چکیده
نگاهی به تاریخ علوم ادبی نشان میدهد که خراسان و سرزمین افغانستان علی رغم این که در برخی از علوم دیگر اسلامی، سهم عمده داشته است، در علوم ادبی جایگاه چندانی ندارد. علامه مدرس افغانی، در واقع مهم ترین شخصیتی این سرزمین است که در علوم ادبی عربی، سهم بسیار بزرگی دارد. اما نیازهای امروزی طلاب علوم فراتر از آن چیزی است که در حوزه ها آموزش داده می شود. شناخت کاستیهای مدارس دینی در آموزش زبان عربی و راهکارهای برای رفع این کاستیها، مهم ترین، وظیفه برنامه ریزان آموزشی مدارس دینی است که در این نوشتار به آن پرداخته شده است.
کلید واژه : علوم، ادبی، عربی، مدرس ، افغانی، نظام آموزشی، حوزه، نیازها، عصر.
در آمد
مرحوم استاد مدرس افغانی، استاد بی نظیر ادبیات عرب در تاریخ شیعه افغانستان، حوزه نجف و نیز حوزه قم است. آیت الله مدرس با این که در علوم مختلفی تبحر داشت، اما همّتش را فقط در تدریس ادبیات عرب گذاشت. این اهتمام هر علتی که داشته باشد، بیانگر علاقه مدرس به ادبیات است. یکی از راه های بزرگداشت استاد مدرس، اهتمام ورزیدن به راه او؛ یعنی ادبیات عرب در حوزه ها است. شناخت وضعیت فعلی آموزش ادبیات عرب در حوزه ها و تلاش برای بهبود وضعیت فعلی و جبران کاستی ها، وظیفه مهمی عالمان امروزی است ؛ زیرا علوم ادبی عربی، کلید فهم قرآن و سنت و نیز علوم اسلامی است. قرآن و سنت و هم چنین علوم اسلامی به زبان عربی است. به همین جهت علوم ادبی عربی از مهم ترین علوم رائج در نظام آموزشی سنتی اسلامی است و بخش مهمی از متون آموزشی در مدارس دینی، به ادبیات عرب اختصاص دارد. اما نظام آموزشی سنتی، همه نیازهای فراگیران علوم اسلامی را بر آورده نمی تواند. این که علوم ادبی چیست؟ چه ضرورت های برای فراگیری از آن وجود دارد؟ و نظام فعلی آموزش ادبیات عرب جه کاستی های دارد؟ و برای بهبود این وضعیت چه اولیت های وجود دارد؟ مهم ترین سوالاتی است که در این نوشتار مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
فرضیه های متناسب با سوالات در این نوشتار، این است که اولاً علوم ادبی مثل همه علوم دیگر در یک فرایند تکاملی و متناسب با نیازها پدید امده است؛ ثانیا آموزش ادبیات عرب در نظام سنتی حوزوی، غیر متوازن، غیر کارآمد، دچار کاستی از نظر کمی و کیفی و نیز با برخی پیامدهایی نا مطلوب، همراه است و ثالثاً برای بهبود وضعیت فعلی باید، نخست نیاز سنجی و بعد ارزیابی نظام فعلی بایدت صورت بگیرد و رابعاً برای کارایی بیشتر علوم ادبی عربی در نظام آموزشی حوزه، باید نظام آموزشی جدیدی برای ادبیات عرب در دستور کار قرار گیرد که بتوانند سطح قابل قبولی ازنیازمندی ها را برطرف و از پیامدهای وضعیت فعلی تا حد ممکن، جلوگیری کند.
علوم ادبی عربی
علوم ادبی مجموعه علومی است که در باره زبان و ادبیات عرب شکل گرفته است تا گویندگان به این زبان در کاربرد این زبان، دچار خطا نشوند. در بین زبان های ملل مختلف دنیا، زبان عربی از معدود زبان های است که دستور زبان و نیز دیگر علوم ادبی آن تاریخ بسیار کهن دارد. در حالی که دستور زبان اغلب زبان ها عمر چندانی ندارد. مثلا دستور زبان فارسی که از غنی ترین زبان های دنیا است، در اوایل قرن نوزدهم تدوین شده است.[1] در حالی کهعلوم ادبی زبان عربی 14 قرن است به وجود آمده و افزون بر آن از گستردگی برخوردار است که می توان گفت در بین زبان های رایج بشری بی مانند است.
قبل از نزول قرآن، اعراب مثل همه ملل دنیا به طوری عادی و تربیت در متن خانواده و جامعه عربی، تکلم زبان عربی را فرا می گرفتند و نیازی به آموزش زبان و نیز علوم ادبی نبود؛ اما با نزول قرآن به زبان عربی و تبدیل شدن زبان عربی به یک زبان بین الااقوامی و نیز تحولات زبانی عربی در اثر مهاجرت و جابجایی و پدید آمدن نسل های که در اثر اختلاط به ملل دیگر، زبان عربی عصر نزول قرآن را آن طور که باید نمی دانستند، ضرورت شکل گیری علوم ادبی عربی مثل لغت، صرف، نحو، و.. به وجود آمد و در اثر آن علوم عربی شکل گرفت. در واقع علوم ادبی زبان عربی در دامن قرآن زاده شده است.
گونه شناسی علوم ادبی عربی
در باره تعداد علوم ادبی عربی اختلاف است. (دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، ذیل ماده ادب( برخی این علوم را دوازده علم گفته اند که عبارتند از: نحو، صرف، عروض، قافیه، لغت، قرض الشعر، انشاء، خط و املاء، بیان، معانی، محاضرات و اشتقاق[2] همین تقسیمبندی از زمخشری نیز نقل شده است.[3] این دو بیت، در ذکر نامهای این علوم است، بی رعایت ترتیب:
نحو و صرف، عروض بعد لغه *** ثم اشتقاق، قریض الشعر انشاء
کذا المعانی البیان الخط، قافیه *** تاریخ، هذا لعلم العرب احصاء.
برخی علوم ادبی عربی را شانزده علم گفته اند که افزون بر دوازده مذکور در این شعر، علم بدیع، علم نقد النثر (نثر شناسی که از فروع آن، سبک شناسی است)، علم نقد الشعر، علم خطابه (آیین سخنوری) را هم افزوده اند. برخی معتقدند که چهار علم قرض الشعراء، خط، انشاء و محاضرات یا همان تاریخ، فروع اند و هشت علم دیگر علوم اصلی ادبی محسوب میشوند. (سید علیخان کبیر، بیتا،ص ۱۴ ). به نظر می رسد که دو علم قرائت و خصوص تجوید از لیست افتاده اند. تجوید یا نحوه خواندن حروف زبانی عربی، در واقع بخشی از علوم ادبی است. امروزه نحوه تلفظ کلمات یک زبان که در انگلیسی به آن لیسنینگ می گویند، از مهم ترین بخشهای علوم زبانی هر زبان است. هم چنین علم قرائت هر چند اختصاص به قرآن دارد، اما خود علم مستقلی است. بر این اساس در فرهنگ اسلامی 18 علم وجود دارد که موضوع آن زبان عربی است. برای فهم بهتر فلسفه وجود و کارکرد این علوم، می تواند انها را بر اساس کاربست شان به دسته بندی زیر تقسیم نمود:
1. علم تلفظ شناسی یا علم قرائت و تجوید؛ یعنی قوانین خوانش لفظ عربی و قرآن؛
2. علم ریشه یابی و مدلول شناسی؛ یعنی علم لغت و اشتقاق که حاصل آن لغت نامه هااست؛
3. علم ساختار یا کلمه شناسی؛ یعنی علم صرف؛
4. علم ترکیب و موقعیت شناسی کلمات؛ یعنی علم نحو؛
5. علم مقصود شناسی گوینده بر اساس شواهد و قراین؛ یعنی علم معانی و بیان؛
6. علم زیبایی شناسی لفظی ؛ یعنی علم عروض، قافیه، بدیع و قرض الشعر؛
7. علم زیبایی شناسی معنایی؛ یعنی انشاء و محاضره یا خطابه؛
8. علم قواعد و ضوابط نگارش یا املاء؛
9. علم آسیب شناسی یا نقد الشعر و نقد النثر.
صرف و نحو
علم صرف و نحو، یا دستور زبان عربی، مهم ترین علوم ادبی عربی و نخستین علم از علوم ادبی است که تدوین شده است. مورخان، عموماً اتفاق دارند که ابوالاسود دوئلی )م ۶۹ هـ .ق( از یاران حضرت علی(ع) به دستور و راهنمایی علی(ع) علم نحو عرب را بنیاد نهاده است.[4] ابوالاسود، افزون بر تدوین دستور زبان عربی، بعدها برای حروف و خط زبان عربی، نقطه و حرکت هم تعیین کرد که نقش مهمی در بهبود خط عربی داشت.
شاگردان دئلی در شهر بصره خصوصاً خلیل ابن احمد راه او را در جمع آوری و تدوین ضوابط زبان عربی ادامه دادند. همزمان با شاگردان دئلی در بصره، ابوجعفر محمد بن ابی سیاره رواسی، در کوفه هم به جمع آوری و تدوین ضوابط زبان عربی یا علم نحو پرداخت، ابومسلم معاذ الهرّاء (م ۱۸۷) پسر عموی رواسی نخستین کسی است که در علم صرف کتابی نوشت، است وی استاد فرّاء میباشد و خود از شاگردان امام صادق ـ علیهالسّلام ـ بوده است .[5]
شاگردان خلیل بن احمد در بصره و شاگردان رواسی و معاذ در کوفه راه آنها را ادامه دادند. این این افراد از راه مطالعه نحوه سخن گفتن قبایل عرب، به تدوین دستور زبان یا صرف و نحو اقدام کردند. در نتیجه در علم نحو و صرف یا دستور زبان عربی در همان قرن اول افرادی متبحر پدید آمد. تلاش جدا گانه افراد در بصره وکوفه منجر به پدید آمدن دو مکتب کوفی و بصری در دستور زبانی عربی شد.
خلیل بن احمد بنیان گذار مکتب ادبی بصره است و رواسی بنیان گذار مکتب ادبی کوفه. ثمره تلاش این افراد در قرن دوم تبدیل به کتاب و علم شد. سیبوبه در بصره و کسائی، فراء در کوفه کسانی بودند که نتیجه تلاش های این افراد در کوفه و بصره را تبدیل به کتاب کردند. هرچند در آغاز افرادی که به این مهم پرداختنند، عرب بودند، اما به تدریج غیر عرب هم سهم بزرگی در تدوین علوم گرفتند. سیبوبه اسطوره زبان عربی که علم نحو و صرف را در نوشته ای به نام الکتاب تدوین نمود، نمونه از افراد غیر عرب است. الکتاب سیبویه معروف ترین کتاب دستور زبان یا صرف و نحو عربی است.
علم لغت و اشتقاق
کلمات و لغات، اصلی ترین بخش هر زبانی است. در زبان عربی دو علم لغت و اشتقاق به کلمه شناسی اختصاص دارد. علم لغت معنا شناسی و علم اشتقاق ریشه شناسی است. در زبانی عربی بسیاری از کلمات، از کلمات دیگر گرفته می شود که به آن اشتقاق گفته می شود. سر آغاز شکل گیری، علم لغت عربی، کلمات مشکل قرآن بود که در آغاز برخی به جمع آوری لغات مشکل قرآن و بررسی معنای آن ها در اشعار و نیز گفتار قبایل عربی پرداختند و آن را غریب القرآن نامیدند. پس از آن کسانی به سفر در بین قبایل عرب، به ضبط لغات رائج در بین عرف و معانی آن اقدام کردن. ثمره کار اینان نخستین لغت نامه های عرب بود.
خلیل بن احمد از کسانی است که نقش مهمی در علوم ادبی دارد. او واضع و امام علم عروض و لغت است. کتاب العین او نخستین لغت نامه کامل عرب است؛ البته قبل از او کسانی مجموعه های به نام غریب القرآن داشته اند. پس از خلیل ابن حمد، ابن سکّیت کتاب اصلاح المنطق و سپس ابوالعباس مبرّد کتاب الکامل ابوبکر بن درید(م ۳۲۱) مهجرة اللغة ابوعمرو زاهد (م ۳۴۵) را نوشت. در کوفه نیز کسایی و فراء به جمع آوری لغات زبان عربی و مقایسه کلمات پرداختند و به اشتقاق برخی از کلمات دیگر دیگر به خاطر قرابت لفظی و معنایی پی بردند. علم اشتقاق درحقیقت مرحله تکامل یافته علم لغت است.
در جمع آوری لغت عربی در قرن اول و دوم مکتب بصره برجستگی بیشتری داشت. اما از اواخر قرن دوم علمای کوفه به بغداد آمدند و مورد حمایت عباسیان قرار گرفتند و چهار کتاب بزرگ در بغداد آن زمان تألیف شد؛ ادب الکاتب از ابن قتیبه، الکامل از مبرد، البیان و التبیین، از جاحظ النوادر از ابی علی قاسی بغدادی، ابوالحسن اخفش.[6] بعدها لغت نامه های دیگری مثل صحاح اللغة، مفردات القرآن، قاموس المحیط، لسان العرب، تاج العروس، و مجمع البحرین. در لغت عربی نگاشته شد.
علوم بلاغی
بلاغت از ریشه «بَلَغَ» به معنای رسیدن گرفته شده است. بلاغت اگر صفت گوینده باشد، به معنای کسی است که کلامش فصیح و مطابق با مقتضای حال باشد و اگر صفت کلام باشد مقصود از آن، سخنی است که مطابق قواعد زبان و مقتضای حال باشد و اگر صفت علم باشد، مقصود از آن علمی است که در آن شرایط کلام گویا و رسا ، تبیین می گردد. علوم بلاغی بسیار دیر تر از دیگر علوم ادبی، توسط نحوی ها و نیز مفسران و لغت دانان عرب، به تدریج تدوین شد. مثلاً سیبویه در الکتاب مباحثی را مطرح کرده است[7] که بعدا در زمره مباحث بلاغی قرار می گرد. فراء نیز در کتاب معانیالقرآن ضمن شرح آیات قرآن به تقدیم و تأخیر، ایجاز و اطناب، معانی مجازی برخی ادوات پرسش، تشبیه، کنایه و استعاره میپردازد[8]، ابوعبیده معمر بن مثنّی نیز در کتاب مجازالقرآن موضوعات بلاغی را آورده است،. [9] پس از آنها جاحظ در کتاب البیان و التبیین ، مباحث بیشتری از فنون بلاغی و اسلوبهای بیان را طرح کرده است و به همین جهت برخی او را پایهگذار بلاغت عربی دانستهاند.[10] ابن قتيبه در كتاب تأويل مشكل القرآن[11] و مبرد در الکامل.[12] راه او را ادامه دادند. اما عبدالله ابن معتز نخستین کتاب بلاغی را با عنوان البدیع نوشته است،[13] وی اصطلاح بدیع را به همه علوم بلاغی بکار گرفته است.
در قرن سوم و چهارم بلاغت با فنون شعری یعنی قرض الشعر ونقد الشعر در هم آمیخته بوده است.[14] اما تلاش ادیبان و متکلمان برای بیان وجوه اعجاز قرآن از عوامل اصلی تدوین علوم بلاغی بود. آثاری بلاغی چون النکت فی اعجازالقرآن اثر علی بن عیسی رمانی و اعجازالقرآن ابوبکر محمد بن طیب باقلانی، تلخیصالبیان فی مجازاتالقرآن و المجازات النبویة شریف رضی، دو کتاب دلائلالاعجاز و اسرارالبلاغة عبدالقاهر جرجانی، مهم ترین تلاشهای ادبی در بستر قرآن شناسی است که علوم ادبی را تکامل بخشید.
جرجانی در اسرارالبلاغة نخستینبار نظریه علم بیان را مطرح کرده است. پس از جرجانی، زمخشری با بهرهگیری از آثار او و با این باور که تفسیر قرآن تنها از طریق دو علم معانی و بیان میسر است، تفسیر کشاف را نگاشت. زمخشری دو اصطلاح معانی و بیان را به عنوان دو اسم خاص برای دو علم بلاغی کار برد. در حالی که پیشتر واژههای بلاغت، فصاحت و بیان به عنوان واژههایی مترادف به کار میرفت و گاه همه آنها بدیع خوانده میشد.
سکاکی آخرین گام را در تکامل علوم بلاغی برداشت. او با استفاده از نحو، منطق و کلام و با استعانت از آثار فخرالدین رازی و جرجانی، کتاب مفتاحالعلوم را تألیف کرد و آن را به بخش صرف، نحو و بلاغت و دانش بلاغت را به شاخه معانی، بیان و بدیع تقسیمبندی نمود.[15] این تقسیمبندی مقبول واقع گردید. بعدها جلالالدین محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی اثر سکاکی را با عنوان تلخیصالمفتاح خلاصه کرد . سعدالدین تفتازانیدو شرح بر تلخیص نگاشت: یکی طولانی و دیگری مختصر و از همینرو، به ترتیب آنها را مطول و مختصر نامیدهاند.[16]
آوا شناسی و تجوید
یکی از علوم ادبی عربی، تجوید است. تجوید در لغت به معنای تحسین، زیباسازی، نیکو گفتن، سالم و بیعیب گردانیدن است.[17] در اصطلاح قاریان و مُقریان عبارت است از تلفظ کردن حروف عربی از مخارج آنها و ادای حق آنها با رعایت صفات حروف و احکام هر یک از حروف، به تنهایی و در ترکیب با دیگر حروف،[18] موضوع آن حروف و کلمات قرآن است. هدف از علم تجوید توانا ساختن قاری بر تلاوت زیبا و استوار و تلفظ فصیح حروف قرآن کریم و حفظ زبان از اشتباه در خواندن کتاب الاهی است.[19]
هرچند در تعریف تجوید این علم اختصاص به قران دارد، اما در حقیقت تجوید اختصاص به قرآن ندارد، کسی که تجوید را خوب فراگیرد، در واقع تلفظ عربی فصیح را خوب فرا گرفته است. برخی از پژوهشگران معاصر، علم تجوید را انشعاب یافته و نشأت گرفته از علم قرائات و زاییده آن دانستهاند. [20] لکن علمای نحو و لغت و نیز قاریان و مُقریان نخستین که گاه اهل ادب، لغت، نحو و بلاغت بودند در جهت حفاظت و صیانت از تلفظ صحیح و اصیل حروف و کلمات قرآن کریم، توجه داشته اند. مثلاً خلیل بن احمد فراهیدی نخستین بار، اصوات و حروف زبان عربی را با نگاهی آواشناسانه بررسی کرد و الفبای عربی را بر آن اساس با شیوهای بیسابقه بر اساس مخروج از حلقوم به بالا مرتب ساخت (که از حرف عین آغاز میگردید) و هر دسته از حروف را به اختصار توصیف کرد[21] .سیبویه مبانی مکتب آواشناسی خلیل را پیگرفت.[22] و مباحث آواشناسی را وسعت و انسجام بخشید.[23] ابن جنی (د ۳۹۲ق) مباحث آنان را با شرح و بسط کافی به مرحله نظریهپردازی رسانید و نخستینبار اصطلاح علم الاصوات را به کاربر.[24]
علوم شعری، انشایی و نقدی
علوم شعری که بیشتر در شعر کاربرد دارد، مثل: 1. عروض، 2. قافیه، 3. قرض الشعر و نیز علوم انشایی لفظی (خطابه،) و انشاء نگارشی و نیز خط و املایی عربی و علوم نقدی مثل نقد النثر (نثر شناسی) و نقد الشعر، بیشتر در بین عرب زبانان مطرح بوده است و در شرق وجهان غیر عرب زبان چندان مورد تعلیم و تعلم و تألیف و تحقیق نبوده است. این دسته از علوم، امری تخصصی ادبیات عرب است و مثل دیگر زبان ها فقط در راستای کار افراد متخصص در زبان و ادبیات است و به همین جهت در حوزه های علمیه شیعه اصلا و نیز اهل سنت، اصلاً مورد توجه نبوده است.
جایگاه افغانستان در ادبیات عرب
علوم ادبی عربی چون ابزار فهم متون اسلامی است، جزو علوم اسلامی محسوب می شود؛ زیرا مقدمه فهم متون اسلامی است. چنانکه منطق و نیز علم رجال، نیز چنین است. در پیدایش و گسترش علوم اسلامی، همه مناطق اسلامی خصوصاً خراسان نقش و سهم مهمی داشته است. اما سرزمین افغانستان و آسیای میانه در علوم ادبی، برعکس دیگر علوم، چندان جایگاهی نداشته اند. در حالی که در دیگر علوم مثل حدیث، فقه، فلسفه و علوم عقلی و .. جایگاه بسیار برجسته ای داشته اند. اما در علوم ادبی سهم بسیار اندکی داشته اند. مثلاً در علم لغت و اشتقاق زبان ، به جز نصاب الصبیان ابو نصر فراهی که یک متن درسی در زبان عربی در مدارس دینی بوده است، و نیز شرحهای مدرس افغانی- که به آن خواهیم پرداخت- هیچ اثری از سرزمین افغانستان وآسیای میانه شناخته نیست. در علم صرف و نحو هم شرح شافیه استرآبادی، الشافیه ابن حاجب، التصریف زنجانی و شرح التصریف تفتازانی، صرف ساده و صرف میر، سید میر شریف جرجانی، صرف ساده طباطبایایی، و در علم نحو، عوامل ملا محسن، شرح عوامل، هدایه، صمدیه، الفیه ابن مالک، شرح سیوطی بر الفیه، مغنی البیب ابن هشام و اخیراً مبادی العربیه از مهم ترین کتاب های نحو است که در مدارس تدریس می شود. که بجز شرح تصریف تفتازانی، بقیه از دیگر سرزمین ها است.
در علوم بلاغی هم غیر از شرح های مرحوم مدرس افغانی از افغانستان مورد دیگری شناخته شده نیست. علم تجوید هم در گذشته، درمدارس دینی شیعه و اهل سنت، تدریس نمی شده است و در گذشته جز یک مورد، ؛ یعنی کتاب (|قواعد السديد في احكام التجويد ) از محمد جان بن کامران ابدالی سلیمانی قندهاری.[25] اثری دیگری در تجوید شناخته نیست. درعصر حاضر هم در بین علما علم آوا شناسی و تجوید، مورد غفلت جدی قرار دارد. در علوم شعری، انشایی و نقدی، هیچ موردی شناخته نیست وچنانکه گفته شد، علوم شعری، انشایی و نقدی، علوم تخصصی زبان و ادبیات عرب است که فقط در بین عرب ها رواج داشته است. در مجموع سهم افغانستان در علوم ادبی عربی نسبت به دیگر علوم، سهم بسیار اندک است. در این میان دو شخصیت استثنا است. نخست ابن سینا و دوم مدرس.
ابن سینا
ابن سینا با نگرش فلسفی و ملهم از آثار حکمای یونانی رساله ای در اواشناسی یا تجوید دارد. آواشناسی در نزد یونانیان و هندیان ، نیز وجود داشته است. ظاهراً افلاطون نخستینبار، آواهای زبان یونانی را دستهبندی و بررسی کرد.[26] پس از آن در جهان اسلام، ابن سینا، نگاهی علمی به اواشناسی داشته است. ابن سینا اصول تجویدی و آواشناسی تولیدی (مخارج الحروف) و همچنین آواشناسی شنیداری (صفات الحروف) را به روش علمی و پژوهشی توصیف کرده است. نام رساله ابن سینا «مقالة فی اسباب حدوث الحروف و مخارجها» است که با نامهای مخفف و مختلف منتشر شده، و شهرت یافته است.[27] ابن سینا فصل نخست را به مطالعه سبب حدوث اصوات، فصل دوم را به سبب حدوث حروف، و فصل سوم را به تشریح حنجره و زبان اختصاص داده است که هیچیک از این مباحث پیش از ابن سینا مطرح نبوده است. [28] در فصل ششم نیز به یک بحث بیسابقه راجع به اصوات و حروف پرداخته است که بیشتر جنبه هنری دارد [29]. متأسفانه نه علمای تجوید به کار تحقیقی ابن سینا توجه کرده اند و نه دیگر فیلسوفان و عالمان راه ابن سینا را در اوا شناسی پیموده اند. آواشناسی علمی بعد از ابن سینا تا عصر حاضر تعطیل شده است.
مدرس افغانی
بی گمان در تاریخ افغانستان و آسیای میانه در علوم ادبی عربی، هیچ شخصیتی مثل علامه محمد علي مدرس افغاني، ظهور نکرده است و بعید است که کسی دیگری بتواند چنان جایگاه را به دست آورد. وی با این که اجازه اجتهاد از علمای برزرگ نجف مثل آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني و آيت الله خوئي نایل آمده بود، اما همّت اصلی خود را تدریس و شرح کتاب های ادبیات قرار داد و هزاران نفر در حوزه نجف، افغانستان و قم از درسش بهره گرفتند. مرحوم مدرس افغانی در ادبیات عرب چهار ویژگی منحصر به فرد داشته است که عبارتند از:
استقبال بی نظیر : شاید در تاریخ حوزه های شیعه و بلکه همه مدارس دینی و حتی می توان ادعا کرد که در تاریخ ادبیات عرب کسی پیدا نخواهد شد که چون مدرس درسش با چنان استقبالی مواجه شده باشد. درس علامه مدرس افغانی پولی بود و هرکه درس می رفت، باید پول می داد و طلاب علی رغم فقری و کمی پولی، با دادن پول به درس ایشان می رفتند و با این هم در قم و هم در نجف، درس ایشان از پرازدحام ترین درس ها بود.
فرا میلیتی بودن: شاگردانی از کشورهای مختلف در درس ایشان شرکت می کرده است. در حوزه قم در دروس ادبیات، استادی مثل ایشان احتمالاً وجود نداشته است و شاید تکرار هم نشود.[30]
شرح های مفید: ویژگی دیگر مرحوم مدرس، شرح های ایشان بر کتاب های درسی ادبیات عرب است که باز هم بی مانند است. مشهور ترین آثار مکتوب و چاپ شده ایشان عبارتند از: 1.مكررات المدرس (شرح سيوطي) 2- الكلام المفيد للمدرس و المستفيد (شرح صمديه) 3- المدرس الافضل فيها يرمز و يشار اليه في المطول (شرح مطول در 7 جلد) 4- رفع الغاشيه من غوامض الحاشيه (شرح حاشيه ملا عبدالله) 5- اعراب سورة الفاتحه 6- الشواهد المنتخبة للكتاب السيوطي 7- تصحيح و تعليفة جامع المقدمات 8- القواعد الادبية في توضيح شرح عوامل في النحو 9- القواعد النحوية در شرح عوامل في النحو. و نیز اعراب تمام القرآن که هنوز چاپ نشده است.
صدای ماندگار: يكي از ابتكارات، ایشان ضبط نوارهای درسی شان است تا طلاب که امکان حضور در درس ایشان را ندارد و همين طور طلاب شهرستانها و كشورهاي ديگر بتوانند از درس های ایشان استفاده كنند. از ایشان در حدود سه هزار نوار از تدریس کتابهای: 1 – شرح امثله 2- صرف مير 3- عوامل جرجاني 4- عوامل ملا محسن 5- منطق كبري 6- شرح انموذج 7- كتاب الهداية 8- كتاب الصمديه 9- سيوطي 10- شرح جامي 11- مختصر المعاني 12-المطول؛ 13- مغني البيب 14- حاشيه ملا عبدالله 15- معالم الدين16- شرح باب حادي عشر (در كلام) موجود است که خوشبختانه هم اکنون صدای درس استاد در سایتی برای تمام علاقه مندان قابل دسترسی است.[31]
در تاریخ اندک بوده عالمانی که بر فراز قرن ها و سدها، ایستاده باشند. مدرس در تاریخ ادبیات عرب در حوزه های شیعه قله ای سترگ است که بر تارک این سده و سدها ایستاده است. در تاریخ شیعه کمتر عالمی دینی است که جایگاه مدرس افغانی را داشته باشد. بوده اند افرادی که شاید در علمیت از ایشان بالاتر بوده اند، افرادی مثل ادیب نیشابوری که حق استادی بر مدرس دارد، اما نه صدای از آنان مانده است و نه نوشته ای. مدرسه صدقه ای جاریه است. هم صدایش و هم کتابهایش. صدای ایشان تا قرن ها شنیده خواهد شد و نوشته های ایشان تا ابد مورد استفاده خواهد بود و البته برای یک مومن به خداوند متاع این دنیا ناچیز است و برای مدرس نیز ، ثواب الهی و بهشت جاویدانی، ارزانی وی باد.
کاستی های دروس ادبیات در مدارس دینی
این نگاه گذارا به معرفی علوم ادبی عربی وجایگاه آفغانستان در آن مربوط به گذشته و نیز وضعیت فعلی است. ماندن در گذشته و جا زدن در وضعیت موجود، قطعاً مطلوب نیست. حتی اگر گذشته و وضعیت فعلی، مطلوب هم باشد که در موضوع این نوشتار چنین هم نیست. باتوجه به وضعیت نامناسب گذشته و با توجه به کاستیها و نیازمندی ها باید، افق پیش رو را طوری تنظیم کنیم، که اگر نتوان جایگاه خود را در پیشرفت این علوم، تقویت کنیم، حد اقل باید کاستی ها و نیازمندیهای خود را برطرف کنیم.
شاید ضرور نباشد که عالم افغانی امروز، بخواهد در علوم ادبی عربی، تحوّلی ایجاد کند، هرچند چنین چیزی غیر ممکن نیست، اما این ضرور است که مدارس و عالمانی دینی، به فکر درمان کاستی های آموزش زبان عربی باشد. بررسی فکری مرحوم مدرس نشان می دهد که وی متناسب با فضای گذشته حوزه فعالیت علمی داشته و امروزی بزرگداشت مدرس به رفتن راه او در فعالیت علمی متناسب با نیاز و رفتن به عرصه های نرفته است. در این بخش کاستی ها و نیازمندیهای ما نسبت به علوم ادبی عربی، تشریح و راه حل های برای آن پیشنهاد شده است. مهم ترین کاستی های نظام آموزشی سنتی دینی، در خصوص زبان عربی را می توان چنین بر شمرد:
عدم توانایی بر مکالمه عربی
یکی ازکاستی های اموزش ادبیات عربی در نظام آموزشی حوزه، فراگیر نبودن آموزش زبان عربی است. طلاب بعد از چند سال آموزش زبان عربی قادر به مکالمه به زبان عربی نیستند و اگر هم باشد، عربی را فارسی تکلم می کنند. این نقص بزرگی است. در گذشته اکثریت علماء نیازی به تکلم به زبان عربی پیدا نمی کردند و هم چنین نیازی به گوش دادن به سخن عربی و یا خواندن متون عربی جدید، احساس نمی شد، اما امرزوه این طور نیست. فهم زبان عربی جدید و تکلم به آن فضایی بسیاری وسیع را برای تعلیم و نیز تبلیغ و تأثیر خصوصا از طریق فضای مجازی برای طلاب و علما فراهم می کند. با توجه به زمانی که طلاب برای علوم عربی صرف می کند و با توجه به امکاناتی که در عصر حاضر موجود است، تسلط بر مکالمه عربی، چندان داشوار و زمان بر و هزینه بر هم نیست. فقط نیازمند برنامه ریزی و مدیریت است.
عدم آشنایی باعلم قرائت
هرچند آشنایی باعلم قرائات برای همه طلاب لازم نیست، اما به عنوان یک واجب کفایی علمی درحد وجود فردی عالم به قرائات قران در حوزه ها مغفول بوده است[32]. اما متأسفانه در مدارس دینی ما علم قرائت، به کلی مغفول است و این عیب کمی نیست. می توان گفت که آشنایی به علم قرائت و تلاش و تحقیق عملی در آن از واجبات کفایی برای علما و مدارس دینی است که زمین مانده است. آشنایی با علم قرائت زمان زیادی را نمی طلبد و دشواری هم ندارد.
عدم آشنایی با تجوید
یکی از کاستی های اساسی در نظام آموزشی حوزوی، غفلت وعدم توجه به علم تجوید است. از نظر فقهی تعلیم و تعلم تجوید ، در حدی که کلمات عربی صحیح تلفظ شود، شرعاً واجب کفایی و رعایت قواعد آن به هنگام قرائت قرآن واجب عینی است. [33] البته تجوید آن گونه که قاریان ممتاز می خوانند، شرعاً واجب نیست.[34] اما متأسفانه تجوید در نظام آموزشی حوزوی به کلی وجود نداشته است و این نقص بزرگی است.
عدم توانایی بر املا و انشای عرب
یکی از کاستیهای نظام اموزشی حوزوی، عدم توانایی طلاب و علمای بر نگارش عربی و حتی فارسی است. در حالی که املا و انشاء از مهم ترین ارکان آموزش عالی است. عمده دلیل این کاستی و نقص نبود متن درسی و نیز مضمون رائج و الزامی و یا اختیاری در مدارس دینی است.
عدم توانایی در نگارش فارسی
باتوجه به این که طلاب در عصر حاضر، ناگزبر به قلم به دست گرفتن و نوشتن به زبان فارسی است، ضرورت دارد که زبان فارسی در مضامین درس حوزه های وارد شود. یکی از ضعف های اساسی طلاب و علما، عدم توانایی در نگارش فارسی است. بسیاری از طلاب و علما در نوشتار شان، کلمات و اصطلاحات و دستور زبان عربی مثل در جمع و یا مفرد ومذکر و یا مونث آوردن کلمات، اعمال می کند که باعث اشکال و تمسخر دیگران واقع می شود.
راهکاهاری بهبود وضعیت آموزش ادبیات عربی
تحولات سریع جوامع بشری در قرن بیست و سرعت حیرتآور تحولات در قرن بیستویک، برنامهریزی و مدیریت در تمامی بخشها را به یک ضرورت تبدیل کرده است. ازآنجاکه عالمان دینی در مدارس دینی تربیت میشوند، بهروز شدن مدارس دینی بهگونهای که بتواند عالمانی متناسب با نیازهای جامعة امروز و آینده تربیت کند، یک ضرورت حیاتی است. عالمان دینی در صورتی میتوانند توانایی هدایتگری جوامع آینده را داشته باشند که ازنظر علمی و دینی در افق بالاتر از سطح افراد جامعه باشند تا بتوانند افراد جامعه آینده را جهت داده و هدایت کنند. رسیدن به چنین هدفی، با برنامههای آموزشی فعلی مدارس دینی، دشوار است.
تدوین متون آموزشی متناسب با نیازهای امروزی
امروزه در همهٔ کشورها، مضامین درسی در آموزش عمومی (مکاتب و دانشگاه ها تا سطح لیسانس)، بر اساس نیازها و اهداف جامعه تنظیم میشود. در کتابهای درسی این مقاطع تحصیلی، در باره تمام نیازهای فردی و اجتماعی از ترافیک گرفته تا بهداشت فردی وعمومی و حتی آموزش مسائل جنسی…، کتاب درسی و یا حداقل مضمون درسی وجود دارد. نظام آموزشی مدارس دینی هم باید گسترش یابد؛ بگونهای که تمام نیازهای لازم برای یک عالم دینی، در مدارس دینی به آنها آموزش داده شود و سند تحصیلی مؤید هم به آنها داده شد. در خصوص علوم ادبی عربی هم باید، متون درسی مورد نیازهای تدوین و وارد برنامه درسی مدارس دینی گردد. یک طلبه باید با زبان فارسی و عربی به خوبی مسلط باشد. این توقع زیادی نیست. حداقل زمانی که در مدارس دینی برای دروه مقدمات و ادبیات صرف میشود، سه سال متمرکز است. اگر خوب برنامهریزی شود، در این سه سال طلاب می تواند هم در عربی و هم در فارسی، آموزش کافی ببینید. چنین آموزشی می تواند بخش زیادی از کاستی ها را جبران کند.
الزام به گذارندن دروس مورد نیاز
برای این که کاستیهای درمان شود، باید مضامین مورد نیاز در سیستم آموزشی مدارس دینی گنجانده شود . مثلا برای جبران نقیصه عدم توانایی طلاب بر مکالمه به زبان عربی و نیز تجوید و خوب خواندن قرآن و عربی لازم است که متون مورد نیاز برای این منظور تدارک دیده شود. خوشبختانه فعالیت وسیع برخی از نهادهای اسلامی خصوصاً جامعة المصطفی در نظام جمهوری اسلامی از دو دهه پیش، متون خوبی در این زمینه وجوددارد، اما در مدارس علمیه افغانستان، مورد توجّه جدّی نیست و بسیاری از طلاب فعلی در تجوید قرآن مشکل دارند. هم چنانکه در مکالمه عربی و نگارش به زبان فارسی و عربی مشکل دارند. باید طلاب طوری تربیت شود که در تجوید ونیز مکالمه مثل فقه و اصول فقه توانایی داشته باشد و برای این منظور باید، آشنایی با تجوید و مکالمه به زبان عربی شرط ارتقای به مراتب بالاتر باشد.
الزام به توانانیی نگارش به زبان عربی و ترجمه در مقاطع بالاتر
در نظام اموزشی فعلی از ابتدایی تا مقطع لیسانس، دستور زبان و نیز نگارش و روش تحقیق، جزو درس الزامی تمامی رشته است، در حالی که در نظام آموزشی حوزه، این مسئله اصلاً مورد توجه نیست. طلبه که از حوزه فارغ می شود، اگر در نوشتن دچار اشتباه باشد، نمی تواند وظیفه ارشادی و تبلغی خود رابه خوبی خصوصا نسبت به جوانان که بر ضعف او اطلاع دارند، موفق باشد. از این رو ضروری است که دستور زبان فارسی و نگارش به زبان فارسی وعربی جزو مضامین درسی در حوزه ها باشد.
تدوین متون درسی تطبیقی زبان فاریی وعربی
طلاب در بهره گیری از آموزه های دینی بایدبه زبان عربی باید مسلط باشد واز سویی چون با عامه مردم که فارسی زبانند سر و کار دارند، باید بر هر دو زبان آشنایی ومهارت داشته باشد. یکی از راهکاری مفید برای این منظور، تدوین متون آموزشی تطبیقی به زبان فارسی و عربی است که مشترکات و تفاوت های دستوری و هم چنین اصطلاعات عرفی رائج در هر دو زبان، را در بر داشته باشند.
خاتمه و نتایج
نتایج این بررسی می تواند چنین بیان نمود:
1. علوم ادبی عربی در دامن قرآن متولد شده است و چون آموزه های دینی به زبان عربی است و زبان عربی کلید فهم قرآن زبان عربی، از مقدمات دروس دینی و حوزوی است.
2. در هیچ زبانی به اندازه زبان عربی، علوم ادبی پر بار و کهن سال نیست. 18علم در مجموعه علوم عربی قابل شناسایی است. اغلب این علوم در دامن قرآن وبرای فهم قرآن وسنت وعلوم اسلامی تدوین شده است.
3. سرزمین افغانستان در گذشته علی رغم این که سهم مهمی در پیدایش و گسترش علوم اسلامی داشته است، اما در علوم ادبی عربی سهم چندانی ندارد.
4. مرحوم آیت الله شیخ محمدعلی مدرس افغانی، در ادبیات عرب و گسترش علوم ادبی عربی، نقش منحصر به فرد و بی مانندی دارد. اما این نقش عمدتاً تدریسی وشرحی بوده است.
5. تکامل جوامع بشری باعث افزایش نیازهای فردی و جمعی شده است. آموزش علوم ادبی عربی در حوزه های علمیه هم، کاستیها و نیازهای به وجود آمده است که در گذاشته شاید احساس نمی شده است.
6. نظام آموزشی زبان عربی در مدارس، دینی نیازهای امروزی را بر آورده نمی تواند.
7. برای رفع نیازهای طلاب و علما در زبان عربی، ضروری است که افزون بر آن چه در حوزه ها اموخته می شود، مکالمه زبان عربی، تجوید یا خوب سخن گفتن به زبان عربی و قرائت قرآن و نیز نگارش درست به زبان عربی و فارسی، درسیتسم آموزشی مدارس دینی وارد گردد .
منابع
1. ابن ابی الحدید،(بی تا) شرح نهج البلاغه، قم، مکتبه آیت الله مرعشی.
2. ابن جزری، محمد، التمهید فی علم التجوید، چاپ علی حسین بوّاب، ریاض ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵
3. ابن قتیبه، عبدالله، تأویل مشکل القرآن، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۳۹۳ق/۹۷۳م.
4. ابن معتز، عبدالله، البدیع، به کوشش کراچکوفسکی، بغداد، ۳۹۹ق/۹۷۹م.
5. ابوریمة، محمد محمود نجار، هدایة المستفید فی احکام التجوید، بیروت، ۱۹۸۸م.
6. ابوعبیده، معمر، مجاز القرآن، به کوشش فؤاد سزگین، قاهره، مکتبة خانجی
7. تهانوی، محمد اعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، ، کلکته، ۱۸۶۲م
8. جاحظ، عمرو، البیان و التبیین، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۳۶۸ق/۹۴۹م.
9. جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۹۵۴م.
10. جرجانی، علی، التعریفات، بیروت، ۴۰۸ق/۹۸۸م.
11. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
12. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه
13. روبینز، ر ه، تاریخ مختصر زبانشناسی،ترجمه علی محمد حقشناس، تهران، ۱۳۷۰ش
14. زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر کلام، امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۹،
15. ساجدی، دکتر طهمورث، برگی از تاریخ تدوین دستور زبان فارسی از میرزا صالح شیرازی تا میرزا عبدالعظیم قریب گرکانی مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی مقاله 11، دوره 157، شماره 0 – شماره پیاپی 1015، بهار 1380
16. سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، بیروت، دارالکتب العلمیه.
17. سیبویه، عمرو، الکتاب، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۴۰۸ق/۹۸۸م)
18. سید علیخان کبیر، الحدائق الندیه فی شرح الصمدیه، هجرت، قم، بیتا،
19. شمس، مرادعلی، پژوهشی پیرامون تاریخ علم تجوید تهران، ۱۳۸۰ش
20. صغیر، محمدحسین علی، الصوت اللغوی فی القرآن، بیروت، ۱۴۲۰ق/۲۰۰۰م
21. ضیف، شوقی، البلاغة، تطور و تاریخ، ، قاهره، ۹۶۵م
22. طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۸م
23. فراء، یحیی، معانی القرآن، به کوشش احمد یوسف نجاتی و محمدعلی نجار، قاهره، ۹۷۲م.
24. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، ۱۴۱۴ق.
25. فضلی، عبدالهادی، القراءات القرآنیه، تاریخ و تعریف، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
26. قربانی، زین العابدین، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۱۳۷۰
27. مبرد، محمد، الکامل فی اللغة والادب، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، ۳۵۶ق/ ۹۳۷م.
28. مکّی نصر، محمد، نهایه المفید فی علم التجوید، لاهور ۱۳۹۱
29. ناتل خانلری، پرویز، چند یادداشت، مخارج الحروف ابن سینا، تهران، ۱۳۴۸ش
30. هاشمی، سید احمد، القواعد الاسلامیه للغه العربیه، هجرت، قم، بیتا،
منابع الکترونیکی
31. http://shiadars.ir/faسایت دانلود صدای مدرس.2/11/2017
32. http://wiki.ahlolbait.com مدخل بلاغت5/11/2017
33. http://wikifeqh.ir مقاله تجوید 2/11/2017
34. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn= تاریخچه تدوین دستور زبان فارسی در ایران7/11/2017
35. http://www.quranhefz.ir/articles/view-10285.aspxعلم تجوید قرآن15/11/2017
36. https://farsi.al-shia.org/% مدرس افغانی20/11/2017
37. https://cgie.org.ir اصغر دادبه, بابک فرزانه دایره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل 27/11/2017
38. ,شرف الدین خراسانی,علیرضا جعفری نائینی,تقی بینش، مدخل ابن سینا، از دایره المعارف بزرگ اسلامی،
39. http://fa.wikishia.net/view مدخل تجویددر سایت ویکی شیعه 20/11/2017
40. http://wikifeqh.ir/مدخل علوم ادبی عربی2/11/2017
[1]. ساجدی، دکتر طهمورث، برگی از تاریخ تدوین دستور زبان فارسی از میرزا صالح شیرازی تا میرزا عبدالعظیم قریب گرکانی مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی مقاله 11، دوره 157، شماره 0 – شماره پیاپی 1015، بهار 1380
[2]. سید احمد هاشمی، القواعد الاسلامیه للغه العربیه، ص ۳
[3]. سید علیخان کبیر، الحدائق الندیه فی شرح الصمدیه ص 0 ۱
[4]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ج2ص20
[5]. قربانی، زین العابدین، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی ص ۱۰۲
[6]. زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام ص ۴۷۸ ـ ۴۸۵.
[7]. سیبویه، عمرو، الکتاب ج۱، ص۴-6
[8]. یحیی فراء، معانی القرآن ج۱، ص۴
[9]. ابوعبیده، معمر، مجاز القرآن، ج۱، ص۱
[10]. ضیف، شوقی، البلاغة، تطور و تاریخ، ج۱، ص۷ – ۸
[11]. ابن قتیبه، عبدالله، تأویل مشکل القرآن، ج۱، ص۰-۱،
[12]. مبرد الکامل فی اللغه و الادب، ،ج۱، ص۵۳
[13]. عبدالله ابن معتز، البدیع، ج۱، ص۸،
[14]. ضیف، شوقی، البلاغة، تطور و تاریخ، ص۵
[15]. یوسف سکاکی مفتاح العلوم، ج۱، ص۶
[16]. ضیف، شوقی، البلاغة، تطور و تاریخ، ج۱، ص۵۲- ۵۸؛ برای اطلاع بیشتر ر.ک: اصغر دادبه, بابک فرزانه دایره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل بلاغت. https://cgie.org.ir
[17]. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه،،ج۲، ص۴۶۲
[18]. محمد علی تهاتوی کشاف اصطلاحات الفنون،ج۱، ص۱۹۶
[19]. ابن جزری، محمد، التمهید فی علم التجوید،ج۱، ص۴۷،
[20]. مرادعلی شمس، پژوهشی پیرامون تاریخ علم تجوید ج۱، ص۸۸،
[21]. خلیل ابن احمد فراهید، العین ج۱، ص۴۸
[22]. محمدحسین علی الصغیر، الصوت اللغوی فی القرآن، ج۱، ص۵۳
[23]. سیبویه، الکتاب ج۲، ص۴۸۸
[24]. محمدحسین علی الصغیر، الصوت اللغوی فی القرآن ،ج۱، ص۵۳برای اطلاع بیشتر: ر.: مقاله تجوید در سایت ویکی فقه
[25]. آقا بزرگ طهرانی الذریعه الی تصانیف الشیعه ج 17 ص 184.
[26]. روبینز، تاریخ مختصر زبانشناسی، ج۱، ص۶۲
[27]. پرویز ناتل خانلری، چند یادداشت، مخارج الحروف ابن سینا،ج۱، ص۷-۱۵
[28]. همان،ج۱، ص۱۰۱
[29]. همان،ج۱،ص103
[30]. برای آشنایی با ویژگی های تدریسی مدرس، ر.ک: حجة السلام و المسلمين احدي امير كلاتي، مدرس افغانی https://farsi.al-shia.org/%
[31]. http://shiadars.ir/faسایت دانلود صدای مدرس
[32]. علم قرائات در قرن اول و دوم به اوج خود رسید و قرائات سبع مشهور و راویان آنها و برخی از قرائت های غیر مشهور در همین دو قرن پدید آمدند و کتاب های زیادی هم در علم قرائات در این دو قرن نوشته شده است. مثل القراءات یحیی بن یَعْمُر (متوفی ۹۰)، القراءات اَبان بن تغلب کوفی (متوفی ۱۴۱)، القراءات مُقاتل بن سلیمان (متوفی ۱۵۰)، القراءات ابوعَمرو بن علاء (متوفی ۱۵۴)، القراءات حمزه بن حبیب الزیّات (متوفی ۱۵۶)، القراءه محمد بن حسن رواسی کوفی (متوفی ح۱۷۰) و القراءات عبدالحمید بن عبدالمجید اخفش اکبر (متوفی ۱۷۷). [ فضلی(1405) ج۱، ص۲۷ـ ۲۸) در اوایل قرن چهارم ابن مجاهد (متوفی ۳۲۴) فهت قرائت را برگزید که منجر به حصر قرائت شد. حدود یک قرن بعد بوعَمرو عثمان بن سعید دانی (متوفی ۴۴۴) مهمترین اثر در علم قرائات را تألیف کرد و آن را التیسیر فی القراءات السبع نامید.
[33]. محمد محمود نجار ابوریمة، هدایة المستفید فی احکام التجوید ج۱، ص۵۱.
[34]. محمدکاظم طباطبایی یزدی، لعروة الوثقی ،ج۱، ص۶۵۳ ؛ محمدحسین علی الصغیر، الصوت اللغوی فی القرآن ،ج۱، ص۱۳۴-۱۳۹