بسم الله الرحمن الرحیم
شهید سید علی اکبر مصباح فرزند سید میرزا در بهار سال 1336 هجری شمسی در خانواده متدین و مذهبی در قریه آبخانه ولسوالی چهارکنت ازتوابع ولایت بلخ چشم به جهان گشود. بعد از سپری نمودن دوران کودکی در دامان پر مهر والدین، خواندن و نوشتن را نزد پدرش که معلم منطقه مذکور بود، آموخت .
از اینکه پدرش علاقه خاص به علوم دینی و علما داشت تنها فرزند عزیزش را در اوایل سال تحصیلی 1347 به مدرسه چهار محله ازتوابع ولسوالی چهارکنت فرستاد. شهید مصباح صرف و نحو را محضر استاد سید محمد حسن، معروف به سید آخوند آموخت. در آغاز سال 1349 راهی مدرسه سلطانیه شهید آیت الله شیخ سلطان ترکستانی گردید و در محضر اساتید آنجا از جمله شیخ حیدر رضایی و شیخ عبدالحمید کسب علم کرد. استعداد خدادادی و عشق و علاقه وصف ناپذیر به درس و بحث وحسن تتبع و سعی و تلاشی که در وجودش نهفته بود او را در اندک زمانی در جمع دوستان وآشنایان زبان زد ساخت.
اگر چه درجامعه اسلامی افغانستان علما و روشنفکران متعهد و مبارز بودند وهستند ولی اکثرشان بعد از مسافرت ها و تبادل نظر با افراد مبارز و شخصیت های سیاسی در بحر مبارزه شناور شدند و محدودند کسانیکه خود جوش تفکر استقلال طلبی و مغز مبارزه علیه هر گونه ظلم و فساد و استبداد اجتماعی را داشته باشند که شهید مظلوم مصباح مزاری از جمله همین افراد محدود بوده، بدون اینکه دیگران او را خط بدهند، روحیه مبارزه طلبی دربرابر هر گونه ستم در وجودش موج می زد. در آغاز جوانی، نفرت از ستمگران و خوش خدمت ها و مداحان حکام جور و استبداد و توجیه گران اعمال خائنین را سرلوحه برنامه مبارزات خویش قرار داده بود.
دوران مبارزاتی شهید بزرگوار
بعد از آن که داود خان در تابستان 1352 به قدرت رسید، شهید مظلوم استاد مصباح مزاری همراه چند تن از طلاب جوان و جمعی از روشنفکران اسلامی که در مکاتب و ادارات دولتی حضور داشتند انجمنی را به وجود آوردند که در ماه های اخیر سال 1352 دو اطلاعیه اعتراض آمیز علیه حاکمان وقت پخش نمودند. شهید مصباح با تیز بینی و اندیشه سیاسی اسلامی و شناختی که از جو کشور داشت به این نتیجه رسیده بود که باید بین دو قشرموثر در سرنوشت سیاسی و فرهنگی و تحولات اجتماعی کشور یعنی علما و روشنفکران اسلامی جامعه ، هماهنگی و وحدت فکری به وجود آورد که در این راه ایشان در صفحات شمال کشور پیش گام بود و بر اثر سعی و تلاش بی وقفه موفق شد جمع قابل توجهی را با خود هم عقیده نماید. ایشان در مدرسه سلطانیه مزار شریف جلساتی در راستای ایجاد هماهنگی وهمفکری بین طلاب جوان و روشنفکران تشکیل می داد که البته در این راه موانع متعدد سد راه حرکات ایشان می شد که شهید مصباح با پشت سر نهادن همه مشکلات، فشارها، تحقیرها و تهدید ها، مبارزه عقیدتی و مکتبی را همراه با یارانش مصمم و با کوشش خستگی ناپذیر و با توکل بر خدا ادامه می داد.
با آمدن حضرت آیت الله شهید سیدنادر بحرالعلوم از نجف اشرف به شهر مزار شریف در سال 1354 و آغاز دروس حوزه ی به وسیله ایشان، تحول عظیمی در شکل گیری مبارزاتی شهید مصباح پدید آمد.
