بخش دوم:
جریان های اسلامگرا در آسیای مرکزی را در پایان دهه هشتاد و اوایل دهه نود میلادی می توان به سه دسته تقسیم کرد: ابتدا اسلام سنتی و محافظه کار بود که با آیین های قوی و هویت محلی مردم آسیای مرکزی آمیخته بود. فضای باز سال های پایان عمر اتحاد جماهیر شوروی و اوایل دهه نود به رهبران دینی اجازه داد تا به دنبال تجدید حیات ساختارهای دینی باشند که توسط حکومت شوروی نابود شده بودند. مردم با اشتیاق تمام به تأسیس مدارس و آموزشگاه های دینی و بنای مساجد دست زدند و با شور و اشتیاق در اعیاد و مراسم دینی شرکت می کردند. در ازبکستان در دوره 1994ـ1987 تعداد مساجد از 87 به حدود سه هزار و تعداد مدارس دینی از دو مدرسه علمیه به پنجاه مدرسه رسید. در دوره مشابه تعداد مساجد در قرقیزستان از 34 به هزار مسجد رسید. صفوف متراکم نماز جماعت در مساجد جمهوریها در ماه رمضان، برگزاری نماز عید فطر با حضور جمعیت انبوه، فعالیت گسترده مبلغین دینی محلی و خارجی، چاپ و توزیع گسترده قرآن و کتابهاب دینی و حتی نصب برچسب هایی با کلمات مذهبی روی شیشه اتومبیل ها از علائم گسترش و تجدید حیات اسلام در این دوره است.
رویکرد دیگری به اسلام در دوره پس از شوروی اسلام مورد حمایت دولت است که ادامه سیاست های رسمی نسبـت به اسـلام در اواخـر دهـه 1980 می باشـد. حماـیت رهبـران آسیـای مرکزی از اسلام درواقع اعتراف به این واقعیت بود که پس از خط بطــلان کشیده شدن بر ایدئولوژی مارکسیسم ـ لنیسنیسم جامعه در یک خلأ معنوی قرار بود که پر نکردن آن ممکن است به بروز و گسترش رگه های افراطی از اسلام بیانجامد. در عین حال بهره گیری از اسلام به عنوان یک عامل هویت ساز در دوره ای که جمهوری های مستقل آسیای مرکزی در صدد بازسازی هویت خویش هستند را نباید از نظر دور داشت. شعائراسلامی و نمودار شدن هویت اسلامی می تواند این جمهوری ها را در مسیر استقلال و گسسته شدن از هویت روسی پیشین یاری نماید.
در حالیکه قوانین اساسی جمهوری ها بر اصل تفکیک دین و دولت تأکید می نمایند اما رهبران آسیای مرکزی به ویژه در سال های اولیه پس از استقلال به آشکاری از آموزش های دینی و گسترش آگاهی از اسلام حمایت کرده اند. چنانکه حتی نظربایف رئیس جمهور قزاقستان که رهبری کشوری با نزدیک به پنجاه درصد جمعیت غیرمسلمان را به عهده دارد شخصاً فرمان ساخت مسجد جدیدی در آلماتی را صادر کرد. در یک مورد حتی رئیس جمهور قزاقستان به همراه همسرش در نماز عید فطر شرکت نمودند.
به این ترنیب رؤسای جمهور آسیای مرکزی تلاش می کنند با حمایت از اسلام خوب به کنترل گرایش های تند روانه نیز دست بزنند. در سال های پایانی دهه نود در اکثر این جمهوری ها قوانینی برای نظارت بر فعالیت های دینی به ویژه فعالیت مؤسسات خارجی تدوین گردید. در هر پنج جمهوری آسیای مرکزی بر اساس این قوانین کانون های مذهبی باید برای فعالیت از مقامات ذیربط دولتی اجازه بگیرند.
مقامات دولتی تلاش نموده اند که با حمایت از ادارات مفتیات که پس از فروپاشی شوروی از اداره مرکزی «آسیای میانه و قفقاز» مستقل شده اند نسبت به دخالت بیشتر در امور این ادارات دست بزنند. در یک مورد در قزاقستان عبدالستار دربیس که سایقه تحصیلات دینی نداشت و آخرین سمت او رایزنی سفارت قزاقستان در عربستان سعودی بود. با حمایت دولت جانشین مرادبیگ نیسان اوغلی شد که نزدیک به ده سال رهبری اداره دینی این کشور را به عهده داشت. در قرقیزستان نیز فشار دولت منجر به برکناری مفتی حکیم سن بیگ در سال 1993 گردید. در ازبکستان رسماً وفاداری به دولت از شرایط کار برای روحانیون است که توسط اداره دینی این کشور اعمال می شود. پس از برکناری و تبعید داوطلبانه مفتی ازبکستان در سال 1993 تشکیلات اداره دینی این جمهوری به حمایت بی چون و چرا از سیاست های دولت پرداخته است. تاجیکستان تنها مورد است حزب نهضت اسلامی که در سال 1993 غیرقانونی اعلام شده بود در جریان انتخابات سال 1999 دوباره اعتبار قانونی یافت و دوکرسی پارلمان را نیز به دست آورد.
درحالیکه هنوز مرزبندی دقیقی میان اسلام سنتی و بنیادگرایی اسلامی در جمهوری های آسیای مرکزی بیان نگردیده است تندروی اسلامی که عموماً با نام «وهابیت» شناخته می شود به عنوان یکی از تهدیدهای عمده به ویژه از جانب مقامات دولتی طرح گردیده است. این اصطلاح بیشتر از آنکه دارای با معنایی دینی باشد اشاره به افراد و گروه هایی دارد که از واگرایی نسبت به دولت های مرکزی و ادارات دولتی دینی برخوردارند و حاضر به اقدامات خشونت آمیز برای رسیدن به اهداف خویش هستند. وهابیت و وهابیون چنان کاربرد وسیعی دارد که بعضاً در این جمهوری ها مانند پاکستان به عنوان انگی برای تخریب رقبا از جانب برخی از روحانیون نیز به کار برده می شود.
شاید بتوان وجه مشترک همه گروه های تندرو در منطقه را شروع نداشتن دولت های موجود یا دعوی مشارکت در حوزه قدرت و مخالفت با اسلام دولتی و درخواست بازگشت به بنیادها و ارزش های اصیل اسلام در جامعه دانست. این گرایش ها موجب شد در حالیکه در اواخر دوره شوروی اتحادی میان طرفداران اسلام سنتی و گروه های تندرو برای احیای اسلام پدید آمده بود. پس از فروپاشی شوروی و در مقابل تهدیدی که از فعالیت گروه های تندرو احساس می شد اتحادی تاکتیکی میان طرفداران اسلام سنتی و نمایندگان نهادهای دولتی پدید بیاید.
ادامه دارد . . . . .
منبع: سیاست و حکومت در آسیای مرکزی، الهه کولایی
یک پاسخ
بسیار مفید و ارزشمند