استفاده از ظرفیتهای راهبردی جهان اسلام و بازسازی تمدن نوین اسلامی، به تمرکز بر تقریب مذاهب و تحقق اتحاد و اخوت اسلامی نیازمند است؛ افغانستان بهعنوان یکی از کشورهای مهم جهان اسلام که همواره در محراب حوادث و رویدادهای چالشیِ بینالمللی بوده و محل تلاقی تمدنها و احیاناً نبرد تمدنی بوده است، میتواند با توجه به راهبردها و رویکردهای مختلف درزمینۀ تحقق اتحاد مسلمانان و احیای تمدن نوین اسلامی بازوی توانمند جمهوری اسلامی باشد و یا برعکس براثر بیتوجهی، به مانع عمده در این مسیر تبدیل گردد؛ لذا امنیت و همسویی افغانستان با اهداف اتحاد اسلامی و مباحث تمدنی مقدمه امنیت جهان اسلام و اتحاد مسلمانان جهان و درنتیجه احیای تمدن نوین اسلامی است؛ از سویی، همسویی افغانستان با این هدف دارای پیشنیازهایی چون امنیت پایدار در این کشور و اعمال راهبردهای مؤثر تقریبی است که مبتنی بر شناسایی فرصتها و تهدیدها در این کشور است. تحقیق حاضر به هدف شناسایی فرصتها، تهدیدها، نقاط قوت و نقاط ضعف راهبردهای تقریبی در کشور افغانستان با روش تحقیق توصیفی- تحلیلی انجام یافته و برآیند آن بیانگر این است که در افغانستان فرصتها و تهدیدهای تقریبی تعیینکنندهای وجود دارند و این کشور دارای نقاط ضعف و قوت در سه حوزه فرهنگ، اقتصاد و سیاست در خصوص راهبردهای تقریبی و اخوتی است که با مدیریت صحیح (swot) در این کشور، میتوان راهبردهای تقریبی را به سرانجام مطلوب رسانید.
کلیدواژه: راهبرد، تقریب، تحلیل سوات، افغانستان.
مقدمه
ضرورت وحدت و پرهيز از اختلاف براي اعتلای امتها، بر هیچکس پوشيده نيست. سعادت و شقاوت ملتها درگرو وحدت يا تفرقه آنان است و همواره در طول تاريخ آن ملتي به سعادتمندی رسیده است که باهم برادر بودهاند و هرگاه در مسیر تفرقه حرکت کرده به همان اندازه از سعادت فاصله گرفتهاند. نگاهی اجمالی به شرایط کلی جهان اسلام و مسلمانان نشاندهنده عزم راسخ و جدی دشمنان برای ایجاد اختلاف و تفرقه است و در این مسیر درصدد مهیاکردن رخنه و سو استفاده از فرصت هستند. شخصیتهای برجستۀ جهان اسلام همانند سیدجمال افغانی و امام خمینی با درک این موضوع، تلاشهای بسیار و موثری را در راستای تقریب مذاهب اسلامی و ریشهکن کردن درخت نفاق از کشتزار حاصلخیز اسلام انجام دادند. اکنون که تحقق اهداف دشمن و مستکبرین عالم با نفاق بین مسلمین عالم گره خورده است و راهبرد آنها متمرکز بر نفاق بین جوامع اسلامی است؛ پس ضرورت تقریب و وحدت بین گروهها و شعبات امت اسلامی بیش از پیش احساس میگردد.
تحقیق حاضر به هدف طرح استراتژی مدیریت تقریب در افغانستان انجام خواهد شد و در همین راستا به بیان فرصتها، تهدیدها، نقاط قوت و نقاط ضعف تقریب و توحید در کشور افغانستان را به تبیین و تحلیل خواهد نشست. نگارنده ضمن بررسی و تحلیل سوات در راهبرد تقریب در افغانستان، در صدد طرح و ارائۀ استراتژی تقریب در این کشور است. روش استفاده شده در تحقیق کیفی و اسنادی است که با مطالعات منابع و چشمدیدهای نگارندگان، تحقیق حاضر در پی یافتن جواب به سوال تحقیق است.
مفاهیم
- مدیریت راهبردی
پيدايـش مفهـوم مديريـت راهبـردي در ادبيـات جهانـي بـه دهـه 1950 و 60 بازمیگردد؛ جايی که نويسـندگاني نظير پيتر دراکر، فیلیپ سلزینک، آلفرد، چندلر، آیگور آنسوف، خشتهای اين سـاختمان را بنـا کردند (کچیل، 2010: 22). در سال 2011 گلاک، کافمن و والک مديريـت راهبـردي را فرآينـد تصميـمسـازي، مدیریت عملياتـی روزانه و پلـي ميـان وضـع موجـود و مطلوب هـر سـازمان دانستند (ابراهیم، پور، 1390: 9). مدیریت راهبردی عبارت است از: بررسی (محیطی) هم محیط داخلی و هم محیط خارجی (تدوین راهبرد)، برنامهریزی بلندمدت ارزیابی و کنترل. بنابراین، مدیریت راهبردی بر نظارت و ارزیابی فرصتها و تهدیدهای خارجی در سایه توجّه به نقاط قوّت و ضعف یک سازمان، تأکید دارد؛ بهطورکلی؛ مدیریت راهبردی شامل: برنامهریزی، اجرا و کنترل برنامهریزیهای راهبردی اسـت (نصیری یار، 1388).
- تقریب مذاهب
تقریب از قرب به معنای نزدیک کردن دانسته شده است. همچنین مذاهب جمع مذهب است و مصدری دانسته شده که به معنی رفتن یا مکانی برای رفتن است؛ بنابراین مقصود از مذاهب اسلامی آن دسته از مکاتب اعتقادی و فقهی معروف اسلامی هستند که داراي نظام اجتهادي منسجم و مستند به کتاب و سنت هستند (سیاوشی و اسماعیلزاده، 1394: 170). تقریب مذاهب اسلامی به معنای نزدیکی پیروان مذاهب اسلامی بهمنظور آشنایی با یکدیگر از طریق تحقق همدلی و برادری بر پایه اصول مشترک، ثابت و مسلم اسلامی است (تسخیری، 21:1387). منظور از تقریب در بُعد علمی فرهنگی برطرف کردن موانع اختلاف با در نظر گرفتن منافع مسلمانان در برابر دشمنان اسلام است.
- تحلیل swot
واژه (swot) از کنار هم قرار دادن حروف اول Strengths (نقاط قوت)، Weaknesses (نقاط ضعف)، Opportunities (فرصتها) و threats (تهدیدها) ساختهشده است. استفاده از این فن کمک میکند که به نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدها پی ببریم و فرصتهای پیش رو را بشناسیم و تهدیدهای احتمالی را بهصورت هوشمندانه مدیریت نماییم. تحلیل swot عبارت است فرایندی که کمک میکند عوامل درونی و عوامل بیرونی دخیل در یک موضوع را کنار هم بسنجیم و ارتباط بین آنها را بهگونهای مؤثر مورد استفاده قرار دهیم. بنابراین، تحلیل سوات ابزاری برای تصمیمگیری استراتژیک است و بهصورت گسترده در برنامهریزیهای استراتژیستها مورد استفاده قرار میگیرد (وامقی و مرندی، 1389: 171). کاربرد این ابراز در تحلیل نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدهای موجود مدیریت راهبردی تقریب در افغانستان بسیار حائز اهمیت است.
- افغانستان
افغانستان کشوری واقع در جنوب آسیا با مساحت 647497 کیلومترمربع است که روزگاری بخشی از سرزمین خراسان قدیم محسوب میشد. این کشور از غرب با جمهوری اسلامی ایران و از شمال با کشورهای ازبکستان، ترکمنستان و تاجیکستان، از شمال شرق با چین و از جنوب وجوب شرق با پاکستان دارای مرز مشترک هست (عزیزی،1387: 19). این کشور محصور در خشکی بوده و هیچ راهی به دریا ندارد و از چهار طرف با مرزهای خاکی محدود میشود 70 درصد این کشور کوهستانی است. دین 99 درصد مردم افغانستان اسلام است. ازنظر تنوع قومی، افغانستان سی و هفتمین کشور جهان به شمار میآید که اقوام متعددی در این کشور ساکن هستند. عمدهترین و معروفترین آنها عبارت است: 1- افغان که به آنها پشتون هم میگویند و بیشتر در مناطق شرق وجوب افغانستان سکونت دارند و ازنظر قومی بزرگترین گروه قومی محسوب میشود و ازنظر مذهبی سنی اکثراً پیرو مذهب حنفی هستند.2- تاجیک دومین قوم بزرگ در مناطق شمال و غرب افغانستان سکونت دارد. آنها فارسیزبان و ازنظر مذهبی پیروی حنفی هستند. 3- هزاره سومین قوم بزرگ در افغانستان است که آنها بیشتر در مناطق مرکزی و شمال افغانستان سکونت دارند؛ هزارهها ازنظر مذهبی شیعه دوازدهامامی هستند و اقلیت سنی و شیعه اسماعیلیه است و به زبان فارسی دری تکلّم دارند. 4- ازبکها چهارمین قوم بزرگ هستند و آنها در مناطق شمال افغانستان سکونت دارند. این قوم ازنظر مذهبی پیروی مذهب حنفی میباشند و ازنظر زبانی ترکزبان هستند (ناصری داودی،1398: 3).
تحلیل سوات تقریب در افغانستان
در ادامه به تحلیل سوات مدیریت راهبردی تقریب مذاهب در افغانستان پرداخته خواهد شد. در این بخش نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدهای پدیدۀ تقریب مذاهب در افغانستان بررسی و تحلیل میشوند. تحلیل مورد نظر در سه حوزۀ فرهنگ، سیاست و اقتصاد با توجه به پارامترهای موجود در افغانستان تحلیل و بررسی خواهند شد.
- فرصتها
فرصتهای تقریبی در افغانستان را میتوان در سه حوزۀ فرهنگ، اقتصاد و سیاست جستجو و احصا کرد.
الف- حوزه فرهنگ
فرهنگ بیانگر هویت یک جامعه است و باید از آن مراقبت کرد. فرهنگ مردم افغانستان نیز بیانگر هویت مردم این کشور هست. فرهنگ مردم افغانستان یک فرهنگ اصیل و قدیمی و باستانی است و متفاوتترین فرهنگها را کشور افغانستان دارا هست. این فرهنگ در تمام مراحل زندگی مردم افغانستان جاری و ساری است. بهطور نمونه فرهنگ دین، زبان، هنر و آداب رسوم از قبیل مهماننوازی، ازدواج، ارتباطات خانوادگی، احترام به بزرگان، موسیقی خاص، غذاها و … بیانگر فرهنگ مردم این کشور است این آثار مشترک و زنده میتواند بنیانی برای وحدت را فراهم نماید.
باید گفت که برای توفیق اجرایی ساختن تقریب از دریچۀ فرهنگ، توجه ویژه به داعیۀ «ایران فرهنگی» و «ایران تاریخی» امر مهم و حیاتی است. حدود جغرافیایی ایران فرهنگی و تاریخی ایران، تاجیکستان، ترکمنستان، افغانستان و بخشهایی از پاکستان، آذربایجان، قفقاز و هند و قسمتهایی از عراق و ترکیه است.(حاجیان، 1394: 61). در کشور افغانستان فرصتهای فرهنگی درخور توجهی وجود دارند که در ادامه به بررسی گرفته میشوند.
- زبان
در کشور افغانستان، زبان همواره در کنار قومیت و مذهب از پارامترهای اصلی و محوری نزاع و کشمکشهای متعدد بوده است که این محوریت، ناشی از ارتباط تنگاتنگ بین زبان، دین و نژاد است. زبان با روح یا جان جماعتها سروکار دارد (بووآ، 2002: 3). کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان خواستگاه زبان فارسی است و همکاری میان این سه کشور در حوزه فرهنگ و زبان یک فرصت ارزندهای را در افغانستان ایجاد میکند که میتوان از این منفذ برای عملیاتیسازی اهداف تقریبی در این کشور بهره برد.
- دانش
سرزمین افغانستان در طول تاریخ مهد علم و پرورش دانشمندان زیادی بوده است که ازجمله میتوان به ابوعلی سینا، سنایی غزنوی، فارابی، ابوریحان بیرونی، خواجه عبدالله انصاری، محمد جلالالدین بلخی و دهها دانشمند دیگر اشاره کرد که در افغانستان آن روز زاده شدند، پرورش یافتند و خدمات زیادی به جهان اسلام و بشریت ارائه کردهاند. این سابقه فرهنگی و تمدنی بیانگر ارزش علمآموزی در بین مردم افغانستان است. در بیست سال اخیر فرصت علمآموزی در بخشهای وسیع از سرزمین افغانستان فراهم شده بود و حتیالامکان مردم از این فرصت استفاده نمودند. اکنون کشورهای همسایه ازجمله ایران در خاورمیانه و منطقه ازنظر علمی در سطح بالایی از تولید علم قرار دارند و هزاران نفر از دانشجویان افغانستان در دانشگاههای ایران مشغول به تحصیل هستند که این یک فرصت طلایی برای برنامهریزان حوزۀ تقریب است تا با استفاده از آن، برای انتقال افکار تقریبی در میان تودۀ مردم افغانستان استفاده کرده و زمینه را برای اجرایی سازی راهبرد تقریب در این کشور فراهم آورند.
ب- در حوزه اقتصاد
اقتصاد همواره یکی از مهمترین ابزارها برای تقریب و یا تبعید انسانها بوده است. برقراری مناسبات اقتصادی میان ملتها و طیفهای مختلف مردم زمینه تعاملات فرهنگی و سیاسی آنان را نیز فراهم کرده و تعامل سازنده در این زمینه به تعارف و شناخت مردم از همدیگر کمک میکند. طبیعی است که در صورت شناخت دقیق ملتها و اقوام از یکدیگر، زمینههای تعصب از میان برداشتهشده و عرصه برای تسالم و توافق که همان تقریب است، فراهم میگردد.
در تقریب بین مذاهبی با استفاده از فرصتهای اقتصادی، ایران بهعنوان رهبر شیعیان جهان فرصتهای بینظیری در افغانستان دارد؛ زیرا این کشور یکی از مهمترین شرکای تجاری افغانستان است و توافقنامه چابهار بین ایران، هند و افغانستان یکی از مهمترین طرحهای مشترک اقتصادی است (سینایی و جمالی، 1397: 76). افغانستان را میتوان منبع ثروتیابی و تأمین امنیت ملی ایران تصور کرد؛ زیرا افغانستان ازلحاظ منطقهگرایی اقتصادی و پیوندهای مختلف فرهنگی، سیاسی، عضویت در اتحادیهها و پیمانهای منطقهای و همچنین با توجه به همسانی علایق و سلایق اقتصادی باشندگان دو کشور، پذیرای کالاهای ایرانی است، همچنین به دلیل اینکه این کشور به دلیل نبود زیرساختهای اقتصادی و توسعه در حال حاضر قادر به تولید کالا نیست، بازار مهم برای اقتصاد ایران به شمار میرود، علاوه بر این، همگرایی منطقهای ایران با افغانستان و تحرک در روابط با آسیای مرکزی، افغانستان را به مرکزی برای صادرات ایران به بازار وسیع و تشنۀ آسیای میانه تبدیل خواهد کرد (عباسی و رنجبردار، 1390: 214 و 215). بررسی شاخصهای توسعۀ اقتصادی- اجتماعی افغانستان نشاندهندۀ این است که حضور نظامیان خارجی، نهتنها به «بهبود وضعیت امنیتی، کاهش مواد مخدر و اشتغال پایدار» منجر نشده است، بلکه برعکس، «آمار کشتهشدههای غیرنظامیان، تولید مواد مخدر و بیکاری» به شکل بیپیشینهای افزایشیافته است (رامیار و همکاران، 1397: 27).
در طول تاریخ میان مردم افغانستان و ایران و مردم افغانستان بین خودشان تعاملات اقتصادی فراهم بوده است. از مناطق هزاره نشین (شیعهنشین) در افغانستان، محصولات کشاورزی و دامی به شهرهای مختلف مثل قندهار و کابل فرستاده شده و متقابلاً از این شهرها محصولاتی مثل مصنوعات و رخت به مناطق مذکوره حمل میگردید. این تجارت زمینه را برای تعامل مردم بیشتر کرده و تعصباتی آکنده از دروغ را برطرف میکرد. برای همین است که الآن در شهرهای افغانستان به دلیل حضور اقتصادی هزارهها و شیعیان، تعصب کمتر است و زمینه برای طرح مسائل تقریبی فراهم است؛ اما در دهات دوردست که مراودات اقتصادی فراهم نبوده است، افرادی وجود دارند که از شیعیان شناخت غیرواقعی دارند و شیعیان را کافر میپندارند و زمینه طرح مباحث تقریبی از اساس منتفی است. افراطگرایان که بیشتر از همان دهات دوردست به میدان سیاست آمدهاند، اکثریتشان چنین مفکورههای تنگنظرانهای دارند.
بااینهمه، فقر و بیکاری در کنار سایر عوامل، فرصتهای اقتصادی برای ایران در افغانستان فراهم میآورد که با بهرهگیری از آنها میتوان زمینه را برای طرح و اجرای راهبردهای تقریبی به سرانجام رسانید. فرصت سرمایهگذاری تجار ایرانی در افغانستان، سهمگیری ایران در بازسازی افغانستان، انتقال مهارتهای کشاورزی و دامداری به دهات افغانستان، ساخت سد و جاده در این کشور و تشریکمساعی در استخراج و فراوری منابع و معادن غنی افغانستان را میتوان فرصتهایی دانست که علاوه بر ایجاد ستادههای اقتصادی، عرصه را برای فعالیتهای تقریبی آماده میسازد. البته استفاده از این فرصتها مشروط است که از تمامی اقوام افغانستان به ویژه اقوام محروم در این عرصهها با پشتیبانی ایران به کار گرفته شوند؛ زیرا هدف اصلی، تعامل و تقریب مردم افغانستان با همدیگر و ایجاد زمینه برای زندگی مسالمتآمیز آنها است نه چیز دیگر.
ج- در حوزه سیاست
نوع ترسیم منافع و در پی آن رویکردهای سیاسی دولتهای مسلمان در قبال یکدیگر زمینه را برای تقریب یا تبعید ملتها فراهم میسازد. در طول تاریخ منافع دولت ایران در افغانستان، بیشتر در قالب رویکرد سیاسی- امنیتی و نه اقتصادی تعریف میشود؛ درحالیکه منافع و رویکرد دولت افغانستان در ایران بیشتر اقتصادی است و این تفاوت منافع ناشی از تفاوت در ساختار سیاسی و اولویتهای سیاست خارجی دو کشور است (یوسف زهی و همکاران، 1397: 200). این تفاوت در منافع همواره باعث شده است تا سیاست جمهوری اسلامی در طول تاریخ در افغانستان مقطعی و مبتنی بر خطمشیهای کوتاهمدت باشد نه راهبردی و استراتژیک. این نوع سیاستگذاری باعث آسیبهای زیادی برای هزارههای افغانستان نیز گردیده است؛ از انشعابات و نفاق داخلی بین شیعیان گرفته تا قلعوقمع آنها به جرم شیعه بودن و زدن برچسبهایی مثل جاسوس ایران و غیره. این در حالی است که در حوزه سیاستگذاری ایران در افغانستان با رویکرد تقریبی، باید با دید بلندمدت نگریسته شود تا حداقل بتوان با تقویت شیعیان افغانستان زمینه را برای استفاده از قابلیتهای تقریبی فراهم کرد و از فرصتهای بینظیر ایران در این عرصه بهره برد.
دشمنان و رقیبان جهانی و منطقهای ایران نیز از فرصتهای سیاسی ایران در افغانستان آگاه است. به تعبیر یکی از اندیشمندان: واشنگتن از فرصتهای ایران در افغانستان آگاه است و میداند که در صورت تداوم حضور و نفوذ ایران در ابعاد مختلف بهویژه سیاسی- نظامی در افغانستان، ایران درنهایت یک پل زمینی 2000 مایلی از لبنان تا سوریه، عراق و تا افغانستان خواهد داشت؛ بهزعم آمریکا، موقعیت و نفوذ ایران در افغانستان مرهون حضور نظامی آمریکا در این کشور است؛ لذا باهدف محدودسازی استراتژیک ایران، افغانستان را تخلیه کرده است (سلیمانی پور لک، 1400: 251). حال ایران مانده است و گروههای افراطی. درحالیکه در 20 سال گذشته فرصتهای عالی وجود داشت تا زمینهسازی برای نفوذ بر سایر اقوام و مذاهب در افغانستان کرده و تقریب را راهبری کند.
- تهدیدها
تهدیدهای فراروی تقریب در افغانستان نیز بسان فرصتها ریشۀ بیرونی (بیرون از پدیدۀ تقریب) دارند و در افغانستان بسیار فراوان هستند که در ادامه به آنها اشاره میشود.
الف- در حوزه فرهنگ
بزرگترین تهدید در برابر تقریب در افغانستان مفکورههای تنگنظرانه است؛ بنا به عقاید برخی رهبران مذهبی، عرف و طبیعت اهالی هر منطقه از دلایل شرعی و منبع قانونگذاری است، اما آنان در این زمینه با تنگنظری خاصی، عرف را محصور کرده و عرف و فرهنگ پشتون را بهتمامی اهالی افغانستان تسری میدهند و نهایتاً معتقدند که عرف پشتون از منابع قانونگذاری در افغانستان باشد (حقانی، 1401: 56-58). علاوه براین، تهدیدهای دیگری را نیز میتوان برای تقریب در این کشور برشمرد که در ادامه بدانها پرداخته میشود.
- دین
درگذشته و امروز تهدیدات زیاد فرهنگی ازجمله در گرایشهای دینی و مذهبی در افغانستان وجود داشته است و اکنون نیز قدرتمندتر از گذشته وجود دارد؛ یکی از تهدیدات دینی افراطگرایی دینی است که به دلیل همین افراطگرایی، هزاران نفر در افغانستان قربانی شده اند. بیست سال پیش وقتی طالبان از آمریکا شکست خورد، رهبر این گروه ملا محمد عمر در یک سخنرانی بیان داشت که خداوند حکومت را به ما عطا کرد و ما نتوانستیم از آن محافظت کنیم، ما به دیگران ظلم کردیم زیرا تلاش کردیم با شلاق زدن مردم، شریعت را اجرا کنیم، بدون اینکه خود به این احکام عمل کنیم (فرمانیان و دیگران، 1398: 322). افراطیگری و گرایش به انحرافات دینی که توسط دستگاههای جاسوسی استکبار جهانی یعنی آمریکا و متحدانش در قالب داعش و … ساخته شده و میشود، میتواند تهدیداتی را در افغانستان ایجاد نماید و مانع تقریب میان اقوام مسلمان افغانستان گردد. تلاشهایی ازایندست باعث شده است که بسیاری از رهبران مذهبی تحت تأثیر آنها عمل به غیراز مذهب حنفی همواره برای مردم افغانستان را عار دانسته و حتی ازدواج حنفی مذهبان با غیر احناف را نیز عار و ننگ قلمداد کنند (حقانی، 1401: 52).
- آموزش
ازجمله تهدیداتِ فراروی تقریب در افغانستان میتوان به دیدگاه خاص طالبان نسبت به آموزش علوم جدید و آموزش دختران اشاره کرد. حکومت طالبان تمام مدارس دولتی بخصوص مدارس دخترانه را در دوره اول حکومتشان (بیست سال قبل) بستند. رهبران این گروه نسبت به مدارس دولتی بسیار بدبین بودند. در برخی مدارس به دانش آموزان گفته میشد بگویید «مرگ بر مکتب» و کسی اجازه نداشت فرزندانشان را به مدرسه بفرستند (فرمانیان و دیگران، 1398: 323 و 324). این نگرش در مورد تحصیل مردم افغانستان در سراسر افغانستان بهصورت فراگیر وجود داشت و در حال حاضر با بستن در مدارس به روی دختران این تهدیدها بهصورت بالفعل و بالقوه پابرجا است که باعث میشود مردم از تحصیل علم و آگاهی بدور بمانند که خود عامل بسته ماندن اذهان و باقی ماندن نفرت و نفاق بین آحاد جامعۀ افغانستان است.
- زبان
موضوع زبان در افغانستان میتواند یک فرصت باشد و یا یک تهدید؛ مردم افغانستان به زبانهای مختلف تکلم مینمایند و مهمترین آنها زبان پشتو، فارسی دری، ازبکی است که جزء فرهنگ عموم اقوام مسلمان افغانستان هستند. اما از زمان حاکمیت امانالله خان که تحت تأثیر افکار ناسیونالیستی محمود طرزی قرار داشت؛ تلاش کرد زبان فارسی را که سالها زبان رسمی و اداری در افغانستان بود حذف نماید و زبان پشتو را جایگزین زبان فارسی دری کند (سینا، 1398: 2). این تفکر در دوران پادشاهان بعد نیز ادامه پیدا کرد و هماکنون نیز زبان فارسی در ادارات محدود شده است که این یک تهدید اساسی از ناحیه فرهنگ و زبان در افغانستان محسوب میشود. مبرهن است که این تهدید باعث از بین رفتن فرصتِ استفاده از ظرفیت اشتراک زبانی مردم افغانستان با ایران در حوزۀ تقریب میگردد.
ب- در حوزه اقتصاد
تهدیدهای راهبردی در حوزۀ اقتصاد فراوری عملیاتیسازی تقریب در افغانستان با مدیریت و رهبری ایران فراوان است. چنانچه قبلاً نیز بیان گردید، اقتصاد یکی از مؤثرترین ابزارهای نفوذ و کنترل و در پی آن اجراییسازی راهبرد تقریب در هر جامعه بهخصوص جامعۀ محروم افغانستان است. یکی از مهمترین تهدیدها فراروی تقریب در افغانستان در حوزه اقتصادی، تهدیدهای قدرتهای فرا منطقهای و جهانی است که در راستای تأمین منافع اقتصادی و کنترل بازار افغانستان، در خارج از مرزهای افغانستان نیز دخالتهای سیاسی و امنیتی را در استخدام منافع اقتصادی درمیآورند. بهعنوان نمونه طرح خاورمیانۀ بزرگ به همین هدف بوده است که ذیل آن طرح تشکیل «بلوچستان بزرگ» با همکاری نهادهای امنیتی آمریکا و اسرائیل سیاستی است که در طول بیش از دو دهه گذشته، با بهرهگیری از پتانسیل شکاف قومی در منطقه و ایده تعلق قوم بلوچ به سرزمین واحد و هویت مستقل از حکومتها، برای مقابله با سرمایهگذاریهای انرژی چین و هند در سواحل مکران دنبال شد (رفیع و بختیاری جامی، 1401: 14). چین نیز بهعنوان قدرت فرا منطقهای رقیب نخست ایران در صادرات کالا به افغانستان و قراردادهای استخراج معادن در این کشور است (یوسف زهی و همکاران، 1397: 209).
قدرتهای منطقهای بهخصوص کشورهای حوزه خلیجفارس تهدید جدیتری برای راهبرد اقتصادی ایران به هدف تقریب مذاهب در افغانستان هستند؛ زیرا این کشورها علاوه بر مباحث اقتصادی، نفوذ ایدئولوژیک عمیقی بر مردم افغانستان دارند که میتوانند از آن برای نفوذ اقتصادی و نفاق بین مذاهبی نیز استفاده کنند. سیاستهای دولتهای افغانستان نیز معمولاً بر پایه جلب حمایت این بخش از کشورها بوده است. چنانچه اشرف غنی در دوران ریاستجمهوریاش بیان داشت: ما در پی ترغیب عربستان سعودی، امارت متحده عربی و دیگر کشورها هستیم که برنامۀ مصونیتی غذاییشان را با سرمایهگذاری درازمدت در سکتور زراعت ما مرتبط سازند (مشیر زاده و عارفی، 1400: 338). مبرهن است که کشورهای حوزه خلیجفارس با امکانات اقتصادی و سرمایهای که دارند توان بالای نفوذ اقتصادی در افغانستان دارند تا ضمن تطمیع جمع کثیری از مردم، زمینههای همگرایی و تقریب آنها را با جامعۀ تشیع آن کشور برای جلوگیری از نفوذ تشیع و ایران در افغانستان فراهم سازند.
تهدید جدیتر از همه در این زمینه پاکستان است؛ به تعبیری: هراندازه پاکستان بتواند در حوزۀ اقتصادی افغانستان موفقیت بیشتری کسب کند، ایران به همان میزان متضرر خواهد شد؛ بندرهای کراچی و در پاکستان همواره رقیب بندر چابهار ایران در ترانزیت اقتصادی افغانستان بوده است. پاکستان در دورۀ نخست طالبان نخستین کشور نقشآفرین در معادلات اقتصادی و سیاسی افغانستان بود (یوسف زهی و همکاران، 1397: 208). روشن است که یکی از مهمترین راههایی که این مدت پاکستان بر افغانستان و بخصوص طالبان بیشترین نفوذ را داشته است، نفوذ این کشور درزمینۀ اقتصادی است که امروزه برای پاکستان بازاری در تراز افغانستان وجود ندارد. چنین نفوذی باعث شده است که پاکستان در افغانستان سد راه تقریب و همگرایی میان اقوام و پیروان مذاهب مختلف افغانستان شود و این کشور همواره در تلاطم طوفانهای افراطیگری سرگردان باشد. لذا برای تبدیل این تهدید به فرصت، بهترین راه برای جمهوری اسلامی گسترش راهبردی نفوذ اقتصادی با محوریت هزارهها در لایههای مختلف بازار، صنعت، کشاورزی و معادن افغانستان است.
ج- در حوزه سیاست
تهدیدهای راهبرد تقریب در افغانستان در حوزه سیاسی لایههای متفاوت جهانی و منطقهای دارد. در بخش تهدید سیاسی در مقیاس جهانی، آمریکا را میتوان ابر تهدید عنوان کرد؛ زیرا سیاستهای این کشور در افغانستان همواره بر اساس نفرت پراکنی بین اقوام و مذاهب برای کنترل و گسترش هژمونیک سیاسی بوده است. به بیان یکی از اندیشمندان: اساس استراتژی آمریکا در منطقه خاورمیانه در طول نیمقرن گذشته همواره یکی از مهمترین مؤلفههای تأثیرگذار بر پویشها، فرایندها و سیر تحولات در این منطقه بوده است. فرصت واقعه 11 سپتامبر در سال 2001 مرحله نوینی در سیاست آمریکا در خاورمیانه آغاز شد که شامل دو جنبه مهم بود: نخست تلاش برای تضعیف و یا در صورت امکان، تغییر در رژیمهای کشورهای مخالف مانند عراق و ایران و دوم پیگیری سیاست تدریجی اصلاحات کنترلشده در کشورهای دوست و متحد استراتژیک سنتی اما اقتدارگرای این کشور (میرزائی، 1395: 96). وجود تکثر قومی و مذهبی در شرق ایران و سر برآوردن گروههای معارض مسلح با حمایت سیاسی و مالی آمریکا و ایدئولوژیک متحدان منطقهای آمریکا، در طول 20 سال حضور آمریکا در افغانستان زمینهساز بسیاری از نابسامانیهای مرزی شده است (رفیع و بختیاری جامی، 1401: 19). اکنون نیز نفوذ اعراب بهویژه عربستان بر پاکستان، نفوذ بر طالبان، هماهنگی عربستان با غرب و آمریکا در ابعاد سیاسی و امنیتی میتوانند زمینهساز همکاری استراتژیک افغانستان با کشورهای حوزۀ خلیجفارس باشند (مشیر زاده و عارفی، 1400: 338).
باید گفت که مک کریستال فرمانده آمریکایی با طرحی که ارائه داده بود، مناطق جنوبی افغانستان را از طالبان گرفت ولی به دلیل اینکه این کار سبب تضعیف موضع پاکستان بهعنوان ایجادکننده و حامی اصلی طالبان شد، پاکستان از طالبان حمایت کرد و دوباره طالبان در جنوب افغانستان قدرت یافته (هدایتی شهیدانی و همکاران، 1399: 142). دراینبین خروج آمریکا از افغانستان مبتنی بر سیاست کلان باز موازنۀ آمریکا و ایجاد فرصت رویارویی با رقبای هژمونیک در آسیا، اروپا و خلیجفارس است که با این حرکت سیاسی هم میتواند منابع و امکانات خود را بهجای افغانستان در این مناطق متمرکز سازد و نیز برداشتن چتر امنیتی خود از افغانستان، زمینه ظهور و قدرت یافتن گروههای افراطی رادیکال را در این کشور به هدف ناامن سازی منطقه و درگیر سازی رقبای هژمونی خود فراهم سازد (سلیمانی پور لک، 1400: 253). مبرهن است که دیدگاه گروههای افراطی نسبت بهتقریب منفی است و ظهور مجدد این گروه در افغانستان تهدید جدی فراروی مباحث تقریبی در این کشور است.
بدتر اینکه در حال حاضر گروه دیگری موسوم به «ولایت خراسان» بهعنوان شاخهای از امارت اسلامی در افغانستان فعالیت میکند که حاکی از توانایی آنها در جذب گروههای افراطی و شبهنظامی و صدور تفکر رادیکال به خارج از مرزها و بخصوص ایران است (سلیمانی پور لک، 1400: 249). لذا آنها قطعاً تهدید جدی و سدی مستحکم در مسیر تقریب در افغانستان است؛ زیرا اساساً قائل به نفی مذاهب دیگر و اقلیتها از تمامی ساختارهای این کشور است؛ بنابراین برای نیل بهتقریب در افغانستان بایستی راهبرد جدید در مقابل آنها اتخاذ کرد.
- قوتها
نقاط قوت زیادی میتوان برای تقریب در افغانستان برشمرد؛ ولی برای انسجام بیشتر مطالب، به احصاء آنها در قالب سه حوزۀ فرهنگ، اقتصاد و سیاست میپردازیم.
الف- در حوزه فرهنگ
نقاط قوت زیادی در حوزۀ فرهنگ در افغانستان وجود دارند که میتوان با استخدام آنها، بر توسعۀ راهبرد تقریب در این کشور اهتمام ورزید؛ اما برای جلوگیری از تطویل مطلب، به مهمترین آنها در ادامه پرداخته میشود.
- دین
دین مهمترین عنصر تمدنساز است. برخی از ادیان بهویژه دین اسلام، از ویژگی فراگیری و جهانشمولی برخوردار است که مسلمانان با توجه به این خصیصه میتوانند ارتباط مناسب با تمام ملل جهان برقرار نمایند. خاتمیت و جامعیت بهعنوان دو عنصر سازنده که دین اسلام از آن برخورداراست، در حوزه فرهنگ به این معنا است که اسلام به سرپرستی تمام جوامع در طول تاریخ نظر دارد (پارسانیا، قدس، 1388: 18). ملت افغانستان اکثریت پیرو دین اسلام است. بازگشت به بایستههای فرهنگ اسلامی بهعنوان قطب تمدنی ارزشمند و تأثیرگذار در منطقه، میتواند نقطه قوت برای تقریب در حوزه فرهنگی برای آحاد ملت افغانستان باشد و به عنوان ابزارِ ارزشمند برای عملیاتیسازی ابربرنامۀ تقریب در این کشور میان مذاهب اسلامی ساکن در آن مورد استفاده قرار گیرد.
- هنر
افغانستان در طول تاریخ گذرگاه فرهنگ و هنر بوده است و کشوری است که در مسیر جاده ابریشم قرار دارد. این کشور همواره محل پیوند تمدنهای بزرگ جهان بوده و یکی از مهم مراکز بازرگانی و فرهنگی عصر باستان به شمار میرفته است. موقعیت مهم و حساس ژئواستراتژیکی و ژئوپلیتیکی افغانستان در شکل دادن موزاییک غنی از فرهنگها و تمدنهای بزرگ هم چون ایران، آسیا مرکزی، خاورمیانه و آسیایی جنوبی در این کشور نقش اساسی داشته است (هیبرت، کمبون، 2008). آثار هنری و تاریخی افغانستان آوازه جهانی دارند تعداد قابلتوجهی از آثار هنری و تاریخی افغانستان بهعنوان میراث فرهنگی جهانی در سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو) در سال 2003 ثبت گردیده است (جاویدی، 1397: 16). تمرکز بر داشتههای هنری در افغانستان سنیان و شیعیان این کشور را براین امر واقف میسازد که اولا چنین داشتههای تاریخی مرهون وحدت آنها بوده است و در ثانی این حقیقت را به آنان القا میکند که قبلا جزء خراسان بزرگ بوده اند و با سایر ساکنان آن خطۀ تاریخی مثل مردم ایران و کشورهای آسیای میانه در تشریک مساعی چنین آثار هنری را خلق کرده اند. لذا در صورت بازگشت به وحدت و تقریب، دوباره میتوانند چنین افتخاراتی کسب کنند.
- زبان
زبان از طریق ایجاد مرزهای مشخص و افزایش حس قدرت و هویت، میتواند بهعنوان یک نقطه قوت در وحدت میان اقشار جامعه در افغانستان کمک نماید. زبان بهعنوان معیار هویت فرهنگی میتواند مبین حقانیت هویت مردم افغانستان باشد؛ زیرا توانمندیها و تودههای جدیدی بهواسطه آن با یکدیگر مرتبط میشوند، بهنحویکه تصور میشود این جماعت همواره با یکدیگر با هویتی مشترک در ارتباط بودهاند. در سرزمینی مانند افغانستان که قومیت، مذهب و زبان همواره دغدغه و محل نزاع گروههای انسانی بوده است، اکنون باید از قدرت زبان در جهت حفظ وحدت و اهداف راهبرد تقریب بین مذاهب استفاده کرد (بووآ، 2002: 3).
ب- در حوزه اقتصاد
رویکرد اقتصادی ایران در افغانستان در دوران جمهوریت ناشی از نگاه فرصت محور به افغانستان بود. بازار مصرف 32 میلیونی افغانستان، اقتصاد کاملاً مصرفی این کشور، خو گرفتن ذائقۀ میلیونها افغانستانی با کالاهای ایرانی و توانایی ایران در زمینۀ صدور خدمات فنی و مهندسی به افغانستان ازجمله مهمترین فرصتهای حضور اقتصادی ایران در افغانستان بودند (عباسی و رنجبردار، 1390: 224). به نظر برخی از صاحبنظران، خراسان جنوبی و غرب افغانستان در کنار سیستان و بلوچستان، قلب هارت لند آسیا هستند (یوسف زهی و همکاران، 1397: 80). مطابق با آمار وزارت زراعت افغانستان حداقل 10 تا 25 میلیون جریب زمین وجود دارد که قابلیت کشت و آبیاری را دارد ولی تاکنون دستنخورده باقیمانده است (مشیر زاده و عارفی، 1400: 338). افغانستان در سالهای اخیر جهش بزرگی در تولید زعفران داشته است، کیفیت زمین و آب کافی برای تولید زعفران در افغانستان زمینه را برای فعالیتهای اقتصادی ایران در تولید این کالای استراتژیک در افغانستان فراهم سازد (یوسف زهی و همکاران، 1397: 90).
ازآنچه بیان گردید مشخص شد که در افغانستان فرصتهای بینظیر اقتصادی برای فعالیتهای ایران وجود دارد که این فرصتها ناشی از وجود زمینههای عالی در این کشور برای سرمایهگذاری و کار اقتصادی است. اینکه افغانستان بهطور بالقوه عرصه فعالیتهای اقتصادی گستردۀ ایران بهعنوان سردمدار حوزۀ تقریب است، نقطه قوت کشور افغانستان در زمینۀ پذیرش فعالیتهای تقریبی از دریچۀ اقتصاد است. ناگفته پیداست که بازوی داخلی فعالیتهای تقریبی ایران در افغانستان هزارههای شیعه در آن کشور است؛ بنابراین برای دستیابی به هدف راهبرد تقریب، لازم است استفاده از نقطه قوت و ظرفیت اقتصادی افغانستان با محوریت هزارههای افغانستان بهعنوان شریک راهبردی و لاینفک جمهوری اسلامی باشد.
ج- در حوزه سیاست
باید گفت که اکنون که طالبان در افغانستان حاکم است و تمامی امور را بهعنوان یک حاکمیت تمامیتخواه در این کشور به دست دارد، در وهلۀ اول به نظر میرسد هیچ روزنهای برای اجرایی ساختن راهبرد تقریب در این کشور وجود ندارد؛ اما نباید ازنظر دور داشت که در بسا مواقع، تهدیدها را میتوان به فرصت و نقاط ضعف را به قوت تبدیل کرد که این امر مستلزم طرح و اجرای استراتژی عالی است. چنانچه برخی از اندیشمندان به این روزنه اینگونه اشاره کردهاند که: طالبان مهمترین همکار برای کشورهای ضد افراطیگری مثل روسیه و ایران در امر مبارزه با داعش در افغانستان است و این دو کشور همواره در تلاش برای حفظ روابط با طالبان هستند (هدایتی شهیدانی و همکاران، 1396: 64).
بنابراین هرچند طالبان نه قائل به تقریب هستند و نه میتوانند بهطور راهبردی شریک و همکار ایران باشند؛ بااینوجود باید در نظر داشت که دشمن مشترک ایران و طالبان در حال حاضر داعش است که اکنون در حال سربازگیری در شمال افغانستان بوده و تلاش دارد تا افغانستان را بهعنوان پایگاه و لانه قرار دهد و با استفاده از این جغرافیا راهبرد آمریکا را در ناامنسازی مرزهای چین و روسیه عملیاتی سازد. طالبان نیز با داعش در منازعه قدرت هستند و هرگز نمیخواهند با قدرتگیری داعش حکومت و قدرت دست داشتۀ شان را به این زودی از کف بدهند. لذا در حال حاضر طالبان در شمال افغانستان با داعش در حال نبرد هستند. ایران نیز که دشمن ذاتی داعش بوده و در عراق و سوریه این گروه افراطی را ساقط کرد، میتواند با طالبان در زمینه مبارزه با داعش در افغانستان همکاریهای مختلف نظامی و لجستیکی کند. این امر بیانگر نقطه قوت در پدیدۀ تقریب در بستر افغانستان است که با استمرار همکاریهای سیاسی ایران با طالبان، زمینه برای فعالیتهای تقریبی و رشد و نفوذ شیعیان و هزارههای افغانستان نیز در تمامی عرصهها فراهم شده و اقتدار شیعه در آن کشور محقق و نهایتاً مستحکم خواهد شد.
- ضعفها
همانند نقاط قوت، ضعفها نیز خارج از ماهیت تقریب نیستند؛ در ادامه به بررسی نقاط ضعف تقریب در افغانستان در قالب فرهنگ، اقتصاد و سیاست پرداخته میشود.
الف- در حوزۀ فرهنگ
اهم مواردی که میتوان به عنوان نقاط ضعف پدیدۀ تقریب در افغانستان مطرح کرد عبارتند از:
- علم
سرزمین افغانستان در طول تاریخ دانشمندان زیادی را به جهان اسلام و بشریت تحویل داده است، سابقه فرهنگی و تمدنی افغانستان ازنظر علمی بسیار درخشان است؛ اما در پنجاه سال اخیر ازجمله دوره اول حکومت طالبان، علاوه بر اینکه مدارس دولتی توسط این گروه بسته شدند، این گروه تغییرات اساسی در نظام آموزشی به وجود آورده بودند تا آنجا که یکسوم مضامین درسی را به علوم دینی اختصاص داده بودند. تعداد زیادی معلمان را اخراج و آنهای که باقی مانده بودن، حقوق آنها را نیز کاهش دادند (فرمانیان، همکاران، 1398: 324). بااین همه، بعد از سقوط طالبان و در طول بیست سال حضور آمریکا و حکومت جمهوریت و مصرف میلیاردها دلار در افغانستان، زیرساختهای آموزشی و علمی افغانستان بهصورت مناسب ایجاد و بازسازی نشده است و تمام مصارفی که از کشورهای کمککننده است بیشتر حیف میل شدند. هماکنون با سر کار آمدن امارت اسلامی طالبان با اینکه امنیت سراسری در افغانستان ایجاد شده است؛ اما زمینهی تحصیل برای مردم افغانستان اعم از مرد و زن با توجه به فرهنگ اسلامی و جایگاه مردم افغانستان فراهم نشده است و این یکی از نقاط ضعف علمی به شمار میآید؛ زیرا در صورت ضعف در علم و آگاهی، زمینه برای فعالیتهای تقریبی نیز خود به خود از بین میرود؛ چونکه جامعهی بسته و بدور از آگاهی هیچگاهی با هم کنار نیامده و تعصب آنها نسبت به همدیگر کاهش نخواهد یافت.
- زبان
زبان وسیلهای است برای جلوگیری از آشفتگی و پراکندگی و جدایی. در طول تاریخ افغانستان، تمام مردم این سرزمین و اقوام و تیرههای گوناگون آن، در یک وجه پررنگ باهمدیگر هماندیشی و همآوایی داشتند، پنجاهدرصد مردم افغانستان فارسیزبان است و چهل درصد هم پشتوزبان. اکثر پشتوزبانها زبان فارسی را هم مثل زبان پشتو مسلط هستند. در پارهای از تاریخ بر موضوعات سیاسی و تصمیمگیری در سرزمینی مانند افغانستان که دارای اقوام و زبانهای مختلف هستند این تفاوتها اکثر محل نزاع گروههای انسانی بوده است و بیشتر به عنوان نقطهضعف تجلی پیدا کرده است (بووآ، 2002: 3). اکنون حکومت با یک سیاست زبانستیزی با کنار زدن زبان فارسی و زبانهای دیگر نظیر «ازبکی» از مراکز دولتی و مراکز علمی بهصورت هدفمند، در ضعف زبان و فرهنگ میافزاید و این اقدامات زمینۀ تعامل سازنده و در پی آن فعالیتهای تقریبی و وحدت در این کشور را با محدودیتهای اساسی مواجه میسازد.
ب- در حوزه اقتصاد
همواره یکی از مشکلات اساسی افغانستان دسترسی نداشتن به آبهای آزاد بوده است؛ تجارت خارجی این کشور در طول تاریخ از راههای ترانزیتی زمینی دره خیبر و دریایی بندر کراچی انجام شده است که پس از تجزیه هند و پاکستان در سال 1947 و بروز اختلافات عمدۀ مرزی با پاکستان در خصوص مسئله پشتونستان و خط دیورند، دو مسیر ترانزیتی مذکور همواره بهعنوان سلاحی علیه افغانستان از سوی پاکستان استفاده شده است (عباسی و رنجبردار، 1390: 212). دراینبین سیاست اقتصادی ایران با توجه به ظرفیتها و نیازهای اقتصادی بازار افغانستان و تحریمهای غربی میبایست در تسهیل مراودات تجاری تهران- کابل فارغ از مباحث ایدئولوژیک بیشازپیش کوشا باشد؛ زیرا رویکرد ایدئولوژیک همچون دهه 1360 نمیتواند منافع و اهداف اقتصادی هر دو کشور ایران و افغانستان را محقق کند (یوسف زهی و سنایی، 1400: 174). اختلافات ایران و افغانستان بر سر حجم و توزیع زمانی استفاده از رودخانههای مشترک در حال تبدیلشدن به بحران است (سینایی و جمالی، 1397: 70). درنتیجه حضور 20 ساله آمریکا در افغانستان نیز داعیه دموکراسی پنج بحران تقلب انتخاباتی، فساد اداری، اقتصاد رانتی، ناامنی و بنیادگرایی را در افغانستان وارد یا تشدید کرد که هرکدام بر فرایند توسعۀ اقتصادی و توسعه سیاسی در این کشور تأثیرات منفی گذاشت. البته مبانی هستیشناسی طالبان هیچ سنخیتی با دموکراسی ندارد (سینایی و یوسف زهی، 1398: 360). این موارد همه از نقاط ضعف عملیاتی سازی تقریب در افغانستان است.
نقاط ضعف تقریب از دریچۀ اقتصادی در افغانستان باعث شده است تا زمینه برای بروز تهدیدهای تقریب مثل دخالت پاکستان و آمریکا در امور افغانستان و نیز نفوذ ابر تهدید تقریب یعنی وهابیت در افغانستان به بهانههای واهی کمکها مالی به مردم فقیر این کشور و پوشش معاش مساجد و مراکز تجمع جوانان افغان فراهم آید. نگارنده شاهد بوده است که جوانان زیادی از مردم افغانستان به دلیل فقر در دام حزب التحریر و وهابیت افتاده و برای امرارمعاش در استخدام پاکستان برای تفرقهاندازی و دروغپردازی در میان اهل سنت و تشیع درآیند. نمونه بارز سوءاستفادۀ عربستان از این خلأ، تأسیس مدرسه، دارالحفاظ، مسجد و دارالعلوم در شهرهای افغانستان بهخصوص شهر هرات است تا مانع نفوذ ایران در این کشور شده و شعله نفاق و بدبینی بین اهل سنت و تشیع را روشن نگه دارد. برای غلبه بر این ضعف، نفوذ در نظام اقتصادی افغانستان بخصوص شهرهای بزرگی مثل هرات و کابل برای محرومیتزدایی با محوریت هزارههای شیعه افغانستان است تا هم تشیع در این کشور نبض اقتصادی را در دست گیرند و هم با دستگیری از برادران اهل سنت در افغانستان ضعف به قدرت تبدیل شده و شیعه ناجی پنداشته شود و اینگونه زمینه فعالیتهای تقریبی فراهم آید.
ج- در حوزه سیاست
به نظر میرسد، در سیاست نگاه به شرق ایران جایگاه و نقش مهم و استراتژیکی برای افغانستان تعریف نشده است و بهجای آن به توسعه مناسبات سیاسی و تجاری با کشورهایی چون چین، هند، پاکستان و روسیه تمرکز شده است، غافل از اینکه گستردگی و پیچیدگی روابط قدرتهای مذکور با آمریکا و همپیمانان آن، مانعی برای برقراری همکاری راهبردی آنها با کشورهای مخالف هژمونی غرب مثل ایران است؛ لذا تعامل این کشورها با ایران در بسیاری از مواقع مقطعی بوده است (یوسف زهی و همکاران، 1397: 200). دلیل این امر شاید این باشد که در دستگاه تصمیمگیری جمهوری اسلامی ایران نسبت به مسائل افغانستان تضاد، تعارض و رقابت وجود دار که در تمامی مراحل تصمیمسازی نسبت به افغانستان تأثیرات منفی گذاشته و مانعی برای اخذ و اجرای تصمیمهای مؤثر و استراتژیک سیاسی درزمینه افغانستان است. این امر موجب فرصت سوزی، تبدیل فرصتها به تهدید میشود. (شفیعی، 1382: 848). هرچند در حال حاضر ایران و طالبان بهصورت مقطعی توانستهاند به همزیستی مسالمتآمیز دست یابند، اما پتانسیل روابط خصمانه آنها به دلیل دیدگاههای ایدئولوژیک متعارض همچنان باقی است. اکثر شبهنظامیان سنی، شیعهگری ایران را بدعت میدانند؛ تمایل طالبان به تسری دادن مفکورۀ شان به خارج از مرزهای افغانستان و مرزهای طولانی با ایرانی از سوی دیگر، ایران را به آسیبپذیرترین همسایه در مقطع پساخروج آمریکاییها از افغانستان تبدیل کرده است (سلیمانی پور لک، 1400: 152).
در کنار ضعفهای فوق نباید ازنظر دور داشت که سلطۀ گروه طالبان در افغانستان در درجه اول بزرگترین تهدید برای امنیت ملی ایران (بهعنوان راهبر تقریب) در همه ابعاد محسوب میشود (رفیع و بختیاری جامی، 1401: 20)؛ زیرا عقاید این گروه نسبت به ایران دیدگاه منفی دارند و شیعیان افغانستان نیز از این نوع نگاه بینصیب نیستند. چنانچه به نظر رهبران طالبان، لازم است تا دولت اسلامی ملتزم به یک مذهب خاصی باشد که تمامی ساکنان آن مملکت و یا اکثریتشان ملتزم به آن هستند؛ بنابراین دولت افغانستان مکلف است تا به مذهب حنفی در محاکمات و سایر شئون زندگی عمل نماید (حقانی، 1401: 50). بر اساس ایدئولوژی این گروه، دولت نباید برای اقلیتها در مقام قضا هیچگونه امتیازی را بدهد، چون سهیم ساختن اقلیتها در مقام قضا، موجب تضعیف دولت میشود (پیشین، 1401: 53). ازنظر برخی رهبران مذهبی، هزارهها مسلمان نیستند؛ بنابراین یا باید صد درصد مسلمان شوند (سنی حنفی شوند) و یا نزد برادران خود در ایران بروند و یا هم باید بمیرند؛ ملا عبدالمنان نیازی خطاب به هزارهها در شهر مزار شریف گفته بود: هرجایی که بروید شما را دستگیر میکنیم، اگر در آسمان بروید از پایتان و اگر در زمین فرو روید از مویتان گرفته و شما را میکشیم، یا باید صد درصد مسلمان شوید و یا اینکه به ما جزیه و باج بدهید (فرمانیان و همکاران، 1398: 326).
تمام آنچه بیان گردید بیانگر ضعفهای اساسی در بستر افغانستان برای عملیاتی کردن تقریب از دریچۀ سیاسی است؛ اما بااینوجود در صورت استفاده درست از فرصتها و قوتها در سایر زمینهها، میتوان این ضعف را نیز به قوت تبدیل کرد؛ زیرا با حمایت از طیف معتدل و تلاش برای تضعیف و یا نابودی دفعی و تدریجی طیف افراطی ، میتوان از دیدگاههای افراطی و مواضع تند آنان نسبت به هزارهها و شیعیان افغانستان کاست و زمینه را برای نفوذ در قلب حاکمیت برای انجام فعالیت گستردۀ تقریبی و تعاملی فراهم آورد. البته این امر مستلزم صرف منابع و امکانات فراوان و سرمایهگذاری راهبردی روی نیروی انسانی هزارهها بهعنوان نیروی وفادار به آرمانهای تقریب است.
نتیجه گیری
با توجه بدانچه بیان گردید، به نظر میرسد با مدیریت درست تقریب در افغانستان و طرح راهبرد مناسب در این خصوص که برآمده از تحلیل سوات و بررسی درست نقاط ضعف، قوت، فرصتها و تهدیدها باشد، میتوان به اهداف استراتژیک تقریب در این کشور دست یافت. تمرکز فعالیتها و اقدامات تقریبی بایستی در سه حوزۀ فرهنگ، اقتصاد و سیاست محدود گردد. جدول و شکل زیر نمایانگر تحلیل سوات در مدیریت راهبردی تقریب در افغانستان است.
سوات | حوزه ها | حوزۀ فرهنگ | حوزۀ اقتصاد | حوزۀ سیاست |
نقاط قوت | زبان + دین + هنر | بازار وسیع افغانستان + محبوبیت کالای ایرانی + همکاران داخلی دلسوز | اسلام سیاسی در افغانستان + استکبار ستیزی توده و حاکمیت در افغانستان | |
نقاط ضعف | دانش + زبان | حصر افغانستان در خشکی + نبود زیرساخت های اقتصادی + دور بودن هزاره ها و شیعیان از اقتصاد افغانستان | حضور گروههای افراطی در افغانستان + عدم اولویت مسائل افغانستان برای ایران + دور بودن شیعیان افغانستان از قدرت | |
فرصتها | زبان + دانش | سرمایه گذاری (کشاورزی و دامداری) + بازسازی + تجارت + استخراج معادن | خطر داعش + وجود دشمنان مشترک مثل استکبار و رژیم صهیونستی + داعیۀ مشترک دین سیاسی | |
تهدیدها | دین + آموزش + زبان | طرح خاورمیانۀ بزرگ + رقبای جهانی، منطقهای و همسایگان | حضور گروههای افراطی در افغانستان + کشورهای حامی افراطیگری + نفوذ سرویسهای امنیتی خارجی در افغانستان |
نویسندگان: روحالله حمیدی[1]
محمد انور جعفري[2]
منابع
- ابراهیم پور حیدر، بررسی نقش مدیریت استراتژیک در کارآفرینی سازمانی، پژوهشهای مدیریت، 1390 شماره 9.
- اسماعیلزاده یاسر، نگرشی به وحدت و تقریب مذاهب در سیره و گفتار امام رضا (ع) فصلنامه فرهنگ رضوی، 1394، شماره 15.
- بابای محمدباقر، جنگ نرم گونه شناسی عملیات روانی، معاونت فرهنگی تبلیغات دفاعی نیرویهای مسلح، 1387، شماره 3.
- باهوش فاردقی، محمود، بررسی قدرت نرم در سیاست بینالملل با تکیه بر سیاست نرمافزارانهی آمریکا در افغانستان، فصلنامۀ سیاست، سال دوم، شماره 5، بهار 1394، صص 99-114.
- بختیاری، محمد عزیز، شیعیان افغانستان، قم مؤسسه شیعه شناسی، سال 1385.
- بووآ راسل، زبان شناسی تاریخی، فصلنامه زبان و تمدن دانشگاه جورجیا، مترجم ابوالفضل جمشیدی، 2002، شماره 3.
- پارسانیا حمید، رنسانس دینی فرصتها و تهدیدها، فصلنامه قدس، 1388، شماره 12.
- تسخیری محمدعلی، اندیشه تقریب، فصلنامه هفتآسمان، 1387، شماره 19.
- جاویدی غلامرضا، آثار تاریخی بامیان ثبتشده در یونس کوه، فصلنامه پژوهشهای مدیریت و علوم، 1297، شماره 6.
- حاجیان، خدیجه، دیپلماسی فرهنگی: مطالعۀ موردی کشورهای افغانستان و تاجیکستان، چاپ اول، تهران، پژوهشگاه هنر و ارتباطات، 1394.
- حقانی، شیخ عبدالکریم، امارت اسلامی افغانستان، تأییدیه: امیرالمؤمنین شیخ مولانا هبت الله آخوندزاده، مترجم: دکتر محمد صالح مصلح، چاپ اول، هلند، انتشارات شاه مامه، 1401.
- رامیار، جواد و همکاران، نقش کمکهای خارجی در توسعه اقتصادی- اجتماعی افغانستان، دو فصلنامه علمی- پژوهشی جامعهشناسی سیاسی جهان اسلام، دوره 6، شماره 2، پاییز و زمستان 1397.
- رفیع، حسین، بختیاری جامی، محسن، هژمونی آمریکا در افغانستان و چالش امنیت در شرق ایران (2001-2021)، فصلنامه مطالعات جهان اسلام، سال 11، شماره 2، تابستان 1401، صص 1-23.
- زرقانی، سید هادی، اعظمی، هادی، لطفی، امین، بررسی شیوهها و سیاستهای مدیریت مرزها و نقش آن در امنیت مرز (نمونه موردی: مرزهای شرقی ایران)، مجله جغرافیا و توسعۀ ناحیهای، شماره 20، بهار و تابستان 1302، صص 83-108.
- سلیمانی پور لک، فاطمه، خروج آمریکا از افغانستان؛ بازتاب استراتژی باز موازنه، فصلنامه علمی رهیافتهای سیاسی و بینالمللی، دوره 13، شماره 2، زمستان 1400، صص 233-258.
- سینا یعقوب، جایگاه زبان فارسی دری در افغانستان، فصلنامه فرهنگستان، 1398. شماره 1.
- سینایی، وحید، جمالی، جواد، دیپلماسی اقتصادی ج.ا.ایران در افغانستان و مدیریت اختلافات آبی دو کشور (با کاربست رویکرد اقتصادِ نهادگرا)، فصلنامه مطالعات راهبردی سیاستگذاری عمومی، دوره 8، شماره 28، پاییز 1397، صص 69-93.
- سینایی، وحید، یوسف زهی، ناصر، سنجش وضعیت توسعۀ اقتصادی افغانستان در عصر دموکراسی سالهای 2001 تا 2017، دو فصلنامۀ مطالعات اوراسیای مرکزی، دوره 12 شماره 2، پاییز و زمستان 1398، صص 345-363.
- شفیعی، نوذر، ارزیابی راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در افغانستان، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال 6، شماره 4، زمستان 1382، صص 826- 851.
- شیر خانی، محمدعلی، سبحانی، مهدی، اقتصاد سیاسی نظامیگری و مداخلۀ نظامی آمریکا در افغانستان، فصلنامۀ سیاست، شماره 4، زمستان 1392، صص 117-134.
- عباسی، ابراهیم، رنجبردار، مجید، کمکهای مالی ایران به افغانستان: اهداف و آثار اقتصادی آن، فصلنامه روابط خارجی، شماره 3، پاییز 1390، صص 195-229.
- عباسی، ابراهیم، رنجبردار، مجید، کمکهای مالی ایران به افغانستان: اهداف و آثار اقتصادی آن، فصلنامۀ روابط خارجی، سال 3، شماره 3، پاییز 1390، صص 195-229.
- فردیک هیبرت و پیتر کمون، گنجینه پنهان افغانستان از موزیم کابل، جئو گرافیک واشینگتن، 2003.
- فرمانیان، مهدی و همکاران، جریانشناسی سلفیگری معاصر، چاپ اول، قم، دارالاعلام لمدرسه اهل البیت، 1398.
- کشیل دبلیو، اربابان استراتژی، انتشارات بارزگانی هاروات، سال، 2010.
- مشیرزاده، حمیرا، عارفی، مهدی، چرخش در سیاست خارجی افغانستان در دورۀ اشرفغنی: رویکرد ادراکی، دوفصلنامۀ مطالعات اوراسیای مرکزی، دوره 14، شماره 2، پاییز و زمستان 1400، صص 322- 345.
- مهدی فرمانیان و جمعی از نویسندگان، جریان شناسی سلفی گری معاصر، قم انتشارات دار الاعلام، سال 1398، نوبت اول.
میرزائی، محمدمهدی، استراتژی آمریکا در افغانستان و علل عدم موفقیت سیاستهای آن کشور، فصلنامه سیاست، سال سوم، شماره 11، پاییز 1395، صص 79-99.
- ناصری داودی عبدالمجید، مشاهیر تشیع در افغانستان، قم انتشارات بینالمللی المصطفی، سال 1390.
- نصیری یار محمد، سه رویکرد برتر در مدیریت استراتژیک، ماهنامه تدبیر، 1388، شماره 173.
- هدایتی شهیدانی، مهدی، پادروند، مهدی، عزتی، محسن، بررسی همپوشانی سیاست خارجی روسیه و ایران در افغانستان با توجه به تحولات نوین خاورمیانه (2016-217)، ماهنامه آفاق علوم سیاسی، شماره 7، آبان 1396، صص 55-66.
- هدایتی شهیدانی، مهدی، سلمان زاده، میلاد، بابایی، محمدرضا، واکاوی سیاست خارجی ترامپ نسبت به افغانستان با تأکید بر توافقنامه صلح با طالبان در سال 2020، دو فصلنامه سیاست و روابط بینالملل، دوره 4، شماره 8، پاییز و زمستان 1399، صص 137-152.
- وامقی روشنک، مرندی، سید علیرضا، سجادی فیروزه، تحلیل راهبردی وضعیت موجود در خصوص کودکان خردسال ایرانی، swot فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، 1389، شماره 35.
- یوسف زهی، ناصر، سنایی، وحید، کشورداری اقتصادی توسعه ایران در افغانستان (روایتی صدساله 1298-1398 ش)، فصلنامه علمی مطالعات راهبردی سیاستگذاری عمومی، دوره 11، شماره 38، بهار 1400، صص 154-179.
- یوسف زهی، ناصر، فرزانه پور، حسین، بخشی، احمد، آسیبشناسی روابط بازرگانی ایران و افغانستان از منظر رهیافت اقتصاد سیاسی (2001-218)، پژوهشنامۀ علوم سیاسی، سال 13، شماره 2، بهار 1397، صص 187- 224.
- یوسف زهی، ناصر، فرزانه پور، حسین، بخشی، احمد، جایگاه جغرافیای اقتصادی خراسان جنوبی در نمودِ ایدهی اقتصاد شرقی ایران (با تأکید بر افغانستان)، مجله پژوهشهای جغرافیای سیاسی، سال 3، شماره 2، تابستان 1397، صص 69-99.
[1] دانشپژوه دکتری قرآن و علوم (گرایش مدیریت) جامعه المصطفی العالمیه
[2] دانشپژوه دکتری قرآن و علوم (گرایش مدیریت) جامعه المصطفی العالمیه