آیت الله بحر شخصیت شاخص و اثر گذار جامعه افغانستانی و اولین زندانی رژیم کودتایی کمونیستی است.
افغانستان، شخصیت های شاخص و برجسته ای زیادی داشت که مردم مسلمان و متدین آن از وجود آنانها بهره های زیادی می بردند، اما بسیاری ازین علما در زمان رژیم کودتایی کمونیستی دستگیر وب شهادت رسیدند.
زندگی نامه آیت الله شهید بحرالعلوم(رح)
تولد و کودکی
آیت الله شهید سید محمد نادر بحرالعلوم(رح) فرزند علامه بزرگوار حاج سید براتعلی واعظ در سال ۱۳۱۶(ه.ش) در شهر سرپل نزدیک زیارتگاه امامزاده شهید حضرت یحی ابن زید ابن علی ابن الحسین(ع) در خانواده ای مذهبی و روحانی چشم به جهان گشود.
او خواندن و نوشتن را در کودکی از پدر آموخت و حدود دوازده سال از عمرش گذشته بود که پدرش آقای واعظ (رح) به دعوت مردم شهر مزار شریف جهت انجام کارهای دینی و گسترش مراسم مذهبی سکونت در آن دیار را اختیار کردند.

آغاز تحصیل
ایشان جامع المقدمات و سیوطی را از پدر و شرح جامی و مغنی را نزد مولوی از برادران اهل سنت که تسلط فوق العاده ای در ادبیات عرب داشت، فرا گرفت.
آنگاه علاقه شدید و دقت و ذکاوت او بر علم آموزی و پیشنهاد بعضی از اساتید ادامه تحصیل او را سبب می شود تا پدرش وی را به مدرسه علمیه بفرستد و چون در آن هنگام شهر مزار شریف مدرسه علوم دینی نداشت، عازم مدرسه چهار محله چهار کنت در حدود سی کیلومتری مزار شریف گردید و در آنجا از محضر آقایان شهید آیت الله سید میر حسین مدرسی و آیت الله شیخ قنبر حدود پنج سال کسب فیض نمود. با سعی و تلاش بی وقفه، سطوح عالیه را به پایان رسانید.

حوزه علمیه نجف اشرف
بحرالعلوم با اشتیاق زاید الوصفی که برای تکمیل تحصیلات و رسیدن به مقامات عالی علمی داشت در سال ۱۳۳۵ ش به قصد زیارت عتبات عالیات و استفاده از فیوضات علمی و معنوی که در کنار مضجع شریف مولی الموحدین حضرت علی ابن ابی طالب(ع) حاکم بود وارد کشور عراق و حوزه علمیه نجف اشرف گردیده و از محضر اساتید بزرگ آن زمان بهره ها برد.

کلام فسلفه و عرفان
شرح تجرید، و شوارق را نزد آیت الله شیخ صدرای بادکوبه ای و منظومه را با اسفار در خدمت آیت الله شیخ مجتبی لنکرانی فرا گرفت.
حل مسائل مبهم اشارات را از زبان آیت آلله شیخ عباس قوچانی استفاده کرد.
ایشان هیچگاه به جلسات عمومی قناعت نکرد بلکه چندین بحث خصوصی هم با اساتید خویش گذاشت و ضمنا آراء صاحبان رای را هم با دقت بحث و بررسی می نمود تا بر آن ها کاملا مسلط شود.

دروس خارج
بحرالعلوم(رح) چهار سال درس خارج فقه و اصول را از محضر آیت الله العظمی سید محسن حکیم(رح) و حدود پنج سال خارج اصول، فقه و نیز عرفان عملی را از آیت الله میرزا باقر زنجانی آموخت.
حدود پانزده سال مرتب پای درس خارج فقه و اصول آیت الله العظمی خویی(ره) نشست و مورد عنایت خاص وی قرار گرفت به حدی که لقب بحرالعلوم هم توسط آن استاد بزرگ به وی اعطاء گردید و در بحث خارج مکاسب حضرت امام خمینی(رح) هم شرکت کرده و راجع به آن درس می گفت «بحث مکاسب امام جامع منقول و معقول است با دقت و التفات بر آن دهها مسئله دیگر حل میشود».
او با تلاش و تحقیق، فرمایشات اساتید را تقریر کرد و با طلاب فاضل و کوشا به مباحثه پرداخت و بر اثر همان زحمات به توان استنباط و اجتهاد دست یافت.

تدریس
سید بحرالعوم در کنار درس و بحث و تحقیقات، بارها سطوح عالیه را به صورت عمومی و خصوصی تدریس کرد. از وقت استفاده می کرد و بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد حاج صالح جوهر چی دو جلسه تدریس داشت.

هدایت جوانان
ایشان حدود دوازده سال مرتب در ایام محرم و صفر به دعوت مردم کرمانشاه در آن شهر مجالس سخنرانی داشت. بارها با سران حزب توده به بحث و تبادل افکار پرداخت و بر اثر بحث های منطقی او تعدادی از جوانان که سال ها عضو حزب بودند، تغییر عقیده دادند.
او می گفت: «بحث با سران حزب توده سبب شد با دقت بیشتر روی فلسفه و علل گرایش جوانان مسلمان به ایدئولوژی پوچ و بی محتوای مارکسیستی تحقیق و بررسی نمایم.»
از سال ۱۳۵۲ش به بعد ساواک نگذاشت ایشان در ایام تبلیغی وارد ایران بشود، لذا در دو سال آخر در شهر نجف اشرف مجالس با شکوه داشت.

ادای دین به زادگاه
او پس از کسب مدارج عالی علوم اسلامی و تسلط بر استنباط احکام الهی تصمیم گرفت به وطن بازگردد. وی حضور در جامعه محروم افغانستان را از هر کشور اسلامی دیگر ضرروی تر می دانست. او با اینکه می توانست در هر کشور اسلامی که خواسته باشد سکونت گزیند و به تدریس و ارشاد بپردازد و چون همسرش عراقی بود، برای سکونت در عراق هم برای ایشان هیج مشکلی وجود نداشت، اما تحمل مشکلات وطن را بر آسایش حضور در کشورهای دیگر مقدم داشت.
وی خدمت به مردم افغانستان را دینی بر گردن خویش می دانست که باید ادا می شد. او از فقر فرهنگی و معنوی حاکم بر کشورهای اسلامی و اختلافات مذهبی نژادی به شدت رنج می برد و راه نجات را آشنایی با علوم و تمدن اسلامی می دانست. این حرکت حساب شده وی سرمشق خوبی برای اندیشمندان مسلمان به خصوص افغانستان که باید وظیفه خود را در برابر وطن و مردم، تحت هر شرایط سختی انجام دهند، بود.
در سال ۱۳۵۳ش با اخذ وکالت نامه های تام الاختیار از حضرات آیات عظام خویی(رح) و امام خمینی(رح) عازم افغانستان شدند و در شهرهای مختلف از جمله هرات، کابل و مزار شریف مورد استقبال علماء و مرم قرار گرفت.
ایشان در ضمن جلسات دید و بازدید و ملاقات ها با مردم، عوامل موثر در عقب ماندگی جامعه افغانستان را چنین بر می شمرد:
۱- جهل و بی سوادی توده مردم
۲- اختلاف علماء و روشنفکران
۳- عدم هماهنگی علمای شیعه و سنی در مسائل مورد توافق همه مسلمانان
۴- ن بود برنامه دقیق برای جهت گیریهای تبلیغاتی بین علمای شیعه و سنی
بحرالعلوم معتقد بود با تربیت افراد باسواد و آشنا به مسائل اسلامی و فنون علمی روز، می توان گامهایی موثر برای شکوفایی و استقلال فرهنگی و سیاسی کشور برداشت.

بیان آرام و روان
بحرالعلوم استعدادی خدادادی برای بیان رسا و تفهیم استدلالی و ساده مطالب پیچیده علمی داشت و در اکثر علوم اسلامی صاحب نظر بود، هنگامی که بر کرسی تدریس قرار می گرفت، همانند اقیانوس موج به وجود می آورد و شیفتگان علم و فضیلت را سیراب می کرد.

شهرت درسی
آیت الله بحر العلوم تدریس را در حسینیه و تکیه ای که پدرش ساخته بود شروع نمود. در آغاز تعداد شاگردانش اندک بود، ولی با گذشت ایامی چند، خبر شیوه تدریس ابتکاری ایشان در استانها «ولایات» و شهرستانها «ولسوالیها» پیچید و طلاب، فضلاء و علاقه مندان به آموختن علوم اسلامی را از گوشه و کنار افغانستان به سوی ایشان کشانید. در سال ۱۳۵۵ش چون تدریس ایشان رونق گرفته بود، طلاب زیادی از هر طرف به شهر مزار شریف آمدند.

علاقه به تدریس
بحرالعلوم هر کتابی را که صلاح می دید یه طلاب پیشنهاد می کردند، درس می گفت در حالی که کفایه، رسائل و مکاسب تدریس می کرد. شرح جامی و مطول نیز می گفت، هدفش تربیت شاگرادان باسواد و آشنا به مسائل روز بود.

تیزبینی
وی با تیزبینی عمق فاجعه را درک می کرد و به پیامدهای آن آگاهی داشت و در پی یافتن راه حل عملی بود. قسمتی از وقت خویش را به سوال و جواب مسائل اعتقادی و علمی روشنفکران جامعه اختصاص داده بود. در آغار چند نفر از اساتید و محصیلین با ایشان نشستهای خصوصی داشتند. مدتی بعد با پیشنهاد جمعی از اساتید دانشکده تَخنِکُم مزار شریف، اسدیه، لیسه باختر، دارالمعلمین و جمع زیادی از محصلان جلسات مذکور به دروس اعتقادی و کلامی تبدیل شد. دانشکده تخنکم مزار شریف در سمت شمال افغانستان مرکز پرورش فکری مارکسیستی بود و بحرالعلوم اعتقاد داشت که معقول نیست با کسانی که اندیشه مارکسیستی و غیر اسلامی دارند، از راه تعبدیات شرع مقدس اسلام و آیات و روایات گفت و گو شود بلکه با آنان باید با مسلمات مورد قبول دو طرف صحبت کرد.
ایشان تدریس اصول فلسفه و معقولات را شروع کرد و فرضیه های فلسفی را با بینش عمیق و بیان رسا مطرح می نمود تا حقانیت مکتب اسلام و بطلان مکاتب مادی برای مخاطبان با برهان قاطع ثابت گردد. بدین جهت جمع کثیری از روشنفکران جامعه تحت تاثیر روشهای علمی و اخلاقی وی به ایشان گرایش خاصی پیدا کردند و روز به روز بر تعداد شاگردانش افزوده شد. تعدادی از اعضای حزب خلق و پرچم، مرتب در جلسات درسی و عمومی ایشان حضور پیدا می کردند در حالی که بنای بحث ایشان، رد تفکر مارکسیم بود. به این ترتیب تعالیم اخلاقی اسلام در بین افراد ترویج شده و شور و شوق و احترام به همدیگر در بین جوانان علاقه مند به حاکمیت اسلام اعم از شیعه و سنی گسترش یافت. شهید بحرالعلوم(رح) در تربیت شاگردان زیادی در رشته های معقول و منقول موفق بودند که هر کدام در خیزش حرکت انقلابی مردم مسلمان افغانستان و رهبری جامعه نقش مهمی را به عهده داشته اند و اسامی بعضی از دانش آموختگانی از محضر ایشان اعم از شیعه و سنی که خود به این امر افتخار داشته و دارند عبارت اند از:
۱- حجت الاسلام و المسلمین حاج سید محمد علی جاوید معاون صدراعظم در دولت آقای ربانی
۲- حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد محقق بلخی وزیر پلان در دولت آقای کرزی
۳- حجت الاسلام و المسلمین شهید سید علی اکبر مصباح مزاری رهبر حزب فدائیان اسلام
۴- حجت الاسلام و المسلمین حاج سید حسین عالمی بلخی وزیر تجارت سابق
۵- انجینیر نسیم مهدی امیر حزب اسلامی در سالهای جهاد
۶- شهید ذبیح الله خان امیر عمومی حزب جمعیت اسلامی در صفحان شمال
۷- معلم بسم الله خان مسئول سیاسی و فرهنگی سابق حزب اسلامی در والایت بلخ
۸- علم خان آزادی: امیر صفحات شمال حزب جمعیت اسلامی. و ده ها تن دیگر از افراد موثر در روند تحولات سیاسی و فکری کشور که از محضر آن عالم فرهیخته کسب فیض نموده اند که به جهت اطاله نوشتار از ذکر نام آن عزیزان صرف نظر نموده و از این بابت پوزش می طلبیم.

اختلاف زدایی
وی دریافته بود که تنها راه رسیدن به حکومت اسلامی و استقلال کشور وحدت پیروان مذاهب اسلامی است. وی جلسات وحدت طلبانه با علماء اهل سنت گذاشت تا در قالب دید و بازدید و مطرح کردن مسائل مشترک و ضروریات مکتب اسلام تبادل افکار شود. ایشان معتقد بود یکی از راه های اساسی حل اختلافات، بحث و تبادل آراء است و صحبت های دوستانه علمی، بسیاری از مشکلات را حل خواهد کرد. مولوی محمد اسلم راجع به ارتباطش با آیت الله بحرالعلوم گفت: «همراه تعدادی از مولوی صاحبان و جمعی از شاگردانم حدود دو سال عمومی و خصوصی از محضر ایشان «بحرالعلوم» استفاده ها نمودیم و فعلا از آن مولوی صاحبان تنها قاری یوسف باقی مانده است و بقیه را رژیم کمونیستی دستگیر کردند و معلوم نیست که شهید کرده اند یا زنده اند.» وی که هنگام صحبت کردن در باره بحرالعلوم مروارید اشک از چشمان فرو می ریخت، در آخر گفت: خدا لعنت کند کسانی را که سرمایه بزرگ علمی و معنوی و ملی این ملت را گرفتند.

ضرورت همکاری بین علماء
او یکی از راه های مهم حل بسیاری از مشکلات جامعه را وحدت و همکاری بین علماء می دانست. در تابستان ۱۳۵۶ش به کابل رفت و جمعی از علماء و فضلاء را دعوت کرد و طی چند جلسه مفصل علمی به بررسی و تبادل نظر پیرامون مسائل فرهنگی از جمله مسئله مرجعیت پرداخت.

ساخت مدرسه
این عالم پرتلاش در سال اول با مشکل تهیه مسکن مناسب برای طلاب رو به رو شد. شخصی به نام حاجی رسول داد یک ساختمان نسبتا مناسبی را که مقابل «حسینیه عمومی مزار شریف» قرار داشت، در اختیار وی قرار داد و طلابی که از شهرهای دیگر می آمدند در این ساختمان اطاقهای حیاط«حسینیه» و مدرسه سلطانیه جای می گرفتند. محل تدریس وی نیز «حسینیه» عمومی مزار شریف و تکیه خانه پدرش مرحوم سید براتعلی واعظ بود. در اواخر سال ۱۳۵۵ش در منطقه کارته زراعت، قلعه میر قطعه زمینی را خرید تا یک مدرسه علمیه و کتابخانه عمومی و حسینیه بنا نماید که این تصمیم ایشان با ساخت چند اطاق معمولی و اسکان جمعی از طلاب در آن تحقق یافت که در سال های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ حدود هفتاد نفر طلبه در مدرسه علمیه مذکور مشغول به تحصیل بودند. و اما حسینیه آن شهید که در ایام حضور ایشان تنها اطراف آن دیوار کشیده شد در سال ۱۳۶۳ توسط خیرین محل به نام حسینیه شهید بحرالعلوم بنا شده است که فعلا جناب حجت الاسلام و المسلمین سید لطیف حسینی سرپرستی آن را به عهده دارد و هم اکنون بحمد الله مدرسه علمیه و کتباخانه ای که ایشان بنا نهاد با تلاش های به عمل آمده در دو طبقه باز سازی شده و با توفیقات الهی و توجهات ائمه معصومین(ع) هم زمان با سی و پنجمین سالگرد دستگیری ایشان توسط حکام دست نشانده شوروری سابق بازگشایی گردیده و فعالیتهای مجدد علمی و فرهنگی خود را با سرپرستی حجت الاسلام و المسلمین حاج سید محمد بحرالعلوم، مدیریت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید هادی حسینی بحر و همکاری حجج ااسلام و المسلمین آقایان سید لطیف حسینی، سید محمد ناصر حسینی و سید محمد انور حسینی رسما آغاز نموده است.

آثار قلمی
نبود آزادی بیان و اندیشه برای نشر مبانی اعتقادی، ندادن اجازه چاپ و نشر کتب از طرف حاکمان وقت، فراهم نبودن مواد لازم برای چاپ و نشر کتاب، ممانعت از ورود کتابهای چاپی به داخل کشور و … دست به دست هم داد و مانع انتشار وسیع کارهای قلمی و فرهنگی اندیشمندان افغانستان شد. با این حال آیت الله بحرالعلوم آثاری مفید از خود به یادگار گذاشت. او ۲۰ جلد کتاب را تنظیم و آماده چاپ کرده بود. بحرالعلوم تقریرات دروس خارج آیت الله خویی(ره) را در ۱۰ جلد تدوین کرد که پنج جلد خارج اصول را مناهج الاصول و پنج جلد تقریرات خارج فقه را مبانی الفقهیه نام نهاد. بعد از آن نیز تالیفات در معارف اسلامی و شرح یا حاشیه بر کتب درسی را ادامه داد. علاوه بر تالیف ۲۴ جلد کتاب خطی باقی مانده از وی، در سال آخر در پی تدوین رساله عملیه شد که قبل از دستگیری اش قسمتی از آن را آماده کرده بود. امید است آثار ارزشمند آن عالم ربانی با همکاری علما و افراد خیر چاپ گردیده و در اختیار محققین قرار گیرد.

امین ملت
مردم به آیت الله بحرالعلوم اعتماد کامل داشتند و در گرفتاریها به ایشان مراجعه و قضاوت وی را قبول می کردند. در موارد زیادی که یکی از طرف دعوی شیعه و دیگری سنی بوده ولی به دستور ایشان کاملا راضی بودند.

وحشت و سکوت
بعد از کودتای هفت ثور ۱۳۵۷ش در افغانستان، همه می دانستند که وظیفه علما و روشنفکران مسلمان افشای ماهیت و اهداف رژیم کمونیستی است، ولی اکثر آنان جرئت نمی کردند بر خلاف میل خلقی ها حرفی بر زبان بیاورند. علامه بحر العلوم با شناخت کاملی که از ماهیت مکتب مارکسیم و اهداف شوم و ضد اسلامی و انسانی آن داشت، در چنین شرایطی با شجاعت و بدون ملاحظه باطل بودن مکتب مارکسیم را با تحلیل و تفسیر بیان داشت تا جوانان مسلمان فریب شعارهای پوچ و بی محتوای آنان را نخورند.
در ایام محرم ۱۳۹۹ق(۱۳۵۷ش) الحاد و ستم بر شهرهای کشور سایه افکنده بود و همه جا را وحشت فرا گرفته بود. سکوت مرگبار بر کشور حاکم بود و معدود افرادی بودند که در مقابل اجرای فرمانهای شماره ۶-۷ رژیم کمونیستی اعتراض می کردند. مساجد و حسینیه ها دیگر آن حال و هوای گذشته را نداشت، گویا بر لبها مهر سکوت زده شده بود و دین و مذهب بیش از هر سرمایه دیگری مورد تهاجم قرار داشت و کمونیستهای تازه به قدرت رسیده، دین و مذهب را افیون جامعه و علت عقب ماندگی مردم معرفی می کردند. آیت الله بحرالعلوم با اینکه می دانست جانش در خطر جدی قرار دارد، آگاه ساختن جامعه را مهم تر دانست و او در همان سال که سراسر کشور افغانستان را وحشت فرا گرفته بود، در هفت حسینیه و مسجد سخنرانی داشت.
در تکیه خانه عمومی شهر مزار شریف صحبت ایشان پیرامون ضرورت دین و فطری بودن آن بود. با تحلیل و ادله نقلی و عقلی بیان می داشت که تنها راه رسیدن به آرامش بشریت در تعالیم دین اسلام است و با براهین استوار به اثبات رسانید که آزادی و عدالت اجتماعی ممکن نیست جامه عمل بپوشند، مگر تحت لوای اسلام و قرآن.
مجالس ایشان در آن ایام از این قرار بود:
۱- تکیه خانه عمومی
۲- حسینیه پدرشان سید براتعلی واعظ
۳- تکیه خانه اکبر کلانتر
۴- تکیه بابه رجب
۵- تکیه خانه موری ها
۶- تکیه کوچه علی چوپان
۷- تکیه قزل آباد
و در بیشتر این جلسات مستمعین، قشر تحصیل کرده و جوان بودند.

اولین زندانی روحانی رژیم
آیت الله بحرالعلوم اولین زندانی سیاسی از علماء و روحانیون در زمان رژیم کمونیستی بود. حکومت کودتایی، تحمل چنین روشنگری را نداشت، زیرا با صحبت های مستدل و منطقی وی تعدادی در عقیده خویش تجدید نظر کرده بودند و این برای رژیم تحمل کردنی نبود. روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی صحبتهای ایشان را از حسینیه عمومی مزار شریف ریاست مرکزی خاد «سازمان اطلاعات» در کاخ ریاست جمهوری مستقیما شنود می کرده و این خود یکی از عواملی بود که سرانجام دستور دستگیری ایشان از کابل صادر شد و ساعت ۲ بعد از نصف شب چهاردهم محرم الحرام ۱۳۹۹ ق بعد از ختم مجلس سخنرانی حسینیه قزل آباد و برگشت به منزل، ماموران اطلاعات اطراف بیت ایشان را محاصره و او را دستگیر کردند. وی مدتی در زندان مزارشریف دیده شد، ولی مکان و زمان شهادتش همچنان مخفی است.
در سال ۱۳۶۴ ش غلام سخی هراتی که در زمان اقتدار خلقیها مدیریت زندان سیاسی شهر مزار شریف را به عهده داشت و در ایام قدرت حزب پرچم به جرم قتل اعضای حزب پرچم زندانی شده بود، راجع به شهادت آیت الله بحر العلوم گفت:
«ماموران خاد ایشان را همراه دو نفر از مهندسین کارخانه کود و برق مزار شریف نیمه شب از زندان منتقل کردند و نمی دانیم به کابل بردند یا شوروی.»
روحش شاد و یادش گرامی باد.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=5609

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب