سیر تاریخ عزاداری‌های حسینی در افغانستان

بخش دوم:دوره معاصر

پس از اقدام احمدشاه ابدالی در ایجاد ساختار سیاسی جدید و مستقل از ایران (1747-1775م)، همچنان شاهد به‌کارگیری عناصر ایرانی‌تبار و شیعه در ادارة حکومت وی هستیم؛ به گونه‌ای که حتی بدنة اصلی گارد حفاظت شاهی را قزلباش‌ها تشکیل می‌دادند. (فرهنگ، 1380، ج1، ص136) حتی در عصر دوست‌محمدخان، بنا به گزارش چارلز میسن انگلیسی که در آن زمان در کابل به‌سر می‌برده شیعیان جمعیت قابل توجهی را در کابل تشکیل می‌دادند و میریزدان‌بخش بهسودی از سران مشهور هزاره، از قدرت و نفوذی فوق‌العاده برخوردار بود؛ به گونه‌ای که به گمان چارلز میسن، چنانچه اراده می‌کرد، می‌توانست موقعیت دوست‌محمدخان را به‌خطر اندازد. (نائل، 1372، ص149 و 154) با توجه به این گزارش میسن و جایگاه قزلباشان در دستگاه حکومتی و نزدیکی آنان به حکومت، می‌توان گفت که شیعیان در افغانستان، به‌ویژه در کابل ـ که از عهد تیمورشاه درانی (1775-1793م) پایتخت کشور شد ـ در برپایی شعایر مذهبی خود آزادی عمل داشتند، و گزارشی مبنی بر منع آنان از برپایی شعایرشان در منابع نیامده است. از غائله‌ای که برضد شیعیان کابل (1803م) در زمان شاه‌محمود به‌وقوع پیوست، و شاه و وزیرش فتح‌خان به گونه‌ای آشکار جانب شیعیان را گرفتند، می‌توان موقعیت خوب شیعیان کابل را در این دوره به‌خوبی دریافت. در اواخر دورة اول حکومت شاه‌محمود، مخالفان وی برای سرنگونی او، قزلباش‌های کابل را ـ که شیعه‌مذهب بودند و طی نیم‌قرن حکومت ابدالیان، اردوی خاصة پادشاهی را تشکیل می‌دادند و در مقام دبیر و مستوفی مشغول بودند و به نوعی از پایه‌های استحکام شاه به‌شمار می‌آمدند ـ به بهانه‌ای مورد حمله و تعرض قرار دادند. آنان با همراهی میرواعظ، روحانی معروف وقت کابل، با تهییج احساسات مذهبی عامه، مردم و حتی سربازان اردوی شاهی را به تعرض برضد قزلباش‌های شیعه واداشتند. شاه‌محمود در این میانه جانب قزلباش‌ها را گرفت؛ ولی تلاش‌های وی و وزیرش فتح‌خان به جایی نرسید و خود وی هم از قدرت به‌زیر کشیده شد. (فرهنگ، 1380، ج1، ص200-201/ کاتب هزاره، 1372، ج1، ص66/ الفنستن، 1388، ص524 و 525)

به‌نظر می‌رسد، این شرایط کمابیش تا اوایل دورة عبدالرحمن‌خان وجود داشته است. بنا به گزارش نویسندة عین الوقایع، که خود شاهد عینی بود، این امیر در سال‌های نخستین زمامداری خود (1886م)، همانند دیگر زمامداران افغانستان در مراسم عزاداری شیعیان شرکت می‌جست و حتی از بیت‌المال به تکیه‌خانه‌ها برای مصارف عزاداری کمک می‌کرد. (هروی ریاضی، 1369، ص175)

دورة چهارم عزاداری، از برخورد خشن و وحشیانة عبدالرحمن‌خان (1880-1901) با شیعیان و مردم مناطق هزاره‌جات (فرهنگ، ص399 تا 404) آغاز می‌شود و تا زمان صدارت شاه‌محمود (1947م)، عمو و صدراعظم ظاهرشاه، به‌طول می‌انجامد. در سال 1893م، هم‌زمان با کشتار مردم هزارة شیعه، حکم تکفیر شیعیان به درخواست این امیر صادر می‌گردد. این امر موجب می‌شود که شرایط بر شیعیان در سرتاسر کشور سخت گردد. افزون بر غارت و مصادرة اموال، قتل، زندان و تبعید بزرگان، سرشناسان، و روحانیون شیعه، از برگزاری هرگونه عزاداری برای ائمه‰ به‌طور جدی منع می‌شود و تکیه‌خانه‌ها و حسینیه‌های شیعیان در اختیار علما و طلاب اهل سنت قرار می‌گیرد. (ریاضی هروی، 1369، ص237 و 226)

پس از مرگ عبدالرحمان‌خان (1901م) و در حکومت حبیب‌الله‌خان (1901-1919م)، با وجود بازتر شدن فضای سیاسی اجتماعی، انجام شعایر شیعیان با ممانعت روبه‌رو می‌شود، به گونه‌ای که در سال 1903م، وقتی عده‌ای از قزلباشان کابل مجلس منقبت‌خوانی برگزار می‌کنند، با آنان به‌شدت برخورد می‌شود و عده‌ای مقتول، برخی جریمه و گروهی دیگر تبعید می‌گردند. (همان، ص254) کمی بعدتر، فرمان رسمی حکومتی مبنی بر منع هرگونه مدح و تعزیة ائمه‰ توسط شیعیان صادر می‌شود. در پی آن، تکیه‌خانه‌ها و حسینیه‌های شیعیان بسته و آنان ملزم به حضور در نمازهای جماعت مساجد اهل سنت می‌گردند. (همان، ص255)

وی برای تکیه‌خانه‌های شیعیان در کابل محراب ساخت و آنها را به مسجد تبدیل و برای آنها مؤذن و امام جماعت سنی تعیین کرد. (پولادی، 1381، ص355)

با روی کار آمدن شاه‌امان‌الله (1919-1929م) تعصبات به طور عمومی در افغانستان کاهش یافت؛ زیرا وی برنامه‌های مترقیانه‌ای را طراحی و اجرا کرد که با تعصبات قومی و مذهبی سازگار نبود. (بختیاری، 1385، ص183) شیعیان در دورة شاه‌امان‌الله آزادی‌های مذهبی بیشتری به‌دست آوردند و مراسم مذهبی و تکیه‌خانه‌های پیروان مذهب امامیه عملاً آزاد شد. (غبار، 1359، ص794) پس از وی، در زمان حبیب‌الله کلکانی (1929م) و نادرشاه (1923-1929م) وضعیت به زمان گذشته برمی‌گردد و برگزاری شعایر مذهبی شیعیان، از جمله عزاداری‌های حسینی، با ممانعت‌هایی روبه‌رو می‌شود.

در دورة چهل‌سالة حکومت محمدظاهرشاه (1933-1973م) که فراز و فرودهایی داشت، افغانستان دوره‌هایی از اختناق و برخی آزادی‌های اجتماعی را تجربه می‌کند. اوایل حکومت ظاهرشاه و در دورة صدارت هاشم‌خان (1923-1946م)، سیاست محدودیت‌های مذهبی باشدت بیشتری تعقیب می‌شد و حکومت به‌شدت فعالیت مخالفان، از جمله شیعیان را کنترل و سرکوب می‌کرد.

دورة پنجم، پس از اتمام صدارت هاشم‌خان ـ که با پایان جنگ دوم جهانی همراه است ـ آغاز می‌شود که برخی زمینه‌های آزادی اجتماعی سیاسی در کشور به‌وجود می‌آید. در همین دوره، علماء و روحانیون شیعه با رویکردی مسالمت‌آمیز تلاش کردند تا وضعیت شیعیان را بهبود بخشند. آغازگر این تلاش‌ها، آیت‌الله حجت کابلی بود که با استفاده از شیوه‌های ملایم، فضای مناسبی را برای انجام آشکار شعایر مذهبی شیعیان فراهم ساخت. وی پس از مدت‌ها ممنوعیت برگزاری عزاداری‌ها و انجام شعایر مذهبی و برخورد‌های قهری دولت، توانست با تأسیس تکیه‌خانة عمومی، در محلة شیعی‌نشین چِنداول کابل، به برپایی مراسم عزاداری‌های ماه محرم اقدام کند. با این اقدام، به‌تدریج حسینیه‌ها و تکیه‌خانه‌های متعددی در کابل فعال شدند و مراسم عاشورای حسینی با شکوه و ابهت بیشتری برگزار شد؛ به گونه‌ای که اعضای کابینة دولت و حتی شاه در مراسم عزاداری دهة محرم در تکیه‌خانه‌ها و حسینیه‌های شیعیان حضور می‌یافتند.

از دهة چهل شمسی به بعد، فضای سیاسی کشور بازتر شد و احزاب سیاسی امکان فعالیت بیشتری یافتند. این دوره که به دهة دموکراسی معروف است، مراسم سوگواری و عزاداری‌های ماه محرم، هم رونق و گسترش بیشتری یافت و هم رنگ‌وبوی سیاسی و مبارزاتی به‌خود گرفت. برخی از تکیه‌خانه‌ها محل و کانون فعالیت‌های سیاسی اجتماعی جوانان مبارز و تحصیل‌کردة شیعه شد.[1]

در سال‌های نخستین پس از کودتای هفت ثور 1357 و شروع مقاومت اسلامی و مردمی برضد نیروهای اشغالگر ارتش سرخ، در دوره‌های نورمحمد تره‌کی و حفیظ‌الله امین و حاکمیت جناح خلقی‌ها (1978-1979م) شرایط سیاسی اجتماعی کشور به‌شدت دگرگون شده و حکومت کمونیستی کابل موجی از رعب و وحشت ایجاد کرده، و به سرکوب و زندانی کردن و قتل ده‌ها هزار تن از اقشار مختلف مردم اقدام نمود. نوک پیکان این سرکوبی‌ها و خشونت، متوجه شیعیان و افراد و روحانیون سرشناس آنان بود. ناگفته پیداست که در چنین شرایطی، وضعیت برپایی مراسم عزاداری‌های محرم چگونه بوده است. با تغییر جناح در حاکمیت و روی کار آمدن پرچمی‌ها، در دورة ببرک کارمل (1979-1986م)، به‌ویژه دکتر نجیب‌الله (1986-1992 م)، که سیاست مصالحة ملی را در پیش گرفتند (اندیشمند، 1388، ص350 و 486)، شیعیان فرصت و فضای بهتر و بازتری برای فعالیت‌های خود یافتند. در این دوره، حتی دولت به تکیه‌خانه‌ها و مساجد کمک‌های مالی می‌کرد که بعضی‌ها می‌پذیرفتند و برخی دیگر رد می‌کردند.

 

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=5317

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب