اعتقاد به ولایت و التزام عملی شیعیان

دکتر احمدرضا مفتاح (استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب)

اشاره

روایات فراوانی درباره ضرورت اعتقاد به ولایت ائمه اطهار(ع) و نیز فضایل شیعیان ایشان وجود دارد؛ از جمله اینکه به آنان بشارت آمرزش گناهان و رسیدن به رستگاری داده شده است. از سوی دیگر، روایات متعدد دیگری داریم که با عنوان «اوصاف الشیعه» نام‌گذاری شده‌اند. این دسته روایات، اوصاف شیعه حقیقی را برشمرده‌اند. نکتهای که باید به آن توجه داشته باشیم، این است که زمینه صدور این دو دسته روایت، متفاوت بوده و همان‌گونه که قرآن با قرآن تفسیر می‌شود، در مورد روایات نیز باید همین کار را انجام دهیم. در واقع، می‌توان گفت این دو دسته احادیث، جنبه تبشیر و انذار دارند و باید با هم در نظر گرفته شوند.

متأسفانه، مبلغان ما بیشتر به بیان روایات بشارت‌دهنده می‌پردازند و در نتیجه، گاه روایاتی که جنبه انذار دارد و بر انجام عمل صالح و دستورات اخلاقی تأکید دارد، تحت‌الشعاع احادیث مربوط به فضایل قرار می‌گیرد. از این رو، ممکن است برخی مخاطبان دچار توهم شوند که به صرف شیعه بودن و انتساب به ولایت می‌توان به نجات رسید. به قول شهید مطهری: «بدبختانه، در اعصار اخیر فکر مرجئه در لباس دیگری در میان عوام شیعه نفوذ کرده است. گروهی از عوام شیعه، صرفاً انتساب ظاهری به امیرالمؤمنین(ع) را برای نجات کافی می‌شمارند. گمان می‌کنند اعمال بد و گناهان شیعه همه بخشیده خواهد شد و به نظر می‌رسد آنچه هیچ ارزشی ندارد، عمل است و شرط کافی برای سعادت، فقط این است که خود را شیعه بنامد و بس»[1].

مرجئه و عقیده آنان

مرجئه می‌گفتند: «هیچ معصیتی، به ایمان ضرر نمی‌رساند»[2]. زید بن علی درباره این عقیده می‌گفت: «این نظر، فاسقان را به عفو خدا طمعکارتر کرده است»[3]. استاد مطهری می‌گوید: «بعضی از جهّال شیعه نیز که راجع به ولایت و محبّت اهل‌بیت گمان کرده‌اند با محبت به امیرمؤمنان، هیچ گناهی [به آنها] ضرر نمی‌رساند، همین تأثیر را در اجتماع گذاشته‌اند؛ یعنی طمع گناهکاران به عفو خدا را بیشتر کرده‌اند»[4].

به این ترتیب، برای آنکه از یک برداشت افراطی و توهم‌انگیز که با سیره ائمه اطهار(ع) سازگاری ندارد، جلوگیری شود، به‌جا است که ضمن توجه به روایات مربوط به فضایل شیعه، به آیات و روایاتی که به ارزش و اهمیت عمل تأکید نموده‌اند نیز توجه کنیم. در این نوشتار، ابتدا به فضایل اعتقاد به ولایت اشاره می‌کنیم و پس از آن، به اهمیت التزام عملی می‌پردازیم و در پایان، وجه جمع بین روایات را بیان می‌نماییم.

فضایل اعتقاد به ولایت

در بخش مربوط به فضایل، چند دسته روایت وجود دارد که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. روایاتی که شرط صحت و قبولی اعمال را التزام به ولایت ائمه می‌داند و عمل صالح بدون ولایت را بی‌فایده می‌شمارد. در حدیث معروف زراره، به نقل از امام صادق(ع) آمده است: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ: عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ؛ اسلام بر پنج پایه بنا شده است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت». زراره از حضرت می‌پرسد: کدام یک افضل است؟ امام می‌فرماید: «ولایت، افضل است؛ زیرا ولایت، کلید آنها است».

در ادامه حدیث، به ترتیب، فضیلت هر یک از آنها برشمرده شده و در پایان، حضرت درباره اهمیت ولایت می‌فرماید: «اگر مردی شب‌ها را به عبادت سپری کند و روزها را روزه بدارد و تمام اموالش را صدقه بدهد و در تمام عمرش حج را به جا آورد، اما ولایت ولیّ خدا را نشناسد تا از او پیروی کند و تمام اعمالش با راهنمایی او باشد، برای او در ثواب خداى بلندمرتبه حقی نیست و او در شمار اهل ایمان نیست. سپس فرمود: خدا نیکوکاران از ایشان (اهل ولایت یا مخالفان مستضعف) را به یُمن رحمت خود در بهشت وارد کند»[5].

همچنین در برخی روایات، ولایت امیرمؤمنان(ع) از جمله مواردی است که مسلمانان باید در روز قیامت پاسخگوی آن باشند. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «هنگامی که در روز قیامت، [پل] صراط بر روی جهنم نصب می‌شود، از آن کسی عبور نمی‌کند، مگر اینکه جواز عبوری داشته باشد که در آن، ولایت علی بن ابی‌طالب باشد و این، همان سخن خدای تعالی است که: «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ؛ یعنی باید نسبت به ولایت علی بن ابی‌طالب پاسخگو باشند»[6].

  1. روایاتی که رستگاری را از آنِ شیعیان می‌داند و به محبان حضرت علی(ع) صریحاً وعده بهشت می‌دهد. مانند این حدیث که پیامبر اکرم(ص) بر شانه حضرت علی(ع) زد و فرمود: «هَذَا وَ شِيعَتُهُ هُمُ الْفَائِزُونَ یَوْمَ الْقِيَامَةِ»[7]. در روایت دیگر، پیامبر اکرم(ص) به حضرت علی(ع) می‌فرماید: «تو و شیعیانت در روز قیامت وارد می‌شوید؛ در حالی که هم شما خشنود هستید و هم خدا از شما خشنود است»[8]. همچنین پیامبر اکرم(ص) درباره اهل‌بیت(ع) می‌فرماید: «کسی که آنان را دوست بدارد و به آنان اقتدا کند، فوز و رستگاری عظیمی نصیب او می‌شود و نجات می‌یابد»[9].

یا پیامبر اکرم(ص) فرموده: «آگاه باشید، کسی که علی(ع) را دوست بدارد، ملائکه برای او طلب مغفرت می‌کنند و درهای هشت‌گانه بهشت به روی او گشوده شود… آگاه باشید، هر که علی(ع) را دوست بدارد، خداوند او را از آتش جهنم برهاند»[10].

  1. روایاتی که محبّان اهل‌بیت(ع) را مشمول آمرزش الهی می‌داند و آمرزش گناهان دوستداران اهل‌بیت(ع) را، ثمره محبّت آنان می‌شمارد. امام رضا(ع) به نقل از پدرانش می‌فرماید: پیامبر اکرم(ص) فرمود: «محبّت ما اهل‌بیت، گناهان را می‌پوشاند و حسنات را چند برابر می‌کند و خداوند ستم‌های محبّان ما اهل‌بیت را بر عهده می‌گیرد؛ مگر در جایی که به مؤمنان ضرر رسانده و ظلم کرده باشند»[11]. همچنین در روایت دیگری وارد شده: «خداوند حیا می‌کند امّتی را عذاب کند که به امامى که منصوب از طرف خدا است، ملحق شده باشد؛ هرچند در میان اعمال این امت، اعمال ناصواب و خطا وجود داشته باشد»[12].
  2. روایاتی که شفاعت پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع) را شامل حال کسانی می‌داند که به اهل‌بیت(ع) محبّت داشته باشند. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «به محبّت ما اهل‌بیت، ملتزم باشید. کسی که روز قیامت خدا را ملاقات کند، در حالی که ما را دوست داشته باشد، به موجب شفاعت ما وارد بهشت می‌شود. قسم به کسی که جانم در دست او است، عمل هیچ بنده‌ای، جز با معرفت حق ما، به حال او سودی ندارد»[13].

همچنین امام کاظم(ع) و امام صادق(ع) می‌فرمایند: «قسم به خدا! آن قدر از گناهکاران شیعیانمان شفاعت کنیم که وقتی دشمنان ما آن را ببینند، بگویند: «فَمَا لَنَا مِن شَفِعِينَ وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ؛ در نتیجه شفاعت‌گرانی نداریم و نه دوستی نزدیک، و ای کاش که بازگشتی برای ما بود و از مؤمنان می‌شدیم»[14]. مراد از ایمان در اینجا، هدایت شدن به ولایت ائمه است.

حال این سؤال مطرح می‌شود: آیا این‌گونه روایات که نقش مهمی برای محبّت اهل‌بیت(ع) قائل‌اند، بی‌قید و شرط هستند و امان‌نامه‌ای برای شیعیان به شمار می‌آیند؟

اهمیت عمل در قرآن

واقعیت این است که در مقابل این روایات، احادیث متعددی وجود دارد که بر نقش عمل در نجات تأکید دارد و اوصافی چند را برای شیعیان برشمرده است. بنابراین، باید مجموع روایات را در نظر گرفت تا قلمرو واقعی روایاتِ عام و مطلق معلوم شود و احیاناً اگر تعارضی بین آنها و دیگر آیات و روایات به نظر می‌رسد، برطرف گردد. با توجه به اینکه روایات مربوط به «عمل»، از پشتوانه محکم آیات قرآنی نیز برخوردار است، در ابتدا به جایگاه عمل از نظر قرآن می‌پردازیم و پس از آن، روایات مورد نظر را ارائه خواهیم کرد.

آیات بسیارى بر جایگاه عمل و رعایت تقوا تأکید دارند؛ از جمله:

  1. آیاتی که در آنها از عمل به «کسب» تعبیر شده و انسان، مسئول عمل خود دانسته شده است: «کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ؛ هر کسی در گرو دستاورد خویش است»[15]. پس، از آنجا که عمل‌کننده در گرو عمل خود و تابع تأثیر آن است، عمل سبب سعادت یا شقاوت او خواهد شد.
  2. آیاتی که برخی سعادت‌ها یا مصیبت‌های دنیوی را نتیجه عمل انسان می‌داند: «و هر گونه مصیبتی به شما برسد، به سبب دستاورد خود شما است و خدا از بسیاری در می‌گذرد»[16]. و یا در آیهای دیگر می‌خوانیم: «و چه بسیار شهرها که از پروردگارشان و پیامبرانشان سرپیچیدند و از آنها حسابی سخت کشیدیم و آنان را به عذابی بس زشت عذاب کردیم تا کیفر زشت عمل خود را چشیدند و پایان کارشان، زیان بود»[17].

علامه طباطبایی(ره) در خصوص این‌گونه آیات می‌گوید: «بعضی حوادث عالم به دنبال برخی اعمال واقع می‌شود. وقتی انسان خدا را اطاعت کند و در پی رضایت او باشد، خیر و برکت نازل می‌شود و زمانی که انسان از مسیر عبودیت خارج شود و به تباهی و گمراهی بیفتد و نیتّ پلید داشته باشد، موجب ظهور فساد می‌شود و گسترده شدن ظلم نیز باعث هلاکت امت‌ها، از بین رفتن امنیت و بروز جنگ‌ها، مصیبت‌ها و حوادث ناگهانی، مثل: سیل، زلزله، صاعقه، طوفان و مانند آن می‌شود»[18].

  1. آیاتی که تأکید دارند اعمال، محفوظ و مکتوب هستند و به‌نوعی تجسّم اعمال از آنها فهمیده می‌شود: «روزی که هر کسی کار نیکی را که به جا آورده و بدی‌ای را که مرتکب شده، حاضر شده می‌یابد»[19].

«و کارنامه [عمل شما در میان] نهاده می‌شود. آنگاه بزهکاران را از آنچه در آن است، بیمناک می‌بینى و می‌گویند: اى واى بر ما، این چه نامه‌ای است که هیچ کار کوچک و بزرگی را فرو نگذاشته؛ جز اینکه همه را به حساب آورده است! و آنچه را انجام داده‌اند، حاضر یابند»[20]. «در حقیقت، کسانی که اموال یتیمان را به ستم می‌خورند، جز این نیست که آتشی در شکم خود می‌بلعند و به‌زودی در آتشی فروزان در آیند»[21].

امام باقر(ع) می‌فرماید: «هیچ کار خوبی را که انجام می‌دهی، کوچک مشمار؛ به‌درستی که آن را خواهی دید؛ به گونه‌ای که تو را خشنود می‌سازد و هیچ گناهی را که انجام می‌دهی، کوچک مشمار؛ به‌درستی که آن را خواهی دید؛ به گونه‌ای که تو را ناراحت می‌سازد»[22].

قمى و عیاشى در تفاسیرشان، کلینى در کافى و مفید در امالى، با سندهاى خویش از سوید بن غفلة از امیرمؤمنان(ع) نقل کرده‌اند که: «آن هنگام که آخرین روز حیات و اولین روز فرجام انسان فرا می‌رسد، همسر، مال، فرزند و عمل وى در مقابلش مجسّم می‌گردند. در این حال،… رو به عملش کند و گوید: به خدا قسم از تو روگردان بوده، تو را بر خود دشوار و سنگین می‌یافتم. پس بگوید که چه چیز از من نزد توست؟ عملش جواب دهد: من با تو در قبر و در روز رستاخیز، قرین و همدم خواهم بود تا اینکه بر پروردگارت عرضه گردیم. حال اگر از اولیای خدا باشد، کسی که خوش‌چهره‌ترین و خوشبوترین افراد است، نزد او آید و به او گوید: بشارت باد تو را به آسایش از هر همّ و غم، و به رزقی از ارزاق بهشتی و… آن ولیّ خدا پرسد: تو کیستی؟ پاسخ دهد: من عمل صالح توام…»[23]. در روایت دیگرى آمده: «عمل صالح به بهشت می‌رود و آنجا را برای صاحبش آماده می‌کند؛ همان‌گونه که مرد غلامش را بفرستد تا جایی را برای او آماده کند. سپس این آیه را تلاوت فرمود: «وَ أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلِأَنفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ»[24].

