چکیده

دستیابی به فهم درست آیات قرآن، هدف اصلی مفسّران قرآن است. پس از عهد تدوینِ تفسیر، این مهم با شیوه‏های گونه‏گون به وسیله آنان صورت گرفته است که در مواضع یا مواضیعی، تفاوت‏های آشکاری با هم دارند. رمز و راز این تباین‏ها، به مبانی نظری ـ معرفتی مفسّران بر می‏گردد که در سایه آن، رویکردهای تفسیری را رقم زده است. در این بین، عترت پیامبر در جایگاه ترجمان قرآن، تا آن جا که زمینه و ظرفیت‏های فرهنگی و اجتماعی اجازه داده، در زمان خود به تفسیر آیات واپسین کتاب آسمانی پرداخته‏اند.
نگاه آنان به قرآن، برگرفته از مبادی استوار و مبانی محکمی چون جامعیت و برخورداری این کتاب الاهی از جنبه‏های ظاهری و باطنی است.
در سایه این اصول اساسی، آموزه‏های تفسیری اهل بیت که بیش‏تر در حوزه تفسیر محتوایی و مفهومی است، بر روش‏هایی اتکّا دارد. این مقاله کوشیده است تا ابعاد آن را پژوهش کند.
واژگان کلیدی:

اهل بیت، تفسیر، تأویل، روش تفسیری.
درآمد

قرآن، وحی نامه جاودانه الاهی است که آموزه‏های آن، زمانشمول و جهانشمول است. حقیقت نزول این خدای‏نامه به پیامبری اُمّی و به زبان عربی مورد تصدیق خود قرآن کریم است.
الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبا عِندَهُمْ فِی التَّورَاةِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم … (اعراف: (7): 157).
إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنا عَرَبِیّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (زخرف (43): 3).
مسلمانان صدر اسلام، در شبه جزیره عربستان به درک معانی و فهم مضامین بیش‏تر آیات قرآنی قادر بودند؛ زیرا قرآن به زبان آن‏ها بود؛ اما زمانی هم آیاتی به محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نازل می‏شد که بیش‏تر آنان و حتّی برخی صحابه نزدیک حضرت، از شناخت معانی آن ناتوان بودند. در موارد نیاز به فهم و درک مقاصد آیات الاهی، مسلمانان به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله مراجعه کرده، به گونه‏ای، پاسخ پرسش خود را می‏گرفتند. آیه 44 نحل به این مطلب اشاره دارد:
وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ.
براساس این کریمهِ وحی، رسالت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله تبیین و تفسیر آیات قرآن است. شواهدی که بر این مطلب دلالت دارند، فراوانند؛ از جمله:
عبداللّه‏ بن مسعود (متوفّای 32) گفته است: هر یک از ما که ده آیه از قرآن را می‏آموختیم، از آن نمی‏گذشتیم تا این که معنا و شیوه عمل به آن را از پیامبر دریافت می‏کردیم (جامع البیان: ج 1، ص 88).
بدین سان می‏توان گفت: تفسیر قرآن عملاً از روزگار خود پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آغاز شده، و بی‏گفت‏وگو، نخستین مفسّر قرآن، رسول گرامی اسلام است.
نکته در خور بیان آن که بیان و شرح پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله همانند خود قرآن، وحیانی است (ر.ک: جامع لاحکام القرآن: ج 1، ص 4). بر اساس روایت اوزاعی از حسام بن عطیه، وحی الاهی نازل می‏شد و جبرئیل سنّت را در تفسیر و تبیین آن نیز بر رسول اللّه‏ می‏آورد (الکفایة فی علم الروایه: ص 27).
تفسیر در مرحله آغازین خود به صورت تفسیر به مأثور بوده، و آن چه به نام جریان تفسیر به مأثور در تاریخ تفسیر قرآن مطرح است، در ابتدای امر آن به روایت نبوی انحصار دارد. شیعه نیز به نصّ قرآن، قول پیامبر را در تفسیر آیات قرآن حجّت می‏داند؛ امّا برای اقوال صحابه و تابعین حجیّتی قائل نیست (قرآن در اسلام: ص 57).
در این میان، این که آیا نخستین مفسّر قرآن، همه آیات وحی را تفسیر کرد یا از دنیا رحلت فرمود در حالی که بخشی از آیات، تفسیر ناشده باقی ماند، مطلبی اختلافی است، و مجال طرح آن در این مقال نمی‏گنجد.
براساس نظر یکی از شاگردان مرحوم شهید صدر، پیامبر به دلیل اختلاف سطح فکر مخاطبان،قرآن را دو نوع تفسیر کرد: تفسیر همه آیات و در سطح افرادی خاص چون علی علیه‏السلام ، و دیگر، تفسیر بخشی از آیات و به قدر نیاز مردم (علوم القرآن: ص 98).
دوره صحابیان، دومین مرحله تفسیر قرآن است. در این مرحله، تفسیر برمبنای روایت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است. علی علیه‏السلام سرآمد و داناترینِ مفسّران صحابی بوده (المحرّر الوجیر: ج 1، ص 18) و در مراتب بعدی، عبداللّه‏ بن عبّاس (ترجمان القرآن و حبر الامه) ابن مسعود و ابیّ بن کعب قرار دارند. هر کدام از این مفسّران، صاحب سبک ویژه‏ای در تفسیر هستند.
از ویژگی‏های عمده و شاخص‏های کلّی این جریان تفسیری، سادگی و بی‏پیرایگی، سلامت و پیراستگی از جَدل و اختلاف، پرهیز از تفسیر به رأی و نقلِ صرف است.
در عهد تابعین، تفسیر با محوریت مفسّران بزرگی چون مجاهد بن جبرمکی (متوفّای 104)، سعید بن جبیر (متوفّای 95) طاووس بن‏کیسان یمانی (متوفّای 106)، عطاء بن ابی‏ریاح (متوفّای 114) و … ادامه یافته است (تفسیر در این دوره نیز ویژگی‏های خاص خود را دارا است). در این مرحله دامنه تفسیر اندکی گسترده می‏شود و جنبه‏های ادبی و واژه‏شناسی، اجتهاد و اعمال نظر، مورد توجّه مفسّران قرار می‏گیرد. شاخصه مهم در این مرحله، نفوذ اسرائیلیات و روایات موضوع به حوزه تفسیر است که منشأ اصلی آن، عالمان اهل کتابی هستند که به اسلام گراییده‏اند.
جایگاه تفسیر اهل بیت

از کاستی‏های مباحثِ تاریخ تفسیر، مطرح نبودن جریان تفسیری اهل بیت است. متأسّفانه بیش‏تر کسانی که پژوهش‏های خود را به این حوزه از تاریخ و فرهنگ اسلام اختصاص داده‏اند، این موضوع را به بحث نگذاشته‏اند. آن‏ها به طور عمده از جریان تفسیری صحابیان و تابعان به تفصیل سخن گفته‏اند.
مدارس تفسیری مکّه، مدینه، کوفه و بصره، هم به لحاظ جغرافیایی و هم بنا به شخصیت‏های تأثیرگذار، به طور گسترده مورد بحث قرار گرفته است. در این میان، از مکتب تفسیری اهل بیت سخنی نیست؛ نه از تکوین و پیدایش آن و نه از تطوّر آن، و در یک کلام، از ویژگی‏های آن، بحثی به میان نیامده است.
محسن امین عاملی از میان اصحاب امامان، بیش از سی مفسّر را نام می‏برد (اعیان الشیعه: ج 1، ص 125 ـ 127).
برخی از این مفسّران چون میثم تمار، جابر بن یزید جعفی، ابوجناده حصین بن مخارق سلولی، محمّد بن خالد برقی، و یونس بن عبدالرّحمان به گفته فهرست نگاران اثری در تفسیر داشته‏اند (اعیان الشیعه: همان؛ و نیز … الفهرست: ص 359).
اصحاب مذکور از مباحث تفسیری امام پنجم علیه‏السلام ، امام ششم علیه‏السلام ، امام هفتم و هشتم علیه‏السلام بهره برده‏اند. این مقاله تا حدّ امکان می‏کوشد زوایای پنهان و آشکار این جریان تفسیری را کاوش کند و نمادهای تفسیری اهل بیت را عرضه بدارد.
مرجعیت علمی اهل بیت و اعتبار سنّت معصومان

اهل بیت، ذریّه و خاندان گرامی پیامبر اسلامند. عترت، کنار قرآن در جایگاه یادگارهای جاویدان وی میان امّت قرار دارند. واپسین فرستاده حق، از آن دو به ثَقَلین تعبیر کرده که تا هنگام قیامت و برپایی رستاخیز و حضور در کنار حوض کوثر، از همدیگر جدایی ناپذیرند (سنن ترمذی: ج 5، ص 662 ـ 663؛ مسند احمد بن حنبل: ج 3، ص 14؛ المستدرک علی الصحیحین: ج 3، ص 109؛ حلیة الاولیاء: ج 9، ص 64). بر این روایت متواتر نبوی، نتایجی مترّتب است؛ از آن جمله، منوط بودنِ تفسیر قرآن به مرجعیت اهل بیت. همگامی یا همراهی عترت و قرآن، آگاهی بی‏نظیرِ جانشینان پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را از قرآن نشان می‏دهد. به بیان دیگر، عصمت و برتری علمی آنان، از مقتضیات بدیهی و روشن این حدیث است. آن چه بر این موضوع تأکید می‏کند، بیانی از حضرت مولا علی علیه‏السلام است آن جا که فرمود:
خداوند، آلودگی و پلشتی‏ها را از دامان ما پاک، و از در افتادن در دام گناه محافظت کرد. ما گواه مردم و راهنمای آنان در زمین هستیم. ما همراه قرآن، و قرآن قرین ما است و هرگز از هم جدا نخواهیم شد (کافی: ج 1، ص 191؛ بحارالانوار: ج 33، ص 270).
حجیّت یا اعتبار سنّت تفسیری اهل بیت، ادّله قرآنی و حدیثی دارد. یکی از آیاتی که می‏توان بر اساس آن، این مرجعیت علمی را توجیه کرد، آیه ذکر است.
فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُم لاَ تَعْلَمُونَ (نحل (16): 43).
مضمون کلّی این آیه، ضرورتِ مراجعه ناآگاهان را به آگاهان خاطر نشان می‏سازد. در صورت حجّت بودن بیان و گفتار اهل ذکر، این رجوع منطقی، و در غیر آن، لغو است.
به استناد بیش‏تر روایات فریقین، اهل بیت، مصادیقِ بارز اهل ذکرند (شواهد التنزیل: ج 1 ص 432؛ احقاق الحق: ج 3، ص 842)؛ بنابراین، ضرورت یا الزام پرسش از اهل ذکر (بخوانید اهل بیت) بدیهی است و دامنه گفتارهای قرآنی آنان، حجیّت و سندیت دارد (المیزان: ج 5، ص 274).
آیه تطهیر (احزاب (33): 33) نیز در این بحث، کار آمد است. مفادّ اصلی آیه، به طهارت مطلق اهل بیت و پاکی آنان از هرگونه رجس و پلیدی اشاره دارد. اگر یکی از مصادیق رجس در این آیه، جهالت باشد (اطیب البیان: ج 1، ص 509)، ساحتِ امامان از این نقیصه نیز مبرّا است؛ در نتیجه، سخنان آنان از این حیث، کمال وجامعیت دارد.
دلیل حدیثی دیگر به جز روایت ثَقَلین، سخن دیگری از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله مشهور به حدیث سفینه است (المعارف: ص 252؛ اسرار آل محمّد: ص 653). رسول خدا در این بیان، اهل بیت را به کشتی نوح مانند کرده، فرجام کسانی را که در این کشتی سوار شوند، همچون مسافران سفینه نوح، نیک و سلامت یافته می‏داند.
ضرورت تفسیر اهل بیت

دین پژوهان، برداشت‏های ناصواب، تفسیرها و تأویل‏های نادرست و تحریف گرایانه فراوانی را در ساحتِ دین نشان داده‏اند. برخی از این استنباط‏های غیرصحیح و بی‏مبنا، ظهور یا پیدایش مذاهبی را در پی داشته است. در حوزه اسلام، پیش‏بینی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله مبنی بر 73 فرقه شدن امّت اسلام پس از وی، شاهدی بر این مدّعا است؛ از این رو، در فرایند پاسداری از حقیقت و خلوص وحی، مهم‏ترین یا شاید دشوارترین رویارویی‏ها، رویارویی با چنین برداشت‏های ناصواب است.
مولای متّقیان هنگامی که ابن عبّاس را به سوی خوارج گسیل داشت تا ضمن بحث، آنان را از جنگ برحذر دارد، به او فرمود:
لاتخاصمهم بالقرآن، فانّ القرآن حَمّال ذو وجوه؛
با آن‏ها با قرآن احتجاج یا استدلال نکن؛ زیرا قرآن به وجوه گوناگون قابل تفسیر است (نهج‏البلاغه: نامه 77).
عبارتی نزدیک به همین مضمون، از پیامبر وارد شده که ابن ابی‏جمهور احسایی، آن را بدین صورت گزارش کرده است:
القرآن ذلول ذو وجوه محتمله، فاجعلوه علی احسن وجوه؛
قرآن به وجوه و جنبه‏های گوناگون قابل تفسیر است؛ آن را به نیکوترین وجه تفسیر کنید (عوالی اللئالی: ج 4، ص 104).
پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در این باره، سخن دیگری نیز دارد که حاکی از نگرانی وی از وقوع تحریف معنوی قرآن است.
اکثر ما اخافُ علی امتی من بعدی رجل یناول القرآن یضعه علی غیرمواضعه (بحار الانوار: ج 89، ص 112).
از بیش‏ترین چیزی که پس از خود برای امّتم نگرانم، این است که کسانی قرآن را در دست گرفته، به تفسیر آن بپردازند؛ ولی آن را در جای خود [= معانی خود] قرار ندهند.
نمونه‏هایی از این دست، بیانگر نگرانی‏ها و دشواری‏هایی است که ذکر آن رفت.
حال در چنین وضعیتی، چاره کار چیست؟ پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به منظور صیانت از میراث همیشگی وحی، تدبیری اندیشیده، و آن، معرّفی عترت است که به آن اشاره کردیم.
در ضرورت تفسیر اهل بیت همین بس که امّت اسلام پس از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در دوره تابعین و پس از آن به جریان‏های تفسیری گوناگونی گرایش یافت. این تفسیرها باعث سر در گمی یا انحراف امّت از آموزه‏های درست وحی و میراث نبوی شد.
ضرورت تفسیر اهل بیت از رهگذر عبارات خود معصومان نیز در خور توجّه است. علی علیه‏السلام فرموده است:
هذا کتاب اللّه‏ الصامت و هذا القرآن اِمّا هو مستور بین الدفتین لاینطق بلسان و لابُدّ من ترجمان، انما ینطق عنه الرجال (نهج‏البلاغه: خطبه 125؛ وسائل الشیعه: ج 18، ص 20).
براساس بیان مولا علیه‏السلام قرآن، کتاب صامتی است که دیگران باید مضامین آن را بیان کنند. سخن دیگری از امام علیه‏السلام در این باره، شایسته دقّت است:
ذلک القرآن فاستنطقوه (نهج‏البلاغه: خ 158).
این قرآن را به سخن آورید.
القرآن آمر زاجر و صامت ناطق (نهج‏البلاغه: خطبه 183).
قرآن، فرماندهی بازدارنده و ساکتی گویا است.
از امام باقر علیه‏السلام نیز روایتی نقل شده که ذکر آن در این مبحث بی‏مناسبت نیست:
ان مِن علم ما اوتینا تفسیر القرآن و احکامه و علم تغییر الزمان وحدثاته … و لو وجدنا اوعیه او مستراحا لقلنا (اصول کافی: ج 1، ص 332).
از جمله علومی که به ما [اهل بیت] داده شده، علم تفسیر و احکام قرآن و … است. اگر راز نگهداران یا افراد مورد اطمینانی را می‏یافتیم، تفسیر آیات را به آن‏ها می‏گفتیم.
بی‏تردید امام علیه‏السلام شاگردانی خاص یا اصحاب سرّی داشته است. آن‏ها به دلیل ظرفیت‏های فکری ـ روحی والا، همواره از معارف وحیانی امام باقر علیه‏السلام بهره می‏گرفته‏اند.
شرایط تفسیر و مفسّران در نظر اهل بیت

مفهوم تفسیر با تأویل متفاوت است. برخی روایات از پیامبر و امامان علیهم‏السلام نیز به این مطلب ناظر است. از نظر امام صادق علیه‏السلام تأویل آیه نهم سوره حجرات درباره کسانی مصداق یافته که جنگ جَمَل را ضدّ علی علیه‏السلام راه انداختند (کافی: ج 8، ص 180). آن چه ورای این آیه نهفته، مصداق خارجی و عینی مفاهیم قتل، طائفتان، اصلاح و عدل است؛ وگرنه مفهوم ظاهری و لغوی (تفسیری) آن‏ها روشن است؛ بدین سبب، تأویل قرآن ـ چنان که خواهیم گفت ـ در برابر تنزیل قرار دارد و تأویل آیات و تفسیر باطنی آیات الاهی در اختیار راسخان در علم است. تحذیر امام معصوم علیه‏السلام از تأویل ناصواب آیات به وسیله اشخاصی، به معنای لفظی یا تنزیلی و تفسیری ربطی ندارد. امام باقر علیه‏السلام قتاده (متوفّای 117) را به سبب تفسیر بدون علم، سرزنش می‏کند (صافی: ج 1، ص 57). مقصود امام این نیست که او به معنای الفاظ یا جایگاه ادبی و مراتب بلاغی آگاهی ندارد؛ بلکه این سرزنش یا نهی، به عدم راهیابی صحیح و احاطه نداشتن او به معنای عمیق و بطون آیات قرآنی معطوف است. (نیز مقدّمه دوم صافی: ص 59 که طیّ آن، گزارش برخورد امام علیه‏السلام با ابوحنیفه نیز آمده که امام او را از کسانی بر می‏شمرد که حرفی از قرآن را نمی‏داند.)
از تأویل که بگذریم، از نظر امامان معصوم، خودِ تفسیر هم شرایطی دارد. این بزرگان بر آگاهی از علوم قرآنی تأکید کرده‏اند. علوم قرآنی، یعنی مجموعه دانش‏هایی که در خدمت فهم بهتر قرآن است. چنین دانش‏هایی که در حکم مقدمه یا پیش شرط تفسیر قرآن است، عبارتند از علم ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، شأن نزول آیات، عام و خاص، مطلق و مقیّد، مجمل و مبین. بدون شناخت این علوم پیرامونی، تفسیر، راه به جایی نمی‏برد. توجّه به این معارف و احاطه بدان‏ها در تفسیر قرآن به قرآن، نقش راهبردی دارد.
امام علی علیه‏السلام ضمن بیانی، سخنان پیامبر را از آن جهت که در بردارنده عام و خاص، محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ است، به قرآن تشبیه کرده (خصال: ص 256 و 257؛ اسرار آل محمّد: ص 270). امام علیه‏السلام در جایی دیگر نیز بر این مطلب تصریح کرده، و قرآن را شامل حلال و حرام، ناسخ و منسوخ، نهی و جواز و … دانسته است (خطبه 1). پر واضح است که مفسّر قرآن در مقام تفسیر، به همه این مراتب باید احاطه یابد. پرهیز از تفسیر به رأی نیز مورد توصیه اکید پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و امامان معصوم است. این که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: هر کس قرآن را به رأی خویش تفسیر کند، خدا نشیمنگاهی از آتش برای او فراهم می‏کند (صافی: ج 1، ص 70)، یا امام صادق فرمود: کسی که قرآن را به رأی خود تفسیر کند، اگر هم تصادفا تفسیرش درست باشد، اجری نمی‏برد، همه به نهی از تفسیر به رأی ناظر است (صافی: ج 1، ص 71).
گونه‏های تفسیری اهل بیت

روش‏های تفسیر، شیوه‏هایی است که مفسّران برای کشف معانی و الفاظ آیات قرآنی به کار می‏گیرند. گر چه از نظر تفسیر پژوهان، این روش‏ها متعدّدند (التفسیر و المفسّرون: ج 1، ص 146 ـ 149)، از یک نظر می‏توان گفت که از زمان صحابه تا کنون، دو روش کلّی در تفسیر قرآن مورد عمل قرار گرفته است: یکی روش تفسیر به مأثور، و دیگری روش تفسیری عقلی ـ اجتهادی. مقصود از روش تفسیر به مأثور، تفسیر آیات از طریق روایات پیامبر و صحابه (در نظر اهل تسنّن) و معصومان است. برخی محقّقان برآنند که تفسیر آیه به آیه (قرآن به قرآن) نیز در این تعریف مندرج است (التفسیر و المفسّرون: ج 1، ص 153 و نیز: اصول التفسیر و قواعده: ص 111؛ المبادی العامه للتفسیر: ص 55). در روش دوم، مفسّر، خودْورزانه آیات را تفسیر می‏کند. این قبیل مفسّران، از روایات هم استفاده می‏کنند؛ امّا کوشش عقلانی در این تفسیر، نقش محوری دارد. رویکردهای گونه‏گون کلامی، لغوی، فلسفی، عرفانی، فقهی و … در پرتو این روش کلّی پدید آمده است.
چه نسبتی بین شیوه تفسیری اهل بیت با آن روش‏ها وجود دارد؟ اگر در روایات تفسیری اهل بیت که در آثار اصحاب و شاگردان آنان به صورت مدوّن یا ضمن مباحث دیگر درج شده، دقّت کنیم، در می‏یابیم که آن‏ها در تفسیر قرآن، به اصولی معتقد بوده‏اند. امامان بزرگ به جامعیت قرآن و مرجع بودن آن اعتقاد داشتند؛ از این رو، روایات تفسیری آنان در میدان‏های گوناگون اعتقادی، اجتماعی و فقهی وارد شده است. آنان همچنین برای آیات قرآنی، جنبه‏های ظاهری وباطنی قائل بودند (احیاء علوم الدین: ج 1، ص 341؛ صافی: ج 1، ص 65 و 66). در پرتو این مبانی استوار و اصول بنیادین می‏توان در تفسیر اهل بیت از روش‏های ذیل سخن گفت:
روش قرآن به قرآن

تأمّل در روایات تفسیری آموزگاران بزرگ تفسیر نشان می‏دهد که طریق تفسیر قرآن به قرآن، قدیم‏ترین روش تفسیری است (المیزان: ج 1، ص 25). مرحوم طباطبایی بر این باور است که پیامبر یا امامان اهل بیت در تفسیر آیه‏ای، از حجّت و برهانی علمی و نظری یا فرضیه‏ای علمی کمک نگرفته‏اند (المیزان، همان جا). قرآن که تبیان کلّ شی‏ء است، چگونه بیان خودش نباشد؟ امامان اهل بیت با توجّه به این اصل روشن، این روش را در تفسیر قرآن به کار بسته‏اند.
امام علی علیه‏السلام آیه «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» را با آیه «وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ …» (نساء (4): 69) تفسیر کرده است (بحار: ج 65، ص 78؛ تفسیر امام عسکری: ص 50).
وی در تبیین آیه «لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» (بقره (2): 124)، به آیه «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» (لقمان (31): 13) استناد می‏کند. از رهگذر این تفسیر، ظلم به شرک تفسیر می‏شود (نورالثقلین: ج 1، ص 121 و 122؛ احتجاج: ج 1، ص 251).
تفسیر امام صادق علیه‏السلام از آیه 6 بقره درباره کفر و انواع آن، با استناد به آیاتی همچون:
وَمَا یُهْلِکُنَا الاَّ الدَّهْرُ (جاثیه (45): 24)؛
وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْما وَعُلُوّا (نمل (27): 14)؛
هذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی ءَأَشْکُرُ أَم أَکْفُرُ … (نمل (27): 40)؛
وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ … أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ (بقره (2): 63 و 85)؛
کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغَضاءُ … (ممتحنه (60): 4)،
نمونه‏ای دیگر است. از نظر امام صادق علیه‏السلام کفر مراتبی دارد و با استشهاد به آیات مذکور، شدّت و ضعف می‏پذیرد.
در تفسیر امام باقر علیه‏السلام مواردی یافت می‏شود که واژه‏های مشکل با کمک خود آیات توضیح داده شده‏اند. می‏توان تفسیر کلمه روح با استناد به آیات (واقعه (56): 8 ـ 11)؛ (بقره (2): 253)؛ (مجادله (58): 22)؛ (نحل (16): 70) را نمونه‏ای از این روش تفسیر امام علیه‏السلام دانست. در این تفسیر، امام باقر علیه‏السلام انبیا را دارای روح قدسی، اصحاب میمنه را دارای روح ایمان، روح قوت، روح بدن، اصحاب مشئمه را از زمره کسانی می‏داند که روح ایمان ندارند؛ ولی در عوض دارای روح بدنی و شهوانی و روح قوتند، تفسیر می‏کند (بصائر الدرجات: ص 468).
یکی دیگر از جنبه‏های تفسیر قرآن به قرآن در تفسیر امامان، ارجاع آیات متشابه به آیات محکم است. امام صادق علیه‏السلام در تفسیر آیه 55 زخرف «فلمّا آسفونا انتقمنا …» فرموده است:
خداوند، مانند ما تأسّف نمی‏خورد؛ بلکه تأسّف و رضای خدا، همان تأسّف و رضای دوستان خدا است، و خشم دوستان خدا، در حقیقت خشم خداوند است (شیخ صدوق، توحید، ص 119 و 120).
به این ترتیب، آیه متشابه را با ارجاع به آیه محکمِ «من یطع الرسول فقد اطاع اللّه‏ …» (نساء (4):80) و نیز آیه «ان الذین یبایعونک انما یبایعون اللّه‏ …» (فتح (48): 10) تفسیر می‏کند.
تفسیر به مأثور

به عقیده شیعه، سخن امامان معصوم، در حکم سخن پیامبر است و به شرط رعایت موازین و ملاک‏های گزینش حدیث و استواری متن آن، احادیث امامان، همان منزلت احادیث پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را دارد (تبیان: ج 1، ص 86 و 87). به مقتضای مضمون روایتی که شیخ مفید (امالی: ص 42) از امام باقر علیه‏السلام آورده، ریشه گفته‏های ایشان به پیامبر و در نهایت به خداوند می‏رسد. از نظر امام صادق علیه‏السلام میراث علمی امامان بر گرفته از پیامبر است (کافی: ج 1، ص 292 و 293). به نظر شیخ بهایی، احادیث شیعه، به امامان دوازدگانه می‏رسد و آن‏ها نیز گفتار خود را به پیامبر می‏رسانند و علوم اهل بیت هم از مشکات وحی نشأت می‏گیرد (الوجیزه: ص 22).
بدین سان، امامان، افزون بر بهره‏گیری از روش قرآن به قرآن، در مواردی، تفسیر خود را به سخنان پیامبر یا دیگر امامان مستند ساخته‏اند. حضرات معصوم، تفسیر آیات بسیاری را از رسول خدا آورده‏اند.
امام علی علیه‏السلام در تفسیر «و ذکرهم بایام اللّه‏، «ابراهیم (14): 5)، ایّام اللّه‏ را به استناد سخن پیامبر، نعمت‏های خدا می‏داند (شیخ طوسی، امالی: مجلس 17؛ البرهان: ج 2، ص 305؛ بحارالانوار: ج 67،
ص 20). وی همچنین در تفسیر آیه «هل جزاء الاحسان الا الاحسان» از پیامبر روایت می‏کند که فرمود: پاداش کسی که به او نعمت توحید دادم، جز بهشت نیست. (صدوق، توحید: ص 6؛ کنزالدقائق: ج 12، ص 587).
امام کاظم علیه‏السلام پاسخ سؤال یکی از اصحاب خود را درباره آیه «فصیام ثلاثه ایام فی الحج و سبعة اذا رجعتم …» (بقره (2): 196)، با استناد به قول امام صادق بیان داشته است. (تفسیر عیاشی: ج 1، ص 199؛ بحارالانوار: ج 99، ص 291).
امام رضا علیه‏السلام نیز در تفسیر آیه شریفه «…وقولوا حِطّة نغفرلکم خطایاکم وسنزید المحسنین» (بقره (2): 58)، قول امام باقر را که فرمود: ما حِطّه شما هستیم، در تفسیر آیه آورده است (تفسیر عیاشی: ج 1، ص 135؛ بحار: ج 23، ص 122).
تفسیر محتوایی یا تأویل گرایانه

بخش اصلی تفسیر اهل بیت، حول محور تفسیر معنوی قرآن است. تفسیر معنوی، همان تفسیر محتوایی یا تبیین مفهومی آیات به شمار می‏رود. این سخن به این معنا نیست که آنان به شرح الفاظ یا بیان لغوی کلمات و آیات قرآن اهتمام نداشته‏اند؛ بلکه به این معنا است که قرآن به لحاظ داشتن وجوه گوناگون، تفسیر یا تأویل‏های متفاوت را برمی‏تابد و این جا است که حضور معنوی و علمی اهل بیت در جایگاه مصداق اهل ذکر معنا می‏یابد.
بر این اساس، تأویل آیات به صورت مصادیق بارز راسخان در علم، دامنه گسترده‏ای را در حوزه روایاتِ تفسیری شامل شده است.
واژه تأویل به صورت اسمی و مصدری خود مجموعا در هفت سوره و هفده بار در قرآن به کار رفته است. تعمّق در آیات پیشین که کلمه تأویل در آن به کار رفته، بیانگر معنای تأویل در یکی از این معانی است.
أ: توجیه کردن آیه متشابه؛
ب: تعبیر رؤیا؛
ج: عاقبت امر و سرانجام کار؛
د: کشف معنای باطنی آیه.
افزون بر این معانی، تأویل در لسان پیامبر و برخی از یاران و جانشینان او نیز به کار رفته است. معنای تأویل در این قبیل روایات، تطبیق و برداشت‏های کلّی و همه جانبه‏ای است که از آیه استفاده می‏شود. (برای اطّلاع بیش‏تر، ر.ک: جریان‏شناسی تفسیر عرفانی از نگارنده: ص 20 ـ 28). به بیان دیگر، از رهگذر دقّت در این روایات می‏توان استنباط کرد که تأویل، همان معناشناسی قرآن با توجّه به واقعیّات جاریِ هر زمان است. تأویل‏گرایی یا تفسیر معنوی امامان، در شیوه‏های ذیل تبلور یافته است.
أ. تعیین مصداق یا تطبیق

در این روش، آیات با واقعیات و حوادث محسوس یا انسان‏هایی خاص تطبیق می‏یابد. در فرایند تطبیق، مفهوم معنوی آیات، چهره‏ای عینی به خود گرفته است.
تأویل مصداقی امام صادق در تفسیر آیه کریمه «ولا تؤتو السفها اموالکم التی جعل لکم قیاما» (نساء (4): 5)، نمونه‏ای قابل ذکر است. امام علیه‏السلام با استناد به سخن پیامبر، «سفهاء» را به انسان شرابخوار تأویل می‏کند (مجمع البیان: ج 3 و 4، ص 14).
نمونه دیگر در تفسیر امام علی از واژه‏های «حسنه» و «سیّئه» تجلّی یافته است. وی این دو واژه را که به ترتیب در آیات «من جاء بالحسنه فله خیر منها» (نمل (27): 89)، و «من جاء بالسیّئّه فکُبّتْ و جوههم فی النار …» (نمل (27): 90) آمده، به حبّ اهل بیت و بغض اهل بیت تأویل کرده است.
امام سجاد علیه‏السلام نیز امامان را مصداق یا تأویل آن آیات دانسته است (فرات کوفی: ص 314؛ معانی الاخبار: ص 298). در مواردی اقوال تفسیری امام باقر علیه‏السلام به تأویل آیات به آن چه درباره امامان است، اشاره دارد؛ مانند تفسیر او از آیه «ادخلوا فی السلم» (بقره: 208) که منظور از «السلم» را آل محمّد و ولایت آنان می‏داند (تفسیر عیاشی: ج 1، ص 213 و نیز ر.ک: صافی: ج 1، ص 372؛ تفسیر عیاشی: ج 3، ص 37). سِلم تفسیر دیگری نیز دارد که به آن اشاره خواهیم کرد.
ب. توسعه مفهومی یا جری و تطبیق

این اصطلاح، از روایت امام باقر علیه‏السلام مأخوذ است. حضرت فرموده است: اگر این گونه باشد که وقتی آیه‏ای درباره قومی نازل شد، پس از آن که آن قوم مردند، آن آیه نیز بمیرد، از قرآن چیزی باقی نمی‏ماند؛ امّا قرآن، تا آسمان‏ها و زمین برقرار است، جاری خواهد بود و برای هر قوم، آیه‏ای است که آن را می‏خوانند و از آن، بهره نیک یا بد دارند (تفسیر عیاشی: ج 1، ص 85). از سوی دیگر، بعضی روایات، بطن قرآن را که به نحوی توسعه مفهومی واژه یا آیه قرآنی است، از قبیل جری تلقّی کرده‏اند (قرآن در اسلام: ص 50)؛ بدین رو، مفهومی را از آیات قرآنی توسعه بخشیدن، و آن را در جاری زمان تفسیر کردن، از دیگر شیوه‏های تفسیر محتوایی امامان بوده است.
تفسیر امام علی علیه‏السلام از مفهوم نصیب در آیه شریفه «ولاتنس نصیبک من الدنیا» (قصص (28): 77) که درباره قارون است، به مفاهیم سلامت، توانایی، فراغت و جوانی توسعه دادن، شاهدی بر این مطلب است (معانی الاخبار: ص 325؛ نور الثقلین: ج 4، ص 139).
امام علی همچنین مفهوم معامله‏کنندگان جان با خدا را به گونه‏ای وسعت داده و به همه کسانی که در راه امر به معروف و نهی ازمنکر به شهادت می‏رسند، تأویل کرده است (مجمع البیان: ج 1 و 2، ص 301).
نقش تعلیم اهل بیت در تفسیر

برخی بر این عقیده‏اند که اهل بیت، در تفسیر قرآن، نقش تعلیمی را ایفا کرده‏اند. به عبارت دیگر، امامان اهل بیت درصدد آموختن روش تفسیر و چگونگی بهره‏گیری از آیات در تفسیر بوده‏اند، نه آن که درصدد باشند همه آیات را تفسیر کنند (التفسیر و المفسّرون فی ثوبه القشیب: ج 1، ص 468). امامان با نمونه‏هایی که در تفسیر آیات ارائه فرموده‏اند، در واقع خواسته‏اند اصول و مبادی تفسیر قرآن را برای اصحاب و شاگردان تبیین کنند (همان). هر چند احادیث تفسیری امامان فراوان نیست، و به تعبیر علاّمه طباطبایی، صحابه از علی علیه‏السلام در تفسیر قرآن تعدادی حدیث نقل کرده و از تابعان نیز بیش از صد حدیث نقل نکرده‏اند (المیزان: ج 5، ص 274)؛ امّا این روایات برای آموزش روش تفسیری آنان کافی است.
در بخش‏های پیشین مقاله، محورهای مهّم تفسیر اهل بیت از قبیل تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر قرآن از طریق احادیث رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و تأویل به معنای خاصّ آن تصریح شد. در بحث نقش تعلیمی اهل بیت نیز به نکاتی در تکمیل مباحث پیش‏گفته اشاره می‏شود.
1. پرهیز از رجوع یا استناد به اقوال اهل کتاب در تفسیر قرآن مورد تأکید امامان بوده است. روایت حماد بن عیسی از قول امام صادق علیه‏السلام در نفی سخن یهود مبنی بر آن که چهار زانو نشستن مکروه نیست، نمونه‏ای است که می‏توان از آن یاد کرد (کافی: ج 2، ص 661).
2. توجّه به لغت در حدّ کفایت، از آموزه‏های دیگر تفسیر اهل بیت است. روایت ابی محمر سعدی از امام علی علیه‏السلام درباره آیه 77 آل عمران شنیدنی است. امام علیه‏السلام در تفسیر آیه «ولاینظر الیهم یوم القیامه …» فرمود: یعنی در روز قیامت به خیر و رحمت به ایشان نگریسته نمی‏شود؛ چنان که عرب، به سیّد و بزرگ خود می‏گوید: «لاتنظُر الیناً»؛ یعنی چیزی (خبری) از شما به ما نمی‏رسد. در این جا نیز معنای عبارت این است که خداوند، خیر و رحمتی برای آن‏ها نخواهد فرستاد و با دیده رحمت به آن‏ها نمی‏نگرد (تفسیر عیاشی: ج 1، ص 315).
تفسیر امام باقر علیه‏السلام در معنای ید که فرموده است: ید در لغت عرب به معنای قدرت ونعمت است (توحید صدوق: ص 104).
از طرف دیگر، اهل بیت علیهم‏السلام از اشعار جاهلی در تفسیر آیات قرآن پرهیز می‏کردند. حتّی امام علی علیه‏السلام بزرگ‏ترین شاعر عرب جاهلی (امروء القیس) را گمراه می‏خواند. با این وصف، اقوال گمراهان چگونه می‏تواند مستند قرآنی باشد؟ (نهج‏البلاغه: کلمه 455).
3. توجّه به سیاق نیز از مواردی است که امامان در تفسیر خود بهره گرفته‏اند. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی به نقل از امام صادق علیه‏السلام ذیل آیه شریفه «صبغة اللّه‏ و من احسن من اللّه‏ صبغة و نحن له عابدون»، صبغه به معنای «اسلام» است.
مرحوم طباطبایی، ذیل این آیه گفته است: سیاق آیات بر دعوت از اهل کتاب به پذیرش اسلام دلالت دارد (المیزان: ج 1، ص 315؛ و نیز ر.ک: صافی: ج 1، ص 289).
4. امامان در جایگاه روشنگران مسیر تفسیر قرآن به قرآن در لابه‏لای مباحث قرآنی خود، از استدلال‏های عقلی ابا نداشته‏اند. لزوم تدبّر در آیات وحی که از آموزه‏های خود قرآن کریم است، از نظر امامان نیز مورد تأکید قرار گرفته است. دقّت در تفسیر برخی آیات همچون آیه وضو (مائده (5): 6)؛ آیه قصر در سفر (نساء (4): 101 و 102) به وسیله امام باقر، آیه قطع ید (مائده (5): 38) از امام جواد علیه‏السلام یا آیه (اعراف (7): 7)، (بقره (2): 219) در بحث تحریم خمر که از امام موسی ابن جعفر علیه‏السلام رسیده و مواردی دیگر، نشان می‏دهد که امامان در پرتو عقل و تدبّر در آیات، دقایق و ظرافت‏هایی را در تفسیر به کار گرفته‏اند که به سان سرمشق و الگویی می‏تواند در تفسیر قرآن مورد استفاده قرار گیرد (ر.ک: کافی: ج 3، ص 30؛ المنار، ج 6، ص 226 و 227؛ من لایحضره الفقیه: ج 1، ص 278 و 279، حدیث 1266).
منابع

1. ابن ابی جمهور احسائی: عوالی اللئالی، تحقیق مرعشی و مجتبی عراقی، قم، 1404 ق.
2. ابن عطیه اندلسی: المحرّر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بی‏جا، 1395 ق.
3. ابن قتیبه: المعارف، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1407 ق.
4. ابن ندیم: الفهرست، ترجمه محمّدرضا تجدد، امیرکبیر، تهران، 1366 ش.
5. احمد بن حنبل: مسند، استانبول، 1982 م.
6. اصفهانی، ابو نعیم: حلیة الاولیاء، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1409 ق.
7. بحرانی، سید هاشم: البرهان فی تفسیر القرآن، مؤسسه اسماعیلیان، قم.
8. بهایی، بهاءالدین: الوجیزه، چاپ سنگی ضمیمه درایه شهید ثانی.
9. ترمذی، محمّد بن عیسی: سنن الترمذی، استانبول، 1981 م.
10. تفسیر فرات الکوفی، تحقیق محمّد کاظم [محمودی] تهران.
11. تفسیر منسوب به امام عسکری، منشورات امام مهدی، قم، بی‏تا.
12. حاکم حسکانی، عبیداللّه‏ بن احمد: شواهد التنزیل لقواعد التفصیل، تحقیق محمّدباقر محمودی، تهران، 1411 ق.
13. حاکم نیشابوری، ابو عبداللّه‏: المستدرک علی الصحیحین، به اهتمام، یوسف مرعشی، بیروت، بی‏تا.
14. حرّ عاملی، محمّد بن حسن: وسائل الشیعه الی تحصیل الشریعه، تحقیق ربانی شیرازی، بیروت.
15. حکیم، محمّدباقر: علوم القرآن، مجمع علمی اسلامی، تهران، 1403 ق.
16. خطیب بغدادی، الکفایة فی علم الروایه، تحقیق احمد عمر هاشم، بیروت، 1406 ق.
17. ذهبی، محمّدحسین: التفسیر و المفسّرون، بی‏جا، بی‏تا.
18. سلیم بن قیس هلالی: اسرار آل محمّد، ترجمه اسماعیل انصاری، قم، 1375 ش.
19. شوشتری، قاضی نوراللّه‏: احقاق الحق، تحقیق آیت اللّه‏ مرعشی نجفی، قم.
20. صدوق، محمّد بن علی بن بابویه: توحید، مقدمه سید حسن خراسان، نجف، 1386 ق.
21. صدوق، محمّد بن علی بن بابویه: معانی الاخبار، تصحیح علی‏اکبر غفاری، قم، 1361 ش.
22. صدوق، محمّد بن علی بن بابویه: من لایحضره الفقیه، به اهتمام موسوی خراسانی، بیروت، 1401 ق.
23. صدوق، محمّد بن علی: خصال، تصحیح علی اکبر غفاری، قم، 1403 ق.
24. صغیر، محمّدحسین: المبادی العامه للتفسیر، قم، 1413 ق.
25. صفار، محمّد بن حسن: بصائر الدرجات، منشورات اعلمی، تهران، بی‏تا.
26. طباطبایی، محمّدحسین: المیزان فی تفسیر القرآن، موسسه اعملی، بیروت، 1393 ق.
27. طباطبایی، محمّدحسین: قرآن در اسلام، قم، 1361 ش.
28. طبرسی، ابو منصور، احمد بن علی: احتجاج، تحقیق سید محمّدباقر خراسانی، نجف، 1386 ق.
29. طبرسی، فضل بن حسن: مجمع البیان، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، یزدی طباطبایی، بیروت، 1408 ق.
30. طبری، محمّد بن جریر: جامع البیان عن تأویل آی القرآن، تحقیق محمود محمّد شاکر، احمد محمّد شاکر، دارالمعارف، مصر.
31. طوسی، محمّد بن حسن: امالی، تحقیق سید حسن موسوی خراسانی، قم، 1414 ق.
32. طیب، عبدالحسین: اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، 1393 ق.
33. عبده، رشید رضا: تفسیر المنار، بیروت، افست، بی‏تا.
34. عروسی حویزی، عبدعلی: نور الثقلین، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، افست قم.
35. عک، عبدالرحمن: اصول التفسیر و قواعده، دارالنفائس، بیروت، 1406 ق.
36. عیاشی سمرقندی، محمّد بن مسعود: التفسیر، تحقیق، قسم الدراسات الاسلامیه، قم، 1421 ق.
37. غزالی، ابو حامد: احیاء علوم الدین، دار الفکر، بیروت، [بی‏تا].
38. فیض کاشانی، محمّد بن مرتضی: الصافی فی تفسیر القرآن، تحقیق محسن حسینی امینی، تهران، 1419 ق.
39. قاسم پور، محسن: جریان‏شناسی تفسیر عرفانی، انتشارات ثمین، تهران، 1381 ش.
40. قرطبی، محمّد بن احمد: جامع لاحکام القرآن، تحقیق، محمّد عبدالقادر عطا، بیروت، 1408 ق.
41. کلینی، محمّد بن یعقوب: الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، 1388 ق.
42. کلینی، محمّد بن یعقوب: کافی، با ترجمه و شرح جواد مصطفوی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت، بی‏تا.
43. مجلسی، محمّدباقر: بحارالانوار، انتشارات الوفاء، بیروت، 1404 ق.
44. محسن امین: اعیان الشیعه، دارالتعارف، بیروت، 1380 ق.
45. مشهدی، محمّد بن محمّدرضا قمی: کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق حسین درگاهی، وزارت ارشاد، 1411 ق.
46. معرفت، محمّدهادی: التفسیر و المفسّرون فی ثوبه القشیب، مشهد، 1418 ـ 1419 ق.
47. مفید، محمّد بن محمّد: امالی، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، 1403 ق.
پی نوشت ها:
* استادیار دانشگاه کاشان.
تاریخ دریافت: 18/5/82تاریخ تأیید: 31/6/82.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=26840

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب