حمزه محمودی: غدیر
نگاه قافلهها سمت ماه و خورشیدست و از کویر عطشناک عشق جوشیدست زلال معرفت از سمت قبله جاری شد درون حِصن حَصیناست هر که نوشیدست
نگاه قافلهها سمت ماه و خورشیدست و از کویر عطشناک عشق جوشیدست زلال معرفت از سمت قبله جاری شد درون حِصن حَصیناست هر که نوشیدست
زمین به هلهله افتاد و آسمان رقصید مَلک به عشق تو در عرش ناگهان رقصید تو کعبهای که تو را کعبه در دلش جا داد
َنِيأً هَنِيأً لِيَوْمِ الْغَديرِ وَ يَوْمِ النُّصُوصِ وَ يَوْمِ السُّرورِ خرّم و مبارک باد روز غدير، روز بهروزي و شادماني. وَ يَوْمِ الْکَمَالِ لِدِينِ الأِلهِ
دهید مژده عاشقان که کاخ غم خراب شد به روی شادی و شعف دوباره فتح باب شد به وادی غدیر خم به مصطفی خطاب شد
باز تابید از افقْ روزِ درخشانِ غدیر شد فضا سرشار عطرِ گل ز بستان غدیر موج زد دریای رحمت در بیابان غدیر چشمه های نور
به هر که مولا منم، علی ست مولای او نسخه اسما منم، علی ست طغرای او سرِّ معمّا منم، علی ست مَجْلای او محیط انشا
آه و فغان ز جور و جفا، حضرت جواد از زهر کین فتاد ز پا، حضرت جواد در سن نوجوانی و بی یار و اقربا
مولای جود ، حضرت ابن الرضا سلام ای آشنای هر دل درد آشنا سلام باب المراد من در دولتسرای تو بسته دلم دخیل به لطف
بی تو به زندان غم هیچ نجنبم ز جا زلف تو زنجیر کرد موی به موی مرا کس به کدامین امید از تو دلی خوش
به لب ترنّم نامِ جواد باید داشت که پشتوانه به روز معاد باید داشت جز آب تشنه لبان را که دست میگیرد به جز تو
بسته ام دل را به آقایی که خیلی آشناست حامی اِبنُ السبیل و یاورِ هر بینواست نهمین خورشیدِ تابان ست در عرشِ خدا نهمین آئینه
شعری میخوانیم از محمدحسین ملکیان که در مدح و منقبت امام جواد علیه السلام سروده شده است: جهان را میشناسد، لحظۀ غمگین و شادش را