امام معصوم (علیه السَّلام)؛ قلب عالم وجود
اشاره
معرفت امامت ودرک ولایت،بسیارظریف وبه اصطلاح، صراط گونه است؛ یعنی به قدری دقیق است که برای دریافتش بایدانسان بیش ازحد دقت کند.درک قلب عالم هستی که ما اسمش را «امام» می گذاریم، احتیاج به قلبی روشن وعقلی پویا دارد. البته درک مطالب عمیق امامت وتبیین آن کارآسانی نیست؛ ولی ماباسرمایه اندک وداشتة ناچیز خویش، نکاتی را تقدیم می داریم.
نیاز انسان به انسان کامل برای تکامل
انسان ها به چه میزان ازکمال بهره مندند وآیا می شود جهان هستی بدون انسان کامل باشدوبه عبارت دیگر، آیا انسانیت هم مانند شوری وچربی، دارای مراتب است؟ در پاسخ باید گفت: بلی، انسانیت نیزحقیقتی دارای مراتب است؛ البته حقیقت وجوهره ای انسانیت، امری معنوی و جدا ازویژگی های مادی وجسمی است.
ممکن است یک نفر،ده درصدودیگری پنجاه درصد وسومی نوددرصدازحقیقت انسانیت بهره مند باشد؛ اما همه این ها باید به موجودی ختم شوند که صد درصد انسانیت دارد وآن «انسان کامل» است.
ازاین انسان کامل،درفرهنگ دینی،به «امام» تعبیرمی شود و به تعبیرعزیز الدین نسفی، «هرچیزی را مغزی است که بیش از یکی هم نباشد وانسان کامل، مغز عالم هستی است». مَثَل انسان کامل درعالم هستی، مَثَل روح در بدن است که همه جا هست ودر همه جا حضور می یابد.انسان کامل، محور هستی است و حضورش در تمام عالم هستی، کامل است و هر موجودی بخواهد با مبدأ هستی ارتباط برقرارکند، ازطریق انسان کامل، می تواند ورود پیدا کند و به همین دلیل از«امام» به عنوان «واسطه فیض» نام برده می شود. امام، واسطة فیض برای تمام هستی است.درزیارت جامعه آمده است: «خدا به وسیله شما آغازکرد و به شما ختم می کند و به خاطر شما، باران را فرو می فرستد و به وسیله شما، آسمان را از این که بر زمین افتد، نگه داشته است؛ مگر به اجازه او و به خاطر شما، اندوه را بیرون برد و سختی را برطرف کند».
توسل به امام وارتباط با ملکوت هستی
«انسان کامل»، باطن و قطب جهان هستی است و همگی برای انسان شدن و به انسانیت رسیدن، از طریق باطن وبُعد انسانی خویش،با باطن ومحورهستی، مرتبط می شوند و ازاین ارتباط، به «توسل»تعبیرمی شودواین، سِرِّتوسل به اهل بیت علیهم السلام است. نکته دیگری که از بحث فوق حاصل می شود این است که برای مدد گرفتن از انسان کامل و انسانیت او، نیازی به وجود مادی و جسمانی او نیست. او، قلب هستی است و نبض عالم هستی با نبض او هماهنگ است. بنابراین، چه پیدا باشد چه پنهان، وجود مادی او تأثیری در مددگرفتن از او ندارد. این است که می گوییم امام، زنده و مرده ندارد و تنها جسم او تحت تأثیرمرگ وحیات است؛ اما روح وانسانیت، مرگ ندارد وهمیشه زنده است و به همین دلیل است که دراذن دخول حرم های مطهر اهل بیت علیهم السلام چنین می خوانیم: «اشهد انّک تسمع کلامی وتردّسلامی؛ شهادت می دهم که سخنم را می شنوی و سلامم را پاسخ می گویی».
شخصیت حقیقی و حقوقی امام علیه السلام
امام دارای یک شخصیت حقیقی و یک شخصیت حقوقی است. شخصیت حقیقی او، همان وجودمادی ومشخصات شناسنامه ای،صفات وملکات شخصی اوست؛ اما شخصیت حقوقی «امام»، به مقام و موقعیت اجتماعی و بُعد ملکوتی و مقام امامت وی مربوط می شودکه درقرآن ازآن به «عهد الهی» تعبیرشده است وهمین شخصیت حقوقی امام و جایگاه «امامت» است که حفظ احترام وحریم آن برهمگان و حتی برخود امام، لازم است؛ چنانکه درنظام ولایی ولایت فقیه و ریاست جمهوری نیزیک نوع شخصیت حقوقی است که دارای اختیارات ودارای احترام و حریم ویژه ای است؛ به طوری که حتی شخص ولی فقیه وشخص رئیس جمهوری نیزلازم است حافظ آن حریم باشند،(البته در نظامات که ولی فقیه جامع شرایط ولایت، حکومت کند.)
