سلمان فارسی یکی از مشهورترین صحابه پیامبر خدا «صلی الله علیه وآله» و از شخصیت های بسیار بزرگ اسلام است. وی اصالتا ایرانی و دهقان زاده [1] بوده است.
بنابر نقل تواریخ سلمان از ناحیه «جی» اصفهان یا کازرون و یا رامهرمز (در خوزستان) بوده است. نام اصلی اش «ماهبه» یا «روزبه» و نام پدرش «خوشبودان یا بوذخمشان اسپهانی» است.[2] در حدود سال های ۵۷۰ میلادی به دنیا آمده و در سال ۶۵۳ میلادی مقارن با ۳۳ قمری و طبق نقلی در سال ۳۵ قمری و در ایام حکومت عثمان[3] در شهر مدائن دیده از جهان فروبست. در کودکی در مناطقی رشد یافت که مهد سه دین مهم آن روز بود که عبارتند از: مسیحیت نسطوری، زرتشتی و مانوی.[4] آمده است که وی به دین عیسوی گرایید.
برخی معتقدند چون وی از کشیشان شنیده بود که ظهور پیامبر اسلام نزدیک شده است، خانه پدر را ترک گفت و در جست وجوی آن پیامبر به سفر پرداخت.[5] به سوریه رفت و چندی در مناطق مختلفی همچون: شام، موصل و نَصیبَیْن نزد کشیشان متعددی اقامت جست تا آن که در بلاد عرب به اسارت قبیله ای به نام «بنی کلب» درآمد. مدتی بعد مردی از قبیله «بنی قریظه»[6] او را خرید و به یثرب (مدینه) برد. در این شهر، از ظهور پیامبر خدا صلی الله علیه وآله آگاه شد و چون گفته ها و نشانه هایی را که از کشیش مراد خود شنیده بود، در آن حضرت دید، به زودی اسلام آورد.
رسول اکرم صلی الله علیه وآله او را از مالک یهودی اش خرید و آزاد کرد. از آن موقع سلمان ملازم رسول صلی الله علیه وآله بود و نزد او منزلتی خاص یافت. از جمله اقدامات به یادگار مانده از وی، پیشنهاد کندن خندق در غزوه خندق یا جنگ احزاب می باشد. کندن این خندق در باز داشتن تجاوز مشرکان به شهر مدینه اثری بزرگ داشت.[7] بنابر روایتی مشهور، رسول اکرم صلی الله علیه وآله سلمان را از اهل بیت شمرده است.
به هنگام رحلت پیامبر خدا(ص) سلمان فارسی در مدینه حضور نداشت و پس از بازگشت جمله تاریخی خود را خطاب به مردم مدینه به زبان فارسی فرمود که «کردید و نکردید». آن گاه سلمان در شمار اصحاب امام علی علیه السلام در آمد و از مؤمنان به خلافت بلافصل او گردید. او نزد امام علی علیه السلام نیز منزلتی بزرگ داشت. حضرت علی علیه السلام، سلمان را دریایی می دانست که قعرش دست نایافتنی است.[8]
در خلافت عمربن خطاب برای جنگ با سپاه امپراطوری ساسانی به سمت ایران به راه افتاد. هدف از فرستادن وی: استفاده از نظرات کارشناسانه و دقیق وی و هم راهنمایی سپاه اعراب در مناطق ایران بود.[9] پس از فتح مدائن و در زمان حکومت عمربن خطاب و ظاهرا پس از مشورت با امیرالمومنین علی(ع) حکومت مدائن را از جانب عمر پذیرفت و به این شهر نقل مکان کرد. سلمان به عنوان والی مدائن، بر ۳۰ هزار مسلمان حکومت می کرد. حقوق استانداری اش ۵ هزار درهم بود و او، همه مستمری خود را صدقه می داد.
دو جامه (عبا) داشت که هنگام سخنرانی یکی را به زیر پای خود می گسترد و دیگری را به دوش می افکند. از کسی چیزی نمی پذیرفت. خانه ای نداشت و برای تهیه آن نیز دست و پا نزد، خود، کار می کرد؛ حصیر و زنبیل می بافت و از تلاش خویش روزی کسب می کرد. ساده می زیست و به اندک غذایی چون نان جو اکتفا می کرد. از درآمدش، گوشت یا ماهی ای می خرید و آن گاه، جذامیان را به خوان خود دعوت می کرد و با آنان هم سفره می شد! او حتی حاضر نبود این هزینه خیریه را از بیت المال صرف نماید. وقتی کسی به او اعتراض کرد که چرا تو کار می کنی در حالی که امیری، و رزق و روزی برایت سرازیر است، گفت: من می پسندم که از دست رنج خود ارتزاق کنم.[10]
سلمان افزون بر مقام بزرگی که نزد شیعیان دارد، نزد اهل سنّت نیز دارای مکانتی والاست. او در مدائن وفات یافت و امام علی«علیه السلام» بر جنازه اش نماز خواند.[11]
فضیلت های برجسته سلمان
سلمان، الگوی مسلمان کمال جو، وارسته و خودساخته است و ارزشهای متعالی بسیاری در خویش گردآورده بود. بخشی از این فضایل عبارت است از:
1– نزدیکی به رسول خدا(صلی الله علیه و آله)
سلمان، پس از پذیرفتن اسلام، چنان در راه ایمان و معرفت اسلامی پیش رفت که نزد رسول خدا جایگاهی والا یافت و مورد ستایش معصومان(علیه السلام) قرار گرفت. بخشی از سخنان آن بزرگان در باره سلمان چنین است:
الف) در ماجرای جنگ خندق، که در سال پنجم هجری رخ داد و به پیشنهاد سلمان پیرامون شهر خندق کندند. هر گروهی می خواست سلمان با آنها باشد؛ مهاجران می گفتند: سلمان از ما است. انصار می گفتند: او از ما است. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «سلمان منا اهل البیت»؛[12] سلمان از اهل بیت ما است.
عارف معروف، محی الدین بن عربی، با اینکه از علمای اهل تسنن است، در شرح این سخن پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می گوید: پیوند سلمان به اهل بیت (علیهم السلام) در این عبارت، بیانگر گواهی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مقام عالی، طهارت و سلامت نفس سلمان است؛ زیرا منظور از اینکه سلمان از اهل بیت (علیهم السلام) است، پیوند نسبی نیست؛ این پیوند بر اساس صفات عالی انسانی است.[13]
ب) جابر نقل می کند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
«همانا اشتیاق بهشت به سلمان بیش از اشتیاق سلمان به بهشت است؛ و بهشت به دیدار سلمان عاشق تر از دیدار سلمان به بهشت است.»[14]
ج) پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود:
«هر که می خواهد به مردی بنگرد که خداوند قلبش را به ایمان درخشان کرده، به سلمان بنگرد.»[15]
د) آن بزرگوار همچنین فرمود:
«سلمان از من است، کسی که به او ستم کند به من ستم کرده است و کسی که او را بیازارد مرا آزرده است.»
و) امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«سلمان علم الاسم الاعظم»؛[16] سلمان اسم اعظم را می دانست.
این سخن بدان معناست که سلمان از نظر عرفان، به مقامی رسیده بود که حاصل اسم اعظم الهی بود. اگر کسی چنین لیاقتی داشته باشد، دعایش به اجابت می رسد و کرامات عظیمی از او سر می زند.
2– علم سلمان
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) فرموده است: «اگر دین در ثریا بود، سلمان به آن دسترسی پیدا می کرد.»[17]
وسعت و عمق آگاهیهای سلمان به حدی بود که برای هر کس قابل هضم نیست. امام صادق(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) اسراری را که دیگران قدرت تحمل آن را نداشتند به سلمان می گفتند و او را لایق نگهداری علم مخزون و اسرار می دانستند؛ از اینرو یکی از القاب سلمان، «محدث» است.[18]
سلمان دارای علم بلایا و منایا (حوادث آینده) بود و همچنین از متولمان(قیافه شناسان) و محدثان به شمار می رفت. جایگاه علمی سلمان چنان بود که امام صادق(علیه السلام) در باره اش فرمود: «در اسلام، مردی که فقیه تر از همه مردم باشد، همچون سلمان، آفریده نشده است.»[19]
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمود: «سلمان دریای علم است که نمی توان به عمق آن رسید.»[20]
البته دانش سلمان، به معارف فکری محدود نمی شد و آگاهیهای فنی او نیز در حد بالایی بود. در جنگ خندق، طرح کندن خندق را سلمان خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیشنهاد کرد و عملی شد. همچنین در جنگ طائف، طرح ساختن «منجنیق» برای درهم کوبیدن قلعه های مشرکان از ابتکاراتی است که به سلمان نسبت داده شده است.
بنابراین، سلمان حق دارد از مقام علمی اش چنین تعبیر کند:
ای مردم! اگر من شما را از آنچه می دانستم مطلع می کردم، می گفتید، سلمان دیوانه است، یا به کسی که سلمان را بکشد درود می فرستادید.[21]
3– عبادت سلمان
آنچه به عبادت سلمان ارزش بیشتری می دهد، علم و آگاهی اوست. چرا که عبادت آگاهانه و پرستش از روی بصیرت از عبادت سطحی و ظاهری ارزشمندتر است.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: روزی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) به یاران خود فرمود: کدام یک از شما تمام روزها را روزه می دارد.
سلمان گفت: من، یا رسول الله.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) پرسید: کدام یک از شما تمام شبها را به عبادت می گذراند؟
سلمان گفت: من، یا رسول الله.
حضرت پرسید: آیا کسی از شما هست که روزی یک بار قرآن را ختم کند؟
سلمان گفت: من یا رسول الله.
یکی از حاضران که جوابهای سلمان را خودستایی و فخرفروشی می پنداشت، گفت: اکثر روزها دیده ام که سلمان روزه نیست، بیشتر شب را هم می خوابد و بیشتر روز را به سکوت می گذراند، پس چگونه همیشه روزه است و هر شب برای نیایش با خدا بیدار می ماند و روزی یک بار قرآن را ختم می کند؟!
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: ساکت باش! تو را با همسان لقمان چه کار؟ اگر می خواهی چگونگی اش را از خودش بپرس تا خبر دهد.
سلمان گفت: در ماه سه روز روزه می گیرم و خداوند فرموده است: «هر کس عمل نیکی انجام دهد پاداش ده برابر دارد. از طرف دیگر، روز آخر شعبان را روزه گرفته و آن را به روزه ماه رمضان متصل می کنم و هر که چنین کند، پاداش روزه همیشه را دارد. از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: هر کس با طهارت بخوابد، در ثواب، چنان است که تمام شب را عبادت کرده باشد. اما ختم قرآن، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر کس یک بار سوره «قل هو الله» را بخواند، پاداش یک سوم قرآن را دارد و هر که دو بار بخواند، دو ثلث قرآن را خوانده است و هر که سه بار بخواند، گویا قرآن را ختم کرده است. و نیز حضرت فرمود: یا علی، هر کس تو را با زبان دوست بدارد یک سوم ایمانش کامل شده، هر که با دل و زبان وستت بدارد، دو ثلث ایمان او کامل شده؛ و هر که با دل و زبانش دوستت بدارد و با دست هم یاری ات کند، تمام ایمان را به دست آورده است.»[22]
4– زهد سلمان
آیات و روایات نشان می دهد که «زهد» به معنای حرام ساختن نعمتهای الهی بر خود نیست. زهد به معنای عدم دلبستگی به امور مادی است. یکی از مواردی که در تمام زوایای زندگی سلمان، از آغاز تا پایان عمر، دیده می شود زهد، پارسایی و بی رغبتی او به دنیاست.
سلمان، که پیرو راستین پیامبر(صلی الله علیه و آله) و حضرت علی(علیه السلام) بود، راه آنان را پیش گرفت و حتی وقتی فرماندار مدائن بود، ساده زیستی را رها نکرد. زهد و وارستگی سلمان از ایمان عمیق او سرچشمه می گرفت؛ زیرا هر کس ایمان قویتر داشته باشد، از جاذبه های دنیوی آزادتر است. امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«ایمان ده درجه دارد، مقداد در درجه هشتم و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم ایمان است.»[23]
سلمان، خانه نداشت و هرگز دل به خانه سازی نمی داد. شخصی از او خواست تا برایش خانه ای بسازد ولی سلمان راضی نشد. سرانجام به سبب اصرار شخص نیکوکار اجازه داد برایش خانه بسازد، ولی سفارش کرد خانه چنان باشد که هنگام ایستادن سر به سقف آن بخورد و هنگام خوابیدن پا به دیوار برسد.[24]
سلمان پارسا، حتی حقوق اندک سالانه[25] خود را هم به نیازمندان می داد و بسیار اندک برای خود برمی داشت.
5– دفاع از حریم ولایت
آنچه در زندگی سلمان، بسیار چشمگیر و جالب است عدم بی تفاوتی اوست. او با هوشیاری و جدیت کامل در صحنه های مختلف حضور داشت و در پیروی از امام حق لحظه ای تردید نکرد. او همواره، از هر فرصتی، برای گفتن حق بهره می برد و مسلمانان را به امامت حضرت علی(علیه السلام) فرا می خواند. آن بزرگوار پیوسته این سخن رسول خدا را برای مردم تکرار می کرد:
«همانا علی(علیه السلام) دری است که خداوند گشوده است. هر کس در آن وارد شود، مؤمن است و هر کس که از آن خارج گردد، کافر است.»[26] – «بهترین فرد این امت، علی(علیه السلام) است.»[27]
بعد از رحلت جانسوز رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، غصب خلافت و مظلومیت حضرت علی(علیه السلام)، سلمان در خطبه ای بسیار فصیح، که می توان آن را «کوبنده و افشاگرانه» خواند، چنین گفت:
«ای مردم! هر گاه فتنه ها و آشوبها را همچون پاره ظلمانی شب دیدید که برجستگان در آن به هلاکت می رسند، بر شما باد به آل محمد(صلی الله علیه و آله) چرا که آنها راهنمایان به سوی بهشتند، و بر شما باد علی(علیه السلام). ای مردم! ولایت را در میان خود همانند سر قرار دهید.»
یعنی اگر ولایت اهل بیت (علیهم السلام) را نداشته باشید، مسلمان حقیقی نیستید و دین شما سودی ندارد.[28]
ابن عباس سلمان را در خواب دید و از او پرسید: در بهشت، پس از ایمان به خدا و رسول، چه چیز برتر است؟ سلمان پاسخ داد: پس از ایمان به خدا و پیامبر، هیچ چیز با ارزشتر و برتر از دوستی و ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) و پیروری از او نیست[29].[30]
آثار بزرگ سلمان شناسی
شناخت شخصیت دینی سلمان فارسی آثار و منافع سازنده فراوانی دارد. توجه به این آثار، اهمیت و ضرورت سلمان شناسی را آشکار می کند. در ذیل به برخی از این آثار اشاره می گردد:
1. برخی اصحاب پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) توانستند در رفتار و گفتار، محمّدی شوند. «سلمان فارسی ایرانی» با پذیرش اسلام و ایمان به خدا و قرآن و تقوا و خودسازی اخلاقی، «سلمان محمّدی» شد و در جایگاه عالی ایمان و درجه اهل بیت پیامبر قرار گرفت. بنابراین، اخلاق محمّدی و علوی دور از دسترس بشریت و پیروان انبیا نیست و راه رشد و کمال اخلاقی و معنوی پیروان پیامبران گشوده است و می توانند در رفتار و گفتار فاصله های بین خود و پیامبر را از میان بردارند و به آن حضرت نزدیک شوند و در رفتار و گفتار محمّدی گردند.
2. آشنایی با فضایل، مناقب و سیره سلمان فارسی و آگاهی از زندگانی و امتیازات دینی این صحابی با وفای پیامبر خدا، راهنمای زندگانی دینی برای شیفتگان حرکت در صراط مستقیم الهی است. شناسایی ویژگی های سلمان فارسی گامی در راه شناخت ویژگی های انسان کامل در مکتب پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) است. سلمان با پیروی کامل از اسوه اعظم الهی حضرت محمّد (صلی الله علیه وآله) به درجه ای رسید که خود اسوه حسنه و الگوی عالی و نمونه برتر برای پیروان پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) است.
3. شناخت سلمان فارسی، تلاش در راه شناخت «پیشگامان تشیّع در عصر رسالت» است. ابن ابی الحدید سنّی معتزلی درباره سلمان می نویسد: «و کان سلمان من شیعة علی(علیه السلام)»؛[31] سلمان شیعه علی(علیه السلام) بود. ثابت شدن تشیّع سلمان فارسی، ریشه دار بودن مذهب شیعه را نشان می دهد. وجود سلمان شیعه در عصر رسول اللّه(صلی الله علیه وآله) ، پیوند بنیادی مذهب شیعه با پیامبر خدا و تأسیس مذهب شیعه به دست مبارک آن حضرت به حکم وحی الهی را آشکار می نماید.
امام خمینی(قدس سره) در مقدّمه وصیت نامه سیاسی الهی درباره منشأ تشیّع چنین می نویسد: «ما مفتخریم که پیرو مذهبی هستیم که رسول خدا مؤسس آن به امر خداوند تعالی بوده است.»[32] تشیّع سلمان فارسی نشانه آشکاری است بر حقانیّت مذهب تشیّع که شکل گیری آن را در مدینه زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) یادآوری می کند. سلمان پیش از اینکه اسلام به ایران برسد شیعه بود. بنابراین، مذهب شیعه پیش از آمدن اسلام به ایران وجود داشت و توسط ایرانیان پس از رحلت پیامبر ایجاد نشده است. با درک این واقعیت بزرگ تاریخی، بی اساس بودن ادعاها و تهمت های منحرفان درباره منشأ تشیّع روشن می گردد.
4. اسلام سلمان فارسی نمونه ای از اسلام آگاهانه و داوطلبانه و آزادانه عموم مردم ایران است که از روی تعقّل و تفکر و بصیرت و با روحیه فروتنی و حق طلبی به دین اسلام روی آوردند. جوان ایرانی با شناخت ابعاد شخصیت سلمان فارسی ایرانی پی به هویت حقیقی خویش می برد و با یکی از پشتوانه های دینی و مذهبی اش آشنا می گردد. از این رو، سلمان شناسی در هویت بخشی به جوانان ایرانی نقش اساسی دارد.
5. سلمان فارسی پیشتاز پیوند «تمدّن ایرانی» با «اسلام» است. هوش و استعداد درخشان و توانایی های ایرانیان، نخستین بار با اسلام آوردن سلمان فارسی ایرانی در راه خدمت به دین اسلام و کمک به مسلمانان قرار گرفت. خدمات سلمان در جنگ های «خیبر» و «احزاب» در توفیق یاران پیامبر(صلی الله علیه وآله) سرحلقه های خدمات فراوان بی نظیر ایرانیان به اسلام است. دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران برای اسلام و مسلمانان در تاریخ سیاسی معاصر نیز از آثار به کار گرفتن هوش و استعداد ایرانیان در مسیر دفاع از دین اسلام و قرآن و سنّت های الهی پیامبر اعظم در عصر حاضر به شمار می رود.
6. اسلام سلمان فارسی یادآور این حقیقت است که دین اسلام محدود به منطقه جغرافیایی مکّه و مدینه و سرزمین حجاز نیست و اختصاص به نژاد عرب ندارد. سلمان فارسی دعوت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) را پذیرفت و به آن حضرت ایمان آورد. پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز اسلام و ایمان او را مورد تأیید قرار داد. بنابراین، اسلام دین «جهانی» و دین همه سرزمین ها و نژادهاست و برای همه انسان ها و جهانیان آمده است.
7. سلمان فارسی شخصیتی چند بعدی اما یکپارچه است. «جامعیت» سلمان امتیاز بزرگ اوست. وجوه و جنبه های گوناگون شخصیّت سلمان نمایانگر جامعیّت شخصیت دینی است. تمام ابعاد شخصیتی وی بر ایمان به خدا و پیامبر و وصی آن حضرت و امامان(علیهم السلام) استوار شده است. رفتارهای فردی و عبادی توأم با معنویت و اخلاق، رفتارهای اجتماعی و سیاسی، فرماندهی و مدیریت، معارف، اعتقادات و باورها، خلّاقیت ها و ابتکارها، سخنان و هشدارها و درگیری های سلمان با حاکمان، همه ریشه دینی و مذهبی داشت و مورد تأیید پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) بود. بنابراین، بر همگان حجت است. در «سلمان شناسی» درس های فراوان و بزرگ در حوزه های زندگانی فردی و اجتماعی، سیاسی و اخلاقی، فرهنگی و تربیتی نهفته است.[33]
پی نوشت ها:
[1] در این برهه زمانی مراد از دهقانان حاکمان محلی است. کسانی که: عهده دار جمع آوری مالیات بودند و به گونه ای بر مناطقی از کشور حکومت می کردند. برای کسب اطلاع در مورد این واژه در این عصر می توانید به اثر
حسین مفتخری و حسین زمانی، با نام تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، تهران، سمت، ۱۳۸۱ مراجعه کنید.
[2] دایرة المعارف تشیع، زیر نظر احمد صدر, حاج سید جوادی و دیگران، تهران، نشر شهید سعید محبی، ۱۳۸۱, ص۲۶۲.
[3] قرطبی، الاستیعاب، ج ۲، ص ۱۹۷.
[4] دایرة المعارف تشیع، ص۲۶۲.
[5] برخی نیز علت مسافرت و خروج وی از ایران را یافتن شخصیتی نیرومند دانسته اند که بتواند نظام ظالم و ستم پیشه ساسانی را براندازد. پیشین، ص۲۶۳.
[6] بنی قریظه یکی از قبایل یهودی ساکن در شهر یثرب,شهری که بعدها به دلیل هجرت پیامبر به مدینه مشهور شد بود.
[7] یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه: ابراهیم آیتی، ج۱، ص ۴۰۹.
[8] ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۴۲.
[9] دایرة المعارف تشیع، ص۲۶۳.
[10] قرطبی، الاستیعاب، ج ۲، ص ۱۹۳.
[11] سایت پرسمان.
[12] مجمع البیان، ج 2، ص 427.
[13] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 18، ص 36.
[14] بحار، ج 22، ص 341.
[15] احتجاج طبرسی، ج 1، ص 150.
[16] اعیان الشیعه، ج 7، ص 287.
[17] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 18، ص 36.
[18] بحار، ج 22، ص 331.
[19] تنقیح المقال، ج 2، ص 47.
[20] اختصاص شیخ مفید، ص 222.
[21] رجال کشی، ص 20.
[22] بحارالانوار، ج 22، ص 317.
[23] همان، ص 341.
[24] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ص 36.
[25] حدود چهار تا شش هزار درهم.
[26] کتاب سلیم بن قیس، ص 251.
[27] اعیان الشیعه، ج 7، ص 287.
[28] بهجة الآمال، ج 4، ص 418.
[29] بحارالانوار، ج 22، ص 341.
[30] غلامحسینی، مصطفی؛ فرهنگ کوثر؛ آذر 1377، شماره 21؛ ص 50.
[31] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمّدابوالفضل ابراهیم، قم، اسماعیلیان، ج 18، ص 39.
[32] امام خمینی، صحیفه نور (مجموعه رهنمودهای امام خمینی) ، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1369، ج 21، ص 135 و 171.
[33] سلمان فارسی صحابی پیامبر اعظم (ص) در یک نگاه؛ جواهری،محمد رضا؛ ماهنامه معرفت، بهمن 1385 – شماره 110.