علی بن الحسین علیه السلام (۹۵-۳۸ ق) مشهور به «امام سجاد» و «امام زینالعابدین»، فرزند امام حسین علیه السلام و چهارمین امام شیعیان می باشند. آن حضرت در محرم سال ۶۱ هجری قمری در جریان قیام امام حسین علیه السلام، در سرزمین کربلا حضور داشت اما به علت بیماری نتوانستند در پیکار شرکت کنند. پس از آن فاجعه دردناک، امامت به ایشان منتقل شد و آن حضرت به مدت ۳۴ سال پیشوای شیعیان بود. ایشان در محرم سال ۹۵ ه.ق به دست ولید بن عبدالملک به شهادت رسیدند. «صحیفه سجادیه» مهمترین اثری است که از امام سجاد به جا مانده است.
مقام امام چهارم
نام علی
القاب سجاد، زین العابدین
کنیه ابوالحسن و ابومحمد
پدر امام حسین علیه السلام
مادر شهربانو
زادروز ۵ شعبان سال ۳۸ قمری
زادگاه مدینه یا کوفه
مدت امامت ۳۴ سال
مدت عمر ۵۷ سال
تاریخ شهادت ۱۲ محرم سال ۹۵ قمری
علت شهادت مسمومیت توسط زهر
قاتل ولید بن عبدالملک لعنهالله
مدفن مدینه، بقیع
ولادت امام سجاد علیهالسلام
به عقیده اکثر علمای شیعه، امام سجاد علیه السلام در روز پنچشنبه، پنجم شعبان سال ۳۸ هجری به دنیا آمده اند.[۱] هر چند تاریخ های دیگری چون نهم شعبان یا نیمه جمادی الاولی یا بیست و ششم جمادی الثانی سال ۳۸ هجری نیز، به عنوان روز تولد ایشان ذکر شده است، اما به نظر اکثر علمای شیعه، همان تاریخ نخست صحیح است.
در مورد مکان تولد حضرت سجاد نیز عموم علمای شیعه، مدینه را مکان تولد ایشان می دانند.[۲] ولی شیخ باقر شریف قرشی، مکان تولد آن حضرت را کوفه می داند و دلیل آن را تولد امام در ایام حکومت جدشان حضرت علی (علیه السلام) عنوان کرده و معتقد است که امام حسین (علیه السلام) در آن زمان به همراه خانواده شان در کوفه زندگی می کردهاند.[۳]
مادر امام سجاد علیه السلام:
در بیشتر منابع روایی و حدیثی و تاریخی، مادر امام سجاد (علیه السلام) را از نسل پادشاهان ایران و دختر یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی روایت کرده اند.[۴] اما دکتر سید جعفر شهیدی در کتاب زندگانی علی بن حسین علیه السلام، نقد جدی بر این روایت وارد کرده و ایشان را دختر یزدگرد سوم نمی داند. با این حال استدلال های ایشان به زعم دیگر نویسندگان مانند دکتر احمد مهدوی دامغانی، استدلال های متقن و قوی نیست.[۵]
نام مادر امام سجاد(علیه السلام) در کتب مختلف تاریخی، متفاوت است. ولی مشهورترین نام برای ایشان شهربانو است. به گفته شیخ صدوق، مادر حضرت در زمان زایمان ایشان از دنیا می روند.[۶]
کنیه و القاب امام سجاد علیهالسلام
کنیه مشهور امام سجاد علیه السلام «ابوالحسن» است؛ اما کنیه های دیگری نیز برای ایشان ذکر شده که عبارتند از: ابوالحسین، ابومحمد، ابوعبداللّه.[۷]
اما القاب شریف امام که بیانگر خصلتهاى نیکو و گویاى صفات برجسته و مکارم اخلاق آن حضرت و عظمت طاعت و عبادت او براى خداست چنین است:[۸]
زین العابدین: این لقب را جدّ بزرگوارشان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به ایشان مرحمت فرمودند و به دلیل عبادت فراوان ایشان بود که این لقب را به حضرت دادند و به قدرى به این لقب معروف و مشهور شدند که به صورت نام آن حضرت در آمد و جز ایشان کسى به این لقب نامیده نشد، و حقّا که ایشان زینت هر عبادتکننده و باعث افتخار هر فرمانبر و مطیع خدا بودند.
ذوالثّفنات: امام علیه السلام از آن رو به این لقب نامیده شدند که بر مواضع سجده حضرت، آثارى چون پینه هاى زانوى شتر ظاهر می شد.امام باقر علیه السلام، فرمودند: «پدرم در مواضع سجده اش، آثارى برآمده داشت که هر سال دو نوبت آنها را مى برید؛ در هر نوبت پنج پینه را، از این جهت او را ذو الثّفنات گفتند.»[۹]
سجّاد: از جمله القاب شریف آن حضرت که بدان شهرت داشتند، لقب «سجّاد» است. و این به خاطر سجده هاى فراوان ایشان بود.