بنابراین،جسم امام نیزمانند جسم دیگران، گرفتارمرگ می شود؛اما شخصیت حقوقی یا همان «امامت»، مرگ و زوال ندارد.این که امام صادق علیه السلام درباره حضرت حجت علیه السلام می فرماید: «لوادرکتُه لخدمتُه ایّام حیاتی؛ اگر روزگاری اورا درک کنم، تمام عمردرخدمت اوخواهم بود»، شایداشاره به همین مقام امامت وشخصیت حقوقی آن حضرت باشد.این که امام حسین علیه السلام درکربلا شهید ش وبه گمان برخی، خود را به کشتن داد، درحقیقت، فدا کردن جان خویش درحفظ و حراست ازمقام «امامت» بود و به عبارت دیگر،جسم خود را فدای شخصیت حقوقی کرد و این کار،کاملاً عاقلانه و حتی واجب است.
و نیز حضرت زهرا علیهاالسلام که جان خود را درراه دفاع از «امامت» در طبق اخلاص نهاد، به این علت بودکه امامت وولایت علی علیه السلام مورد هجوم اهل سقیفه قرار گرفته بود. درزمان امیرالمؤمنین علیه السلام، مشکل عمده اهل سقیفه، این بودکه جایگاه حقوقی آن حضرت را منکر شدند وگرنه، همگی نسبت به شخصیت حقیقی امام علی علیه السلام که داماد پیغمبر صلی الله علیه وآله و فاتح خیبر و اولین مؤمن به پیامبرو…است، اطلاع کامل داشتند وهمین شخصیت حقوقی امام علی علیه السلام است که در روز غدیر خم مورد توجه و تأکید پیامبراکرم صلی الله علیه وآله قرارگرفت و همه انسان ها به آن مقام امامت و ولایت فراخوانده شدند.
ماباید برای شناخت این جنبه واین جایگاه بلند، تلاش کنیم.حدیث «مَنْ مَاتَ وَلَمْ یعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةًجَاهِلِیة؛ هرکس بمیردوامام زمان خویش را نشناسد،به مرگ جا هلیت مرده است»، ناظر به شناخت «امامت» امام است؛ نه شناخت شناسنامه ای. وگرنه، همه ما تقریباً می دانیم که هر کدام از امامان علیهم السلام در چه تاریخی متولد شدند و چند سال امامت کردند؛ چه ویژگی هایی داشتند و چه زمانی از دنیا رفتند.دانستن این ها، حداقل معرفت نسبت به امام است؛ اما تلاش ما باید در جهت شناخت جایگاه بلند امامت باشد؛ تا با تمام وجود درک کنیم که امام کیست و چه جایگاهی درجهان هستی دارد.
جایگاه امامت درعالم هستی
برای شناخت و معرفت جایگاه امام درعالم هستی، باید به چند اصل زیر توجه داشت؛
1 انسان، طبق بیان قرآن کریم، به سوی خداوند سبحان در حرکت است و پایان سفرش، ملاقات با خداست؛ «یا أَیهَا الْإِنْسانُ إِنَّک کادِحٌ إِلی رَبِّک کدْحاً فَمُلاقِیهِ».بشر، برای رسیدن به این هدف، به دو محور اصلی مُلکی (ظاهری) و ملکوتی (باطنی) نیاز دارد. انسان در محور مُلکی و ظاهری، به اداره جامعه و کشورداری و رهبری نیازمند است و محور دوم که بسیار مهم ترازاولی است و تکیه گاه آن به شمار می رود، رهبری باطنی و ملکوتی است.این سیر، سیری عمودی وطولی است که «صیرورت» نیزخوانده می شود؛ یعنی انسان دردرون خود سفری با مراتب و منازل متعدد دارد و برای پیمودن این منازل، نیاز به رهبر، انکارناپذیر است. «سیر»،یعنی حرکتی (ظاهری) که درهمه اجرام زمینی و آسمانی وجود دارد؛ امّا «صیرورت»؛ یعنی تحول و شدن و از نوعی به نوعی دیگر و از منزلتی به منزلت دیگر تکامل یافتن.
یک خودروکه شتابان دربزرگ راه پیش می رود و میوه ای که مرحله های گوناگون را پشت سرمی گذارد، هردو حرکت دارند؛ امّا حرکت اولی به نحو «سیر» و حرکت دومی به نحو «صیرورت» است؛ یعنی میوه ازخاک حرکت کرده و به مرحله شکوفه رسیده و پس ازآن، به میوه خام و پخته تبدیل شده است. این «شدن» را که حرکتی درونی است، «صیرورت» می خوانند. انسان ها نیز بدون استثنا، درتحول درونی و صیرورتی به سر می برند که سرانجام آن، «لقای حق» تبارک و تعالی است.
