در مورد ماهیت انقلاب امام حسین علیه السلام کتابها، مقولات و پژوهشهای فراوان انجام گرفتهاند و اندیشمندان و صاحب نظران حادثه بزرگ عاشورا را از زوایای مختلف مورد کاوش و تحلیل قرار داده اند.
این حادثه به میزان عظیم و بزرگ است که هیچگاه صاحبان اندیشه و فکر در هیچ عصر نتواستند از کنار آن بگذرند و آن را به فراموشی بسپارند. عظمت این حادثه ناشی عظمت شخصیت امام حسین علیه السلام است و اتفاقات بزرگ و روند حدوث آن به عظمت حادثه افزوده است. به هر میزان انسان در مورد آن فکر کند، عظمت آن نمایان تر و آشکار تر می شود و عوامل زیادی در عظمت این حادثه نقش داشته اند که نیاز به بررسی جداگانه دارد.
یکی از ساحاتی که متفکرین در مورد آن اندیشدند و قلم زدهاند، تحلیل علل و عوامل انقلاب امام حسین علیه السلام است.
شناخت ماهیت و عظمت این حادثه بزرگ بدون درک علل و عواملی که موجب آن شده است، امکانپذیر نمی باشد.
اندیشمندان اسلامی عوامل مختلفی را در این زمینه ذکر نمودهاند و عوامل ذیل مهمترین آن به حساب میآیند:
1. بیعت خواهی یزید
یزید به والی مدینه نامه مینویسد که از امام حسین علیه السلام و عبد الله بن زبیر و عبد الله بن عمر بیعت بگیرد و در صورت امتناع از آن، گردن آنها باید زده و سر آنها به شام فرستاده شود.
با توجه به اینکه بیعت امام حسین با یزید موجب مشروعیت خلافت یزید تلقی می گردید و مشروعیت دادن به خلافت شخص مثل یزید به عنوان خلیفه مسلمین که هیچگونه احترام به دین و احکام اسلامی ندارد و از هیچ حرامی ابا نمیورزد و از هیچگونه ظلم و ستم دریغ نمی کند، برای امام حسین علیه السلام امکانپذیر نیست و امام علیه السلام تصمیم می گیرد که هر گز این کار را انجام نخواهد داد حتی اگر منجر به قتل امام و خانواده اش شود. امام حسین علیه السلام در مواقع متعدد به این امر اشاره نموده و تصریح کرده است که هر گز با یزید بیعت نخواهد کرد و اگر امت اسلامی به پیشوایی همانند یزید مبتلی گردد، فاتحه اسلام باید خوانده شود.
2. دعوت مردم کوفه از امام علیه السلام و اقامه حکومت اسلامی
یکی از وظایف امام علیه السلام است که در صورت آماده بودن زمینه ایجاد حکومت اسلامی در جامعه، حکومت اسلامی تشکیل دهد. با توجه به اینکه مردم کوفه از امام علیه السلام دعوت نمودند و حدود 12 هزار نامه فرستادند و در ظاهر حجت بر امام تمام شده بود و زمینه ایجاد حکومت فراهم گردیده بود.لذا امام علیه السلام اقدام به نهضت و قیام نمود.
3. اصلاح جامعه اسلامی و مبارزه با فساد
امت اسلامی دچار مشکلات اساسی شده بودند و انواع مفاسد در جامعه هویدا گردیده بود و ارزشهای اسلامی جای خود را به ضد ارزشها داده بود. اشرافی گری و مفاسد اقتصادی و ظلم و ستم نمایان گردیده بود و ضد ارزشهای های دوره جاهلیت به عنوان ارزشهای اسلامی مطرح می گردید. منشأی همه انواع مفاسد خلافت بنی امیه بود و یزید به عنوان خلیفه مسلمین ام المفاسد جامعه اسلامی بود و همه انواع فسادها از دستگاه خلافت وی ترویج می گردید. مشکل اساسی آن که همه این امور تحت رهبری خلافت بنی امیه به عنوان ارزشهای اسلام انجام می گرفت و دستگاه بنی امیه تلاش می کردند که ارزشهای دوره جاهلیت را دوباره زنده کنند و به عنوان ارزشهای اسلامی به مردم معرفی کنند.
لذا امام حسین علیه السلام قیام نمود تا امت اسلامی را اصلاح نماید و راه درست را به آنها نشان دهد و ماهیت واقعی یزید و دستگاه بنی امیه را برای مردم معرفی کنند و پلیدی خلافت بنی امیه را آشکار سازند و ارزشهای اسلامی را احیا کنند و مسیر ورود ارزشهای دوره جاهلیت را در دین اسلام مسدود سازند و مشروعیت دینی را از خلافت بنی امیه سلب کنند تا آنها دیگر نتوانند به عنوان خلافت اسلامی بر مسلمین حکومت کنند.
امام حسین علیه السلام در موارد مختلف به این عامل اشاره نموده اند و انگیزه خود را از قیام اصلاح امور امت جد خود پیامبر اسلام بیان کرده اند و لذا در وصیت نامه معروف خود به برادرش محمد حنیفیه صریحا اعلام می کنند که برای اصلاح امت اسلامی قیام نموده اند.
به نظر می رسد که عامل امر به معروف و نهی از منکر نیز در همین علت جای می گیرد.
4. مشیت الاهی
یکی دیگر از نظراتی که در مورد علت قیام امام حسین علیه السلام گفته شده است، مشیت الاهی است و خداوند از امام حسین علیه السلام خواسته است که قیام کند و عامل اصلی قیام وی نیز همین بوده است.
در خصوص این دیدگاه به پارهای از آیات و روایات استناد شده است. سیدبن طاووس در الملهوف نوشته است: [طی اسناد خود]… امام حسین علیهالسلام به محمد بن الحنفیة قول داد در مطالب و نصایح او تأمل نماید. اما چون صبح شد متوجه شد که امام کوچ میکند، شتابان آمد و مهار ناقهی امام را گرفت و گفت مگر به من قول ندادی که در گفتههایم تأمل کنی؟ امام گفت چرا، لیکن رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله را در خواب دیدم که گفت: حسین بیرون شو، که خدا خواسته تو را کشته ببیند. ابنحنفیه گفت: انّا للّه و انّا الیه راجعون، امّا چرا خانواده را با خودت میبری؟ گفت: پیامبر ایضا گفت خدا خواسته آنها اسیر شوند، و با او خداحافظی کرد.
بسیاری از این قول امام علیه السلام استنباط نموده اند که امام علیه السلام بر اساس قضا و مشیت الاهی مجبور به قیام بوده است.
اگر مراد از این مشیت قضای حتمی باشد که اختیار را از انسان سلب کند قطعاً بر اساس مبانی تشیع پذیرفته نمی باشد؛ زیرا امام علیه السلام همانند بقیه مردم دارای اختیار کامل است. اختیار و آزادی است که به عمل انسان ارزش می دهد. عمل وقتی ارزش می یابد که ناشی از اختیار و آزادی کامل انسان باشد و عمل بدون اختیار قابلیت ارزشگذاری و ضد ارزش ندارد. لذا عملی که با جبر انجام می گیرد به همان میزانی که ضد ارزش به حساب نمی آید، قابل توصیف به ارزشمندی نیز نمی باشد. سخنان امام حسین علیه السلام در مواقع متعدد به این مطلب به وضوح دلالت می کند که با اختیار و با آزادی کامل این قیام را طراحی نموده است.
این سخن امام حسین علیه السلام نیز صراحت ندارد که مراد از مشیت الاهی، قضای حتمی توام با جبر است.
به نظر می رسد که منظور از مشیت در این حدیث، اراده تشریعی است. خداوند به صورت ویژه از امام حسین علیه السلام خواسته است که قیام کند و امام حسین علیه السلام مأموره ویژه این دستور بوده است که آن را به صورت خاصی که مورد اراده خداوند میباشد، انجام دهد.
از این رو، می توان گفت: خداوند به امام حسین علیه السلام دستور خاص داده است و این دستور ناشی از اراده تشریعی خداوند تبارک و تعالی بوده است و جای شک نیست که دستور الاهی از مشیت الاهی نشئت میگیرد.
مشیت الاهی به این معنا با اشکالات اساسی مواجه نمیشود و از سوی با مبانی کلامی تشیع نیز سازگار می باشد.
از دیدگاه مبانی کلامی تشیع، مشیت الاهی به معنای اراده تشریعی به مصالح واقعی مبتنی می باشد. ممکن است این مصالح واقعی که موجب مشیت الاهی به قیام امام حسین علیه السلام شده است، همان عواملی باشد که در سخنان امام حسین علیه وارد شده است و آن عبارتند از اصلاح امت اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر، احیاء ارزشهای اسلامی، آشکارسازی ماهیت واقعی خلافت بنی امیه، تفکیک خلافت بنی امیه از خلافت اسلامی، اقامه عدل، تضمین بقای اسلام، بیداری مسلمانان از غفلت و مصالح دیگری که سخنان امام به آن اشاره دارد. البته ممکن است مصلحت واقعی این مشیت الاهی چیز دیگر باشد که این مصالح بیان گر آن باشد نه خود آن.
مشیت الاهی به این معنا با عوامل دیگر که بیان شد در تعارض و تضاد نمی باشد و در عین حال مواجه با اشکال اساسی سلب اختیار نیز نیست.
این مصالح واقعی یا همانند آن موجب شده است که خداوند متعال به امام حسین علیه السلام دستور ویژه نسبت به قیام صادر نماید.