شهید مصباح علاوه بر آنکه به طور جدی در پی کسب فیض علوم اسلامی از محضر استادش بود چنانچه اندکی نگذشت که به عنوان طلبه طراز اول آقای بحر مطرح گردید، به خاطر هدایت گری نسل جوان کشور با همکاری جمعی از علماء آگاه و متعهد توانست در مقابل شفاخانه عمومی شهر مزار شریف، کتابخانه ای تأسیس نماید که از نظر مکانی اهمیت فوق العاده ای داشت و در سر راه مکتب لیسه باختر و دارالمعلمین قرار داشت که روزی چند ساعت استاد شهید جهت تشویق و ترغیب به مطالعه و پاسخ به جوانان آنجا نشسته و با ادامه کار کتاب فروشی و لوازالتحریر، کتابهای دینی (عقاید) و مبارزاتی بین روشنفکران توزیع می نمود.
در سال 1356 ایشان شدیدا تحت تعقیب نیروهای دولتی قرار گرفت که برای چند ماه مجبور گردید با تغییر لباس در شهر های شبرغان و کندوز و گاهی در شهر مزار شریف مخفی به کارهایش ادامه دهد. بعد از آنکه والی شهر مزار شریف تبدیل شد ایشان آزادانه بر سر درس و بحث خویش و اجتماعات عمومی حضور پیدا نمود.
پس از کودتای ننگین هفت ثور 1357 و به قدرت رسیدن باند خلق و پرچم، شهید مصباح و یارانش با تلاش بیشتر، کارهای عقیدتی و مبارزات فرهنگی شان را که افشاگر ماهیت رژیم کمونیستی برای اقشار مختلف ملت بود از طریقی که ممکن به نظر می رسید پی گیری نمودند. بعد از آنکه کمونیست های مزدور بیگانه، شهید بزرگوار آیت الله بحر العلوم را شبانه در منزل دستگیر و از آنجا خارج کردند، شهید مصباح با قاطعیت تمام راه استاد بزرگوارش را در راستای افشای چهره کریه رژیم کمونیستی ادامه داد. بعد از آیت الله بحر در اولین روز جمعه در تکیه خانه عمومی شهر مزار شریف شهید مصباح جای خالی استادش را پر نمود و مردم را از اهداف ضد اسلامی و انسانی حاکم
ان وقت آگاهی می داد. با گذشت چند ماه جو خفقان و رعب و وحشت بر کشورمان سایه افگند. شهید مجاهد مصباح با تغییر لباس و قیافه مکررا از طریق اطلاعیه، شب نامه و … علیه رژیم دست نشانده روسیه افشاگری می نمود.
شهید مصباح در تاریخ 24/11/1357 مردم قهرمان چهار کنت را وادار به قیام مسلحانه نمود که بعد از آغاز جهاد مردم چهارکنت، شهید مصباح مانند پروانه بین شهر و مناطق آزاد شده در حرکت بود. ایشان همراه باجمعی از یارانش مایحتاج ضروری مجاهدین را از قبیل سلاح ، دوا، لباس و … تهیه و خریداری و یا از شهر مزار شریف و ولسوالی های اطراف آ ن جمع آوری نموده به جهادگران می رسانید. شهید مصباح در این سال داغ پدر را نیز تحمل نمود.
بعد از 6 جدی 1358 که ارتش متجاوز روسیه به طور علنی و بی شرمانه سرزمین اسلامی افغانستان را اشغال کرد، شهید بزرگوار مصباح به فعالیت هایش شکل دیگری بخشید که با گذشت هر چند روز اطلاعیه(شب نامه) در سطح شهر مزار شریف پخش می نمود و با یارانش پایگاه های مهم دولتی را منفجر می کرد.
این روش و برخورد ایشان، رژیم را شدیدا وحشت زده کرده و شهر را بر آنها نا امن ساخته بود.
کمونیست ها و اربابانشان نمی دانستند که با چه کسانی طرف هستند و این تشکیلات سازمان دهی شده و مننسجم چگونه رهبری می شود. این سیاست به حدی موثر واقع شده بود که با پخش نمودن چندبرگ اطلاعیه(شب نامه)شهر مزارشریف به کلی تعطیل می شد. در یکی از روزهای آخر سال 58 با انفجار بمبی در منزل آقای مزاری(سید حسن)در کوچه یخدان شهر مزارشریف، طلبه جوان و فداکاربه نام شهید صادقی که در حال ساختن بمب یاد شده بود به شهادت رسید.، که چس از آن استاد مصباح را اطلاعات (خاد) دولتی شناسایی کرده شب هنگام منزل ایشان را محاصره کردند که الحمدالله با موفقیت از حصار نیروهای رژیم بیرون شد.
در مدتی که نیروهای اطلاعاتی دولت ایشان را تعقیب می کردند وی با زیرکی و هوشیاری و مراعات کلیه اصول چریک مخفی، روزی چند مرتبه تغییر لباس و مکان می داد، مواردی پیش می آمد که شهید مصباح را نزدیکترین دوستانش نشناخته بودند.
در اوائل سال 1359 شهید مصباح همراه تعدادی از یارانش در طی چندین جلسه پیرامون اینکه باید کارهایشان را منظم و بهتر انجام بدهند و شرایط کشور ایجاب می کرد که تشکیلاتی را بوجود بیاورند، (سازمان فدائیان اسلام)را تأسیس کرد. شهید استاد مصباح سخت به کارهای منظم و تشکیلاتی معتقد و پای بند بود. ایشان عقیده داشت که با نیروهای سازمان یافته ولو از نظر کمیت زیاد نباشد می توان دشمن متجاوز را به زانو در آورد. شهید مصباح از نظر تفکر واندیشه صد درصد پیرو خط انقلاب مکتبی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) و خواهان پیاده کردن حکومت عدل الهی در جامعه بود که در این راه جانش را فدا کرد.
در ماه سرطان 1359 نزدیک چهارراه حاجی ایوب شهرمزار شریف شهید مصباح را نیروهای دولتی همراه تپانچه کمری، مسلح دستگیر کردند، ابتدا ایشان را نشناخته بودند و قرار بود بعد از تحقیقات وباز جویی سطحی آزاد شود ولی توسط افراد خائن شناسایی شد. به فرموده شهید بزرگوار استاد مصباح، بعداز آنکه او را شناخته بودند حزبی ها، سخت شادی می کردند و به همدیگر تبریک می گفتند و با صداهای بلند می خندیدند و سرو صورت همدیگر را غرق در بوسه نموده اظهار پیروزی داشتند. از طرفی فورا با مرکز کابل تماس گرفتند که ماموفق شدیم قاضی و رهبر چریکهای شهر مزار را دستگیر نماییم. اما باامدادهای الهی و همکاری چند نفر از دوستان که نفوذی از طرف خود شهید در بین نیروهای دولتی کار می کردند موفق به فرار شد که نیروهای رژیم مدت سه شب و روز کلیه راههای خروجی شهر مزار شریف را تحت محاصره قرار داده بودند.
شهید مصباح توانست خود را در مناطق آزاد شده چهارکنت برساند و با پشت سرگذاشتن بیست روز دوباره وارد شهر مزار شریف شود که بعد از چند روز همراه تعدادی از یارانش تصمیم گرفت جهت توسعه و هماهنگی بیشتر کارهای تشکیلاتی، عازم جمهوری اسلامی ایران شود. (قابل ذکر است که همین قسمت از زندگی شهید مصباح مزاری توسط صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران سریالی ساخته شد که (به نام غازیان کوهستان) که یک قسمت آن از تلویزیون دولت ایران پخش شد.
بعد از گذشت چند ماه، شهید مصباح و یارانش در ایام سرمای زمستان با یک محموله وسایل نظامی و فرهنگی وارد کشور شدند.
در مدتی که استاد شهید مصباح در منطقه حضور نداشتند کارهای آنجا کم شده بود. برادرانیکه در شهر بودند در آن مدت فقط در چند مورد پخش اعلامیه (شب نامه) اکتفا کردند. با رسیدن شهید مصباح در منطقه آزاد شده چهارکنت و مستقر شدن در تنگه شادیان، 15 کیلومتری شهر مزار شریف، با جدیت بیشتر از گذشته وارد کارهای فرهنگی و نظامی شدند. در روزهای اخیر سال 1359 با ایجاد هماهنگی بین نیروهای جهادی مستقر در منطقه از قبیل حرکت اسلامی، جمعیت اسلامی، حزب اسلامی، سازمان نصر، سازمان فدائیان اسلام و حرکت
انقلاب اسلامی در طی چندین جلسه مکرر، استاد مصباح مزاری را با اکثریت آرا به عنوان فرمانده کل نیروهای جهادی و به عنوان طراح عملیات شهری انتخاب کردند که بطور گسترده اطلاعیه(شب نامه) در سطح شهر مزار شریف و ولسوالیهای مربوطه پخش شد و چندین مورد عملیات نظامی سریع و منظم انجام گرفت که رژیم کمونیستی و اربابان آنها را سخت به وحشت انداخته بود که متإسفانه با پیمان شکنی بعضی از گروه های مذکور هماهنگی از هم پاشیده شد.
در تاریخ 9/1/1360 به دستور استاد مصباح، یارانش اولین پایگاه نظامی و فرهنگی در کوه البرز واقع در محدوده ولسوالی چمتال، ایجاد نمودند که با فداکاری مجاهدین و همکاری مردم شریف آن منطقه به عنوان یکی از مهم ترین پایگاه های مجاهدین در شمال کشور مطرح گردید.
در همان سال شهید مصباح و همسنگرانش در کنار سایر احزاب اسلامی در ولسوالی شولگره پایگاه های نظامی و فرهنگی تأسیس نمودند.
شهید مصباح از کلیه پایگاههای صفحات شمال مرتب خبر می گرفت: از دره صوف، چهارکنت، شولگره، چمتال، بلخ، چهاربولک، دولت آباد و … در واقع ایشان یک طراح کارهای نظامی بود.
در این مدت چندین بار شهید بزرگوار در شهر مزار شریف و اطراف آن توسط نیروهای رژیم کمونیستی محاصره شد که به لطف و امدادهای غیبی الهی و شجاعت و مهارت نظامی که داشت موفق به نجات خود شد.
ایشان یک فرمانده همه بعدی بود. در میدانهای نبرد و جهاد فرمان جنگ می داد. هنگامی که بر کرسی خطابه تکیه می زد یک سخنور با درد و درک بود. در کارهای فرهنگی و عقیدتی توجه زیاد داشته او در تمام ابعاد مبارزاتی خویش، مکتبی و صددرصد اسلامی گام بر می داشت. استاد شهید مصباح مزاری باردیگر در تابستان سال 1361 بر طبق وظائف تشکیلاتی که بر عهده داشت وارد جمهوری اسلامی ایران شد. او در ایران به کارهای مبارزاتی خویش ادامه داد و همیشه در اندیشه وحدت و انسجام سرتاسری ملت مسلمان افغانستان بود. به همین جهت از جمله اولین اشخاصی بود که در راستای ایجاد وحدت گام گذاشت و با همکاری سایر شخصیت ها و ارتباط با احزاب مختلف، جبهه متحد انقلاب اسلامی افغانستان را بوجود آورد. در تشکیلات جبهه متحد وظایف و مسئولیت های مختلف را ایفا نمود از جمله مسئول نظامی، اطلاعاتی، عضوگیری، فرهنگی و …
در روزهای اخیر سال 1368 وقتی که هیئت حزب وحدت از داخل کشور به جهت انحلال و ادغام دفاتر احزاب به جمهوری اسلامی ایران آمد شهید مصباح در پاکستان بود.
او در ضمن انتشار چندین اطلاعیه و بیانیه مفصل، از آینده وحدت ابراز نگرانی نمود. ایشان عقیده داشت که باید ملت ما به یک وحدت کامل و همه جانبه در بین نیروهایی که در طول چندین سال با همدیگر اختلاف داشتند دست یابد که وحدت فکری و عقیدتی باشد نه سیاسی و احساساتی که روزی دچار اختلاف شوند و تجربه تلخ گذشته تکرار شود. او عقیده داشت که حزب وحدت مسیر طبیعی خود را پشت سرنگذاشته است و به وسیله افراد معدودی که از جو وحدت خواهی و صلح دوستی مردم استفاده می کنند، به وجود آمده است. او از همان زمان پیش بینی نمود که دیریا زود این تشکیلات از هم خواهد پاشید.
وی در همین حال با توجه به مصالح مردم جهت استحکام بخشیدن حزب وحدت به دعوت هیئت آن پاسخ مثبت داد. از تمام خواست های مشروع خود گذشت و عضویت شورای مرکزی حزب وحدت را پذیرفت. در اولین کنگره حزب وحدت اسلامی در بامیان، ایشان غیاباٌ به عنوان مسئول نیروهای امنیتی حزب در بامیان انتخاب شد.
هنگامی که جهاد پیروز شد ایشان از اولین کسانی بود که وارد کابل گردید.
در اولین جلسه رسمی حزب وحدت در شهر کابل،مسئولیت نیروهای امنیتی وحدت در کابل به عهده این شهید گذاشته شد.
حدود چهل روز، وی این وظیفه را عهده دار بود و در دو جنگ اول در کابل حضور داشت.
روز 23/4/1371 ایشان همراه جمعی از یارانش عازم زادگاهش مزار شریف شد که مورد استقبال بی نظیر مردم و مسئولین احزاب و شخصیت های نظامی و ملکی شهر مزار شریف قرار گرفت.
استاد شهید مصباح با سعی و تلاش، کارهای فرهنگی، اجتماعی و هماهنگی نیروهای نظامی را شروع نمود. یک مورد از خدمات اجتماعی ایشان این است که حدود یک هزار و ششصد (1600) جریب زمین را با طرح و نقشه بلدیه(شهرداری) مزار شریف در منطقه دهدادی برای مردم توزیع نمود.
استاد شهید علاوه بر عضویت شورای مرکزی مدت 10 ماه مسئولیت کمیسیون فرهنگی حزب وحدت در صفحات شمال را عهده دار بود.
در تعیینات اخیر حزب وحدت ایشان مسئولیت ریاست شورای فرهنگی حزب وحدت در ولایت بلخ را عهده دار شد. در رابطه با کارهای فرهنگی و عقیدتی، فعالیت های چشم گیری انجام داد. مدتها ایشان در تلویزیون شهر مزار شریف درس اعتقادی می گفت و در چندین پایگاه فرهنگی شهر از جمله دانشگاه، مکتب لیسه باختر، و دارالمعلمین، مسائل عقیدتی و اسلامی را تدریس می نمود. او صاحب نظر بود، خط فکری سالم انقلابی داشت و نمی خواست از اصول اولیه انقلاب عدول شود. با انحراف فکری و خیانت ها همیشه در ستیز بود. هیچگاه حاضر نشد بر سر مناصب و چوکی دنیا معامله نموده و به اعتقاد اسلامی و خط فکری مکتبی خود پشت نماید.
از همه چیز چشم پوشید ولی طرفدار پیاده کردن ارزشهای اسلامی در جامعه بود. به همین جهت بود که دشمنان قسم خورده ملت وجود همچون شخصیتی که پایگاه مردمی و نفوذ قوی در دلهای مبارزین داشت را تحمل نکنند و ناجوانمردانه اقدام به از بین بردن این عزیز نمایند و در عصر روز 9/11/1373 او را هنگام بازگشت به منزل با هفت از تن از یارانشان به شهادت رساندند. روحشان شاد وراه شان پر رهرو باد.