2. وقتی معلوم شد انسان در صیرورت است و به سوی خدا حرکت می کند، ناگزیر باید حرکت دهنده ای داشته باشد؛ زیرا درهرحرکتی، وجود متحرک، محرّک و مسیروابتدا و انتها (هدف) ضرورت دارد و مهم تراز همه، وجود رهبری که متحرک را به سوی هدف نهایی، هدایت کند.
3. افزون برامور عادی و مادّی (زندگی روزمره) انسان در تمام اعمال عبادی و باطنی نیز به رهبرنیازدارد؛ یعنی همان گونه که سامان دهی تأمین معاش و امور ظاهری و زندگی اجتماعی انسان، نیازمند دولت و رهبر است، تمام عبادت ها و اعمال باطنی وی نیز که با صیرورت و تحول درونی همراه است، به محرک و رهبری نیاز دارد؛ تا آن ها را هدایت و به سرمنزل مقصود (قرب الی اللّه) برساند.
4.گرچه بیگانگان رهبری ظاهری را از ائمّه معصوم علیهم السلام گرفتند و آنان را خانه نشین کردند، امّا رهبری ملکوتی انسان هاوجوامع بشری، حقیقتی است که از وجود مقدس آنان جدا نمی شود.
5. نماز، روزه، زکات، حج ودیگر عبادات، هرکدام نوعی صعودو تقرب به سوی خدای سبحان دارند؛ «إِلَیهِ یصْعَدُ الْکلِمُ الطَّیبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یرْفَعُهُ» و این صعود و حرکت، به نحو صیرورت است و مسلماً به محرک و رهبر نیاز دارد؛ یعنی باید انسان کاملی باشد که عمل صالحش، اعمال بندگان را بالا ببرد و رهبری کند؛ تا مقبول حضرت حق واقع شوند و این انسان کامل، همان امام معصوم است که نمازش، نماز هر پرهیزکاری را امامت می کند و حج و زکات و تمام اعمالش، اعمال بندگان صالح را تا وصول به بارگاه حضرت حق، رهنمون می شود. بر این اساس، هر کس در اول وقت نماز به پا دارد، به امام زمان خویش، اقتدا کرده است؛ چون امام زمان علیه السلام، هماره اول وقت نماز می گزارد و هر کس در هر اقلیمی که باشد، اگر اول وقت نماز بخواند، در این عمل با فضیلت، به امام خود اقتدا کرده است؛ یعنی نماز او به کاروان نمازهایی پیوسته که با امامت نماز ولی خدا، به سوی خدا، در حال صعود است.
6.وجودامام، رهبری ملکوتی تمام انسان ها را و هر چه دارای صیرورت و تحول است، بر عهده دارد. او به اذن خدا، مدبر امور است و خلقت و هدایت و تدبیر ودرمان وحیات ومرگ، به واسطه او تحقق می یابند و به همین سبب، امامان معصوم علیهم السلام وسائط فیض حق و مجاری روزی خلایق می باشند و وجود آن ها همچون دو دستی است که با یکی ارزاق و مقدرات خلایق از درگاه ربوبی دریافت و در عالم هستی توزیع می شود و با دیگری، اعمال صالح بندگان تاعرش الهی، رهبری و هدایت می شوند. اگر ولی اللّه الاعظم، عملی را امضا کند، قطعاً مورد قبول خداوند متعال است وگرنه، هیچ یک از اعمال انسان، پذیرفته نمی شود و به همین علت است که اگر امام نباشد، جهان از بین می رود؛ «لَوْبَقیتِ الْاَرْضُ بِغَیرِ اِمامٍ لَساخَت؛ اگر زمین بدون امام باشد، نظمش از هم می پاشد و در هم فرو می ریزد».
شاید سرّتأکید برخواندن دعای معرفت پس ازهرنماز، درزمان غیبت، همین باشد که انسان روزی پنج نوبت در بهترین حالات استجابت دعا، ازخدا بخواهد که قلبش را به نور معرفت امام، نورانی گرداند و توفیق شناخت امام را به او بدهد؛تا درگرداب های ظاهری وباطنی روزگار،کشتی وجودش گرفتارتلاطم وخدای نخواسته غرق شدن نشود. اگردرزندگی ره یافتگان وگمراه شدگان هرعصری،دقیق شویم،خواهیم دیدکه علت هدایت عده ای وگمراهی گروهی دیگر،همین شناخت یاعدم شناخت جایگاه واقعی امامت بوده است و این مسئله ای است که ازصدراسلام تا کنون، جریان داشته وحتی تا زمان ظهورحضرت ولی عصر (عج) نیز ادامه خواهد داشت.
درزمان غیبت این دعارا زیادبخوانید:«اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَک فَإِنَّک إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَک لَمْ أَعْرِفْ نَبِیک اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَک فَإِنَّک إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَک لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَک اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَک فَإِنَّک إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَک ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی».

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=17851

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب