تفسير موضوعى تركيبى وصفى است كه «موضوعى» بودن وصف تفسير و ويژگى آن است، بنابراين در تفسير موضوعى مفسر به تفسير آيات قرآن راجع به موضوعى خاص مى پردازد.[1]
تفسير موضوعى در برابر تفسير ترتيبى شيوه اى در تفسير آيات قرآن كريم است كه مفسر از طريق آن به استنباط ديدگاه قرآن درباره موضوعى مرتبط با انسان و جهان هستى مى پردازد. شهيد صدر از تفسير موضوعى به عنوان اتجاهى در تفسير در برابر اتجاه تجزيه اى (ترتيبى) ياد كرده است.[2] محمد ابراهيم شريف با اين تلقى از منهج تفسيرى كه ظرفى است مشتمل بر انديشه هاى يك گرايش تفسيرى و وسيله اى است براى تحقق يك گرايش در تفسير، تفسير موضوعى را در شمار مناهج تفسيرى قرار داده است؛ در كنار سه منهج سنتى كهن، موضوعىِ سنتى و گفتار تفسيرى (المقال التفسيرى).[3] بعضى هم از آن به عنوان اسلوبى در تفسير در كنار سه اسلوب ديگر يعنى تفسير اجمالى (خلاصه)، تفسير تحليلى (ترتيبى) و تفسير مُقارَن (تطبيقى) ياد كرده اند.[4] البته روشن است كه اين 4 نوع يا اسلوب تفسير قرآن در عرض هم نيستند و در واقع به دو نوع تفسير ترتيبى و موضوعى بازمى گردند، زيرا تفسير اجمالى زيرمجموعه تفسير ترتيبى است و تفسير تطبيقى نيز مى تواند به يكى از دو شكل ترتيبى يا موضوعى انجام گيرد.
تعريف:
براى تفسير موضوعى تعاريفى بيان كرده اند؛ بعضى گفته اند: عبارت است از بيان معارف مربوط به يك موضوع از لابه لاى آيات موجود در يك يا چند سوره.[5] به گفته بعضى ديگر تفسير موضوعى آن است كه آيات مرتبط به هر موضوعى كه در قرآن پراكنده اند گردآورى و يكجا بررسى شوند تا نظر قرآن درباره آن موضوع و ابعاد آن به دست آيد.[6] در تعريفى ديگر آمده است كه
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 358
تفسير موضوعى كوششى بشرى است در فهم روشمند پاسخى از قرآن در سايه گردآورى ـ مبتنى بر تئورى ـ آيات، به مسائل و موضوعات زنده عملى و نظرى ـ برخاسته از معارف بشرى و احوال حيات جمعى ـ كه انتظار مى رود قرآن سخن حقى در آن باره داشته باشد.[7]
بعضى از تعاريف، تفسير موضوعى را به عنوان يك علم و بعضى ديگر آن را به عنوان كارى از مفسر معرفى مى كنند، چنان كه بعضى گفته اند: تفسير موضوعى علمى است كه با گردآورى آيات پراكنده در سوره هاى قرآن درباره قضاياى مختلف قرآن كريم ـ كه داراى وحدت معنا يا وحدت غرض هستند ـ بحث مى كند و با روش معين و شرايط خاص به بيان معناى آيات پرداخته، با ايجاد ارتباط ميان آن ها به استخراج عناصر آن ها مى پردازد.[8]
مقصود از موضوع در عنوان «تفسير موضوعى» نيز واقعيت خارجى دانسته شده است. در اين صورت تفسير موضوعى آن است كه مفسر ابتدا به يكى از موضوعات و مشكلات و پديده هاى عينى زندگى اعم از عقيدتى، اجتماعى و پديده هاى هستى، نظر افكنده، همه تجارب بشرى درباره آن موضوع و مشكل عينى و راه حل هاى آن را فراهم مى آورد. سپس از راه گفت و گو با قرآن و استنطاق و تدبر در آن، موضع قرآن را در باره آن كشف مى كند[9]؛ اما ساير تعاريف، مقصود از موضوع را موضوعى برآمده از قرآن كريم مى دانند كه قرآن آشكارا درباره آن حكمى بيان داشته است، بنابراين در ديدگاه نخست موضوع از متن واقع و زندگى گرفته مى شود و در ديدگاه دوم موضوع از خود قرآن استخراج مى شود. شهيد صدر تفسير موضوعى را شامل هر دو نگاه و برداشت از موضوع مى داند.[10]
اين تعاريف و بعضى تعاريف ديگر تفسير موضوعى[11] نشان دهنده برداشت هاى مختلف از تفسير موضوعى اند، از اين رو اين تعاريف اولا در سعه و ضيق دايره تفسير موضوعى اثرگذارند؛ براى مثال گردآورى آيات مشتمل بر ذكر نام حيوانات يا گياهان يا نام شهرها و مناطق جغرافيايى ـ كه به مناسبت در آيات آمده اند و قرآن كريم ديدگاهى درباره آن ها بيان نداشته ـ و معرفى اين پديده ها و اماكن مطابق تعريف نخست داخل در تفسير موضوعى است، در حالى كه مطابق تعريف دوم و سوم، به دليل عدم ارتباط اين گونه مباحث با ديدگاه قرآن درباره احوال اجتماعى بشر، تفسير موضوعى به شمار نمى آيد.
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 359
ثانياً هريك از اين تعاريف مى تواند در روش تفسير موضوعى اثرگذار بوده، به ايجاد روش هاى مختلف در تفسير موضوعى بينجامد. (=> ادامه مقاله، گونه هاى تفسير موضوعى، گونه 2) ثالثاً مطابق تعريف نخست پيشينه كهن ترى براى تفسير موضوعى مى توان نشان داد؛ اما مطابق تعريف دوم پيشينه تفسير موضوعى ريشه در دوران معاصر دارد و نمى توان يا به ندرت مى توان اثرى را به عنوان تفسير موضوعى در گذشته نشان داد.
با مطالعه همه جوانب تفسير موضوعى و مقايسه آن با تفاسير ترتيبى عرضه شده در طول تاريخ تفاوت اين دو شيوه تفسير به روشنى آشكار مى گردد. مهم ترين نكته در تمايز اين دو شيوه آن است كه در تفسير ترتيبى مفسر مى كوشد تا به معنا و مدلول الفاظ و عبارات قرآن دست يابد و اگر احياناً به آيات ديگر قرآن يا روايات مراجعه مى كند براى فهم روشن تر همان مدلول الفاظ است و به موضوعات قرآنى توجه كافى نمى شود، با اين حال در تفاسير ترتيبى گاهى نوعى گرايش به تفسير موضوعى نيز مشهود است كه اين توجه عارضى و استطرادى است.[12] (=> ادامه مقاله، ويژگى هاى تفسير موضوعى)
گونه هاى تفسير موضوعى:
تفسير موضوعى را از زواياى گوناگون مى توان تقسيم كرد[13]:
1. برخى محققان براى آن سه گونه معرفى كرده اند:
أ. تفسير موضوعى واژگانى. در اين گونه، مفسر يكى از واژه هاى قرآنى را به صورت موضوعى بررسى مى كند كه كاربردى متعدد در قرآن كريم دارد و معمولا در سياق هاى مختلف داراى معانى متفاوت است تا معناى دقيق آن واژه را كشف و معانى مختلف و كاربردهاى متنوع آن را معرفى كند.[14] شكل ساده و غير روشمند اين گونه تفسير موضوعى را در گذشته در كتاب هاى وجوه و نظائر مانند الاشباه والنظائر مقاتل (م. 150 ق.)، الوجوه والنظائر دامغانى (م. 478 ق.) و بصائر ذوى التمييز فيروزآبادى[15] (م. 817 ق.) مى توان مشاهده كرد. كتاب مفردات راغب اصفهانى (م. 425 ق.) نمونه غنى و كامل ترى از آثار كهن اين شيوه است.
در دوره معاصر نيز نمونه هايى كامل تر و روشمند از اين شيوه را در آثار وابسته به مكتب تفسير ادبى امين خولى مى توان مشاهده كرد[16] كه اغلب تحولاتى را در تفسير كلمات قرآن در پى داشته است؛ همچنين آثار مستقل و رساله هاى
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 360
دانشگاهى كه امروزه با عنوان معناشناسى يكى از واژه ها و مصطلحات قرآنى نگاشته مى شوند نمونه هايى روشمند از اين گونه تفسير موضوعى اند. ضرورت رويكرد به اين گونه تفسير موضوعى در روزگار ما و بهره گيرى از آن براى تفسير صحيح تر آيات قرآن و بازنگرى و نوانديشى در آراى مفسران كهن، انكارناپذيراند.
ب. تفسير موضوعى يك موضوع قرآنى. اين گونه از تفسير موضوعى خود به چند روش انجام مى گيرد. (=> ادامه مقاله)
ج. تفسير موضوعى سوره اى قرآن. اين گونه از تفسير موضوعى بر نظريه وحدت موضوعى سوره هاى قرآن مبتنى است. در اين نظريه براى هر سوره تنها يك موضوع اصلى و محورى ثابت مى شود و مفسر بايد با تدبر فراوان در محتواى يك سوره به كشف موضوع اصلى و اهداف و مقاصد آن سوره دست يابد. سپس همه آيات آن سوره را در ارتباط با موضوع اصلى و در جهت اهداف و مقاصد سوره تفسير كند.[17] معمولا در سوره هاى كوتاه و مكى قرآن كه يكباره نازل شده اند كشف موضوع اصلى چندان دشوار نيست؛ اما سوره هاى بلند مشتمل بر موضوعات متنوع به ويژه سوره هاى مدنى كشف موضوع اصلى سوره به تدبرى بيشتر نيازمند و گاه ممكن است نيازمند سال ها تدبر جدى مفسر باشد يا در برخى سوره ها مفسرى نتواند به موضوع واحدى در آن سوره دست يابد؛ گويا نخستين تفسير موضوعى از اين گونه، تفسير موضوعى سوره بقره به نام النباءُ العظيم از عبدالله درّاز است.[18] سيد قطب در فى ظلال القرآن و بنت الشاطى در التفسير البيانى با همين نگرش به تفسير پرداخته اند؛ همچنين آثار موضوعى تك سوره اى فراوانى نيز تأليف شده اند.[19]
از آثار قابل توجه در اين زمينه قبسٌ من نور القرآن الكريم از محمد على صابونى است كه به بيان اهداف و مقاصد سوره ها پرداخته و در سال 1405 قمرى انتشار يافته و اخيراً محمد غزالى كتاب نحو تفسير موضوعى لسور القرآن را در سال 1413 قمرى منتشر كرده[20] كه با عنوان گامى به سوى تفسير موضوعى سوره هاى قرآن كريم به فارسى نيز ترجمه شده است.
نظريه وحدت موضوعى سوره هاى قرآن به دليل توقيفى بودن نظم آيات درون سوره ها، امروزه مورد پذيرش بسيارى از مفسران و قرآن پژوهان است.
در تفسير موضوعى سوره اى مفسر همه آيات يك سوره را در ارتباط با موضوع محورى آن سوره مى بيند. بدين ترتيب اگر تفسير يك سوره از قرآن با محوريت بررسى موضوع آن سوره انجام گيرد تفسير موضوعى و در غير اين صورت تفسير
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 361
ترتيبى خواهد بود. اين نگرش به آيات يك سوره از يك سو زمينه دريافت معارفى نو از آيات قرآن را فراهم مى سازد و از ديگر سو نوآورى هايى در تفسير آيات را سبب مى شود.
از ميان اين سه گونه، دومين آن ها به تفسير موضوعى مشهورتر و بيشتر مورد توجه مفسران است. رواج عنوان «تفسير موضوعى» نيز ناظر به همين قسم بوده است، به گونه اى كه اگر بدون قيدى خاص به كار رود به آن انصراف دارد و هنگامى كه سخن از ضرورت تفسير موضوعى يا اهميت آن به ميان مى آيد نيز همين گونه دوم از تفسير موضوعى مراد است.
2. گونه دوم از سه گونه قبل كه مقصود اصلى از تفسير موضوعى است، خود دو قسم دارد و به عبارت دقيق تر به دو شيوه انجام مى گيرد و هر يك از دو تعريف پيشين ناظر به يكى از اين دو شيوه است: أ. آنكه مفسر يكايك مسائل و موضوعات مطرح شده در قرآن را بيرون آورد و سپس با استخراج و گردآورى آيات مربوط به هر موضوع، مجموعه آيات آن موضوع را بررسى كرده، نظر قرآن را درباره ابعاد گوناگون آن بيان كند.[21] به نظر معرفت اين گونه تفسير موضوعى پاى سخن قرآن نشستن و گوش فرا دادن به آن است تا قرآن خود براى ما سخن گفته، پيام خود را به ما برساند و نقش مفسر در اين قسم تنها ثبت پيام هاى دريافتى از قرآن است.[22]
ب. آنكه مفسر نيازهاى واقع در متن زندگى را بررسى كند و سپس پاسخ آن ها را از قرآن جويا شود و با اين باور كه قرآن همواره پاسخگوى نيازهاى روز بشر است، براى دريافت پاسخ قرآن، در آيات آن به تأمل و جست و جو بپردازد.[23]
شهيد صدر با اطلاق نام «تفسير توحيدى» بر تفسير موضوعى، در برابر تفسير تجزيه اى يا گسسته (ترتيبى)[24] همين تعريف را براى تفسير موضوعى ارائه داده، آن را به سخن اميرمؤمنان على(عليه السلام): «ذلك القرآنُ فَاسْتَنْطِقُوه» [25] گره مى زند و مقصود حديث را اين مى داند كه در مراجعه به قرآن بايد شرح و حل مشكلات خود را از آن بازجست.[26] وى تعبير «استنطاق» (به سخن درآوردن) قرآن را شيواترين بيان در تأييد تفسير موضوعى به معناى مذكور مى داند.[27]
3. تفسير موضوعى از جهت بهره گيرى از روايات بر دو قسم است: أ. مفسر در كنار آيات، از روايات نيز استفاده مى كند. اين روايات ممكن است صرفاً تفسيرى باشند يا اينكه براى جامعيت بحث و بيان ديدگاه جامع اسلام درباره موضوعى، افزون بر روايات تفسيرى از ديگر روايات دينى منقول از معصومان(عليهم السلام) نيز بهره گرفته شود.
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 362
ب. مفسر بحث خود را به دايره معارف قابل استنباط از آيات محدود كرده، ابداً از روايات بهره نمى گيرد. طرفداران روش تفسير ادبى معاصر با تأكيد بر ناكارآمدى تفسير ترتيبى وضرورت تفسير موضوعى به بى نيازى تفسير موضوعى از روايات معتقدند.[28]
4. تفسير موضوعى از منظرى ديگر مى تواند به يكى از دو روش زير انجام گيرد: أ. مفسر ابتدا مسئله يا موضوعى از موضوعات زندگى را مطرح كرده، براساس مبانى كلامى، فقهى، فلسفى، اجتماعى، سياسى و … آن را تحليل مى كند. سپس درصدد يافتن شواهدى از قرآن براى تأييد انديشه خود يا تطبيق آيه بر ديدگاه خود برمى آيد. ب. مفسر موضوع را انتخاب كرده، پيش از هرگونه پيش داورى و با كمترين پيش فرض هاى كلامى و فقهى و علمى به سراغ آيات قرآن مى آيد تا ديدگاه قرآن را درباره آن موضوع كشف كند.[29] عموم مفسران بر اتخاذ روش دوم تأكيد كرده، روش نخست را ناروا و مجالى براى تحميل رأى بر قرآن و گسترش تفسير به رأى مى شمارند كه مفسر در چنين شيوه اى در پى اثبات انديشه و باورهاى خود به كمك آيات قرآن است.
ويژگى هاى تفسير موضوعى:
براى تفسير موضوعى در مقايسه با تفسير ترتيبى ويژگى ها و امتيازاتى بيان شده كه اين امتيازات ناظر به دو قسم گونه دوم از تفسير موضوعى اند. شايان ذكر است كه برخى از موارد ذيل ناظر به تفاوت تفسير ترتيبى با هر دو شيوه گونه سوم است و برخى ناظر به يكى از اين دو شيوه است:
1. در تفسير ترتيبى مفسر در مقابل قرآن مى نشيند و به ترتيب سوره ها و آيات معارف آن را استنباط و دريافت مى كند؛ اما در تفسير موضوعى مفسر ابتدا به واقعيت زندگى خود مى نگرد و نيازهاى فكرى، اعتقادى، رفتارى، اجتماعى، اقتصادى و… را در جوانب مختلف زندگى احساس و سپس براى برآورده ساختن آن ها به قرآن مراجعه و با استنطاق از آن پاسخ آن ها را دريافت مى كند. در واقع در تفسير موضوعى مفسر دائماً ميان قرآن و واقعيت زندگى ارتباط و پيوندى محكم ديده، به آيات قرآن به عنوان مفسر و راهگشا و بيانگر نيازهاى زندگى خود نظر مى كند.
2. در تفسير ترتيبى مفسر به تحليل مفردات و جمله هاى آيات پرداخته، مدلول هاى آن ها را استخراج مى كند؛ اما در تفسير موضوعى مفسر افزون بر اين مى كوشد از مجموع مدلول هاى جزئىِ پراكنده در سوره ها و پيوند آن ها با يكديگر ديدگاه قرآن را درباره موضوعى خاص به دست آورد.
3. در تفسير ترتيبى مفسر معلومات تفسيرى فراوانى را ـ برحسب مقدار قرآنى كه به ترتيب تفسير مى كند ـ در حوزه هاى مختلف معرفتى و عملى به دست مى دهد، در حالى كه در تفسير
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 363
موضوعى يك انديشه را به مخاطب ارائه كرده، راه حل هاى گره گشايى را براى مشكلات واقعى ارائه مى دهد.[30]
4. انجام يك دوره كامل تفسير ترتيبى نيازمند صرف زمان درازى است كه اين توفيق براى دانشمندان انگشت شمارى دست داده است؛ اما اين زمان در تفسير موضوعى كوتاه شده و هر مفسرى به فراخور حال و فرصت خود به تفسير يك يا چند موضوع قرآنى مى پردازد.[31]
شايان گفتن است كه وجود اين امتيازها و تأكيد بر ضرورت تفسير موضوعى به معناى نبود پيوند ميان اين دو شيوه از تفسير و بى نيازى تفسير موضوعى از تفسير ترتيبى نيست. تفسير موضوعى به ميزان زيادى مبتنى بر تفسير ترتيبى است؛ به گونه اى كه بعضى تفسير ترتيبى را شرط لازم تفسير موضوعى دانسته، اين دو شيوه را دو مرحله متكامل در تفسير مى دانند.[32] افزون بر اين بايد توجه داشت كه رسالت عام قرآن تربيت وهدايت بشر در دو حوزه فرد و جامعه است و بهترين و نزديك ترين راه و نقطه آغاز تحقق اين رسالت، و هدايت آحاد جامعه قرائت ترتيبى آيات توأم با تدبر در آن هاست و براى حصول تدبر در قرآن نيازمند تفسير ترتيبى هستيم.
خاستگاه تفسير موضوعى:
عنوان تفسير موضوعى از مصطلحات نوپديد دوره معاصر و عصر بازگشت به قرآن و بيش از هر چيز وامدار تحولات فكرى و فرهنگى بنيادين در قرن چهاردهم است[33] كه برخى مفسران و مصلحان دينى بر ضرورت آن تأكيد ورزيده اند. اين شيوه تفسير هنوز گام هاى آغازين خود را برمى دارد و تا رسيدن به بلوغ و پختگى فاصله زيادى دارد. علل گرايش به تفسير موضوعى در دوره معاصر را در عوامل ذيل مى توان جست و جو كرد:
1. مشاهده انحطاط و عقب ماندگى مسلمانان و جوامع اسلامى و در مقابل، رشد تمدنى غرب. مصلحان دينى راز اين انحطاط را در جدايى از آموزه هاى قرآن نهفته ديدند و اين، ضرورت بازگشت به قرآن را ايجاب مى كرد.[34] از سوى ديگر ناكارآمدى تفسير ترتيبى به شيوه سنتى در استنباطات روشمند و تفسير صحيح تر قرآن كريم[35] و نيز پاسخگويى به نيازهاى فكرى و گرايشى مسلمانان روش ديگرى در تفسير را اقتضا مى كرد تا مفسر بتواند پاسخگوى مسائل و معضلات جهان اسلام باشد.[36]
2. پيدايش مكاتب فكرى و گرايش هاى فرهنگى، سياسى و اجتماعى در غرب و طرح
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 364
پرسش هاى جديد در عرصه زندگى انسان متجدد و هجوم شبهات به حريم و ساحت قرآن و مسائل مختلف اسلامى به ويژه در حوزه هاى اجتماعى، حقوق بشر، زن، حكومت و سياست و جز اين ها ضرورت رويكردى جديد را براى عرضه پرسش هاى فكرى و گره هاى موجود در زندگى بر قرآن و دريافت پاسخ قرآن در قالب نظريه و نظام و مكتب و به صورت مجموعه اى منسجم ايجاب مى كرد؛ همچنين ضرورت داشت در مقابل تحريف آموزه هاى قرآن و شبهه افكنى و تشكيك در كارآمدى آن، ديدگاه صحيح قرآن را تبيين كرده، از كيان آن دفاع كنند.[37]
3. غنى ترين قالب براى شناساندن پيام هاى قرآن و آموزه هاى اسلام به جهان در نظر دانشمندان مسلمان استفاده از شيوه تفسير موضوعى مى نمود.
4. برخى گرايش هاى انحرافى در تفسير مانند افراط در گرايش تفسير علمى و تأويل و باطنگرايى در تفسير قرآن موجب شد بعضى دانشمندان تفسير موضوعى را به ويژه در حوزه مفهوم شناسى واژه هاى قرآن راهى مطمئن براى دستيابى به دلالت هاى صحيح و دريافت مفاهيم عصر نزولى الفاظ دانسته، بر آن تأكيد كنند.[38]
بدين ترتيب در حدود نيمه قرن چهاردهم موج گسترده اى از رويكرد به تفسير موضوعى برخاست و به سرعت روبه گسترش نهاد.[39]
پيشينه:
ريشه هاى تفسير موضوعى در تفسير شيخ محمد عبده نشان داده شده است.[40] پس از وى از پيشگامان تفسير موضوعى در دوره معاصر در مغرب اسلامى يكى شيخ محمود شلتوت و از جمله آثار وى القرآن والقتال و القرآن والمرأةاند. رويكرد وى در اين دو كتاب اغلب معرفى ديدگاه اسلام درباره جنگ و زن و دفاع از آن در برابر شبهات غرب است.
همزمان با وى امين خولى در طرح تفسير ادبى اش بر ناكارآمدى تفسير ترتيبى و ضرورت تفسير موضوعى قرآن براى درك صحيح تر و جامع تر معارف قرآن تأكيد كرد و پيرو آن خود وى و شاگردانش آثار تفسيرى خود را به روش ادبى ـ موضوعى عرضه كردند. از امين خولى تعدادى اثر كم حجم با عنوان عام من هدى القرآن به نام هاى فى رمضان، فى اموالهم و القاده… الرسل منتشر شد.
از آثار شاگردانش نيز كه به روش موضوعى و روشمند نگاشته شده اند اين آثار قابل توجه اند: دراسات قرآنية يوم الدين والحساب از شكرى محمد عيّاد، الفن القصصى، القرآن والثورة الثقافيه، القرآن والدوله، القرآن ومشكلات
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 365
حياتنا المعاصره از محمد احمد خلف الله. وى در كتاب اخير پس از معرفى مبانى خود در تفسير موضوعى به بيان ديدگاه قرآن درباره 8 مسئله مهم و مبتلا به در جامعه مصر پرداخته است، با عناوين: «التغييرات الجذريه»، «الحريات»، «الديمقراطيه»، «المسؤليه»، «المضامين الاشتراكيه»، «التعايش السلمى»، «زواج مختلفى الاديان» و «العلاقة الزوجيه» كه تأثير دستاوردهاى علمى غرب بر روش و نتايج تفسير وى انكارپذير نيست.
اثر ديگر القرآن وقضايا الانسان از بنت الشاطى است كه باز به همان شيوه، ديدگاه قرآن را درباره بعضى از مسائل مربوط به انسان به روش موضوعى بيان كرده است.
رويكرد اين گروه از مفسران به تفسير موضوعى اتكاى صِرف به آيات شريفه و پرهيز از روايات به ويژه روايات تفسيرى بوده است. از ديگر آثار قابل توجه مشاهدالقيامه سيد قطب، دستور الاخلاق فى القرآن الكريم از محمد عبدالله درّاز و آثارى از محمد عزت دروزه و يوسف قرضاوى است.
همزمان در شرق جهان اسلام نيز آثارى برجسته در تفسير موضوعى پديد آمدند. پيشگام تفسير موضوعى در شرق را بايد علامه طباطبايى معرفى كرد. وى در لابه لاى تفسير الميزان، به مناسبت، موضوعات فراوانى را با نگاه ادبى ـ قرآنى به صورت تفسير موضوعى به بحث گذاشته است.[41] از قبيل توحيد الله[42]، الامامه[43]، حياة المرأة فى الامم غير متمدنه[44]، كلامٌ فى معنى السكينه[45]، كلامٌ فى الشفاعه[46]؛ نيز شاگرد وى شهيد مطهرى با تدوين آثارى چون آشنايى با قرآن، انسان در قرآن، فطرت، مسأله حجاب، خاتميت، جامعه و تاريخ، حقوق زن در اسلام و جز اين ها از پيشتازان در تفسير موضوعى به شمار مى آيد. باد و باران بازرگان و المدرسة القرآنيه شهيد صدر نيز از ديگر تفاسير موضوعى پيشتازند. شهيد صدر كه متعلق به مدرسه نجف اشرف است در دو درس نخست كتابش درباره ضرورت و اهميت تفسير موضوعى و برترى آن بر تفسير ترتيبى سخن گفته و در ادامه درباره سنت هاى تاريخ در قرآن بحث كرده است.[47]
تفسير موضوعى ديگرى نيز از ابوالاعلى مودودى مصلح هندى است با عنوان المصطلحات الاربعة فى القرآن. مودودى در اين اثر درباره 4 اصطلاح قرآنى اله، رب، دين و عبادت بحث كرده است كه به نظر وى دعوت قرآن بر محور آن ها مى گردد.[48]
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 366
در ايران پس از انقلاب اسلامى مباحث و آثار تفسير موضوعى گسترش فراوانى يافت و مجموعه هاى تفسير موضوعى متنوعى مشتمل بر مباحث متعدد پديد آمدند. به طور طبيعى اقتضاى تفسير موضوعى آن است كه آيات متعلق به هر موضوع جداگانه مورد تفسير قرار گيرند، بنابراين نبايد انتظار داشت كه يك تفسير موضوعى جامع و كامل و مشتمل بر همه موضوعات قرآنى تدوين گردد؛ اما در مجموعه هاى تفسيرى مذكور در مورد چندين موضوع همسو و گاه غير همسو به صورت مستقل تفسير موضوعى انجام گرفته و با در كنار هم قرار گرفتن اين موضوعات مجموعه اى از معارف قرآنى عرضه شده است. از اين مجموعه ها با تسامح مى توان با عنوان تفسير موضوعى جامع يا فراگير[49] ياد كرد. بعضى از مشهورترين اين آثار عبارت اند از:
1. منشور جاويد اثر آية الله سبحانى كه در 12 جلد انتشار يافته است. مؤلف از تفسير خود به عنوان نخستين تفسير موضوعى به زبان فارسى ياد كرده است كه مراد از آن نخستين تفسير موضوعى جامع است و گرنه چنان كه ياد شد پيش از آن تك نگاشته هاى موضوعى متعددى تدوين شده اند. سبحانى حدود 8 سال پيش از تأليف منشور جاويد (تأليف در سال 1359 شمسى / 1393 قمرى) به تأليف تفسير موضوعى ديگرى با عنوان مفاهيم القرآن دست زده بود كه اين تفسير را نيز نخستين تفسير موضوعى به زبان عربى خوانده است.[50] اين دو تفسير از نظر موضوعات بعضاً تفاوت ها و جابه جايى هايى با يكديگر دارند. دو جلد نخست مفاهيم القرآن به قلم جعفر الهادى و بقيه به قلم مؤلف است.[51]
2. تفسير موضوعى قرآن كريم از آية الله جوادى آملى در 17 جلد با موضوعات فراوانى درباره مبدأ، معاد، وحى و نبوت، معرفت شناسى، سيره پيامبران و اخلاق. ايشان افزون بر اين اثر جامع، موضوعات زياد ديگرى را در قالب اثر مستقل تفسير كرده و ديدگاه قرآن را درباره آن موضوعات بيان داشته است. اين موضوعات عمدتاً از مسائل مستحدث و مبتلا به و مطرح در جامعه معاصرند؛ مانند حقوق بشر و زن.
3. معارف قرآن از آية الله مصباح. ايشان با ارائه طرحى متفاوت، معارف قرآن را در قالب نظامى منسجم و مترتب بر يكديگر و بر اساس الله محورى در 10 محور عرضه داشته است[52]: خداشناسى، جهان شناسى، انسان شناسى، راه شناسى، راهنماشناسى، قرآن شناسى، اخلاق، برنامه هاى عبادى، احكام فردى و احكام اجتماعى.[53]
4. پيام قرآن از آية الله مكارم و همكاران.
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 367
مؤلف پس از اتمام تفسير ترتيبى نمونه در سال 1366 شمسى دست به كار تأليف تفسير موضوعى پيام قرآن شد. اين تفسير در 10 مجلد مشتمل بر موضوعات فراوان عقايدى و معارفى و اخلاقى و دو جلد ديگر در موضوع اخلاق در قرآن منتشر شده است. مؤلف در مقدمه تفسير بااشاره به دو نوع تفسير موضوعى كه در يكى از روايات نيز بهره گرفته مى شود و در ديگرى مفسر به بررسى موضوع فقط در محدوده آيات مى پردازد تفسير خود را از نوع دوم معرفى كرده است.[54] از ويژگى هاى اين تفسير گروهى بودن آن است.
5. دائرة المعارف قرآن كريم. اين اثر را بايد جامع ترين تفسير موضوعى انتشار يافته قرآن به شمار آورد. البته تفاوت ميان تأليفات دائرة المعارفى با تفاسير موضوعى روشن است. در يك دائرة المعارف قرآنى، با توجه به رسالت دائرة المعارف ها كار مفسر به توصيف و گزارش معارف موجود در قرآن و نيز گزارش آراى مفسران درباره موضوعى خاص محدود مى شود. كار تدوين آن به صورت گروهى با همكارى جمعى از محققان حوزه علميه قم از سال 1375 شمسى آغاز شده و تاكنون 7 جلد آن از سوى مركز فرهنگ و معارف قرآن كريم منتشر شده است. براى اين دائرة المعارف حدود 3000 موضوع (مدخل) تعريف شده تا آيات مربوط به هر موضوع گردآورى شده و به صورت موضوعى در قالب مقاله اى مستقل تدوين گردد. البته بخشى از اين موضوعات به مباحث علوم قرآنى و شأن نزول ها اختصاص يافته است. پيش بينى مى شود شمار مجلدات اين دائرة المعارف به حدود 30 جلد برسد.
به جز تفاسير موضوعى ياد شده معجم هاى موضوعى متعددى با هدف تسهيل دسترسى به آيات هم موضوع و يارى رساندن به نگارندگان تفسير موضوعى از سوى محققان تدوين شده اند. از جمله اين معاجم، تفصيل الآيات از ژول بوم، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكريم از محمد فؤاد عبدالباقى، المدخل الى التفسير الموضوعى للقرآن الكريم اثر سيد محمد باقر ابطحى، فرهنگ موضوعى قرآن از محمود راميار، فرهنگ موضوعى قرآن مجيد از كامران فانى و بهاءالدين خرمشاهى و فروغ بى پايان از عبدالمجيد معاديخواه است.
نمونه كامل ترى از فرهنگ هاى موضوعى آيات، فرهنگ قرآن اثر اكبر هاشمى رفسنجانى با همكارى محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن كريم است. ويژگى اين فرهنگ موضوعى، جامعيت و گستردگى موضوعات معرفى شده، ذكر متن آيات شريفه، استخراج و دسته بندى موضوعات با تكيه بر تفاسير معتبر و گروهى بودن تدوين آن است. تاكنون 23 جلد فرهنگ قرآن از سوى مركز فرهنگ و معارف قرآن منتشر شده
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 368
است و تعداد مجلدات آن به 33 جلد خواهد رسيد. افزون بر اين فهرست هايى موضوعى براى تفاسير نيز با هدف تسهيل مراجعه محققان به تفاسير و دستيابى آسان به موضوعات مورد بحث در تفاسير ترتيبى تدوين شده اند كه از جامع ترين آن ها فرهنگ موضوعى تفاسير است كه بر اساس 20 دوره تفسير قرآن توسط محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن تنظيم و منتشر شده است. از ديگر فهرست هاى مشابه راهنماى موضوعى الميزان، دليل الميزان و فهرست موضوعى تفسير نمونهاند كه به معرفى موضوعات مورد بحث در دو تفسير الميزان علامه طباطبايى و تفسير نمونه مكارم شيرازى اختصاص دارند.
از ميان تفاسير معرفى شده، در القرآن و مشكلات حياتنا المعاصره خلف الله و بعضى آثار شهيد مطهرى و شهيد صدر و جوادى آملى، مفسر در پى حل مشكلى از مشكلات اجتماعى است؛ يعنى روشى كه شهيد صدر در تفسير موضوعى بر آن تأكيد مى كند؛ ولى در ساير آثار، مفسر با استخراج موضوع از خود قرآن و بررسى و تفسير آيات مرتبط با آن، عمدتاً درصدد عرضه معارف قرآن و بيان ديدگاه قرآن در موضوعات معرفتى برآمده است. با اين وصف هرچه تفسير موضوعى به پيش رفته رويكرد روش نخست در تفسير موضوعى گسترش يافته است.
با اينكه پيشينه تفسير موضوعى به دوره معاصر بازمى گردد، بعضى مفسران تلاش كرده اند ريشه هاى اين شيوه تفسير را در تفاسير كهن نشان دهند؛ بعضى نقطه آغاز آن را در خود قرآن ديده اند؛ آنجا كه خداى متعالى آيات محكم را ام الكتاب و مرجع تفسير آيات متشابه معرفى كرده است[55]؛ همچنين با معرفى نمونه هايى از تفسير قرآن به قرآن منقول از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بنيادهاى تفسير موضوعى را در تفسير رسول خدا نشان داده اند.[56] البته تفسير موضوعى با تفسير قرآن به قرآن هم از نظر روش و هم از نظر هدف متفاوت است[57]، به علاوه اينكه تفسير قرآن به قرآن هم با تفسير موضوعى جمع مى شود و هم با تفسير ترتيبى، چنان كه ارجاع آيات متشابه به آيات محكم كه در آيه 7 آل عمران/3 آمده نيز با هر دو گونه تفسير سازگارى دارد.
بعضى نويسندگان نيز آثار تفسيرىِ ناظر به بخشى از معارف قرآن همچون تفاسير آيات الاحكام، غريب القرآن ها، كتب وجوه و نظائر، قصص قرآن، و نيز بعضى مباحث علوم قرآنى چون آثار تأليف شده در موضوع ناسخ و منسوخ، آيات متشابه[58]، قرائات قرآن و آثارى كه درباره
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 369
نزول آيات در شأن اهل بيت(عليهم السلام)، نگاشته شده[59] را گونه هايى از تفسير موضوعى به شمار آورده اند؛ همچنين آثارى چون مفردات راغب، مجاز القرآن ابوعبيده و التبيان فى اقسام القرآن ابن قيم[60] را از تفاسير موضوعى به شمار آورده اند كه اين نامگذارى با توسعه در تعريف تفسير موضوعى و با مسامحه پذيرفته است؛ اما اين آثار با مصطلح معاصر تفسير موضوعى بيگانه است.
از ميان آثار گذشته نزديك ترين آثار به تفسير موضوعى، مطابق تعريف نخست از تفسير موضوعى كه صِرف گردآورى آيات يك موضوع و توضيح معارف آن هاست آيات الاحكام هاى شيعى اند. برخلاف تفاسير آيات الاحكام اهل سنت كه به صورت ترتيبى آيات الاحكام قرآن را از سوره فاتحة الكتاب تا آخرين سوره تفسير كرده اند، در آيات الاحكام هاى شيعى آيات مرتبط با هر موضوع در كنار هم تفسير شده اند. از نخستين كتاب آيات الاحكام تأليف محمد بن سائب كلبى شيعى (م. 146 ق.) ـ كه بر اثر مفقود بودن، شيوه آن نامعلوم است ـ كه بگذريم نخستين اثر موجود در اين موضوع فقه القرآن راوندى (م. 573 ق.) و مشهورترين اثر كنزالعرفان فى فقه القرآن فاضل مقداد (م. 826 ق.) و زبدة البيان مقدس اردبيلى (م. 993 ق.)اند كه هر سه اثر آيات مربوط به هر موضوع فقهى را در باب مستقلى تفسير كرده اند؛ همچنين آثارى كه در موضوعاتى با محوريت اهل بيت(عليهم السلام) تأليف شده اند؛ همچون كتاب ما نزل من القرآن فى على از حسين بن حكم مسلم حبرى كوفى (م. 268 ق.) كه از آن به تفسير حبرى نيز ياد مى شود[61] و ما نزل من القرآن فى على از هارون بن عمر بن عبدالعزيز مجاشعى از اصحاب امام رضا(عليه السلام) و امامة اميرالمؤمنين فى القرآن از محمد بن محمد بن نعمان مشهور به شيخ مفيد (م. 413 ق.)[62] به معناى دقيق كلمه تفسير موضوعى اند، با اين حال بعضى محققان، علامه مجلسى را نخستين مفسرى دانسته اند كه اجمالا به شيوه تفسير موضوعى به مفهوم امروزيش توجه داشته است. ايشان در بحارالانوار در آغاز هر باب و موضوع، آيات ناظر به آن موضوع را گرد آورده و به تفسير اجمالى آن ها پرداخته است.[63] معرفت تفسير موضوعى مجلسى را دقيق ترين و جامع ترين دسته بندى آيات قرآن در باب معارف گوناگون اسلامى دانسته كه تاكنون بى نظير است.[64]
درباره تفسير موضوعى و بيان مسائل و مباحث نظرى پيرامونى آن نيز آثارى تدوين شده اند كه به جز مقدمات تفاسير موضوعى بعضى از آن ها عبارت اند از:
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 370
1. المدرسة القرآنيه از شهيد صدر. سلسله دروس اين كتاب در سال 1399 قمرى ارائه شده اند. اين اثر با عنوان التفسير الموضوعى والفلسفة الاجتماعية فى المدرسة القرآنيه نيز منتشر شده است.
2. التفسير الموضوعى للقرآن، (چ. 1980 م.) از احمد السيد الكومى.[65]
3. البداية فى التفسير الموضوعى (چ. 1984 م.) اثر عبدالحى الفرماوى.
4. المدخل الى التفسير الموضوعى (چ. 1986 م.) از عبدالستار فتح الله السعيد.
5. دراسات فى التفسير الموضوعى (چ. 1986 م.) اثر احمد العمرى.
6. دراسات فى التفسير الموضوعى (چ. 1428 ق.) از زاهربن عواض الالمعى.
7. مباحث فى التفسير الموضوعى (چ. 1989 م.) اثر مصطفى مسلم.
8. التفسير الموضوعى للقرآن فى كفتى الميزان (چ. 1991 م.) از عبدالجليل عبدالرحيم.[66]
9. روش شناسى تفاسير موضوعى (چ. 1372 ش.) اثر سيد هدايت جليلى.
10. التفسير الموضوعى بين النظرية والتطبيق (چ. 1418 ق.) اثر عبدالفتاح الخالدى.
11. مبانى و سير تاريخى تفسير موضوعى (چ.1382ش.) از بهروز يدالله پور.
12. روش تحقيق موضوعى در قرآن كريم (چ. 1385 ش.) اثر لسانى فشاركى و مرادى زنجانى.
13. محاضرات فى التفسير الموضوعى (چ. 1428 ق.) از عباس عوض الله.
ضرورت تفسير موضوعى:
همه آنان كه از تفسير موضوعى سخن به ميان آورده اند بر اهميت و ضرورت آن تأكيد كرده و وجوه فراوانى در اين باره و درباره فوايد اين تفسير بيان كرده اند[67]؛ خالدى در بيش از 16 محور اهميت و فوايد تفسير موضوعى را بيان داشته است.[68] به نظر شهيد صدر در عصر حاضر مسلمانان نيازمند استخراج و تنظيم نظر اسلام درباره همه رشته ها و شاخه هاى معرفت انسانى اند، تا در مواجهه با ديدگاه هاى فراوانى كه دانشمندان مغرب زمين در زمينه هاى مختلف عرضه مى كنند، از ديدگاه اسلام باخبر بوده، از آن دفاع كنند؛ همچنين نيازمند آن اند كه ديدگاه و حكم اسلام را درباره موضوعات جديد و تجاربى بدانند كه بشر در زندگى به آن ها رسيده است و تفسير موضوعى تنها راهى است كه ما را قادر مى سازد در برابر موضوعات گوناگون زندگى بشر به نظريه هاى اساسى اسلام و قرآن دست
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 371
يابيم.[69] به نظر شهيد صدر روش موضوعى در تفسير براى نوآورى و تطور مناسب است و دائماً از تجربيات بشرى ارتزاق و از معلومات هر قرن تغذيه و خود را روز به روز غنى تر كرده، ما را به حصول نظريات اساسى و استنباط قوانين كلى موفق مى گرداند.[70] وى با اشاره به اينكه تفسير ترتيبى هرگز از فهم مدلول الفاظ و آيات قرآن فراتر نرفته و در تاريخ خود در بسط و گسترش انديشه هاى اساسى اسلام درباره موضوعات و زمينه هاى مختلف زندگى بشرى چندان موفق نبوده است[71]، غنا و تعميق دانش فقه را مرهون نگاه موضوعى فقها به اين دانش مى داند.
شهيد صدر با مقايسه ميان تفسير ترتيبى و فقه، رشد و تعميق و گسترش فقه و ركود نسبى تفسير را مرهون رويكرد موضوعى به احاديث فقهى و عدم اين رويكرد به تفسير مى داند. وى معتقد است كه فقه در آغاز به تفسير احاديث پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) و اهل بيت(عليهم السلام) محدود بود و به تدريج فقها به دسته بندى روايات بر حسب موضوعات روى آورده، به استخراج حكم شرعى از آن ها پرداختند. شيوه معهود فقها در مباحث فقهى چنين بود كه با نظر به شئون مختلف زندگى و واقعيات اجتماعى نيازها را از واقعيات خارجى گرفته و با عرضه آن ها بر شريعت به استنباط احكام آن ها پرداختند. همين روش روز به روز موجب شكوفايى و تكامل علم فقه شد. حال به كارگيرى همين روش در مواجهه با قرآن مفسر را در حصول نظريات اساسى و استنباط قوانين كلى براى پاسخگويى به نيازهاى متنوع، گسترده و پيچيده روزگار ما مدد خواهد رساند.[72]
به نظر آية الله مصباح در برابر نظام هاى فكرى باطل هرگز نمى توان با تكيه بر تفسير ترتيبى و بيان مطالب پراكنده، نظام فكرى منسجمى ارائه كرد. از آنجا كه همه مكتب هاى انحرافى كوشيده اند تا با ارتباط ميان يك سلسله مسائل يك كل منظم و هماهنگ به وجود آورند و انديشه هاى باطل خود را منسجم معرفى كنند بايد معارف قرآن را به صورت سيستماتيك و منظم عرضه كرد، بنابراين ناگزير بايد معارف قرآن را دسته بندى كرد تا از يك سو آموزش آن براى فراگيران آسان و از سوى ديگر در برابر ساير نظام هاى فكرى قابل عرضه باشد.[73] آية الله سبحانى با تأكيد بر ضرورت رويكرد به تفسير موضوعى و پرهيز از تكرار تفسير ترتيبى، تفسير موضوعى را مجالى براى گشوده شدن آفاق عظيمى در علوم و معارف قرآن دانسته[74] كه هيچ گاه اين معارف از تفسير ترتيبى حاصل نمى شوند.
مبانى تفسير موضوعى:
تفسير
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 372
موضوعى نيز مانند ساير دانش ها داراى مبانى و پيش فرض هاى خاص خود است. بعضى محققان براى تفسير موضوعى مبانى اى معرفى كرده اند كه در واقع ناظر به اصل تفسير قرآن اعم از موضوعى و ترتيبى اند؛ همچون توانمندى زبان قرآن در القاى استنباط هاى علمى، حق بودن گزاره هاى قرآن، سازگارى و همسخنى ميان آيات قرآن و سازگارى آيات قرآن با واقعيات عينى خارج از متن قرآن، جامعيت و كارآمدى قرآن و ذووجوه بودن آيات قرآن[75]، با اين حال ممكن است ابعادى از اين پيش فرض ها و مبانى فقط در تفسير موضوعى مورد توجه بوده يا آنكه در تفسير موضوعى از اهميت ويژه اى برخوردار باشند؛ براى مثال ذووجوه بودن آيات قرآن در تفسير موضوعى از اين جهت قابل توجه است كه ممكن است آيه اى از قرآن در تفسير ترتيبى و در سياق آيات يك سوره حامل پيامى باشد؛ اما همين آيه با خارج شدن از سياق و انضمام آن به آيه اى ديگر حامل معنايى ديگر گردد. افزون بر مبانى ناظر به اصل تفسير موضوعى بعضى از موضوعات از قبيل موضوعات ناظر به احكام تشريعى قرآن نيز ممكن است نيازمند مبانى خاصى باشند[76]؛ اما بايد توجه داشت كه لازم نيست اين مبانى نيز مختص به تفسير موضوعى باشند، بلكه با وجود اشتراك اين مبانى ميان تفسير موضوعى و ترتيبى و ناظر بودن آن ها به استنباط احكام شرعى از قرآن، در تفسير موضوعى به طور ويژه بايد بر اين مبانى تأكيد شود. خلف الله در مقدمه القرآن و مشكلات حياتنا المعاصر به اين مبانى اشاره كرده است: اصل در اشيا اباحه است و تحريم تنها از طريق نص ثابت مى شود، حلال و حرام گرداندن افعال و اعمال آدمى دو حق از حقوق الهى اند، احكام اجتهادى كه نص صريحى درباره آن ها وارد نشده با تغيير زمان و مكان تغيير مى كنند، مصالح عمومى در صورت تضاد و تعارض با نص، بر نص مقدم اند و قضايايى از اين قبيل كه اصل اين مبانى يا حدود آن مى توانند قابل گفت و گو باشند[77]؛ براى مثال قضيه اخير كه مصالح عمومى را مقدم بر نص معرفى مى كند پذيرفته نيست، زيرا اگر حكيمانه بودن نص پذيرفته شود در اين صورت يا هرگز مصالح عمومى با نص تعارض پيدا نمى كنند يا اگر تعارضى پيدا شود بايد در تشخيص مصالح عمومى تجديد نظر شود.
منابع
اتجاهات التجديد، محمد ابراهيم شريف، القاهرة، دارالتراث، 1402 ق؛ پيام قرآن، مكارم شيرازى و ديگران، قم، مدرسه امام على بن ابى طالب(عليه السلام)، 1374 ش؛ التفسير البيانى، بنت الشاطى، القاهرة، دارالمعارف؛ تفسير موضوعى، سيد هدايت جليلى، قم، بوستان كتاب، 1387 ش؛ التفسير الموضوعى بين النظرية والتطبيق، صلاح عبدالفلاح الخالدى، اردن، دارالنفائس، 1418 ق؛
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 373
تفسير و مفسران، معرفت، قم، التمهيد، 1373 ش؛ التفسير والمفسرون، الذهبى، قاهرة، دارالكتب الحديثة، 1396 ق؛ دائرة المعارف الاسلاميه، ترجمه: شنتاوى و ديگران، بيروت، دارالمعرفة، 1933 م؛ دراسات فى التفسير الموضوعى للقصص القرآنى، احمد جمال العمرى، قاهرة، مطبعة المدنى، 1406 ق؛ روش موضوعى در تفسير قرآن كريم (پايان نامه)، رضا على عزيزى، دانشگاه رضوى، 1382 ش؛ قرآن شناخت (دوفصلنامه)، قم، مؤسسه امام خمينى(قدس سره)؛ القرآن و مشكلات حياتنا المعاصره، محمد احمد خلف الله، بيروت، المؤسسة العربية، 1982 م؛ مباحث فى التفسير الموضوعى، مصطفى مسلم، دمشق، دارالقلم، 1410 ق؛ مبانى و سير تاريخى تفسير موضوعى قرآن، بهروز يدالله پور، قم، دارالعلم، 1383 ش؛ المدخل الى التفسير الموضوعى، عبدالستار فتح الله سعيد، قاهرة، دارالتوزيع والنشر الاسلامية، 1411 ق؛ المدرسة القرآنيه، محمد باقر الصدر، به كوشش لجنة التحقيق، مركز الابحاث والدراسات، 1421 ق؛ المصطلحات الاربعة فى القرآن، ابوعلى المودودى، بيان؛ معارف قرآن، محمد تقى مصباح، قم، در راه حق، 1373 ش؛ منشور جاويد (تفسير موضوعى)، سبحانى، قم، مؤسسه امام صادق(عليه السلام)؛ الميزان، الطباطبايى (م. 1402 ق.)، بيروت، اعلمى، 1393 ق؛ نحو تفسير موضوعى لسور القرآن، محمد الغزالى، قاهرة، دارالشروق، 1413 ق؛ نهج البلاغه، صبحى صالح، تهران، دارالاسوة، 1415 ق؛ وجوه القرآن، اسماعيل بن احمد الحيرى (م. 431 ق.)، به كوشش نجف عرشى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1422 ق؛ يوم الدين والحساب (دراسات قرآنيه)، شكرى محمد عياد، 1980 م.

پی نوشت‌ها

[1]. المدرسة القرآنيه، ص 23؛ مباحث فى التفسير الموضوعى، ص 15 – 16.
[2]. المدرسة القرآنيه، ص 19 ـ 25.
[3]. اتجاهات التجديد، ص 68.
[4]. التفسير الموضوعى، ص 27 – 28.
[5]. مباحث فى التفسير الموضوعى، ص 16.
[6]. نك: منشور جاويد، ج 1، ص 23؛ پيام قرآن، ج 1، ص 21.
[7]. المدرسة القرآنيه، ص 35 – 36؛ قرآن شناخت، ش 4، ص 113، «تفسير موضوعى قرآن از منظر استاد مصباح».
[8]. المدخل الى التفسير الموضوعى، ص 20 – 21.
[9]. المدرسة القرآنيه، ص 23 – 24، 29؛ علوم القرآن، حكيم، ص 345.
[10]. المدرسة القرآنيه، ص 29 – 32، 35 – 36.
[11]. نك: مباحث فى التفسير الموضوعى، ص 16؛ نيز نك: روش موضوعى در تفسير قرآن كريم، ص 8 – 29.
[12]. نك: المدرسة القرآنيه، ص 20 – 23.
[13]. قرآن شناخت، ش 4، ص 126 – 127، «تفسير موضوعى از منظر استاد مصباح».
[14]. نك: التفسير الموضوعى بين النظرية والتطبيق، ص 52 – 54.
[15]. براى آگاهى از كتاب هاى وجوه و نظائر نك: وجوه القرآن، ص 35 – 39، «مقدمه».
[16]. براى نمونه نك: يوم الدين والحساب، ص 27 – 75؛ نيز نك: التفسير البيانى، ص 13 – 192.
[17]. مباحث فى التفسير الموضوعى، ص 28 – 29؛ التفسير الموضوعى بين النظرية والتطبيق، ص 29، 52 – 57.
[18]. نك: نحو تفسير موضوعى لسور القرآن، ص 5.
[19]. نك: التفسير الموضوعى بين النظرية والتطبيق، ص 58 – 59.
[20]. نحو تفسير موضوعى لسور القرآن، ص 5 – 6.
[21]. تفسير و مفسران، ج 2، ص 527.
[22]. همان.
[23]. همان.
[24]. المدرسة القرآنيه، ص 20، 23.
[25]. نهج البلاغه، خطبه 158.
[26]. المدرسة القرآنيه، ص 30.
[27]. المدرسة القرآنيه، ص 30.
[28]. يوم الدين والحساب، ص 8 ، 11 – 14.
[29]. پيام قرآن، ج 1، ص 29 – 30.
[30]. التفسير الموضوعى، ص 42 – 43.
[31]. المدرسة القرآنيه، ص 45 – 47.
[32]. نك: همان، 39 – 42، ص 44 – 45؛ تفسير موضوعى، ص 54 – 57.
[33]. التفسير الموضوعى، ص 29.
[34]. تفسير موضوعى، ص 30.
[35]. نك: دايرة المعارف الاسلاميه، ج 5، ص 367 ـ 368، «التفسير».
[36]. تفسير موضوعى، ص 30 – 31؛ المدخل الى التفسير الموضوعى، ص 36.
[37]. تفسير موضوعى، ص 31 – 35؛ قرآن شناخت، ش 4، ص 119 – 121، «تفسير موضوعى قرآن از منظر استاد مصباح».
[38]. دايرة المعارف الاسلاميه، ج 5، ص 367؛ التفسير البيانى، ج 1، ص 10 – 11.
[39]. نك: مباحث فى التفسير الموضوعى، ص 17.
[40]. نك: دراسات فى التفسير الموضوعى، ص 56 – 57.
[41]. براى نمونه نك: الميزان، ج 1، ص 157 – 186، 270-276؛ج2،ص260-278؛ج6، ص86-104.
[42]. الميزان، ج 6، ص 86 – 91.
[43]. الميزان، ج 1، ص 270 – 276.
[44]. الميزان، ج 2، ص 261 – 278.
[45]. الميزان، ج 2، ص 289 – 296.
[46]. الميزان، ج 1، ص 157 – 186.
[47]. نك: المدرسة القرآنيه، ص 20 – 43.
[48]. المصطلحات الاربع فى القرآن، ص 5.
[49]. نك: تفسير و مفسران، ج 2، ص 531.
[50]. نك: منشور جاويد، ج 1، ص 24.
[51]. نك: تفسير و مفسران، ج 2، ص 532 – 533.
[52]. نك: معارف قرآن، ص 14 – 16.
[53]. نك: قرآن شناخت، ش 4، ص 130 – 142، «تفسير موضوعى قرآن از منظر استاد مصباح».
[54]. پيام قرآن، ج 1، ص 29 – 30.
[55]. نك: پيام قرآن، ج 1، ص 23؛ المدخل الى التفسير الموضوعى، ص 28 – 29.
[56]. نك: پيام قرآن، ج 1، ص 23؛ مباحث فى التفسير الموضوعى، ص 17؛ المدخل الى التفسير الموضوعى، ص 28 ـ 29.
[57]. تفسير موضوعى، ص 90 – 92.
[58]. نك: مباحث فى التفسير الموضوعى، ص 19 – 21؛ التفسير الموضوعى بين النظرية والتطبيق، ص 34 – 36.
[59]. نك: مبانى و سير تاريخى تفسير موضوعى قرآن، ص 69 – 77.
[60]. التفسير والمفسرون، ذهبى، ج 1، ص 148 – 149.
[61]. تفسير موضوعى، ص 40.
[62]. نك: مبانى و سير تاريخى تفسير موضوعى، ص 69 – 77.
[63]. نك: منشور جاويد قرآن، ج 1، ص 24.
[64]. تفسير و مفسران، ج 2، ص 531.
[65]. نك: دراسات فى التفسير الموضوعى، ص 410.
[66]. نك: التفسير الموضوعى بين النظرية والتطبيق، ص 30 – 31.
[67]. براى نمونه نك: المدخل الى التفسير والموضوعى، ص 40 – 55؛ مباحث فى التفسير الموضوعى، ص 30 – 33؛ مبانى و سير تاريخى تفسير موضوعى، ص 24 – 30.
[68]. التفسير الموضوعى بين النظرية والتطبيق، ص 48 – 51.
[69]. المدرسة القرآنيه، ص 28 – 37.
[70]. المدرسة القرآنيه، ص 29.
[71]. همان، ص 34 – 35.
[72]. همان، ص 25 – 28.
[73]. معارف قرآن، ص 8 ـ 10.
[74]. منشور جاويد، ج 1، ص 11.
[75]. نك: تفسير موضوعى، ص 175 – 195.
[76]. براى نمونه نك: قرآن ومشكلات حياتنا المعاصر، ص 18 – 38.
[77]. همان، ص 18 – 36.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=26848

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب