چکیده
نزاع و کشمکش میان انسانها بنابر طبیعتی که آدمی دارد، در طول تاریخ بشریت بوده و با او خواهد بود و فیصلهدادن به دعاوی معمولاً نیازمند شاهد و قاضی است و این دو نیز نیازمند صفات و شرایطی هستند که برخی از آن صفات و شرایط بین فقهای اسلامی مورد اتفاق و برخی نیز مورد اختلاف میباشند که یکی از آن شرایط، وجود قرابت میان شاهد و قاضی با طرف دعوا است و این رساله با هدف یافتن حکم شهادت و قضاوت در صورت قرابت شاهد و قاضی با یکی از طرفین دعوی از منظر فقه اهلبیت(ع) و حقوق افغانستان با روش توصیفی و تحلیلی نگارش شده و روش گردآوری اطلاعات کتابخانهای و با مراجعه به منابع اصیل فقهی و حقوقی میباشد که بعد از نقل اقوال سهگانهی فقهای شیعه و نقد و بررسی آن، از مهمترین نتایج حاصله میتوان به این موارد اشاره کرد: شهادت و قضاوت خویشاوندان به نفع یا علیه خویشاوند دیگر پذیرفته میشود و فقط در مورد شهادت و قضاوت فرزند علیه پدر اختلاف نظر جدی وجود دارد که رأی صواب، با توجه به صراحت آیهی صد و سی و پنج سورهی نساء و دلالت سایر آیات و روایات، نفوذ چنین قضاوتی است؛ برخلاف فقهای شیعه، شهادت و قضاوت اقارب در حقوق افغانستان و فقه حنفیه – که در صورت سکوت مقنن و فقدان حکم قانونی خاص(به استثنای احوال شخصیه شیعیان) قانوناً به این فقه مراجعه میشود – نافذ نمیباشد که با توجه به ناسازگاری این حکم با آیات و روایات، چنین دیدگاهی باطل است؛ در این رساله با جمعبندی نظریات فقهی و بیان نظر شرعی مختار و نیز مقایسهی قوانین حقوقی افغانستان با نظریات فقه اهلبیت(ع)، راه برای یافتن مشترکات و موارد اختلافی باز شده و میتواند موجب ارائهی راهکارهایی برای حل دقیقتر دعاوی و نیز تأمین نظریات شیعیان در افغانستان گردد.