التزام عملی شیعیان در روایات

در مقابل روایاتی که به‌طور مطلق اعتقاد به ولایت را عامل نجات می‌داند، احادیث دیگری وجود دارد که شیعیان را به رعایت تقوا و انجام عمل صالح توصیه می‌کند و در واقع، روایات مربوط به ولایت را مقیّد می‌سازد. شایان ذکر است که روایات مربوط به ولایت اگر به‌طور مطلق لحاظ شود، با سیاق کلیّ آیات و نیز برخی روایات که بر عمل تأکید دارد، سازگاری ندارد. همان‌طور که آیات بسیاری بر اهمیت عمل تأکید دارند، روایات فراوانی نیز بر اهمیت و نقش عمل تأکید می‌ورزند. در برخی از این روایات، از عمل صالح به عنوان یکی از ارکان ایمان نام برده شده است: «الْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ»[25]. حتی در برخی روایات آمده: «الْإِيمَانُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِعَمَلٍ»[26]. در اینجا نمی‌خواهیم این دسته از روایات را به‌تفصیل مطرح کنیم؛ بلکه تنها به سراغ احادیثی می‌رویم که در خصوص بحث ولایت بر عمل تأکید می‌کنند. این روایات، به چند صورت بیان شده‌اند:

  1. روایاتی که کاملاً بر عمل تأکید می‌کنند و تصریح دارند که نسبت و خویشاوندی با اولیاء الله، در نجات انسان نقشی ندارد. از جمله: پیامبر اکرم(ص) به فرزندان عبدالمطلب فرمود: «اعمالتان را برای من بیاورید، نه رابطه‌ها و نسب‌هایتان را». خدای تبارک و تعالى می‌فرماید: «فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءَلُونَ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خَالِدُونَ. پس آنگاه که در صور دمیده شود [دیگر] میانشان نسبت خویشاوندی وجود ندارد و از [حال] یکدیگر نمی‌پرسند، پس کسانی که کفه میزان [اعمال] آنان سنگین باشد ایشان رستگارانند و کسانی که کفه میزان [اعمال]شان سبک باشد آنان به خویشتن زیان زده [و] همیشه در جهنم می‌مانند»[27].

طاووس یمانى نقل می‌کند که شبى حضرت على بن حسین(ع) را در حال طواف و عبادت و گریه و زارى مشاهده کردم و به حضرت گفتم: «ما باید چنین زارى کنیم که گناهکاریم. پدرِ تو حسین، و مادرِ تو فاطمه، و جدّ تو رسول خدا است. حضرت فرمود: نه، نه، اى طاووس! سخن از نسب را کنار بگذار. خدا بهشت را برای کسی آفریده است که مطیع و نیکوکار باشد؛ هرچند غلامى سیاه‌چهره باشد و آتش را برای کسی آفریده است که نافرمانى کند؛ هرچند از قریش باشد. آیا سخن خداى را نشنیده‌اى: «فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ…». قسم به خدا، روز قیامت چیزى به تو سود نرساند؛ جز عمل صالحى که از پیش بفرستى»[28].

در روایتى، هروى از امام رضا(ع) و او از پدرش نقل می‌کند که: «اسماعیل به امام صادق(ع) گفت: اى پدر، در باره گناهکاران ما و دیگران چه می‌گویى؟ حضرت این آیه را تلاوت کردند: «لَيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلَا أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ مَن يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ؛ [پاداش و کیفر] به دلخواه شما و به دلخواه اهل کتاب نیست هر کس بدى کند در برابر آن کیفر می‌بیند»[29].

  1. روایات دیگری در این زمینه وجود دارد که اوصاف شیعیان را برمی‌شمارد و تأکید می‌کند که ولایت، بدون عمل صالح، معنا ندارد. شیعه و محبّ واقعى، کسى است که از اهل بیت(ع) اطاعت کند. محمد بن مسلم، از امام(ع) نقل می‌کند که فرمود: «آرای گوناگون، شما را این طرف و آن طرف نَبَرد؛ به خدا سوگند، تنها کسانی از شیعیان ما هستند که خداى بلندمرتبه را اطاعت کنند»[30].

همچنین جابر گوید: امام باقر(ع) به من فرمود: «اى جابر! آیا کسی که ادعاى تشیع می‌کند، او را همین کفایت می‌نماید که از محبت ما خانواده دم زند؟ به خدا سوگند! شیعه ما نیست؛ مگر کسی که از خدا پروا و اطاعت نماید. اى جابر! ایشان شناخته نشوند؛ جز با فروتنى، خشوع، امانت، کثرت یاد خدا، روزه، نیکى به پدر و مادر، مراعات همسایگان فقیر و مستمند و بدهکاران و یتیمان، راستى گفتار، تلاوت قرآن و بازداشتن زبان از مردم، جز در مورد خوبى آنها و اینکه امانتدار فامیل خویش باشند… آیا برای مرد کافى است همین که بگوید من على را دوست دارم و از او پیروى می‌کنم و با وجود این، عمل دینى انجام ندهد؟ هر گاه بگوید من رسول خدا را دوست دارم، اما از رفتار او پیروى نکند و به سنتش عمل ننماید، محبتش به پیغمبر هیچ سودى به او نرساند. پس از خدا پروا کنید و برای آنچه نزد خدا است، عمل کنید. خدا با هیچ کس خویشاوندى ندارد. محبوب‌ترین بندگان خداى بلندمرتبه، با تقواترین و مطیع‌ترینِ آنها است. اى جابر! به خدا سوگند، جز با اطاعت، به خداى تبارک و تعالى نتوان تقرب جست. همراه ما برات آزادى از دوزخ نیست و هیچ کس در برابر خدا حجتى ندارد. هر که مطیع خدا باشد، دوست ما است و هر که نافرمانى خدا کند، دشمن ما می‌باشد. ولایت ما، جز با عمل کردن به ورع به دست نیاید»[31].

امام باقر(ع) در ذیل روایتى که می‌فرماید: «به خدا سوگند، ما از جانب خدا براتى نداریم»، تأکید می‌کند که: «واى بر شما! مبادا فریفته شوید، واى بر شما! مبادا فریفته شوید»[32]. امام حسن مجتبى(ع) می‌فرماید: «شیعیان ما، کسانی‌اند که از کارهاى ما و از تمام اوامر و نواهى ما پیروى کنند. فقط آنان شیعیان ما هستند؛ اما کسی که در بسیارى از آنچه خدا بر او واجب گردانیده، ما را مخالفت کند، از شیعیان ما نیست»[33].

بنابر برخی روایات، کسی که مرتکب گناه شود، شیعه به شمار نمی‌آید و فقط محب یا علاقه‌مند به ولایت نامیده می‌شود. در روایت آمده است: به امیرمؤمنان(ع) می‌گویند: فلانى، غرق در گناهان هلاکت‌آفرین است و در عین حال، ادعا دارد که از شیعیان شما است. حضرت شیعه بودن آن شخص را تکذیب کرده، می‌فرماید: «او دوستدار ما است؛ نه از شیعیان ما»[34]. گرچه از برخی روایات دیگر فهمیده می‌شود، کسی که غرق گناه است، به واقع، نمی‌تواند دوستدار حقیقى باشد؛ زیرا محبّ واقعى، مرتکب گناه نمی‌شود. در شعرى منسوب به امام صادق(ع) آمده است: «خدا را معصیت می‌کنى، در حالى که مدعى محبت او هستى؛ به جانم قسم که این کارى است ناپسند. اگر محبت تو راستین بود، او را اطاعت می‌کردى. به‌درستى که محب از محبوب خود اطاعت می‌کند»[35].

امام صادق(ع) می‌فرماید: «من به نجات کسانی از این امت که حق ما را بشناسند، امیدوارم؛ جز یکى از این سه گروه: همدم سلطان ظالم، کسی که داراى هوى و هوس است، و آن که آشکارا گناه می‌کند». سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود: «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ. بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروى کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید و خداوند آمرزنده مهربان است»[36]. امام صادق(ع) از پدرش نقل می‌کند که فرمود: «اى پسر من! اگر عمل تو بر خلاف عمل من باشد، در روز قیامت همراه من نخواهى بود. سپس فرمود: کسانی که مدعى دوستى کسانی باشند، حال آنکه در عمل با آنها مخالفت می‌کنند، به خدا سوگند که خداى بلندمرتبه در روز قیامت آنها را در یک جایگاه قرار نخواهد داد»[37].

محب باید به محبوب خود اقتدا کند. امیرمؤمنان، علی(ع) در نامه‌اش به عثمان بن حنیف می‌نویسد: «آگاه باش که هر پیروى را پیشوایى است که در پى وى درآید و از نور دانش او روشنى جوید و بدان که پیشواى شما از دنیاى خود به دو جامه فرسوده بسنده کرده است و دو قرص نان را خوردنى خویش نموده. بدانید که شما را توان چنین کارى نیست؛ اما مرا یارى کنید، با پارسایى و تلاش [در راه صلاح و سداد] و پاکدامنى و کار بىعیب»[38].

  1. دسته دیگرى از روایات تصریح می‌کنند که مؤمنان و شیعیان گناهکار، سرانجام به بهشت می‌روند؛ اما سزا و مجازات گناهان خود را خواهند دید و این تا زمانى است که از گناهانشان تطهیر شوند. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اى گروه شیعه، از خدا بترسید. به‌درستى که بهشت از آنِ شما است؛ هرچند اعمال زشت، رسیدن شما به آن را با تأخیر مواجه سازد. پس برای درجات آن بکوشید. گفته شد: آیا کسی از محبّان تو و محبّان على(ع) به جهنّم می‌رود؟ پیامبر فرمود: کسی که با مخالفت محمد و على، خود را آلوده کند و مرتکب محرمات شود و به مردان و زنان مؤمن ظلم کند و از راه‌هایى که برای او ترسیم شده، روى گرداند، روز قیامت آلوده و ناپاک وارد می‌شود. محمد و على به او می‌گویند: فلانى، تو آلوده‌اى و لیاقت همنشینى با رهبران شایسته خود و هم‌آغوشى با حوریه‌هاى زیبا و ملائکه مقرب را ندارى. به آنجا نمی‌روى؛ مگر اینکه از آنچه در اینجا کرده‌اى، یعنى از گناهانت پاک شوى. پس داخل طبقه اوّل جهنّم می‌شود و به جهت برخی گناهانش عذاب می‌شود. بعضى از آنان به موجب برخی گناهانشان در روز محشر به سختى‌هایى دچار می‌شوند… بعضى از آنان که گناهانشان کمتر و سبک‌تر است، در دنیا به سختى‌ها و مصیبت‌هایى دچار می‌شوند تا در قبر، پاک و پاکیزه دفن شوند و بعضى مرگشان نزدیک می‌شود؛ حال آنکه برخی از گناهانشان هنوز باقى مانده است. پس جان کندن آنها به‌سختى صورت می‌گیرد و بدین وسیله، پاک می‌شوند… گناهانشان اگر بزرگ‌تر و بیشتر باشد، با سختى‌هاى روز قیامت پاک می‌شود و اگر باز هم بزرگ‌تر و بیشتر باشد، در طبقه اوّل جهنم پاک می‌شود. میان محبّان ما، این دسته بیشترین گناه و شدیدترین عذاب را دارند. آنان شیعه ما نامیده نمی‌شوند؛ بلکه دوستدار ما و دوستان اولیاى ما و دشمنانِ دشمن ما نامیده می‌شوند. همانا شیعیان ما کسانی‌اند که از ما پیروى کنند و کارهاى ما را دنبال کنند و به اعمال ما اقتدا کنند»[39].

جمع‌بندی

همان‌طور که مشاهده شد، از یک سو روایاتی داریم که «محبت علی بن ابی‌طالب(ع)، حسنه‌ای است که هیچ گناهی به آن ضرر نمی‌رساند». و از سوی دیگر، برخی روایات اوصافی را برای شیعه بر می‌شمارند که اگر به ظاهر روایت اخذ شود، باید بسیارى از شیعیان را از زمره تشیع خارج دانست؛ مانند این روایتِ امام صادق(ع) که فرموده: «فقط کسی از شیعیان ما است که ورع او در حدى باشد که حتى زن‌هاى پشت پرده از آن سخن بگویند و دوست ما نیست کسی که در شهرى که ده هزار نفر در آن ساکن است، پرهیزکارتر از او وجود داشته باشد»[40].

روشن است که باید برای هر دو روایت، یک وجه جمع در نظر بگیریم. درست است که برخی روایات، کمال مطلوب شیعه بودن را خواستار شده، اما تبعیت از ائمه اطهار(ع) در انجام اوامر الهى و پرهیز از محرمات، حداقل انتظارى است که از شیعیان خواسته می‌شود. یک شیعه واقعى، باید در این راه قدم بردارد و بکوشد. بنابراین، گرچه زمینه صدور روایات متفاوت است، اما باید توجه داشته باشیم که وقتى این دو دسته روایات را در کنار هم قرار دهیم، ناگزیر باید از اطلاق آنها دست برداریم. از یک سو، روایات مربوط به عمل که از پشتوانه آیات قرآنى نیز برخوردار است، روایات مربوط به ولایت را تخصیص می‌زنند یا مقید می‌کنند. از سوى دیگر، روایاتى را که بیانگر اوصاف شیعه هستند، بر بیان و معرفى شیعیان کامل حمل می‌کنیم و روایاتى را که از آمرزش گناهان شیعه و نیاز ایشان به شفاعت سخن به میان می‌آورد، بر شیعیان ناقص حمل می‌نماییم[41].

در واقع، روایات مربوط به ولایت، در صدد تشویق و ترغیبِ تمسکّ به ولایت و محبّت ائمه اطهار(ع) به عنوان ریسمان محکم الهى است تا از راه این تمسکّ، پیروان ولایت در مسیر هدایت قرار بگیرند؛ زیرا ولایت راه شناخت حقایق دینى و معارف رحمانی است. در پایان حدیث صحیح زراره از امام صادق(ع) که پنج رکن را برای اسلام بر می‌شمرد، آمده است: «ولایت، برتر از همه آنها است؛ زیرا ولایت، کلید آنها است. و نیز راهنما و دلیل بر آنها است»[42]. اینکه این همه بر محبت ائمه و اولیاى حق تأکید شده، برای آن است که دوستداران آنان با تشبّه و اقتدا به ایشان، متخلق به اخلاق الهى شوند. محبتّ، نقش مهمى در تربیت دینى دارد؛ همان‌طور که محبت على(ع)، نقشى اساسى در تاریخ اسلام داشته است. استقامت و پایدارى محبّان على(ع) همچون: ابوذر غفارى، حجر بن عدى و مانند آنها، شاهد این گفته است.

باید توجه داشت که اگر برای معتقدان به ولایت و محبّان اهل‌بیت(ع) فضایلى بیان گردیده و به آنها بشارتى داده می‌شود، منظور کسانی‌اند که واقعاً به ولایت اعتقاد داشته و شیعه و محبّ واقعى باشند. معلوم است که شیعه و محبّ واقعى، به مولاى خود اقتدا می‌کند و مرتکب گناه نمی‌شود. در واقع، ولایت آن است که شخص مؤمن، با ولىّ خود یکى شود. انسان در صورتى می‌تواند ادعا کند که با ولىّ پیوند خاصى یافته و متحد شده است که خود را هم‌عقیده و هم‌مسلک مولاى خویش کرده باشد. در این صورت، امکان ندارد که مرتکب گناه شود. این دلبستگى و محبتّ، باید در حدىّ باشد که انسان را از دلبستگى‌هاى دنیوى جدا کرده، به عالم بالا رهنمون شود. کسی که با پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع) همراه و همدل شود، عبادت در کامش شیرین و گناه در نزدش تلخ خواهد شد.

همچنین، باید در فهم و تفسیر این نوع روایات دقت ویژه‌ای داشته باشیم؛ به عنوان نمونه، این روایت که فرموده: «محبتّ على بن ابى‌طالب(ع)، حسنه‌ای است که هیچ گناهى به آن ضرر نمی‌رساند»، معنایش این است که «محبّت على(ع)، نوعى محبتّ عقلانى است؛ زیرا آن حضرت داراى فضایل حقیقى است و محبت به او، به محبتّ به آن حقایق و فضایل بر می‌گردد و کسی که چنین محبتى داشته باشد، با عمل به آن فضایل به سعادت می‌رسد و به این ترتیب، هیچ گناهى به او ضرر نمی‌رساند»[43]. اگر محبت على(ع) که نمونه کامل انسانیت و طاعت و عبودیت و اخلاق است، از روى صدق باشد، نه از روى تظاهر، مانع ارتکاب گناه می‌شود؛ مانند پادزهرى که مصونیت ایجاد کرده، مانع نفوذ یا غلبه عامل بیمارى در شخص واکسینه‌شده می‌گردد. محبتّ پیشوایى مانند على(ع) که تجسّم عمل و تقوا است، آدمى را شیفته رفتار على(ع) نموده و فکر گناه را از سر او بیرون می‌کند. پس معناى روایت آن نیست که جاهلان پنداشته و گفته‌اند که محبت على(ع) چیزى است که با وجود آن، هیچ گناهى تأثیر منفى در فرد ندارد؛[44] بلکه به معناى آن است که با داشتن چنین محبوبى، انسان به گمراهى نمی‌افتد.

خلاصه آنکه اگر کسی خویشتن را شیعه می‌داند و به شفاعت امید دارد، باید خود نیز در این مسیر گامى بردارد تا مستحق دریافت عنایت شفاعت‌کننده قرار بگیرد. کلمه شفاعت، از ماده «شفع» گرفته شده و مراد از شفع، این است که دو چیز با هم جفت شوند. در اینجا نیز فرد مؤمن باید یک ارتباط اخلاقى با ائمه داشته و نورى به دست آورده باشد تا به انضمام نور ولایتِ آنها، شفاعت تحقق پیدا کند؛[45] به عبارت دیگر، پذیرش ولایت، به عنوان شرط لازم است و به‌تنهایى کافى نیست.

نکته پایانى اینکه به نظر می‌رسد لحن دوگانه‌ای که در روایات دیدیم، به منظور ایجاد نوعى حالت خوف و رجا در مؤمنان است که از یک سو، نسبت به قبولى اعمال از طرف خدا و مقبولیت داشتن نزد اولیاى الهی ترسان باشند و از سوى دیگر، به رحمت ربوبی و شفاعت اولیاى حق امیدوار باشند.


پی‌نوشت‌ها

[1] مطهری، مرتضی، عدل الهی؛ مجموعه آثار، قم: انتشارات صدرا، 1374ش، ج 1، ص 228 و 230.

[2] امین، احمد، فجر الاسلام، بیروت: دار الکتاب العربى، 1975م، ص 292.

[3] همان، ص 293.

[4] مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، قم: انتشارات صدرا، 1382ش، ج 1، ص 281.

[5] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، قم: دار الحدیث، 1425ق، ج 2، ص 18.

[6] طوسی، محمد بن حسن، امالى، قم: دار الثقافه، 1414ق، ص 290.

[7] مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت: مؤسسة الوفاء، 1403ق، ج 35، ص 341؛ همان، ج 7، ص 179؛ همان، ج 37، ص 217؛ همان، ج 18، ص 17؛ همان، ج 38، ص 95؛ همان، ج 40، ص 21.

[8] همان، ج 35، ص 347.

[9] همان، ج 31، ص 322.

[10] همان، ج 27، ص 114.

[11] طوسی، محمد بن حسن، امالی، پیشین، ص 114.

[12] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، پیشین، ج 2، ص 213.

[13] مفید، محمد بن محمد، امالی، قم: کنگره شیخ مفید، 1413ق، ص 140.

[14] جمعی از نویسندگان، الأصول الستة عشر، قم: مؤسسه دار الحدیث الثقافیه، 1423ق، ص 153.

[15] سوره مؤمنون، آیه 101.

[16] سوره شورى، آیه 30.

[17] سوره طلاق، آیه 8ـ10؛ ر.ک: سوره اعراف، آیه 91 و سوره نحل، آیه 112.

[18] طباطبایى، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت: مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، 1393ق، ج 2، ص 181.

[19] سوره آل عمران، آیه 30.

[20] سوره کهف، آیه 48؛ ر.ک: سوره اسراء، آیه 13؛ سوره زلزال، آیه 8.

[21] سوره نساء، آیه 10.

[22] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آل البیت، 1409ق، ج 1، ص 89.

[23] کلینى، الکافى، پیشین، ج 3، کتاب الجنائز، ص 231ـ233؛ طباطبایى، محمدحسین، انسان از آغاز تا انجام، انتشارات الزهراء، 1371ش، ص 80.

[24] مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج 91، ص 185.

[25] نهج البلاغه، کلمات قصار، ش 227.

[26] کلینی، الکافى، پیشین، ج 2، ص 38.

[27] سوره مؤمنون، آیه 101ـ103.

[28] مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج 41، ص 81ـ82.

[29] همان، ج 91، ص 221.

[30] کلینی، الکافى، پیشین، ج 2، ص 73.

[31] همان، ص 75.

[32] همان، ج 3، ص 193.

[33] مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج 15، ص 112.

[34] همان، ج 18، ص 155.

[35] همان، ج 47، ص 24؛ همان، ج 70، ص 15؛ همان، ج 78، ص 174.

[36] کلینی، الکافی، پیشین، ج 8، ص 128.

[37] همان، ص 254.

[38] نهج البلاغه، ترجمه جعفر شهیدى، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهاردهم، 1378ش، نامه 45، ص 317.

[39] مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج 15، ص 154.

[40] ر.ک: کلینی، الکافى، پیشین، ج 2، ص 79.

[41] ر.ک: قطیفى، شیخ ابراهیم، الفرقة الناجية، بینا، ص 217.

[42] کلینی، الکافى، پیشین، ج 3، ص 54.

[43] رفیعى قزوینى، سید ابوالحسن، غوصى در بحر معرفت، انتشارات اسلام، 1371ش، ص 281.

[44] ر.ک: مطهرى، مرتضى، عدل الهى، پیشین، ص 331ـ332.

[45] ر.ک: تقریرات فلسفه امام خمینى، به کوشش عبدالغنى اردبیلی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1381ش، ج 3، ص 108.

 

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=45172

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب