دکتر رفیعی
مقدمه
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ عَلَى سَیِّدِنَا وَنَبِیِّنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ، سِیَّمَا بَقِیَّةِ اللَّهِ فِی الْأَرَضِینَ وَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ.
به فضل خدا امسال بحثی را تحت عنوان «خانواده حسینی» محضر شما آغاز کردیم که از قسمتهای مهم حادثه کربلاست. بحث ما امسال راجع به خانواده حسینی و آن اصولی که موجب میشود این پیوند حفظ شود.
روایت امام صادق علیهالسلام؛ چهار پایه آرامش
من اول اجازه میخواهم یک روایتی از صادق آل محمد صلیالله علیه و آله و سلم برایتان بخوانم. از امام صادق، یک کسی پرسید: آقا شما چرا آرومی؟ چرا آرومی؟ سؤال دیگر! خب امام صادق فکر میکنید مشکل نداشته؟ امام صادق فرزندش جلو چشمش از دنیا رفت، بچه کوچک از دنیا رفت. امام صادق بارها توسط عباسیان تهدید شده، دستگیر شده، مشکلات مختلفی اطرافش بوده. آقا یک سؤال مرا جواب بده، شما زندگیت را روی چه بنیان گذاشتی که آرامی؟ آقا فرمود بر چهار چیز. من این چهارتا را خدمت شما امشب عرض میکنم. متن روایت را بخوانم:
قِیلَ لِلصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلَامُ: یک کسی به امام صادق علیهالسلام عرض کرد:
«عَلَى مَاذَا بَنَیْتَ أَمْرَكَ؟»
زندگی را روی چه پایههایی گذاشتی؟
آقا فرمود چهار تا پایه، شما ماشین دیدید چهار تا چرخ دارد، چهار تا چرخ راه میرود دیگر. این چهار تا چرخ، چرخهای زندگی. امام صادق فرمود: من به این چهارتا تکیه کردم و توانستم زندگیام را با آرامش پیش ببرم. چهار تا علم، چهار تا آگاهی، چهار تا توجه، اینها در زندگی من بود.
۱. عملگرایی
یک: «عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِی لَا یَعْمَلُهُ غَیْرِی فَاجْتَهَدْتُ»
اول عملگرایی. من فهمیدم عمل من را دیگری نمیتواند انجام دهد. ایشون نماز بخواند برای خودش است، روزه بگیرد برای خودش است، حج انجام دهد برای خودش است. فهمیدم **«لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى»**، از روزی که خودم را شناختم فهمیدم عمل من پای من است. فرمود فهمیدم عمل من را کسی غیر از من انجام نمیدهد. لذا اولین اصل در زندگی من که به من آرامش داد، عملگرایی بود.
۲. علم الهی
دو: «عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَیَّ فَاسْتَحْیَیْتُ»
من اسمش را میگویم که ذهنتان بماند. اصل دوم: اصل علم الهی. من فهمیدم از روز اول که هر کاری بکنم خدا میبیند، نه کاری بکنم، نیتم بکنم. قرآن میگوید خدا خیانت چشم شما را هم میفهمد (خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ). قرآن میفرماید خدا «عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ» است. ما عالم الشهاده هستیم، الان اینجا هر کسی کاری انجام دهد، مثلاً دستی بلند کند فریاد بزند من میبینم، اما پشت دیوار را نمیبینم؛ فهمیدم خدا همه امور را عالم است، لذا خجالت کشیدم جلویش گناه کنم. اصل دوم اصل توجه به علم الهی است، خیلی مهم است.
حجاج بن یوسف ثقفی، آن آدم خبیث که خیلی هم جنایت کرده، با رفقایش آمده بود تفریح در بیابان. همینطور که وارد بیابان شدند دیدند یک چوپانی دارد میرود و گوسفندهای قشنگ و برههای قشنگی هم دنبالش است. صدایش زدند گفتند ما آمدیم تفریح، یکی از این گوسفندها را بکش کباب کن ما بخوریم. گفت مال من نیست من چوپانم، دهتاش مال یکی هشتتاش مال یکی من کارهای نیستم. گفتند مگر صاحباش میفهمند اگر تو همچین کاری بکنی؟ گفت نه، انقدر به من اعتماد دارند. آمار اینها را ندارند، من یک گوسفند اینها بردارم نمیفهمند. خب خدا پدرت بیامرزد پس این کار را بکن. چوپانه انگشت را گرفت به سمت آسمان گفت: «فَعَیْنُ اللَّهِ»، باعلم خدا چه کنم؟ آن را حلش کن.
