شعر/ راجی: اربعین و اشک خون

شعر/ راجی: اربعین و اشک خون

اربعین آمد و چشم ها باز گریان می شود کربلا ماتم سرای اهل ایمان می شود غصه های آل طه در مسیر کوفه و شام

شعر عاشورایی محمدکاظم کاظمی

آی دوزخ‌ سفران‌! گاه‌ِ دریغ آمده‌ است‌ سر بدزدید که هفتاد و دو تیغ آمده‌ است‌ طعمۀ تلخ جحیمید، گلوگیرشده‌ چرک‌ِ زخمید ـ که کوفه

شعر قهار عاصی درباره عاشورا

شعر قهار عاصی: خون امام من

تا ریخت خون مرد به دامان کربلا، ســـجاده شـــد زمین بیابان کربلا بر مسلمین طلیعه‌ی نو باز شد ز حق در رهگذار تشـــــنه‌ی میدان کربلا

ویژه نامه محرم

شعر: ای یاد تو در عالم!

ای یاد تو در عالم، آتش زده بر جان ها هر جا ز فراق تو، چاک ست گریبان ها ای گلشن دین سیراب با اشک

مهر تو را به عالم امکان نمی دهم

شعر: گنچ پر بها

مهر تو را به عالم امکان نمی دهم این گنج پُر بهاست، من ارزان نمی دهم گر انتخاب جنت و کویت به من دهند کوی

شعر کسایی مروزی

کسایی مروزی: سوگنامه اهل بیت (ع)

بادِ صبا درآمد، فردوس گشت صحرا آراست بوستان را نیسان به فرشِ دیبا آمد نسیمِ سُنبُل با مُشک و با قَرَنفُل آورد نامهٔ گُل، بادِ

عبدالقهارعاصی: یاعلی

من و ذکر نام تو یا علی که کشانی‌ام به هدایتی مگر از تو چشم عنایتی، برساندم به ولایتی همه تن خلوص و ارادتم، به

محمدکاظم کاظمی: غدیر

ای بشر! خانه نهادی و نگفتی خام است‌ کفر کردی و نگفتی که چه در فرجام است‌ چشم بستی و ندیدی که در آن یومِ