افغانستان مهد یکی از با عظمت ترین تمدن های بزرگ و کهن است، سرزمینی که مردانی را، از تبار علم دیده که هیچ کجای جهان ندیده است، افغانستان میراث دار مردمانی است که زمانی در دینداری، اندیشه و دانش، همیشه نوآور و نو اندیش بوده اند. اما اکنون که چرخ روزگار افغانستان برمدار خود نمی چرخد و از آن عزت و افتخار جز‹فخر› چیزی نمانده است و حال که تقدیرمان را بد رقم زده ایم وآن کاخ شوکت و جلال رو به زوال است و از کاروان تمدن و فرهنگ جهان باز مانده ایم. باز مردمانی هستند که چراغ علم و دانش را به قیمت هستی یشان روشن نگه داشته اند تا راه را باز شناسیم و در ظلمتکده ای که برایمان ساخته اند گمراه نگردیم. مردانی که مطالعه زندگی آنان برایمان راهگشاست، درس است و سرمشق، باز یابی هویت و بازشناسی شخصیتی است که باید باشیم. روزگاری در هزاره جات تمام غرورمان فرو ریخته بود، درتمام ساحات رنج و فقر و ظلم گسترده شده بود عقب ماندگی همه چیز را رو به اضمحلال می برد و سوسوی چراغ دانش رو به خاموشی بود باز مردانی همچون آیت ا… العظمی سید محمد حسن رئیس یکاولنگی برخاستند و کوشیدند تا بار دیگر مردمان را به تفکر در خویشتن خویش فرابخوانند و راز اضمحلال را نشانمان دهد آیت ا… رئیس، مردی که با تمام عزت و شوکتی که در دیار دیگران داشت به میان مردمش باز می گردد و رسالتی پیامبر گونه را آغاز می کند.
آیت ا… سید محمد حسن رئیس یکاولنگی با وجود آنکه از افتخارات شیعیان و تمام افغانستان می باشد و ما مدیون تلاشها و مجاهدتهای این مرد بزرگ هستیم، اما به دلایلی؛ تلاشی برای شناختن او نکرده ایم. مردی که در تمامی مشکلات و گرفتاریهای مردمش در کنارشان بود. مردی که چراغ راهشان بود. اکنون که خاموش شده است، چندان که باید از او یادی نمی شود سخنی از او در جمع ما نیست. جامعه ما که اکنون از رنجهای گذشته خلاصی یافته است، ولی دچار گرفتاریهای دیگری است، دورانی که در بازار سیاست روز- چوب حراج بر بسیاری از اندوخته های فرهنگی و باورهای دینی مان زده ایم و در بازار عرضه و تقاضا در مقابل تقاضاهای بیشمارمان چیزی برای عرضه نداریم. باز خوانی اندیشه های این دانشمند ضروری به نظر می رسد. باورهای این مرد بزرگ می تواند کمک مان کند.
نوشتار پیش رو تلاشی است برای شناختن آیت ا… سید محمد حسن رئیس، اما گام اول است و کنکاشی محدود به سیر تاریخ وار از زندگی ایشان، ما شناخت و نقد آراء و اندیشه های این عالم ربانی قلم وقدم اندیشمندان و فرهیختگان جامعه رامی طلبد. درادامه تحقیق در زندگی آیت ا… رئیس ایشان را بسیار مظلوم تراز آنچه تصور می کردیم در زمانه خویش یافتیم. ایشان به یقین یکی از چهره های برجسته در علوم اسلامی هستند. اما برای شناخت و شناساندن وی، اندک کاری نشده است، نه سمیناری نه کار سمعی و بصری و نه هیچ کار دیگر! واقعا دلیل آن چیست !!
به دلیل کمبود منابع و کتب، منبع اصلی این تحقیق، مصاحبه با کسانی است که آیت ا…، را از نزدیک دیده اند و شناختی از وی داشته اند. گرچه دسترسی به افرادی که بهتر و کاملتر ایشان را می شناختند برایمان کمتر میسر بود. ولی متأسفانه این نوشتار از محدود کارهایی می باشد که برای این شخصیت علمی کشور انجام گرفته است. در اینجا باید از مصاحبه شوندگان که با صبر وحوصله تمام، به سؤالاتمان پاسخ گفته اند قدردانی کنیم. و همینطور از پیگیریها و راهنمائیهای اندیشمند گرامی جناب سید احمد حسینی حنیف تشکر نمایم که اگر توصیه و کمک ایشان نبود این کار نیز، به سرانجام نمی رسید، در پایان این مقاله، شرح حال افرادی که با آنها مصاحبه شد، آورده شده است.
فصل اول: نموداری از زندگی آیت ا… سید محمد حسن رئیس یکاولنگی
این سخن آیت ا… العظمی سید ابوالحسن اصفهانی که گفته بود: «وجود شما در حوزه نجف لازم است، نجف احتیاج به شما دارد. در آینده شایستگی مرجعیت تشیع را در جبین شما می بینم » ، نتوانست روح دردمند و نا آرام او را پایبند به آرامش نجف اشرف کند، آنچه که او را سخت ناآرام ساخته بود، وضع اسفبار مردمش در مناطق هزاره جات افغانستان است. او اکنون در خود رسالتی را احساس می کند. در نجف به همه چیز رسیده بود، به هر آنچه که می خواست. او در دامان این شهر به آرامش رسیده بود، این شهر به او علم، فضیلت، بزرگی، معنویت، عشق و هرآنچه که می خواست داده بود.اما به سنت همه پاکباخته گان ‹ که آرامش ما عدم ماست › به سوی مردمش که به حکم تعصب قومی و مذهبی محکوم به فقر، محرومیت و مظلومیت شده بود، باز می گردد.
حضرت آیت ا… العظمی سید محمد حسن رئیس یکاولنگی در سال ۱۲۷۲ هجری شمسی در قریه «قرغان» واقع در ولسوالی یکاولنگ در ولایت بامیان به دنیا آمد. قریه ای سرسبز نزدیک به جَهِل افسانه ای بند امیر با مردمان باصفا که از معنویت مرقد شاه قلندر، یکی از اولیای خدا بهره می برند. پدرش سید قاسم از خاندان سادات قاضیان است. این خاندان اصالتا از غزنی بوده اند، که دراثر مبارزه باخوانین آن دیار به یکاولنگ مهاجر می شوند. نسب سادات قاضیان به امام زین العابدین نواده گرامی مولا علی ( ع ) و امام چهارم شیعیان می رسد.