چوپان نفهمید، صاحب گوسفند نفهمید، مدیر اداره نفهمید، اختلاس کردید، اصلاً هیچکسی نفهمید اما خدا. این خیلی مهم است. دومین رمز موفقیت من. امام این بود که علم الهی، خب خدا دارد میبیند. آقا بچه امام حسین را دستش جان داد میگوید خدایا راضیام چون در مقابل توست. خیلی مهم است. در گودی قتلگاه افتاده میفرماید: «إِلَهِي رِضًا بِقَضَائِكَ».
میدانید امام حسین یک داغی هم قبل از کربلا دیده؟ ایشون قبل از کربلا یک بچهای ازش فوت شد. من اصفهان امشب میدیدم این را قبلاً ندیده بودم. یک بچه از ایشون فوت شده، کسی آمد بهش تسلیت بگوید. آقا این را فرمود، آمد به اباعبدالله تسلیت بگوید، فرمود: «إِذَا أَرَادَ مَا نَكْرَهُ فِیمَا نُحِبُّ، رَضِینَا». من که نمیخواستم بچهام بمیرد، اما اگر خدا اراده کرد، چیزی که من نمیخواستم، من راضیام به رضای الهی. خیلی حرف است. اما روایت داریم: **«عَبْدِي يُرِيدُ وَأَنَا أُرِيدُ»**، بنده اراده میکند، من هم اراده میکنم. گاهی اراده بنده وقتی خدا اراده میکند، ما همه جمع میشویم برای اتفاق، اتفاق دیگری میافتد. مطمئن باشید مصلحت است. این اعتقاد ما این است. **«عَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا»** قرآن میفرماید گاهی این چیزی که شما دوست دارید به نفع شما نیست. اما این باور مهم است، باور به اینکه عمل من را دیگری انجام نمیدهد، پس خودم انجام دهم. برگه من را دیگری نمینویسد، تست من را دیگری نمیزند. باور به اینکه خدا تمام اعمال من را میبیند. این دو تا.
۳. رزق و روزی
سوم این روایت را حفظ کنید، لااقل کلیدواژههایش را حفظ کنید. رمز موفقیت امام صادق علیهالسلام: سوم: «عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِي لَا یَأْكُلُهُ غَیْرِي فَاطْمَأْنَنْتُ»
یقین داشتم رزق من را دیگری نمیتواند بخورد، لذا آقا حقوق شما را من نمیتوانم بگیرم، حقوق من را شما نمیتوانید بگیرید. لذا اطمینان داشتم. بله، در خانه ننشستم. آه! یک کسی آمد خدمت امام صادق علیهالسلام گفت: آقا دعا کنید خواب به من روزی بده. من در خانه مینشینم. آقا تو از مورچه کمتری؟ مورچه دنبال روزیش میرود تلاش میکند، اما میدانم روزی من را دیگری نمیتواند بخورد.
«بَرِ سَرِ هَرِ لُقْمَه بِنُوشْتَه عَیَان کَسِ فُلَانِ بْنِ فُلَانِ بْنِ فُلَان»
این توکل کن ملرزان پا و دست
رزق تو بر تو ز تو عاشقتر است
گر تو را رزقی بود خود آمدی
خویش را چون عاشقان بر تو زدی
این هم سومین نگاه من.
۴. یاد مرگ
پس یک: عملگرایی، دو: توجه به علم الهی، سه: توجه به رزق که خدا میرساند. و چهارم: «عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرِي الْمَوْتُ»، فهمیدم هر چی باشم آخرش چیست؟ مرگ. لذا وقتی اینطور شد «فَاسْتَعْدَدْتُ»خودم را آماده کردم. میدانید که ما منکر خدا داشتیم، ولی منکر مرگ نداشتیم. حتی فرعون که میگفت من خدایم برای خودش قبر میساخت. وجود مقدس امام کاظم آمدند قبرستان دیدند یک مردهای دارند در قبر میگذارند، اینکه گفتند: یکی از راههای آرامش این است، گاهی قبرستان بروید همین است. از افراد را دور قبر جمع کردند فرمودند: خوب نگاه کنید، این سالن خروج دنیاست و سالن ورود آخرت. نگاه کنید چیست؟ چه با خودتان میبرید؟
معروف اسکندر، معروف فاتح سی و شش کشور. وصیت کرد دستهایش را از تابوت بیرون بگذارد. مادرش گفت: این چه وصیتی؟ گفت مادر بگذار مردم ببینند فاتح سی و شش کشور. بگویم دست خالی دارد میرود.
من رمز موفقیت و آرامش این بود: دانستم عملم را خودم باید انجام دهم. دانستم هر کاری میکنم خدا میبیند. دانستم که در زندگی رزق من را دیگری نمیتواند بخورد. و دانستم که آخر کارم مرگ است. اینها را میگویند اصلاح باورها. اینها آرامش میآورد. بله، ذکر آرامش دارد، ذکر «اللَّهُ أَتَمَّ الْقَوْلِ». امام صادق فرمود برای آرامش زیاد بگویید: «لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ». در روایات داریم برای آرامش زیاد بگویید: **«أَفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ»**. بله، این توصیه شده. بعضیها که ذهنشان به هم میریزد در روایات داریم این آیه را زیاد بخوانند: «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ». این توصیه شده. این اذکار هست مؤثر بدون تردید اما آن پشتوانهاش علم و آگاهی است که باید باشد.
و من نکته آخری که دیگر عرض کنم و یکی از عوامل مهم آرامش در زندگی، از حرفهای من هم فهمیدید شما رضاست. رضا این است که انسان راضی باشد به رضای الهی. این خیلی مهم است. در زندگی تلاش کند برای رفع مشکلات، کوشش کند برای ارتقا، تلاش کند برای عدم وقوع مصیبتها. ولی از این صفت رضا، خدای تبارک و تعالی، در روایات آیه قرآن هم هست دیگر، «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً». دو بار خدا در قرآن یک جا، اینجا آخر سوره مبارکه فجر میگوید کسی که از من راضی باشد صاحب نفس مطمئنه است. یکی هم آخر سوره مجادله نگاه کنید میگوید هر کسی که راضی باشد حزب الله است. «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ». و این صفت رضا در زندگی امام حسین موج میزند. پیدا نمیکنید یک جا خودش حضرت زینب، بچههایش گله کرده باشند شکوه کرده باشند. قرآن میفرماید کسی صبر باشد ما اجر بیحساب بهش میدهیم. بیحساب، آخه دستگاه خدا همش حساب کتاب دارد. نماز ثوابش معلوم است، روزه ثوابش معلوم است. تنها جایی که میگوید بیحساب صبر است. «إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ».
این مطلب اول. پنج شش تا عامل حزن و اندوه را شمردم، رغبت به دنیا، گناه، شهوتهای حرام، عرض میکنم که نگاه افزاینده به مال دیگران، به بالادست نگاه کردن. دو تا مطلب دیگر مان خدمتتان عرض میکنم به شرط یک صلوات بر محمد و آل محمد.
#دو مسیر نشاط و شادابی در اسلام
آن دو مطلب این است: ما برای شادابی و نشاط دو تا راه داریم. خوب دقت کنید. یک راه مادی، یک راه معنوی. هر دوش هم باید با هم پیمود. من واقعاً متأسفم که عرض کنم حالا ما در شیعه این بحث را کم بهش پرداختیم. ما یک وقت خدمت آیتالله العظمی مکارم رسیدیم، من خودم خدمت ایشون رسیدم راجع به غدیر. ایشون جملهی قشنگای فرمود: فرمود در شیعه بعد مصیبت قویتر از بعد شادی است. من ما محرم و صفر، الان شما نگاه کنید، دو ماه تالارها تعطیل، عروسیها تعطیل. عرض بکنم که با اینکه اشکالی هم ندارد کسی مجلس بگیرد، ولی احترام میکنید. چقدر در خمینیشهر الحمدالله مجلس روضه است. ولی شما بیایید در نیمه شعبان، یک شب غدیر، یک شب. تازه این همه تبلیغ کردیم. ایشون فرمودند روایات ما میگوید شیعیان ما *«یَفْرَحُونَ» بعد میگوید «یَحْزَنُونَ». فرمودند: ما «یَحْزَنُونَ»ش را گرفتیم «یَفْرَحُونَ»ش را رها کردیم.
آقایون برای نشاط و شادابی، اسلام است دیگر، دین کامل است. نمیخواهد چیزی را ناقص بگذارد. به شما میگوید فقط دعا بخوان شاداب شوی؟ نه. دو دسته عامل وجود دارد.
الف) عوامل مادی
یک عوامل مادی، من چندتاش را سریع میخوانم خودتان بعداً پیدا کنید این روایت و شیخ صدوق در خصال آورده. «النُّشْرَةُ فِی عَشَرَةِ أَشْیَاءَ» ده تا. ده تا چیز همه را نمیگویم البته بعضیهایشان را میگویم.
شادی و شادمانی در ده چیز است:
۱. «الْمَشْیِ»: پیادهروی. آقا این راهپیماییها، پیادهروی خانوادگی، به کوه، به صحرا، شادابی میآورد.
۲.«الرُّکُوبِ»: مسابقات اسبسواری که شادابی خوبی دارد. حالا امروز به ماشینسواری هم تبدیل شده. آن موقع عصر بود.
۳. «الِارْتِمَاسِ فِی الْمَاءِ»: شنا در آب، نمیگوید شنا، در آب فرو رفتن. اصلاً شما در آب برو راه برو. آقا شما میدانید نگاه به دریا عبادت است؟ «مَنْ نَظَرَ إِلَى الْبَحْرِ عِبَادَةٌ». نگاه به دریا عبادت. ببینید چقدر قشنگ است. پیادهروی، سوار شدن اسبسواری، حالا ایشون نگفت اسبسواری. فرو رفتن در آب، «النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ» نگاه جنگل چقدر شادابی میآورد. پارکها، جنگلها. اینها اسلام دین کامل است. اینطور نیست که ما بگوییم شادابی فقط به روضه امام حسین. بله، «النَّظَرُ إِلَى الْمَرْأَةِ». خدا به حق امام حسین انشاءالله به همهی مجردان هم همسر خوب نصیب کند. مردی که بنشیند به همسر زیبایش نگاه کند این عبادت است. این شادابی میآورد.
۴. «الْأَکْلِ»: غذای خوب، «الشُّرْبِ» نوشیدنی خوب، نه شراب، نه. بعد «مُحَادَثَةُ الرِّجَالِ». ما طلبهها میگوییم. گعده دور هم نشستن، بیست تا پونزده تا ده تا جوان دور هم بنشینند، حرام مرتکب نشوند، قمار بازی نکنند، تا دوی نیمه شب ننشینند نماز صبحشان قضا شود. حرام بینشان نامحرم و محرم رعایت شود. دور هم گفتگو، حرف زدن. صلهرحم رفت و آمد. ببینید ده عامل فرمود نشاط میآورد که حالا من بعضیهایش را خدمت شما عرض کردم.
ب) عوامل معنوی
اما از عوامل معنوی هم یک عامل را میگویم از وجود مقدس صادق آل محمد، عوامل زیادی است ببینید آقایون شما در دعای جوشن چه میگویید وقتی صفات خدا را میشمارید؟ یکیاش این است «یَا سُرُورَ الْعَارِفِینَ». خدایا تو باعث شادابی هستی وقتی انسان نماز میخواند، وقتی انسان دعا میخواند، وقتی انسان با خداست احساس شادابی میکند. امام صادق فرمود: «السُّرُورُ فِی ثَلَاثِ خِصَالٍ». من انقدر دلم میخواهد این حرفهایی که ما میزنیم تابلو شود در مجلسها بزنند، روی دیوارها فقط سیاه پوش نباشد. کم هم هست و من خیلی کم دیدم مثلاً از امام حسین در هیئت دو تا حدیث نصب کرده باشند. شما الان نگاه کنید دور تا دور این هیئتها همه از السلام علیک یا اباعبدالله یا حسین عکس گنبد. اما یک روایت میبینید از امام حسین، یک حدیث میبینید آدم نگاه کند قلبش جلا بگیرد. اینها جلا میدهد.
این روایت از امام صادق فرمود شادابی در سه چیز است:
۱. «الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ»: وفای به عهد. آقا من بدونم چک دادم پولش واریز میشود، خب خوشحالم. اما وقتی واریز نمیشود اعصابم به هم میریزد. بدونم قولی که به این خانم دادم دروغ نگفتم، عمل کردم، وفای به عهد شادابی میدهد. آقایون وفای به عهد سنگ بنای جامعه است. یک مسئول به مردم قول بدهد عمل نکند. یک بانک قول بدهد عمل نکند. یک معلم، فرق نمیکند هر کسی در هر ردهای. فرمود: «لَا دِینَ لِمَنْ لَا عَهْدَ لَهُ». چقدر ما از بدقولی در جامعه لطمه میخوریم. خب بنده خدا، تو آمدی من ضامنت شدم، خب کار خیر را میبندی. کسی که ضامن میشود پشتوانهی شماست، قسطش را تو باید بدهی. حرفهایی که در خواستگاری میزنی، وعدههایی که میدهیم. وفای به عهد آقا شما از ابوالفضل عباس وقتی تعریف میکنید، میگویید چی میگویید؟ «أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِیمِ وَالتَّصْدِیقِ وَالْوَفَاءِ». این یک.
۲. «رِعَایَةُ الْحُقُوقِ»: آقا حقوق رعایت شود. ببین این زن یک حقی دارد، این مرد یک حقی دارد، این بچه یک حقی دارد، همسایه یک حقی دارد، مسئول یک حقی دارد، مردم یک حقی دارند. اگر به خدا در جامعه حقوق رعایت شود، انسان شادابی میگیرد. چرا اعصابش به هم میریزد؟ میآید جلو خانهاش ماشین پارک کرده، حق را رعایت نکرده. دوبله پارک کرده، حق را رعایت نکرد. به خانم ظلم میکند، حق را رعایت نمیکند. حق پدر را ببینید امام سجاد یک رسالهای دارد، خواهش میکنم بخوانید. رساله حقوق. حق پدر معلوم است، مادر معلوم است. زن، مخلوط نکنیم حقها را. ازدواج میکنیم حق پدر و مادر فراموش نشود. یا اگر زن گرفتید حق همسر فدای حق پدر و مادر نشود. هر حقی بگذار جای خودش. آقا شما در پازل وقتی شماره را اشتباه گذاشتی، تصویر نارسا به شما میدهد. رعایت الحقوق. این حدیث را حفظ کنید، خیلی قشنگ است.
۳. «النُّهُوضُ فِي النَّوَائِبِ»: در زمین خوردنها بلند شویم، رو زمین نشینی شما اگر افتادید در یک جوی افتاد و رو زمین همانجا نشستید. این اشتباه است. پاشو. اگر ورشکست شدید، پاشو بروید دنبال رفعش. اگر داغ دیدید، بلند شوید، بروید دنبال… بقیه دارند زندگی میکنند. زن دارید، بچه دیگرای دارید. یک داغ دیدید، برخاستن در مصائب، رعایت حقوق، وفای به عهد. همه حرف من امشب همین چند جمله بود. خدایا به همهمان نشاط و شادابی عنایت بفرما. از صفات بهشتی است: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ضَاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ». از صفات شهدا است: «فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ». از صفات کربلایی است. حبیب بن مظاهر شب عاشورا شوخی میکرد. یکی بهش گفت: آقا ما امشب شب آخر داریم کشته میشویم. گفت: اتفاقاً امشب موضع سرور است چون داریم به ملاقات خدا میرویم.
این کسانی که در زندگی شادابند با نشاطند، بازدهیشان هم بیشتر است. عمرشان هم طولانیتر است. بیماریشان هم کمتر است. به قول آن آقای پزشک یا حالا جلسه ما هم خانمها هم آقایون پزشک بالاخره گاهی کم و بیش هستند. به همهشان احترام میکنیم. گفت: آقای دکتر، چه غذاهایی بخورم معدهم درد میگیرد؟ فرمود: آن چیزهایی که تو میخوری معدت را درد نمیآورد، آن چیزهایی که تو را میخورد معده را درد میآورد. بله، حالا غذا را باید رعایت کرد، اما خود آقایون میگویند دیگر. میگوید استرس، ناراحتی، فشار، ضعف. اینها به هم میریزد. میدانید شما نمیشود بیماریهای روح و جسم را از هم جدا کرد. وقتی یک روح دچار افسردگی شود رو بدنم اثر میگذارد، حتی درد ایجاد میکند. امروز بین بیماریهای بدن و روح ارتباط کاملاً مستقیم نیست. انشاءالله بتوانیم به برکت این ایام و این لیالی نشاط را در خودمان ایجاد کنیم. این هم نکته بعدی. یک صلوات عنایت بفرمایید.
نمونه عملی: حضرت علیاکبر علیهالسلام*
ما اطلاعات چندانى در رابطه با حضرت على اکبر علیهالسلام و جزئیات زندگى ایشون نداریم. همین قدر مىدانیم این جوان، جوان شبیه پیامبر از نظر چهره، اخلاق و سخن بوده و در زیارت نامهاش داریم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَوَّلَ قَتِیلٍ مِنْ نَسْلِ خَیْرِ سَلِیلٍ». سلام بر تو اى اولین شهید از نسل بنى هاشم که معلوم مىشود نخستین شهید کربلاست. و باز در روایات دارید وقتى مىرید کربلا اول برید کنار قبر ایشون سه مرتبه بگویید: «صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ»، «صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ». یا «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ». معلوم مىشود ایشون همسر داشته فرزند داشته که ایشون رو ابا الحسن خطاب مىکنند. سن ایشون رو شیخ مفید هجده سال نوشته، اما خیلی از مورخین بیست و پنج سال ایشون رو از امام سجاد بزرگتر مىدانند چون خود امام سجاد در مجلس دشمن فرمودند: من برادرى داشتم از من بزرگتر بود. خب امام سجاد بیست و سه سالشونه تو کربلا معلوم مىشود خب ایشون سنشون بالاتر بوده از امام سجاد.
این دیگر عرض آخر من. على اکبر علیهالسلام همتون شنیدید. سه چیزش شبیه پیغمبر بود، یکى چیه آقا؟ خلقش. یعنى خلقتش خب طبیعى هست بالاخره ایشون شبیه پدربزرگش. ما الان نوههایی داریم که از اولاد بیشتر باباشون شبیه اند، یعنى مىذاره کنار پدربزرگ، عمو. این دیگر اکتسابى نیست این ذاتى. على اکبر چهرهاش شبیه پیغمبر. خود امام حسین که شبیه پیغمبر بوده اما به اندازهى على اکبر نبود. خودش مىفرماید وقتى ما دلمون تنگ مىشه براى پیغمبر این جوان رو نگاه مىکنیم. خب دقت کنید چى مىخوام بگم. این خلقش. دوم منطق، سخن گفتنش، استدلالش. خب اینم شبیه پیغمبر. اما سومى خلقش آقایان خواهران، این جمله رو همیشه از من یادگار ببرید. من و شما نمىتونیم شبیه پیغمبر بشیم. خلق ما شبیه بابای خودمونیم، شبیه جد خودمونیم. منطقاً هم نمىتونیم اما خلقاً مىتونیم. این وسطیه رو خلقاً و خلقا.ً منطقها خلقش هیچی. منطقش هم هیچی. سؤال ما مىتونیم شبیه پیغمبر بشیم؟ خلق؟ بله. على اکبر دیگر خلقش که شبیه پیغمبره، دست خودش بوده؟ قیافهاش نبوده که دست خودش نباشه بگه ذاتىست. نه، خودش خلقش رو شبیه پیغمبر کرده. من این حدیث رو براى شما امشب بخوانم فرمود کسى که این ویژگىها رو داشته باشه خلقش شبیه پیغمبره. این روایت یادگارى باشه براى شما، هدیه باشه به شما:
«أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِأَشْبَهِکُمْ بِی؟»
آمد مسجد، فرمود بگویم کی خیلی به من شبیه است؟ اخلاقش به من شبیه؟ گفتند: بله. پس رسول خدا، آن وسطى رو نبسته، خلق مىتواند شبیه پیغمبر باشد. من این چند تا صفت رو پنج شیش تا براتون مىشمارم. اگر شما اینا رو تو زندگیتون پیاده کردید، شما هم مثل على اکبر خلقاً به پیغمبر شبیه مىشید. حالا اون در درجهى عالى بوده ما یه نمرهی پایینترش. خود پیغمبر فرمود: فرمود کسى که این ویژگىها رو داشته باشه به من شبیه است از نظر خلق:
یک: «أَحْسَنُکُمْ خُلُقًا» خوش اخلاق باش. پیغمبر خوش اخلاق بود، پیغمبر شیرین بود، پیغمبر حلاوت داشت، پیغمبر جاذبه داشت. حتى دشمن از او متاثر مىشد. این یک.
دو: «أَلْیَنُکُمْ کَنَفًا» نرمخو باشه. این غیر از خوش اخلاق، خوش اخلاق بود چهره است، نرمخو باشه. خشن نباشه.
سه: **«أَبَرُّکُمْ بِقَرَابَتِهِ»به فامیلش خوب برسه، نیکى کنه.
چهارم: «أَشَدُّکُمْ حُبًّا لِإِخْوَانِهِ فِی دِینِهِ» دوست داشته باشد اطرافیانشان، کینه و بغض تو شون ایجاد نکند.
پس خوشخلقى، نرمخویى، رسیدگى به فامیل، محبت به اطرافیان.
پنجم: «أَصْبَرُکُمْ عَلَى الْحَقِّ» بر حق صبور باشه.
ششم:«أَکْظَمُکُمْ لِلْغَیْظِ» خشمش رو کنترل کنه.
هفتم: «أَحْسَنُکُمْ عَفْوًا» زود بگذره، زود بگذره، گذشت داشته باشد.
چند تا شد این ویژگىها؟ اگر در کسى باشد خلقش به من شبیه است.
روضه و دعا
انشاءالله خدا به همهمان عنایت بفرماید. از«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ»، «السَّلَامُ عَلَیْکَ ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ»، «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الْحُسَیْنِ»، شهید دلها، روانه کنیم کربلا، پایین پا وقتى وارد مىشوید، قبر شش گوشه پایین پاى امام حسین. امام سجاد این آقازاده و برادرش رو به خاك سپرد. خیلی شهادت این جوان بر ابى عبدالله سخت بوده چون براى خدا بوده تحمل کرده. پدر ای شهید تو جلسهى ما هستن. جوان شما مریض که ناراحت مىشوید خار به پاش بره ناراحت مىشوید. وقتى یه جوان جلوى چشم باباش ارباً اربا بشه، خیلی سخته، خیلی سخت.
«صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا مَظْلُومَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ»، «یَا رَحْمَةَ اللَّهِ الْوَاسِعَةَ»، «یَا بَابَ النَّجَاةِ». خدایا به آبروى این جوان جوانهاى ما رو مؤمن قرار بده. از یاران امام زمان قرار بده. در ظهور امام زمانمون تعجیل بفرما. کشورمون، تمامیت ارضیمون خدایا در پناه امام زمان، رهبر عظیمالشأنمون حفاظت بفرما. گذشتگان، گذشتگان از این جمع مخصوصاً جوانان، شهدا، شهدای خدمت روحشون رو امام عزیز از این جلسه بهرهمند بگردان. همه بیماران، بهویژه اطفال و جوانان مریض لباس عافیت بپوشان. زمینه ازدواج جوانهاى ما رو فراهم بگردان. زمینه اشتغالشون رو فراهم بفرما. به مقربان درگاهت قسم مىدم خدایا عاقبت ما رو ختم به خیر بگردان. به نبی و آله صلوات.