زکىّ: به آن حضرت لقب زکى دادند، چون خداوند او را از هر آلودگى پاک و پاکیزه فرموده بود، همان گونه که از پدران بزرگوارش پلیدى را برداشته و پاک و پاکیزه قرار داده است.
امین: از جمله القاب شریف آن حضرت که بدان معروف بود، لقب «امین» است، زیرا که امام علیه السلام نمونه والاى این صفت ارزنده بود، ایشان می فرمایند: «اگر قاتل پدرم، شمشیرى را که بدان وسیله پدرم را به قتل رسانده در نزد من به امانت گذارد، به او بازمى گردانم.»
ابن الخیرتین.
در مورد سیمای امام زین العابدین علیه السلام نیز گفته شده است که آن حضرت گندمگون، کوتاه قد و لاغر اندام بودند و چنان بود که هر چه عمر آن بزرگوار زیاد مى شد، بیشتر لاغر و ضعیف مى گشتند و این به خاطر عبادت زیاد آن حضرت و از سویى غم ها و مصیبت هاى عظیم قتلگاه کربلا بود. اما شکوه امام چنان بود که همگان در مقابل ایشان سر تعظیم فرود مى آوردند و در خطوط چهره ایشان انوار انبیاء و شکوه و جلال اوصیاء مى درخشید. مسلم بن عقبه فرمانده سپاه امویان در ماجرای حره که تمام ارزش ها و مقدرات را ناچیز و بى ارزش مى دانست و بسیاری از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به دست او کشته شدند، موقعى که امام را دید، مبهوت شد و به خود لرزید و بیش از حد، احترام و تعظیم کرد و به اطرافیانش گفت: زین العابدین سیماى انبیاء را دارد.[۱۰]
امام سجاد علیهالسلام و قیام کربلا
پس از آنکه مردم کوفه از امام حسین (علیه السلام) برای آمدن به این شهر دعوت کردند، امام حسین (علیه السلام) به همراه اصحاب و خانواده خویش راهی کوفه شدند. در میان راه، امام سجاد(علیه السلام) گرفتار بیماری و تب شدید شدند به گونه ای که در روز عاشورا قادر به ایستادن بر روی پاهای خویش نبودند.
پیش از شهادت پدر
با وجود وخامت حال امام سجاد، اما ایشان از طریق عمه بزرگوار خویش حضرت زینب سلام الله علیها و دیگر افراد از اتفاقاتی که در آن روز می افتاد، باخبر می شدند. زمانی که تمام اصحاب امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسیدند و امام برای آخرین بار با سپاه عمر بن سعد اتمام حجت کردند و فریاد «هل من ناصر ینصرنى؟» را سر دادند و گفتند «آیا کسى هست که از حرم رسول خدا (ص) دفاع کند؟ و آیا کسى هست که خداى یکتا را بپرستد و از خدا بترسد و به ما کمک کند؟ و آیا کسى هست که به خاطر خدا ما را یارى نماید؟» امام زین العابدین علیه السلام صداى استغاثه شورانگیز پدر بزرگوارشان را که شنیدند، از بستر بیمارى برخاستتند و با وجود بیمارى شدیدى که داشتتند به عصا تکیه داده تا به یارى پدرش بشتابدند. زمانی که امام حسین علیه السلام چشمشانشان به فرزند بیمارشان افتاد، فریاد برآوردند، «خواهرم ام کلثوم! مگذار پسرم به میدان بیاید، مبادا که زمین از نسل آل محمد (ص) خالى شود.» این بود که عمه ایشان مبادرت کرده و حضرت سجاد را به بسترشان بازگرداندند.
وقایع پس از شهادت پدر
پس از آنکه امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسیدند، سپاهیان کوفی بدون کمترین توجه بر این که در میان خیمه ها بانوان و زنان خاندان نبوت و کودکان اهل بیت علیهم السلام هستند، به سمت خیام حرم حمله ور شدند، و عده ای دست به غارت خیمه ها و عده ای اقدام به آتش زدن خیمه ها کردند.
در بعضی از مقاتل آمده: هنگامی که خیام را آتش زدند، زینب سلام الله علیها نزد امام سجاد علیه السلام آمد و عرض کرد: «ای یادگار گذشتگان و پناه باقیماندگان، خیمه ها را آتش زدند، ما چه کنیم؟» امام فرمودند: «علیکن بالفرار: باید فرار کنید».[۱۱]
همه بانوان و کودکان در حالیکه گریان بودند و فریاد می زدند، فرار کردند و سر به بیابان ها نهادند، ولی زینب سلام الله علیها باقی ماند و کنار بستر امام سجاد علیه السلام به آن حضرت می نگریست، و امام بر اثر شدت بیماری قادر به فرار نبود.
مطابق با نقلی شمر بن ذى الجوشن خواست امام سجاد علیه السلام را بکشد، اما حضرت زینب سلام الله علیها چون از قصد شمر و یارانش مطلع شد فرمود: «او هرگز کشته نمى شود مگر آنکه من کشته شوم» آنان به ناچار دست از او کشیدند.
امام سجاد و دوران اسارت
عمر سعد پس از دفن اجساد سپاهیانش نزدیک ظهر روز یازدهم دستور حرکت به سوى کوفه را صادر کرد. با این دستور زنان و دختران و کودکان حرم حسینى را بر شتران بدون جهاز سوار کردند و همانند اسیران بلاد کفر به سوى کوفه حرکت دادند. نوشته اند هنگام بردن اسیران از کربلا به کوفه، بر گردن علی بن الحسین (ع) غل و جامعه نهادند و چون بیمار بود، و نمی توانست خود را بر پشت شتر نگاه دارد هر دو پای او را بر شکم شتر بستند. [۱۲] جذلم بن بشیر مى گوید: در سال (۶۱ هجرى) موقع آمدن على بن حسین از کربلا به کوفه، من وارد کوفه شدم، دیدم به همراه آن حضرت بانوانى هستند در حالى که سپاهیان یزید اطراف ایشان را گرفتهاند و مردم کوفه براى تماشاى آنها از خانهها بیرون شدهاند و آنان بر شتران بىجهاز سوارند، زنان کوفه از مشاهده آن منظره به گریه درآمدند و ناله و شیون سر دادند، على بن حسین را دیدم که از رنج بیمارى لاغر شده در حالى که غل به گردن داشت و دستهاى مبارکش را به گردنش بسته بودند. و او با صداى ضعیفى مى گوید: «اگر این مردم به حال ما گریه مىکنند و به خاطر ما نوحهسرایى مىنمایند پس چه کسى ما را کشته است؟!».[۱۳]
پس از مدتی توده هاى مردم اطراف امام زین العابدین علیه السلام حلقه زدند. امام علیه السلام تصمیم گرفتند تا از این فرصت استفاده کرده و با ایراد خطبه ای، آنها را متوجه جرم بزرگى که مرتکب شده و جنایتى که نسبت به خود و تمام امت اسلامى رواداشته اند، بکنند. به همین دلیل خطبه ای در شهر کوفه بیان نمودند.
پس از بیان خطبه در میان مردم کوفه، امام سجاد (علیه السلام) به همراه حرم اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد کاخ عبیدالله بن زیاد شدند. در رويارويى ابن زياد و امام زين العابدين عليه السلام، ابن زیاد تصمیم بر قتل حضرت گرفت که با فداکاری عمه اش حضرت زینب کبری سلام الله علیها، او از تصمیم خویش منصرف شد.
پس از آنکه امام سجاد علیه السلام و زنان اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) چند روزی را در کوفه گذراندند، به دستور ابن زیاد، کاروان اسرا به همراه شمر بن ذی الجوشن راهی دمشق، پایتخت خلافت امویان شدند. ورود اهل بیت امام حسین علیه السلام به شام با سختی های طاقت فرسایی همراه بود. زمانی که از امام سجاد (علیه السلام) پرسیده شد سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ در پاسخ حضرت سه بار فرمود: (الشام الشام الشام). پس از آنکه کاروان اسرا وارد شهر دمشق شدند، آنان را در خرابه ای از خرابه های شام اسکان دادند و فردای آن روز اهل بیت امام حسین علیه السلام را در مجلس یزید حاضر کردند. در آنجا نیز زنان اهل بیت و امام سجاد علیه السلام به دفاع از اسلام و قیام کربلا پرداختند. سپس امام زین العابدین علیه السلام در مسجد جامع اموی با بیان خطبه ای غرّا در میان مردم شام، یزید و امویان را رسوا نمودند.
پس از این رسوایی یزید، رویکرد رفتاری خویش را با اهل بیت پیامبر تغییر داد و تصمیم به دلجویی از آنان گرفت و پس از مدتی با عزت و احترام تمام آنان را به مدینه بازگرداند.
دوران امامت امام سجاد علیهالسلام
خلفای معاصر امام سجاد
امام زین العابدین علیهالسلام پس از شهادت پدر ارجمندش امام حسین علیهالسلام به مقام امامت نایل آمد و به مدت ۳۵ سال عهدهدار مقام عظیم ولایت و امامت شیعیان بود. دوران امامت امام سجاد علیه السلام با زمامداران ذیل معاصر بود:
یزید بن معاویه از بنیامیه؛
معاویه بن یزید از بنیامیه؛
عبدالله بن زبیر از زبیریان؛
مروان بن حکم از بنیامیه؛
عبدالملک بن مروان از بنیامیه؛
ولید بن عبدالملک از بنیامیه.
سال های ابتدایی امامت حضرت زین العابدین علیه السلام، سال های پر التهابی در جهان اسلام بود. این سال ها که مصادف با ایام خلافت یزید تا سال های ابتدایی خلافت عبدالملک مروان بود، در مناطقی چون حجاز و عراق شورش های بسیاری به وقوع پیوست. به گونه ای که پس از مرگ یزید بن معاویه، حتی بین خود امویان نیز بر سر خلافت اختلاف افتاده بود.
با توجه به سوابق مناسبات علویان با امویان، امام مورد سوء ظن شدید امویان بود و کوچکترین حرکتى از ناحیه امام، عواقب وخیمى داشت که طبعا در نظر امام ارزش دست زدن به این اقدامات را نداشته است. مهمترین اصل دینى – سیاسى که امام با استفاده از آن روزگار سیاسى خود را مى گذراند، تقیه بود. سپرى که شیعیان در تاریخ، با استفاده از آن، حیات خویش را تضمین کرده و ائمه شیعه بارها توجه بدان را گوشزد شیعه کرده اند. اهل سنت به دلیل در اختیار داشتن حکومت، نیازى به تقیه نداشته و تنها براى متهم کردن شیعه، تقیه را از حوزه احکام فقهى مسلّم اسلامى خارج کردند. امام سجّاد علیه السّلام در روایتى فرمود: کسى که امر به معروف و نهى از منکر را ترک گوید، همچون کسى است که کتاب خدا را کنار نهاده و بدان پشت کرده است؛ مگر آنکه در تقیه باشد. از امام پرسیدند: تقیه چیست؟ فرمود: ترسد از جبار ستم کار که تعجیل نماید در عقوبت او یا طغیان کند در تعذیب او.[۱۴]
امام سجّاد علیه السّلام واقعا در شرایط سختى زندگى مى کردند و جز تقیه راه دیگرى نداشت. در روایتى آمده است که کسى بر امام وارد شد و پرسید: چگونه روزگار را مىگذرانید؟ امام در پاسخ فرمودند: «روزگار را به گونه اى مى گذرانیم که در میان قوم خویش همچون بنى اسرائیل در میان آل فرعون هستیم. فرزندان ما را مى کشند و زنان را به کنیزى مى بردند. مردم با دشنام دادن به بزرگ و سید ما، به دشمنان ما تقرب مى جویند. اگر قریش با داشتن محمد صلّى اللّه علیه و آله بر سایر اعراب فخر مى کند و اگر عربها به دلیل داشتن محمد صلّى اللّه علیه و آله بر عجم فخر مى کنند و آنها نیز چنین فضیلتى را براى عربها و قریش پذیرفته اند، ما اهل بیت مى باید بر قریش برترى داشته و فخر کنیم؛ زیرا محمد صلّى اللّه علیه و آله از میان ما اهل بیت است. اما آنان حق ما را گرفته و هیچ حقى براى ما نمى شناسند. اگر نمى دانى روزگار چگونه مى گذرد، این گونه مى گذرد که گفتیم». ناقل حدیث مى گوید: امام به گونه اى سخن مى گفت که مى خواست کسانى که نزدیک بودند بشنوند.بیشتر دوران امامت امام سجاد علیه السلام مصادف با خلافت عبدالملک بن مروان و پسرش ولید بود. این ایام اوج قدرت امویان در جهان اسلام بود و اتخاذ هر سیاستی به جز تقیه توسط امام، برابر با نابودی شیعه بود.
امام سجاد و واقعه حره
مدتى بعد از واقعه کربلا، مردم مدینه ضمن شورش علیه امویان، شورش حرّه را سامان دادند. این شورش به رهبرى عبدالله، فرزند حنظله، معروف به غسیل الملائکه بود که رنگ آن ضد اموى و علیه یزید و زندگى ضد اسلامى و غیر دینى او بود. امام سجاد علیه السّلام و دیگر هاشمیان موضع موافقى در این ماجرا نداشت. حتى هنگامى که مردم در آغاز امویان را از شهر بیرون راندند، امام از روى غیرت و مردانگى، همسر مروان بن حکم را نیز بنا به درخواست مروان پناه داد. زمانى نیز که مسلم بن عقبه، فرمانده سپاه اموی، حرکت مردم مدینه را سرکوب کرد و یکى از بزرگترین جنایات عصر اموى را مرتکب گردید، با على بن حسین علیه السّلام به ملایمت برخورد کرد و این به دلیل آن بود که امام در این حرکت شرکت نداشت. قبل از آمدن امام نزد مسلم، او به امام و اجدادش دشنام مى داد. اما زمانى که امام وارد شد، او به آرامى با آن حضرت برخورد کرد. وقتى امام رفت، از مسلم درباره این برخوردش پرسش کردند و او گفت: ما کان ذلک لرأى منّى لقد مُلئ قلبى منه رُعبا. یعنى این برخورد دوم خواسته من نبود، اما قلب من از رعب و وحشت پر شد.
امام سجاد و توابین
رهبری قیام توابین را سلیمان بن صرد خزاعی، به همراهى تنى چند از دیگر سرشناسان شیعه در کوفه بر عهده داشتند. به نظر مى رسد رابطه سیاسى خاصى بین امام سجاد علیه السّلام و توابین وجود نداشته و آنچه بیشتر رنگ نهضت را شیعه نشان داد، شرکت فعال معروفین شیعه کوفه در این نهضت و مایه هاى عاطفى آن است. یعنى توبه به سبب عدم حمایت از حسین بن على علیه السلام و شهید شدن به عنوان تنها راه پذیرش این توبه. در این حرکت نامى از محمد بن حنفیه نیز وجود ندارد.
امام سجاد و مختار
در مورد رابطه مختار و امام گزارش های ضد و نقیض بسیاری وجود دارد. به دلایل مختلفى نمى توان باور کرد که امام سجاد علیه السّلام درباره مختار فرموده باشد: «یکذب على الله و على رسوله؛ او بر خدا و بر رسولش دروغ می بندد». به ویژه این که وقتى مختار سر عبیدالله زیاد را براى آن حضرت فرستاد، فرمود: «جزى اللّه المختار خیرا؛ خدا به مختار خیر دهد». و نیز آمده است که در آن هنگام «لم یبق من بنى هاشم أحد الّا قام بخطبة فى الثناء على المختار و جمیل القول فیه؛ یعنی از بنی هاشم کسی باقی نماند مگر اینکه خطبه ای خواند و مختار را ثنا گفته و در مورد او سخنان زیبا گفت.»
امام سجاد و شیعیان
پس از واقعه کربلا، شیعیان در بدترین شرایط، از لحاظ کمى و کیفى و نیز موقعیت سیاسى و اعتقادى، قرار گرفتند. کوفه، که مرکز گرایش هاى شیعى بود، تبدیل به مرکزى جهت سرکوبى شیعه گردید. شیعیان واقعى امام حسین علیه السّلام، که در مدینه و مکه بوده و یا موفق شده بودند که از کوفه به او ملحق شوند، در کربلا به شهادت رسیدند. گرچه بسیارى هنوز در کوفه بودند، امّا تحت شرایط سختى که ابن زیاد در کوفه به وجود آورده بود، جرأت ابراز وجود نداشتند. زندگى امام سجاد علیه السّلام در مدینه و دور بودن از عراق فرصت هدایت جریانات شیعى کوفه را از امام گرفته بود. در چنین شرایطى که تصور نابودى اساس تشیع وجود داشت، امام سجّاد علیه السّلام مى بایست کار را از صفر شروع کند و مردم را به سمت اهل بیت بکشاند. امام در این راه موفقیت زیادى کسب کرد. امام سجاد علیه السّلام در طول سى و چهار سال فعالیت، شیعه را از یکى از سخت ترین دورانهاى حیات خویش عبور داد. دورانى که جز سرکوبى شیعه به وسیله زبیریان و امویان نشان روشنى ندارد.
انحراف برخی شیعیان در زمان امام
یکی از انحرافات شیعه زمانى شروع گردید که مختار از محمد بن حنفیه خواست تا او را تأیید کند و مورد حمایت قرار دهد. محمد بن حنفیه چنین کرد؛ امّا نه به صورت رسمى. بر پایه منابع شیعه، محمد بن حنفیه فرد منحرفى نبوده و امامت امام سجّاد علیه السّلام را پذیرفته بود. با این حال این گونه شایع گردید که در میان شیعه عراق، امامت محمد بن حنفیه پذیرفته شده است. گرچه این مسأله محرز نیست، اما بعدها که فرقه اى به نام کیسانیه شهرت یافت، داستان را از زمان مختار آغاز کردند. با رسوخ بعضى از مبانى عقاید غلات در میان برخى از شیعیان کوفه، بعدها مختار نیز در معرض اتهام قرار گرفت و این گونه شایع گردید که مختار در پیدایش غلات سهم بسزایى داشته است.
اما در این که امام سجّاد علیه السّلام علیه غلات موضعگیرى کرده است، شواهدى وجود دارد که این به معناى وجود انحراف در میان شیعیان عراق بود، که امام را وادار مى کرد تا از موضعگیرى و برقرارى رابطه مستقیم و حمایت کامل از آنها خوددارى کند. امام سجّاد علیه السّلام خطاب به گروهى از اهل عراق فرمودند: «أحبّونا حبّ الإسلام فما زال حبّکم لنا حتّى صار شینا علینا؛ ما را بر اساس محبت به اسلام دوست بدارید زیرا نحوه محبت شما به ما باعث شد به ما عیب گیرند.»[۱۵] ابو خالد کابلى نیز مىگوید: از امام سجاد علیه السّلام شنیدم که مى فرمود: یهود و نصارا، عزیز و عیسى را آن قدر دوست داشتند تا مطالب آنچنانى در باره آنان گفتند، چنان که: کسانى از شیعیان ما، تا آن اندازه در دوستى ما افراط مى کنند که نظیر سخنان یهود و نصارا را درباره عزیر و عیسى علیهما السّلام درباره ما مى گویند. نه آنها از ما هستند و نه ما از آنها هستیم.[۱۶]
تربیت شیعیان و اصحاب جدید
حسین بن عبد الوهّاب مى گوید: «امامت در عصر امام سجّاد علیه السّلام پوشیده و مخفى بود، جز در نظر آن گروه از مؤمنان که از آن حضرت پیروى مى کردند.» گروهى از عوامل خطرناک دستگاه جور، امام علیه السلام را احاطه کرده بودند و مانع از اظهار مسائل و مطالب مربوط به امامت و بیان اصول و فروع حق و حقیقت مى شدند، مگر به گروه اندکى از خواص و شیعیان اظهار مى فرمود. کشّى در شرح حال سعید بن مسیب نقل مى کند که فضل بن شاذان گفت: «در زمان على بن حسین علیه السلام در آغاز کار جز پنج تن: سعید بن جبیر، سعید بن مسیب، محمد بن جبیر بن مطعم، یحیى بن ام طویل و ابو خالدکابلی کسى نبود و تنها این پنج نفر معتقد به امامت بودند و جز اینها کسى بر این عقیده نبود».
به هر حال، امام موفق به بقاى شیعه و حتى گسترش آن گردید. روش فقهى آن حضرت، نقل احادیث پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از طریق امام على علیه السّلام بود که شیعیان تنها آن احادیث را درست تلقى مى کردند. بدین صورت شیعه اولین قدم هاى فقهى خود را در مخالفت با انحرافات موجود برداشت؛ گرچه بخش اعظم این کار به زمانى پس از آن موکول گردید. امام سجاد علیه السّلام در وقت گفتن اذان، جمله «حى على خیر العمل» را در آن مى آوردند. وقتى ایشان مورد اعتراض قرار گرفت، فرمودند: «هو الاذان الأوّل، اذان نخستین به این صورت بود».
اضافه بر آن، برکنارى از انحرافات عراق موجب حفظ مبانى اعتقادى اصیل شیعه در برابر انحرافات گردید. على رغم تلاشهاى مهم امام، که البتّه موجب بقاى شیعه گردید، مدینه به خاطر کجروی هایى که از صدر اسلام در آن نهاده شده و علیه شیعه تحریک شده بود، جاى مناسبى براى رشد شیعه نبود و امام سجاد علیه السّلام خود مىفرمود که دوستداران واقعى آنها در مکه و مدینه به بیست نفر نمى رسد. در حالى که در عراق افراد بیشترى وجود داشتند که به آنها علاقه مند بودند. شیخ الطائفه، تعداد اصحاب امام سجاد علیه السّلام را یکصد و هفتاد و سه نفر دانسته است.[۱۷] که این نشان دهنده تربیت شیعیان در طول این سال ها توسط امام سجاد (علیه السلام) می باشد.
امام سجاد علیه السلام و بردگان
از تلاشهاى امام، که هم جنبه دینى داشت و هم سیاسى، توجه به قشرى بود که بویژه از زمان خلیفه دوم به بعد و مخصوصا در عصر امویان، مورد شدیدترین فشارهاى اجتماعى بوده و از محرومترین طبقات جامعه اسلامى در قرون اولیه به شمار مىرفتند. بردگان و کنیزکان، اعم از ایرانى، رومى، مصرى و سودانى، متحمل سختترین کارها شده و از طرف اربابان مورد اهانتهاى شدیدى قرار مىگرفتند. امام سجاد، همانند امیرالمؤمنین – صلوات الله علیهما- که با برخورد اسلامى خویش بخشى از موالى عراق را به سمت خویش جذب کرد، کوشید تا حیثیت اجتماعى این قشر را بالا برد. امام در حالى که نیازى به بردگان نداشت، آنها را مى خرید. این خریدن تنها براى آزاد کردن آنها بود. گفته اند امام قریب به صد هزار نفر را آزاد ساخت. بردگان که چنین نیتى از امام مى دیدند، خود را در معرض او مى نهادند تا امام آنها را بخرد. امام سجاد علیه السّلام در هر ماه و روز و سالى به آزادى آنها مى پرداخت؛ به طورى که در شهر مدینه عده زیادى، همچون یک لشکر از موالى آزاد شده، از زن و مرد، به چشم مى خورد که همگى از موالى امام بودند. امام سجاد در پایان هر ماه رمضان بیست نفر از آنها را آزاد مى کرد و هیچ برده اى را بیش از یک سال نگه نمى داشت و حتى پس از آزادى اموالى هم در اختیار آنها مىگذاشت. در این مدت آنها از نزدیک با امام سجّاد علیه السّلام و شخصیت عظیم علمى و اخلاقى و تقوایى حضرت آشنا مى شدند و طبیعى بود که در قلوب بسیارى از آنها علاقهاى نسبت به امام سجاد علیه السّلام و جریانات شیعى به وجود آید.
آثار بجا مانده از امام سجاد علیهالسلام
«صحیفه سجادیه» که محققین، اسم آن را اخت القرآن، انجیل اهل بیت و زبور آل محمد نهاده اند، مشتمل بر ۵۴ دعا از آن حضرت است. دعای بیستم صحیفه مشهور به دعای مکارم الاخلاق و دعای چهل و هفتم مشهور به دعای عرفه از ادعیه مشهور در بین عموم می باشد. این صحیفه در ضمن دعا، معارف اسلام، سیاست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعیات اسلام، حقانیت شیعه، حقانیت اهل بیت علیهم السلام، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقیقت، و بالاخره یک دوره معارف اسلامى را آموزش مى دهد. همچنین صحیفه سجّادیه، یکی از نمادهای عرفانی و زاییده اندیشه های معرفت شناسی امام سجّاد علیه السلام است.
هنگامى که جامعه دچار انحراف شده، روحیه رفاه طلبى و دنیازدگى بر آن غلبه و فساد سیاسى و اخلاقى و اجتماعى آن را در محاصره قرار داده و از نظر سیاسى هیچ روزنهاى براى تنفس وجود نداشت، امام سجّاد علیه السّلام توانست از دعا براى بیان بخشى از عقاید خود استفاده کند و بار دیگر تحرّکى در جامعه براى توجه به معرفت و عبادت و بندگى خداوند ایجاد کند. گرچه ظاهرا مقصود اصلى در این دعاها، همان معرفت و عبادت بوده، اما با توجه به تعابیرى که وجود دارد، مى توان گفت که مردم مى توانستند از لابلاى این تعبیرات با مفاهیم سیاسى مورد نظر امام سجاد علیه السّلام آشنا شوند. دعاهاى مزبور نه تنها در میان شیعیان، بلکه در میان اهل سنت نیز وجود داشت.[۱۸] و این حاکى از آن است که دعاهاى امام سجاد علیه السّلام در جامعه آن روز نفوذ کرده است. در میان ائمه شیعه، امام سجّاد علیه السّلام بیشتر از همه به ارائه اینگونه دعاها شهرت دارد.
برخی دیگر از آثار آن حضرت عبارت است از:
مناسک حج: یکی دیگر از کتب حضرت سجاد است که فرزندان آن حضرت این کتاب را نقل کرده اند.
رساله حقوق: از دیگر آثار گرانسنگ آن حضرت که جامع آداب سلوک فردی و اجتماعی است و محور شرح و بسط زیادی قرار گرفته است، رساله حقوق آن حضرت است.
الجامع فی الفقه: عنوان یکی دیگر از آثار آن حضرت است که ابوحمزه ثمالی نقل کرده است.
صحیفة الزهد: کتاب دیگری است که توسط ابوحمزه ثمالی نقل شده است.
کتاب حدیث: کتاب دیگری که توسط داود بن عیسی از آن حضرت نقل شده است.
شهادت امام سجاد علیهالسلام
قبر امام سجاد علیه السلام در محل قبور ائمه بقیع علیهم السلام در قبرستان بقیع
مورخین درباره قاتل امام زین العابدین علیه السّلام با هم اختلاف دارند. بعضی معتقدند امام به دست ولید بن عبدالملک، و برخی دیگر معتقدند به دست هشام بن عبدالملک، که برادر خلیفه بود مسموم شد؛ اما به هر حال، او نیز نمی توانست بدون اجازه ولید، مرتکب قتل امام شود.
در مورد تاريخ شهادت امام زين العابدين علیهالسلام نیز گرچه تمامي مورخان و سيرهنگاران اتفاق دارند كه این واقعه در ماه محرم واقع شد، ولي در تعيين روز و سال وقوع آن اتفاق نظر و ديدگاه واحدي وجود ندارد. برخي از آنان، روز دوازدهم محرم، برخي هيجدهم محرم و برخي ديگر بيست و پنجم محرم را روز شهادتش ميدانند. همچنين درباره سال شهادتش با اين كه اكثر مورخان، سال 95 را ذكر كردهاند، برخي سال 94 قمري را بيان نمودهاند.[۱۹]
آن حضرت در قبرستان بقیع در کنار قبر مطهر عمویش امام حسن علیهالسلام به خاک سپرده شد.[۲۰]
پانویس
تحلیلى از زندگانى امام سجاد علیه السلام ،ج۱،ص:۵۳
مسند الإمام السجاد(ع)،ج۱،ص:۵-۸
تحلیلى از زندگانى امام سجاد علیه السلام ،ج۱،ص:۵۳
مسند الإمام السجاد(ع)، العطاردی ،ج۱،ص:۱۷۲-۱۷۹
رجوع کنید: کتاب شاهدخت والا گُهر شهربانو
عیون اخبار الرضا،ج۲، ص۱۲۸.
تحلیلى از زندگانى امام سجاد علیه السلام ،ج۱، ص۵۶
تحلیلى از زندگانى امام سجاد علیه السلام، ج۱، ص۵۷-۶۱
وسائل الشّیعه:ج ۴ ص ۹۷۷
تحلیلى از زندگانى امام سجاد علیه السلام، ج۱، ص۶۴
سوگنامه آل محمد، ص ۳۷۸
زندگانی علی بن الحسین، ص ۲۹
تحلیلى از زندگانى امام سجاد علیه السلام ، ج۱، ص۲۴۶
حلیة الاولیاء، ج ۳، ص ۴۰
بحرانی، حلیة الأبرار فی أحوال محمد و آله الأطهار علیهم السلام، ج۴، ص۳۰۱.
بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۲۵، ص۲۸۸.
رجال طوسی، ص ۸۱-۱۰۲
شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۱۱، ص ۱۹۲، ج ۶، صص ۱۸۶- ۱۷۸، ج ۵، ص ۱۱۳
نك: الارشاد (شيخ مفيد)، ص 492؛ كشف الغمه (علي بن عيسي اربلي)، ج 2، ص 259؛ روضات الجنات (موسوي خوانساري)، ج 2، ص 134؛ زندگاني چهارده معصوم علیهمالسلام – ترجمه اعلام الوري – (علامه طبرسي)، ص 359؛ دائرة المعارف تشيع، ج 3، ص 252؛ منتهي الآمال (شیخ عباس قمی)، ج 2، ص 1؛ روز شمار تاريخ اسلام – ماه محرم – (واردي)، ص 105.
الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، ج۲، ص ۱۳۸
منابع
بحرانى، سید هاشم بن سلیمان، حلیة الأبرار فی أحوال محمّد و آله الأطهار علیهم السلام، مؤسسة المعارف الإسلامیة، قم، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
تحلیلى از زندگانى امام سجاد علیه السلام، باقر شریف قرشى، مترجم محمدرضا عطائى، ناشر: آستان قدس رضوى،۱۳۷۲ ش.
حیات فکرى و سیاسى ائمه، رسول جعفریان، ناشر: انصاریان، قم،۱۳۸۱ ش.
مسند الإمام السجاد أبى محمد على بن الحسین علیهما السلام، عزیز الله عطاردى، ناشر: عطارد،تهران،۱۳۷۹ ش.
امام سجاد علیه السلام؛ سرچشمه ی کمالات انسانی، محمد محمدی اشتهاردی، قدس، مهر، ۱۳۸۲.
پیشوایان هدایت “حضرت امام سجاد علیه السلام”، سید منذر حکیم، مترجم: کاظم حاتمی طبری، مجمع جهانی اهل البیت، تهران، ۱۳۸۴.
دایره المعارف تشیع، زیر نظر احمد صدر حاج سید جوادی، کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی، شهید سعید محبی، ۱۳۸۳.
مکارم اخلاق در سیره ی امام سجاد علیه السلام، علی جواهردهی، کیهان، ش۱۹۹۶۸، تیر۱۳۹۰.