«زاد روز ولادت حضرت زینب اولین پرستار نمونه و روز پرستار بر الگوهاى ایثار و فداکارى و عفاف مبارکباد.»
اى شیر زن کربلا!
تو مهر روشن و اوج خصال آینهاى
عیار پاکى و حسن کمال آینهاى
تو صبح صادق فجرى، شکوه آینهاى
تو حرف روشن و پاک زلال آینهاى
در آسمان اصالت، به کهکشان مانى
گواه مریم و صبح وصال آینهاى
به صبر و حلم محمّد، شجاعتت چو علىست
به زهد فاطمه مانى، مثال آینهاى
تو زیب صبر و شکوهى، فرشته تقوا
تو قهرمان زنانى، جلال آینهاى
زینب(س) دختر زهرا (علیهم السلام) در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود. با این که معمول است غالباً والدین نام فرزندان خویش را انتخاب مىکنند، ولى در جریان ولادت حضرت زینب(س) على و زهرا(ع) این کار را به عهده پیامبر اسلام(ص) جدّ بزرگوار آن بانو گذاشتند. پیامبر نیز به دستور آسمانى بعد از در آغوش گرفتن و بوسیدن نوزاد اسم او را به امر الهى زینب(زین + اب) که به معناى زینت پدر است انتخاب نمود.(1)
او را ام کلثوم کبرى، و صدیقه صغرى نیز مىگویند، از القاب آن حضرت، محدّثه، عالمه و فهیمه بود. او زنى عابده، زاهده، عارفه، خطیبه، عفیفه و مدیره بود. نسب نبوى، تربیت علوى و لطف خداوندى از او فردى با خصوصیّات و صفات برجسته ساخته بود طورى که او را «عقیله بنى هاشم» مىگفتند. به همین جهت او نه تنها یک شیر زن و به قول معروف قهرمان کربلاست بلکه زنى است جامع تمام خصوصیات و ویژگیهاى یک زن شایسته که مىتواند در تمام زمانها براى تمام زنهاى جامعه بشرى، مخصوصاً جوامع اسلامى و علىالخصوص جامعه تشیع به عنوان بهترین الگو مطرح باشد، الگویى که هالهاى از محبّت و احساسات دور او را احاطه کرده بدین جهت به راحتى رفتارها و خصوصیات اخلاقى و عملى او مىتواند در بانوان نفوذ نماید، و آنان را نیز به سمت و سوى شایستگى و برازندگى بکشاند، آنچه پیش رو دارید گامى است در این مسیر، و مقالى است به این هدف که با بیان گوشههایى از اوصاف آن بانوى کمال یافته، بانوان جامعه اسلامى را به آن سمت و سو سوق داد.
1- پاسدار عفت و پاکدامنى
عفّت و پاکدامنى، برازندهترین زینت زنان، و گران قیمتترین گوهر براى آنان، و اصلى و اساسىترین صفات بانوان است که تمام کمالات و پیشرفتهاى زنان در پرتو آن معنى مىیابد، و موجب پیشرفت و شایستگى مىشود، و اگر زنى از عفّت و پاکدامنى عارى گشت هرچند از جهات علمى و مدیریتى، ورزشى و قهرمانى و… در اوج باشد جز زیان و ضرر به کمالات انسانى و جامعه بشرى چیزى در پى نخواهد داشت.
زینب درس عفت را به خوبى در مکتب پدر آموخت آن جا که فرمود: «مجاهد در راه خدا، اجرش بیشتر از کسى نیست که قدرت دارد امّا عفّت مىورزد، نزدیک است که انسان عفیف فرشتهاى از فرشتگان باشد.»(2)
زینب کبرى عفت خویش را حتى در سختترین شرایط به نمایش گذاشت او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت بر عفت خویش پاى مىفشرد و مورخین نوشتهاند: «وهى تستر وجهها بکفّها لانّ قناعها قد اخذ منها؛(3) او صورت خود را با دستش مىپوشاند چون روسریش از او گرفته شده بود.»
داستان عجیب
هرگاه زنى عفیف باشد در موارد لازم امدادهاى غیبى نیز به کمک او مىرسد، زینب از کسانى است که مورد حمایت الهى قرار گرفت و امداد غیبى الهى باعث شد که مردم بیگانه نتوانند او را ببینند. در حکایتى مىخوانیم: روزى مرحوم علّامه شیخ جعفر کاشف الغطا در سوگ حضرت زینب (س) اشعارى مىسرود و بر روى کاغذ نوشت که ترجمه آن چنین است:
«زینب را در حالى که دستهایش بر گردنش بسته بود، بر شتر لاغرى سوار کرده بودند و به اسارت بردند. نه صورتش پوشیده بود، و نه نقاب بر چهره داشت بلکه به وسیله دست و بازویش صورتش را مىپوشاند.عزیزش حسین(ع) را روى خاکهاى گرم بیابان رها کرد. اگر چشمها به آن بدنهاى پاک چاک چاک شهیدان بنگرند، فریاد و فغان سر مىدهند و چنانچه آن سرهاى بریده را نگاه کنند، اشکشان جارى مىگردد. در آن وقت که زینب(س) را آن گونه به اسیرى نزد یزید مىبردند، آرزو داشت جسمش در زمین فرو رود تا ملامت و سرزنش دشمنان را نبیند.»
علّامه کاشف الغطا مدّتى بعد، به همان اشعار نوشته شده روى کاغذ مراجعه کرد. با تعجّب دید یک بیت شعر به این مضمون به سرودهاش اضافه شده است:
«پرده هایى از نور، زینب را فرا گرفته بودند، که همان پرده ها مانع نگاه بینندگان به او مىشدند.»
علّامه بسیار شگفت زده شد، زیرا چنین شعرى را نسروده بود. عجیب این که وقتى که براى پاکنویس اشعارش به آن کاغذها مراجعه مىکند آن یک بیت شعر در دست نوشتههاى قبلىاش نیست. این حادثه عجیب نشان مىدهد که امدادهاى غیبى الهى به صورت پردهها و هالههایى از نور، مانع از آن مىشد تا تماشاگران قامت زینب(س) را بنگرند.(4)
2- بر کرسى تدریس
راه کسب دانش فراوان است، برترین علم و بهترین راه آن است که دانش مستقیماً از ذات الهى به شخصى اضافه شود، یعنى علم «لدنّى» باشد. خداوند متعال در مورد حضرت خضر مىفرماید: «و علّمناه من لدنّا علماً؛(5) علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بودیم».
زینب به شهادت امام سجاد(ع) داراى چنین علمى است، آن جا که به عمهاش خطاب کرد و فرمود: «انت عالمةٌ غیر معلّمة و فهمةٌ غیر مفهّمةٍ؛(6) تو دانشمند معلم ندیده و فهمیدهاى فهم نیاموخته هستى.» رفتارهاى روزمرّه، و خطبههاى آن بانو نشان از آن دارد که سرمنشأ علم او عنایت و فیض الهى است.
روزى حضرت زینب(س) در محضر امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نشسته بود و شاهد گفت و گوى برادرانش درباره گفتار رسول خدا(ص) پیرامون امور حلال، حرام و شبههناک بود تا این که خود شخصاً در بحث آنان شرکت کرد و چنان درباره سخنان پیامبر اکرم(ص) براى برادرانش توضیح مىداد و تجزیه وتحلیل مىکرد که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) از بیانات زینب(س) متعجب شده بودند، وقتى سخنان زینب(س) به پایان رسید، امام حسن(ع) رو به خواهرش کرد و فرمود: «انّک حقّاً من شجرة النّبوّة و من معدنالرّسالة؛ به درستى که تو (زینب) از درخت نبوّت و از معدن رسالت هستى.»(7)
یعنى گفتار و روش و منش تو، از مرکز نبوّت و مخزن رسالت پیامبر اکرم(ص) نشأت مىگیرد.
به جهت همین علمیت بالاى حضرت بود که در کوفه با استقبال گرم بانوان براى تدریس و تعلیم واقع شد. بعد از ماجراى جنگ «جمل» و «صفین» که در سال (36 ه.ق) به بعد رخ داد، حضرت على(ع) با افراد خانواده به عراق آمدند و در کوفه ساکن شدند، و در این سفر زینب(ع) نیز همراه او بود و حدود چهار سال در کوفه ماندگار شد. زنان کوفه دریافته بودند که زینب از نظر مقام علمى و عملى همچون مادرش فاطمه(س) است، به همین جهت به وسیله مردان خود از حضرت على(ع) خواستند که با زینب(س) سخن گوید و رضایت او را براى تدریس و تشکیل مجلس درس براى بانوان جلب کند. حضرت زینب(س) از این درخواست استقبال کرد و اعلام کرد: هر روز صبح مجلس درس در خانه امیرالمؤمنین على(ع) براى بانوان برگزار مىشود.»
زنان کوفه نیز با شنیدن این خبر بسیار خشنود شدند، آنان هر روز مشتاقانه به کلاس درس زینب(س) مىشتافتند و کسب علم و دانش مىکردند، زینب(س) در این مجالس به تفسیر قرآن، احکام، مباحث تربیتى مىپرداختند و باعث ارشاد و راهنمایى بانوان مىشدند.(8)
حضرت زینب هرگاه افراد مساعدى را پیدا مىکرد – چه در مدینه و چه در کوفه – چنان آنان را جذب مىکرد و مفاهیم قرآن و اسلام و احادیث را براىشان بالحن زیبا بیان مىنمود که همگان شیفته وى مىشدند. تاریخ گواه خوبى براى این موضوع است که حضرت شاگردان بسیارى را تحت آموزش خود قرار داد و آنان را تربیت کرد که برخى از آنها به ازدواج کسانى درآمدند که همسرانشان از مقام و موقعیّت نظامى یا سیاسى بالایى برخوردار بودند. و حتّى برخى از آن شاگردان با برخوردهاى صحیح افکار شوهران خودرا اصلاح کرده و آنان را با مکتب اسلام آشنا نمودند. زینب(س) چنان با دقّت و پشتکار با شاگردان خود کار مىکرد و آنان را مورد تعلیم و تربیت قرار مىداد تا در آینده بتوانند نسلها را با اسلام آشنا سازند.(9)
3- ایثار و بخشش
یکى دیگر از صفات حسنه انسانهاى برتر، مقدّم داشتن دیگران بر خود است. امام على(ع) فرمود: «الایثار اعلى الایمان؛(10) ایثار بالاترین درجه ایمان است.» و فرمود: «الایثار اعلى الاحسان؛(11) ایثار برترین احسان است.» و همین طور بخشش و انفاق به دیگران از بارزترین مصداقهاى ایثار، و نشانه کمال نفس و خیرخواهى انسان است.
زینب مجلّله هم در ایثار و از خود گذشتگى، و هم انفاق و دستگیرى از فقرا، گوى سبقت را از دیگران ربوده است. از ایثار اوست که براى حفظ جان اسرا و کودکان خطر را به جان خود مىخرید، و در تمام صحنهها دیگران را بر خود مقدّم مىداشت. او در ماجراى کربلا حتى از سهمیه آب خویش استفاده نمىکرد و آن را به کودکان مىداد. در بین راه کوفه و شام با این که خود گرسنه و تشنه بود، ایثار را به بند کشید و آن را شرمنده ساخت چنان که امام سجّاد(ع) مىفرماید: «انّها کانت تقسّم مایصیبها من الطّعام على الاطفال لانّ القوم کانوا یدفعون لکلّ واحدٍ منّارغیفاً من الخبز فى الیوم و اللّیلة؛(12)عمّهام زینب (در مدّت اسارت) غذایى را که به عنوان سهمیّه و جیره مىدادند بین بچّهها تقسیم مىکرد. چون آنها در هر شبانه روز به هر یک از ما یک قرص نان مىداند.» او نه تنها در بزرگى ایثار داشت که در کودکى نیز اهل ایثار بود.
شبى امیرمؤمنان على(ع) مهمانى را به خانه آورد چون آن مرد شام نخورده بود، على(ع) به همسرش فرمود: فاطمه جان! آیا غذایى براى مهمان داریم؟
چیزى در خانه نداریم، فقط یک قرص نان، سهم دخترم زینب(س) است. زینب که کودکى بیش نبود، گفت و گوى پدر و مادرش را شنید، بى درنگ از رختخواب برخاست نزد مادر آمد و گفت: مادر جان! غذاى مرا به مهمان بده من صبر مىکنم! على (ع) و فاطمه(س) از این رفتار دخترشان بسیار خشنود شدند.(13)
او حتى تازیانهها را به جان مىخرید و نمىگذاشت بر بازوى کودکان اصابت کند.
امّا انفاق او به فقرا نیز زبانزد مردم آن زمان بود. و همچون پدر بزرگوارش امیرمؤمنان على(ع) کمکهاى خود را مخفیانه و به دور از چشم دیگران انجام مىداد تا باعث شرمندگى و خجالت نیازمندان نشود.
آن بانو بارها و بارها به نزدیکان و آشنایان خود این موضوع را سفارش مىکرد که نباید به آبروى نیازمندان و فقرا لطمهاى وارد شود و آنان در جامعه احساس حقارت و کوچکى کنند.»(14)
مورخان مىگویند: بعضى روزها فقرا و بینوایان چنان به در خانه دختر على(ع) پناه مىآوردند، و تجمّع مىکردند که غلامان و کنیزان خانه آنها را پراکنده مىساختند، ولى همین که زینب(س) از راه مىرسید، همه آنان را اطراف خود جمع مىکرد و به یکایک مشکلات و گرفتاریشان رسیدگى و بارى از دوش شان برمىداشت.(15)
4- روحیه بخشى
در تمام دوران زندگى و فراز و نشیبهاى آن، مخصوصاً در حوادث تلخ و مسافرتها آن چه بیش از هر چیز براى انسان لازم و کارساز است روحیه و دلگرمى است. اگر انسان براى کارهاى مهم و حساس زندگى روحیه نداشته باشد، آن کار با موفقیّت انجام نشده و به نتیجه نخواهد رسید و چه بسا که با شکست نیز مواجه شود.
زن هم در سطح جامعه و هم در خانواده در بخش روحیه بخشى همسر و فرزندان و زیردستان مىتواند نقش مهمى ایفا کند. یکى از بارزترین اوصاف کمالى زینب(س) روحیه بخشى اوست. او بعد از شهادت مادر روحیه بخش پدر و برادران بود، و در شهادت پدر و سپس برادرش امام حسن(ع) نقش مهمّى را براى تسلّاى بازماندگان ایفا مىکرد. پس از شهادت امام حسین(ع) و در طول دوران اسارت، این صفت نیکوى زینب(س) بیشتر ظهور و بروز کرد. او پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران، و روحیه بخش مصیبت دیدگان بود. از گودى قتلگاه تا کوچههاى تنگ و تاریک کوفه، از مجلس ابن زیاد تا ستمکده یزید، همه جا فرشته نجات اسرا بود.
نه تنها زینب از دین یاورى کرد
به همّت کاروان را رهبرى کرد
به دوران اسارت با یتیمان
نوازشها به مهر مادرى کرد
او حتّى تسلّى بخش دل امام سجاد(ع) نیز بود. از جمله به امام سجاد گفت:
لایجزعنّک ماترى فواللّه انّ ذلک لعهد من رسول اللّه (ص) الى جدّک و ابیک و عمّک؛ «اى پسر برادر!» آن چه مىبینى (از شهادت پدر و برادران و اسارت) تو را بى تاب نسازد، به خدا سوگند! این عهد رسول خدا(ص) از جدّ و پدر و عمویت مىباشد.
آنکه قلبش از بلا سرشار بود
دخت زهرا زینب غمخوار بود
او ولایت را به دوشش مىکشید
چون امام عصر او بیمار بود
باطنین خطبههاى حیدرى
سخت او رسواگر کفّار بود
راستى وجود با برکت زینب(س) براى کاروان اسرا که متشکل از 72 نفر زن و کودک بود سخت روحیه بخش بود، هرجا غمها و طعنهها بیش از حد آنان را آزار مىداد به زینب پناه مىبردند.
5 – عبادت و بندگى
از مهمترین نیازهاى هر انسانى مخصوصاً قشر بانوان که نیاز به سکونت و آرامش بیشترى دارند، عبادت و بندگى خداوند انسان را تا اوج کمالات پرواز مىدهد. امّا عبادات و بندگى یک زن علاوه بر آن که خود او را به کمالات و قرب الهى ترقّى مىدهد مىتواند بر فرزندان و همسرش تأثیر شگرفى داشته، و از این طریق کل جامعه را به سوى سعادت سوق دهد، چرا که هدف از آفرینش و خلقت انسان رسیدن به قلّه کمال بندگى است: «ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون؛(16) من جن و انس را نیافریدم جز براى این که عبادت کنند.»
زینب(س) نیز از عابدان روزگار و عاشقان عبادت و شب زنده دارى بود. او همچون مادرش فاطمه(س) نماز خود را اوّل وقت به جا مىآورد و در انجام آن بسیار دقّت داشت. اگر هنگام کار بود، کار را رها کرده، نماز را به جا آورده و بعد از آن اقدام مىکرد. چنان غرق در نماز و عبادت مىشد گویا در این دنیا نیست، و تمام توجّه خود را به معبود یکتاى خویش متوجه مىنمود.(17)
علاوه بر نمازهاى واجب آن بانوى عابده، اهل تهجد و شب زنده دارى و تلاوت قرآن بود. امام سجاد(ع) مىفرماید: «انّ عمّتى زینب کانت تؤدّى صلواتها من قیام الفرائض و النّوافل عند مسیرنا من الکوفة الى الشّام و فى بعض منازل کانت تصلّى من جلوسٍ لشدّة الجوع و الضّعف؛(18) عمّهام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مىنمود و در بعض منازل به خاطر شدّت گرسنگى و ضعف، نشسته اداى تکلیف مىکرد.»
آن بانوى مکّرمه در حساسترین شب زندگى، شب هجران از حسین(ع) و برادران، شب اسارت و غربت، شب آوارگى، شب دود و خون و ترس و وحشت و تنهایى،…تهجد و شب زنده داریش را ترک نکرد. از فاطمه بنت الحسین(ع) نقل شده است که فرمود: «و امّا عمّتى زینب فانّها لم تزل قائمةٌ فى تلک اللّیلة اى عاشرةٍ من المحرّم فى محرابها تستغیث الى ربّها و ماهدأت لنا عین و لاسکنت لنازمرةٌ؛(19) عمّهام زینب(س) در تمام شب عاشورا در محراب خویش ایستاده و به پروردگارش استغاثه مىکرد. در آن شب هیچ یک از ما نخوابید و صداى ناله ما قطع نشد.»
امام حسین(ع) که خود معصوم و واسطه فیض الهى است هنگام وداع به خواهر عابدهاش مىفرماید: یا اختاه لاتنسینّى فى نافلة اللیل؛(20) خواهرجان! مرا در نماز شب فراموش مکن» این نشان از آن دارد که این خواهر، به قلّه رفیع بندگى و پرستش راه یافته و به حکمت و هدف آفرینش دست یازیده است.
پى نوشت ها:
– 1. شیخ ذبیح اللّه محلّاتى، ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسلامیّه، ج 3، ص 46. 2. نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 466. 3. جزائرى، الخصائص الزینبیّه، ص 345. 4. على اکبر سید عبدالرّزاق مقرّم، ص 21، زینب فروغ تابان کوثر، محمدى اشتهاردى، ص 99 – 101. 5. سوره کهف، آیه 65. 6. شیخ عباس قمى، منتهى الآمال، تهران، علمیّه اسلامیه، چاپ قدیم، 1331 ه.ش، ج 1، ص 298. 7. السیده زینب، ص 911، زینب فروغ تابان کوثر، ص 74. 8. زندگانى حضرت زینب(س) ص 40 – 45. 9. همان، ص 125 و سیره عملى حضرت زینب، امیرحسین علیقلى، 20. 10. میزان الحکمه، ج1، ص 4. 11. همان. 12. ریاحین الشریعه، همان، ج 3، ص 62. 13. همان، ص 64 ؛ و فضایل…و کرامات حضرت زینب، ص27. 14. زندگى زینب (س) ص 29، 32، 37. 15. سیره عملى حضرت زینب، همان، ص 21، چهارده معصوم، ص 401 و 403. 16. سوره ذاریات، آیه 56. 17. داستانهایى از زندگى حضرت زینب(س)، ص 17 – 21. 18. ریاحین الشریعه، ج 3، ص 62. 19. همان. 20. همان، ص 61 – 62.