دارد. خدا رحمت کند آیت اللّه بهجت را، من از آقازاده ی ایشان شنیدم. ایشان می گفت سال ۴۲ امام قم بود، یک مرتبه به منزل ما آمده بود. آقای بهجت گفت حاج آقا روح اللّه شما اگر می خواهید نهضتی را شروع کنید، حداقل احتیاج به ۴۰ نفر آدم مهذب و کاربلد دارید. امام دستش را گذاشت روی زانوی آقای بهجت و گفت آقای بهجت چهار نفر هم ندارم ولی با توکل به خدا شروع می کنم و همین کار را هم کرد.
خدا رحمت کند آقای عسگراولادی را، ایشان یک خاطره ای داشت. سه چهار سال قبل از مرحوم شدنشان در قم آمده بود، من از زبان خود ایشان نقل می کنم. ایشان می گفت هنوز امام در قم بود و ایشان را دستگیر نکرده بودند و بیاورند تهران و تبعید کنند. من یک پیامی از مبارزین تهران خدمت امام می بردم. در راه فهمیدم تحت تعقیب هستم. خیلی ترسیدم و ترسم هم فقط به خاطر خودم نبود. اسامی ۳۰، ۴۰ نفر از مبارزین را می دانستم، ترسم این بود که من را بگیرند و زیر شکنجه آنها را لو بدهم. با همین اضطراب و ترس به سمت منزل امام رفتم. هر موقع برمی گشتم می دیدم تحت تعقیب هستم. خودم را در خانه ی امام انداختم. وارد که شدم دیدم آقا آمده کنار حوض برای وضو گرفتن. تا من را دید که رنگم پریده و مضطرب هستم، همه چیز را فهمید. امام با آن آرامش دریایی خودش، من را آرام کرد. بعد به من فرمود آقای عسگراولادی ما می خواهیم حرکتی را شروع کنیم در ایران که بعد از ۳۰ سال پرچم امیرالمؤمنین و اهل بیت و دین در این کشور بالا برود، این اولین قدم ماست. در قدم دوم می خواهیم کشورهای اسلامی که ذلیلانه دارند زیر چکمه های استعمار دست و پا می زنند، از این ذلّت در بیاوریم و به سمت اسلام ناب سوق شان بدهیم. و در قدم سوم می خواهیم جهان که بر طبل بی خدایی و کفر دارد می کوبد، به سمت یک معنویت خواهی و عدالت خواهی سوق بدهیم تا بعد از این سه قدم امام زمان تشریف بیاورد. آقای عسگراولادی شما از الان ترسیدی؟ درود خدا بر آن پیری که آن چیزی که دیگران در آیینه نمی دیدند او در خشت خام می دید. سال ۴۲ ظلمت محض بود. میگفت کار سنگینی در پیش داریم.
در این ۴۰ سال چقدر فشار بر کشور ما بود. منتها اگر جامعه ی ما بخواهد استقامتش را در مقابل فشار خارجی حفظ بکند، آن دو توصیه ی خداوند متعال را باید رعایت کنیم. توصیه اول، به محرومین جامعه تان برسید. همه مان باید این کار را بکنیم. رهبر بزرگوارمان این همدلی مؤمنانه را که قبل از ماه مبارک رمضان و قبل از محرم فرمودند و بحمداللّه مؤمنین واقعاً در میدان عالی آمدند. هم باید این را ادامه بدهیم و هم مسئولین عزیز ما، اگر حداقل یک جاهایی کوتاهی دارید و نمی توانید به این محرومین برسید، بیایید در کنار مردم زندگی کنید، با مردم باشید، شما را ببینند. حداقل همدردی بکنید. توصیه دوم، دستاوردها را به مردم بگویید، در این کشورهای منطقه، کشور ایران هیچ چیز نبود، نقش عربستان -گاو شیرده آمریکا- را ما در زمان طاغوت به عهده داشتیم. همه ی ذخائر و منابع مان می رفت. اما الان یک طرف قدرت در منطقه و بلکه جهان شدیم. پهباد فوق پیشرفته ی آمریکائی (۲۰۰ میلیون دلاری) زده می شود، جرأت ندارد کاری بکند. پایگاه عین الاسد زده می شود، جرأت ندارد کاری بکند. سربازهایش در خلیج فارس گرفته می شوند خودشان را خیس می کنند. ابرقدرت آن کسی نیست که سلاح دارد، ابرقدرت آن است که شجاعت استفاده اش را دارد. این قدرت پیدا شده، ان شاءاللّه بتوانیم در مسائل اقتصادی و در جهات دیگری هم به حد بازدارندگی برسیم که طمع را از دشمن بگیریم.