مصباح الشریعه:
یکی از مشهورترین آثار منسوب به امام جعفر صادق ( علیه السلام ) که متنی اخلاقی با رویکردی صوفیانه است. نخستین بار ابن طاووس ( د 664ق ) در الامان من اخطار الاسفار نام کامل آن را به صورت مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه آورده و در بیان ارزشمندی آن یادآور شده که خوب است مسافران آن را در سفرها همراه خود داشته باشند ( ص91 ). این اثرمشتمل بر 100 باب و یادآور ابواب کتاب های نظری صوفیه است. رویکرد متن بیانگر تلاشی برای پیوند و جمع میان شریعت و طریقت است و بزرگداشت برخی از مشایخ صوفیه از نشانه های بارز آن به شمار می رود.
در این میان علامه مجلسی در بحار الانوار ( 32/1 )، ضمن تشکیک در اصل انتساب اثر به امام ( علیه السلام )، متن روایی منفرد از الامالی شیخ طوسی توجه نموده ( ص 640 ) که بنا به گفته ی وی با نمونه ی آن در مصباح الشریعه ای که نزد مجلسی بوده، یکی است. وی با توجه به سند ارائه شده توسط شیخ طوسی، اساساً انتساب مصباح به امام صادق ( علیه السلام ) را منتفی دانسته و آن را به شقیق بلخی منسوب داشته است ( نیز نک: آقا بزرگ، 111/21 ). البته باید یادآور شد این روایت یاد شده که نظریه ی مجلسی بر آن مبتنی است، به هر روی در متن امروزین مصباح الشریعه که در اختیار ماست، وجود ندارد! احمد پاکتچی در بررسی و پژوهش خود بر متن مصباح الشریعه بر آن است که تألیف این اثر به محافل صوفیه ی شرق خراسان در دهه های آخر سده ی 6 و اوایل سده ی 7ق تعلق دارد. وی با معرفی قدیم ترین نسخه ی خطی شناخته سده از مصباح که در کتابخانه ی آمبروزیانا درمیلان ایتالیا نگهداری می شود و به سال 651ق متعلق است و نیز مقایسه ی زمان آن با عصر ابن طاووس، ورود آن به منابع امامی را در همان حدود زمانی دانسته است ( ص 108 ).
واقعیت این است که به رغم تصریح ابن طاووس به انتساب مصباح به امام صادق ( علیه السلام )، این سخن در سده های پسین چندان مورد التفات محافل امامی واقع نگشت و تقریباً تا اواخر سده ی 9ق نامی از این کتاب در منابع شیعی دیده نمی شود. اگر چه این مطلب را بیشتر می توان درباره ی نامبری از مصباح گفت؛ چه، نشانه هایی از روایات آن و نه خود آن را در برخی از منابع می توان باز جست. پاکتچی به نمونه هایی اشاره کرده که عبارتند از ارشاد الاذهان علامه حلی ( ج1، ص 15، 16، 17 )، الاصول الاصلیه ملا محسن فیض کاشانی ( د 1091ق ) و نیز المکاسب شیخ انصاری ( د 1281 ق ). هر کدام از این آثار به فراخور موضوع مورد توجه خود، بدون ذکر منبع به نقل روایاتی پرداخته اند که نشان آن روایات را تنها می توان در مصباح الشریعه جست ( فیض، الاصول الاصلیه، ص 22، 116، جم؛ شیخ انصاری، ج1، ص 341 ). در این بین آنچه بسیار قابل تأمل می نماید شیوه ی عملکرد فیض کاشانی است؛ چه، وی چنانکه گفته شد در کتاب اصولی خود، بدون ذکر منبع از مصباح بهره برده است اما آن هنگام که اثر تفسیری خود، الصافی را تدوین می کند، استفاده از مصباح و یاد کرد و ذکر نام آن را بر خود روا می دانسته و به خود اجازه ی یادکرد آن را می داده است. درواقع باید گفت ذکر بسیار پرشمار از مصباح الشریعه در تفسیر توسط فیض ( 73/1، 125، 203، 299 جم ) کاملاً از آن رو قابل توجه است که بیانگر دو رویکرد تألیفی او در الاصول الاصلیه و نیز الصافی است. به نظر می رسد این نمونه را می توان با عملکرد شهید ثانی مقایسه نمود، آنجا که بر خلاف اثر فقهی اش، در اثراخلاقی کشف الریبه از مصباح یاد کرده است ( نک: سطور بعد ).
اما در رویه ی دیگر بنا به گفته ی دکتر پاکتچی، این کفعمی ( د 905ق ) است که برای نخستین بار مصباح و انتساب آن به امام ( علیه السلام ) را به رسمیت شناخت و نقل قول هایی بسیار نیز از آن آورد. پس از او شهید ثانی ( د 966ق ) در کشف الریبه ی بانقل روایاتی اخلاقی از مصباح و تصریح به نام اثر، ادامه دهنده ی راه کفعمی شد؛ اگر چه همو در آثار فقهی خود از روایات قابل استفاده ی مصباح در مسائل فقهی سودی نبرده است ( نک: پاکتچی، 109 ). تا دو سده ی بعد باز هم دوره ی سکوت بر نام مصباح سایه افکند تا آن که در ربع نخستِ سده ی 12 ق شیخ عبدعلی عروسی حویزی ( د 112ق ) در تفسیر خود، نورالثقلین ( 35/1، 43، 75جم ) و سپس میرزا محمد مشهدی ( د 1125ق ) در تفسیر کنزل الدقائق ( 377/1، 531 جم ) از روایات مصباح الشریعه با ذکر منبع به صراحت بهره بردند. پس از ایشان سید عبدالله جزایری ( د 1173ق ) در التحفه ی السنیه بارها از مصباح الشریعه نقل روایت کرد و آن را مورد پذیرش قرار داد ( ص 148، 163، 183 ). پس ازنگاه انتقادی علامه مجلسی در سده ی 12 ق، حرعاملی نیز همسو با وی نه تنها بر شیوه ی نقد پیمود بلکه تصریح داشت بر آن که مصباح به سبب نادرستی انتساب آن، در شمار منابع مورد استفاده اش واقع نگشته است ( وسائل الشیعه، ج30، ص 159؛ نیز نک: پاکتچی، 110-111 ). این روند در سده ی 13 ق حرکتی مخالف یافت و کتاب، مورد توجه برخی از محافل امامی قرار گرفت و کسی مانند ملا احمد نراقی ( د 1245ق ) در عوائد الایام ( ص 828 ) و نیز در کتاب فقهی مستند الشیعه ( ج2، ص 34، ج17، ص16، 25؛ 27، 34 )، نه فقط روایات مصباح را نقل نمود، بلکه روایاتی از آن را مبنای استدلالات خود قرار داد. همچنین عالم شیعی صوفی مشرب، ملا احمد کرمانی معروف به نظام علیشاه ( د 1242ق ) هم التفاتی عام بدان اثر داشت و حتی ترجمه ای فارسی هم از آن تهیه نمود که خود اسباب حرکتی در ترجمه ها و شرح و توصیفات متعدد بر مصباح الشریعه گشت.
مصباح الشریعه:
متنی با نشانه های فراوان آثار اخلاقی و در بسیاری مواضع وامدار و دربردارنده ی اندیشه ی صوفیان است؛ بویژه نامگذاری ابواب آن خود بیانگر نزدیک این اثر با مدونه های اخلاقی- واعظانه با آبشخوری صوفیان است. فارغ از وجود واژگان و کلمات کلیدی صوفیه در این متن که بروز اولیه ی آن ها را در سده های 4 ق به بعد شاهدیم، اندیشه ی اخلاقی واعظانه نیز در این متن قابل درک است. نامبری از برخی مشایخ صوفیه همچون اویس قرنی و نیز عدم نامبری از امامان بزرگوار ( علیه السلام ) ضمن آن که تا حد بسیار زیادی از اصالت امامی متن کاسته، بر صبغه ی صوفیانه ی متن افزوده است. پاکتچی در نگرشی عالمانه بر این متن، ضمن تشخیص ریشه های خراسانی اثر، به تبیین و تفکیک دو حلقه ی صوفیه در بلخ و انتساب متن به حلقه ی مالک بن دینار و شقیق بلخی پرداخته و بر نظر خود دلایلی را نیز ارائه کرده است. برای نمونه آن که، وی با التفات به این مسأله که حلقه ی مالک بن دینار و شقیق بلخی در صوفیه ی خراسان توجه ویژه ای به اخبار انبیا و امم پیشین و به طور طبیعی توجه به قصص انبیا و بنی اسرائیل و اخبار ایشان داشته اند، در نگاه دوباره ای به مصباح، آن متن را مملو از روایاتی از این دست می یابد ( ص 125-126 ). شگفت آور آن است که در راستای همین دست روایات چنین می یابیم که امام ( علیه السلام ) یک بار از کعب الاحبار پرسشی فرموده و او پاسخ داده است، کعب الاحباری که شخصیت اسرائیلیاتی او شهرتی عام دارد. در سخن از شاکله ی متن گفتنی است که در ابواب 100 گانه ی کتاب میان دو چاپ حسن مصطفوی ( تهران، 1379ق ) و چاپ بیروت ( 1400ق ) تفاوتی آشکار وجود دارد که گویا به تفاوت نسخه های مورد استفاده ی ایشان ارتباط دارد؛ چه، در نسخه ی چاپ شده ی مصطفوی، ابواب دارای نظمی منطقی در ترتیب موضوعی اند؛ اما چنانکه پاکتچی ( ص 130-131 ) نیز اشاره کرده ابواب ترتیبی در متن مصحح بیروت از هیچ نظمی پیروی نمی کند.
توجه فراوان محافل امامی در دو سده ی اخیر به متن مصباح الشریعه اسباب فزونی اشتهار آن گشت و بجز شروح بسیار، ترجمه هایی از آن را نیز سبب گشت که آقا بزرگ طهرانی فهرستی از این آثار را در الذریعه آورده است. برخی از مشهورترین نمونه های این آثار عبارتند از شرح محمد علی زاهدی گیلانی اصفهانی ( د 1181ق ) به فارسی ( آقا بزرگ، 68/14 )؛ ترجمه ی منظوم نظام علیشاد کرمانی ( د 1242ق )، خلیفه ی مجذوب علیشاد که به در قالب مثنوی و با نام لمعات جنات الوصال است ( آقا بزرگ، ج9، قسمت 1205/4، 141/19 )؛ شرح ابوالقاسم حسینی ذهبی تحت عنوان مناهج اوار المعرفه فی اسرار مصباح الشریعه که در شیراز، 1353ق انتشار یافته است ( آقا بزرگ، 68/14، 343/22 ). به این آثار می توان ترجمه های فارسی آداب العارفین و نیز ضیاء المصباح از اسماعیل بن محمد علی رضوی ( 111/21 ) را نیز افزود.
تفسیر:
هنگامی که از تفسیر منسوب به امام ( علیه السلام ) سخن گفته می شود، نکته ای ظریف و بسیار مهم قابل التفاتی ویژه است؛ نخست آن که باید دانست در مقام بررسی تفسیر امام ( علیه السلام ) بی گمان سخن از روایات تفسیری است و نه مدونه ای کامل. پس از درک این مهم، در طلب یافتن شناختی از این روایات تفسیری، از پیش باید چند گونه ی روایات را از یکدیگر تفکیک نمود. این بدان معناست که در طول تاریخ روایات شیعی و انتساب ها به امام صادق ( علیه السلام )، گونه هایی از بازخورد روایی قابل تشخیص است. گونه ی اول اثری تحت عنوان تفسیر امام صادق ( علیه السلام ) است که مجلسی در شمار منابع اصلی خود در بحارالانوار از آن یاد کرده (15/1) و در بخش علوم قرآنی آن را به طور کامل آورده است. این اثر که روایاتی از امام جعفر ( علیه السلام ) از حضرت علی ( علیه السلام ) دانسته شده، همانی است که آن را با نام تفسیر نعمانی آمده در مجلد 90 از بحارالانوار ( ص 1-97 ) می شناسیم و بدین ترتیب به طور طبیعی این قسمت، از گردونه ی پژوهش حاضر خارج می گردد. البته بجز روایت تفسیرنعمانی، روایاتی تفسیری از امام( علیه السلام ) در جای جای امهات و دیگر آثار امامی وجود دارد که از نظر متن و سند دارای بیشترین حد صحت است؛ اما این روایات هرگز دارنده ی شاکله ای یک دست و مدون نبوده و به عنوان یک اثر مجرد شناخته نشده و تنها در عصر حاضر برای تدوین و گردآوری بخش هایی از آن گام هایی برداشته شده است.
قسمت دوم روایاتی است به نقل از امام جعفر ( علیه السلام ) با صبغه ی عرفانی که نخستین بار ابوعبدالرحمان سلمی در حقائق التفسیر آن را بر اساس مجموعه روایاتی گردآوری شده توسط ابن عطاء ( د 309ق ) آورده است ( نصوص، ص 25 ). واقعیت این است که به برخی دلایل، انتساب این اثر به امام ( علیه السلام ) بسیار مورد تردید قرار گرفته و بویژه ضعف اساتید آن و نیز مغایرت برخی از اندیشه های وارد شده در این روایات با آراء و عقاید متعارف امامی و شیعی بر این تردید افزوده است. در تقابل با نگاه سنتی، مستشرق فرانسوی، لویی ماسینیون که برای نخستین بار این متن را معرفی کرد با ارائه ی دلایلی همچون همخوانی آن با نوع روایات امام ( علیه السلام ) و نیز نزدیکی برخی اصطلاحات و مفاهیم یاد شده در این متن با روایات امام صادق ( علیه السلام ) در دیگر منابع، درباره ی صحت این انتساب سخن گفت. هرچند وی اصالت این انتساب پای نمی فشارد، با بیان برخی اسباب و دلایل که البته بدانها نپرداخته، مردود دانستن آن به شکلی مطلق را هم نادرست خوانده است. ادامه دهنده ی این مسیر، پل نویا هم با اشاره به برخی همقرانی ها میان این روایات با روایات موجود در تفسیر نعمانی، به رد تردیدها در صحت انتساب پرداخت. او در ادامه ی تحقیقات خود در این حوزه، با چاپ انتقادی حقائق التفسیر سلمی، مقدمه ای نگاشت که در آن به توصیف تفسیر صوفیانه ی منسوب به امام ( علیه السلام ) نیز همت گماشت. بخشی از ثمره ی این پژوهش نویا در قالب رساله ای تحت عنوان “تفسیر قرآنی و زبان عرفانی” در 1970 م ( ویرایش دوم 1991م ) انتشار یافت که وی در آن نقش این تفسیر را بر تدوین اندیشه و آراء و اصطلاحات صوفیانه بررسی کرده است. نصرالله پورجوادی متن مصحح نویا بر حقائق التفسیر، در بردارنده ی تفسیر منسوب به امام صادق ( علیه السلام ) را عیناً به فارسی در مجموعه ی آثار ابوعبدالرحمان سلمی منتشر ساخت. همچنین علی زیعور با بهره گیری از نسخه ای بجز نسخه ی نویا متن تفسیر منسوب به امام ( علیه السلام ) را تصحیحی و در 1979م منتشر ساخت.
باری، تفسیر دربردارنده ی روایات 310 آیه از قرآن کریم است که به شیوه ی معمول آیه ی مورد نظر نقل و روایتی در تفسیر آن آمده است. شاخصه ی اصلی و آشکار این روایات، دارا بودن جنبه ی تأویلات عرفانی است که بر همین اساس از برخی واژگان و اصطلاحات صوفیه نیز در آن استفاده شده است. طرفه آن که بسیاری از واژگانی که در این متن آمده، در زمان حضرت صادق ( علیه السلام ) اصلاً مفهوم خود نیافته بوده و در شمار مصطلحات پسینی صوفیه اند. از این دست کلمات و اصطلاحات می توان به “انیت” به معنیا ذات، “ماهیت: به معنای حقیقت و نیز اصطلاحاتی مانند “فناء فی الله” و “بقاء بالله” اشاره کرد. اما آنچه بیشتر توجه برانگیز است، اندیشه ای است که ورای واژگان و کلمات آمده و تنها در نمایی بین سطوری روی می نماید و آن نه تفسیری سنتی با زمینه ای شیعی، بلکه تبیینی آغازین برای نخستین برداشت ها و تأویلات عرفانی و صوفیانه از آیات الهی است. در واقع این تفسیر دارای ساخت هایی است که پایه ریزی مسیر عرفانی تقریباً همه ی صوفیان را داشت و همه ی ایشان نه تنها در تبیینات اصطلاحی، بلکه حتی در ساختار و شاکله ی کلی طبقه بندی منازل و مراحل عرفانی مقامات و احوال نیز وامدار همین تفسیر منسوب به امام صادق ( علیه السلام ) هستند ( نک: نویا، 7-6 ). لویی ماسینیون و سپس پل نویا با توسعی بیشتر، به نوبه ی خود تلاش کردند تا بخش هایی از این تأثیرگذاری ها را بازنمایند ( همانجا؛ ماسینیون، 12-10 ). همسو با این روند، در بررسی تفسیر، باید گفت تقریباً هیچکدام از بزرگان امامیه این متن را اصیل ندانسته و حداکثر کسانی همچون آقابزرگ تهرانی با نیم نگاهی بدان، بر آن است که احتمالاً این اثر از آن یکی از اصحاب امام ( علیه السلام ) بوده است. وی نوعِ انتساب اثر به امام ( علیه السلام ) را با نوع انتساب کتاب بحارالعلوم به آن بزرگوار که ضعیف ترین گونه ی انتساب است، قابل مقایسه دانسته است ( 27/3، 269/4- 270 ). محمد حسن مبلغ در جست و جویی برای صحت انتساب، سند و متن آن را بررسی کرده و در هر دو مورد نشانه هایی را برشمرده که بیانگر غیر اصیل بودن تفسیر و نادرستی انتساب آن به امام صادق ( علیه السلام ) است ( ص 109-118 )
در پایانِ بحث از تفسیر باید دانست که بجر آنچه یاد شد، سزگین به آثاری در زمینه ی قرآن و تفسیر اشاره می کند و نسخه هایی از آنها را بر می شمارد. منابع سور القرآن با نسخه هایی فراوان در کتابخانه های جهان همچون نسخه ی موجود در ایاصوفیه، سلیمانیه، فاتح افندی، کتابخانه گوتا و نیز واتیکان که تحت عنوان الدر النظیم فی فضائل القرآن العظیم نیز شناخته می شود. همچنین است خواص القرآن العظیم با نسخه هایی در کتابخانه ی ظاهری مصر و موزه ی برلین ( GAS, 1/530 ). البته باید توجه داشت که این آثار اگرچه دارای بن مایه های قرآنی است اما با منظر و رویکردی متفاوت و برخوردار از لایه های علوم غریبه تألیف گشته است ( نک: دنباله ی مقاله بخش علوم غریبه ).
رساله ی معایش العباد و وجوه اخراج الاموال-
این رساله که ابن شعبه حرانی ( ص 331-338 ) آن را آورده از مهمترین رسالات برجای مانده امام ( علیه السلام ) است. پایه ی این رساله مبتنی بر پرسش سائلی است درباره ی وجود گوناگون در کسب روزی و تعامل و تجارت و نفقات که آن حضرت در پاسخ، عملاًمتن مهمی در زمینه مطالب فقهی را تدوین نموده اند. در این رساله امام ( علیه السلام ) معاملات را به 4 بخش منقسم دانسته اند که عبارتند از طبقات متوالی ولاء؛ تجارت؛ صناعت؛ و اجارات. بر اساس آنچه در متن رساله آمده هر کدام از این بخش های 4 گانه خود فی نفسه می توانند حلال یا حرام باشند که به تفکیک به توصیف اقسام آنها پرداخته است. در یک بیان کلی و با توجه به مفهوم تدریس نزد امام ( علیه السلام ) باید گفت متن رساله بسیار متنی مَدرَسی می نماید و تلاش شده تا بر گونه ی آموزشی تدوین گردد. به رغم اهمیت این متن، مشاهده می شود که عملاً تا حدود سده ی 11 ق توجهی بدان نشده تا آن که شیخ حرعاملی در وسائل الشیعه این متن را نقل کرده و به مثابه ی رساله ای در فقه معاملات از آن بهره برده است ( 83/17 به بعد، 101/19- 102 )؛ از آن پس این متن مورد عنایت فقیهان امامی واقع شد و در بحث های فقهی نقشی کاربردی یافت ( مثلاً بحرانی، 48/11، 67/18 بب؛ شیخ انصاری، 5/1-12؛ مجلسی، 347/72- 348، 44/100 به بعد )
رساله ی امام درزمینه ی تقسیم غنایم و وجوب خمس:
این رساله را ابن شعبه حرانی در تحف العقول آورده ( ص 339-348 ) و همانگونه که از نامش هویداست، در بررسی موضوع تقسیم غنایم است. این متن که بر اساس دآب ابن شعبه، بدون سند نقل شده، در واقع مجموعه ای از بیان حواشی پسین برخی غزوات و سرایای مسلمانان با مشرکان و اهل کتاب است. شاکله ی این رساله ی مدرسی، بر خلاف دیگر رسالات منسوب به امام ( علیه السلام )، برساخته از سه سطح متفاوت مشتمل بر آیات الهی، روایات تاریخی، و در نهایت تفسیر و توصیف است. در این متن موارد مختلفی از مصادیق تقسیم غنایم در غزوان و سرایا مورد بررسی و استشهاد قرار گرفته و ضمن بیان مصارف خمس، جایگاه اهل بیت ( علیه السلام ) نیز تبیین شده است. شیوه ی غیر معمول به کار رفته در این رساله نسبت به دیگر متون منسوب، به ویژه در زمینه ی نامبری های پرشمار از صاحبیان و تابعان، برخی بررسی های لغوی و نیز داشتن بیشترین نمادهای یک رساله ی مدون مانند سبک آغاز و انجام نامه، بیش از همه در ذهن خواننده تلاشی را برای اثبات اصالت به نمایش می گذارد. پس از این ابن شعبه، این رساله همچون غالب رسالات و آثار منسوب به امام جعفر صادق ( علیه السلام )، در سده های 11 ق به بعد در آثار امامی به تناسب در ابواب گوناگونی همچون باب مربوط به مصارف خمس وارد گشت ( مثلاً مجلسی، 204/93؛ بروجردی، جامع احادیث الشیعه، 574/8 به بعد؛ میرزای نوری، مستدرک، 305/7 به بعد ).
نامه ی امام به مشبهون عراقی:
این رساله ی بسیار کوتاه را که به نظرمی رسد تکه ای از متنی بلندتر بوده باشد، کلینی به صورت مستند در الکافی ( 110/1 ) آورده و پس از او دیگران به نقل آن پرداخته اند. بر اساس مقدمه ی این متن، عبدالملک بن اعینم در گلایه از برخی محافل عراقی که خداوند را به صورت و خط وصف می کردند، از امام ( علیه السلام ) طلب مکتوبی نمود و متن نامه ی آن حضرت در واقع پاسخی به این درخواست ابن اعین است. در این متن کوتاه امام پرمغز، امام ( علیه السلام ) قائلان به صورت را مفتریانی خوانده که بر خطایند و بر آن است که مؤمن نه نفی صفات کند و نه بر اساس تشبیه عملاً به اثبات آن پردازد. در این نامه با چینش دقیق کلمات و جملات نهایی متن، از سویی نفی تشبیه کرده و از سویی دیگر با اساس قرار دادن آیات الهی قرآن کریم، عدول از فحوای رأی قرآنی در مباحث توحید را ناصواب دانسته است. در سده ی 11 ق مازندرانی در شرح اصول الکافی این رساله را شرح کرده و به دقایق آن پرداخته است ( 197/3- 200 ). در برخی دیگر از آثار متأخر، متن و سند این رساله مورد توجه و وصف قرار گرفته است. برای نمونه باید از نایینی در حاشیه اش بر اصول الکافی ( ص 339 ) و وحید بهبهانی در تعلیقه بر منهج المقال ( ص 215 ) یاد کرد ( نیز نک: فتونی عاملی، ص 217 ).
رساله ی شرایع الدین:
دیگر رساله ی منتسب به امام، رساله ی شرایع الدین به روایت اعمش است که سند و متن آن را ابن بابویه در الخصال آورده است ( 603-610 ). این متن بیش و پیش از همه، چنانکه از نامش هم بر می اید متنی فقهی است و به تبیین گذرای برخی موضوعات شرعی پرداخته است و پسینیان نیز از اشارات فقهی آن بهره برده اند ( مثلاً نک: مجلسی، بحار، 378/78 ). برخی اصول اولیه همچون طهارت، نماز، روزه، زکات، غسل، حج و غیره با برخی از فروع آن از جمله ی این مباحث است. تا آنجا که به متن بر می گردد، آغاز و انجام رساله در مباحث فقهی است، اما توجه برانگیز قسمت میانی متن است که بدون هیچ پیش زمینه و با تغییر مسیر طبیعی، رساله به متنی کلامی بدل می گردد. در واقع متن در حین بیان موضوعات فقهی، دفعتاً با رویکردی کاملاً کلامی به توصیف و تبیین مواضع شیعی در مسائل مطرح در محافل متکلمان می پردازد و سپس باری دیگر به یکباره در چرخش ناگهانی سخن، به مباحث فقهی ادامه می دهد. فارغ از موضوعاتی بیان شده در این قسمت، اساساً چگونگی این تبیین، خود از مطالب بسیار حائز اهمیت است که از جمله باید به کیفیت چینش موضوعات، شیوه ی دقیق دسته بندی و تقسیم بندی های کاملاً کلاسیک اشاره کرد. در سخن از انتساب این متن به امام صادق ( علیه السلام ) و زمان آن بزرگوار، باید دانست که در آن عصرهنوز برخی از این مباحث یا اصولاً چندان مطرح نشده بوده و صورت مدون و کلاسیک نداشته و یا برخی اطلاعات در آن زمان هنوز مورد استفاده قرار نگرفته بوده است. مباحثی همچون خلق قرآن، خلق افعال، جبر و تفویض، و مبحث عذاب اطفال اگر چه در زمان حضرت صادق ( علیه السلام ) به گونه هایی به هر روی مطرح بود، اما نوع توصیف و طبقه بندی و مرزداشتن آنها در این متن شگفت انگیز می نماید؛ برخورد کاملاً کلاسیک و فرقی با مباحثی مانند خلق قرآن از این دست است. یا برای نمونه استفاده ی از ترکیب اصطلاحی “اهل المعرفه و الولایه” و یا “اهل الولایه” در اشاره به جماعت شیعه از آن دست ترکیبات است که تقریباً قدیمترین زمان بروز آن را می توان به سده ی 4ق و عصر شیخ صدوق باز گرداند. ترکیب اهل الولایه نه تنها در این متن مورد استفاده قرار گرفته، بلکه معنا شده و مصادیق آن هم ذکر شده، چنانکه پس از نامبری از اهل بیت رسول الله ( صل الله علیه و آله ) از کسانی مانند سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد، عمار یاسر، جابر بن عبدالله انصاری و ابو سعید خدری به عنوان مصادیق اهل الولایه نام برده شده است. از دیگر مطالب شایان التفات در این متن، استفاده از ترکیب “کتاب ناطق” برای قرآن کریم است ( الخصال، 603 ) که با توجه به تناظر دو ترکیب ” قرآن ناطق” و “قرآن صامت” در تبیینی از مفهوم ثقلین در اندیشه و آثار شیعی قابل توجه است. جالب آن که در این منظر کتاب ( =قرآن ) ناطق، ارجاع به اهل بیت رسول الله ( صل الله علیه و آله ) ( =عترتی ) دارد و نه قرآن کریم.
رساله ی امام به اصحاب الرأی و القیاس:
نامه ای کوتاه منتسب به آن بزرگوار است که برقی ( 209/1- 210 ) آن را آورده است. برقی این رساله را در ذیل مبحث “کتاب مصابیح الظلم”، پس از ابوابی چون عقل، معرفت، نهی از فتوای بدون علم، و بدعت، موضوع را در باب المقانیس و الرأی ذکر کرده است. در این نامه روی سخن امام با اصحاب ردی است که در آن عصر بویژه توسط شاگرد ایشان، یعنی ابو حنیفه، به عنوان فرد اجلای این رویکرد مطرح شده بود. امام جعفر ( علیه السلام ) که در روایات متعددی به رد عمل به رأی پرداخته، در این نامه با استناد به دلایلی منطقی شیوه ی اصحاب رأی و قیاس را بر خلاف سنت رسولان و مغایر با رسالت نبوی دانسته است. در این رساله، برخورد قاطع اصحاب ردی و قیاس در فتاویشان و تلقی ایشان نسبت به آنچه با چنین رویکردی یافته و به دست آورده اند، نشان دهنده ی میزان خطای ایشان بیان و مورد نکوهش واقع شده است. رساله به اصحاب الرأی و القیاس را مجلسی در بحار الانوار ( 313/2 ) به نقل از المحاسن برقی به تمامه آورده و برخی واژگان دشوار آن را معنا و شرح کرده است.
رساله ی امام در پاسخ به پرسشی درباره ی قرآن کریم که برقی در المحاسن ( ص 268 ) با سلسله سند آن را نقل کرده است. در این نامه امام ( علیه السلام ) بر آن است تا با به چالش کشاندن تفسیر به رأی، اساس آن را به اولیاء الله و اولوالامر واگذارد و مبین و مفسر قرآن را اهل بیت ( علیه السلام ) که ناطقان قرآن اند، یادکرده است. حضرت با استفاده از حدیث رسول الله ( صل الله علیه و آله ) مبنی بر نزدیکی قرآن بیش از هر چیز دیگر نسبت به قلوب آدمیان، به ظاهر آسان نمای قرآن اشاره کرده و بطن آن را دشوار خوانده است. این رساله از آن رو که به مباحث دامنه دار تفسیر قرآن و توان درک متفاوت عوام و خواص باز می گردد، همیشه موردتوجه، استناد و استفاده بوده است. جملات آغازین رساله که نشان از تفاوتی آشکار میان درک عوام و خواص از قرآن دارد؛ بیان صریح این تفاوت با استناد به سخن نبوی؛ و دو بارتشکیک در امکان درک کامل این معانی با تکرار جمله ی “فافهم ان شاء الله تعالی” در بندهای پایانی نامه، همه نشانگر اهمیت این اختلاف نزد امام جعفر ( علیه السلام ) است. از یک سو اعتقاد راسخ بر این که ناطقان و دارندگان علم قرآنی اهل بیت ( علیه السلام )اند و از سویی سهل ممتنع بودن فهم قرآنی عوام آشکار در این متن بیان گشته است. این نامه توسط برخی از نویسندگان پسین، بویژه اخباریان سده ی 11 ق همچون محمد امین استرابادی ( الفوائد المدینه، 227 ) و فیض کاشانی ( الاصول الاصلیه، 26 ) قرار گرفت ( نیز نک: 101/89 ).
وصیت امام ( علیه السلام ) به عبدالله بن جُندَب کوفی که در شمار رسالات وعظی- اخلاقی جای می گیرد و ابن شعبه آن را بدون ذکر سند روایت کرده است ( ص 301-309 ). به همان میزان که ابن جُندَب مخاطب این محموعه ی پند و اندرزها است، تمام شیعیان نیز مخاطب آن توانند بود و می توان آن را دستورالعملی اخلاقی برای شیوه ی اندیشه و عمل امامیه دانست، که در جای جای متن نیز اشاراتی این چنین مشاهده می شود. رساله با متنی استوار و شاخص های واعظانه و به کارگیری برخی اصطلاحات صوفیانه همچون ترکیب محاسبه ی نفس، رویکرد زاهدانه و صوفیانه ی متن را وامی نمایاند. از دیگر سو برخی استشهادها و سودبری ها از 3 نام مشخص و شایان توجه سلیمان نبی، عیسی بن مریم( علیه السلام ) و حبیب نجار، دست کم توجه را به خود جلب می کند. گفتنی است بخشهایی از رساله بیشتر به متن پرسش و پاسخ ماننده است. از شاخصه های اعتقادی درباره ی نوع رویکرد امام جعفر ( علیه السلام ) نسبت به زنجیره ی ولایت، آن است که پاسخ های آن جناب غالباً تبیین سیره ی نبوی و اهل بیت ( علیه السلام ) است و بیان راهکارهای متفاوت برای ابن جندب نه از خویش که از پدران بزرگوارشان است.
از دیگر نامه های کوتاه حضرت که کلینی آن را آورده ( 150/8- 151 )، رساله ای است به فرد ناشناس در وصفی از منافق که در آن به تعارضی میان شیوه ی رفتاری فرد منافق با آن که مؤمن و سعید است و تقوا پیشه دارد و بدان تشویق می کند، اشاره دارد. در واقع آنچه از آن به عنوان نامه یاد می شود تک روایتی است اخلاقی که در شمار روایات مروی از آن حضرت و نه در قالب پرداخت یک نامه، در آثار سده های میانی هم آمده است. ورام بن ابی فراس ( د 605ق ) در تنبیه الخواطر در شمار روایاتی اخلاقی این روایت را هم بدون یادکردی از آن به عنوان یک نامه آورده است ( 146/2 ). در سده ی 8ق حسن بن ابی الحسن دیلمی نیز به همین منوال این روایت را آورده است ( ص 235 ). در سده ی 11 ق مازندرانی در شرح خود بر اصول الکافی با تصریح به این نامه، آن را ذکر و شرح کرده است ( 160/12- 161 ).
علوم غریبه- در طول تاریخ ویژگی های معصومین ( علیه السلام ) بی گمان موجد انتساب برخی توانایی به امام جعفر صادق ( علیه السلام ) بوده است که از میان آنها باید به علوم غریبه و کیمیا و پزشکی اشاره کرد. انبوهی روایات گوناگون در منابع متقدم امامی و جز آن وجود دارد که در آنها به مباحثی از ایندست علوم توسط برخی از معصومان ( علیه السلام ) توجه شده است. اما در منابع کتابشناسی متقدم آشکارا به برخی از این بزرگواران اثری در این زمینه ها انتساب یافته است که از آن میان طب الصادق و طب الرضا ( علیه السلام ) است. بر همین مبنا است که برخی کسان چون ابن بسطام درگردآوری خود از روایات امامان در این زمینه، انبوهی از روایات امام صادق ( علیه السلام ) را نیز جمع اوری کرده است ( سراسر کتاب ). افزون بر این، دانش جعفری در کیمیا و طب همیشه مورد توجه اندیشمندان امامی بوده و حتی اشتهار برخی ازشاگردان آن جناب، در این رشته از علوم بوده است چنان که جابر بن حبان، شیمیدان، طبیب، فیلسوف و دانشمند مسلمان در همین مجموعه جای می گیرد، شخصیتی که افتخار شاگردی حضرت امام جعفر صادق ( علیه السلام ) را داشته است. در این راستا محمد کاظم قزوینی مجلد 18 از موسوعه الامام الصادق را به مبحث طب امام اختصاص داده و در آن روایات پراکنده ی امام در منابع مختلف را گردآورده است. محمد خلیلی هم با همین رویکرد کتاب طب الصادق را مدون نمود و روایات حضرت درباره ی درمان و دفع بالایای مختلف را آورده است ( بیروت، 1409ق ). کتاب وی توسط نصیر الدین امیرصادقی تهرانی به فارسی ترجمه شده است ( تهرانی، 1349ش ). نمونه ی دیگر اثری از عارف سلیم قراغولی تحت عنوان الامام الصادق و الطب است که در نجف، 1966 م منتشر شده است. اما بجز طب، توان علمی امام در کیمیا هم توجه نویسندگان را به خود جلب نموده و اسباب تألیفاتی از جمله اثری از محمد یحیی محمود هاشمی حلبی تحت عنوان الامان الصادق ملهم الکیمیاء را فراهم آورده است ( بیرون، 1409ق ). بجز آنچه از گردآوری روایات آن بزرگوار به دست آمده و برخی کسان در جمع آوری آنها تلاش کرده اند، عناوینی از این دست آثار منسوب به امام ( علیه السلام ) به صورت نسخه های خطی در کتابخانه های مختلف یافت می شود که در گونه هایی چون خواص قرآن، طب الائمه، کیمیا، و از این دست موضوعات طبقه بندی می شوند. فهرستی که در این زمینه که سزگین از آنها نام برده و نسخه هایی خطی از آنها را برشمرده، در همین راستا است.
– منابع السور القرآن با نسخه های بسیاری در کتابخانه های اباصوفیه به شماره (2) 1870؛ واتیکان با شماره (4) 1014؛ کتابخانه ی طلعت در قاهره در مجموعه ی شماره ی 392؛ گوتا با شماره (3)1256 را می توان به عنوان نخستین نمونه از این دست آثار برشمرد. 2. نمونه ی دوم را باید به نسخه ی خواص القرآن العظیم در کتابخانه ی موزه ی برلین با شماره ی 4154 و کتابخانه ی ظاهریه مصر با شماره ی 7365 اشاره کرد.
– گونه ی دیگر آثاری است چون کتاب الجفر با نسخه های آن در کتابخانه ی بلدیه اسکندریه تحت عنوان الخافیه فی علم الحروف و نیز در کوپریلی به شماره (2)946؛ و کتابخانه ی موزه ی بریتانیا به شماره ی 426 موجود است. 2. سراج الظلمه فی طب الائمه با نسخی در قاهره با شماره ی 19113؛ 3. الادعیه الاسبوعیه دارای نسخه ای در کتابخانه ی نورعثمانیه با شماره (1)295؛ 4. دعائ الجوشن با نسخه ای در کتابخانه ی پاریس با شماره های (3) 1216 و 1913؛ 5. حرز در ایاصوفیه به شماره ی (9) 3324.
– نوع دیگر دربردارنده ی آثاری است که اختصاصاً به فضل روزها و ماه ها و تواریخ گوناگون مربوط است. 1. اختیارات الایام و الشهور نمونه ای از این نوع است که نسخه هایی از آن درکتابخانه ی برلین ( شماره (2) 5903 )؛ پاریس ( شماره 1224 ) و لیدن ( وورهوه، 126 ) موجود است. 2. نسخه ای از محودات الایام و مذموماتها و متوسطاتها فی احوال من کل شهر، موجود در کتابخانه ی احمد ثالث؛ 3. همچنین است اثری تحت عنوان جدول فی مذهب السنین و الشهور و الایام که نسخه ای از آن را در کتابخانه ی لیدن می توان یافت.
– گونه ی دیگر آثاری تحت عناوینی کلی چون فال و قرعه جای می گیرند مانند 1. رساله الفأل با نسخه هایی از آن در کتابخانه های گوتا، علیگره، رشید و آمستردام. از این اثر ترجمه هایی نیز صورت گرفته که نسخه های آن در کتابخانه ی احمد سرای ترکیه و نیز در تاشکند موجود است. 2. کتاب القرعه اثردیگری در همین زمینه است که نسخ آن در ایاصوفیه به شماره ی (1) 1999؛ کتابخانه ی پاریس به شماره ی (1) 2637، 2638، 2639، 2758 و 6297 نگهداری می شود. و نیز در کتابخانه های گرت ( شماره ی 929 )؛ طلعت در قاهره ( مجموعه ی 604، 732 و 968 ) و جز آن موجود است.
– دسته ی بعد آثاری است که ویژه ی علم کیمیاست مانند 1. رساله فی الاکسیر؛ 2. رساله فی الکیمیا؛ 3. تعریف تدبیر الحجر ( برای ارجاعات این بخش نک: GAS, 1/530 ).
در نهایت باید یادآور شد که در زمان های مختلف از سده ی 2ق تا کنون به ویژه در عصر حاضر مجموعه هایی مختلف تدوین گشته که هر کدام با گردآوری روایاتی از آن امام ( علیه السلام ) به زوایایی از سخنان و کلمات و رویکردهای آن جناب توجه نموده اند. آنچه در بالا درباره ی طلب الصادق ( علیه السلام ) بیان شد از همین دست است. قدمت این آثار به گردآوری های صحابه ی آن بزرگوار باز می گردد که غالباً در فضای اهل سنت تدوین یافته و نجاشی به بسیاری از این آثار اشاره کرده است. از جمله این مدونه ها می توان به نسخه ی اصرم بن حوشب بجلی ( همو، 107 )، سفیان بن عیینه ( همو، 190 )، عبدلالله بن ابی اویس اصبحی ( همو، 224 )، فضیل بن عیاض ( همو، 310 )، محمدبن ابراهیم امام عباسی ( همو، 355 )، محمد بن جعفر دیباج فرزند حضرت ( همو، 367 )، محمد بن عبدالله عمری علوی ( همو، 358 )، محمد بن میمون زعفرانی ( همو، 355 )، وهیب بن خالد بصری ( همو، 431 ) و یحیی بن سعید قطان بصری ( همو، 443 ) اشاره کرد. در رویه ای دیگر ابوعبدالله دبیلی در اخبار الصادق مع المنصور ( نجاشی، ص 396 ) با نگاهی تاریخی به روابط سیاسی امام توجه کرده است. تألیفی از ابن یقطین ( د 189ق ) هم تحت عنوان ماسئل عن الصادق من الملاحم در این روند قرار دارد. از این سنخ آثار نسخه ی مشهور به الجعفریات یا الاشعثیات، نوشته محمد بن محمد ابن اشعث عالم سده 3 و 4 ق نیز شایان ذکر است. در این بین به نظر می رسد آنچه تحت عنوان قصه ی خبر الصادق ( علیه السلام ) مع المنصور در کتابخانه ظاهریه یافت می شود با یادکرد نجاشی ( ص 396 ) از رساله ای با عنوان اخبار الصادق ( علیه السلام ) مع المنصور از محمد بن وهبان دیبلی عالم قرن 4ق بی ارتباط نباشد. همچنین است کتاب الهفت الشریف در فضایل و احوال امام صادق ( علیه السلام ) که مربوط به فضایی باطنگراست و در محافل اصلی امامیه شناخته نبوده است. روایت کتاب در آغاز آن به مفضل بن عمر بازگردانده شده ( ص 14، 15 )، اما همانگونه که محقق کتاب نیز اشاره کرده، تعیین ماهیت کتاب نیازمند بررسی های فراتر است. این اثر که در 67 باب تدوین گشته در بیروت توسط مصطفی غالب تصحیح شده است.
گونه هایی از ادامه ی این روند را می توان در دوره های متأخر پی جست. علم الهدی، فرزند فیض کاشانی در مجموعه ی معادن الحکمه فی مکاتیب الائمه بخشی را به نامه ها و رسالات و سخنانی از آن حضرت اختصاص داده که در قم انتشار یافته است. همچنین سید کاظم کفایی مجموعه ای تحت عنوان مسند الامام ابی عبدالله جعفر بن محمد الصادق ( علیه السلام ) گرد آورده که روایات آن حضرت از کتب اربعه ی شیعه را استخراج و تنظیم نموده است ( آقا بزرگ، 239/10، 176/21 )؛ ابن اثیر در 1374 و 1380 ق انتشار یافت. باقر شریف قرشی در اثری تحت عنوان الصحیفه الجعفریه تلاش کرده تا ادعیه ی مختلف حضرت امام صادق ( علیه السلام ) در موضوعات و موارد مختلف را گرد آورد. در این مجموعه، گردآورنده بخش نهایی را به ادعیه کوتاه و برخی مناجات ها اختصاص داده است ( سراسر کتاب ). این کتاب در بیرون در 1410ق/ 1989م انتشار یافت.
نتیجه
بدون شک بیشترین داشته های شیعی در میراث امامی در اندیشه، فقه، کلام و … از روایات بر جای مانده از امامان باقر و صادق ( علیه السلام ) است. و به خصوص می توان امام صادق را نماینده ای شاخص از عصری دانست که بی گمان از پراهمیت ترین اعصار در زنجیره اندیشه اسلامی به شمار آورد. اگر چه در بادی امر چنین انگاشته می شود که امام صادق ( علیه السلام ) شخصاً اقدام به تالیف آثار در زمینه های گوناگون کرده اند، اما در نهایت باید گفت که حضرت اساسا نمی خواسته اند تالیف داشته باشند و قصد و دأب ایشان جز این بوده است. در نیمه سده 2ق با تکامل عقاید و آراء، انبوهی آثار نیز به صورت های گوناگون به منصه ظهور رسید که بخش قابل توجهی از این دست آثار را تدوین ها و گردآوری هایی به خود اختصاص داده که توسط راویان و شاگردان و پیروان تراز اول صورت پذیرفته است. حال فارغ از ارزش کلی این رسالات، در مقام بررسی اثرگذاری در محافل امامی باید گفت این عمل دو نتیجه ی محتمل را در بر دارد: نخست آن که با بررسی کمیت یادکردها، حد نصاب کیفیت اهمیت آن در منابع امامی مشخص می شود؛ دوم نتیجه ای درونی از آثار منسوب به امام ( علیه السلام ) در طبقه بندی ارزشی خود آنها نسبت به یکدیگر است. در واقع جست و جوی بسامدی، خود در بردارنده ی درجه ی اعتبار و بهای آن نزد عالمان امامی پسین است. در این پژوهش تلاش شد تا به فراخور این مجموعه و در حد امکان یک مقاله، از منظرمیزان توجه، به مثابه ی یک ترازو و میزان، به طبقه بندی و بررسی هر کدام از آثار و رسالات منسوب به امام جعفر صادق ( علیه السلام ) پرداخته شود.
منابع :
آقا بزرگ طهرانی، محمد محسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت، 1983م؛
ابن ابی حاتم، عبدالرحمان، المراسیل، به کوشش شکرالله قوجانی، بیروت، 1397ق؛
ابن بابویه، محمد، التوحید، به کوشش هاشم حسینی تهرانی، تهران، 1387ق/ 1967م؛
ابن بابویه، محمد، الخصال، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، 1362ش؛
ابن بسطان، عبدالله و حسین، طب الائمه، نجف، 1385ق/ 1965م؛
ابن شعبه، حسن، تحف العقول، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، 1376ق؛
ابن شهر آشوب، محمد، معالم العلماء، نجف، 1380ق/ 1961م؛
ابن طاووس، علی، امان الاخطار، به کوشش مؤسسه آل البیت ( علیه السلام )، قم، 1409ق؛
ابن طاووس، علی، فرج المهموم، نجف، 1368ق؛
ابن طاووس، علی، کشف المحجه، نجف، 1370ق/ 1950م؛
ابن عطا، “نصوص”، ضمن مجموعه ی نصوص صوفیه غیر منشوره، به کوشش پل نویا، بیروت، 1982م؛
ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، به کوشش رضا تجدد، تهران، 1350ش؛
ابو حیان توحیدی، علی، البصائر و الذخائر، به کوشش ابراهیم الکیلانی، 1385ق/ 1966م؛
استرابادی، محمد امین، الفوائد المدینه، چ سنگی، تبریز، 1321ق؛
امین، محسن، اعیان الشیعه، بیروت، 1403ق/ 1983م؛
بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، قم، 1363ش؛
برقی، احمد، المحاسن، به کوشش جلال الدین محدث، تهران، 1331ش؛
بروجردی، جامع احادیث الشیعه، قم، 1399ق؛
بسوی، یعقوب، المعرفه و التاریخ، به کوشش اکرم ضیاء عمری، بغداد، 1976-1975م؛
بغدادی، اسماعیل پاشا، هدیه العارفین، استانبول، 1951-1955م؛ پاکتچی، احمد، “ابو حنیفه”، دائره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، جلد5، صص 406-371؛
پاکتچی، احمد، بازشناسی متن مصباح الشریعه، به ضمیمه ی مباحثی در علل الحدیث، ( سلسله دروس ) به کوشش یحیی میرحسینی و صالح زراعی، تهران، 1388ش؛
تفسیر امام جعفر صادق ( علیه السلام )، به روایت سلمی، به کوشش پل نویا، ضمن مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی، ج1، گردآوری نصرالله پورجوادی، تهران، 1369ش؛
توحید المفضل، منسوب به امام صادق ( علیه السلام ) به روایت مفضل بن عمر جعفی، به کوشش کاظم مظفر، بیروت، 1404ق/ 1984م؛
جاحظ، عمرو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1357ق؛
جزائری، عبدالله، التحفه السنیه، نسخه خطی آستان قدس رضوی، نشر در المعجم الفقهی، نسخه3، 1421ق؛
جزایری، نعمت الله، نورالمبین فی قصص الانبیا، قم، منشورات شریف الرضی؛
حر عاملی، محمد، الفصول المهمه فی اصول الائمه، به کوشش محمد قائینی، قم، 1418ق؛
حرعاملی، محمد، وسائل الشیعه، به کوشش عبدالرحیم ربانی شیرازی و دیگران، بیروت، 1391ق؛
حویزی، عبدعلی، تفسیر نور الثقلین، قم، 1415ق؛
خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، قم، 1403ق؛
دیلمی، اعلام الدین فی صفات المؤمن، قم، مؤسسه آل البیت؛
ششن، رمضان و دیگران، فهرست مخطوطات مکتبه کوپریلی، استانبول، 1406ق/ 1986م؛
شهید ثانی، زین الدین، « کشف الریبه »، همراه محاسبه ی النفس ابن طاووس، تهران، کتابخانه مرتضویه؛
شوشتری، محمد تقی، قاموس الرجال، صم 1410ق؛
شیخ انصاری، الطهاره، قم، 1415ق؛
شیخ انصاری، المکاسب، قم، 1415ق؛
شیخ طوسی، محمد، الامالی، قم، 1413ق؛
علامه حلی، حسن، ارشاد الاذهان، به کوشش فارس حسون، قم، 1410ق؛
علامه حلی، حسن، خلاصه الاقوال، به کوشش جواد قیومی، قم، 1417ق؛
فتونی عاملی، ابوالحسن، “تنزیه القمیین”، به کوشش محمد تقی جواهری، مجله تراثنا، مؤسسه آل البیت، ج52؛
فهرست کتب کتابخانه مبارکه آستان قدس رضوی، به کوشش اوکتابی، مشهد، 1305-1329ش؛
فیض کاشانی، محمد محسن، اصول الاصلیه، تهران، 1390ق؛
فیض کاشانی، محمد محسن، تفسیر الصافی، قم، 1416ق؛
قرشی، محمد باقر شریف، الصحیفه الجعفریه، بیروت، 1410ق/ 1989م؛
کلبرگ، اتان، کتابخانه ابن طاووس، ترجمه سید علی قرائی و رسول جعفریان، تهران، 1371ش؛
کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، 1377ق؛
کنتوری، اعجاز حسین، کشف الحجب و الاستار، کلکته، 1330ق؛
نجاشی، احمد، الرجال، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، 1407 ق؛
مازندارانی، صالح، شرح اصول الکافی، با تبلیغات ابوالحسن شعرانی، بیروت، 1421ق؛
مبلغ، محمد حسین، “پژوهشی درباره ی تفسیر عرفانی امام صادق ( علیه السلام )”، پژوهشهای قرآنی، بهار و تابستان 1376ش؛
مجلسی، محمد باقر، اجازات الحدیث، به کوشش احمد حسین، قم، 1410ق؛
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، 1403ق/ 1983م؛
مشهدی، محمد، تفسیر کنز الدقائق، به کوشش مجتبی عراقی، قم، 1407ق؛
مصباح الشریعه، منسوب به امام صادق ( علیه السلام )، بیروت، 1400ق/ 1980م؛
مصباح الشریعه، منسوب به امام صادق ( علیه السلام )، به کوشش حسن مصطفوی، تهران، 1379ق؛
مناری شاهرودی، علی، مستدرک سفینه البحار، به کوشش حسن بن علی نمازی، قم، 1418ق؛
میرزای نوری، حسین، خاتمه المستدرک، به کوشش مؤسسه آل البیت ( علیه السلام )، قم، 1415ق؛
نائینی، محمد، حاشیه بر اصول الکافی، به کوشش محمد حسین درایتی، بیروت، 1424ق؛
نراقی، احمد، عوائد الایام، تهران، 1321ق؛
نراقی، احمد، مستند الشیعه، به کوشش مؤسسه ال البیت ( علیه السلام )، قم، 1415ق؛
وحید بهبهانی، محمد باقر، تعلیقات منهج المقال، تهران، 1306ق؛
ورام بن ابی فراس، تنبیه الخواطر، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات؛
الهفت الشریف، منسوب به امام صادق ( علیه السلام ) به روایت مفضل بن عمر، به کوشش مصطفی غالب، بیروت، دار الاندلس؛ نیز:
Ahlwardt, W., Verxeichniss der arabischen Handschriften der Koniglichen Bibliothek zu Berlinm Berlin, 1887-189;
De Slane, M., Catalogue des manuscrits arabes de la Bibliotheque national, Paris, 1887; GAS;
Massignon. Louis, Essai sur les Origine du lexique Technique de la mystique musulmane, 1968;
Nwyia, Paul, Exwgese Coranique et Langage Mystique, Beirut, 1991;
Voorhoeve, P., Handlist of Arabic Manuscripts in the Library of the University of Leiden and other Collections in the Netherlands, Leiden, 1957.