کودکی سید محمد حسن دوران سختی بوده است، ۲ ساله بود که از مهر مادری محروم می شود و حدود ۸ ساله، پدر را از دست می دهد و تحت سرپرستی برادر بزرگتر سید اکبر قرار می گیرد لطافت و سرسبزی طبیعت زیبای یکاولنگ همراه با زمستانهای سخت و طاقت فرسا، بر روح و روان و جسم سید محمد حسن تأثیر می گذارد و در عین روح لطیف، قوی و سر سخت بزرگ می شود. هزاره جات در این زما ن دورانی توأم با فقر و محرومیت را سپری می کند. زمان نه چندان دور، تاخت و تازهای وحشیانه و دیوانه وار عبد الرحمن خان نه تنها مناطق هزاره جات را از امکانات و پیشرفت محروم می کند که بر روحیه و شخصیت این مردمان تأثیر گذاشته بود، هنوز اثرات آن بر زندگی مادی و معنوی مردم هویدا بود.
شروع تحصیلات:
سید محمد حسن رئیس به جبر این دوره تا دوران جوانی به کارهای کشاورزی و دامداری مشغول می شود تا در معیشت خانواده کمک کند، اما روان جستجوگر و ذهن پرسش گرانة وی او را به حلقة درس کوچکی در قریه «خم آستانه» نزد سید حسن کربلای، می کشاند. در بهار و تابستان کار، در پائیز و زمستان، درس و بحث. صرف و نحو و مجمع المسائل را نزد این آخوند به خوبی فرا می گیرد. این حلقة درس آغاز شیفتگی و دلدادگی سید محمد حسن به درس و بحث، فهمیدن و درک کردن، است.
حجت السلام و المسلمین سید محمد حسین عالم از چهره های برجسته علمی شمال کشور به دعوت یکی ازبزرگان به یکاولنگ آمده و در قریه «فیروزبهار» حلقه درسی تشکیل داده بود. سید محمد حسن نزد این عالم بزرگوار می رود و از محضر ایشان استفاده می کند.
نبوغ و استعداد و علاقه و شیفتگی او باعث توجه استاد به وی می شود و به دنبال آن علاقه و دوستی بین این شاگرد و استاد بوجود می آید .
هنگامی که حجت السلام و المسلمین عالم، به بلخاب باز می گردد، آقای رئیس نیز به همراه وی به آنجا می رود. در «بلخاب» دو سال و اندی پیوسته از محضر این عالم بزرگوار بهره می¬برد. در این مدت حاشیة ملاعبدالله در منطق ، معالم الاصول، دو جلد شرح لمعه و تفسیر صافی را فرا می گیرد .
مهمترین شخصیت تأثیر گذار این دوره از زندگی آیت الله رئیس، سید محمد حسین عالم بوده است. مرحوم آقای عالم چه به لحاظ علمی و چه به لحاظ الگوی اخلاقی، نقش فراوانی در شکل گیری شخصیت مرحوم رئیس داشته است. آقای عالم به استعداد کم نظیر آقای رئیس پی برده بود و در هر محفل و مجلس از این شاگرد با استعداد خویش ستایش می کرد.
این شاگرد در بلخاب خود استادی شده بود. به او پیشنهاد می دهد که به «دره صوف» رفته و تدریس کند، ولی او به یکاولنگ باز می گردد و در قریه «تنگ سفیدک» مجلس درسی تشکیل می دهد. شاگردان زیادی به دور او حلقه می زنند و از بیان شیرین و تدریس استادانه او استفاده می کنند. دیری این حلقة درس نمی پاید که حجت الاسلام والمسلمین سید محمد حسین مقدس (رضوان الله علیه عالم) و عارف مشهور در افغانستان وارد یکاولنگ می شود. ایشان به اصرار یکی از متنفذین منطقه شاه میرزا حسین خان در یکاولنگ برای همیشه باقی می ماند و به تدریس و تعلیم علوم اسلامی می پردازد .
علاقه مرحوم رئیس به علم و آمو ختن، باعث می شود تا تدریس را رها کرده و از محضر این عالم بزرگواراستفاده نماید. در اندک زمانی کتاب مطول ملاسعد را نزد این عالم و ادیب فرزانه فرا می گیرد.
سفر به نجف اشرف:
شوق دانستن و اشتیاق وافر به آموختن، او را راهی سفر طولانی می نماید با امکانات و وسایل آن روز سفر به عراق و نجف الاشرف سفری طولانی و دشوار بوده است. همراه با استاد سابق خویش آقای عالم پای در این راه می گذارند. با اسب و الاغ خود را با مشقتی زیاد به نجف می رسانند تا در محضر بزرگان مکتب جعفری، علم و دانش بیاموزد. نجف اشرف بارگاه ملکوتی امیر مؤمنان علی ابن ابیطالب (ع ) مرکز و محل تجمع تمام عالمان، عاشقان و عارفان مذهب تشیع است. میعادگاه همه کسانی که تشنه آموختن علوم مکتب جعفری اند. از دیر زمانی تا کنون بزرگترین مرکز تجمع مجتهدین و محدثین شیعه بوده است. اگرچه اکنون در این زمینه این جایگاه به قم در ایران منتقل شده است. اما در نجف اشرف شاگردان زیادی از سراسر جهان آمده اند و به مراتب علمی رسیده و برگشته اند، این مکتب غنی را تعلیم و تبلیغ کرده اند.
در نجف اشرف همزمان با فراگیری علوم اسلامی با آراء و نظریات متفاوت دربارة مسائل اجتماعی و سیاسی آشنا می شود. وجود شخصیت های بزرگ و تأثیر گذار برعلم و سیاست جهان تشیع در نجف بینش و تفکر این طلبه افغانی را متحول می کند وبا توجه به نبوغ خویش بزودی مورد توجه علماء و مدرسین این حوزه بزرگ قرار می گیرد.
درنجف قوانین الاصول را نزد آیت الله میرزای طالقانی و رسائل را در محضر حضرت آیت ا… شیخ محمد باقر زنجانی تلمذ می کند. پای درس حضرت آیت الله شیخ محمد علی صدرا می نشیند و منظومه و بعضی مجلدات اسفار را نزد این دانشمندبزرگ می آموزد.
از آمدن ایشان به نجف چهار سال و هشت ماه گذشته و درست زمانی که مورد توجه بزرگان و اساتید قرار می گیرد، عزم وطن می کند. او در این زمان به درجه ای از علم رسیده که احساس می کند، برگردد و تشنگان مکتب جعفری در مناطق مرکزی افغانستان را سیراب نماید.
بازگشت به وطن و تأسیس مدرسه:
در بدو ورود به افغانستان به یکاولنگ در بامیان رفته به کمک مردم محل مدرسه ای در قریه ‹گرم آب زارین› می سازد .
بزودی مدرسه، محل درس وبحث شاگردان زیادی از سراسر مناطق شیعه نشین می شود که در نوع خود بی نظیر بوده است. دراین دوره از سفر به تربیت و تعلیم شاگردان زیادی همت گماشت که از آن جمله می توان به شهید شیخ سلطان مزاری. شیخ موسی سیاه دره، مرحو م شیخ قاسم علی سنگ تخت، مرحوم حاج سید داود سبزیل، شیخ محمد باقر چهارده، شیخ حسین بخش انده، شیخ دولت رستم، شیخ علی جمعه دره صوف، رضوانی از رستم و شاگردان زیادی را نام برد .
ایشان با کمک شاگردان به تبلیغ وترویج اخلاق و آموزه های مکتب اسلام و راه و روش امام حسین (ع) در بین عامه مردم همت و تلاش فراوانی میکند. در منبر و سخنرانی های ایشان افراد زیادی جمع شده و استفاده می بردند.
سفر دوم به نجف اشرف و کسب مقام اجتهاد:
آیت ا… رئیس مدرسه زارین را به شاگردانش می سپارد و خود بار دیگر همراه همسر و فرزندانش برای فراگیری فقه و علوم اسلامی رهسپار نجف اشرف می شود. قریب به ۸ سال با جدیت و تلاش فراوان برای یادگیری و آموختن علوم اسلامی و کنکاش و تحقیق در فقه جعفری می پردازد. آقای رئیس از محضر اساتید بزرگ نجف چون آیت اله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی، آیت الله العظمی نائینی و آیت الله العظمی ضیاء الدین عراقی استفاده کرد و با بزرگانی همچون آیت الله العظمی خویی ، هم بحث و دم خور بود، در نهایت بعد از طی هشت سال و اندی به مقام مشامخ اجتهاد رسیدند. آیت الله رئیس از سالهای حضور در حوزه نجف حقیقتا خوب استفاده می کند و اکنون که به وطن باز می گردد با کوله باری از اندوخته های علمی و آموزه های اخلاقی و اجتماعی برای مردم محروم و ستم کشیده افغانستان باز می گردد.
بازگشت دوباره به وطن:
درمسیر بازگشت به افغانستان هنگام عبور ازشهرهای ایران مورد استقبال حوزه های علمیه قم و مشهد قرار می گیرد، هنگام ورود به بخش افغانستان در شهر باستانی هرات با علامه شهید اسماعیل بلخی آشنا می شود. آشنائی با علامه بلخی تأثیر فراوانی در تفکر و بینش سیاسی ایشان میگذارد.
در این سفر علامة شهید از علوم آیت ا… رئیس و مرحوم رئیس از اندیشه های سیاسی علامه بلخی بهره می برند، این آشنائی باعث توقف چهار ماه آیت ا… رئیس در هرات میشود. در این توقف آیت ا… رئیس همراه با علامه بلخی خطبه های شورانگیزی برای عامه مردم دارند. شهید بلخی در این دورا ن در هرات شخصیت شناخته شده و تأثیر گذار بوده است. او در آن روزها به دعوت مردم هرات برای تبلیغ و ارشاد به آنجا آمده بود. سخنرانیهای روشن گرانه او را هنوز مردم هرات بیاد دارند.
دوران همکاری در هرات محبت وصف ناشدنی میان این دو گوهر پدید آورد که وزش تند بادهای حوادث روزگار هرگز نتوانست درخن محبت شان را تا پایان عمر از ریشه برکند. بطوری که هرگاه علامة بلخی آماج تیرهای تهمت یاوه گویان متحجر قرار می گرفت، آیت الله رئیس به دفاع از شخصیت او در بین مردم می پرداخت، و روزگاری که عده ای از اربابان مفسد، رشوه خوار و آخوندهای حسود از دست مرحوم رئیس به حکومت وقت شکوه می کردند، شهید بلخی به دفاع از آیت الله برخواست و نقشه هایشان را برآب ساخت.
آیت رئیس بعد از چهار ماه همنشینی و مصاحبت با علامه بلخی از مسیر غورات راهی مناطق هزاره جات می شود و مستقیم به زادگاه خویش یکاولنگ می رود.
حضرت آیت ا… رئیس تا این تاریخ از زندگی خویش که حدود سالهای دهه بیست می باشد.
بیشتر وقت خویش را به آموختن و یادگیری و تفکر و کنکاش در علوم اسلامی و فقه و اصول و همنشینی و مصاحبت با بزرگان این عرصه سپری نموده است، به عبارت دیگر ایشان تا این سالها چندان فرصت حضور در حوزه سیاست و یا خدمات چشمگیر فرهنگی و فعالیتهای اجتماعی نداشته است. در بازگشت از عراق وضع اسفبار مردم هزاره جات از سابق سختر شده بود، آشفتگی وحشتناک مردم فکر و ذهن ایشان را بخود مشغول کرده است. ارتقای سطح بینش مذهبی و مبارزه با عقاید خرافی و باطل و از طرفی مبارزه مستمر با خوانین و حاکمین محلی از مواردی بود که ایشان در بدو ورود به یکاولنگ آنها را دنبال می کند.
بدین منظور از طریق ساختن مدرسه و تعلیم و پرورش شاگردان مستعد و نیز سخنرانی و منبر به مردم آگاهی و روشنی می دهد. سخنرانیهای انقلابی و فعالیتهای مذهبی و آگاهی بخش، سفرهای متعدد به ولسوالیهای محروم موجب نفوذ سریع مذهبی و محبوبیت او بین مردم می شود او اکنون از شخصیتهای کاریزماتیک مناطق هزاره جات است.
فعالیت های اجتماعی و تحمل زندان:
از عملکرد و فعالیت های ایشان حکومت وقت ظاهرشاه احساس خطر می کند. فعالیتهای ایشان زیر نظر گرفته می شود و بالاخره نفوذ معنوی مرحوم آیت ا… رئیس در بین مردم باعث عکس العمل حکومت شده و ایشان بدون جرم خاصی و تفهیم اتهام دوسال و نیم را در زندان دهمزنگ کابل سپری می کند.
ایشان در زندان با شخصیتهای همچون استاد خلیل ا… خلیلی و غلام نبی خان و جپه شاخ، شیخ میرزا حسین دره صوفی و بعضی از دیگر از شخصیتهای که آن زمان در بند استبداد ظاهر خان بوده اند، آشنا می شود.
ایشان بعد از رهایی از زندان به هزاره جات بر می گردد و مصدر خدمات فرهنگی و سیاسی فراوانی می گردد که شرح تفصیلی بیشتر آن در فصل سوم می آوریم.
فصل دوم: خط خورشید علوم اسلامی در مناطق مرکزی
۱– مقام علمی:
آنچه که از بررسی مصاحبه ها، وقایع تاریخی و شواهد و قرائن موجود بدست می آید، این است که: حضرت آیت ا… رئیس هیچوقت نتوانست در افغانستان از تمامی ظرفیت و توانایی علمی خویش استفاده کند. عدم اسکان در مراکز بزرگ علمی و انتخاب مناطق محروم مرکزی برای سکونت، حل وفصل گرفتاریها و مشکلات مردم و نبود آزادیهای کافی از مهمرین دلایل عدم استفاده از توان علمی ایشان می باشد.
آیت الله سید محمد حسن رئیس اگر چه در سنین جوانی پای درس استاد نشست و فراگیری علوم اسلامی را شروع کرد اما با نبوغ و استعداد خویش و وجود اساتید خوب در نجف بزودی توانست آن سالهای از دست رفته را جبران کند. بهره گیری از درس آقایان آیت الله العظمی اصفهانی و آیت الله العظمی عراقی و آیت الله العظمی نائینی که از اساتید برجسته و ممتاز حوزة نجف اشرف در آن زمان بوده اند، به آن غنایی از علوم اسلامی رسیده بود که به راحتی بسیاری از مسائل و مباحث فقه و اصول را تجریر و تحلیل و مورد ارزیابی و استنباط قرار دهد و خود در آن زمینه ها صاحب رأی و نظر بودند.
کتاب لاله در کویر به نقل از یکی از شاگردان برجسته ایشان مرحوم آیت الله سید علی صادقی می آورد:
«در جلسه ای که جمعی از فضلاء و علماء در محضر آیت الله العظمی عراقی بودند ایشان باکمال صراحت به آقای رئیس می فرماید: شما دیگر احتیاج به حوزه نجف ندارید، شما صاحب رأی و نظر هستید رفتن شما(به افغانستان)برای خدمت به اسلام و تشیع واجب است»
در همان کتاب خود معظم له، هنگام بازگشت از نجف اشرف می فرماید: «علاوه بر مبانی که از اساتیدم (درذهن داشتم) و نظریات که خود داشتم به حق نائل آمدن به چنین اندازة علمی آن هم در مدت ۸ سال و اندی بدون اشراق خداوند و عنایات اول امام معصوم حضرت علی ( ع ) امکان پذیر نبود»
استاد رضوانی در این باره می گوید:
« در رشته های فقه و اصول ایشان خیلی عالی بودند و به درجة اجتهاد رسیده بود اواخر عمرشان ایشان بسیار ضعیف شده بود ولی در همان حال کفایه را بسیار عالی بدون مطالعه قبلی درس می گفتند. اگر ایشان را خواسته باشم با کسی مقایسه کنم در افغانستان کسی را سراغ ندارم با ایشان مقایسه کنم.»
همچنین می افزاید:
«در پرتوی این عنایات الهی و ائمه اطهار بود که آیت الله رئیس در اندک زمانی به آن مقام شامخ علم به نقاهتا نائل گشت و به مقام رهبری مذهبی شیعیان افغانستان می رسد و هنگام ورودش به ایران و عراق حوزات علمیه تکان و تپش احساس می کرد.
مرجع تقلید و مدرسین معروف حوزات و طلاب و محصلین علوم اسلامی در جلسات دید و بازدید مرحوم رئیس فوج فوج می آمدند.»
استاد سید عزیز علوی یکی از علمای برجستة یکاولنگ معتقدند. مقام علمی آیت الله رئیس بسیار برجسته و در افغانستان یگانه است وی می گوید:«ایشان از برجسته ترین مجتهدین افغانستان است»
به همان اندازه که بعد علمی آیت الله رئیس نمی توانست در داخل افغانستان فرصت بروز و تبلور یابد، عظمت ایشان در نزد علمای نجف و ایران شناخته شده و بود.
در سفر سال ۱۳۴۵شمسی به عراق چندتن از شاگردان ممتازش او را همراهی می کرد، آنها می گویند، دید و بازدیدهای تاریخی علمای نجف اشرف از ایشان انجام دادند، و استقبال باشکوهی طلبه های افغانستان از ایشان کردند.
هر ساله آیت الله رئیس برای زیارت به نجف اشرف مشرف می شدنند، مراجع تقلید چون آیت الله العظمی خویی، آیت الله العظمی سید عبد الله شیرازی، آیت الله العظمی شهید صدر، آیت الله العظمی فیروز آبادی، آیت الله العظمی سید عبد الاعلی سبزواری، پسران آیت الله حکیم و … به دیدار ایشان می¬آمد.
حضرت آیت الله رئیس اجازه نامه اجتهاد از آیت الله العظمی نائینی، آیت الله العظمی عراقی، آیت الله العظمی سید محسن حکیم، آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی و تقریظ آیت الله العظمی خویی دریافت کند.
حجت الاسلام و المسلمین استاد رضوانی در این باره خاطره ای را نقل می کند:
«آقای رئیس آنجا (یکاولنگ)کتابهای زیادی آورده بود و فرصت آن نبود که آنها را مطالعه کند. کتابها همینطور می ماند سالی یک مرتبه بیرون می آوردند. به اصطلاح خانه تکانی می کردند بین یک کتاب ایشان پنج ورقه بیرون آمد که از پنج مجتهد جواز اجتهاد داشتند. من خودم دیدم یکی از آیت الله حکیم. آیت الله اصفهانی و آقایان دیگر بودند.»، ایشان در جای دیگری از مصاحبه از قول خود آقای رئیس نقل می کنند که:«در نجف همسطح از آقای خویی بودم»
در اینجا ترجمه اجازه نامه اجتهادی که آیت الله خویی به جناب آیت الله رئیس اعطا فرموده اند می آوریم و تصویر آن در پایان این نوشتار آورده شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
و بعد، از عنایات و لطف خداوند که دانشمندان و آگاهان بالنده ای را برانگیخت تا نگهبان و پاسدار تازگی و پویایی شریعت باشند و ابهامات و شبهات و کهنگی را از دانش بزداید از کسانی که تلاش کردند تا نشانه های پایدار دین را دریافت نمایند و عنایت رب کرامت بخش مشمولش گردید جناب عالم فاضل کامل نامور عالمان و برگزیده فقیهان زینت جامعه و دین ثقة الاسلام و المسلمین سید محمد حسن افغانی است. که خدا عمرش را طولانی گرداند.
ایشان با آنکه برخوردار از کرامتهای اخلاقی و خصلتهای پسندیده و روان تابناک، غیرتمند و ستوده می باشند و ثافته و استواری دیامه دادند از کسانی است که عمرش را در راه تحصیل علم شریعت و احکام دین و در جوار شهد علم پیامبر معتکف گشت و صرف نمود و از خرمن علم دانشمندان بلند مرتبه و ماهران درعلم دین بهره مند شد تا اینکه خود جام گوارای علم را سرکشید و به مراتب عالی علم نائل آمد و به مرحله اجتهاد و استنباط رسید.
او می تواند بر اساس روش و شیوه دانشمندان دین در استنباط احکام، به آنچه که از احکام شریعت را استنباط می کند عمل نماید. براساس اجازه ای که خودم از اساتیدم دارم برمبنای سند شان به صاحبان جوامع روائی و ازآنها به ائمه معصومین به ایشان اجازه دادم تا به وسیله من روایت کند.
تمامی آنچه که صحیح است روایتش برای من که عبارتند از کتابهای که استوانه های علمی به آنها اعتماد نموده اند از جمله خصوصا کتب چهارگان (التهذیب و استبصار ومن لایحضره الفقیه وکافی) و جوامع روائی عصر اخیر (وسائل الشیع و مستدرک روانی وبحار) انتظار دارم که راه احتیاط را همیشه و در همه موارد پیشه نماید و من را از دعای خیر فراموش نکند کما اینکه من اورا فراموش نخواهم کرد.
انشاءالله سید ابوالقاسم خوئی
برجسته گان حوزه نجف می گویند، آیت الله رئیس بحق مجتهدی بزرگ و عالمی که همانند او مناطق هزاره جات دیگر هرگز بخود ندید، بودند. شایسته بود دانسته های زیادی که داشت به طور احسن منتقل و گسترش می یافت، اما مشغله های فراوان و کوچک و بزرگ که همگی به دوش شخص ایشان بوده است از ساخت مدرسه تدریس سطوح پایین دروس حوزوی ، ایشان را از خدمات بزرگتر باز می دارد وقتی آقای استاد رضوانی که مدت ۱۲ سال شاگرد مدرسه آقای رئیس بودند و بعضی از کتب را مستقیما از خود ایشان کسب فیض نموده اند صحبت می کنیم و درباره آثار علمی مکتوب آقا، سؤال می کنیم می گوید:«اصلاً ایشان (آیت الله رئیس) را فرصت ندادند که کتاب بنویسد. فرصت ندادند ایشان را تا در این ساحات کار بکنند»
مشغله های ایشان در زمینه بسترسازی برای تحول علمی و اجتماعی و سیاسی و ذوب شدن در حل و فصل گرفتاریهای مردم و نبود مراکز علمی در آن مناطق ایشان را از وارد شده در مقولات بالای علمی، تألیف و نقد آراء اندیشه ها، دیگر علما باز می دارد. نبود امکانات چاپ و شاید کوتاهی اطرافیان ایشان در جمع آوری دست نوشته ها و همچنین تحولات سیاسی و نظامی پرتنش، اندک ایشان را نابود می کند، اما سخنرانیها و صحبتهای ایشان را علمای که صحبت کردیم خوب بیاد دارند.
۲– خدمات علمی و فرهنگی
مردم مناطق مرکزی از زمان یورش و فشارهای عبدالرحمن تا دوران استبداد ظاهر شاه و داوود خان، علاوه بر محرومیت از امکانات عادی، تحت انواع فشارهای تبعیض و سرکوب روانی نیز بوده اند. مردم علاوه بر ناتوانی در تأمین امکانات اولیه زندگی، نبوغ، خلاقیت و فرصت علم آموزی نیز در آنان سرکوب شده بود. آیت الله رئیس در یکاولنگ درصدد ارتقای سطح فکر و اطلاعات علمی و سیاسی مردم، روشنگری دربارة آگاهی مردم از حقوق خویش و زدودن افکارخرافی و ضد دینی می پردازد، این اهداف برای از بین بردن سلطة، استبداد و احقاق حقوق این مردم مؤثر می دانست. در این زمینه تلاش و پیگیری های ارزنده ای را انجام داد. ایشان پیامهای آگاهی دهنده خویش را توسط سخنرانی ها و تربیت شاگردان فراوان بگوش مردمی که سعی شده بود همیشه نا آگاه بماند میرساند. ایشان شاگردانی همچون شهید سید حیدر محمودی و شهید نهضت کابلی که آغازگران جهاد و بیداری علیه کمونیسم بودنند، تربیت نمود. اگر چه کمبودهای زیادی در زمینه امکانات تحصیلی و زندگی در یکاولنگ مانع این می شد که طالبان علم و دانش مکتب جعفری نتوانند آنچنان که باید و شاید از محضر ایشان استفاده کنند اما با این وجود شیفتگان و علاقه مندان به علم واخلاق از سراسر افغانستان خود را به مدرسه آیت الله رئیس می رساندند، ایشان با درک خلاء مراکز علمی و فرهنگی تشیع مخصوصاً در مناطق مرکزی با کمک مردم شریف و مومن افغانستان، مدرسه های در جاهای مختلف مناطق مرکزی بنا می کند.
از جملة این مدارس که آیت الله رئیس در احداث آن نقش داشته اند به موارد ذیل می توان اشاره کرد.
۱- مدرسه محمدیه در یکاولنگ
۲- مدرسه علمیه درگرم آب زارین.
۳- حسینیه در تنگ سفیدک چمن.
۴- مسجد و حسینیه درده سرخ.
۵- مسجد درکنار منزل خود معظم له.
آیت الله رئیس لحظه ای از آموزش و تدریس علوم به طلبه ها کوتاهی نمی کرد، او برای بسط و گسترش علم، در بین مردم اهمیت زیادی قائل بود.
زمانی که ایشان از نجف برمی گردند تقریبا طلبه ای نبوده و یا خیلی انگشت شمار بوده اند که آقای رئیس برای آنان سطوح بالای علمی را تدریس نماید، اما پس از چند سال حضور در مناطق مرکزی ایشان شروع به تدریس سطوح بالای علمی می کنند.
از شاگردان بیشماری که ایشان به جامعه تشیع افغانستان تحویل می دهد می توان به اشخاص ذیل اشاره کرد.
۱- آیت الله شیخ سلطان مزاری
۲- آیت الله حاج خادم حسین بهسودی(حاج آخوند)
۳- آیت الله شیخ موسی عالمی بامیانی
۴- آیت الله سید محمد علی عالمی بلخابی
۵- آیت الله سید جواد عارفی کوه بیرون بهسود
۶- آیت الله شیخ غلام حسن فصیحی یکاولنگی
۷- آیت الله سید علی صادقی یکاولنگی
۸- آیت الله شیخ جواد عالمی
۹- آبت الله شیخ محمد امینی
۱۰- حجت الاسلام و المسلمین حاج آخوندبکک
۱۱- حجت الاسلام و المسلمین سید حسن نجفی یکاولنگی
۱۲- حجت الاسلام و المسلمین حاج سید اسماعیل نجفی
۱۳- حجت الاسلام و المسلمین شهید سید عبدالحمید ناصر
۱۴- حجت السلام و المسلمین شهید سید حیدر محمودی
۱۵- شهید شیخ محمد حسین نهضت کابلی
۱۶- شهید شیخ قربان علی مزاری (معروف به شیخ قربان چهار محله).
۱۷- شیخ قاسم علی سنگ تخت
۱۸- حاج میرزا حسین دره صوف
۱۹- شیخ صفر محمد بهسودی
۲۰- شیخ خدمت حسین واعظ ورسی
۲۱- حجت الاسلام و المسلمین شیخ محمد زکی ترغی پنجابی
۲۲- حجت الاسلام و المسلمین سید احمد سجادی
۲۳- حجت الاسلام و المسلمین شیخ اسماعیل عالمی (ادیب و مولف اثار ادبی)
۲۴- شیخ صادق فاضلی
۲۵- شیخ محمد باقر یکاولنگی
۲۶- استاد شیخ رضا سعیدی
۲۷- حجت الاسلام و المسلمین استاد قربان علی عرفانی
۲۸- شیخ محمد حسن اکبری یکاولنگی
۲۹- سید حسن واعظ بلخابی
۳۰- حجت الاسلام و المسلمین شیخ غریب روحانی
۳۱- حجت الاسلام و المسلمین استاد شیخ علی محمدی
و عده ای زیادی که مجال آوردن نام آنها نیست.
۳- فضایل اخلاقی
درس گرفتن آموزه های اخلاقی مهمترین ثمره بررسی و کنکاش در زندگی بزرگان مذهبی همچون آیت الله سید محمد حسن رئیس یکاولنگی است. زندگی چنین بزرگانی نمایشی از تبلور صفات عالی انسانی در زمینه پیروزی عزم و اراده آدمی در برابر هر آنچه که انسان را می خواهد از صعود به سلوک انسانی باز دارد، می باشد. از زندگی ایشان می آموزیم که چگونه ارادة آدمی می تواند، فرزندی از قریة محروم و از خانوادة فقیررا از تمامی مشکلات و ناملایمات عبور دهد و چون خط خورشیدی بر آسمان علوم اسلامی افغانستان بماند.
طلبة شیعی که می خواهد علوم اسلامی را بیاموزد و به سلسله مراتب علمی دست یابد، باید همزمان با این سیر علمی، به سلوک روحانی نیز بپردازد. اخلاق انسانی را در خود پرورش دهد و رزائل اخلاقی را در خود سرکوب نماید. نتیجة عملی دانش او نشر، گسترش معنویت و اخلاقیات است و اگر او خود بدان دست نیابد، علم او نیز در این وادی ثمره ندارد. کسی که اجتهاد او تأیید می شود، کسی است که علاوه بر علم استنباط و استخراج مسائل شرعی، صفات انسانی نیز در او به اوج رسیده و متعالی شده است؛ آیت الله رئیس نیز زمانی که اجتهاد خویش را از مجتهدین بنام عصر خود، دریافت می کند، از این قاعده استثناء نیست؛ به روایت مصاحبه شوندگان روحیات و اخلاقیات ایشان به چنان وجه ای بوده است که مردم می توانستند درس های علمی از آن بیاموزند.
تقوا، شجاعت، ساده زیستی، قناعت، احترام به همه بخصوص علما، گذشت، تواضع ، بردباری، ارادة قوی و… از برجسته ترین صفات و روحیات ایشان بوده است.
استاد رضوانی: «از نظر من اخلاق و تواضع ایشان بسیار عالی بوده، حتی با بچه های کوچک می نشست و صحبت می کرد، غرور نداشت.»
استاد علوی می گوید: «ایشان انسان شجاعی بوده است»
حجت الاسلام خلیلی می گوید:«به نظرمن آقای رئیس؛ یک فرشته بود که از آسمان آمده بود؛ آقای مهدوی می گفت پس از آقای حکیم، در علم، حلم و شجاعت و اخلاق والای انسانی سید محمد حسن رئیس است، » .
حجت الاسلام خلیلی در جای دیگر می گوید: ایشان اصلا خسته نمی شد، اصلا جواب با خشونت نمی گفت، از بسیاری از علما در جواب سئوال دوم و سوم با خشونت جواب می دهند، اما آقای رئیس این کم ظرفیتها را نداشت، هرچه سؤال می کردی با هر عبارتی که سؤال می کردی جواب می گفت.»
آیت الله رئیس اگر چه انسانی فروتن و برد باری بوده است، اما آنجا که حقوق مردم مورد مصالحه قرار می گیرد و یا اصول و اعتقادات اسلامی مورد هجمه می باشد، کوتاه نمی آید و مصالحه کار ی نمی کند. بلکه با قاطعیت به دفاع بر می خیزد، استاد رضوانی خاطره ای را برایمان نقل می کند.
«در دوران داوود ولسوالی یکاولنگ آمد،همان سال نجفی ها (طلبه های که برای تحصیل به نجف رفته بودند) هم آمده بودند آقایان صادقی، عالمی، احسانی بزرگ ولسوال آدم بسیار بدی بود. نامه نوشته بود به مدرسه زاری از جمله اسم من هم بود که اینها مبلغین هستند بیایند. آقای رئیس هم احضار شده بود، آقا هم رفت؛ علاقه دار دو فرزندش هم وارد شدند. علاقه دارگفت، ایشان آقا صاحب رئیس هستند همة طلاب را معرفی کردند، آقای رئیس روی یک صندلی نشسته و آقایان نجفی طرفی دیگر نشستند.
ولسوال صورتش را برگرداند، گفت من از شما مبلغین سؤال دارم که شما چه تبلیغ می کنید؟
آقای رئیس شروع کرد به صحبت کردن، ولسوال بسیار انسان خبیث بود به آقای رئیس گفت: بابای مو سفید، شما بنشینید، من از مبلغین سؤال می کنم و ادامه داد شما در تبلیغ مردم را گریه می دهید، گریه قلب را ضعیف می کند. شما کاری بکنید که مردم تقویت قلب پیدا کند، یک مرتبه آقای رئیس شروع کرد و گفت: ولسوال من به داود گفتم دو چیز را تو از این مردم گرفته نمی توانی، یکی ولایت علی (ع) و دیگری گریه بر امام حسین، اگر بخواهی این دو را از مردم بگیری مردم منفجر می شوند. ولسوال که دید آقای رئیس اینطور با داوود خان صحبت کرده است، دست پا چه شد و گفت: ایشان کیستند؟ شاه عبدالله ارباب، گفت، قبلا معرفی شد ایشان نگفتم آقای رئیس است، او با دست پاچگی گفت: من برای خدمت آمدم، آقای رئیس گفت: از پشت همین میز بسیار حرفهای رنگارنگ، بسیار سخنهای دل چسب شنیدم اما در عمل هیچ چیز نبودند، حالا ببینم که تو چکار می کنی، این مرد چنان دست پا چه شد که دیگر از یک نفر سؤال نکرد. آقای رئیس گفت: اینها که از نجف آمده اند همه شاگردهایم است، هر کدام در مسجدی منبر می روند، اگر می خواهی ببینی چه تبلیغ می کنند، هرروز در یک مسجد برو، ولسوال قبول کرد و هرروز به یک منبر می رفت.»
فصل سوم: نگاهی به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی حضرت آیت الله رئیس
در نگاهی به قیام مصلحین و رهبران مذهبی که در کشور های اسلامی به اصلاح وضع موجود جامعه در برابر حکومتهای استبدادی و دیکتاتوری قد علم کرده اند به دو نوع واکنش و عمل در مقابل آن حکومتها دست زده اند. شخصیتهای همچون امام خمینی در ایران معتقد بود بجای اصلاح وضع موجود و تغییر اساسی در جامعه نباید هیچ مصالحه ای با این حکومتها داشت. در این تفکر، ایشان معتقد به تغییر حکومت با تمامی بنیادهای آن بودند، به عبارت دیگر امام برای اصلاح جامعه و دگرگونی آن به یک قیام تمام عیار فکر می کردند. تحول در خود مردم، مقدم بر تحول در نوع حکومتها و حکومتمداران است، ایشان با ارشاد و راهنمایی به منظور ارتقاء فکر سیاسی مردم هدف خویش را دنبال می کردند. اما شخصیتهای دیگر همچون سید جمال الدین افغانی و یا اقبال لاهوری برای اصلاح وضع موجود، جامعه دل در گرو اصلاح حاکمان و قوانین جاری در جامعه بسته بودند. سید جمال الدین به هر بلادی از کشورهای اسلامی که وارد می شدند، مستقیماً به دربار رفته و یا با نامه های مفصلی به حاکمان، سعی در ارشاد آنان داشت، و در بارة وضع موجود به آنان روشنگری می داد. این دسته از مصلحین شاید اصلاح از لایه های پایین جامعه را غیر ممکن، اغتشاش آور ویا بسیار زمان بر، تلقی می کردند. اگر چه این گروه از رهبران جامعه اسلامی لحظه ای از هدایت و تلاش و تکاپو در بین عامه مردم دست برنداشته اند. اما بهر حال بیشترین وقت، انرژی و توان خویش را برای تغییر در نگرش دربار نسبت به مردم مصروف نموده اند، و به تغییر وضع موجود از این طریق بسیار امید داشته اند، به عبارت خلاصه تر این گروه از رهبران به دلایل خاص به دربار و مرکز حکومت برای پیگیری جهت تغییر در رکود جامعه رفت و آمد داشته اند.
استاد سید عزیز علوی، می گویند: بر خلاف آقای سید محمد حسین مقدس از علمای برجسته منطقه، آیت الله رئیس در هر صحنة مهم حکومتی، همچون لویه جرگه های مهم کشور شرکت می کرد و سخنرانی می نمود و با سران کشور، مثل داود خان و ظاهرشاه مراوده داشت و به نصیحت و اندرز حکومت می پردازد. اما آقای مقدس هیچ رابطه ای را با حکومت استبدادی مجاز نمی دانست.
کتاب «لاله در کویر» در بخشی از خاطرات زندگی آیت الله رئیس می آورد، حضرت امام خمینی در نجف روش شان بر این بود که در جلسه دید و بازدید رسمی هیچ شخصیتی نمی رفت طبق همین روش همیشگی، در جلسه دید و بازدید آیت الله رئیس تشریف نیاوردند، اما بعد از چند از بیت معظم حضرت امام بوسیله شیخ نصرالله خلخالی نماینده مورد اعتماد حضرت امام در نجف، خبر رسید که حضرت امام تصمیم دارند به دیدن آقای رئیس تشریف بیاورند. در وقت معین حضرت امام با آقازاده شان آقا مصطفی تشریف آوردند و حضرت امام شاید بیش از یک ساعت با مرحوم رئیس صحبت فرمودند.
بعد از این دیدار، مرحوم آیت الله رئیس آگاهی و فهم سیاسی و تدبیر امام خمینی را ستایش می کرد،
آیت الله رئیس برای دستیابی به حقوق مردم هیچ مصالحه و یا کوتاهی را نمی پذیرفت، در پی فشار بی امان و مستبدانه حکومت مرکزی در مناطق مرکزی عده ای با عملکرد سیاسی آقای رئیس موافق نبودند، گروهی قیام نظامی را بهترین راه در مقابل حکومت می دانستند و عده ای قطع رابطه و مبارزه منفی، اما ایشان معتقد بودند از هر فرصتی باید به هر اندازه که می توان به نفع مردم ستمدیده و محروم استفاده کرد و از فشار حکومت کاست، ایشان در بدو ورود به افغانستان با کمبود ها و نارسائیهای زیادی در همه عرصه های اقتصادی، فرهنگی و کلاً زیر بنایی جامعه روبروست، ایشان با قاطعیت و با توکل به خداوند و تکیه به همراهی مردم در هر حادثه و واقعه ای با قاطعیت به دفاع از خواسته های مردم و معارف اصیل اسلامی می پردازد.
آیت الله رئیس در بدو ورود اصلاحاتی را در عرصه جامعه دنبال کرد، ایشان باسفر به مناطق مختلف، مردم را به اتحاد و برادری تشویق و ترغیب می کردند، با سخنرانیهای آگاهی دهنده، تفکر سیاسی و نگرش آنها به جامعه را دچار تحول ساخته بود، در تمامی تحولات در کنار مردم بود آنها را به انتخاب نمایندگان شایسته در پارلمان ترغیب می کردند. ایشان از مردم می خواستند، تا حاکمان خوانین محلی را مجبور به انجام خواسته هایشان نمایند.
آیت الله رئیس در ادامة فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خویش با دو مانع روبرو بوده است.
۱- حکومت مرکزی: ایشان همیشه تحت نظر حکومت مرکزی بوده اند و آزادیهای چندانی نداشته است
۲- درگیری های همیشگی با خوانین، متحجرین و حاکمان محلی که روشنگری ایشان با منافع آنها تضاد داشت. این دو موانع، سد محکمی برای تحقق اندیشه های این عالم بزرگ بوده است، اما ایشان با تلاش، پشتکار و اراده محکم که همه عمر همراه ایشان بود لحظه ای دچار رخوت و سستی نشدند، تا اینکه حکومت دیکتاتوری ظاهرشاه خطری از جانب ایشان احساس کرده و از ادامة فعالیت ایشان نگران می شد و ایشان را زندانی می کند، داستان دستگیری ایشان خود شنیدنی است، «دولت حاکم بر کابل فرمان به چنگ انداختن آیت الله رئیس را به وسیلة عبد الجلیل خان منشی ولایت مرکزی به حاکم کلان دایزنگی سید عباس خان می رساند. عبد الجلیل خان با چند صد سواره از طریق بهسود وارد دایزنگی می شود. سید عباس خان نوکر سر سپرده رژیم، همراه با حامل نامه عبد الجلیل به طرف یکاولنگ مقر آقای رئیس حرکت کردند. نفوذ معنوی، قداست و عظمت و مهر و محبت مردم متدین به پیرو پیشوایشان مانع بود. حکومت وقت اگاه بود اگر دستور زندان رفتن را به مرحوم رئیس ابلاغ کنند احساسات مردم شجاع و مؤمن هزارجات را تحریک می کند. بازی کردن با احساسات و عواطف مذهبی مردم همان و زمینه شورش و عصیان مردم را آماده کردن همان. بدین جهت دست به این ترفند زدند که از طرف حکومت مالیات سنگین بنام مالیات «دویست خانه آب برده» حواله شده است و به جناب آیت الله رئیس گفتند: شما برای حل و فصل این مالیات تا مرکز حکومت کلان پنجاب بروید.
با این ترفند مرحوم رئیس را همراه بزرگان و خانهای یکاولنگ بطرف مرکز حکومت کلان بردند. سید عباس بعد از بگو مگو های تصنعی می گوید: حل و فصل این مالیات اینجا نمی شود. اگر می خواهید این مالیات از دوش مردم برداشته شود، باید آقا صاحب کابل رفته و در کابل با مقامات بلند پایه حل کند، به دستور سید عباس خان، آیت الله رئیس با چند تن از علما و خانهای هزاره بطرف کابل حرکت می کنند. در مسیر راه آیت الله رئیس به مرحوم حاج شیخ حسین علی بکک یکی از شاگردانش می فرماید: ظاهرا پس پرده نقشه های دیگری است. من مشکوک شده ام گویا من با شما برگشته نمی توانم. حجت الاسلام حاج آخوند بکک که در این مسائل مرد زیرک بوده،گفتة استاد را تأیید می کند و می گوید من هم این احساس را دارم که عبد الجلیل برای دستگیری شما آمده است، همین که در پنجاب کوتل ملایعقوب بهسود می رسند گمان به یقین تبدیل می گردد و چهار صد سواره نظام ایشان را محاصره کرده و به سوی کابل می برند. علما و دیگران را از ایشان جدا کرده و به پنجاب و یکاولنگ بر می گردانند. مرحوم رئیس را به محض ورود به کابل روانه زندان دهمزنگ می کنند.
آیت الله رئیس، در زندان با چهره های در خشان و درد آشنا و متعهد چون استاد خلیل الله خلیلی شاعر بلند آوازة وطن، غلام نبی خان چیه شاخ، شیخ میرزاحسین دره صوف و حاج ملک نورستانی آشنا می شود. بعد از سپری شدن دوران شکنجه و آزار و بازکردن غل و زنجیر از دست و پا ودادن کمی آزادی در محیط زندان، مرحوم رئیس از این فرصت استفاده و جلسات درس و بحث برای آشنایان هم رزم و با درک خود، آغاز می کنند. استاد خلیل الله خلیلی همیشه از مرحوم رئیس به استاد یاد می کرد.
زندان و شکنجه نتوانست خللی در ارادة این سید جلیل القدر وارد نماید. بعد از رهایی از زندان میل و عطش او نسبت به خدمت به مردم بیشتر می شود و به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ادامه می دهد و اکنون استوار و مقاوم در مقابل بی عدالتی و ستم حکومت طاغوتی می ایستد.
بهار سال ۱۳۸۷
سید محمد حسن محمودی و سید محمد حسن حسینی