- یادداشت پنجم:
الف – اقدام امامان به سمت عید اعلام کردن غدیر
این که غدیر به عنوان عید تلقی شده است، نکته ای است که باید اندکی شرح داد. به طور کل باید بگویم، اهل بیت، یعنی امامان، از همان آغاز، تأکید بر خواندن نماز خاص روز غدیر، و همین طور استحباب روزه گرفتن روز غدیر داشتند. مفضل بن عمر جعفی از قول امام صادق (ع) آورده است که روزه گرفتن روز غدیر، کفاره [گناهان] شصت سال است (مصباح المتهجد، ص 736). بدین ترتیب، در تقویم مذهبی مسلمانان، از قدیم ترین ایام، روز غدیر خم شناختهشده بوده است. در کتاب زین الاخبار گردیزی (م 433) که یک تاریخ سنی است، در بین روزهای تاریخی مسلمانان، به هجدهم ذی حجه به عنوان روز غدیر خم تصریح می کند. (زین الاخبار: ص 466). در میان شیعیان، به دلیل تأکید امامان، این روز، از قدیم الایام عید بوده است. یک روایت را به عنوان نمونه نقل می کنیم: وَ رَوَى الْحَسَنُ بْنُ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لِلْمُسْلِمِينَ عِيدٌ غَيْرُ الْعِيدَيْنِ قَالَ نَعَمْ يَا حَسَنُ أَعْظَمُهَا وَ أَشْرَفُهَا قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ أَيُّ يَوْمٍ هُوَ قَالَ يَوْمٌ نُصِبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِيهِ عَلَماً لِلنَّاسِ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا يَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَصْنَعَ فِيهِ قَالَ تَصُومُهُ يَا حَسَنُ وَ تُكْثِرُ الصَّلَاةَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِيهِ وَ تَتَبَرَّأُ إِلَى اللَّهِ مِمَّنْ ظَلَمَهُمْ فَإِنَّ الْأَنْبِيَاءَ كَانَتْ تَأْمُرُ الْأَوْصِيَاءَ بِالْيَوْمِ الَّذِي كَانَ يُقَامُ فِيهِ الْوَصِيُّ أَنْ يُتَّخَذَ عِيداً قَالَ قُلْتُ فَمَا لِمَنْ صَامَهُ قَالَ صِيَامُ سِتِّينَ شَهْراً. (مصباح المتهجد، ص 736 ـ 737)
روایتی از ابوهریره هم درباره غدیر هست که اشاره به عید بودن آن دارد: با این همه، و حتی در بدترین شرایط، نقلهایی بود که اهمیت این روز را که زمینه ای برای عید شدن آن هم شد، گواهی می داد. این روایت از ابوهریره در یک منبع اهل سنت (تاریخ بغداد) آمده است:
أنبأنا عبد اللّه بن علیّ بن محمّد بن بشران أنبأنا علیّ بن عمر الحافظ حدّثنا ضمرة ابن ربیعة القرشیّ عن ابن شوذب عن مطر الورّاق عن شهر بن حوشب عن أبی هریرة. قال: من صام یوم ثمان عشرة من ذى الحجة کتب له صیام ستین شهرا، و هو یوم غدیر خم، لما أخذ النبی صلّى اللّه علیه و سلّم بید علیّ بن أبی طالب فقال: «أ لست ولى المؤمنین؟» قالوا: بلى یا رسول اللّه، قال: «من کنت مولاه فعلی مولاه» فقال عمر بن الخطّاب: بخ بخ لك یا ابن أبی طالب أصبحت مولای و مولى كل مسلم، فأنزل اللّه: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ [المائدة 3] (تاریخ بغداد : 8/284).
ب – رسمیت روز غدیر به عنوان عید در دوره آل بویه
چنان که اشارت رفت، روز غدیر در تقویم مذهبی مسلمانان وارد شد، چنان که بیرونی هم در قرن چهارم هجری از آن یاد کرده و نوشته است: و الیوم الثامن عشر، یسمّى «غدیر» خمّ، و هو اسم مرحلة، نزل بها النبىّ ـ علیه السّلام ـ عند منصرفه من حجّة الوداع؛ و جمع القتب و الرّحال، و علاها آخذا بعضد علىّ بن ابى طالب، و قال: «أیها الناس! الست أولى بکم من انفسکم؟». قالوا: «بلى»، قال: «فمن کنت مولاه، فعلىّ مولاه؛ اللّهمّ وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله، و أدر الحقّ معه، حیثما دار»؛ و یروى أنّه: رفع راسه نحو السماء، و قال: «اللّهمّ هل بلغت ثلاثا …». بیرونی به بهانه معرفی تقویم، روایت غدیر را آن هم به شکل کاملش نقل کرده است. (آثار الباقیه: ص 431)
در دوره آل بویه، دو روز، سخت مورد توجه قرار گرفت. نخست روز عاشورا که از قدیم، امامان و شیعیان در آن روز سوگواری می کردند اما غالبا به دور از چشم حکام بود، و دیگری روز غدیر که آن هم از قدیم الایام عید بود اما باز آشکار نبود. با ورود آل بویه به بغداد، مراسم شیعیان در این دو روز علنی شد و آنان با شکوه تمام آن را برگزار می کردند. نگاهی به تاریخ هایی چون المنتظم و … نشان می دهد که شیعیان در این روزها، مورد تهاجم مخالفان قرار گرفته و غالبا در این نزاعهای مذهبی، کسانی کشته شده یا محلاتی گرفتار آتش سوزی می شد. به هر روی، این مراسم به تدریج جدی تر مطرح شد و بعدها در سایه حکومت های شیعی، مانند صفویه و قاجار، با شکوه تمام برگزار می شد.
شاید بی راه نباشد اشاره کنم که ابن عبدالبر اندلسی (م 463) وقتی حدیث غدیر را از صحابه نقل می کند، عبارتش این است که «یوم غدیر خم» پیامبر این را فرمود. معنای این حرف این است که در ادبیات آنان، این تعبیر رسمیت داشته است. مطلب او در نقل روایت غدیر این است: و روى بریدة، و أبو هریرة، و جابر، و البراء بن عازب، و زید بن أرقم، کل واحد منهم عن النبی صلّى اللَّه علیه و سلم أنه قال- یوم غدیر خمّ: من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللَّهمّ وال من والاه، و عاد من عاداه. و بعضهم لا یزید على «من کنت مولاه فعلیّ مولاه». (الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج3، ص 1099)