فقیه، متکلم، مفسر و محدث هروی.
تولد و وفات
ابراهیم بن طَهمان خراسانی هروی، مکنی به ابوسعید و معروف به اِبْن طهمان در اواخر قرن نخست هجری در هرات به دنیا آمد. روشن نیست کدام سال به دنیا آمد، اما تصریح شده است که در هرات متولد شد، در نیشابور زندگی کرد و سپس، مجاور مکه شد و سال 163 هجری قمری در همانجا از دنیا رفت. منابع تاریخ تولد او را نمیگویند، اما با توجه به اینکه ابوحنیفه بزرگتر از او بود و سال 80 هجری قمری به دنیا آمده بود و ابن عُلَیِّه کوچکتر از ابن طهمان بود و در سال 110 هجری به دنیا آمده بود، تاریخ تولد او باید بین 80 تا 110 هجری قمری باشد. با نگاه به تاریخ وفات ابن طهمان و سخن نعیم بن حماد درباره او که گزارش میدهد بیشتر از شصت سال از ابن طهمان استماع حدیث کرده است، میتوان گفت: ابن طهمان هروی در نخستین سالهای پس از هشتاد هجری به دنیا آمده است. او بنابر روایتی در سال 158 هجری از دنیا رفت، اما بغدادی روایت یادشده را وهم و نامعتبر میشمرد و سال 163 هجری را سال درگذشت او میداند. برخی هم او را متوفای سال 168 هجری میگویند. او در مکه از دنیا رفت و همانجا خاکسپاری شد.
زندگینامه
ابراهیم فرزند طهْمَان بن شُعَيْب هروی از منطقه «باشان» هرات است، ناحیهای که در یک منزلی راه هرات به غور قرار داشت و فاصلهاش با هرات یک فرسخ بود. او از خاندانهای سرشناس باشان بود و خانهاش نزد اهالی آنجا معروف و شناخته شده بود و در قلعه باشان، جانب دروازه فیروزآباد جای داشت. او را نیکخو، بزرگمنش و سخاوتمند وصف کردهاند و گفته اند: هرکی را که به دیدنش میآمد اطعام میکرد و رضایت نمیداد دوستانش بدون نانخوردن از نزدش بروند.
کودکی، نوجوانی و جوانی او در عصر مروانیان از حکومت بنیامیه گذشت و کهنسالیاش در عصر شکلگیری و تثبیت حکومت بنیعباس سپری شد، دورانی که مذاهب فقهی امروز شکل نگرفته بود و برهمین اساس، درباره مذهب او در روزگاری زیست مىکرد كه منازعات كلامى بین مرجئه و جهمیه و خوارج در گستره اصول اعتقادات و افعال خداوند و كفر و ايمانرونق داشت. او در این کشاکش به ارجاء گرایش پیدا کرد و برخلاف خوارج، ارتكاب گناه به طور مطلق را موجب كفر و خروج از دين ندانست، بلكه براي مرتكبان گناهان كبيره اميد عفو و غفران از سوي پروردگار داشت. با اينحال گفتهاند او در سالهای پایانی عمرش از اعتقاد ارجاء عدول كرد.
او در جوانی برای علمآموزی به مرو و نیشابور و بغداد و مکه رفت و سرانجام در مکه از دنیا رفت. او در سفر نخستش به مدینه، هنگام بازگشت به خراسان در کوفه توقف کرد و همانجا ابوحنیفه را دید و احادیث مالک بن انس را بر او املا کرد و سپس دنبال او به بغداد رفت و تا درگذشت وی همانجا ماند. او هنگام درگذشت ابوحنیفه کابلی(150ه.ق.) در بغداد مجلس وعظ و تدریس داشت. مدتی بعد به زادگاهش در خراسان بازگشت و باشان هرات را به مرکز علمای علم حدیث بدل کرد. او تا هنگام عزیمت برای سفر حج در هرات بود و در راه رفتن دوباره به مکه وارد نیشابور شد و بعد از آن وارد بغداد شد و در آنجا به حدیثگویی پرداخت و عدهای در همین فرصت توانستند از او حدیث بنویسند. مدت اقامت او در بغداد کوتاه بود و از سال 158 تا 159 بیشتر نبود. سپس به مکه رفت و تا پایان عمرش(163ه.ق.) همانجا زندگی کرد.
جایگاه او در علم حدیث
او را از اصحاب امام صادق(ع) شمرده اند و برخی گفتهاند: علم و حدیث را نزد امام صادق(ع) آموخت. علامه محسن امین هم احتمال شیعهبودن او را مطرح میکند. گفته اند: محمد بن عبدالله بن عمار موصلی(242ه.ق.) در تضعیف و مضطرب الحدیث خواندن ابراهیم بن طهمان منفرد است و دیگران متفقند بر جایگاه عظیم او در حدیث و او را ثقه، صحیح الحدیث، حسن الدرایه و کثیرالسماع خوانده اند. جایگاه علمی او در روزگار خودش به گونه ای است که کسی مثل ابوحنیفه حدیث مالک بن انس را از او مینویسد و محدثان متأخر از جمله بخاری و مسلم به سند او در کتابهای خود حدیث روایت میکنند.
استادان و مشایخ حدیثی
امام صادق(ع)، ابواسحاق السبیعی، أَبوجَمْرة الضُّبَعي، ابوحازم الاعرج، أَبوحُصَين، ابوزبیر محمد بن مسلم قرشی، آدَم بنِ عَلِيٍّ، ثابت البنانی، حُسَيْنٍ المُعَلِّمِ، سماک بن حرب، عاصم ابن بَهْدَلة، عَاصِمِ بنِ سُلَيْمَانَ، عَبْدِالعَزِيْزِ بنِ صُهَيْبٍ، عبدالله بن دینار، عَبْدِالعَزِيْزِ بنِ رُفيع، عَطَاءِ بنِ أَبِي مُسْلِمٍ الخُرَاسَانِيِّ، عمروبن دینار، محمد بن زیاد قرشی، مَطَرٍ الوَرَّاقِ، مَنْصُوْرِ بنِ المُعْتَمِرِ، موسی بن عقبه، یحیی بن سعید انصاری.
شاگردان حدیثی
أَبُوحَنِيْفَةَ نعمان بن ثابت، أَبُوحُذَيْفَةَ النَّهْدِيُّ، أَبُوعَامِرٍ العَقَدي، ابومعاویه الضریر، حَفْصُ بنُ عَبْدِ اللهِ السُّلَمِيُّ، خالد بن نزار، سفیان بن عیینه، صَفْوَانُ بنُ سُلَيْمٍ، عَبْدُالرَّحْمَنِ بنُ سَلاَّمٍ الجُمَحي، عبدالرحمن بن مهدی، عبدالله بن مبارک، عُمَرُ بنُ عَبْدِ اللهِ بنِ رَزِيْنٍ، مُحَمَّدُ بنُ جَعْفَرِ بنِ أَبِي كَثِيْرٍ، محمد بن سابق، مُحَمَّدُ بنُ سِنَانٍ العَوَقي، مَعْنٌ القَزَّازُ، وکیع، يَحْيَى بنُ أَبِي بُكَير، يَحْيَى بنُ الضَّرِيْسِ.
آثار
ابن ندیم چهار کتاب به نامهای «كتاب السنن في الفقه»، «كتاب المناقب»، «كتاب العيدين» و «كتاب التفسير» برای ابن طهمان یاد میکند، اما فواد سزگین تصریح میکند هیچیک از این آثار در دست نیست و فقط نسخهای خطی درباره شیوخ ابن طهمان در کتابخانه ظاهریه موجود است.
۱. السنن فی الفقه؛
این کتاب موجود نیست، اما بنابر نام آن و دوره زمانی نگارشش میتوان جزو نخستین کتابهای فقهی حدیثی تاریخ اسلامی برشمرد. برخی معتقدند کتاب «مشیخه ابن طهمان» بخشی از همین «كتاب السنن في الفقه» است که به دست ما رسیده است و برخی کتاب «مشیخه» را عنوان مستقلی در آثار او میدانند. «محمدطاهر مالك» معتقد است کتاب «مشيخة ابن طهمان» همان «سنن» است كه قبل از صحاح تصنيف شده و حاوي 208 حديث، مشتمل بر ابواب فقهى و اصول عقايد است. اين اثر نخستين بار در مجلة معهد المخطوطات العربية (مجموعة 22، ج 2، سال 1976م) به چاپ رسيد و سپس با مقدمهاي مفصل همراه با متن آن در مجمع اللغة العربية بدمشق منتشر شد. برخی هم معتقدند آنچه به نام «مشیخه ابن طهمان» منتشر شده است کتاب مستقلی است که «نسخه ابن طهمان» نام دارد و یکی از چندین نسخه حدیثی اوست.
2. المناقب؛
متن این کتاب در دست نیست، اما علامه سید محسن امین همین کتاب را نشانهای برای شیعی شمردن ابن طهمان گرفته است و میگوید: چه بسا این کتاب دربردارنده روایاتی از امام صادق(ع) باشد.
3. العیدین؛
به نظر میرسد «كتاب العيدين» در امتداد سنت نگارش کتاب حدیثی در موضوع اعیاد اسلامی است و احادیث مربوط به دو عید «فطر» و «قربان» را در برداشته است.
4. التفسیر.
این کتاب در دست نیست، اما به نظر میرسد براساس همین کتاب او را در طبقات مفسران قرآن جای داده اند.